خلاصه این دیدگاه این است که پاسخهای پرخاشگرانه از طریق تقلید آموخته می شود . در تقلید کودک و نوجوان از بزرگسالان و نیز اشیاء و فیلمها پرخاشگری را می آموزد .
۲۷-۱-۲: تحلیل نظریه ها در زمینه پرخاشگری :
پرخاشگری واقعیتی است که عمومیت دارد . در بدن انسان سازمان ویژه ای برای بروز پرخاشگری به کار می افتد این سازمان با تغییرات شیمیایی و هورمونی فعال می شود . عوامل اجتماعی موجب تغییر و جهت دادن به پرخاشگری می گردند . ( البته پرخاشگری در فرد می تواند با والاگرایی همراه شود و بصورت مفید در آید . ) یک سئوال مهم این است که آیا پرخاشگری فطری است یا آموخته شده ؟ جواب این است که با توجه به دیدگاه های ذکر شده می توان چنین استنباط کرد که دو نوع پرخاشگری وجود دارد :
الف : ذاتی
ب: آموخته شده
ولی نکته اساسی این است که این دو به شکل مطلق قابل تفکیک از یکدیگر نیستند بلکه ما برای سهولت آنها را تقسیم بندی می کنیم . این دو نوع پرخاشگری در دو انتهای یک پیوستار قرار می گیرند . بنابراین هر چه یادگیری نقش مهم تری در نمایانگری رفتار پرخاشگرانه بازی کند بیشتر به طرف پرخاشگری از نوع آموخته شده می رود و هر چه ذرات آن را تجلی دهد رفتار پرخاشگرانه به طرف حد پرخاشگری از نوع ذاتی می رود هر چه موجود متکامل تر می شود رفتار پرخاشگرانه آن کمتر بر پایه ذات قرار می گیرد و یادگیری اهمیت بیشتری پیدا می کند . بنابراین رفتار پرخاشگرانه انسان که از متکامل ترین موجودات است بیشتر از نوع یادگیری است تا ذاتی .
۲۸-۱-۲: شخصیت فعل پذیر – پرخاشگر :
حالت بارز این نوع اختلالات شخصیت عصیان و مقاومتی است که شخص در برابر توقعات جامعه در انجام فعالیتهای حرفه ای یا اجتماعی از خود نشان می دهد البته این مقاومت غیر مستقیم بروز می کند و نه مستقیم . نتیجه این نوع رفتار همیشه عدم کفایت شغلی و اجتماعی است حتی هنگامی که شخص می تواند کفایت و لیاقت بیشتری از خود نشان دهد .
از انجا که این گونه افراد به نحو فعل پذیری پرخاشگری خود را بروز می دهند نامی برای ان در نظر گرفته اند . این پرخاشگری در رابطه با شغل از طریق رفتارهایی مانند به تاخیر انداختن کار ، تنبلی ، کم کاری ، لجاجت ، بی کفایتی عمدی و فراموشی حساب شده متجلی می گردد افرادی که دائما دیر به جلسات می آیند ، پرونده ها را گم می کنند و یا دائما وعده هایی می دهند که هیچگاه به مرحله عمل در نمی آید . از این جمله هستند ، غالبا افراد مبتلا به این اختلال دچار عدم اعتماد به نفس و به دیگران متکی می شوند آنها نسبت به آینده خود بد بین هستند و هیچ بینشی در این مورد که رفتار خود انها علت مشکلاتشان است ندارند . علت اصلی ایجاد این اختلال مخالفتها و ضدیتهای دائمی مزمن و شدیدی است که از طرف اولیاء و جامعه در دوران کودکی نسبت به کودک اعمال می شود این امر همچنین سبب می شود که کودک نسبت به افراد جامعه سخت غشمگین باشد اما چون از عواقب بروز خشم خود می ترسد از طریق غیر مستقیم و ظاهرا نامربوط از دیگران انتقام می گیرد و کینه و خشم خود را بدین طریق تسکین می دهد . این الگوی شخصیتی پس از استمرار در زمان و مکان و تقویت تثبیت می شود و برای شخص مبتلا به آن روال دفاعی جمعی می شود . ( شاملو ۱۳۷۳) .
