هرچند بحرین در این جنگ از وزن کافی برای حمایت از هیچیک از طرفهای درگیر برخوردار نبود اما تنشهای حکومت این کشور با ایران بالاخص پس از انقلاب، باعث شد تا بتوان آن را حامی بغداد تلقی کرد. با تجاوز عراق به کویت بین سالهای 1991 تا 1993 نوعی بهبود در روابط ایران با شورای همکاری خلیج فارس حاصل شد که ناشی از موضعگیری ایران بر ضد اشغال کویت بود.(جوادی،30 فروردین 1391)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
4-3-2-4 حضور نظامی آمریکا در بحرین و خلیج فارس
چه در دوران پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن، موضع ایران همواره بر مخالفت با حضور نیروهای خارجی در خلیج فارس استوار بوده است. با این حال از سال 1993 و پس از آزادسازی کویت در عملیات طوفان صحرا، بحرین بهعنوان مرکز فرماندهی ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا مطرح شد. بحرین برای پایگاه نظامی، 6 درصد از خاک خود را در اختیار نظامیان آمریکایی قرار داد. با توجه به اینکه ایران و آمریکا پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران رسما روابط دیپلماتیک خود را قطع کرده و موجی از تنش و بیاعتمادی در روابط خود را شاهد بودهاند، ایران نمیتواند اعطای مرکز فرماندهی به آمریکا را در چند کیلومتری مرزهایش عملی دوستانه تلقی کند.( نجات ، 24تیر1391)
بحرین مقر ناوگان پنجم دریایی آمریکا در منطقه خاورمیانه است و واشنگتن سال گذشته ٢٠٠ میلیون دلار کمک نظامی به بحرین اختصاص داد. در حالی که خاندان آل خلیفه برای بیش از دو قرن بر بحرین مسلط بودهاند، ناآرامیها و قیام کنونی مردم بحرین شرایط بسیار دشواری را برای آمریکا ایجاد کرده و آن را با متحدی بیثبات مواجه نموده است. با آغاز اعتراضات در بحرین، مقامات آمریکا ضمن تأکید بر حمایت از خاندان آل خلیفه و ثبات و امنیت بحرین به عنوان کشوری دوست و متحد، خواستار رویکرد مسالمتآمیز اصلاحات سیاسی از سوی حکومت این کشور شدند. مسئلهای که از نگرانی مقامات آمریکایی از تشدید اعتراضات و برهم خوردن ساختار قدرت موجود ناشی میشد. با این حال، با گسترش و تداوم اعتراضات و نامعلوم شدن آینده بحرین و ورود نیروهای سعودی به بحرین، آمریکا رویکرد محتاطانهتری در پیش گرفت. رویکردی که نشانگر مخالفت جدی و اساسی آمریکا با سرکوب خشونتآمیز معترضین بحرینی نیست و در جهت مدیریت بحران و حفظ حاکمیت خاندان آل خلیفه محسوب میشود.( اسدی ،31تیر1391)
از سوی دیگر، بحرین با بضاعت کم سرزمینی و جمعیتی خود، در حوزه امنیتی سیاست وابستگی را دنبال کرده است.وابستگی به بریتانیا تا سال 1971 و به ایالات متحده و عربستان سعودی پس از آن، از سیاستهای بحرینیها بوده است.چرا که بدنبال تحولات اخیر وادامه نارضایتی مردم، سرانجام پس از چندین ماه زمینه سازی عربستان وحکومت آل خلیفه برای مشروعیت بخشیدن مداخله عربستان در بحرین، یک مسئول بحرینی تأکید کرد که این کشور با طرح شاه سعودی برای الحاق به عربستان موافقت کرده است. اتحادیه دوجانبه مورد توافق این کشور با عربستان سعودی، در چهار محورامنیت، دفاع، اقتصاد، و امور خارجی خواهد بود.( کرمی، 3شهریور1391)
5-3-2-4اعتراضهای مردمی و جنبش ۱۴ فوریه بحرین
اعتراضی مردم بحرین ریشه در دهه های گذشته دارد و پیش از تحولات جهان عرب در اواخر 2010، آنها دو بار علیه حکومت آل خلیفه قیام کرده بودند و براساس توافقات صورت گرفته میان مخالفان و دولت بحرین در دهه 90 میلادی قرار بود یک سلطنت مشروطه در این کشور برقرار شده و انتخابات آزاد پارلمانی برگزار شود. اما ناکامی این تحول و از سوی دیگر شرایط مساعد منطقه ای بعد از تحولات تونس و مصر به همراه اجرایی نشدن توافقات صورت گرفته میان مخالفان و پادشاه از دلایل آغاز خیزش شیعیان بحرین در فوریه 2011 به حساب می آید. ( کرمی، 4فروردین1391)
با شروع انقلابهای عربیای که در ایران به نام “موج بیداری اسلامی” و در خارج از آن به عنوان “بهار عربی” شناخته میشوند، روابط ایران و بحرین وارد فاز بیسابقهای از تنش شد.
در بحرین اکثریت شیعی پرچمداران جنبش ضد آلخلیفه هستند که از حمایت معنوی ایران نیز برخورداند. روحانیون شیعهای که با توجه به محدودیتهای اعمال شده از سوی صدام حسین، به جای نجف اشرف، قم را برای تحصیل برگزیده بودند، در قالب حزبی به نام “وفاق اسلامی” در این جنبش تاثیری جدی دارند. شیخ علی سلمان، از مقامات بلندپایه این حزب تحصیلکرده حوزه علمیه قم است. پیامهای مخابراتی سفارت ایالات متحده در بحرین تصریح دارند که 30 درصد از شیعیان بحرینی از روحانیونی تبعیت میکنند که خود تحت تعالیم روحانیون ایران هستند.هر چند که برخی نظری عکس داشته و میگویند که در طول تاریخ، همواره این تشیع بحرینی بوده که بر تشیع ایرانی تاثیر گذارده است.
