دانش از اطلاعات و اطلاعات از داده ها ریشه میگیرند. تبدیل اطلاعات به دانش در عمل بر عهده خود بشر است. با نگرش فراتری به این موضوع، آشکار میشود که معمولاً «دانش پایه» عامل تمایز بین داده، اطلاعات و دانش است. این یکی از دلایلی است که در محیط و فضای متکی به دانش، برخی مؤسسات یا شرکتها میتوانند همچنان برتریهای اقتصادی و رقابتی خود را حفظ کنند. «کوهن» و «لونیتال» در مباحث خود، این حقیقت را تشریح میکنند که گسترش دانش منوط به شور و هیجان یادگیری و دانش پیشین است. به عبارت دیگر، دانش اندوخته شده عامل مؤثری در افزایش واکنش و فراگیری سهلتر مفاهیم است. بنابرین، دانش ترکیب سازمان یافتهای است از «داده ها» که از طریق قوانین، فرایندها و عملکردها و تجربه حاصل آمده است. به عبارت دیگر، «دانش» معنا و مفهومیاست که از فکر پدید آمده است و بدون آن اطلاعات و داده تلقی میشود. تنها از طریق این مفهوم است که «اطلاعات» حیات یافته و به دانش تبدیل میشوند (کوهن و لوتن[۱۵]،۱۹۹۰).
۲-۲-۳- انواع دانش
کل منابع دانش را به یک کوه یخ تشبیه کردهاند که قسمت مشهود آن، دانش آشکار[۱۶] است. این قسمت از دانش، به راحتی قابل دستیابی، شناسایی و به اشتراک گذاری است. قسمت مخفی این کوه، همان چیزی است که لفظ دانش ضمنی[۱۷] به آن اطلاق میشود. این قسمت، یادآور سخن مشهور مایکل پولانی(۱۹۶۶) است که گفته است : “ما بیش از آن چیزی که میتوانیم بیان کنیم، میدانیم.” (پولانی[۱۸]، ۱۹۹۶). دانش آشکار، دانشی است که قابل کد شدن[۱۹] است. مصادیق این نوع از دانش، کتاب، مقاله، سخنرانی،روشهای مدون سازمانی و سایر مستندات مشابه میباشد. در مقابل، دانش ضمنی، دانشی است که به راحتی قابل کد شدن نیست. این دانش، معمولاً در درون انسانها، رویههای سازمان و حتی فرهنگ جوامع و سازمانها مستتر است. نوناکا و کونا[۲۰] (۱۹۹۸) معتقدند که دانش ضمنی، تا حد زیادی شخصی[۲۱] و انتزاعی[۲۲] بوده و به سختی قابل بیان و توصیف[۲۳] است. به همین دلیل آن ها بر مشکل بودن انتشار دانش ضمنی تأکید کرده و در ضمن معتقدند که تجربه ،یکی از منابع اصلی خلق دانش است. هر چند که مدیریت دانش ضمنی، به مراتب مشکل تر از دانش آشکار است، اما ارزش آن در کسب مزیت رقابتی در سازمان، بیشتر میباشد. برای یک مدیریت دانش کارآمد، تسخیر هر دو دانش نهان و عیان الزامیاست. چالش واقعی مدیریت دانش در توانایی تشخیص و تسخیر دانش نهان است به طوری که در هنگام نیاز قابل بازیابی باشد.بیشتر سازمانها تنها بر مدیریت دانش عیان، دانش سهل الوصول که تنها ۲۰ درصد از کل دانش سازمان را در شکل میدهد، تمرکز میکنند و استفاده از دانش نهان را به وقوع تصادفی آن وا میگذارند. تبدیل دانش نهان به دانش عیان مشکل است اما غیر ممکن نیست (گاندهی[۲۴]، ۲۰۰۴).
به طور جامع و کلی دانش را از دیدگاههای مختلف به صورت زیر دسته بندی نموده اند.
