محتوای شعر اخوان، صرف نظر از تأملات گاه و بی گاه عاشقانه و نوعی عرفان، بیشتر درباره مسائل اجتماعی وزندگی است. به عبارت دیگر شعر وی روایت رویدادها و برداشت حادثه هائی است که شاعر آنها را به چشم دیده و خود نیز در آن ماجراها سری پر شور و آزاده داشته است. شعر او بیشتر اوقات مشتمل بر اندیشه های اجتماعی است، اگر چه ممکن است همه داوری هایش مورد تأیید دیگران نباشد ولی این نکته را به یقین می توان از شعرش دریافت که شاعر در برابر حوادث و جریانات سیاسی کشورش بی تفاوت نیست، بلکه حساسیت خاصی در پاره ای موارد دارد که در حد خود مغتنم است. موفقیت اخوان در بیان دقیقترین احساس های درونی و آرمان های اجتماعی که از روح آزادمنش وی مایه می گیرد و آوردن استعارت و تمثیلات اصیل ایرانی در شعر، به بهترین صورت و استوارترین لفظ، موجب شده است که در ردیف بهترین شعرای معاصر و از پیروان شعر زمان خویش شمرده شود.
زمستان” “
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
(اخوان ثالث، ۱۳۷۵: ۷۳)
۲ ـ ۳ ـ ۳ ـ دوره دوم فعالیت های ادبی اخوان
دوران دوم فعالیت ادبی او از بعد بیست و هشت مرداد ۳۲ آغاز می شود و تا حوالی سال های پنجاه تا پنجاه و یک ادامه می یابد. اخوان در این دوران به طور جدی به شعر نیمایی می پردازد و با تسلطی که به اوزان ادبیات کلاسیک دارد و با علاقه ای که به زبان خراسانی نشان می دهد، ازهم آمیزی آنها با شعر نیمایی اشعاری خلق می کند که از نظر وزن و قافیه، زبان و مضمون کاملاً نو و متفاوتند. در این دوران است که مضامین سیاسی و فلسفی در اشعار او جان می گیرند و به دلیل اشعار این دوران، که دوران پس از شکست نهضت ملی است، او شاعر حسرت ها و حماسه های شکست خورده لقب می گیرد. کار او با زبان در این دوران رشک برانگیز است.
زبان فاخر و متشخص اشعار او، همراه با مضامین نویی که به کار می گیرد، سبب آفرینش شعرهای درخشان و کم نظیری در ادبیات معاصر ایران می شود (دستغیب، ۱۳۷۳: ۱۱۵).
۲ ـ ۳ ـ ۴ ـ دوره سوم فعالیت های ادبی اخوان
دوران سوم فعالیت های ادبی اخوان از اوایل دهه پنجاه تا پایان روزگار او ادامه یافت. شاخص ترین کارهای اخوان در این دوره نوشتن کتاب بدعت ها و بدایع نیما یوشیج و عطا و لقای نیماست. او در کتاب نخست بدیع و عروض و قافیه، فرم و بیان شعری نیمایی را جزء به جزء شرح داده و انطباق و سازگاری آنرا با ادبیات کلاسیک ثابت کرده و به این ترتیب به تثبیت و استحکام شعر نو فارسی و به ویژه بخش نیمایی آن پرداخته است.
آخرین مجموعه شعر اخوان یکسال پیش از درگذشت او با نام تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم منتشر شد. اخوان در این مجموعه دیگر بار به سوی ادبیات کلاسیک روی کرده است. سال ها از درگذشت اخوان ثالث گذشته، اما هنوز آثار او به طور جدی در میان شاعران معاصر مطرح است.
۲ ـ ۳ ـ ۵ ـ تسلط اخوان بر زبان و ادبیات فارسی
اخوان از بسیاری از اساتید مدعی دانشگاه ها بیشتر بر زبان و ادب فارسی و ظرائف آن مسلط بود. مجموعه مقالات و مؤخره هایی که بر دواوین شعرش نوشته است، گویای این امر است.
به همین دلیل اخوان شاعری ادیب و سخن پرداز است. به عبارتی تسلط او بر دانش ادبی و صناعات آن از جوهره شعریش تاحدی کاست و هرچه جلوتر رفت این ویژگی بارزتر شد. در شاعران معاصر کمتر کسی را داشته و داریم که به میزان اخوان بر زبان و ادب فارسی مسلط بوده است. تعریف اخوان از شعر به بیان خود وی را میتوان نمایانگر درک عمیقش از شعر دانست :«شعر محصول بیتابی آدم است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته. حاصل بیتابی در لحظاتی که آدم در هاله ای از شعور نبوت قرار گرفته است. شاعر بیهیچ شک و شبهه طبعاً و بالفطره باید به نوعی، دیوانه باشد و زندگی غیر معمول داشته باشد و این زندگی های احمقانه و عادی که غالباً ماها داریم، زندگی شعری نیست. باید همه عمر، هستی، هوش، همت، همه خان و مان و خلاصه تمامت بود و نبود وجود را داد» (دستغیب، ۱۳۷۳: ۱۱۴).