دولت بحرین اعتراض سختی را نسبت به حمایت ایران از این جنبش ابراز داشته است و کل جنبش را به دخالت خارجی منتسب میکند. همین امر مستمسکی شد تا نیروهای سپر جزیره از خاک عربستان برای کمک به کنترل اوضاع وارد بحرین شوند. سپر جزیره نیرویی ۳۰ هزار نفری بود که برای دفاع از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در برابر تجاوز خارجی تاسیس شد. طی یکسال گذشته بین ایران و بحرین و به تبع آن ایران و عربستان سعودی ادبیات بسیار تندی حاکم شده است. یکی از روزنامههای داخلی در مقالهای تلویحا خواستار استرداد بحرین به ایران شده است و این موضوع نیز به تنش دامن زده است. در طول این مدت بحرین سطح روابط خارجی خود را با ایران از سفیر به کاردار تقلیل داده است. جالب اینجاست که سران بحرین علیرغم سرکوب قیام مردم خود که با اعتراض برخی سازمانهای حقوق بشری نیز مواجه شده است، نسبت به مسائل در جریان در سوریه موضعگیری کرده و خواستار عدم اعمال خشونت از سوی نیروهای دولتی در سوریه شدهاند.( نجات ،24تیر 1391)
6-3-2-4 موضع ایران نسبت به تحولات اخیر بحرین
ایران به دلایل عدیدهای نمیتواند نسبت به تحولات بحرین بیتفاوت باشد. از یک سو این جزیره فقط چهار دهه قبل از ایران جدا و مستقل شده، هنوز تعداد زیادی ایرانی تبار در این کشور زندگی می کنند که در سرکوبهای اخیر بینصیب نبوده اند. از سوی دیگر ایران دارای پیوندهای اجتماعی و فرهنگی عمیق با جامعه بحرین است .اما از سوی دیگر وضعیت بین المللی ایران به گونه ای است که در صورت هر گونه دخالت مستقیم در خارج از مرزهای خود با واکنش شدید بین المللی روبرو خواهد شد. به همین دلیل است که اپوزیسیون بحرین هم از دهههای پیش تلاش داشته خود را مستقل نشان داده و خواستار مداخله ایران نیست. خواسته ها و مطالبات مردم بحرین از منظر ارزشها و اصول پذیرفته شده بین المللی مشروع و قابل دفاع است. علیرغم اتهامات عربستان و حاکمیت بحرین قرائن و مستنداتی برای اثبات دخالت ایران وجود ندارد و همانطور هم که گفته شد کمیته حقیقتیاب بحرین نیز این عدم مداخله را تایید کرده اما پادشاه بحرین به هنگام قرائت گزارش کمیته حقیقت یاب، ایران را متهم کرد که از نظر تبلیغاتی بحرین را هدف قرار داده است. مقامهای سیاسی ایران در ماه مارس ۲۰۱۱ در واکنش به ورود نیروهای نظامی عربستان به بحرین تهدید کردند که ایران دست بسته نخواهد نشست. اما عملا اقدامی صورت نگرفت. به همین دلیل این انتقاد وارد است که تهدیدی که زمینه عملی شدن نداشت نباید صورت میگرفت. ایران از نفوذ در بین مردم بحرین برخوردار است و می تواند به عنوان یک بازیگر، جزیی از راه حل باشد و کمک کند که مردم بحرین و حاکمیت این کشور زودتر به یک توافق سودمند برسند. (فرازمند، 4فروردین1391)
ضمن آنکه نقش ایران در این حوزه متفاوتتر از سایر نقاظ جهان عرب است که مبتنی بر ترکیبی از مسائل مربوط به منافع و ارزشها بوده است؛ به خصوص در مورد بحرین این سیاست کاملاً مشهود است. از لحاظ منافع، بحرین در حوزۀ فوری سیاسی – امنیتی ایران در منطقۀ حساس خلیج فارس قرار دارد. حضور نیروهای سعودی در بحرین و حمایت آمریکا از این سیاست، با هدف تسلط و کنترل جریانهای سیاسی – امنیتی در بحرین و کل منطقه خلیج فارس، صورت گرفته است. این سیاست عربستان میتواند توازن قدرت در منطقه خلیج فارس و حتی منطقه خاورمیانه را به ضرر ایران به هم بزند. از لحاظ ارزشها هم مسئله بحرین برای ایران حائز اهمیت است. بیشتر جمعیت بحرین ضمن اینکه شیعی هستند، ریشه ایرانی دارند و به زبان فارسی صحبت میکنند. ایران هم یک کشور شیعی است که به طور طبیعی همانند هر کشور دیگری به حق و حقوق هم نوعان و هم مذهبان خود در منطقه حساس است. این حساسیت حتی در زمان رژیم شاه که یک حکومت غیر ایدئولوژیک بود هم در مورد جنبشهای شیعی در لبنان و عراق وجود داشت.
