شال پارچهای سفید رنگ از چلوار سفید یا متقال که طول آن تا سه متر است آن را بر دور کمر و روی ستره میپوشند. (عسکری عالم، ۱۳۸۷: ۲۷).
۲۸-۲-۲) کِلِاو
در گویش لکی و لری، کلاه را «کِلِاو» میگویند. مردان لرستانی چند نوع کلاه دارند که همه از پشم گوسفند شش ماهه«وِرِن» و یا مخوطی از کرک بز «کویرک» و «وِرِن» که توسط نمدمالی که کار نمدمالی را انجام می دهد، تهیه می شود . . در شهرستان کوهدشت کلاه را به شکل مخروطی درست می کنند. معمولاً کلاه لک زبانان سفید رنگ است. اما کلاه مردان لر از پشم قهوهای درست می شود. بین لرها هرچه کلاه بلندتر باشد، ابهت آن بیشتراست. بلندی کلاه حدود ۲۵تا ۲۸ سانتی متر، و به شکل یک نیم کره است.
«هیبت عمومیکلاه لرها یادآور کلاه داریوش در نقوش تخت جمشید است. لرها رنگ کلاه را اغلب مشکی انتخاب می کنند. پایین کلاه را (جائیکه بر پیشانی قرار دارد.) دستمال کلاغی ریشه دار میبندند و ریشه های آن را در اطراف سر و صورت میآویزند». (پهلوان، ۱۳۹۳: ۱۰۱).
کلاه مردان در لرستان چند نوع میباشد.
۲۸-۲-۲-۱) شوکلاه«شوکلاو» از پشم بَرّه «وَرک» درست می شود. این کلاه نقش حفاظتی در برابر ضربهها و عوامل طبیعی را دارد. نوعی از این کلاه هیچ درزی ندارد در رأس آن سوراخهای ریزی میگذارند به نام «دیژِنه» به معنی باد کش، که بخار و گرمای سر را خارج می کند. این کلاه در بروجرد«بَرگَتی» درکوهدشت«بَرگه» و در سایر مناطق شوکلاه نامیده می شود. در کوهدشت شکل آن مخروطی است و در بروجرد شکل کلگی آن را کروی درست می کنند. (پهلوان، ۱۳۹۳: ۱۰۱).
۲۸-۲-۲-۲) کلاوخور: نوعی کلاه به نام کلاه خور با نوک کَلگی تیز و لبههای بلند که روی شانهها میافتد، روی کَپِنَک استفاده می شود. هنگام بارندگی و زمستان شخص پوشنده را از خیس شدن و سرما حفظ می کند. (همان: ۱۰۱).
۲۸-۲-۲-۳) کلاو گیه گاووی: کلاهی است که از پشم سیاه با بافت نمدی درست میشد. دهانه آن اندازه سر و بالای آن شکم دارد و به شکل دیگ گشادی بوده، و رویه آن مدور با شیب بلند و ساقه منحنی، و انحناء آن در حدود سی سانتی متر بود. گاهی روی آن دستمال کلاخی میبستند. (همان: ۱۰۱).
۲۸-۲-۳) مِزَر
مِزَر سربندی است از جنس گلونی یا چفیه، به رنگ خاکستری و تیره، با خالهای ریز سفید رنگ که در گذشته زمانی که مردان لک و لر به میان سالی میرسیدند پارچهای از جنس گلونی یا چفیه، به دور کلاه نمدی میبستند به اصطلاح دارنده این نوع سربند را مشهدی خطاب میکردند. امروزه هم در بعضی از طوایف هنوز هم مردانی هستند که مِزَر بر سر میبندند.
مِزَر: این نوع پوشش سر، مخصوص مردانی است که به سن میان سالی رسیده اند پارچهای که ممکن است از جنس «گلونی» یا چفیههای مخطط باشد که از مشهد خریداری می شود و دارندهی این پوشش را مشهدی مورد خطاب قرار می دهند. (زینی، ۱۳۹۳: ۹).
