نشست از برتازی اسبی سمند
پس ساوه بهرام چون پیل مست
ورا دید بر تازیی چون هزبر
خدنگی گزین کرد پیکان چن آب
چو بوسید پیکان سر انگشت اوی
همی تاخت ترسان ز بیم گزند
کمندی به بازو کمانی به دست
همی ساخت در دشت بر سان ابر
نهاده بر او چار پر عقاب
گذر کرد از مهرهی پشت اوی[۴۷]
۱-۱-۲ سرگذشت بهرام چوبین و پیروزی او بر ترکان در منابع بیزانسی، ارمنی، سریانی
تئوفیلاکت سیموکاتا درباره بهرام چوبین چنین مینویسد:
«از یک مرد بابلی[۴۸] که صاحب منصبی معتبر بود و تجارب زیادی در نوشتن نامه های شاهی داشت شنیدم که بهرام اصالتاً از منطقه ری[۴۹] بود، اما این غاصب که شروع به برانداختن هرمزد[۵۰] ستمگر کرد، به خاندان میرامس تعلق داشت».[۵۱] سپس از هفت خاندان اشکانی نام میبرد که هر کدام نقش مهمی را در پادشاهی ایفا می کنند و این را قانون داریوش پسر ویشتاسب میداند.[۵۲]
تئوفیلاکت تاریخچه بهرام چوبین را اینگونه ادامه میدهد:
«آنها میگویند بهرام که از خاندان مهران و مردم اشکانی بود، در گذشته در میان نگهبانان شاه ثبتنام کرد، و مدتی کوتاه پس از آن، به عنوان فرماندهی گروهی از سربازان، در نبردی به همراه پسر قباد شرکت کرد. در آن زمان بابلیها] ایرانیان[ دارا را فتح کردند؛ در حالیکه ژوستین کوچک به حکومت روم رسید. بنابراین بهرام به همراه خسرو یکم، شاه ایران، تا خود ارمنستان حمله کرد؛ خودش را در این عملیات مشهور نمود و به زودی حتی به عنوان فرماندهی لشکر ایران منصوب گشت. وقتی که اقبال به مرور او را بالاتر برد حتی صاحب عنوان کراریگبدوم[۵۳]خاندان شاهی گشت (که رومیها در واقع آن را کوروپلاتس {curopalates} می نامند).[۵۴] او راه خود را به سوی حماقتی بزرگ ادامه داد، و به خاطر پیروزیش بر ترکها بیش از اندازه مغرور شد».[۵۵]
رویدادنامهی خوزستان تنها اشاره می کند که یکی از فرماندهان نظامی که هرمزد چهارم او را به سرزمین ترک ها فرستاده بود و نامش بهرام چوبین بود، از ری[۵۶] بر علیه وی شورید و نیروهای زیادی را برای جنگ با شاه آماده کرد.[۵۷]
سبئوس بهرام چوبین را، بهرام چوبین مهروندک، فرمانروای مناطق شرقی میخواند:
«بهرام به ارتش تتالها[۵۸] حمله کرد و با قدرت، بلخ و تمامی سرزمین کوشانها را تا قسمت دور رودخانهی وهرت[۵۹] و تا منطقه ی کازیبون فتح کرد. او از نیزه ی اسپندیات[۶۰] شجاع که بربرها می گویند با جنگ به این نقطه رسیده بود؛ گذشت و نیزهی خود را در زمین فرو کرد. سپس این بهرام با شاه بزرگ مزکوتک[۶۱] که در منطقه فراسوی رودخانه بزرگ بود جنگید؛ جمعیت زیادی از ارتش او را شکست داد، و شاهشان را در جنگ کشت».[۶۲]
مارکوارت در مورد ریشه نام مزکوتک در روایت سبئوس مردد است، و احتمال میدهد که شاید سبئوس، مانند تئوفانس بیزانسی، با این نام ترکها را درک کرده باشد؛ زیرا احتمالاً پادشاه مزکیتها با خاقان «چو- لو- هیئو» مشابه است که پس از غلبه بر «آ- پو-کان» (در سال ۵۸۷ م) که در غرب مستقر شده بود، در یک لشکرکشی به منظور تسخیر غرب به وسیله تیری کشته شد.[۶۳] به هر حال شاهنامهی فردوسی، رویدادنامهی خوزستان و تئوفانس این دشمن شرقی را از نژاد ترک دانسته اند. تئوفیلاکت در جایی آنها را هون و در جایی ترک مینامد. تئوفانس نیز مانند سایر منابع غیرایرانی از شماره سپاه ذکری به میان نمیآورد. تنها مینویسد که هرمز پس از انتخاب بهرام چوبین به عنوان فرمانده، وی را با سپاهی بزرگ به سوانیا[۶۴] فرستاد و در آنجا او حملهای غیر منتظره انجام داد؛ بنابراین ایرانیان ترکها را کاملاً شکست دادند.[۶۵] کتاب اخبار سعرت نیز آنان را ترک میداند.[۶۶] اما در منابع مذکور تنها شاهنامهی فردوسی و سبئوس اشاره به کشته شدن شاه ترکان در حین جنگ به دست بهرام چوبین می کنند.
