نیما از شاعران برجسته و ماندگار معاصر می باشد . طبیعت به عنوان یکی از محورهای اصلی تصویری نیما ، موضوع این پایان نامه میباشد . بی شک شعر نو هدفمند بوده ، از این رو علاوه بر عنصر خیال ، باید عنصر فکر و اندیشه را در ابعاد مختلف اجتماعی ، سیاسی ، اخلاقی و… مورد نظر قرار داد . طبیعت در شعر نیما از سه جهت مورد بررسی قرار می گیرد . نوع نگرش نیما به طبیعت از جنبه های مختلف سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی ، انسانی و عرفانی از سویی و از سوی دیگر معرفی طبیعت به عنوان ابزاری در جهت بیان اندیشه آن ، بخشی از بررسی های انجام گرفته است . در این میان طبیعت نیما در جهت سیاسی و اجتماعی نمود بیشتری دارد .صور خیال اصلی مورد استفاده نیما ، که طبیعت یکی از اجزای صور خیال میباشد ، تشبیه ، استعاره ، تشخیص ، کنایه و اسطوره میباشد . توسل به بعضی مکاتب ادبی غرب به عنوان ابزارهای نوین شاعر در جهت توصیف طبیعت ، بخش دیگری از این پژوهش است . در این بخش نیما را به عنوان شاعری عمدتا سمبلیک و کمتر رمانتیک می شناسیم .
واژگان کلیدی : نیما یوشیج ، طبیعت، استعاره ، تشبیه ، کنایه ، اسطوره
فصل اول :
کلیات تحقیق
۱-۱ :بیان مسئله
نیما، شاعری است نواندیش که در بسیاری از موارد رویارویى با سنتهای شعری کهن را سرلوحه کار خود قرار میدهد. در انگاره او، که برگرفته از نگاه اومانیستهاست، طبیعت ، وجودی مستقل و گاه همدم انسان است. او ناچار است برای بیان این نوع نگاه، از نحوه مواجهه قدما با طبیعت، یعنى بهره جویى از اجزای طبیعت در خدمت اغراض دیگر فراتر رود. در شعر مدرن فارسى، طبیعت در کانون توجه بسیاری از شاعران قرار دارد. به گفته الیزابت درو ((شعری که از طبیعت سخن بگوید، در همه اعصار مورد نظر شاعران است، اگر چه نوع آن به اختلاف ذوق هر دوره و حساسیت شاعران متفاوت است ((شفیعی کدکنی، ۱۳۸۰: ۳۱۸ )). تاثیر و بازتاب طبیعت بسته به نوع نگرش و تلاشهای نوجویانه شاعران، تنوع وسیعى از تصاویر شعری را به نمایش می گذارد . شعر معاصر براساس تصاویر بکر نیمایی استوار است ومی توان با مطرح ساختن بعضی از این تصاویر در شناخت شعر معاصر توفیق یافت .
۱-۲: پرسشهای تحقیق :
۱- آیا نیما شاعری طبیعت گراست ؟
۲- شگردهای بیانی نیما در تصویر طبیعت چیست ؟
۳- آیا نیما در شعرش تحت تاثیر مکاتب ادبی غرب بوده است ؟
۴- ویژگی های خاص طبیعت محلی در شعر نیما چگونه است ؟
۱-۳ :فرضیات تحقیق
۱- به نظر می رسد هدف نیما از بیان عناصر طبیعت ، صرف توصیف نیست ، بلکه با بهره گرفتن از طبیعت در پی بیان جهان بینی و اعتقادات خود نیز هست .
۲- به نظر می رسد نیما از طبیعت بیشتر در جهت تبیین اندیشه های سیاسی - اجتماعی و فرهنگی خود استفاده می کند .
۳- به نظر می رسد نیما در بیان طبیعت به صور خیال استعاره ، تشبیه ، سمبول و تمثیل بیشتر توجه نشان می دهد .
۴- نیما به طبیعت شمال ایران دلبستگی خاصی دارد و بسیاری از اصطلاحات و پدیده ها را در شعرش آورده است .
