۷/۳۹
۳۰۳۸۳
۹/۷۶%
۸۸۲
۵/۷۹
OECD
۲۷
۲۱۱۸۵
۵/۷%
۵/۸۵
۱/۱۱
NON-OPEC
۴/۴۶
۳۵۹۱۷
۶/۱۵%
۸/۱۷۸
۶/۱۳
FSU
۹/۱۳
۱۰۴۷۷
۶/۷%
۹/۸۶
۷/۲۲
Source : BP statiscal Review of world energy . 2004
آژانس بین المللی انرژی برآورد نموده است که ظرفیت تولید کشورهای عضو اوپک و علی الخصوص منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج فارس از ۴/۲۲ میلیون بشکه در سال ۲۰۰۱ به ۵/۲۴ میلیون بشکه در سال ۲۰۰۵ و ۳۳ میلیون بشکه در سال ۲۰۲۰ و ۲/۴۵ میلیون بشکه در سال ۲۰۲۵ برسد .
بدین ترتیب بر اساس تخمین های بعمل آمده ، تولید کشورهای نفت خیز حوزه خلیج فارس بعنوان بزرگترین تولید کنندگان خاورمیانه ظرف مدت بیست و پنج سال باید به دو برابر افزایش پیدا کند و این بدین معناست که بخش اعظم رشد تقاضا برای مصرف آینده نفت باید از بازار خاورمیانه تامین شود . بر اساس آمار از مجموع ۴۵ میلیون بشکه افزایش تقاضا تا سال ۲۰۳۰ ، خاورمیانه باید ۴/۳۰ میلیون بشکه یعنی ۵/۶۷% از رشد تقاضا در این سالها را تامین نماید .
ادامه روند مصرف نفت در جهان حاکی از افزایش وابستگی جهان به نفت خاورمیانه است و هر چند بعضی از کارشناسان صنعت نفت اعتقاد دارند که انتظار از خاورمیانه برای افزایش سریع تولید نفت ، خارج از حد توان آن است و این منطقه با سرعتی به مراتب کمتر ، قادر خواهد بود ظرفیت تولید نفت را افزایش دهد و در این موضوع ، مشکلات داخلی کشورهای نفت خیز منطقه ، محدودیت جذب سرمایه های خارجی در بخش نفت ، بی ثباتی و نا آرامی منطقه تروریسم و افراط گرایی ، در گیریهای قومی و مذهبی و اعمال تحریمهای سیاسی ، مالی و اقتصادی آمریکا بر علیه بعضی از کشورهای منطقه ، از جمله عواملی هستند که افزایش سریع تولید نفت این منطقه را با چالش جدی روبرو و در هاله ای از ابهام قرار می دهند .تلاش ناموفق تعدادی از کشورهای منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج فارس و عراق در سالهای اخیر برای افزایش تولید نیز از همین امر حکایت دارد.
امروزه پیش بینی های مطرح شده در باره رشد تقاضا و عرضه ، بویژه تولید مناطق نفت خیز از قطعیت کامل برخوردار نیست ، زیرا بطور مثال همانگونه که در خصوص مسائل جانبی مطرح شده در خلیج فارس و عراق بدان اشاره شد موانع مهمی در ثبات تولید و عرضه می باشند که تحقق پیش بینی های مطرح شده را با تردید جدی مواجه می نماید .
۶-۲ ) اهمیت نفت و جایگاه آن در تامین انرژی جهان
شاید به جرات بتوان اذعان کرد که مهمترین ویژگی خاورمیانه و کشورهای حوزه خلیج فارس و عراق در وجود منابع غنی نفت و انرژی در این منطقه است . تاثیر نفت خاورمیانه در صدور انرژی جهان غیر قابل انکار است ، زیرا منابع عظیمی از نفت و گاز در این محدوده جغرافیایی قرار دارد و با تشکیل کشورهای مستقل مشترک المنافع ، این منطقه از اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی بسیار بالایی بر خوردار گردیده است و بواسطه نیاز غیر قابل انکار کشورهای صنعتی و آمریکا به این کالای اقتصادی ، این اهمیت تشدید گردیده است . ایالات متحده آمریکا برای تامین انرژی و گردش کار صنعت و اقتصاد خود ملزم است که واردات انرژی و نفت را با پرداخت بهای جهانی نفت از این منطقه به انجام برساند . اقتصاد کشورهای صنعتی و علی الخصوص آمریکا بیشتر از آنکه به واردات انرژی از خاورمیانه و خلیج فارس وابسته باشد ، به سلامت اقتصاد جهانی و پایداری و ثبات آن وابسته است در نتیجه این کشورها با کنترل بازار انرژی در حقیقت بازارهای مصرف را نیز تحت کنترل خود در خواهند آورد .
یکی از مهمترین ویژگی های مشترک ژئوپلیتیکی کشورهای نفت خیز خاورمیانه ، عدم اتکای کامل آنها به تفکرات انسانی ملت هایشان است و این وابستگی شدید آنها به درآمدهای نفتی که از فروش نفت حاصل میگردد را مضاعف می نماید . در بین کشورهای صاحب منابع غنی نفت در خلیج فارس و خاورمیانه کشور عراق ، یکی از پر مساله ترین و پر تشنج ترین کشور و دارای حکومتی سرکوب گر بود ، همانگونه که در کنفرانسی در سال ۱۹۹۹ در واشنگتن دی سی بر موقعیت استراتژیک عراق به دلیلی دسترسی به منابع عظیم نفت ، تاکید گردیده بود ، عدم درک رهبری عراق از واژه امنیت از یک سو و تکیه بر ایدئولوژی حزب بعث از سوی دیگر این کشور را در یک موضع آفندی قرار داد که همواره امنیت خلیج فارس را تهدید می کرد و همین امر در نهایت منجر به نا آرامی و بی ثباتی در عرضه نفت در حوزه خلیج فارس گردید . تفکرات رژیم حاکم بر عراق و جنگ افروزی در منطقه و حادثه ۱۱ سپتامبر ، بهانه مناسبی برای آمریکا فراهم آورد تا در جهت نیل به اهداف استراتژیک خود و تامین امنیت انرژی حضور گسترده در عراق و خلیج فارس داشته باشد رویدادهای سال های ۱۹۷۰تا ۱۹۹۰ بر نقش نفت و انرژی در کشورهای درحال توسعه و صنعتی تاثیری پر رنگ داشت البته این واقعیت با شوک نفتی سال ۱۹۷۳ که در پی وقوع جنگ اعراب و اسرائیل و تحریم نفتی کشورهای عربی بر علیه اسرائیل و حامیان او صورت گرفت تا حدود زیادی به درک این واقعیت که تامین انرژی جهان و خطوط انتقال آن ، دارای اهمیت ویژه ای است ، افزود و این مساله را که قطع واردات نفت ممکن است حتی بر بخشهای دفاعی هم آسیب های جدی وارد آورد را روشن نمود .نفت وانرژی در نظام بین الملل کنونی عاملی بسیار مهم در میزان قدرت کشورها محسوب می شود و مقام و مرتبه دولتها را در خصوص تملک و یا نحوه دسترسی به منابع آن در موازنه بین المللی قدرت ، مشخص می سازد که دراین رابطه یک وجه از حمله آمریکا به عراق را باید در برقراری امنیت همه جانبه در محدوده جهان دانست که نفت بعنوان یکی از عوامل مهم در تحقق این هدف بوده است . (سیف ، اله مراد ، ۱۳۸۵ :۱۵)
۷-۲) وابستگی آمریکا به نفت از گذشته تا آینده
تامین نفت و انرژی در کشورهای توسعه یافته و صنعتی ، هزینه های سنگینی معادل میلیاردها دلار را سالیانه بر اقتصاد این کشورها تحمیل می کند و نگرانی در خصوص نبود یا کمبود انرژی برای مراکز صنعتی باعث شده است که کشورهای دارنده منابع نفت ، پس جنگ جهانی دوم ، همواره هدف آماج حملات سیاسی ، اقتصادی و نظامی کشورهای مصرف کننده صنعتی باشند ، در نتیجه هر زمانی که یکی از کشورهای دارنده منابع ، روند جهانی شدن اقتصاد یا امنیت عرضه انرژی را مختل نماید و یا باعث ایجاد مانع در تامین انرژی کشورهای پیشرفته صنعتی گردد ، با برخوردهای سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی روبرو می شود .
نتایج یک مطالعه که زیر نظر وزارت انرژی ایالات متحده انجام گرفته ، حاکی از آن است که هزینه وابستگی این کشور به نفت در خلال سه دهه گذشته در حدود چهار تا پانزده تریلیون دلار بوده است ، در واقع این بدان معنی است که به طور متوسط اقتصاد آمریکا حداقل سالانه ۱۳۵ میلیارد دلار به دلیل اتکای اقتصاد خود به نفت از دست می دهد که حتی اگر این رقم ده میلیارد دلار در سال هم باشد پول بسیار هنگفتی است .درصد قابل توجهی از منابع تامین کننده انرژی و به خصوص نفت ایالات متحده در خارج از این کشور قرار دارد ، از جمله هزینه های وابستگی نفت تاثیر پذیری اقتصاد آمریکا از نوسانات قیمت نفت است و نوسانات و افزایش قیمت نفت به عنوان یک عامل مهم در تولید ، توان اقتصادی این کشور را کاهش می دهد .
وابستگی به نفت وارداتی باعث آسییب پذیری ایالات متحده در سه شوک نفتی گردید و بعد از وقوع جنگ بین اعراب و اسرائیل به علت حمایت گسرده ایالات متحده از اسرائیل و تحریم فروش نفت اعراب به این کشور شد . وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۸-۱۹۷۹ باعث کاهش عرضه نفت گردید و در نهایت در دوره اشغال کویت توسط عراق در سال ۱۹۹۰ که باعث قطع نفت این دو کشور از بازارهای جهانی شد آسیب جدی به اقتصاد کشورهای صنعتی وارد آورد . مطالعه در خصوص شوکهای نفتی و آسیب های اقتصادی صورت گرفته نشان می دهد که افزایش میزان بیکاری و کاهش رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی از آثار برجسته این شوکها بوده است .
