لذا سوالی که می توان مطرح کرد آن است که آیا واقعا تفاوتی در اینکه دانش آموزان به طور درونی یا بیرونی برای یادگیری انگیخته شوند وجود دارد؟ بسیاری از تحقیقات نشان دادهاند که بله این تفاوت وجود دارد .وقتی دانش آموزان به طور درونی انگیخته میشوند به استفاده از راهبردهایی که نیاز به تلاش بیشتری دارند تمایل پیدا میکنند واز این راه به پردازش عمیق تری دست مییابند (لپر[۴۹]،۱۹۹۸). همچنین بر اساس نظریه شناختی اجتماعی بندورا[۵۰](۱۹۹۷) وبه استناد تحقیقات متعدد از جمله کارهای پاجارس ومیلر[۵۱](۱۹۹۷)، پاجارس وگراهام[۵۲] (۱۹۹۹) ،گرین[۵۳] و همکاران (۲۰۰۴) وکبیری (۱۳۸۲) مدیریت زماندار حکم عاملی مهم، نقسی مؤثر در پیشبینی خود تنظیمی یادگیری ایفا میکند. همچنین نتایج تحقیقات پژوهشگرانی نظیر زیمرمن و مارتینز پونز[۵۴] (۱۹۹۰)؛ پینتریچ ودی گروت (۱۹۹۰) ،ایمز وآرچر[۵۵](۱۹۹۸)، گریگور وگیبل[۵۶] (۱۹۹۹)، مولتون،الیوت ،مک براون ولنت[۵۷] (۱۹۹۱) میلروهمکاران(۱۹۹۶)،ولتر[۵۸] (۲۰۰۴)، عبدی نیا(۱۳۷۷) نشان داده است مدیریت زمان با سطوح بالای خودتنظیمی رابطه دارد با توجه به اینکه مفاهیمی نظیر مدیریت زمان وخودتنظیمی یادگیری ، مفاهیم نسبتا جدیدی هستند، رابطه چند گانه مفاهیم مدیریت زمان وخود تنظیمی وسبک های انگیزشی باهم ، به ندرت مورد ارزیابی قرار گرفته است. اما در پژوهش های زیادی هرکدام از این مؤلفه ها به صورت جداگانه ویا دو به دو مورد تحقیق قرار گرفتند.مثلا در تحقیقی که توسط دلیر عبدی نیا (۱۳۷۷) ، انجام شد ، رابطه بین مؤلفه های مدیریت زمان ، جهت گیری هدفی ، یادگیر ی خود تنظیم وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان بررسی شده است ، که نتیجه این بررسی نشان دهنده رابطه مثبت وقوی بین مؤلفه مدیریت زمان ویادگیری خود تنظیمی است ونیز در پژوهشی که توسط موسوی نژاد (۱۳۷۶) ، انجام شد ،به بررسی رابطه باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خود تنظیم با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پرداخته شده است که در این پژوهش نیز رابطه باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خود تنظیم از نوع مثبت وقوی بوده است.
همچنین در باره تاثیر انگیزش بر یادگیری پژوهش های زیادی انجام شده است(بلوم[۵۹]،۱۹۸۲)، رابطه بین انگیزش وپیشرفت تحصیلی را باضریب (۵٫/+) گزارش کردهاست . در یک مطالعه تازه تر، کیت وکول[۶۰] (۱۹۹۲)،آثار چند عامل مهم مانند توانایی یادگیرندگان ، آموزش معلمان وانگیزش برای یادگیری در بین ۲۵۰۰۰ نفریادگیرنده مورد بررسی قرار دادند . مهمترین عاملی که با میزان یادگیری رابطه مثبت ومستقیم نشان داد سطح توانایی یادگیرندگان بود . پس از آن ،دو عامل آموزش معلم وانگیزش برای یادگیری قرار گرفت. کیت وکول نتیجه گیری کردند که به نظر میرسد افرادی که انگیزه بالایی دارند فعالیت های بیشتری را میپذیرند، تکالیف درسی بیشتری را انجام میدهند و در نتیجه موفقیت بیشتری کسب میکنند.(سیف، ۱۳۸۳).
از دیدگاه فردگرایانه ،کسانی که قدرت زمان وچگونگی سازماندهی و استفاده از آن را می دانند بسیار موفق تر وجلوتر از افرادسردرگمی هستند که همیشه از تنگی وقت می نالند .طبق نظر شناخت گرایان تبحر در به کارگیری مهارت مدیریت زمان عامل مهمی برای موفقیت تحصیلی و غیر تحصیلی محسوب می شود این بعد به چگونگی سازماندهی وکنترل ،اداره ومدیریت زمان اشاره دارد و افرادی که دارای این مهارت هستند معمولا”در سازماندهی،برنامه ریزی وهماهنگ کردن برنامه ها با حالت خود موفق عمل میکنند. (زالی،۱۳۸۵).