۱-۴ :اهداف تحقیق
از آنجا که شعر نیمایی جزو بهترین نمونه های شعری معاصر است و این جنبه ( طبیعت ) از شعرشان چندان مورد توجه واقع نشده است ، هدف این رساله این است تا این جنبه را مورد بررسی بیشتری قرار دهد .همچنین آشنایی با صورخیال و آرایه های بیانی و و مکاتبی که نیما از آنها تاثیر پذیرفته و شعرهایش منطبق با آن می باشد از دیگر اهداف این رساله می باشد .
۱-۵ :ضرورت تحقیق
بى شک یکى از وجوه برجستگى شعر نیما در ارتباط با طبیعت شکل مىگیرد. از لحاظ عاطفى و تفکر، مضمون شعر او مستقیماً از زندگى و طبیعت مایه گرفته است و دلبستگى نزدیک او به طبیعت تا قرون اخیر در شعر پارسى بى سابقه بوده است . ( آژند ، ۱۳۶۳ : ۳۵۰ ) .
شعر فارسی در هیچ دوره ای از طبیعت بی نیاز نبوده است و در شعر این شاعران نیز متبلور شده است . با توجه به اهمیت این موضوع و جایگاه ویژه آن در تمام ادوار شعر فارسی ، این رساله با نگاهی اجمالی ، جایگاه طبیعت را در شعر نیما به تصویر می کشد .
۱-۶ :پیشینه تحقیق
۱- زرقانی ، سید جواد ،تجلی شاعرانه طبیعت در شعر نیما یوشیج ، سهراب سپهری و شفیعی کدکنی ، ۱۳۸۶ ، دانشگاه قم
۲- آسیابادی ، علی محمد ، مواجهه نیما با طبیعت ، ۱۳۷۸ ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی ، دانشگاه تربیت معلم تهران
۳- باقی نژاد ، عباس ، نیما شاعر شهود و طبیعت ،۱۳۸۹ ، مجله شعر و ادب ، سال بیست و پنجم
۴- یاسرپور ، زهرا ، بررسی ارتباط انسان با طبیعت در شعر ،۱۳۹۱ ، مجله ادب فارسی ، دوره ۲ ، شماره ۱
۱-۷ :روش تحقیق
کتابخانه ای و اسنادی است .
فصل دوم :
مطالعات نظری
۲-۱ : زندگینامه نیما
علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج ، در سال ۱۲۷۴ شمسی در یوش مازندران به دنیا آمد. وی آموزش ابتدایی را در یوش آغاز کرد و در سن دوازده سالگی (۱۲۸۸) با خانواده اش به تهران رفت و در آنجا مسکن گزید. او ابتدا به دبستان (حیات جاوید) و سپس به مدرسه متوسطه کاتولیک (سن لوئی) رفت. در این مدرسه بود که زبان فرانسه را آموخت. نیما یوشیج به سال ۱۲۹۶ در سن بیست سالگی موفق به دریافت تصدیق نامه از مدرسه ی عالی سن لوئی شد. نخستین کار اداری نیما شغلی در درجه پایین کارمندی در وزارت مالیه بود، او تا سال ۱۲۹۸ در این کار دوام آورد. از سال ۱۳۰۶ در کنار همسرش عالیه، در آموزشگاه های کوچک شهرهای شمال ایران : بارفروش ( بابل کنونی ) ، لاهیجان ، رشت ، آستارا به کار تدریس اشتغال داشت. از فروردین ماه سال ۱۳۱۲ نیما و همسرش به تهران آمدند. نیما نخست در بلا تکلیفی بسر برد و سپس در جست و جوی کاری مناسب بر آمد. در سال ۱۳۱۶ به تدریس ادبیات در دوره دوم دبیرستان صنعتی پرداخت. پس از آن به وزارت پیشه و هنر منتقل گردید. یک سال بعد به اداره موسیقی کشور منتقل شد و به عضویت هیات تحریریهی مجله موسیقی انتخاب گردید؛ نیما یوشیج تا سال ۱۳۲۶ شغل ثابتی نداشت و پس از آن به خدمت در اداره ی نگارش وزارت فرهنگ پرداخت . او تا پایان زندگیش در این شغل اداری باقی ماند. نیما در روز پنج شنبه ۱۶ دی ماه ۱۳۳۸ هجری شمسی به علت ابتلا به بیماری ذات الریه در گذشت. ( طاهباز ، ۱۳۷۶ : ۱۱ ) .
اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی : نیما آنگونه که خود می گوید، کودکی اش در میان شبانان و ایلخی بانان سپری شده است، اینان به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق قشلاق می کردند و شب بالای کوهها ساعات طولانی باهم به دور آتش جمع می شدند، او می گوید: «از تمام دوره بچگی خود،به زدو خوردهای و حشیانه و چیزهای مربوط به زندگی کوچ نشینی و تفریحات ساده آنها در آرامش یکنواخت و کور و بی خبر ازهمه جا چیزی به خاطر ندارم». ( صوفی ، ۱۳۸۵ : ۲۱۶ ) .
تحصیلات رسمی و حرفه ای : نیما خواندن و نوشتن را در یوش که بود آموخت. در زندگینامه ی خود چنین می نویسد: «در همان دهکده که متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفتم. او مرا در کوچه باغهای دنبال می کرد و به باد شکنجه می گرفت. پاهای نازک مرا به درختهای ریشه و گزنه دار می بست. با ترکه های بلند مرا مجبور می کرد به از بر کردن نامه هایی که معمولا“ اهل خانواده ای دهاتی به هم می نویسند و خودش آنها را بهم چسبانیده و برای من طومار درست کرده بود». در سن دوازده سالگی (۱۲۸۸) نیما با خانواده اش در تهران مسکن گزید و در این شهر ،ابتدا به دبستان (حیات جاوید) و سپس به مدرسه متوسطه کاتولیک (سن لوئی) رفت. در این مدرسه بود که زبان فرانسه را آموخت. نیما یوشیج به سال ۱۲۹۶ در سن بیست سالگی موفق به دریافت تصدیقنامه از مدرسه ی عالی سن لوئی شد و این پایان تحصیلات رسمی اوست. پس از آن مدتی به اتفاق لاربن در مدرسه ی خان مروی نزد مرحوم آقا شیخ هادی یوشی، زبان عربی آموخت . در سال ۱۳۰۷ نیز در بار فروش (بابل) در محضر علامه ی حائری به درسهای فلسفه و منطق و فقه این عالم بزرگ دل سپرد. ( همان ، ۱۳۷۶ : ۱۷ ) .
خاطرات و وقایع تحصیل : نیما یوشیج از دوران تحصیل خود چنین تعریف می کند : «سالهای اول زندگی مدرسه من به زد وخورد بچه ها گذشت ،وضع رفتار و سکنات من کناره گیری و حجبی که مخصوص بچههای تربیت شده در بیرون شهر است . موضوعی بود که در مدرسه مسخره برانداز بود. هنر من خوب پریدن و با رفیقم پژمان (حین) فرار از محوطه مدرسه بود. من در مدرسه خوب کار نمی کردم فقط نمرات نقاشی به داد من می رسید. اما بعدها مراقبت و تشویق یک معلم خوش رفتار که نظام وفا شاعر امروز باشد مرا به خط شعر گفتن انداخت. این تاریخ مقارن بود با سالها یا که جنگها ی بین المللی ادامه داشت. من در آن وقت اخبار جنگ را به زبان فرانسه می توانستم بخوانم». او در ادامه می گوید : «به منزل خاله ام ، مادر تقی کیانی کاردار، می گریختم. با پای برهنه از بازارها و کوچه های یخ بسته و مرطوب که آثار قدیم در آنجا هنوز بجا بود (می گذشتم). در سر راه من دالان دولتسرای عضدالملک نائب السلطنه بود. با چراغ کم روشن توی دالان و قراول دم در با لباس مخصوص قدیم قراول های زمان پیش از مشروطه . همه چیز قدیم. من درست به یادم می آید حیدر علی کمالی و تقی کاردار کیانی در بالاخانه شعر می خواندند تا صبح. و احتشام الملک ، پدر همین خانلری ، در زاویه به حساب خود زندگی می کرد. آنها تا صبح نظامی می خواندند. تاثیر نظامی از آن وقت در من پیدا شد که من اصلاً در خصوص شعر فکر نمی کردم. تقی کیاین کاردار ( معتصم الملک ) در من تاثیر مهمی دارد ، بدون اینکه خودش بداند» .