عمق عاطفه و اندیشه: در شعر اخوان ثالث
به نظر دکتر شفیعی سه نوع “من” در شعر وجود دارد که به ترتیب اهمیت به “من شخصی"، “من اجتماعی” و “من نوعی” تقسیم می شوند. اخوان در هر سه زمینه شعر دارد و در هر سه زمینه موفق بوده است. “من شخصی” اخوان در شعرهای “ما چون دو دریچه روبروی هم…” و “لحظه ی دیدار نزدیک است” و دیگر شعرهای او به چشم می خورد. در “من اجتماعی” که در این زمینه نیما نمونه ی خوبی از شاعران معاصر است، میتوان گفت اخوان نیز موفق بوده است چرا که در شعر “خان هشتم” و “پوستینی کهنه دارم من…” من اجتماعی مورد نظر شاعر است. در “من نوعی” نیز اخوان بسیار موفق بوده، نمونه های شعریش این را به ما نشان می دهد، “جویبار لحظه ها” و “درخت معرفت” از این دست می باشند. اما ویژگی خاص اخوان تأویل پذیری شعر اوست. به طور مثال می توان از شعر زمستان هم “من شخصی” و هم “من اجتماعی” برداشت کرد، به عبارت دیگر این شعر می تواند هم رئالیسم فردی باشد و هم سمبلیسم اجتماعی و یا شعر کتیبه را می توان هم اجتماعی و هم نوعی به حساب آورد که از این نظر توانمند بوده است. در نهایت اخوان در به کار بردن من های شعری و عمق عاطفه و اندیشه بر اساس مطالبی که بیان شد بسیار قدرتمندتر از حتی نیما (پدر شعر نو) بوده است.
۲ ـ ۳ ـ ۶ ـ پشتوانه فرهنگی در شعر اخوان ثالث
تمام شعرای بزرگ معاصر افراد بامطالعه و دقیقی بوده اند از جمله: شاملو، اخوان، نیما، قیصر و… گاهی این حجم اطلاعات در شعر شاعران ریزش می کند مانند: دکتر شفیعی کدکنی و گاهی شاعر جلوی این ریزش را می گیرد مانند: دکتر قیصرامین پور. مطالعات اخوان در شعرش ریزش داشته ولی به گونه ای نبوده که این ریزش دانش نمایی و اظهار فضل (مثل خاقانی) باشد.
مطالعات اخوان در زمینه ی ایران باستان به ویژه فرهنگ مزدکی و زرتشتی بوده که حتی در نام گذاری فرزندانش تأثیر داشته(زرتشت و مزدک علی). یک نوع فرهنگ از فرهنگ شیعی داشته و عدالتخواهی در شعرش براساس آیین و فرهنگ فردوسی می باشد. در فرهنگ غرب تخصصی نداشته و فقط اشارات کوچکی به فرهنگ مسیحیت دارد. زبان انگلیسی هم بلد نبوده است که از نظر استاد قهرمان در ایرانی و ملی بودن شعرش مؤثر بوده. اثری از سبک هندی در اشعارش نمی بینیم. به شاهنامه و سبک خراسانی بسیار توجه دارد. سبک هندی زیاد می خوانده و بسیار علاقه داشته ولی در شعرش بازتاب ندارد. یک نوع نظیره گویی یا مقابله با فردوسی داشته که در ادبیات ایران کسی به این قدرتمندی از پس این کار بر نیامده است (خان هشتم). از آثار شعر وی و گزینش عبارات و نوع ترکیب مفردات قابل تشخیص می باشد.
۲ ـ ۳ ـ ۷ ـ دامنه مخاطب در شعر اخوان
مخاطب را در شعر به یک خط مانند می کنیم، به طوری که یک سوی این خط طبقه شعرفهم و خاص و سوی دیگر این خط عوام جامعه و در میانه ی این خط قشر تحصیل کرده و متوسط باشند.
خواص————تحصیل کرده————–عوام
بعضی از شاعران سیر خود را از سمت راست (خواص) و بعضی هم از سمت چپ (عوام) شروع می کنند و بستگی به قدرت شاعر این سیر ادامه پیدا می کند. به طورمثال شعر خاقانی از سمت خواص شروع میشود و همانجا میماند و به تحصیل کرده هم نمیرسد. ولی شعر حافظ از تحصیل کرده میگذرد و به عوام هم می رسد. ولی شعر نسیم شمال از سمت چپ سیر خودش را شروع می کند و به تحصیل کرده هم ممکن است نرسد. در مورد اخوان و سیر شعرش باید گفت که او از خواص سیرش شروع می کند، تحصیل کرده را پشت سر می گذارد و حتی بعضی از شعرهایش مثل زمستان و دریچه به عوام می رسند. البته این نکته را هم باید بیان کرد که بخشی از مخاطبان شعر اخوان به علت ویژگی های شعری او افرادی هستند که پای در سنت دارند و به شعر کلاسیک علاقه دارند.