از آغاز بحران، گروههای مختلف داخلی، اعم از حوزههای علمیه و روحانیون، بازار، دانشگاهیان، روشنفکران، فیلمسازان، نویسندگان و به طور کلی مردم عادی نیز نوعی حس همبستگی ارزشی و حمایت از همنوعان را نسبت به وقایع اسفبار سرکوب مردم بیگناه در بحرین داشتهاند. در اینجا شدیدترین مواضع نه از سوی دولت بلکه از سوی مجلس شورای اسلامی اتخاذ شده که میگوید حضور نیروهای خارجی در بحرین، «بازی با آتش» است. این امر نشان میدهد که مسئله بحرین، در سطح افکار عمومی ایران بسیار حساس است. (برزگر ، 16فروردین1390)
7-3-2-4 نقش کنونی عربستان در بحرین
موج تحولات جهان عرب، محیط پیرامونی عربستان در بحرین و یمن را که در استراتژی های امنیتی این کشور جزء حوزه حیاتی تعریف گردیده است را در محاصره تحولاتی قرار داد که در صورت تداوم اولیه می توانست عربستان را به شدت در حوزه تدافعی برده و به نوعی بازنده تحولات عربی نشان دهد. بنابراین مدیریت عربستان بر دو قیام بحرین و یمن، بخصوص بحرین از این زاویه معنا می یابد که بحرین در استراتژی های امنیت ملی عربستان نقش مهمی را بازی می کند. خاندان سلطنتی حاکم بر بحرین و متحد نزدیک به عربستان سعودی برای مقابله با اعتراض های تصاعد یابنده شیعیان، از سعودیها درخواست کمک نمود و سعودی ها روز چهاردهم مارس 2011 به بحرین تانک و سرباز فرستادند و در قالب نیروهای سپر جزیره حرکت اعتراضی مردم را سرکوب نمودند. بنابراین این فوریت اقدام نشانگر نگرانی های جدی امنیتی عربستان بود که تداوم آن می توانست به تغییرات قابل توجه در محیط امنیتی عربستان منجر شود. (کرمی، 3بهمن91)
8-3-2-4 نگرانی های امنیتی عربستان از ماهیت تحولات بحرین
الف ) چالش در نظام های پادشاهی
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به خصوص عربستان با توجه به ماهیت حکومتشان که حکومت-های موروثی و پادشاهی هستند، طبیعی است که در مقابل با انقلابی که درصدد ایجاد تغییر در ساختارهای موجود و بوجود آوردن تغییرات جدید باشد موضع گیری کنند. از این روست که یکی از اصلی ترین خواسته معترضین اصلاحات سیاسی و انجام انتخابات دموکراتیک در کشور بوده و هست.
بنابراین شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس و عربستان سعودی با توجه به مشابه بودن ساختارهای سیاسی، پایه های حکومت خود را در مقابل با موج تحولات اعتراضی متزلزل یافته و در جهت مقابله با آن اقدام نمودند. در این رهگذر دو راهکار سیاسی از سوی سعودی ها مطرح گردید که هر دو به دلایل مختلف عملاً راه به جایی نبرده است. راهکار اول عبور از مرحله همکاری بسوی اتحاد سیاسی و راهکار دوم پیوستن دو پادشاهی اردن و مغرب به جمع اعضای شورای همکاری خلیج فارس. بنابراین عربستان تمام تلاش خود را در این راستا معطوف به این مسئله نموده است تا نشان دهد که پادشاهی های مطلقه شکل پایدار و ثبات بخش به حساب می آیند.
ب ) قدرت گیری شیعیان
پیروزی انقلاب شیعیان در ایران، قدرت یابی شیعیان عراق، تقویت گروه های مقاومت شیعی در لبنان و اتحاد متشکل از ایران، سوریه و حزب الله، عملا جبهه محافظه کاری عربی به رهبری عربستان را در چالش و موقعیت تدافعی قرار داد و عربستان بیم آن داشت که تحولات اعتراضی شیعیان بحرین حلقه تکمیل کننده این زنجیر باشد. فارغ از این مسئله، عربستان در ساختار داخلی خود و در شرق این کشور در مناطق الاحساء، قطیف و العوامیه که در مجاورت بحرین قرار دارد، جنبش اعتراضی شیعیان را دارد که موفقیت تحولات بحرین می توانست الهام بخش شیعیان شرق عربستان باشد. بنابراین طبیعی بود که عربستان به این مسئله واکنش تندی نشان داده و تلاش نمود تا به هر قیمتی تحولات اعتراضی در بحرین را سرکوب و مدیریت نماید
باید گفت که بحرین سال هاست که روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی - امنیتی گسترده ای را با عربستان دارد و به نوعی در زیر چتر حمایتی عربستان قرار می گیرد. بحران بحرین در بستر شرایط جدید خاورمیانه به وقوع پیوسته است و از دید سعودی ها تداوم و موفقیت آن می تواند منجر به تغییراتی در پیرامون عربستان گردد. از نظر عربستان هرگونه قدرت گیری شیعیان در بحرین به افزایش نفوذ ایران می انجامد و خطر را به دروازههای عربستان میرساند. انقلاب مردم بحرین میتواند برای شیعیان عربستان نیز الهام بخش باشد.
با توجه به ماهیت دگرگون یابنده خاورمیانه و با توجه به ساختارهای داخلی بحرین که خود زمینه کشمکش را فراهم می آورد، می توان گفت که این وضعیت به ظاهر آرام برای حکومت بحرین و عربستان سعودی چندان پایدار نخواهد بود. از سوی دیگر هم بکارگیری نیروهای نظامی و حضور نظامی در یک کشور هزینه زیادی برای بازیگر مداخله کننده در پی خواهد داشت و با آرام شدن فضا، حضور این نیروها هم برای عربستان و هم برای حکومت بحرین مسئله ساز خواهد شد. بحرین یکی از کشورهایی است که تغییرات آن می تواند منجر به دگرگونی در نظم منطقه خلیج فارس، تغییر موازنه قوا و چالش در نظام های پادشاهی باشد که این مسئله بیش از هر کشوری برای عربستان گران تمام خواهد شد. (کرمی،3بهمن 1391)
9-3-2-4 سیاستهای تبعیض آمیز حکومت بحرین وشکاف میان دولت و جامعه
با وجود مشارکت احزاب شیعی در انتخابات پارلمانی و کسب برخی کرسیها، همواره این احساس در شیعیان بحرین وجود دارد که آنها از شرکت جدی و تأثیرگذار در ساختار قدرت محروم هستند و توزیع کرسیهای پارلمانی در مناطق شیعی و سنی بحرین به گونهای است که شیعیان در شرایط کنونی هیچگاه نمیتوانند بیش از ١٨ کرسی از مجموع ٤٠ کرسی پارلمان و اکثریت را در این مجلس از آن خود کنند. اما نکته مهمتر اینکه این مجلس قدرت سیاسی اندکی دارد و مجلس شورا که تمامی اعضای آن از سوی پادشاه منصوب میشوند، قدرت اصلی پارلمانی را داشته که به نوعی در مقابل مجلس نیابتی توازن ایجاد میکند.
اما احساس تبعیض، بیعدالتی و محرومیت اکثریت شیعی بحرین، به عدم مشارکت واقعی در قدرت سیاسی از طریق انتخابات محدود نمیشود، بلکه این گروه در عرصههای مختلف اداری، اجرایی، اقتصادی و اجتماعی نیز با سیاستهای تبعیضآمیز آل خلیفه مواجهاند و این امر تداوم نارضایتی و اعتراضات شیعیان بحرین را در پی داشته است. براساس گزارش سال ٢٠٠٣ مرکز حقوق بشر بحرین، از ٥٧٢ منصب عمومی و عالی، تنها ١٠١ منصب یعنی ١٨ درصد و از ٤٧ منصب عالی در حد وزیر و مدیرکل، فقط ١٠ منصب (٢١ درصد) به شیعیان تعلق دارد. شیعیان در این نظام به هیچوجه نمیتوانند عهدهدار مناصب عالی حکومتی مانند وزارت دفاع، خارجه، دادگستری و کشور شوند. نرخ بیکاری جوانان در بحرین ٦/١٩ درصد اعلام شده است که نشان دهنده شرایط اقتصادی نامناسب به ویژه در میان شیعیان است. این نرخ بیکاری در حالی است که بسیاری از فرصتهای شغلی در این کشور به مهاجرین خارجی سنی مذهب سپرده میشود. ورود مهاجرین خارجی و اعطای تابعیت بحرینی به آنها در قالب سیاست تغییر ترکیب جمعیتی بحرین، به نفع سنیها صورت میگیرد که خود یکی از عوامل مهم نارضایتی و اعتراض شیعیان این کشور محسوب میشود. با اقدامات عامدانه خاندان حاکم بر بحرین، روند مهاجرت به این کشور که به نسبت وسعت و جمعیت آن، پرشتابترین کشور مهاجرپذیر جهان است، در دو سال گذشته با ورود اتباع کشورهایی مانند اردن، فلسطین، لبنان، عربستان سعودی و مصر به خاک این کشور، شکل تازهای به خود گرفته است؛ به گونهای که نسبت به ٥ سال گذشته بیش از ١٠ درصد رشد داشته است. دولت بحرین در جهت افزایش فشار بر شیعیان، با نادیده گرفتن ایجاد اشتغال برای جوانان متخصص و تحصیل کرده بحرینی، متخصصان اردنی و مصری را جایگزین آنان میکند و برای ایجاد انگیزه جهت ورود این اتباع غیر بحرینی به این کشور، به واگذاری امکانات و حتی تابعیت به آنها اقدام میکند.
در مجموع همان گونه که بررسیها و موارد فوق نشان میدهد، شکاف دولت و جامعه در بحرین در طول دهه های گذشته با توجه به سیاستهای تبعیض آمیز خاندان آل خلیفه بسیار تشدید شده است و برخی اصلاحات ظاهری نتوانسته است به تعدیل چالش مشروعیت رژیم سیاسی بحرین منجر شود. در نتیجه با وقوع قیامها و اعتراضات مردمی ضد حکومتی در کشورهایی مانند تونس و مصر، مردم شیعی بحرین نیز مرحله جدید و وسیعی از اعتراضات خود علیه خاندان آل خلیفه را آغاز کردند. این امر به شروع تحولاتی در بحرین منجر شد که بازیگران مختلف ذینفع، در آن نقش آفرینی کنند. (اسدی، 31تیر1391)
10-3-2-4دورنمای اوضاع بحرین
گرچه عربستان فعلا با فشار قابل ملاحظهای در بحرین روبرو نیست ولی وضعیت عربستان در پی روی کار آمدن حکومتهای مردم سالار در جهان عرب تضعیف خواهد شد. ضمن اینکه بحرین کشوری است که حیات آن وابسته به فعالیتهای تجاری و توریستی و بانکی بین المللی است. ادامه اینگونه فعالیتها در شرایط امنیتی کنونی مقدور نیست و اگر بناست بحرین به شرایط طبیعی باز گردد باید عربستان در سیاست امنیتی خود تجدید نظر کند. جناحهای معتدل در حاکمیت بحرین نیز تمایل دارند به این وضعیت پایان داده شود. وضعیت بین ایران و عربستان نیز در پیچیده شدن راه حل خروج از وضعیت فعلی موثر است. راه حل بحران بحرین تقریبا مشخص است. بازگشت به توافقات ولیعهد بحرین و اپوزیسیون قبل از ورود نیروهای نظامی عربستان. ظاهراً همه طرفهای داخلی و خارجی به جز عربستان با این راه حل موافقند. متقاعد کردن عربستان به خروج از بحرین در شرایط ناآرام خاورمیانه کار راحتی به نظر نمی رسد. از سوی دیگر ادامه وضعیت فعلی حیات سیاسی و احتماعی و اقتصادی در این جزیره کوچک را تعطیل کرده است. باید حاکمیت بحرین و جامعه بین المللی سعودیها را متقاعد کنند که اجازه دهد بحران بحرین از طریق یک راه حل داخلی حل و فصل شود ( فرازمند،4فروردین 1391)
11-3-2-4 طرح اتحاد عربستان با بحرین،زمینه سلطه
پس از آغاز جنبش اعتراضی در بحرین در فوریه ۲۰۱۱، عربستان سعودی که موجودیت آل خلیفه را در منطقه در خطر میدید، نیروهای خود را تحت عنوان توافقنامه نیروهای سپر جزیره برای مداخله و تغییر وضعیت موجود در بحرین اعزام کرد.برهم خوردن توازن منطقه ای و همچنین خیزش جنبش اعتراضی در بحرین، سران این دو کشور را بر آن داشت تا برای توجیه علت حضور نیروهای سعودی در بحرین، و جلوگیری از گسترش اعتراضها به عربستان، به فکر الحاق بحرین به عربستان بیفتند.