۱– تقسیم بندی ارسطو:
-دانش نظری(چه چیزی پدیده ها)
-دانش ساخت(چگونه ساختن و تولید پدیده ها)
-دانش کارکردی(نحوه به کار گیری از پدیده ها) (انتظاری،۱۳۸۵)
۲- دانش ضمنی و صریح:
-دانش صریح: دانشی نظام مند و رسمیکه قابل انتقال است.
-دانش ضمنی: معمولا به وسیله یک فرد نگهداری میشود و نتیجه تجربه خود اوست (انتظاری،۱۳۸۵).
۳- دانش شخصی و سازمانی:
– دانش شخصی: دانشی است که توسط افراد به طور فردی خلق شده است
– دانش سازمانی: دانشی که سازمان برای حل مسایل پیش رو خلق میکند.
۴- انواع دانش بر مبنای کارکرد از نظر کوئین و همکارانش:
– دانش درک (دانستن چیه چیزها) ضروری برای سازمان اما برای موفقیت کافی نیست.
– مهارت پیشرفته(دانستن چگونگی ها) این سطح برای سازمان ارزش افزوده بالایی دارد.
– فهم سیستم (دانستن چراها) ارزش بالایی برای سازمانها دارد.
– خلاقیت (توجه به چراها) بدون خلاقیت دانش حرفه ای سازمان ممکن است دچار رخوت گردد.(جعفری و کلانتر،۱۳۸۲)
۵- دانش رسمیو غیررسمی:
این تقسیم بندی بر مبنای ماهیت و محتوای اطلاعات و دانش سازمانی صورت گرفته است.
– دانش رسمیمبتنی بر جملات بایدی و الزامات قانونی است.
– دانش غیر رسمیمبتنی بر مفروضات و استدلاها و عقلانیت نهفته در تصمیمات میباشد.
در تقسیم بندی دانش بر اساس ملاکهای رسمیو غیررسمیموارد زیر لحاظ شده است:
الف) روش تهیه و تنظیم
– دانش رسمیبر اساس قوانین و مقررات و دستور مافوق تهیه میشود.
– دانش غیر رسمیبر اساس استراتژیهای مدیریت دانش در سازمان و روش های تحقیق و پژوهش تهیه میشود.
ب) هدف
– هدف از خلق دانش رسمیثبت و نگهداری اطلاعات ضروری سازمان میباشد.
– هدف از خلق دانش غیررسمیثبت و نگهداری دانش سازمانی به منظور تحلیل و توسعه و ترویج آن است.
ج) شکل و ساختار
– دانش رسمی در قالب گزارش و دستور جلسه و برنامه و آیین نامه ها ارائه میشود.
– دانش غیر رسمیبه شکل سیستمهای دانش محور و بر اساس الگوهای مسئله محور ارائه میگردد.
د) ضرورت و اهمیت
– تداوم فعالیتهای جاری سازمان در گرو تهیه و تنظیم دانش رسمیاست.
– ضرورت دانش غیر رسمی در حفظ توسعه و انتشار دانش سازمانی و استفاده از آن به عنوان مزیتی رقابتی است.
ه) دامنه استفاده کنندگان از دانش سازمانی
– استفاده کنندگان دانش رسمیمحدود است
– همه افراد سازمان و در مواردی پژوهشگران مدیریت از دانش غیر رسمیاستفاده میکنند.(الوانی،۱۳۷۴).
۶- دانش ساختارمند و ناساختارمند:
۷- دانش اظهاری(دانش واقعی) و دانش رویه ای(دانش روش شناختی)(نوناکا، ۱۹۹۴).
۸- دانش اصلی و دانش فرعی:
-دانش اصلی به تشریح مسایل کلی سازمان میپردازد.
-دانش فرعی با ارائه عناصر فرعی از دانش اصلی پشتیبانی میکند(تاونلی، ۱۳۸۰).