و نیز نک بیت: ۲۳۶۳
* استعاره از قطرات باران:
ابر فروردین همی بارد درّ
و ان همی گردد گوهر به دل خاک(۳۴۴۴)
* استعاره از خط درست و نیکو:
از رشک او دبیران انگشتها به دندان
او گاه درّ ببارد ز انگشت خویش گه زر(۳۷۱۷)
*استعاره از سخن نغز و نیکو:
دیدگانم ابر درافشان شده ست
ز آرزوی لفظ در افشان دوست(۸۵۸۸)
*استعاره از اشک:
نک نمونهی پیش
*در شاهوار؛ استعاره از گلها:
بر جویهای او به رده نو نهال ها
گویی وصیفتانند استاده بر قطار
تا چند روز دیگر از آن هر وصیفتی
بر خویشتن به کار برد درّ شهوار(۴-۳۳۶۳)
*درّ یتیم؛ استعاره از معشوق:
بفزوده است بر من خطر و قیمت سیم
تا بنا گوش ترا دیده امای درّ یتیم(۴۸۴۵)
*آری به مهرههای سقط ننگرد کس
کو را به توده پیش بود درّ شاهوار؛ تمثیلی برای بیت:
از بس که راست یابد نیکوتر از دروغ
در مدح او دروغ نبرده است کس به کار
آری به مهرههای سقط ننگرد کس
کو را به توده پیش بود درّ شاهوار(۴-۳۰۶۳)
درّاج
-
- با این واژهی درّاج ۱ تصویر به صورت تشبیه ساخته شده است:
*پهلوی درّاج؛ مشبهٌبه باغ از جهت زردی:
تا زمین چو پر طاووس شود وقت بهار
باغ چو پهلوی درّاج شود وقت خزان(۵۵۵۹)
درخت
-
- با واژهی درخت ۲۹ تصویر شامل ۱۴ تشبیه، ۱ استعاره ۱۲ تشخیص، ۱ تمثیل و ۱ صفت هنری ساخته شده است:
* مشبهٌبه خدمت ممدوح(عمید الملک خواجه ابو بکر علی بن حسن قهستانی عارض سپاه محمود) از جهت نعمت دهی:
خدمت او را چو درختی شناس
دولت و اقبال مر او را فنن
هر که بر او سایه فکند آن درخت
رست ز تیمار و ز گرم و حزن(۲-۶۴۰۱)
* مشبهٌبه نیزهی ممدوح(امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین) از جهت گره داشتن:
ای نیزهی تو همچو درختی که مر او را
در هر گرهی از دل بد خواه تو باری است(۴۶۳)
* مشبهٌبه دست ممدوح(ابو الحسن حجاج) از جهت بخشندگی:
دست او همچو درختی است که چشم همه خلق
به بهار و به خزان بر گل و برگ و پر اوست(۶۰۲)
*مشبهٌبه تن مخالف ممدوح(ابویعقوب یوسف برادر محمود غزنوی) از جهت قدرتمندی:
تن مخالف او گر قوی درخت بود
چو دید هولش لرزان شود بگونهی نال(۴۳۳۰)
* مشبهٌبه پدر از جهت ثمر دادن:
پدران را به پسر تهنیت آرند و رواست