۲۹-۱-۲: پرخاشگری خانوادگی :
این نوع پرخاشگری به فشارهای فیزیکی و رئان منفی گفته می شود که معمولا نسبت به زنان و فرزندان اعمال می شود . پرخاشگری و خشونت فیزیکی در خانواده به شکل تنبیه بدنی و خشونت روانی به شکل توهین ، تحقیر ، به مسخره گرفتن و ایجاد محدودیت در ارتباط با برقرار کردن با دوستان و خویشاوندان اعمال می شود . روانشناسان اجتماعی در پژوهش های خود به این نتیجه رسیده اند که پرخاشگری و خشونت در بسیاری از خانواده ها رایج بوده و معمولا زنان و فرزندان همواره در معرض آزار و خشونت قرار می گیرند ( احمدی حبیب ۱۳۸۲) .
پژوهشهای رمان شناسان اجتماعی در مورد پرخاشگری پدر و مادر نسبت به فرزندان نشان داده است که بیشتر پدران و مادران از برخی شیوه های فیزیکی خشونت و کودک آزاری می کنند ( لانر ۱۹۸۳، استروس و دیگران ۱۹۸۰) بیشترین آزار و خشونت علیه فرزندان از سوی مرد ( پدر و شوهر مادر ) وارد می شود . همچنین بیشترین فراوانی پرخاشگری و خشونت در مورد فرزندان طلاق و اختلافات خانوادگی است . بدین معنی که فرزندان حاصل طلاق و اختلافات خانوادگی در معرض اذیت و آزار بیشتری بوده و بد رفتاری و رفتارهای خشونت آمیز در مورد آنها بیشتر انجام می شود . پرخاشگری و خشونت نسبت به فرزندان هنگامی که یکی از پدر و مادر یا هر دو آنها در معرض فشارهای روحی و روانی باشند بیشتر می شود اختلافات خانوادگی و جدایی از موردهایی است که پدر و مادر را در فشار و واکنش های غیر ارادی و واکنش های تند عصبی قرار می دهد .
پر خاشگری مردان نسبت به زنان به شکل فیزیکی مانند سیلی زدن ، تهدید با چاقو و اسلحه سرد و آسیب رساندن به وسایل منزل که متعلق به زن است خشونت روانی مانند بد رفتاری عاطفی ، توهین ، تحقیر ، تمسخر و دشنام دادن خشونت اجتماعی مانند محدود کردن روابط زن با خویشاوندان و دوستان ، قطع کردن تلفن و حبس کردن زن در خانه در تنگنا قرار دادن زن در هزینه های زندگی در برخی از خانواده ها مشاهده شده است ( احمدی حبیب ۱۳۸۲) .
فرزندان خانواده هایی که مردان نسبت به همسرانشان رفتار پرخاشگرانه دارند در آینده نسبت به انهایی که شاهد این رفتار ها نیستند خشن تر می شوند زیرا خشونت ، خشونت می آورد . ( استروس و دیگران ۱۹۸۰ نقل از احمدی ) افزون بر این افرادی که به طور فیزیکی در دوران کودکی به وسیله پدر و مادر مجازات می شوند نسبت به بچه هایی که به این شیوه تربیت نشده اند احتمالا با فرزندان خود بیشتر بد رفتاری می کنند بنابراین پرخاشگری و خشونت خانوادگی از تسلی به نسل دیگر منتقل می شود . ( احمدی ۱۳۸۲) .
عامل عمده پرخاشگری خانوادگی فشارهای روحی است . خانواده هایی که در سطح بالایی فشارهای روحی را تجربه می کنند احتمالا رفتار پرخاشگرانه زیاد تری دارند . فشار های روحی عمده ناشی از فشار زیاد فرزندان و افراد تحت تکفل مشکلات اقتصادی ، مرگ فرزندان و نازایی می باشد .
عامل دیگر پرخاشگری خانوادگی توزیع نابرابر قدرت میان زوجین است . خانواده هایی که تصمیماتشان را با مشارکت همه اعضای خانواده از راه بحث و گفتگو اتخاذ می کنند کمتر پرخاشگری می کنند ( صمدی ۱۳۸۲) .