۲۸-۲-۴) کراس
پیراهن را در گویش محلی «کراس» میگویند. پیراهن مردانه تا روی باسن و گاهی بلندتر است. آستین این پیراهن ساده است مچ ودکمه ندارد. این پیراهن بر روی شانه راستش چاکی دارد که حدود ۱۵ سانتی متر است و با دکمه بسته می شود. در مدلهای قدیمی به جای دکمه از بند استفاده میشده است. جنس این پیراهن از پارچههای پنبهای به رنگ سفید و گاه رنگ خاکستری است. چون برش آستین آن حلقه عمودی است در زیر بغل به صورت مرغکی وصل می شود.
۲۸-۲-۵) سرداری
سرداری مردان پوششی است از جنس مخمل، که در کمر چین دارد. جلوی آن باز است و آستینی بلند دارد. سرداری، جلیقه بلند مردان لرستان، که از جنس مخمل تهیه شده و تا سر زانو را میپوشاند. (شفیع زاده، ۱۳۸۳: ۳۱۸).
۲۸-۲-۶) کوش
کفش را در گویش محلی«کوش» میگویند. انواع کفش مردانه عبارتند از:
۲۸-۲-۶-۱) کلاش، نوعی کفش دستباف است که تخت آن از جنس لاستیک، و رویه آن از نخهای پنبهای یا پشمی است. پس از بافت برای استحکام کفش، دور تا دور آن را با لاستیک نواردوزی می کنند. هنگام کار کشاورزی یا دامداری از این نوع کفش میپوشند. چون نسبت به بقیه کفشها دوام بیشتری دارد.
کلاش نوعی کفش دستباف است که توسط افراد کاردان و ماهر بافته می شود وتخت آن از جنس لاستیک میباشد. پس از بافت، دور کفش را با چرم و به صورت نواری میدوختند که بر استحکام کفش میافزاید و دراصطلاح به آن «گردونه» میگویند. (زینی، ۱۳۹۳: ۹).
۲۸-۲-۶-۲) گیوه نوعی کفش بافته شده از نخ تابیده پشم و پنبه است که تخت آن لاستیکی است و حاشیه دوزی چرمی دارد. این حاشیه در لرستان گِرد(دور یا دوره) دوزی میگویند. این مردم هنوز هم به کفاش و پینه دوز (گِرد گیر)میگویند. پنجه و پاشنه گیوه را با چرم تقویت می کنند و میپوشند. (عسکری عالم، ۱۳۸۷: ۲۵).
۲۸-۲-۷) فِرَجی
پوششی است که از پشم گوسفند جوان «وِرِن» درست می شود. این پوشش چون از پشم خالص درست می شود، از نفوذ رطوبت جلوگیری می کند. واحد بزرگی یا کوچکی آن چِک است و بستگی به شکل فیزیکی بدنی دارد که آن را میپوشد. این پوشش فقط دو واحد دارد آن هم دو چکی یا سه چکی است.
کپنک را فرجی میگویند. جنس فرجی از پشم خالص است و گاهی نیز از پشم تیره درست می شود. کپنک یا فرجی، خاص چوپانان لُر است که آنان را در مفابل سرما و باران محافظت مینماید. فرجی دارای آستینهای بلند است و دو چاک در سر آستین دارد. برای آنکه دست صاحب آن به خوبی در آن بچرخد و برای آنکه به هنگام گرما مانع از سوختن زیر بغل پوشنده شود، در زیر بغلش دو چاک دارد. طول کپنک معمولاً یک متر و بیست تا یک متر و سی سانتی متر است و عرض آن می تواند اندام یک نفر را در خود بپوشاند. (عسکری عالم، ۱۳۸۷: ۲۶).