استادان و مربیان : نیما به تشویق نظام وفا که استاد او بود، به نظم شعر پرداخت. از استادان وی می توان به مرحوم آقا شیخ هادی یوشیجی و علامه حائری اشاره کرد. ( همان ، ۱۸ ) .
هم دوره ای ها و همکاران : یکی از همدو ره ایها ی دوران تحصیل نیما یوشیج ،حسین پژمان بود . (آریان پور ، ۱۳۸۰ : ۶۰۰ ) .
همسر و فرزندان : در تاریخ ۶ اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۵ نیما یوشیج ، در سن ۲۹ سالگی، با خانم عالیهی جهانگیر، فرزند میرزا اسماعیل شیرازی، خواهرزادهی انقلابی و نویسندهی مشهور میرزا جهانگیر صور اسرافیل ازدواج کرد. حاصل این ازدواج فرزندی به نام شراگیم بود. ( همان ، ۶۰۰ ) .
وقایع میانسالی : نیما در یکی از طوفانی ترین و پر آشوب ترین ایام تاریخ کشور را درک نموده است.وی در این زمان رضا خان با توطئه چینی و حمایت بیگانگان در پی تغییر حکومت قاجار و انتقال سلطنت به خود و خاندان خود بود. در سال ۱۳۰۳ مجلس شورای ملی لایحهای عزل احمد شاه قاجار و جانشینی سردار سپه را به مقام سلطنت تصویب می کند و در ۱۵ آذر ماه ۱۳۰۴ مجلس موسسان برای تغییر مواردی از قانون اساسی تشکیل می شود. نیما یوشیج با روشن بینی و آینده نگری کامل ، که نشانه ی حس قوی و شناخت کامل او از موقعیت سیاسی و اجتماعی ایران است ،در یاد داشتی با عنوان (مجلس مؤسسان )برای تغییر موادی از قانون اساسی تشکیل می شود. نیما یوشیج با روشن بینی و آینده نگری کامل ، که نشانهی حس قوی و شناخت کامل او از موقعیت سیاسی و اجتماعی ایران است، در یاد داشتی با عنوان (مجلس موسسان ) به تاریخ ۲۱ آبان ماه ۱۳۰۴ چنین می نویسد:(مجلس موسسان به اصطلاح شیطان می خواهد آتیهی مملکت ،یعنی سرنوشت یک مست بچه های یتیم و مادرهای فقیر را معین کند. جوانها اغلب آنهایی که چند جلد از کتب ادبیات غربی را ترجمه کرده اند و به این جهت مشهور به نویسندگان هستند، در این مجلس شرکت دارند. می خواهند آنها را برای این مجلس انتخاب کنند. به من هم تکلیف کرده اند، ولی من تاکنون نه پا به مجلس آنها گذاشته ام نه بازی قرعه و انتخاب و کلا را شناخته ام . من از این بازی چیزی نمی فهمم . یک نفر را روی کار کشیده اند یک استبداد خطرناک، مملکت را تغییر خواهد داد. جوان باهنر گمنام، بمیر یا ساکت باش تا تو را معدوم نکنند و تو بتوانی روزی که نطفه های پاک پیدا شدند ،به آنها اتحاد را تبلیغ کنی .این نقشه ها برای این است که متفکرین و مخالفین شناخته شوند و آنها را در موقع جلسه، نیست کنند؛ ولی بالاخره شیطان مغلوب می شود.) نیما یوشیج که به هنگام نوشتن یادداشت ۲۸ ساله است، در این عبارت (جوان باهنر گمنام ،بمیر یا ساکت باش تا تورا معدوم نکنند )بی گمان به شهادت دوست ناکام خود میرزاده عشقی نظر دارد و جملات (من از این بازیها چیزی نمی فهمم .