۳۰-۱-۲: رویکردهای نظری به پرخاشگری :
در پاسخ به این پرسش که چرا انسان مرتکب رفتار پرخاشگرانه می شود تبینات نظری متفاوتی در زمینه ی پرخاشگری انسان و دلیل آن مطرح است که شرح انها در زیر می آید .
پرخاشگری به عنوان رفتاری غریزی :
کهن ترین و شاید شناخته شده ترین تبیین در مورد پرخاشگری غریزه است که بیان می کند انسان به گونه ای نامشخص برای رفتار پرخاشگرانه برنامه ریزی می کند . مشهور ترین صاحب نظران این دیدگاه فروید است به باور فروید پرخاشگری عمدتا ناشی از سرکوب غرایز است که به سوی خود و آزار به خود متوجه شده و سپس به آزار دیگران می پردازد در این زمینه نظریه دیگری به وسیله ی لورنز ارائه شده است . بر اساس نظریه وی پرخاشگری از یک غریزه موروثی سرچشمه می گیرد که برخی از عامل های دیگر نیز در آن دخالت دارد .
نظریه های که پرخاشگری را به عنوان رفتار ذاتی می دانند نسبت به کنترل پرخاشگری بدبین می باشند زیرا که پرخاشگری جزیی از طبیعت انسان است و نمی توان آن را ریشه کم کرد .
پرخاشگری به عنوان یک سائق خارجی : بیشتر روانشناسان اجتماعی به این دیدگاه باور دارند که پرخاشگری جزئی از ماهیت انسان است و انگیزش برای آسیب رساندن و آزار رساندن به دیگران در ماهیت انسان وجود دارد را مردود دانسته اند .
آنها با این اظهاریه آغاز می کنند که پرخاشگری شکل مشترک رفتار انسانهاست . بر این اساس به نظر آنها رفتار باید جهانی و ناشی از گرایشهای انسان باشد . از سویی دیگر انها از وقوع بالای پرخاشگری استفاده می کنند تا از وجود غریزه پشتیبانی کنند برخی از روانشناسان اجتماعی از رویکرد دیگری پشتیبانی می کنند که مبتنی بر این پیش فرض است که پرخاشگری از یک سائق خارجی برای آسیب رساندن به دیگران ناشی می شود . این رهیافت در چند نظریه ی سائق در مورد پرخاشگری بازتاب شده است . ( برکویتز ۱۹۷۸، فثباچ ۱۹۸۴) .
بر اساس این نظریه شرایط خارجی متفاوت انگیزه ای نیرومند برای انجام رفتار خشونت آمیز ایجاد می کند سائق پرخاشگری به تهدید علقی علیه دیگران می انجامد . این نظریه اذعان می دارد که ناکامی سائق پرخاشگری را تحریک می کند و این سائق به هدفهای گوناگون به ویژه به منابع ناکامی حمبه کرده و آسیب می رساند .
۳۱-۱-۲: ویژگیهای پرخاشگری و خشونت :
الف : بیشتر افراد بالغ که مرتکب پرخاشگری و خشونت می شوند چه اختلال روانی داشته باشند یا نه بیشتر احتمال دارد که خشونت خود را متوجه افراد آشنا و معمولا اعضاء خانواده سازند. این واقعیت نشان می دهد که خشونت توزیع بدون تبعیض ندارد و استثناء احتمالی بر این الگو خشونت گزارش شده در پسرهای نوجوان است که به آشناهای اتفاقی یا افراد غریبه معطوف می گردد .
ب: به استثناء اختلال شخصیت ضد اجتماعی ، تلاش برای شناسایی اختلالات شخصیتی خاص در بیماران پرخاشگر ناموفق بوده است . و بیماران پرخاشگر گروه ناهمگونی از سنخ های شخصیتی را تشکیل می دهند .
ج: گر چه علاقه فزاینده ای به تفاوتهای جنسی در استعداد برای ارتکاب خشونت ابراز شده است اما مطالعه بر روی افرادی که مدتهای طولانی در مراکز روان پزشکی بستری بوده اند نشان می دهد که شیوع خشونت مرد و زن تقریبا مشابه است ( کاپلان – سادوک ۱۳۷۱) .
۳۲-۱-۲: روش های کنترل پرخاشگری :
روان شناسی پرخاشگری را به طور نسبی قابل کنترل دانسته و روش های زیر را در کاهش پرخاشگری کار آمد می دانند .