بحرین بیش از هر کشوری اصرار دارد که اتحادیه کنفدرالی تشکیل شود. به گونهای که مجلس نمایندگان آن در یک نشست فوقالعاده به طور عجولانه طرح مربوط به کنفدرالیسم شورا را تصویب کرد. بحرین موقعیت استراتژیکی دارد، از ثروتهای طبیعی برخوردار است و مرکز مالی منطقه محسوب میشود،اما با خطرات امنیتی و تهدیدات مرزی مواجه است و اینوضعیت شکننده در منطقه باعث گردیده تا اصرار زیادی برای تشکیل اتحادیه کنفدرالیسم داشته باشند، تا بتواند تا در برابر این تهدیدها بایستد
در این میان عربستان تلاش می کند تا نفوذ خود را بر این کشور افزایش دهد؛ اما این نفوذ زمانی می توانست اثرگذار باشد که مبتنی بر اراده مردم بحرین و عربستان باشد.اتحاد میان عربستان و بحرین نگرانی از بابت حوادث منطقه و بهم خوردن توازن منطقه ای و ارسال پیام به قدرت های دیگر منطقه مانند ایران است.دولت عربستان در بحرین به طور کامل حضور دارد و دولت منامه در زمینه اقتصادی و مالی کاملا متکی به آل سعود و تحت نفوذ آن است و حتی بخش گردشگری بحرین نیز وابسته به گردشگری عربستان است.بحرین و عربستان امیدوارند که با تشکیل اتحادیه میان عربستان و بحرین اکثریت شیعیان بحرین که بیش از ۷۵ درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند از اکثریت بیفتد و با احتساب جمعیت عربستان شمار آنها تا ۱۰ درصد کاهش یابد. (کرمی ،3شهریور1391)
12-3-2-4 عدم تمایل دیگر کشورهای شورای همکاری برای تشکیل اتحادیه خلیج فارس
اراده سیاسی پایه اصلی تشکیل اتحادیه خلیج فارس است، اما نگرانیهایی نیز نزد دیگر کشورهای ساحلی وجود دارد که با تشکیل اتحادیه، کشورهای کوچک این مجموعه تحت سلطه کشورهای بزرگ به ویژه عربستان قرار بگیرند.این نگرانی وجود دارد که این اتحادیه به ضرر کشورهای کوچک باشد. همه کشورهای عضو شورای همکاری تمایل به ورود به این اتحادیه را ندارند.برخی از این کشورهامخالف اتحاد میان دو کشور هستند و این اقدام را به منزله خطری برای جامعه مدنی می دانند.این امر از دیدگاه امارات، قطر و عمان نیز مردود است و این کشورها نگران گسترش نفوذ آل سعود بر کشورهایشان هستند.ملت های منطقه در عراق، عربستان، کویت، امارات، قطر، بحرین و عمان با یکدیگر تعامل و ارتباط دارند و در میان آنها یک نوع وحدت تاریخی برقرار است که نمی توان آن را نادیده گرفت.نکته مهمی که در این میان وجود دارد این است که اتحاد حقیقی جز با وجود نظام های دمکراتیکی که در آنها مردم بر کشورهایشان حاکم باشند، تحقق نخواهد یافت و چنین امری به طور کلی در عربستان یافت نمی شود. اگر قرار باشد اتحاد بحرین و عربستان گام نخستین برای اتحاد شورای همکاری خلیج فارس باشد، حتما کشورهای دیگر عضو این شورا یعنی قطر، کویت، امارات و عمان نیز در صف مخالفین این ایده قرار خواهند گرفت. علی رغم پیوستگی جغرافیایی و شباهت هایی که بین اعضای شورای همکاری وجود دارد، اختلافات بین این کشورها نیز کم نیست. اکثر کشورها با عربستان مسائل مرزی حل نشده دارند؛ امارات، عمان، کویت و قطر از جمله کشورهایی هستند که هنوز بر سر مناطق مرزی خود به حل و فصل نهایی با عربستان نرسیده اند.