اما با فرا رسیدن قرن بیست و یکم ایالات متحده با شدیدترین کمبود نفت از زمان بحران عمده نفتی در دهه هفتاد به این سو روبرو گردیده است و در عصر حاضر وابستگی نفتی به واردات این محصول به بالاترین حد خود در طول تاریخ این کشور رسیده و در حال رشد می باشد . واردات نفت ایالات متحده از حدود چهار ملیون بشکه در روز در سال ۱۹۷۳ به بیش از ۵/۱۱ ملیون بشکه در روز در سال ۲۰۱۰ رسیده است که حدود ۶۰% کل تقاضای نفت آمریکا از واردات تامین شده است . در دو دهه آینده نیز فاصله بین تولید و مصرف در آمریکا بیشتر خواهد شد و در حالی که مصرف کنندگان نفت وا نرژی در حال افزایش می باشند ، تولید نفت این کشور رو به کاهش است و باید کسری موجودی را با واردات جبران نماید . در واقع نبود توازن میان عرضه و تقاضای انرژی ، اقتصاد آمریکا را دچار بحران کرده و این کشور را با کمبود جدی انرژی روبرو خواهد ساخت . به نحوی که طبق پیش بینی های انجام شده توسط وزارت انرژی این کشور ، آمریکا تا سال ۲۰۲۵ حدود ۷۵% از کل نیاز نفتی خود را از خارج از این کشور بایستی تامین کند و این در حالی است که گذشته از منابع نفتی ایالات متحده ، منابع نفتی شمال اروپا و خلیج گینه و بسیاری از منابع شناخته شده فعلی در دسترس ایالات متحده در آینده نزدیک به پایان خواهد رسید و در این میان منابع نفتی خلیج فارس جایگاهی ویژه خواهند یافت از این رو هر قدرتی که این منابع را تحت اختیار و کننترل خود در آورد بر اقتصاد جهان چیره خواهد شد . سلطه ایالات متحده بر منابع نفتی عراق و خلیح فارس نه تنها کشورهای تولید کننده نفت به ویژه اعضای اوپک ، بلکه سایر کشورهای مصرف کننده نفت را نیز تهدید می کند . هنگامی که واشنگتن قصد خود را در حمله به عراق آشکار کرد بیشترین مخالفت ها از جانب کشورهایی صورت گرفت که از مصرف کنندگان بزرگ نفت بودند ، کشورهایی چون فرانسه ، آلمان ، چین و … این موضوع بیش از هر چیز گویای نگرانی این کشورها از چنگ اندازی ایالات متحده بر منابع نفت عراق بود .
بنابر این وابستگی اقتصادی آمریکا و همچنین آسیای جنوب شرقی و چین و اروپا به منابع نفتی خلیج فارس در هزاره سوم افزایش خواهد یافت و تعجب آور نیست که تمام این قدرتها در صدد تثبیت روابط اقتصادی و استراتژیک خود با کشورهای منطقه خلیج فارس هستند و در این میان ایالات متحده نیز برای رسیدن به اهداف خود از ابزارهای نظامی گری ، تفرقه افکنی و حمایت از گروه های تروریستی و حمایت آشکار و پنهان از داعش ، استفاده می نماید . امروزه کشورهای بلوک غرب به ویژه آمریکا ، منطقه خلیج فارس را شاهرگ حیاتی خود می دانند تا جایی که برژینسکی که از طراحان اصلی سیاست خارجی و مشاور امنیت ملی دولت کارتر در کتاب خود بنام “قدرت و اصول” می نویسد که “ بر مبنای این سیاست ، امنیت ملی آمریکا با امنیت سه منطقه حساس و استراتژیک جهان ، یعنی اروپای غربی ، خاور دور و خاورمیانه (خلیج فارس)به هم پیوند خورده است .”
منابع تامین کننده نفت در سده بیست و یکم ابزار مهمی برای چانه زنی به شمار می آیند و ایالات متحده یا هرکشوری که بر این منابع تسلط پیدا کند این توان را خواهد داشت که در روابط خود با دیگر واحدهای سیاسی از اهرم انرژی بهره برداری کند . اگر آمریکا سلطه خود را بر این منابع تثبیت کند ، در ساختار تقسیم کار اقتصاد بر پایه وابستگی متقابل ، جایگاه مهمی به دست خواهد آورد ، به همین دلیل رقابت برای سلطه بر این منابع در دورانی که نفت بعنوان مهمترین ماده انرژی ساز مطرح شده ، جریان داشته و همچنان ادامه خواهد داشت و در این میان نفت خاورمیانه و منجمله عراق در دهه های آینده می تواند ارزش حیاتی برای کشورهای صنعتی و در راس آنها آمریکا داشته باشد .
۸-۲ ) اهمیت نفت خاورمیانه و عراق برای آمریکا