۲۸-۲-۸) کُلَه بال
کله بال پوششی است از پشم گوسفند، که توسط نمدمال درست می شود. کله بال کمی کوتاه تر از کپنک یا فرجی است و آستین ندارد. مردان عشایر معمولاً هنگام کوچ آن را میپوشند.
۲۸-۲-۹) قَوَه
تن پوش بلندی است به رنگهای تیره که معمولاً تا زیر زانو را میپوشاند. قوه در واقع نوعی ستره است. «قَوَه» نوعی ستره است، که روی چوخای بدون آستین میپوشند، آن را «کُرته» نیز میگویند. قوه و کُرته امروزه کم تر وجود دارد. در بین طوایف لک قوه را همان ستره میدانند». (عسکری عالم، ۱۳۸۷: ۲۷).
فصل سوم
اعتقادات و باور داشتها
۳-۱)تفأل
دیدگاه اسلام پیرامون تفأل
استخاره نوعی تفأل است برای رفع سرگردانیها، استخاره و روش آن در منابع اهل سنت و احادیث شیعه فراوان ذکر شده است. در برخی از دعاهای استخاره نیز این جمله آمده است: «اللّهم اِنّی تَفألتُ بِکتابِک» که معلوم می شود استخاره همان فال نیک زدن است، در روایات به تفأل دستور داده شده است. (نوعی، ۱۳۸۱: ۱۳).
امام علی(ع) فرموده اند: «العَینُ حقٌّ، و َالرُّقَی حقٌّ، و َالسِّحرُ حَقٌّ و َالفألُ حَقٌّ، وَ الطِّیرَهُ لَیسَت بِحَقٌّ وَ اُلعَدویَ لَیسَت بِحَقٌّ». «چشم زخم، افسون(چشم بستن)، جادو و فال حقیقت دارد، شگون و انتقال مرض حقیقت ندارد». (زمانی، ۱۳۷۵: ۱۰۱۸).
در روایات متعدد آمده است که پیامبر تفأل به خیر می زد و مردم را نیز به آن توصیه می نمود. (نوعی، ۱۳۸۱: ۱۵). «برهان عقلی بر نفی و نیز بر اثبات تأثیر تفأل بر خیر بودن چیزی و تطیر بر شر بودن حادثه ای نداریم همان طور که بر اثبات آن نیز نمی توان برهان آورد». (نوعی، ۱۳۸۱: ۱۴).
«علامه طباطبایی فرموده است: انسان وقتی میخواهد کاری انجام دهد، ناچار است آن را بررسی کند، فکر کند و مشورت نماید، اگر با فکر و مشورت به نتیجه ای نرسید، به خداوند تبارک و تعالی متوسل می شود که این همان استخاره است، این را علم غیب نمیگویند، شرک هم نیست». (نوعی،۱۳۸۱: ۱۴). فیض کاشانی بین فال و استخاره تفاوت قائل می شود. وی معتقد است که تفأل به نوعی به دنبال علم غیب است. زیرا میخواهیم آینده چیزی را بدانیم و لذا آن نهی شده است. اما استخاره برای به دست آوردن راهنمایی در کاری است که آیا الان انجام شود یا ترک گردد و تعیین انجام یا عدم انجام آن را به خداوند واگذار می کنند. (آزادبخت؛ ۱۳۸۷: ۲۴).
۳-۱-۱)فال چهل سرود
ساکنان لرستان مثل همه مردم در کارهای مهم که تصمیم گیری برای انجام آنها سخت است، به تفأل روی میآورند. در این خطه بعد از تفأل با قرآن، فال چهل سرود اهمّیّت زیادی دارد. آنچه که مهم است مأنوس بودن مردم لرستان با فال«چل سرو» است.
در بسیاری از مناطق زاگرس فال چهل سرود، رایج و در شمار میراث مدنیت گذشته به شمار می آید. (روح الامینی، ۱۳۶۸: ۸۱).
این فال بین لک زبانان و لرها به یک شیوه اجرا می شود و اکثر ابیات آن به زبان لکی است.