حال اتحاد بحرین و عربستان در چهار حوزه امنیت، دفاع، اقتصاد، و امور خارجی می تواند پرسش های متعددی را مطرح کند که پاسخ آنها منوط به تحقق سناریوهای آینده می باشد. از جمله اینکه اتحاد کشور کوچکی چون بحرین با وسعت هفتصد کیلومتر مربع و اقتصادی که متکی به کمک های خارجی است، با کشوری که بیش از دو و نیم میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد و بزرگترین صادرکننده نفت جهان است، معنایی جز تحت الحمایگی دارد؟ آیا اتحاد میان بحرین و عربستان زمینه ساز اتحادیه کنفدرالیسم در خلیج فارس خواهد بود؟آنچه که در این میان روشن است، نگرانی عربستان سعودی از برهم خوردن توازن منطقه ای و حادث شدن حوادث خاورمیانه در حوزه پیرامونی عربستان، بیشترین تاثیر را در ایجاد اتحاد با بحرین داشته و دارد که با توجه به ضعف های استراتژیکی بحرین می تواند زمینه ساز الحاق بحرین به عربستان را در پی داشته باشد.(کرمی،3 شهریور 1391)
عربستان سعودی با ارسال نیروهای نظامی خود به بحرین و سرکوب مخالفین شیعی، دچار اشتباهی جدی و استراتژیک شده است؛ چون موضوع بحرین را که اساساً مبتنی بر تقاضاهای اصلاحات سیاسی، رفع تبعیضها، رفرم اقتصادی و به طوری کلی امنیت بشری بوده است، رفته رفته به یک موضوع فرقهای مربوط به رقابت شیعه و سنی تبدیل میکند. این امر نه تنها واکنش ملت ایران بلکه ملتهای شیعی دیگر در عراق، لبنان و غیره را در پی داشته و به مسائل فرقهای که یکی از خطرناکترین شکل منازعه در خاورمیانه و منبع اصلی بیثباتی برای امنیت منطقه و امنیت جهانی است، دامن میزند. (برزگر،16فروردین 1390)
4-2 -4- گفتار چهارم ، لبنان
1-4-2-4 ویژگی های جامعه لبنان
جامعه لبنان، جامعهاي چندگانه، موزائيكي و به لحاظ ديني و مذهبي متنوع است. بافت اجتماعي اين كشور بسيار متنوع و متكثر است. به لحاظ جغرافيايي كشور لبنان، جزو كشورهاي كوچك و به لحاظ تراكم جمعيتي يك كشور پرتراكم است. اين كشور پس از فروپاشي امپراتوري عثماني به مستعمره كشور فرانسه درآمد و در سال 1943 به استقلال دست يافت. ساخت سياسي لبنان نيز ساختي كم نظير است. پيروان سه گرايش مذهبي – ديني اكثريت را در اين كشور در دست دارند در نتيجه قدرت سياسي در اختيار مسيحيان (رياست جمهوري) اهل سنت (نخست وزيري) و شيعيان (رياست پارلمان) قرار گرفته است. اين سنت با وجود وقوع جنگ داخلي در اين كشور به مدت 15 سال و عليرغم وقوع تحولات فراوان در تركيب و بافت جمعيتي، همچنان حاكم است. به طور سنتي پيروان مسيحيت در اين كشور از فرانسه به عنوان مادر مهربان و پيروان اهل سنت از عربستان سعودي به عنوان كانون عقيدتي و پيروان مذهب شيعه از ايران به عنوان مركز حركت ديني خود ياد ميكنند. در نتيجه و به لحاظ تاريخي نفوذ ايران در جامعه لبنان تقريباً بيرقيب است. شيعيان لبنان به لحاظ تاريخي در معرض انزوا قرار داشتند. اين وضعيت با ورود امام موسي صدر به اين كشور در نيمه دوم دهه شصت ميلادي قرن پيشين دستخوش دگرگوني شد. براي فهم بهتر وضعيت شيعيان لبنان در مرحلة ماقبل مهاجرت امام موسي صدر به اين كشور كافي است به اين نكته مهم اشاره كنيم كه امام موسي صدر وضعيت شيعيان لبنان را حتي در نامگذاري نخستين تشكيلات اجتماعي شيعيان يعني «جنبش محرومان» بازتاب دادو دگرگون کرد. (موسوی ، بهمن ماه 1390)
2-4-2-4 وضعیت شیعیان لبنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی و نقش ایران در لبنان
وضعيت جامعه شيعه لبنان با پيروزي انقلاب اسلامي ايران وارد مرحله تازهاي شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و ظهور صفآراييهاي تازه در ساختار و موازنه قواي منطقهاي، كشور لبنان وارد دايره كشورهاي خط مقدم جبهه عليه اسرائيل شد. از آن پس، رژيم صهيونيستي جنگها و حملات گوناگوني عليه لبنان به راه انداخت. يكبار به بهانه حضور سازمان آزاديبخش فلسطين (1982) و يكبار براي تقويت كمربند امنيتي در جنوب لبنان (1987) و بار بعدي و مهمتر از همه براي نابودي جنبش مقاومت اسلامي (حزب الله) جنگ دامنهداري عليه اين كشور (2006) به راه انداخت.