یک نفر را روی کار کشیده اند . یک استبداد خطرناک ،مملکت را تغییر خواهد داد .سخت هوشیارانه ،قابل توجه، تاریخی و عبرت آور است. در بهمن ماه ۱۳۰۶ حادثه سیاسی مهمی روی داد : کشف کتیبه ی سری و اعلام سرهنگ احمد پولادین. سرهنگ احمد خان پولادین که افسری حساس و چو ن رئیس گارد رضا شاه و از نزدیک شاهد اعمال او بود با عده ای از افسران و اشخاص می دانست آنها هم با رژیم پهلوی موافق نیستند وارد مذاکره و متحد شده کمیته ای سری تشکیل دادند که او را از میان بردارند و رژیم پهلوی را سرنگون سازند. نزدیک بود که موفق هم بشوند . اما یکی از افراد این کمیته از بیم نافرجام ماندن این اقدام محرمانه مراتب را به اطلاع پهلوی رسانید . همگی اعضاء کمیته دستگیر و تسلیم دادگاه نظامی شدند محاکمات آنها چند روز به طول انجامید در نتیجه سرهنگ احمدخان پولادین محکوم به اعدام شد. این واقعه نیما یوشیج را که اندیشه انتقام همیشه با او بود سر شوق می آورد و در اسفند ماه ۱۳۰۶ شعر بلند و حماسی (سرباز فولادین) را سرود تا این تاریخ بعد از (افسانه) مهم ترین شعر اوست. ( طاهباز ، ۱۳۷۶ : ۴۶-۶۸ )
زمان و علت فوت : نیما در روز پنج شنبه ۱۶ دی ماه ۱۳۳۸ هجری شمسی به علت ابتلا به بیماری ذاتالریه در گذشت و در قبرستان امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد.
مشاغل و سمتهای مورد تصدی : نخستین کار اداری نیما شغلی در درجه پایین کارمندی در وزارت مالیه بود وی تا سال ۱۲۹۸ در این کار دوام آورد. از فروردین ماه سال ۱۳۱۲ نیما و همسرش در تهران بودند. نیما نخست در بلا تکلیفی بسر برد و سپس در جست و جوی کاری مناسب بر آمد. در سال ۱۳۱۶ به وزارت پیشه و هنر منتقل گردید. یک سال بعد به تمایل خودش با همان حقوق به اداره موسیقی کشور منتقل شد و به عضویت هیات تحریریه ی مجله موسیقی انتخاب گردید؛ این کار جدی ترین و مناسب ترین شغل اداری نیما یوشیج درتما م طول زندگیش است که تا پایان عمر این مجله ،تا بهمن ۱۳۲۰ ادامه یافت. نیما یوشیج تا سال ۱۳۲۶ شغل ثابتی نداشت و پس از آن به خدمت در اداره ی نگارش وزارت فرهنگ پرداخت . کار او بررسی و اظهار نظر در باره ی نمایشنامه ها و فیلمنامه هایی بود که به این اداره می رسید. تا پایان زندگیش این شغل اداری او بود و حقوقش سیصد و سی تومان در ماه بود. ( همان ، ۱۳۷۶ : ۱۱۶-۱۲۵ )
فعالیتهای آموزشی : از سال ۱۳۰۶ ، نیما در کنار همسرش عالیه ،در آموزشگاه های کوچک شهرهای شمال ایران : بارفروش ( بابل کنونی ) ، لاهیجان ، رشت ، آستارا به کار تدریس اشتغال داشت. او در سال ۱۳۱۶ در تهران به تدریس ادبیات در دوره دوم دبیرستان صنعتی پرداخت. ( آریان پور ،۱۳۸۰ : ۵۹۷ ).
