خودکارآمدی ورشدوتقویت تواناییها
مفاهیم خودکارآمدی و کنترل درونی باعلاقه به یادگیری چیزهای جدید، تسلط یافتن برمشکلات و رشد و تقویت تواناییهاارتباط دارند. داشتن این نگرش به زندگی برای کنار آمدن با شکستها بسیار مفید و کمک کننده است. مردم در هنگام مواجه شدن با مشکلات یکی ازاین دو رویکرد راانتخاب می کنند،آنها یا عمل گرا میشوند یا تسلط گرا.
هدف عمده شخص عملگرا،اثبات و نشان دادن استعدادهای خودبه دیگران است.او می خواهد تأیید دیگران را به دست آورد و از هر گونه احتمال ارزیابی منفی از جانب دیگران جلوگیری کند.افراد عملگرا زمانی که کارها به آسانی پیش نمی روند، ناکام می شوند؛احساس درماندگی می کنند و علاقه و انگیزه خود را برای ادامه ی کار از دست می دهند. هدف عمده افراد تسلط گرااین است که چالش رابه تجربه ای آموزنده مبدل کنند.آنهانیازی ندارندکه کارها به آسانی پیش رود، وقتی احساس می کنند که ازتلاش خودشان نتیجه ای گرفته اند، دیگر شکست یا موفقیت برایشان مهم نیست. به جای اینکه نگران قضاوت دیگران در مورد خود باشند، سعی میکنند با تقویت مهارتها و تواناییهایشان انگیزه خود را قوی کنند(ال. کلینکه،1380، ترجمه: محمدخانی، صص 115-113 به نقل از کریم زاده ، 1380).
معلمان باید فعالیتهای کلاس را به نحوی سازماندهی کنند که «خودپنداره ی مثبت» در آنها تقویت شود. رشد خود پنداره مثبت دانش آموزان موجب افزایش انگیزه ایشان درکلاس درس برای موفقیت می گردد. معلمان با اطلاع ازعوامل ارتقاء انگیزه دانش آموزان به آنهاکمک کنند، تا علایق خود را رشد داده از رفتارهای خود آگاه شوند و به نیازهای شخصی خود پاسخ گویند. به هر طریق ممکن سعی کنند نگرش مثبت در ذهن دانش آموزان نسبت به درس به وجود آورند، زیرا نگرش منفی باعث عدم علاقه به درس مربوطه می شود. آنها با آموزش مهارتهای اجتماعی ضروری برای زندگی وعواملی که بر رفتار اجتماعی فرد تاثیر دارد، آنها را به آموزش علاقه مند کنند. و بسیار سازمان یافته عمل کنند، دانش آموزان خود را خیلی واضح توجیه کنندکه چه کاری را باید انجام دهند و چگونه آنهارا انجام دهند؟ توانایی انتقال اهداف درسی به دانش آموزان تاثیرات عمیقی برآمادگی دانش آموزان برای شرکت درکلاس و نیز مطالعه می گذارد.
1-2-12 خودکارآمدی و تنظیم عملکرد
عقاید خودکارآمدی عملکرد انسان را در چهار مرحله ی عمده تنظیم می کند (بندورا ، 1997 نقل از پروین و جان ، 1999): شناختی ، انگیزشی ، هیجانی و مراحل انتخاب.
مسیر شناختی شکل های گوناگونی به خود می گیرد. عملکرد عمده افکار این است که افراد را قادر می کند تا رویدادها و فعالیت هایی که برای افراد مهم هستند را کنترل و پیش بینی کنند. افراد با خودکارآمدی بالاتر منابع شناختی بیشتر، راهکارهای انعطاف پذیرتر و مدیریت موثرتر بر محیط تشان دارند (بوفارد - بوچارد، پرنت و لاریو ، 1991 ؛ وود و بندورا ، 1989 به نقل از کریم زاده، 1380).
عقاید خودکارآمدی نقش مرکزی در تنظیم انگیزش دارند. انگیزه بیشتر انسانها به طور شناختی تولید می شود. این عقاید خودکارآمدی است که تعیین می کند افراد کدام هدف چالش برانگیز را انتخاب کنند، چه مقدار تلاش صرف آن کنند و در برخورد با مشکل چقدر استقامت بورزند (بندورا ، 1991؛ لوک و لاتهام، 1990 به نقل از کریم زاده، 1380).
کنترل جریان فکر عامل کلیدی در خود تنظیمی حالتهای هیجانی است. به علاوه افراد می توانند بر حالتهای احساسی شان با تمرین کردن شیوه های تسکینی، بدون تغییر دادن سبب برانگیختگی هیجانی کنترل پیدا کنند.
افرادی با خودکارآمدی پایین از وظایف مشکل اجتناب می کنند چون آنها را به عنوان یک تهدید نگاه می کنند.