اصل پنجم اخلاق سالم است که بدون تربیت صحیح اخلاقی و ارائه الگوهای مطلوب برای هیچ کس تحقق نمی یابد.
۱۸ – رزاقی (۱۳۸۸) در مقاله ای تحت عنوان «تربیت بر مدار توحید با الهام از سیره و کلام امام علی (ع) » بیان میکند: مهمترین نکته ای که در زمینه ی تربیت از حضرت علی (ع) می توان آموخت تا روی گرداندن از همه چیز و رو کردن به سوی خدای واحد است ؛ همان نکته ای که در نظام های بشری تعلیم و تربیت توجهی به آن ها نشده و در اهداف غائی به کلی مورد غفلت واقع شده است.
۱۹– کامیاب زاده (۱۳۸۰) در پایان نامه کارشناسی خود «نسبت شناسی اهداف در روش های تربیتی از دیدگاه امام علی (ع) » اینگونه نتیجه گیری کرد که «یقین» از اهداف تربیتی و روش متناسب با «اعطای بینش» است. «تزکیه و طهارت» از اهداف تربیتی و روش متناسب با آن «موعظه و تذکر و محاسبه نفس» است. «اطاعت و عبودیت» از اهداف و روش متناسب با آن «فرضیه سازی» است. «تفکر و تعفل» از اهداف تربیتی و روش متناسب آن «فراگیری حکمت» است «زهد» از اهداف تربیتی و روش متناسب با آن «تحمیل به نفس و توجه» است. «عزت جویی» از اهداف تربیتی و روش متناسب با آن «ابزار توانایی ها و امر به معروف» است. «اتحاد و برابری» از اهداف تربیتی و روش متناسب با آن «همکاری» است. «اعتدال و معیشت» از اهداف تربیتی و روش متناسب با آن «کار و تلاش» میباشد ( به نقل از علوی، ۱۳۸۹، ص۲۵).
۲۰ – صالحی و تهامی (۱۳۸۸) در مقاله ای تحت عنوان «بررسی و تحلیل عوامل مؤثر در تربیت دینی بر مبنای سخنان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه» چنین نتیجه گرفته اند : که بنیادی ترین رکن تکامل فرد و جامعه، تفکر و معرفت است که این تفکر و معرفت باعث خودشناسی در انسان می شود و رسیدن به کمال فردی و اجتماعی بدون رنج اندیشیدن و بهره مندی از دانش ممکن نیست ؛ حضرت علی در مورد تربیت قبل از هر کس و هر چیز، خود انسان را مسئول خویش و مؤثر در شکل دادن به شخصیت خود میداند، چون انسان دارای اراده و اختیار است ؛ ایشان می فرماید :انسانی باید خود مربی خود باشد و همچنین برای شکل گیری تربیت صحیح به نقش محیط تربیتی سالم و کارآمد و معلمان و دیگر افراد جامعه بی توجه نبود ؛ زیرا بر فرد تاثیر میگذارد ؛ پس تربیت از قبل از تولد آغاز، در خانواده ادامه و مدرسه و مؤسسه های تربیتی کامل می شود و رسانه های جمعی و محیط اجتماع در تربیت افراد نقش بسزایی دارند.
۲۱ – کرمی شاهرخی (۱۳۸۷) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «فلسفه تربیتی امام علی (ع) » به این نتیجه دست یافت که امیرالمومنین (ع) با تبیین مواردی نظیر جزئیات هستی شناسی (مشتمل بر خداشناسی، انسان شناسی و …) شناخت شناسی (مشتمل بر ابزارها و منابع شناخت و …)، و ارزش شناسی و همچنین قابلیت تعیین تاثیرات هر کدام از مواد مذکور بر تربیت، داری فلسفه تربیتی خاص خود میباشند (به نقل از علوی، ۱۳۸۹، ص۲۶).
پژوهش های گروه دوم :
۱ – ساعدی (۱۳۸۶) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «فقه و اخلاق و تاثیر آن در روابط اجتماعی» چنین بیان میکند: با توجه به آیات قرآن کریم می توان دریافت که قرآن به مسائل اخلاقی و تهذیب نفوس به عنوان یک مسئله اساسی و زیر بنایی می نگرد و تکامل اخلاقی فرد و جامعه مهمترین هدفی است که ادیان آسمانی بر آن تکیه میکنند و ریشه همه اصلاحات اجتماعی و وسیله مبارزه با مفاسد و پدیدههای ناهنجار می شمرند و از سوی دیگر نظرات تربیتی اسلام محدود به رفتار شخصی انسان در زندگی نیست بلکه از دیدگاه اسلام انسان موجودی اجتماعی و نیازمند همکاری و ارتباط با سایر همنوعان خویش.