آرا و گرایشهای خاص : نیما یوشیج در سال ۱۳۱۶ موفق به کشف شکل تازه ای در شعر فارسی شد که این شیوه به کلی با شعر قدیم فرق دارد و با نگرشی که در شیوه شکل آن پدید آورد به پدر شعر نو لقب گرفت. نظرنیما در خصوص شعر، یک نگاه جدید است که بعضاً شیوه های قدیم را به چالش کشیده و از منظری جدید غالب شعر را تعریف می نماید. او می گوید: « ادبیات ما باید از هر حیث عوض شود. موضوع تازه کافی نیست و نه این کافی است که مضمونی را بسط داده و به طرز تازه بیان کنیم. نه این کافی است که با پس و پیش کردن قافیه و افزایش و کاهش مصراع ها یا وسایل دیگر ، دست به فرم تازه زده باشیم . عمده کار این است که طرز کار عوض شود و مدل وصفی و روائی ، که در دنیای با شعور آدم هاست ، به شعر بدهیم. »او در ادامه می گوید:« شعر وزن و قافیه نیست ، بلکه وزن و قافیه هم از ابزار کار یک نفر شاعر هستند. همچنین شعر ردیف ساختن مصطلحات و فهرست کلی دادن از مطالب معلوم که در سر زبان ها افتاده است نیست. این جور کار به درد دفتر حساب بندی یک تجارتخانه می خورد. شعر واسطه تشریح و تاثیر دادن و کوچک کردن معنویات و شکافتن و نمودن درونیهای دقیق و نهفته آنهاست. و تمام کوشش و کاوش شاعر برای آن است که « مخصوصاً شعر را از حیث بیان آن به طبیعت نزدیک کرده و به آن اثر دلپذیر نثر را دهد » . زیاد رغبت دارد و دلباخته رغبت خود است که « شعر را از مصراعبازیهای ابتدایی ـ که در طبیعت این طور یکدست و یکنواخت و ساده لوح پسندانه وجود ندارد و لباس متحد الشکل نپوشیده استـ آزاد کرده باشد» .نیما فقط در ابداع شعر نو جسارت به خرج نداد بلکه همین آوردن واژه های روستایی و بومی در شعر فارسی و ملی در نوع خود بدعت و نوآوری محسوب می شود ، تا جاییکه که بعد از او بسیاری خواستند از این شیوه بهره بگیرند که راه به جایی نبردند. ( آریان پور ، ۱۳۸۰ : ۶۰۸ ) .
۲-۲ :تخیل و تصویر
شاعران تنها به توصیف و شرح ظاهر پدیده ها و اشیای پیرامون خود نمی پردازند. بلکه از اندیشه و دیداراشکال ظاهر وکیفیت نمودآنها،غالبا نکته هایی سوای تصور اشخاص غیر شاعر درک وکشف می کنند. نکاتی که از نوع اخلاقی،اجتماعی ویا فلسفی وعاشقانه است.شاعر وقتی،به چیزی با دید و بینش شاعرانه می نگرد،آنرا به صورت و ظرافتی می بیند و یا احساس می نماید که دیگران هرگز آن تجلیات ظاهر را ندیده و احساس نکرده اند.
ارسطو،ماده شعررا «خیال» و شعر را کلامی شورانگیز و دارای عنصر تخیل می داند.ابن سینا هم ،شعر را سخنی خیال انگیز می خواند که از اقوالی موزون و متساوی ساخته شده باشد. خواجه نصیر توسی نیز،تخیل را پایه شعر دانسته و حتی انتخاب وزن را از آن جهت مهم دانسته که بصورت خاصی،اقتضای تخیل میکند. افلاطون همین نظر را راجع به شعر دارد و می گوید: اگر شعرعین مواد عالم واقع باشد، تقلیدی بیهوده و بی لطف خواهد بود.آن لطیفه ای که به یاری آن، شاعران در آفرینندگی با طبیعت همکار می شوند، مربوط به تخیل است. زیرا ، واضح است که طبیعت،هرگز جهان را با این نقشهای رنگارنگ که شاعران متعدد و هریک بنوعی ابداع نموده اند، عرضه نمی کند. مثلا: «رودخانه»ها، به آن دلپذیری و درختان به آن سرسبزی و یا گلهابه این خوشبویی که شاعران توصیف و نقش می کنند، نیست. به زبانی دیگر، اگرچه این جوی و باغ و درختان وجودی واقعی و تجربی دارند،اما در اشعار شاعران، دلربا تر می شوند. ( هاشمی پور ، ۱۳۹۱ :۱ )
بنابراین: آنچه سخنان و توصیفات خاص شاعرانه را از کلام و معانی ظاهری و عام جدا می کند، همان«تخیل» و حاصل تخیل است که «ایماژ» و یا«صورت خیال» نامیده می گردد. صورتهای شاعرانه ویا آفرینشهای تخیلی عبارت است از آن محیط خاص خیال انگیزی که کلام از روال و طبیعت معمول وعادی فضای «نثر» خارج می شود و سبب برانگیختن احساسات وعواطف می گردد. شاعر،کسی است که از جهان« نازک خیالی» آگاهی دارد و می داند که چگونه،پدیده های جهانی را زیباتر از جهان واقعی برنفوس مخاطبان عرضه داشته و در برانگیختن عواطف آنان، موثر باشد. به این دلیل گاهی می بینیم که وصف شاعر از طبیعت، زیبا تراز خود طبیعت است.