به طور کلی روایت شاهنامه، در این مورد، نسبت به منابع دیگر دارای جزئیات بسیار زیادی میباشد، که بسیاری از آن ها با سایر منابع ایرانی قابل تطبیق است.
۱-۱-۳ بررسی و نقد فرضیه مهرپرست بودن بهرام چوبین
پورشریعتی اصرار بر مهرپرست بودن بهرام چوبین دارد و در این راه ابیاتی از شاهنامهی فردوسی را مورد بحث قرار میدهد، که به طور غیر مستقیم ممکن است شواهدی از مهر را ارائه دهند. به طور مثال، مراد فردوسی از استفادهی صفت مهترپرست را در مورد بهرام چوبین، همان مهرپرست میداند که به علت تنگی قافیه چنین آمده است. نیایش بهرام چوبین به یزدان داور، پیش از جنگ با ساوه، و تقاضای طرفداری از طرف حق را که از ویژگیهای ایزد مهر است نشانهای از مهرپرستی او میداند. بیتی که در آن بهرام چوبین خود را احیاکننده آیین میلاد میداند،[۶۷] را نشانهای از مهرپرستی اشکانیان به حساب می آورد، و این موضوع را که بهرام چوبین در شاهنامه خود را ستایشکننده آتش آذربرزین مهر میخواند شاهدی بر این ادعا معرفی می کند. از بیتی که تنها در دو دستنویس شاهنامه آمده است، به عنوان سندی استفاده مینماید و آن را با مهریشت مقایسه می کند:
که با داد و مهریم و با تیغ و دست
ز دشمن نیاید به ما بر شکست[۶۸]
همچنین بیت زیر را که در آن بهرام چوبین، خسروپرویز را به نگه نداشتن پیمان یزدان متهم می کند، به علت استفاده از واژهی پیمان با ایزد مهر مرتبط میداند:
تو پیمان یزدان نداری نگاه
همی ناسزا جویی این پیشگاه[۶۹]
دخالت سروش در ماجرای جنگ بهرام چوبین و خسروپرویز را نیز به عنوان سندی دیگر ارائه میدهد، و در پایان در اینکه شورش بهرام چوبین با جریانات مهرپرستی همراه و دین بهرام چوبین با خسروپرویز متفاوت بوده است، شک کمی میبیند.[۷۰]
یکی از اشکالات وارد بر فرضیه ایشان این است، که اولاً در میان منابع بسیاری که درباره قیام بهرام چوبین وجود دارد؛ تنها به چندین بیت از شاهنامهی فردوسی اشاره می شود. در هیچ منبعی به اینکه قیام بهرام چوبین دارای موضوعات مهرپرستی بوده است اشاره نمیگردد. شاهنامهی فردوسی نیز هیچ اشارهی مستقیمی به مهرپرست بودن بهرام چوبین ندارد. این که به خاطر تنگی قافیه واژهی مهترپرست را همان مهرپرست بدانیم لزوما نمیتواند درست باشد، زیرا ماجرای شورش بهرام چوبین در چند هزار بیت بیان گردیده است، و فردوسی اگر بهرام چوبین را مهرپرست میدانستَ، میتوانست به طور مستقیم در ابیات دیگری آن را بیان کند. اشکال دیگر این است که ابیاتی که ایشان مورد استفاده قرار داده است برخی نشانه های مهرپرستی از جمله حفظ پیمان را دارا هستند، اما سند محکمی وجود ندارد که منظور فردوسی همان ایزد مهر باشد؛ او در ابیات بسیار دیگری نیز به عدل و داد یزدان اشاره می کند؛ بیآنکه لزوماٌ منظورش ایزد مهر باشد. به طور مثال خسروپرویز به بهرام چوبین میگوید: