این دیدگاه معتقد است اولاً روابط با اروپا گزینه استراتژیک جمهوری اسلامی بوده و به هر طریق باید حفظ شده و ادامه یابد، زیرا ایران جایگزین دیگری در این سطح در اختیار ندارد. ثالثاً از آنجا که ایران برای اروپا یک مزیت به حساب میآید، اروپا حاضر نیست روابط با ایران را در ابعاد سیاسی و اقتصادی از دست بدهد. متقابلاً همین مطلب در مورد ما نیز مصداق مییابد زیرا روابط با اتحادیه اروپا تأمین کننده پرستیژ، مقبولیت بینالمللی و منافع محدود اقتصادی بوده است. اگر این جایگاه دو طرفه، گرچه نابرابر، در روابط را بپذیریم، با توجه به اینکه غرب برای روابط تجاری و بازار بزرگ مصرف در ایران اهمیت قائل است، در جهان رقابتی امروزه که اقتصاد جهانی تا حدودی با رکود مواجه شده، اروپا حاضر به از دست دادن منافع روابط با ایران نیست و بازیهای سیاسی و مقطعی به هر حال گذرا هستند و نوع و سطح روابط باید محفوظ بماند.
ثالثاً جایگاه ژئوپلوتیک و منطقهای ایران در خاورمیانه، نگاه خاص اروپا به ایران را بر میانگیزد، از آنجا که کشورهای دیگر خاورمیانه و کشورهای اطراف ایران به لحاظ سیاسی شرایط دشواری را تجربه میکنند، هیچ یک نمیتوانند نقطه اتکای اروپا قرار گیرند و هیچ یک از کشورهای قفقاز، آسیای میانه، خلیج فارس، عراق، افغانستان و پاکستان از چنین جایگاهی برخوردار نیستند، از سوی دیگر با توجه به حضور آمریکا در منطقه و ممانعت از حضور فعال سیاسی، اقتصادی و نظامی اروپا در این منطقه، هر نقشی که اروپا خواهان ایفای آن باشد فقط با حمایت و از مجرای کشورهای منطقه امکانپذیر خواهد بود. به هر حال، چنین موقعیتی برای اروپا بسیار مهم است و حاضر نیست بر سر آن با آمریکا معامله کند و این امر زمینه مساعدی برای توسعه روابط فراهم میآورد. این رویکرد بخشی از سیاست رقابتی اتحادیه اروپا با آمریکا نیز میباشد. اروپا برقراری مجدد روابط ایران و آمریکا را به عنوان یک احتمال در نظر دارد و به همین دلیل تلاش میکند جایگاه خود را در سیاست خارجی ایران حفظ نماید.
رابعاً منابع غنی انرژی ایران و پیشبینی رقابتهای سیاسی آینده در بازار انرژی منطقه میان آمریکا، اروپا و دیگر کشورهای صنعتی، ایجاب میکند اروپا روابط خود را با ایران به عنوان محور ثابت و مرکز ثبات در منطقه حفظ نماید. با توجه به دلایل فوق، چشمانداز آینده روشنی در روابط طرفین قابل رؤیت است و این روابط میتواند بر پایههای مزبور استوار گردد.
