فرایند های فعال شونده مرتبط با خودکار آمدی
بنا به نظریه بندورا (1994،1997) باورهای خودکارآمدی کنش وری های آدمی را بواسطه فرایندهای چهارگانه شناختی ، انگیزشی ، عاطفی ، و گزینشی تنظیم می کنند . این فرایندها ی متفاوت در جریان و روند تنظیم کنش وری های آدمی به صورت وحدت یافته، یکپارچه و هماهنگ عمل میکنند.
الف - فرایندهای شناختی: باورهای خودکارآمدی به شکلهای متفاوت بر فرایندهای شناختی اثر میگذارند. اغلب رفتار آدمی، به خصوص آنهایی که هدفمند هستند، به واسطه قصدمندی برای دستیابی اهداف ارزشمند تنظیم میگردند، انتخاب اهداف شخصی تحت تأثیر خودارزیابی از قابلیت ها قرار دارد و افرادی که خودکارآمدی نیرومندی دارند اهداف بالاتر و چالش انگیز تر را برایشان انتخاب می کنند و نسبت به آن متعهدترند. باورهای افراد درباره کارآمدی شان بواسطه انواع داستانهای پیش آیند که افراد میسازند و تمرین میکنند، شکل میگیرد. افرادی که احساس کارآمدی بالا دارند داستانهای موفقیت آمیز را تصویرسازی میکنند تا راهنما و حامی عملکرد فرد گردد و افرادی که درباره کارآمدی شان خودتردیدی دارند داستانهای ناموفقی را تصویرسازی میکنند. وقتی افراد با ابعاد محیطی مشکل و پرتنش رو به رو میشوند که لازم است آن را اداره کنند، در صورتی از تفکر تحلیلی عالی استفاده خواهند کرد و عملکرد مناسبتر نشان خواهند داد که از احساس کارآمدی بالا و نیرومندی برخوردار باشند.
ب- فرایندهای انگیزشی: باورهای کارآمدی نقش کلیدی در خودنظم جویی انگیزش بازی میکنند. این باورها از چندین طریق به انگیزش خدمت میکنند: این باورها در اینکه افراد چه اهدافی را برمیگزینند، چه میزان برای به ثمر رساندن این اهداف تلاش میکنند، چه مدت در رویارویی با مشکلات پشتکار و مقاومت نشان میدهند و انعطاف پذیریشان در مقابل شکست چگونه است، تأثیر غیر قابل انکاری دارند. در مواجهه با موانع و شکستهای افرادی که به قابلیتهایشان اطمینان ندارند، دست از تلاش برمیدارند و یا به آرامی گام برمیدارند، اما افرادی که نسبت به قابلیتهایشان اطمینان دارند در مواجهه با چالشهای زندگی تلاش فوق العاده ای از خود نشان میدهند. بندورا شواهد مربوط به تأثیر باورهای خودکارآمدی بر انگیزش و عملکرد را بدین شرح خلاصه کرده است: بهبود زندگی، بیشتر مدیون افراد دارای پشتکار است تا افراد ناامید. باور به خود ضرورتا موفقیت را تضمین نمیکند، ولی عدم باور به خود مسلما زمینه را برای شکست فراهم میکند. ( پروین و جان، 2001 ؛ به نقل از بندورا ، 1982 )
پ- فرایندهای گزینشی: داوری درباره کارآمدی شخصی در گزینش محیط اثر قطعی دارد. باورهای کارآمدی شخصی افراد میتواند به واسطه گزینش محیط ها و فعالیتها، دوره های زندگی آنان را ساختار دهد. افراد از فعالیتها و محیطهایی که فراتر از قابلیتهای کنار آمدنشان میبینند، اجتناب میکنند و فعالیتها و محیطهایی را برمیگزینند که باور دارن قادر به مدیریت آنها هستند. قدرت و نفوذ باورهای خودکارآمدی در تصمیمگیری برای گزینش شغل کاملا برجسته شده است.
ت- فرایندهای عاطفی: باورهای افراد درباره قابلیتهای کنار آمدنشان در اینکه آنها در موقعیتهای مشکل و تهدید کننده چه مقدار تنیدگی و افسردگی را تجربه میکنند، تأثیر بسزایی دارد. کارآمدی ادراک شده در تمرین مهار تنیدگی زاها، و در برپایی اضطراب نقش محوری دارد، افرادی که باور دارند تهدیدهای بالقوه غیر قابل مهار و غیر قابل اداره هستند، اکثر جنبه های محیطی شان را خطرناک و مخاطره آمیز تلقی میکنند و اثربخشی و توانایی کنار آمدنشان را ناچیز میپندارند. بواسطه چنین تفکرات ناکارآمدی افراد خودشان را مستأصل میبینند و سطح کنش وری شان پایین می آید. برعکس این افراد، کسانی که باور دارند قادرند تهدیدهای بالقوه را تحت مهار خود درآورند، به خوبی با شرایط سازش یافتگی پیدا میکنند و کنار می آیند و اضطراب و افسردگی کمتری را تجربه میکنند. پیشرفتها و سلامت روان مثبت آدمی نیازمند باورهای کارآمدی شخصی خوش بینانه میباشد.