۲– آل سیدان (۱۳۸۸) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه دین و اخلاق از دیدگاه متفکران معاصر (مصباح، مطهری، سروش)» چنین میگوید : مصباح با اتکا به واقع گرایی در اخلاق انسان را قادر به تشخیص اصول کلی اخلاق میداند، اما در مقام تعریف این اصول و تعیین مصادیق آن ها دستگیری وحی را لازم میداند.
مطهری که نظریه اخلاقی خود را نظریه پرستش می نامد و اخلاق از مقوله ی پرستش است، البته پرستش ناآگاهانه که در درون خود احساس میکند. پس فطرت سلیم را قادر به تشخیص اصول کلی اخلاقی میداند و دین را احیاء کننده و بیدار کننده فطرت ها که انسان اصول کلی اخلاق را بشناسد.
سروش معتقد است عقل و قوای اداری بشر قادر به تعیین اصول کلی اخلاقی هستند اما با تقسیم ارزش ها به خادم و مخدوم حکم متفاوتی در حیطه تعریف و تعیین مصادیق آن ها میدهد. او تعریف و تعیین مصادیق ارزش های خادم را همچنان بر عهده انسان میداند اما در تعریف و تعیین مصادیق ارزش های مخدوم معتقد است دین ورود حداکثری داشته است.
۳ – قدسی (۱۳۷۹) در پایان نامه سطح سوم علوم حوزوی (معادل کارشناسی ارشد) تحت عنوان «سیما پرهیزگاران در آیینه ی قرآن و نهج البلاغه» چنین بیان میکند که : یکی از راه های پرورش و تکمیل نفس و سیر و سلوک و نیل به مقام قرب الهی پرورش و رشد فضائل و مکارم اخلاق است که در نهاد انسان ریشه دارند، اخلاق نیک ارزش هایی هستند که با روح ملکوتی انسان سنخیت دارند و با پرورش آن ها انسانیت کامل و کامل تر می شود تا به مقام شامخ قرب الی الله نائل گردد.
۴ – خلیلی (۱۳۸۶) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «تزکیه در نهج البلاغه» چنین بیان کردهاست که: تزکیه در واقع نفس به سمت خیرات و برکات است و جوهر کمال انسان در تزکیه خلاصه می شود و توفیق انسان در تزکیه باعث می شود که انسان مورد عنایت خاص پروردگار قرار گیرد.
۵ – مؤدب (۱۳۸۹) در پایان نامه سطح سوم حوزوی (معادل کارشناسی ارشد) تحت عنوان «اخلاق در نهج البلاغه» چنین بیان میکند : با توجه به نهج البلاغه هر عملی خوب یا بد اثری موافق خود در روح انسان باقی میگذارد و تکرار یک عمل اثر بیشتر دارد و کم کم کیفیتی به نام عادت حاصل می شود و اگر بیشتر شود به صورت خُلق در میآید ؛ پس راه به دست آوردن اخلاق نیکو این است که انسان خود را وادار به انجام کارهایی کند که ثمره ی خوش اخلاقی است و بهترین راه برای درمان بداخلاقی این است که انسان کار زشت را در خود شناسایی کند و بر خلاف آن قیام کند و مردانه همّت بگمارد و از خدا کمک بخواهد که اخلاق زشت رفع شده و تبدیل به اخلاق نیکو شود.
۶ – محمودی فرد (۱۳۷۷) در پایان نامه ی کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «اخلاق در نهج البلاغه» ماحصل تحقیق خود چنین میگوید : چون سعادت انسان پیروی از یک مکتب اخلاقی برای ازعیب و نقص است؛ برای تامین این مقصود تنها راه حل را در متابعت از اوامر الهی میداند و چون علی (ع) یکی از سفیران الهی است شناخت و متابعت قواعد اخلاقی او بر همه انسان ها لازم میداند و در خاتمه این رساله بیان کرده که باید متواضع باشیم و تواضع داشتن شرط اصلی سعادت فردی و اجتماعی بشر میداند، پیروی حضرت علی (ع) باید از تکبر که منشاء رذایل اخلاقی است بر حذر باشد تواضع یعنی فنا شدن و فنا هم هدف نهائی اولیاء الله است که با فنا شدن حقیقت انسان بقاء پیدا میکند.