بایدگفت که شاعر هر اندازه تخیلاتش در بهره گیری از منابع ظاهری پیرامونش ،دقیق تر ولطیف تر باشد،شعرش از طراوت و نوآوری مضاعفی برخوردار می گردد و بوسیله همین تخیلات وتصورات ذهنی،بر مخاطبان و هواداران خویش می افزاید.سخنسرایانی که در مسیر سرایش شعر، گوی سبقت را از همگنان ربوده اند،ناشی از همین استعداد«صورت آفرینی»دقیق و برتری درخلق تصورات تخیل واقعی است. از طرفی وجه تمایز و مرتبه شاعران متعدد نیز از نتایج برداشت تخیلی و«نازک خیالی» آنان است. وگرنه، برداشت ظاهری اشیا،برای همگان به یک نحو صورت می گیرد. فردوسی سروده است:
چو برگشت شب،گرد کرده عنان سپیده برآورد،رخشان سنان ( فردوسی )
اگر تصویر خیال را ازاین شعر شاعر توس، برداریم، باید بگوییم« شب به پایان آمد وروز فرا رسید» که در این صورت و بدون داشتن صورتهای تخیلی،شعر برای مخاطبان، مبدل به جمله ای ساده و بی انگیزه خواهد شد. ( هاشمی پور ، ۱۳۹۱ :۳ )
پس خیال و صورتهای خیالی است که می تواند،شاعر را علاوه بر حرفه شاعری، اورا به عنوان هنرمندی چیره دست به مخاطبان بشناساند. زیرا برخی از منتقدان ادبی، هنر را هم، نتیجه و حاصل خیال و تخیل واقعی دانسته اند. زیرا:تصویر سازی در شعر، خود نوعی آفرینش هنری است. او مانند نگارگر و یا صورتگری ماهر، با کمک الفاظ و واژه هایی موزون،به کلمات واشیای پیرامونش،رنگی تازه و زندگی بخشیده و باری عاطفی بر دوش کلمات می گذارد که شگفتا این ابزار القای صورتهای خیال به مخاطبان نیز به دلیل داشتن باراحساس وعواطف خاص شاعر رنگ وبویی ویژه می یابد. شاعر با ارائه تصویر شاعرانه، هنری تازه می آفریندکه تا آن لحظه درهیچ منظره طبیعی ویا تابلو هنرمندی وجود نداشته است ویا اگر وجود داشته است،کسی جز شاعر آنرا نمی دیده است.
بنابراین:«صورتهای خیال» و یا «ایماژ»تاثیر اصلی را در ذات و جوهر شعر دارد و بر اصالت و وقار شعر می افزاید. بدیهی است که ابزار و موضوعات مورد خیال به اندازه عناوین و پدیده های موجود در جهان مادی است وشاعر می تواند آنها را مورد تصورات و ایجاد مفاهیم تخیلی قرار دهد. بدیهی است که شعر از عینیت به ذهنیت پیش می رود. پس مواد و ابزار اصلی کار شاعر،دنیای خود اوست و یا همان طبیعت و جامعه ای است که او بطور عینی و مستقیم با آن برخورد می کند چنانچه شاعران متقدم اغلب انگیزه خیالشان اشیایی مانند: غنچه، شکوفه، نسیم، ماه، درخت ، نرگس وزیباییهای دشت و دمن بوده است. شاعران فراوانی در یک مورد مادی ،به خیال پردازی پرداخته و صورت خیال آنان ،متفاوت و هرکدام از دیدگاهی تازه به افقی نو از ایماژ دست یافته اند و دامنه خیال وکیفیت بروز آن صورتهای خیال سرایندگان، به نوعی متفاوت،نمود یافته است. مثلا راجع به « شمع» شاعران زیادی طبع آزمایی نموده اند.
روشندلان همیشه سفر در وطن کنند استاده است شمع و همان گرم رفتن است (هاشمی پور،۳:۱۳۹۱)
مطالب در رابطه با جایگاه طبیعت در تصاویر نیمایی- فایل ۲