از جوان مردی که بود او نامدار
هم به وام او خانقاهی ساخته
خان و مان خانقه در باخته»
«مولوی، ۲۱۸:۱۳۸۵»
محمّدبن منوّر در کتاب اسرار التوحید، داستانهایی از وامگیری حسن مؤدب، خادم و متصّدی امور خانقاه ابوسعیدابوالخیر آورده که به دستور مرشد خود برای رفع احتّیاجاتشان از دیگران وام میگرفت و گاه هم به دلیل دیر پرداختن این وامها ناراحت میشد.«حسن مؤدب گفت که … مرا وام بسیار جمع آمده بود. دلم بدان مشغول بود که تقاضا میکردند و هیچ چیز معلوم نبود. » (محمّدبن منوّر، ۱۸۰:۱۳۸۴ ).در مورد وام گیری حسن مؤدب گاه هم، ابوسعید ابوالخیر به ناچار، در هنگام مجلس گفتن برای پرداخت وام، از حاضران مجلس کمک می طلبید چنان که در جایی گفتند: «حسن را سیصد دینار قرض است و پیرزنی میگوید: من بدهم. » (همان: ۲۳۱ )صوفیان و مشایخ آنها برای پرداخت وامهایی که می گرفتند گاه به دریوزه و گدایی هم میپرداختند و آن چنان بوده که اگر خادم خانقاه برای پذیرایی از صوفیان مقیم و مسافر به چیزی نیاز داشت، پولی از دیگران قرض می گرفت و نیازش را رفع میکرد بعد از طریق دریوزه آن وام را پرداخت می- کرد. باخرزی این مطلب را شرح می دهد: «شرط ُاولی آن است که چون خادم به چیزی محتاج شود قرض کند و آن را بر قوم صرف کند به وجه مصروف، یعنی نه فراخ دارد و نه اسراف کند و بعد از آن بیرون آید و سؤال کند و آن قرض را بگذارد، و این وجه به سلامت اقرب است. » (باخرزی، ۲۶:۱۳۸۳)
۴-۳-۶-فتوح
فتوح در مفهوم اقتصادی در مسلک صوفیان عبارت بود از: حصول چیزی از جایی که انتظار آن نمیرود مانند پول و هر چیز دیگری که بدون رنج به دست آید. کیانی در این باره گفته: «صوفیان به انواع کمکهای مادی که از سوی دیگران به آنها داده میشد، اصطلاحاً فتوح می- گفتند. »(کیانی، ۲۸۶:۱۳۶۹)کاشانی در مورد فتوح آورده: «حقّیقت فتوح آن است که از حقّ ستانند نه از خلق؛ خواه به واسطه از دست مردم بود و خواه نه، خواه سبب آن معلوم و خواه نه؛ به شرط آنکه نفس را در مقدّمهی آن تطلّعی و تشوّقی نبود. شیخالاسلام آورده است که وقتی مردی نزدیک «ابوالسّعود» آمد و گفت: «می خواهم که مقداری معین تا از نان مؤظّف گردانم که هر روز به خدمت آرند و لکن می اندیشم که صوفیان گویند «المعلومُ شومُ» شیخ گفت: ما نگوییم؛ چه هر چه معلوم که حقّ- سبحانه- از بهر ما اختیار کند، ما در مشاهدهی فعل او کنیم، آن را مبارک دانیم نه شوم. » (کاشانی، ۱۷۸:۱۳۸۸).از آنجا که کانونهای خانقاهی به عنوان مراکز اجتماعی و انسان ساز به شمار میرفت، کمک کردن به چنین مؤسساتی هم از نظر دینی و هم از نظر منطقی کاری پسندیده بود. کیانی نوشته: «یا دیگران به عنوان انفاق کردن و هدیه و زکوه و صدقه دادن و ادای نذر به صورت نقدی و جنسی و اطعام به صوفیان کمک میکردند و همهی اینها در تحت عنوان فتوح قرار می گرفت. » (کیانی،۱۳۶۹: ۲۸۷) یاری کنندگان به صوفیان علاوه بر کمک مالی و جنسی، گاه میشد که عدّه ای از صوفیان را به مهّمانی میبردند و از آنها پذیرایی میکردندیا اینکه خوراک و طعام به کانون ایشان میبردند. شیخ شهاب الدین سهروردی در اینباره نوشته: «یکی از بازرگانان شهر ری که به صوفیان علاقمند بود حاتم اصم و ۳۲۰ نفر ازیاران او را به میهمانی برده و از آنها پذیرایی میکند. » (سهروردی، ۳۵:۱۳۸۴)
۴-۳-۷-کمک رجال سیاسی
از دیگر منابع اقتصادی صوفیان، کمک مالی رجال سیاسی بود. چنان که برخی از فرمانروایان و رجال سیاسی به مشایخ و صوفیان توجّه میکردند و برایشان کمک مالی میفرستادند. گاه هم برایشان خانقاه میساختند. توجّه رجال سیاسی به صوفیان بنابر دلایلی خاص صورت می گرفت:یکی، برای بهرهمند شدن از دعای خیر مشایخ و صوفیان. دوّم، چون اکثر صوفیان جهانگرد بودند بهرهمند شدن از ثروت آنها باعث می شد که صوفیان ذکر خیرشان را از ناحیهای به ناحیهای دیگر منتقل کنند. چنان که به طور غیر مستقیم برایشان تبلیغ مثبت انجام میدادند. از نمونههای این رجال سیاسی میتوان موارد زیر را معرفی کرد: خواجه نظامالملک طوسی که بارها به درویشان و سالکان کمک کرده. که محمّدبن منوّر در اینباره نوشته: «خواجه برای هزینهی آرامگاه بوسعید، صد خروار غلّه و صد دینار نقد حواله میکند. » (محمّدبن منوّر، ۳۵۹:۱۳۸۴)اوحدالدین کرمانی نیز خاطر نشان کرده که: «مستضر خلیفه عباسی، برای اصحاب اوحدالدین کرمانی ۶۳۵ هـ جامه تهیّه میکند. » (اوحدالدین کرمانی، ۱۵۰:۱۳۷۸)«جلال الدین قراطایی ۶۵۲ هـ . از امرای علاءالدین کیقباد سلجوقی، برای ابن عربی و شیخ شهاب الدین سهروردی، و شیخ سیف الدین باخرزی، هر ساله به ترتیب دوازده و دوازده و هفت هزار عدد سکه می فرستد. » (همان: ۱۸۶)
۴-۳-۸-بهره وری از ثروت اعضای توانگر
از دیگر منابع اقتصادی در زندگی مشترک درویشان، می توان به بهره مند شدن از اموال سالک توانگر و سالکی که به تازگی وارد مسلک طریقت و تصوّف میشد اشاره کرد. زیرا یکی از مختصات آیین طریقت و تصوّف با توجّه به این که صوفیان باید در زندگی خود، مواسات و مساوات نسبت به دیگر اخوان خود را مدّ نظر قرار میدادند، ترک مال و ماه خود و توزیع آن میان درویشان و مستمندان بود. باخرزی نوشته: «مشایخ فرموده اند: که فقر فقیر صحیح نشود، تا آنچه او را باشد، از مال و جاه بذل نکند. » (باخرزی، ۲۵۸:۱۳۸۳) تعبیر ابوسعید ابوالخیر نیز بیانگر این مهم می
باشد که گفتند: «سالک إلی الله باید آنچه در سر و دست و در دل دارد بنهد. » (محمّدبن منوّر، ۲۹۷:۱۳۸۴)پس سالک با فقر و تهی دستی تمام به مسلک درویشی وارد میشد. چون با حفظ ثروت و مقامات دنیوی، فراهم شدن حضور قلب و جمعیّت خاطر برای او امکان پذیر نبود. هجویری خاطر نشان کرده: «هر چند درویش دست تنگتر بود حال بر وی گشادهتر بود. ازیرا چه، وجود معلوم مرد درویش شوم بود تا حدّی که هیچ چیز را در بند نکند، إلّا بدان مقدار اندر بند شود. » (هجویری، ۳۰:۱۳۸۸)
از جمله صوفیانی که ثروت خود را به درویشان بخشیده اند می توان به حسن مؤدب اشاره کرد.«در آن وقت که خواجه حسن مؤدب رحمه الله علیه به ارادت شیخ بگفت در نیشابور و به خدمت شیخ بایستاد و هر چه داشت از مال دنیا در راه شیخ صرف کرد و شیخ او را به خدمت درویشان فرمود. » (محمّدبن منوّر، ۱۱۶:۱۳۸۴)