۱- مجازات : در طول تاریخ از تنبیه و مجازات به عنوان وسیله ای برای کاهش برخی از رفتارهای پرخاشگرانه مانند تجاوز جنسی و کودک آزاری استفاده کرده اند . اگر مجازات و تنبیه در شرایط ویژه ای شود می تواند در رفتار انسان کارآمد باشد این واقعیت به اثبات رسیده است که افراد با مشاهده پیامد رفتارهای دیگران تحت تاثیر قرار می گیرند . اگر افراد بدانند که دیگران برای برخی از رفتارهایشان پاداش دریافت کنند شاید گرایش بیشتری به آن نوع رفتارها پیدا کنند و بر عکس ، بنابراین اگر افراد بدانند که پیامد پرخاشگری مجازات خواهد بود گرایش کمتری به آن خواهند داشت .
۲- تخلیه هیجان : کارمندی که از رفتار رئیس عصبانی است محکم بر روی میزش می کوبد و این کار سبب کاهش ناراحتی او از رئیسش می شود . بر حسب فرضیات تخلیه هیجان هنگامی که افراد ناراحت هستند از راه کنش های غیر مفید ولی نیرومند خشمشان فرو می ریزد و در نتیجه با کاهش سطوح ناراحتی کنش های پرخاشگرانه نیز کاهش می یابد .
۳- نمایش فیلم های غیر خشن : اگر افراد در معرض کنش های خشونت آمیز به وسیله دیگران در فیلم های سینمایی و تلویزیون قرار بگیرند این امر پرخاشگرانه و خشونت را در بینندگان افزایش می دهد . به نظر می رسد که به گونه ای منطقی استدلال پذیر است که احتمالا برنامه ریزی مدل های غیر خشن در زمان ها و مکان های تهدید آمیز و خشن سودمند است .
۴- آموزش مهارتهای اجتماعی : شاید یکی از دلایل پرخاشگری نبود مهارتهای اجتماعی افراد در ارتباط برقرار کردن با دیگران است . گاهی افراد نمی دانند که چگونه امیال و خواسته هایشان را با دیگران در میان بگذارند و در نتیجه گفتار و کردار آنها سبب خشم دیگران می شود . بنابراین آموزش مهارتهای اجتماعی و روش های مسالمت آمیر ارتباط می تواند پرخاشگری و خشونت را کاهش دهد .
مروری بر تحقیقات انجام شده در ارتباط با موضوع مورد مطالعه :
۳۳-۱-۲: الف : در ایران :
تحقیق اقای مهدی میثمیان (۱۳۷۶) در شهرستان نی ریز انجام شده شامل ۱۶۰ دانش آموز ۱۴ تا ۱۸ سال بوده که نتایج زیر را در پی داشته است :
۱- اعمال تنبیه نوجوانان باعث بروز پرخاشگری می شود .
۲- مشاهده رفتار پرخاشگرانه باعث بروز پرخاشگری می شود .
۳- بی ارزش شمردن نوجوانان در زندگی زمینه بروز پرخاشگری را فراهم آورد .
۴- حوادث ناخوشایند در زندگی نوجوانان باعث بروز پرخاشگری می شود .
کیانی (۱۳۸۳) هم در تحقیقاتش به این نتیجه رسیده که بین دختران و پسران دانشجو در پرخاشگری تفاوت معنی داری وجود ندارد . در تحقیقی شفیعی جم (۱۳۷۹) به این تحقیق رسید که جنسیت در میزان پرخاشگری تاثیری ندارد .
در زمینه ی عوامل پرخاشگری تحقیقاتی در تهران بر روی دانش آموزان پسر مدارس ابتدایی و راهنمایی انجام گرفته که نتایج بدست آمده حاکی از این است که :
در میان انواع اختلالات ر فتاری ، پرخاشگری بیش از سایر اختلالات در میان دانش آموزان بخصوص پسران شایع می باشد و دانش آموزان پرخاشگر از نظر عاطفی و روانی دارای احساس پیروزی و قدرت ، خودنمایی ، مخفی کردن عیب خود از دیگران هستند . از نظر خصوصیات شناختنی ضعف قدرت ، خلاقیت ، پایین بودن سطح توجه را دارا می باشد و از نظر روابط اجتماعی دارای استقلال و خود مختاری ، عدم همکاری ، انتخاب دوستان ناسازگار و پرخاشگر است . ( مرادی ، علیرضا ۱۳۶۵، نقل از کیانی ۱۳۸۳) .