ايران پس از انقلاب اسلامي، موازنه قواي منطقهاي را به سود مسائل محوري منطقه نظير مسئله فلسطين و ديگر جنبشهاي آزاديبخش تغيير داد. رژيم صهيونيستي از اين دگرگوني همه جانبه در ساختار قدرت منطقهاي دچار وحشت شد. موشه دايان وزير جنگ رژيم صهيونيستي در دهههاي 60 و 70 ميلادي قرن پيشين در واكنش به پيروزي انقلاب اسلامي ايران گفت: زلزلهاي در منطقه به وقوع پيوست كه به زودي پس لرزههاي آن به اينجا (فلسطين) كشيده خواهد شد. در نتيجه جمهوري اسلامي ايران به مركز جانبداري از نهضت هاي رهاييبخش در منطقه تبديل شد. در يك ارزيابي دقيق ميتوان گفت كه تقدير چنان ورق خورد كه پيروزي انقلاب اسلامي در ايران با خروج مصر از دايره مبارزه با اسرائيل از طريق امضاي قرارداد كمپ ديويد همزمان شده بود. اين نگاه لزوماً نگاهي جبري به تحولات منطقهاي نيست، بلكه بيشتر به بازي تقدير باز ميگردد، زيرا خروج مصر از دايره مبارزه با اسرائيل بدون جايگزين شدن يك قدرت بزرگ منطقهاي نظير ايران، ميتوانست موج نااميدي و يأس را در سراسر خاورميانه و شمال افريقا بگستراند. كشور لبنان پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران وضعيت متفاوتي در مقايسه با گذشته پيدا كرد. فلسطينيها و جنبش مقاومت ملي چنان عمليات گستردهاي عليه پايگاههاي رژيم صهيونيستي در شمال فلسطين اشغالي به راه انداختند. اسرائيل براي پايان دادن به اين وضعيت، جنگ 1982 را با شعار اخراج فلسطينيها از لبنان به راه انداخت.(موسوی بهمن 1390)
3-4-2-4 حزب الله لبنان
باور رژيم صهيونيستي اين بود كه با خاتمه دادن به حضور فلسطينيها در لبنان موضوع مقاومت ضد صهيونيستي در لبنان نيز به تاريخ سپرده خواهد شد، اما باز هم صفحه تقدير چنين ورق خورد كه به جاي سازمان آزاديبخش فلسطين، جرياني بومي، اسلامي و ملي و سازشناپذيري به نام حزب الله لبنان پس از يك دوره كشمكشهاي فراوان در ساختار سياسي و آرمانهاي شيعيان لبنان شكل گرفت. حزب الله لبنان با الهام گرفتن از آموزههاي انقلاب اسلامي ايران رويكرد و آرمان خود را روي مبارزه با رژيم صهيونيستي به منظور حراست از تماميت ارضي لبنان و شكستن اسطوره نيرومندي ارتش صهيونيستي متمركز كرد. اين حزب طي فقط دو دهه موفق شد دو پيروزي مهمي در رويارويي با ارتش صهيونيستي به دست آورد. بدين ترتيب وجهه و موقعيت حزب الله لبنان بويژه پس از پيروزي در مقاومت عليه اسرائيل در جنگ ژوئيه 2006 از مرزهاي ملي لبنان فراتر رفت و به يك قدرت مهم منطقهاي غير قابل چشم پوشي تبديل شد. ايالات متحده امريكا و اسرائيل حزب الله لبنان را بازوي قدرتمند ايران در خط مقدم رويارويي ضد صهيونيستي ميدانند.در چنين وضعيتي، حزب الله لبنان موقعيت اين كشور را نيز در معرض تغيير قرار داد. چنانكه ميدانيم تمامي همسايگان رژيم صهيونيستي قرارداد صلح با تلآويو امضا كردند، به استثناي سوريه و لبنان و ايران در تمامي اين تحولات در كنار حزب الله لبنان قرار داشته و دارد، حزب الله لبنان نيز از موقعيت مردمي بيهمتايي در اين كشور برخوردار است. در نتيجه طبيعي است كه مردم لبنان كه به لحاظ ايدئولوژيك بارژيم صهيونيستي تضاد دارند، بويژه شيعيان اين كشور از ايران به مثابه قدرت منطقهاي كم رقيب جانبداري كنند. جامعه لبنان جامعهاي دموكراتيك و متنوع است. اين جامعه، جامعهاي نيست كه يك حزب يا يك جريان سياسي بتواند جمعيت انبوه را با پول و يا با امتياز سياسي براي جانبداري از خود يا همپيمان منطقهاياش به خيابانها سرازيرکند. حزب الله لبنان در آغاز هزارة سوم، تصميم گرفت در ساختار سياسي جامعه لبنان از طريق انتخابات پارلماني مشاركت كند، اين رويكرد حزب الله موجب شد اين حزب هم در پارلمان و هم در كابينه دولت حضور جدي پيدا كند. تا آنجا كه دولتهاي اخير اين كشور در برنامه خود رسماً از حق مقاومت مردم لبنان عليه اشغالگران صهيونيستي حمايت كردند. اين يكي از موفقيتهاي بزرگ حزب الله محسوب ميشود. در نتيجه ميتوان گفت كه جانبداري لبنان از ايران و بالعكس، جانبداري يك حزب از يك كشور و يا بالعكس نيست، بلكه اين جانبداري و يا اين همپيماني جنبه ساختاري پيدا كرده است. استقبال كم نظير مقامات رسمي از مقام رياست جمهوري اسلامي ايران، بازتابي از استقبال كم سابقه مردم لبنان از يك مقام رسمي ايراني است. بدين ترتيب موقعيت ايران در جامعه لبنان، موقعيت گروهي، جناحي و حتي ميتوان گفت، موقعيتي مذهبي نيست، بلكه موقعيتي ملي است. چرا كه حزب الله لبنان نيز به دليل كارنامه درخشان خود در اين كشور به يك جريان ملي تبديل شده است. براي فهم بهتر موقعيت اجتماعي اين حزب اشاره به اين نكته ضروري است كه اكنون چند سال است كه جريان حزب الله لبنان با چند جريان سياسي، حزبي و اجتماعي مسيحي لبنان ائتلاف دارد و اين ائتلاف در ساختار پارلماني و قوه مجريه اين كشور نيز جريان دارد.