۴-۳-۹-نذور
کیانی در شرح اصطلاح نذوز در مسلک و آیین طریقت نوشته: «نذور جمع واژهی نذر است، به معنی پیمان و عهد و وعده و آن چه انسان بر خود واجب گرداند، از قبیل روزه و صدقه و جز آن، نذر و نیاز عبارت است از آن چه برای مرشدان و مردمان صاحب نفس هدیه میآورند. » (کیانی، ۲۸۹:۱۳۶۹) یکی از راه های تأمین هزینهی خانقاه و تأمین لوازم زندگی درویشان استفاده از نذرهای مردمی بود. محمّدبن منوّر نوشته: «جوانی به خادم بوسعید گفت: من نذر کرده- ام که، اگر از دست دزدان خلاصیابم، یک خروار مویز، به صوفیان میهنه بدهم. اکنون از آن بلا خلاصیافتم، بیایید و ببرید. » (محمّدبن منوّر، ۱۶۶:۱۳۸۰)حافظ نیز در مورد مصرف فتوح و نذر گفته:
«نذر و فتوح و صومعه در وجه می نهیم
دلق ریا به آب خدا بات برکشیم. »
(حافظ، ۲۵۹:۱۳۸۳)
علاوه بر این در بین مردم نیز مشهور بوده که پیران صوفی مستجاب الدّعوه هستند. برخی از مردم به نیّت برآمدن و روا شدن حاجتهایشان نذر میکردند و بعد از رسیدن به هدف خود، نذرشان را ادا میکردند. سعدی در گلستان به مستجاب الدّعوه بودن درویشان اشاره می کند: «درویشی مستجاب الدّعوه در بغداد پدید آمده حجاجیوسف را خبر کردند بخواندش و گفت: دعای خیر بر من بکن. گفت خدایا جانش بستان. گفت: از خدا، این چه دعایست؟ گفت دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را. » (سعدی، ۶۷:۱۳۸۴)
۴-۳-۱۰-مخالفان کمک پذیری صوفیان
برخی از مشایخ صوفیه مخالفت کمک پذیری از دیگران بودند و از دریافت کمک دیگران احتراز میکردند. آنها برای گذراندن زندگی خود، به کسب و کار می پرداختند و با قناعت تمام زندگی میکردند. آنان کمک گرفتن از دیگران و اینکه آن را به دیگران بدهند را، نوعی دخالت در امر روزی دادن حقّمتعال به بندگان خود می دانستند. عوفی در مورد سهل تستری در همین راستا در جوامع الحکایات نوشته: «تستری بیماری یعقوب لیث را علاج کرد در برابر بدو هزاردینار دادند. نپذیرفت و گفت: ما این عزّت به ناستدن یافته ایم نه با حرص و گرفتن.یعقوب او را با مرکب خاص خویش روانه کرد. خادم در راه به او گفت: اگر آن مال بستدی و به درویشان دادی روا بودی. گفت: بندگان خدای را خدایشان روزی دهد. سهل را با فضول چه کار». (عوفی، ۱۳۶۳: ۶۹-۶۸)
برخی از مشایخ و فقیهان صوفی می گفتند که بهرهوری از کمکهای دیگران و زکات، باید مبتنی بر دستورات شرعی و مستندات دینی باشد. امام محمّد غزالی در مورد استفاده از زکات و صدقه نوشته: «مستحقّ زکات را ستدن زکاه روا بود. » « سؤال بی ضرورت حرام است. » (غزالی، ۴۴۸:۱۳۶۴)
۴-۳-۱۱-موافقان کمک پذیری صوفیان
علاوه براین می توان گفت که صوفیان کمک پذیرنده، برای توجیه کمک پذیری خود می- گفتند اصلاً به کمک و شخص کمک کننده توجّهی ندارندو آنچه به آنها میرسد، همه از سوی خداست و کمک دهنده مأموری بیش نیست و ارادهی او در این مورد دست حقّ متعال است. حافظ شیرازی در این باره گفته:
«بر در شاهم گدایی نکته ای در کار کرد
گفت: بر هرخوان که بنشستم خدا رزّاق بود. »
(حافظ، ۱۳۸۴ : ۱۴۰)