همچنین در تحقیقی که آقای اصغر گرامی در تیرماه ۱۳۷۶ درباره علل پرخاشگری در نوجوانان و جوانان از دید مدیران و دبیران انجام داده است . برخوردهای مناسب اجتماعی با نوجوانان و عدم توجه به نظرات و خواسته های آنان از جمله عوامل موثر در بروز پرخاشگری شمره شده است .
صادقی و همکاران ( ۱۳۷۹) در پژوهش تجربی انجام شده بر بررسی اثر بخشی آموزش مهار خشم و شیوه عقلانی ، رفتاری ، عاطفی بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان پسر دبیرستانی شهر اصفهان می پردازد . تعداد ۲۴ دانش آموز به مدت ۱۰ هفته مورد آموزش قرار گرفته اند . نتایج بیانگو کاهش پرخاشگری دانش آموزان پسر به شیوه عقلانی ، رفتاری عاطفی بوده است ( نشریه ش ۲۱ دانشگاه اصفهان)
۳۴-۱-۲: ب: تحقیقات خارجی :
در سالهای ۱۹۷۷ و ۱۹۸۳ در کشورهای آمریکا ، استرالیا ، فنلاند و لهستان تحقیقاتی انجام شد که بیانگر تفاوت معنی دار پرخاشگری در بین آزمودنیهای مذکر ، و مونث بود ( نقل از کیانی ۱۳۸۳)
نیری و ژوزف در سال (۱۹۹۴) نتایج حاصل از مورداذیت و پرخاشگری واقع شدن ۶۰ دانش آموز دختر بین ۱۱ و ۱۲ سال را بررسی کردند انها دریافتند دخترانی که بیش از اندازه رفتار آزار و اذیت را از خود بروز می دهند کمتر از میزان ادراک و شایستگی فرهنگی در روابط اجتماعی برخوردارند آنها صرفا برای جلب توجه چنین رفتارهایی را بروز می دهند ( نقل از کیانی ۱۳۸۳)
در تحقیقی که توسط میلز و کارول چی (۱۹۸۴) بر روی ۱۶۶ پسر و ۶۸ دختر نوجوان با دامنه سنی ۱۲ تا ۱۵ سال از لحاظ ریاضی خوش استعداد بودند به منظور مشخص کردن تفاوتهای جنسی در خود پنداره و عزت نفس مشخص شد که دختران نوجوان از غزت نفس و خود پنداره بسیار خوبی برخوردارند و این دختران بیشتر تمایل داشتند که برونگرا باشند اما در کل دختران نسبت به پسران از عزت نفس کمتری برخوردارند لیکن این تفاوت از لحاظ آماری معنی دار نبود . ( نقل از ناهید ۱۳۸۲) .
در تحقیق دیگری که توسط رزنبرگ و سایرین (۱۹۸۹) بر روی گروهی از نوجوانان انجام شد و عزت نفس در دختران و پسران نوجوان با هم مقایسه گردید نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان داد که بین میانگین عزت نفس دختران و پسران تفغاوت معنی داری وجود دارد . در این پژوهش همچنین رابطه عزت نفس پایین و عملکرد تحصیلی و نیز رابطه بین عزت نفس پایین با بزهکاری و افسردگی نوجوانان مورد بررسی قرار گرفته و نتایج نشان می دهد که بین عزت نفس پایین و افسردگی و عزت نفس پایین و بزهکاری نوجوانان رابطه آماری معنی داری وجود دارد ( نقل از عقیفی۱۳۸۱) .
و هروکافمن (۱۹۸۷) در پژوهشی آموزش برات ورزی را بر روی گروهی از نوجوانان مضطرب آزمودند و نتایج نشان داد که عزت نفس در انها افزایش یافت و پرخاشگری و اضطراب در انها کاهش یافته است ( نقل از ترکمن ملایری ۱۳۸۲) .
بررسی رابطه عزت نفس با پرخاشگری در دانش آموزان ۱۰۵ص- قسمت ۵