۲ ـ ۴ ـ تحلیل و تفسیر شعر «کتیبه» سروده مهدی اخوان ثالث
کتیبه روایتی است اساطیری انسانی، اسطوره پوچی، اسطوره جبر، اسطوره شکست های پیدرپی و به قولی: «کتیبه، نمونه کامل یک روایت بدل به اسطوره گردیده است.» (براهنی: ۱۳۷۱، ۱۲۸) محتوای شعر چنین است: اجتماعی از مردان، زنان، جوانان، بسته به زنجیری مشترک در پای تختهسنگی کوه وار میزیند. الهامی درونی یا صدایی مرموز، آنان را به کشف رازی که بر تختهسنگ نقش بسته است، فرا میخواند. همگان، سینهخیز به سوی تختهسنگ میروند. تنی از آنان بالا میرود و سنگنوشته غبارگرفته را میخواند که نوشته است: کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند. جماعت، فاتحانه و شادمانه، با تلاش و تقلای بسیار، میکوشند و سرانجام توفیق مییابند که تختهسنگ را به آن رو بگردانند. یکی را روانه میسازند تا راز کتیبه را برایشان بخواند. او با اشتیاقی شگرف، راز را میخواند، اما مات و مبهوت بر جا میماند.
سرانجام معلوم میشود که نوشته آن روی تختهسنگ نیز چیزی نبوده جز همان که بر این رویش نقش بسته است: کسی راز مرا داند…؛ گویی حاصل تحصیل آنان، جز تحصیل حاصل نبوده است. اخوان، این رهیافت فلسفیـ تاریخی را در قاب و قالب شعری تمثیلی در اوج سطوت و صلابت عرضه داشته است. صولت و سطوت لحن شعر تا به انتها از یک سو، فضای اساطیری واقعه را و از دیگر سو، صلابت و عظمت تختهسنگ راـ که پیامدار تقدیر آدمی استـ نمودار میسازد. اخوان بر پیشانی شعر، مأخذی تاریخی را که ساختار شعر بر آن بنیاد نهاده شده، نگاشته است: اطمع من قالب الصخره، که از امثال معروف عرب است. شرح این مثل و حکایت تاریخی در جوامع الحکایات عوفی چنین آمده است: مردی بود از بنی معد که او را قالب الصخره خواندنی و در عرب به طمع مثل به وی زدندی چنانکه گفتندی: اطمع من قالب الصخره (یعنی طمعکارتر از برگرداننده سنگ) گویند روزی به بلاد یمن میرفت. سنگی را دید در راه نهاده و به زبان عبری چیزی بر آن نوشته که: مرا بگردان تا تو را فایده باشد! پس مسکین به طمع فاسد، کوشش بسیار کرد تا آن را برگردانید و بر طرف دیگر نوشته دید که رب طمع یهدی الی طبع: ای بسا طمع که زنگ یأس بر آیینه ضمیر نشاند چون آن بدید و از آن رنج بسیار دیده بود، از غایت غصه سنگ بر سر آن سنگ میزد و سر خود بر آن میزد تا آنگاه که دماغش پریشان شده و روح او از قالب جدا شد، و بدین سبب در عرب مثل شد.(عوفی: ۱۳۷۳، ۲۸۷).
همچنین در کشف المحجوب هجویری آمده است: «از ابراهیم ادهم (ره) میآید که گفت: سنگی دیدم بر راه افکنده و بر آن سنگ نبشته که مرا بگردان و بخوان. گفتا بگردانیدمش و دیدم که بر آن نبشته بود: انت لاتعمل بما تعلم فکیف تطلب ما لاتعلم، تو به علم خود عمل مینیاری، محال باشد که نادانسته را طلب کنی…» (هجویری: ۱۳۸۶، ۱۲) اخوان خود درباره این مثل گفته است: این را من از امثال قرآن گرفتم، ولی پیش از او هم در امثال میدانی هم دیده بودم، جاهای دیگر هم نقل شده کوتاهش، بلندش، تفصیلش و به شکل های مختلف. (مرتضی کاخی، ۱۳۹۰: ۲۶۶).
۲ ـ ۴ ـ ۱ ـ کتیبه صداییترین نوسرودههای روزگار
کتیبه از چند صداییترین نوسرودههای روزگار ماست. جبر مطرحشده در این شعر، هم میتواند نمود جبر تاریخ و طبیعت بشری باشد، و هم نماد جبر اجتماعیـ سیاسی انسان امروز. از منظر نخست، میتوان کتیبه را اسطوره انسان مجبور دانست که میکوشد تا از طریق احاطه و اشراف بر اسرار فراسوی این جهان جبرآلود، معمای ژرف هستی را کشف کند اما آنسوی این کتیبه نیز چیزی جز آنچه در این رو دیده است، نمییابد. کلام با طنین و طنطنهای خاص، با لحنی سنگین و بغضآلود آغاز میشود که نمایشگر رنج و سختی انسان بسته به زنجیر تاریخ و طبیعت است:
فتاده تختهسنگ آنسویتر، انگار کوهی بود
و ما اینسو نشسته، خسته انبوهی…
(اخوان ثالث، ۱۳۷۵: ۱۳۱)
منابع تحقیقاتی برای نگارش پایان نامه مقایسه مضامین اجتماعی اشعار مهدی اخوان ثالث و محمد مهدی جواهری- ...