-
- دیدگاه منفی
این دیدگاه معتقد است ایران طی ۳۵ سال پس از انقلاب اسلامی، دورههای بسیار سختی را در ارتباط با اروپا پشت سر گذاشته است. حمایت اروپا از صدام در جنگ علیه ایران به صورت علنی و فراگیر و سپس قضایای بعدی همانند ماجرای سلمانرشدی و دادگاه میکونوس که در هر دو مورد به فراخوان سفرای اروپایی از ایران منجر شد ـ عدم رغبت جدی اروپا در مذاکرات تجاری با ایران و گره زدن آن با مسائل سیاسی بیپایان همانند تروریسم، حقوق بشر، صلح خاورمیانه و هستهای ـ که روند آن خصوصاً طی یک سال اخیر بسیار تشدید شده است. از جمله مشخصه های این روابط بودهاند. اروپا طی این مدت روندی را در پیش گرفته تا با نشان دادن سیاست چماق و هویج از گفتگوهای انتقادی یا سازنده، برای اعمال فشار علیه ایران بهره گیرد، و ایران را به تغییر مشی سیاسی خود وادار نماید. پس از ۳۵ سال، اینک تنها دستاورد اقتصادی چندین دور مذاکره، ارائه یک موافقتنامه تحت عنوان (TCA) میباشد که در واقع موافقتنامهای یک طرفه است که تماماً به سود اروپاست. زیرا اروپائیان به هیچ وجه آمادگی خود را برای حذف تعرفهها در مورد کالاهای ایران اعلام نکردهاند و برای ایران همان تعرفهای را در نظر گرفتهاند که برای کالاهای آمریکایی تعیین نمودهاند، اما متقابلاً از ایران خواستهاند تا حد ممکن تعرفههای خود را کاهش دهد.
از سوی دیگر اعضای اتحادیه و اروپا در امور داخلی ایران مداخله نموده و هر حادثهای (که آخرین مورد آن انتخابات مجلس هفتم و بحث وضعیت حقوق بشر بوده است) را دستاویز اعمال فشار علیه ایران قرار میدهند، و در عین حال اینک امضای موافقتنامه مزبور را به برچیده شدن کامل فعالیتهای هستهای ایران و توقف غنیسازی اورانیوم منوط کردهاند. در این چارچوب، اعتمادسازی فقط یک طرف و از جانب ایران صورت میگیرد و این سیاست «کج دار و مریز» کماکان تداوم دارد. در مذاکرات سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان با ایران در مورد پذیرش پروتکل الحاقی. آنها هرگز به تعهدات خود عمل نکردهاند و کاملاً هماهنگ با آمریکا مذاکرات را پیش بردهاند. بدین ترتیب، ایران به آزمونی برای سیاست خارجی اتحادیه اروپا تبدیل شده و اروپا نهایتاً ایران را وجه المصالحه خود با آمریکا قرار خواهد داد. بر این اساس، احساس اروپا این است که ایران از موضع ضعف برخوردار است و لذا از موضع قدرت با ایران برخورد میکند. چنین روندی اگر به درازا کشیده شود نه تنها سودی برای ایران نخواهد داشت بلکه بر زیانها نیز خواهد افزود و باید هر چه زودتر تکلیف این روند بر اساس احترام و منافع متقابل یا قطع مذاکرات روشن گردد.
-
- دیدگاه واقع بینانه
این دیدگاه معتقد است که گرچه انتخاب اتحادیه اروپا به عنوان یک شریک سیاسی ـ تجاری در سطح بینالمللی در شرایط غیر رقابتی (عدم حضور آمریکا در صحنه و برخورداری از روابطی مشابه) صورت گرفته است و ناشی از الزامات تصمیمسازی در عرصه سیاست خارجی ایران بوده، لیکن ایران نیز به نوبه خود در درک ظرفیتها، تواناییها، سطح بازیگری و میزان اثرگذاری مجموعه اتحادیه اروپا در عرصه سیاست بینالملل و در نتیجه چگونگی پیشبرد روابط با این بلوک دچار افراط و تفریط گردیده و قادر نبوده است سطح روابط و تعامل با اتحادیه را متناسب با تواناییهای متغیر این اتحادیه و در چارچوب مجموعه بازیگریهای قدرتهای بزرگ جهانی و به نفع خود تنظیم و هدایت نماید.
این دیدگاه نه آن قدر خوشبین و مثبت به اتحادیه مینگرد که همه مسائل اساسی و حساس ایران را بتوان به سیاستهای اتحادیه اروپا گره زد و آن را به پیش برد (نگاه تخیلی) و نه آن قدر بدبین و منفی به اتحادیه مینگرد که مزایای ناشی از مراودات معقول با این کشورها را به یکباره نادیده بگیرد (نگاه جزمی) بلکه آنچه در تعامل با اتحادیه اروپا و تنظیم روابط سودمند، مؤثر و پایا با آن مفهوم است، تشخیص وزن و اعتبار این اتحادیه در تحولات جاری بینالمللی، میزان تأثیرگذاری و سطح بازیگری آن در هر حوزه و سپس هدایت یک دیالوگ دوجانبه کارساز، غیر فرساینده و قابل حصول به نتایج محسوس طی یک دوره زمانی مشخص میباشد.
برای مثال، اتحادیه اروپا در ترتیبات امنیتی منطقه خاورمیانه و یا معادله اتمی از وزن و ظرفیت بالفعل و تأثیرگذار جدی برخوردار نبوده و نیست، اما برعکس در حوزه اقتصادی و ظرفیتسازیهای علمی ـ تکنولوژیک دارای وزن و ظرفیتهایی قابل توجه است. تعامل یکسان با اتحادیه اروپا در همه این زمینهها نه تنها لزوماً بازده مورد نظر ایران را به بار نخواهد آورد، بلکه زمینه را برای بهرهبرداری بیش از حد اتحادیه از ایران بدون هیچ گونه سرمایهگذاری و ما به ازاء فراهم آورده است. دیدگاه واقعبینانه معتقد به ارزیابی کارشناسی از عملکرد ۳۵ ساله روابط ایران و اتحادیه اروپا، به ویژه طی ۳۵ سال اخیر و شناخت نقاط قوت و ضعف عملکرد سیاست ایران و نیز پیریزی یک الگوی جدید تعامل در روابط دوجانبه است که ضمن صیانت از حقوق ایران، روند مذاکراتی جدید و متفاوتی را با اتحادیه اروپا پایهگذاری نموده و به نتیجه برساند.
رویکرد اتحادیه اروپا به جمهوری اسلامی ایران پس از واقعه ۱۱ سپتامبر
گرچه اتحادیه اروپا در پی روی کار آمدن دولت هفتم جمهوری اسلامی ایران در خرداد ماه ۱۳۷۶ اقبال زیادی حداقل در سطح سیاسی و رسانهای برای همکاری با دولت جدید ایران از خود به خرج داد، لیکن وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر یک بار دیگر نشان داد که اتحادیه اروپا در تنظیم روابط خود با ایران تا چه حد تحت تأثیر نگرشها و رویکردهای آمریکاست و در مذاکرات رودر رو با مقامات جمهوری اسلامی ایران نیز همواره در پس ذهن خود متأثر از مواضع و نظرات ایالات متحده میباشد.
در ۱۷ ژوئیه ۲۰۰۲ ، وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا طی نشستی که به صدور بیانیه معروف ۱۷ ژوئیه منجر شد چارچوب معینی را برای پیشبرد روابط این اتحادیه با جمهوری اسلامی تعیین، تصویب و اعلام کردند. در این بیانیه سه محور اساسی به تصویب رسیده بود:
-
- اتحادیه اروپا بحث تروریسم بینالملل آمریکا و مبارزه با آن را به عنوان مسئلهای محوری پذیرفت و به صورت یک سند مستقل همکاری به ایران پیشنهاد داد.
-
- اتحادیه اروپا اعلام آمادگی کرد مذاکراتی را برای نهایی کردن یک سند سیاسی مشتمل بر حفظ و ارتقای آزادیهای سیاسی، اصلاحات داخلی، حقوق بشر، سلاحهای کشتار جمعی، روند صلح خاورمیانه، افغانستان و غیره با ایران شروع نماید.
-
- آمادگی برای شروع مذاکره در خصوص یک سند همکاری تجاری (TCA) که پیشرفت در مورد آن بستگی تام به حصول نتیجه در زمینه دو سند سیاسی ۱ و ۲ دارد (گرو نهادن روابط اقتصادی پیشرفتهتر در ازای دریافت امتیازات سیاسی).
اتحادیه اروپا بر پایه سه مؤلفه عمده نوع و سطح روابط خود با ایران را در عصر ما بعد ۱۱ سپتامبر تنظیم کرد:
الف: منافع عام اروپا در ایران به خصوص در زمینههای اقتصادی، بازارهای صادراتی و تأمین منابع انرژی، عاملی که کماکان در گذشته نیز مدنظر اتحادیه بوده است.
ب: شرایط داخلی ایران و روند اصلاحات و دوران به اصطلاح گذار، عاملی که به نحو قابل توجهی به نوع عملکرد و رفتار اتحادیه در قبال ایران در این دوره شکل داد و اروپا را متوقفتر از گذشته ساخت.
ج: رویکرد آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر در قبال ایران ـ اروپاییها دقیقاً همان دلنگرانیهایی را که آمریکا در قبال ایران مطرح مینمود در روابط با جمهوری اسلامی ایران ملحوظ کرده و مطرح نمودهاند. مانند طرح مسئله کشتی کارین ـ ای و حمل اسلحه به فلسطین، فرار اعضای القاعده به داخل قلمرو ایران، اعتراض به اظهارات رئیس تشخیص مصلحت نظام در مورد اسرائیل و توان اتمی آن، طرح اقدامات ایران در افغانستان … و اینکه این گونه رفتارهای ایران به روابط با اتحادیه اروپا ضربه خواهد زد.
چنانچه به عملکرد اتحادیه اروپا در این دوره توجه کنیم، دو محور اساسی را در تعامل این بلوک با ایران برجسته مییابیم:
محور اول: آنچه وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا در بیانیه تیر ماه ۱۳۸۱ (به صورت تقاضاهای مرتبط سیاسی ـ اقتصادی) در رابطه با ایران مطرح کردند. بسی فراتر از حجم مطالبات آمریکا از ایران به نظر میرسید که با زبانی دیپلماتیک اعلام میشد. این چارچوب جدید هم حاوی پیامی برای ایران و هم حاوی پیامی برای آمریکا بود: پیام آن به ایران این بود که روند مذاکرات آتی اتحادیه اروپا با تهران صرفاً فرایند متقاعدسازی است و ایران باید این چارچوب مذاکراتی را بپذیرد. پیام اتحادیه اروپا به آمریکا نیز ای بود که نیل به همان اهداف مشترک با واشنگتن به روشها و طرق دیگر امکانپذیر است.
محور دوم: جمهوری اسلامی ایران بدون دخل و تصرف، چارچوب اعلامی اتحادیه اروپا را که از موضع قیم مآبانهای تصویب شده بود و روند مذاکرات سیاسی و حصول نتایج مطلوب در این زمینه را به پیشبرد «موافقتنامه همکاری و تجارت» پیوند داده بود. عیناً پذیرفت.
مبحث هشتم: آسیب شناسی روابط ایران و اتحادیه اروپا : پیشنهادهایی برای تنظیم روابط
ایران و اکثر کشورهای اروپایی از دیرباز دارای مناسبات گسترده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بودهاند و این روابط در طول زمان و به تناسب شرایط متغیر دوجانبه، منطقهای و بینالمللی دستخوش تحولات زیادی گردیده است. در طی قرن گذشته اروپا در فرایند توسعه صنعتی ایران نقش بسزایی ایفا نموده است. از سوی دیگر، نیاز ایران به سرمایه و انتقال فناوری و نیاز اروپا به منابع انرژی و بازارهای صادراتی شرایطی را فراهم آورده تا بیشترین مناسبات اقتصادی و تجاری کشورمان با اعضای قدرتمند این قاره رقم بخورد. به رغم فراز و نشیبهایی که در روابط ایران و اتحادیه اروپا به ویژه پس از انقلاب اسلامی در ایران وجود داشته است، استمرار این روابط و حتی گسترش آن ـ البته تا قبل از سایهگستر شدن قطعنامههای شورای امنیت به روابط متقابل ـ از حکمفرمایی نوعی نگرش تاریخی بر روابط میان دو طرف حکایت دارد.
تحلیل روابط جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپا از پیچیدگی و در عین حال اهمیت و ضرورت خاصی برخوردار است. به طور کلی، در بررسی روابط ایران و اتحادیه اروپا باید سه نکته مهم مورد توجه قرار گیرد: نخست اینکه در سیاست خارجی دول اروپایی، دو عنصر ارزش و منفعت به شکل پیچیدهای در هم ترکیب شدهاند، به گونهای که در بادی امر تفکیک آنها از یکدیگر شاید کار سادهای نباشد، اما با نگاهی عمیقتر میتوان دریافت که در پس شعارهای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر، هر جا که پای منافع در کار بوده است، اولویت به آن تعلق گرفته است. دوم اینکه از یک سو، اتحادیه هویتی مستقل از اعضای خود ندارد و از سوی دیگر هیچ یک از اعضاء به تنهایی قادر به تعیین دستور کار سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیست.
بنابراین در همان حال که رابطه دو جانبه با هر یک از اعضاء و به ویژه با اعضای مهم اتحادیه از اهمیت برخوردار است، رابطه با اتحادیه به عنوان یک کل را نیز نباید نادیده گرفت. سوم اینکه لازم است به متغیر آمریکا در سیاست خارجی اروپا توجه ویژهای نشان داد. وجود منافع متقابل میان دو سوی آتلانتیک بدان معناست که بر سر موضوعات مهم سیاست بینالمللی میان اروپا و آمریکا نوعی همسویی وجود دارد، هر چند ممکن است در مورد نحوه برخورد با مسئله میان آنها اختلافات تاکتیکی وجود داشته باشد.
آنچه در این میان مهم است شناسایی حوزههایی است که در آنها امکان پیشبرد روابط بیآنکه متغیر آمریکا تأثیر چندانی داشته باشد، عملی میباشد. مجموعه این نکات موجب شده است که تنظیم روابط با اتحادیه اروپا از دشواریهای خاصی برخوردار گردد. مقاله حاضر پس از ذکر مختصری از تاریخچه روابط، جایگاه ایران و اروپا را در سیاست خارجی دو طرف بررسی میکند و پس از ارائه تحلیلی آسیبشناختی از مناسبات ایران و اروپا، تلاش میکند با توجه به نکات فوق رهنمودهایی جهت توسعه روابط میان این دو بازیگر ارائه نماید.
جهت جلوگیری از اطالهی کلام موارد به صورت فهرست وار آورده شده است.
الف: پیشینه روابط
دوره تردید و رکود روابط: از پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ.
دوره تنشزدایی و اعتمادسازی: از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶٫
دوره گسترش روابط: از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲٫
دوره بیاعتمادی و رویارویی: از سال ۱۳۸۲ تاکنون.
در حال حاضر، ایران و اروپا سردترین دوران روابط خود را تجربه میکنند.
ب: مفروضات بحث
-
- اتحادیه هویتی مستقل از اعضای خود ندارد. همچنین هیچ یک از اعضا به تنهایی قادر به تعیین دستور کار سیاست خارجی اتحادیه نیست.
-
- دو عنصر ارزش و منافع به طرز پیچیدهای در هم آمیخته شدهاند.
-
- نقش متغیر آمریکا در سیاست خارجی اتحادیه اروپا پر رنگ است.
ج: سه دیدگاه
- همکاری همهجانبه (خوشبینانه): تنها گزینه موجود در شرایط فعلی جهان به شمار میآید و لازمه تحقق آن تعدیل برخی رفتارها و سیاستهاست.