تعاریف خودکارآمدی
اعتقاد یک نفر به قابلیتهای خود در سازماندهی و انجام یک رشته فعالیتهای مورد نیاز برای مـدیریـت شـرایط و وضــعیتهــای مخـتلف. به عبارت دیگر، خودکارآمدی، اعتقاد یک فرد به توانایی خود جهت موفق شدن در یک وضعیت خاص است.( بندورا،1977)
خودکارآمدی به قضاوتهای افراد در رابطه با توانایی هایشان در به ثمر رساندن سطوح طراحی شده عملکرد اطلاق می شود ( بندورا، 1996؛ به نقل از مجیدیان، 1381). به عبارت دیگر خودکارآمدی ، باورها وقضاوتهای افراد از توانایی هایشان در انجام تکالیف خاص در موقعیت های خاص می باشد . بندورا شکل خاصی از انتظار را خودکارآمدی می نامد و بیان می دارد که خودکارآمدی بر عقاید و باور های افراد برای اعمال کنترل بر عملکرد خویش و بر رویدادهای موثر بر زندگی اشاره دارد(بندورا، 1993). بندورا بیان نمود که در واقع واسطه میان دانش و عمل، خودکارآمدی میباشد. قضاوت مردم درباره توانایی شان برای سازماندهی و اجرای امور، لازمه دستیابی به عملکرد موفق است. این امر ربطی به راهبردهایی که فرد به کار میبرد ندارد، بلکه داوری درباره آنچه میتواند انجام دهد مهم است (بندورا، 1986). باور شخص در مورد تــوانایی هایش برای حصول سطوح تعیـــین شده خودکارآمدی می باشد.(جی. ای. ارمرود، 2006). قضاوت شخصی در مورد تواناییها، بر پایه ی ملاک های مهارتی، حس کفایت شخـصی در چـهارچوبی خـــاص، تــمرکز بر ارزیابی توانایی ها برای اجرای وظائف خاص، با توجه به اهداف و استانداردها خودکارآمدی می باشد.(ال. استینبرگ،1998). اینکه ما معیارهای رفتارمان را تا چه اندازه درست برآورد کرده باشیم ، احساس کارآیی شخصی ما را تعیین میکند. در نظام بندورا منظور از کارآیی شخصی احساسهای شایستگی، کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است. برآورده کردن و حفظ معیارهای عملکردمان، کارآیی شخصی را افزایش می دهد، ناکامی در برآوردن و حفظ آن معیارها، آن را کاهش می دهد ( شولتز وشولتز، ترجمه سید محمدی، 1383).
خودکارآمدی یکی از مفاهیم کاربردی در نظریه های یادگیری –اجتماعیویا نظریه شناختی اجتماعی برای رفتار حرفه ای است (هACT ، لنت و براون ، 1994 و 1996 ؛ نقل از بتروهACT ، 1998؛ نقل از کریم زاده، 1380).
خودکارآمدی یعنی اینکه یک فرد چگونه شیوه های مورد نیاز برای رسیدن به موقعیتهای مورد انتظار را سازمان می دهد و آنها را اجرا می کند (بندورا ، 1980، نقل از کلونینجر، 2004 به نقل از کریم زاده، 1380).
به نظر بندورا (1989) خودکارآمدی یعنی اینکه معتقد باشیم می توانیم با وضعیت های مختلف کنار بیایم. کسانی که خیلی خود بسنده هستند، انتظار دارند موفق شوند و غالباٌ موفق می شوند و کسانی که چندان خودکارآمد نیستند ، در مورد توانایی خود در انجام تکالیف شک دارند و به همین جهت نیز کمتر موفق می شوند. از همین رو عزت نفس آنها کم است (کریم زاده، 1380).
مفهوم خودکارآمدی به باورهای فرد مبنی بر توانایی های او در انجام موفق کارها در حوزه خاصی از رفتار بر می گردد . سطوح بالاتر خودکارآمدی به رفتار گرایش در برابر رفتار اجتناب منجر می شود.( بتز، 2004)
خودکارآمدی به معنای باور یک فرد به توانایی اش جهت سازماندهی و انجام اعمالی که برای دسترسی به هدف لازم است می باشد.( ،به نقل از خواستار،1387)
خودکارآمدی در تعریف به قضاوت افراد درباره توانایی آنان در انجام یک وظیفه یا انطباق با موقعیتی ویژه مربوط است.(پروین، 2001)
خودکارآمدی تمرینی که از نظریه شناختی اجتماعی بندورا مشتق شده است ، به باورها یا قضاوتهای فرد به توانایی های خود در انجام فعالیت بدنی منظم گفته می شود.(بندورا، 1997)
پور افکاری(1385) باورهای شخص در مورد توانایی برای کنار آمدن با موقعیت های متفاوت را خودکارآمدی می داند.