نفوذ ایران در لبنان پس از جنگ اگوست 2006 یا همان جنگ 33 روزه باز هم در لبنان افزایش یافت که در این میان همان سیاستی که باعث حضور پررنگ ایران در غزه شد حضور ایران در لبنان را تقویت کرد.(موسوی، بهمن 1390)
4-4-2-4 نقش عربستان در لبنان
عربستان در دوره اي از ديپلماسي خود تاكنون رفتاري ميانه رو داشته است، اما به صراحت مي توان گفت كه رياض اكنون ديپلماسي تندي را اتخاذ كرده است كه با حوادث ۱۱ سپتامبر شروع شد و پس از حمله ايالات متحده به عراق رشد زيادي يافت و اكنون تغيير در ديپلماسي رياض از ميانه روي به افراط گرايي به شديدترين شكل خود در لبنان ظاهر شده است. ديپلمات هاي عرب بر اين اعتقادند كه با توجه به بحران موجود ميان سوريه و عربستان در صورتي كه رياض نتواند نفوذ سياسي خود در لبنان را تضمين كند، بحران ميان دو كشور وخيم تر خواهد شد. يك ديپلمات عرب مي گويد: «با گذشت سه سال از ترور رفيق حريري، عربستان دريافته كه عاملان ترور پيش از هر موضوعي، قدرت و نفوذ عربستان در لبنان را هدف قرار داده بودند. حتي تجربه گروه ۱۴ مارس نيز دردي از عربستان دوا نكرد، به نحوي كه رياض مجبور شد بسياري از امور را راساً برعهده گيرد». به باور ديپلمات هاي عرب «هنگامي كه رفيق حريري در دهه نود ميلادي در لبنان به قدرت رسيد، عربستان نگران نبود. حتي در مورد سوريه نيز نگراني نداشت. عربستان حتي به دليل محدود ساختن نفوذ خود به موقعيت حريري، روابط ديگر خود را فداي آن نمود. چون تصور مي كرد تمركز روابط بر شخصي چون حريري منجر به نظم بخشيدن به روابط مي شود. عربستان در شرايط كنوني ناچار به دخالت در امور گوناگون و حتي جزيي در رابطه با گروه هاي همپيمان خود در جريان المستقبل و اسلامگرايان سني است. شبكه كنوني حمايت مالي عربستان از سيستم پراكنده اي پيروي مي كند. درحاليكه در زمان حريري چنين نبود. عربستان اكنون مجبور است روابط مالي خود با همه گروه ها و شخصيت هاي سياسي كوچك و بزرگ را بطور مستقيم اداره كند. حتي اكنون در مورد ساير گروه هاي ۱۴ مارس همانند حزب سوسياليست ترقيخواه دروزي و حزب قوات لبنان و هزاران شخصيت سياسي و رسانه اي در لبنان سيستم حمايت مالي عربستان ديگر از سوي خاندان حريري صورت نمي گيرد. عربستان حتي مجبور شد بطور شخصي در تنظيم روابط ميان سعد حريري و فؤاد سنيوره و روابط ميان برخي افراد پيرامون مفتي اهل سنت لبنان اقدام نمايد. به گفته ديپلماتهاي عرب، مشكل حقيقي لبنان ناشي از تعدد محورهاي نفوذ عربستان در لبنان است كه افراد متعددي نيز از دربار و بخش بازرگاني عربستان در جزئيات موضوعات لبنان دخالت مي كنند. وزارت خارجه و دستگاه هاي امنيتي عربستان نيز هر روز پرونده هاي متعددي را در موضوع لبنان و كشورهاي مجاور آن دنبال مي كنند. رايزني هاي عربستان با كشورهاي عرب با نفوذ در لبنان نيز منجر به ايجاد تغييراتي در برنامه هاي كاري عربستان در لبنان شده است. اختلال در عملكرد عربستان در لبنان نيز ناشي از تنش هاي موجود ميان عربستان با سوريه و ايران در موضوعاتي چون عراق و فلسطين است.
اهتمام بيش از حد عربستان به لبنان و تعدد محورهاي نفوذ رياض در لبنان منجر به ايجاد تناقض در عملكرد آن كشور در لبنان شده است. پادشاه عربستان به فرماندهان سوريه پيام مي دهد كه قدرت خود را از دست داده و ايران همه چيز را كنترل مي كند تا جايي كه جنبش شيعي در سوريه گسترش زيادي يافته است. فرستاده پادشاه عربستان به «بشار اسد» رئيس جمهور سوريه مي گويد كه در چند سال گذشته نزديك به ۴ ميليون شهروند سوري شيعه شده اند. ناگفته پيداست كه اطلاعات اشتباه عربستان ناشي از همان اختلال روابط ميان عربستان و برخي مقامات لبنان است. همين اختلال است كه ارزيابي از امور سياسي لبنان را تا اين اندازه غيرواقعي نموده كه رياض از پذيرفتن نماينده شيعيان لبنان خودداري مي كند. عربستان تعادل خود را از دست داده، بويژه آنكه راه حلي براي بحران لبنان بدون توجه به شيعيان و شخص نبيه بري و نصرالله قابل تصور نيست.
ديپلماتهاي عرب مي گويند:«احساس خطر عربستان از متزلزل شدن نقش آن كشور در لبنان ممكن است به وضعيت كنوني محدود نشود. بويژه آنكه در شرايط كنوني از افزايش نقش ايران و سوريه در عراق و فلسطين و همچنين تاثير فشار شكست اش در منازعات منطقه بر اوضاع عربستان واهمه دارد».(الاخبار ،28اردیبهشت1387)