۳-۱-۱-۱)افسانهای در رابطه با فال چهل سرود
در مورد چگونگی به وجود آمدن فال چهل سرود افسانهای در بین مردم رواج دارد که میگویند:
در زمان پیغمبری حضرت عیسی(ع) فردی مؤمن، پاکدامن و با ایمان کامل به خدا به لقب«شَلَه» زندگی میکرد. این فرد پیش بینی و حسابگریهای دقیقی میکرد که به «حساب شَلَه» معروف بود. افراد برای سفر یا شروع یک کار نزد شله میرفتند تا بر اساس گفتههای وی روز سفر یا شروع کار را بدانند. تا اینکه پیرزن و پیرمردی پسرشان به سفر رفت و بازگشت وی طولانی شد بسیار نگران فرزندشان بودند. نزد شله رفتند تا برای آن ها حسابی بکند و در رابطه با برگشت فرزندشان به آن ها امیدواری بدهد ولی شله در خانه نبود آنها، آن روز چند بار دیگر به خانه شله رفتند اما هر بار ناامید بازگشتند. پیرزن و پیرمرد که از بازگشت فرزند و نبود شله در خانه ناامید شده بودند، بی تاب شده و شروع به سرودن اشعاری نمودند تا آنکه به چهل سروده رسید و بر اساس تعبیر خواب و با رجوع به قلب خود به تعبیر آخرین سروده پرداختند و نتیجه گیری کردند. این سروده ها به«چل سرو» معروف گردیدند، زیرا چهل سروده بودند و مردم به شکل تصادفی آنها را بیان میکردند و آخرین سروده را دستاورد نتیجه نیت خود تعبیر مینمودند. مردم که تا آن روز برای شروع یک کار نزد شله میرفتند دیگر خود با بهره گرفتن از این سرودهها و تعبیر نمودن چهلمین سروده، به نتیجه خوب یا بد عمل خود آگاه میشدند بر پایه این روایت بدین ترتیب فال چهل سرود رواج و رونق یافت.(آزادبخت، ۱۳۸۷: ۲۶).
۳-۱-۱-۲)وجه تسمیه چل سرو
دو وجه تسمیه برای نامگذاری «چل سرو» می توان در نظر داشت.
۱-یا تعداد سروده ها چهل تا بوده است و به طور تصادفی آنها را گفتهاند و هر بار یکی از این چهل سرود فال افراد شده و به همین دلیل آنها را چهل سرود گفتهاند. . ۲- ممکن است تعداد سرودهها بیشتر از چهل بوده باشد ولی چون چهلمین دانه به عنوان فال در نظر گرفته میشد، آنها را چهل سرود گفتند. در این صورت سراینده و ابداع کننده فال چهل سرود از رمز و راز عدد چهل در فرهنگها اطلاع داشته است و به خاطر تقدس و تأثیر آن در فرهنگ جوامع سروده چهلم را به عنوان کلید آمال و آرزوهای افراد مشخص نموده است. (آزادبخت»،۱۳۸۷: ۲۷).
واژه چهل ازجمله واژگان مقدس است مثل اربعین حسینی، چهلم درگذشتگان به عنوان یک رسم، چله نشینی عرفا، چلهی زمستان و تابستان، رسالت پیامبر در چهل سالگی، گواهی و دعای خیر چهل نفر برای آمرزش درگذشتگان و طلب آمرزش برای چهل مؤمن در قنوت نماز وتر.
۳-۱-۱-۳) سراینده اصلی فال سرود
سراینده این سرودهها مشخص نیست و نمی توان آنها را به یک نفر و یک دوره زمانی ویژه نسبت داد. زیرا برخی از سرودهها به زمانهای دور اشاره دارد و برخی از سرودهها به رخدادهایی اشاره می کنند که پیشینهای با حدود دویست سال بیشتر ندارد. مثلاً سروده زیر: