من ساعت مرد صبورم ، من ساعت قلب بزرگم .
رمز پایداری امور مهم و خطرناکم تا نهایت .
قهرمان من در دیدار مرگ استوارتر از صخره سخت بود .
سوگند به روحت ای ( عطاء ) و سوگند به فردوس خداوند قادر .
و سوگند به شیر بچه هایت که با اشکهای فراوان بر شیری قوی می گریند.
وطن که جانم به قربانش باد را جز کسی که بس صبور و شجاع است ، نجات نمی دهد .
ابراهیم درپایان قصیده با احساس لطیف وشاعرانه ، تسلیم شدن دربرابر قضای الهی را امری
واجب می داند .
الخاتمه
أجسادُهم فی تربه الأوطان أرواحُهم فی جنّه الرّ ضوانِ
وَ هناکَ لا شکوَی مِن الطغیان وَ هناک فیضُ العفوِ وَ الغفران
لا ترجُ عفواً مِن سواه هوَ الإله
وَ هوَ الّذی مَلکَت یداه ُ کُلَّ جاه
جَبَروته فوقُ الذینَ یغرّهم جبروتهم فی برِّهم وَ الأبحرِ( همان ، ص
۲۸۴ )
جسم هایشان در خاک وطن و روحهایشان در بهشت رضوان قرار دارد .
و آنجا شکایتی از سرکشی و نافرمانی نیست ، و آنجا جریان سیل عفو و بخشش است .
امید بخشش از غیر او نداشته باش ، او پروردگار است .
و اوست که هر جاه و مقامی در حیطه قدرت وی است .
عظمت وقدرت او برتر از قدرت کسانی است که در دریا و خشکی آنها را فریفته است .
ابراهیم در روز چهلم شهادت این سه جوان با سرودن قصیده « الشهید » که شعری حماسی اما
عاری ازگریه وزاری بود، باردیگریاد وخاطره آنها راجاودان ساخت .( فدوی ط،۲۰۰۵م،ص۵۰)
الشهید
عبس الخطبُ فابتسِم وَ طغی الهولُ فاقتحِـم
رابطُ الجأش وَالنهی ثابتُ القلبِ وَ القـدم
لَم یُبال الأذی وََ لم یَثنِهِ طارِیءُ الألم
نفسُهُ طوعُ هِمَّهٍ وَجَمَت دونَها الهمَم …
* * *
سارَ فی منهج العُلی یطرُقُ الخُلدَ مَنزلا
لا یُبالی ، مُکبّلا نالَهُ أم مُجَدَّلا
فهو رهنٌ بما عزم …
* * *
لا تقل أینَ جسمُه وَ اسمُهُ فی فـم الزمَـن
إنّه کوکبُ الهدَی لاحَ فی غیهَبِ المحَـن
أرسلَ النّورَ فی العیونِ ، فما تعرِفُ الوسَـن
وَ رَمی النارَ فی القلوبِ ، فما تعرِفُ الضَّغَـن
أیُّ وَجهٍ تهلّلا یَرِدُ الموتَ مُقبِـلا
صَعَّدَ الرّوحَ مُرسلا لَحنَهُ یُنشِدُ المـلا
أنا لِلّه و الوطن ( ابراهـیم ط. ، ۲۰۰۵م ، ص۲۷۱)
بلا و سختی عبوس شد پس تو لبخند بزن ، ترس و خوف طغیان کرد پس تو خطر کن .
آرام و دلیر ، ثابت قدم با قلبی استوار .
به اذیت و رنج توجه نمی کند و دردهای نا به هنگام او را خم نمی کنند .
او فرمانبردار همتی است که همتهای زیادی در مقابلش شرمگین شدند .
* * *
در راه بزرگی گام برداشت و درِ منزل جاودانگی را می کوبد .
برایش مهم نیست ، که در غلّ و زنجیر آن را به دست بیاورد یا افتاده بر خاک .
او در گرو آن چیزی است که اراده کرده است .
* * *
از کجایی جسمش نپرس در حالی که نامش بر زبان زمانه جاری است .
او ستاره هدایت است که در تاریکی محنت درخشید .
نور را در حالی که با خواب و چرت بیگانه است به چشمها عرضه داشت .
و آتش را در قلبها انداخت در حالی که کینه را نمی شناختند .
مقالات و پایان نامه ها درباره :نقد صورت و معنی در شعر ابراهیم طوقان- فایل ۱۴