ﺑﺮﻳﺘﻮن وﮔﻠﻦ [۶۱]،(۱۹۸۹) در ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﻲ رابطﻪ بین مدیریت زمان وموفقیت تحصیلی پرداختند .ﻧﺘﺎﻳﺞ اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺑﺎ اﻧﺘﺨﺎب اﻫﺪاف ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ، زﻣﺎن ﺑﻨﺪی و ﻋﻤﻞ ﻛﺮدن در ﻳﻚ ﭼﺎرﭼﻮب زﻣﺎﻧﻲ ﻣﺸﺨﺺ و ﻧﮕﺮش زﻣﺎﻧﻲ ﺧﺎص ﻣﻲ ﺗﻮانند ﺑﻪ ﭘﻴﺸﺮفت ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﺎﻻﻳﻲ دﺳﺖ ﻳﺎﺑﻨﺪ.
طبق نظر رفتارگرایان خودتنظیمی نوعی از یادگیری است که افراد به جای آن که برکسب دانش ومهارت، برمعلمان و والدین وعوامل آموزشی تاکیدکنند شخصا”تلاشهای خود را آغاز وهدایت میکنند.(زیمرمان و کلرلی[۶۲]،۲۰۱۴). رفتارگرایان در خصوص خودتنظیمی براین باورند که یادگیری خودتنظیمی بدین معنی است که دانش آموز مهارتهایی برای طراحی،کنترل و فرایند یادگیری خود کسب میکند وبرای یادگیری تمایل دارد وقادر است کل فرایند یادگیری خود را ارزیابی کند و در مورد آن بیاندیشد.(بری[۶۳]،۱۹۹۲).
یادگیری خود تنظیم فرایندی است که در آن فرد از لحاظ رفتاری ، انگیزشی و شناختی به منظور دسترسی به اهداف با ارزش ومهم آموزشی فعال میباشند ( زیمرمن،۱۹۹۸) . پژوهش های اخیر در مورد اینکه چگونه دانش آموزان خود تنظیمی را به کار میبرند اطلاعات با ارزشی را فراهم کردهاند . دمبو[۶۴](۲۰۰۱) پیشنهاد میکند که دانش آموزان نیاز دارند یادبگیرند که چگونه بیاموزند و چگونه فرایندهای یادگیری خود را تنظیم کنند. بنابرین سرلوحه برنامه مدارس باید آموزش راهبردهای یادگیری خود تنظیم باشد . از دیگر مؤلفه های مهم که باید به آن توجه کرد و برنامه ای جهت تدریس آن تدارک دید ، ایجاد مهارت مدیریت زمان در دانش آموزان است. با توجه به این موضوع,ولفولک[۶۵]( ۲۰۰۱)، بیان کردهاست مهارت مدیریت زمان چیزی نیست که پژوهشگران ومحققان بخواهند آن را انکار کنند. مدیریت زمان میتواند به دانش آموزان در زمینه حفظ انگیزش ، یادگیری خود تنظیم وعملکرد قوی تر در دروس آموزشی کمک کند . بندورا،۱۹۹۷).
افزایش این مهارت نیاز به دانش وهمچنین تمرین دارد . یکی از مؤلفه های مدیریت زمان ، علاقه مندی درونی است . علاقه مندی درونی اشاره دارد به افرادی که به منظور خود تکلیف ، درگیر تکلیفی میشوند. یادگیرندگان با علاقه مندی درونی ، در انجام دادن تکالیف آموزشی خود احساس لذت میکنند ، جهت گیری آگاهانه دارند ، چالش و تکالیف جدید را ترجیح میدهند ، از انتقاد و بازخورد نمی ترسند وعملکرد تحصیلی بالایی دارند . بنابرین به طور طبیعی انتظار می رود که مهارت مدیریت زمان دانش آموزان با اعتقادات انگیزشی وخودتنظیمی رابطه داشته باشد. ( سانسون[۶۶] و همکاران ،۲۰۰۰)
خودتنظیمی:
خودتنظیمی عبارت است از قضاوت افراد از توانایی هایشان برای سازماندهی و اجرای روش های عملی که برای به دست آوردن انواعی از عملکرد مورد نیاز است. واین به عنوان کلیدی برای توسعه انگیزش یادگیرنده های چالش بر انگیز توصیف شده است. باورهای خودکارآمدی میتوانند از طریق تجربه ، زمان و وابسته های دیگر از نظر محتوا و نقش های خاص تغییر یابد.