۲۲- مطمئنّ القلب ما تزعجه زفراتٌ کالغضا المشتعل ( همان، ص۴۸۱)
قلبی آرام دارد که ناله هایی چون شعله های سوزان درخت غضا او را غمگین نمی کنند .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۲۳- کادت الکأس التی فی قبرُص تشبهُ الکأسَ التی فی کربلا ( همان، ص۴۹۰)
نزدیک است ساغری که در قبرس است شبیه ساغر کربلا شود .
نوع تشبیه : مقیّد
۲۴- وَ روحاً علی القلب مثل النسیم یهبُّ فینعش قلب الکئیب ( همان، ص۴۹۲)
و روحی که همچون نسیم بر قلب می وزد ، و دل انسان غمگین را زنده می کند .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۲۵- نسیَ الطیرُ همَّهُ حینَ غنّی قلما یستقـرُّ همُّ الطـروب ( همان، ص۵۰۰)
پرنده غمش را به هنگام آواز فراموش کرد ، غم زنده دل دوامش خیلی کم است .
نوع تشبیه : ضمنی
۲۶- نستقی مِن الرّدی وَ لَن نکونَ لِلعدی کالعبید ( همان، ص۵۱۲)
از مرگ می نوشیم و هرگز برای دشمن چون برده نمی شویم .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۲۷- جنّه الفردوس هاتیک الرّبی کیف تبقی لسوانا نُزُلا ( همان، ص۵۱۶)
این تپه ها بهشت برین است ، پس چگونه نشیمنگاه غیر ما شود .
نوع تشبیه : مقلوب
۲۸- أولئک الشموسُ وَالبدورُ دائمه الإشراق لا تغور ( همان، ص۵۲۹)
شهیدان خورشیدها و ماه های همیشه تابانند و نورشان کم نمی شود .
نوع تشبیه : جمع
۲۹- رأیتُ بیضا ًیعتنقن سُمرا هُنَّ النّجومُ یأتلقنَ زُهرا ( همان، ص۵۳۰)
دیدم سفید پوستانی که سبزه رویانی را در آغوش گرفتند ، آنها ستارگانی هستند که پرتو افکنی می کنند .
نوع تشبیه : بلیغ
۳۰- کونی بودِّک کَالبدر فهوَ یَخفی وَ یَظهر ( همان، ص۵۴۸)
عشق من به تو مانند ماه است که گاه پنهان و گاه آشکار است .
نوع تشبیه : تمثیلی
۳۱- ربِّ أطعمنی غلاماً شاعراً لدواعی الحسن مثلی مُذعنا (همان ، ص۵۵۰)
پروردگارا پسرشاعری به من ارزانی بدار که مانند خودم فرمانبردار خیر و نیکی باشد .
نوع تشبیه : مرسل مفصل
ب ) مجاز
مجازبه دوقسم لغوی و عقلی تقسیم می شود .
-
- مجازلغوی :لفظی است که درغیرآنچه که برایش وضع شده باعلاقه و قرینه ای که مانع
ازاستعمال معنای حقیقی است بـه کارگرفتـه می شود . علاقـه ای که واسط بین معنای حقیقـی
و مجـازی است ممکن است غیر مشابهت کـه در این صورت مجـاز، مرسل است و یا مشابهت
باشد که دراین صورت مجاز، استعاره است .
۱, ۱. مجاز مرسل
کلمه ای که در غیر معنای حقیقی با علاقه غیر مشابهت و قرینه ای که مانع از استعمال معنای
اصلی است استعمال می شود . از علاقه های آن می توان به موارد زیر اشاره کرد :
۱- سببیه : مانند :
لَه أیادٍ علیَّ سابغه أُعَدَّ مِنها و لا أُعَدِّدُها
او را دستهایی بخشنده است که من جزء آنها هستم لذا نمی توانم آنها را برشمارم .
۲- مسببیه : مانند : « و یُنَزِّلُ لَکُم مِن السَّماءِ رزقاً » ( غافر : ۱۳ )
۳- جزئیه : مانند:
کَم بَعثنا الجیشَ جرّا راً وَ أرسَلنا العُیونــا
چه لشکر بزرگی تدارک دیدیم در حالیکه بر زمین کشیده می شد و چشمهایی ( جاسوسهایی) فرستادیم .
۴- کلیه : مانند : « جَعَلوا أصابعَهُم فی آذانِهم » ( البقره : ۱۹ )
۵- اعتبار ما کان : مانند : « وَ آتوُا الیتامی أموالَهم » ( النساء : ۲ )
۶- اعتبار ما یکون : مانند : « وَ لا یَلِدُوا إلّا فاجِراً کُفّاراً » ( نوح : ۲۷ )
۷- محلیّه : مانند : « فلیدعُ نادیه » ( العلق : ۱۷ )