رابیتز[۲۴]: مدیریت دانش، شامل همه روش هایی است که سازمان، دارایی های دانشی خود را اداره می کند که شامل چگونگی جمع آوری، ذخیره سازی، انتقال، بکارگیری، به روز سازی و ایجاد دانش است.
لاری پروساک[۲۵]: مدیریت دانش، تلاشی برای آشکار کردن دارایی پنهان در ذهن اعضاء و تبدیل این دارایی به دارایی سازمانی است تا همه کارکنان سازمان به آن دسترسی داشته باشند.
تام داونپورت[۲۶]: مدیریت دانش، عملیات کشف، سازماندهی و خلاصه کردن دارایی اطلاعات است؛ به شکلی که معلومات کارکنان را بهبود بخشد.
هوبرت سنت آنگو[۲۷] : مدیریت دانش عبارت است از ایجاد ارزش از دارایی های پنهان شرکت. زمانی این هدف تأمین می شود که بتوانیم توانایی های سازمانی و فردی را به گونه ای پرورش دهیم که در ایجاد، تبادل و گردآوری دانش، توانا باشند. این امر مستلزم آن است که برای افراد بشر، ارزشی بالا قائل شویم.
دانشکده مدیریت تگزاس، مدیریت دانش را این گونه تعریف می کند: مدیریت دانش، فرایند سیستماتیک و نظاممند کشف، انتخاب، سازماندهی، تلخیص و ارائه¬ اطلاعات است؛ به گونه ای که شناخت افراد را در حوزه مورد علاقه اش بهبود می بخشد. مدیریت دانش به سازمان کمک می کند تا از تجارب خود، شناخت و بینش بدست آورد و فعالیت خود را بر کسب، ذخیره سازی و استفاده از دانش متمرکز کند تا بتواند در حل مشکلات، آموزش پویا، برنامه ریزی راهبردی و تصمیم گیری از این دانش بهره گیرد. مدیریت دانش نه تنها از زوال دارایی های فکری و مغزی جلوگیری می کند، بلکه به طور مداوم بر این ثروت می افزاید.
ویکی پدیا: مدیریت دانش فرآیندی است که به سازمان ها کمک می کند تا اطلاعات و مهارت های مهم را که به عنوان حافظه سازمانی محسوب می شود و به طور معمول به صورت سازماندهی نشده وجود دارند، شناسایی، انتخاب، سازماندهی و منتشر نمایند. این امر مدیریت سازمان ها را برای حل مسائل یادگیری، برنامه ریزی راهبردی و تصمیم گیری های پویا به صورت کارا و موثر قادر می سازد.
۲-۲-۱۳- اهداف مدیریت دانش
داونپورت چهار هدف را به عنوان اهداف مدیریت دانش بر شمرده است ( ابطحی و صلواتی، ۱۳۸۵، ص ۱۰۳) : الف) ایجاد مخازن و منابع دانش : رادینگ ( ۱۹۹۸) منابع دانش را به دو دسته تقسیم کرده است:
دانش ساختار یافته، دانش استخراج شده از داده ها و منابع اطلاعاتی ساختار یافته است.
دانش ساختار نیافته ، دانش حاصل از منابعی همچون دانش های نهفته کارکنان و مشتریان است.
پژوهشگران دریافته اند که داده های ساختار یافته سازمان و نظام های اطلاعاتی، فقط در برگیرنده ۱۰ تا ۲۰ درصد کل داده های سازمانی است.
ب) تسهیل و بهبود دستیابی به دانش و توزیع آن : دستیابی آسان کارکنان به دانش مورد نیازشان و همچنین فراهم آوردن ساز و کارهای لازم برای توزیع آن، از جمله اهداف مهم مدیریت دانش به شمار می رود. ایجاد شبکه های دانش در سازمان می تواند در این راستا موثر باشد.
ج) تقویت محیط دانش : در یک محیط، منشأ اثربخشیدن ایجاد، توزیع و به کارگیری دانش عبارتند از : فرهنگ پذیرش دانش (یادگیری) ، تغییر نگرش در رفتار در قبال دانش، تلاش برای بهبود فرایندهای مدیریت دانش، افزایش آگاهی در خصوص اهمیت دانش مشتریان، فرهنگ توزیع دانش(یاددهی).
د) اداره موثر دانش به عنوان یک دارایی: بسیاری از سازمان ها معتقدند که دانش یک دارایی مهم است اما در عمل کمتر به آن توجه می کنند. یکی از اهداف مهم مدیریت دانش این است که در عمل هم با دانش به عنوان یک دارایی مهم و حتی مهمترین دارایی برخورد شود.
۲-۲-۱۴- موانع مدیریت دانش
موفقیت مدیریت دانش نیازمند عزم جدی سازمانها برای بر طرف کردن موانع موجود بر سر راه مدیریت دانش است .بسیاری از سازمانها دانش را مهم می دانند ودر ظاهر برای آن ارزش واعتبار زیادی قائل هستند اما عملا برای بر طرف کردن موانع موجود بر سر راه مدیریت دانش اقدامی نمی کنند باید مدیریت دانش در سازمان باور شود وکارکنان ومدیران به اثر بخشی آن اعتقاد پیداکنند وتنها در این صورت است که برای رفع موانع اقدام خواهند کرد .موانع عمده بر سر راه مدیریت دانش را می توان به پنج دسته اصلی تحت عنوان عوامل انسانی ،عوامل سازمانی ،عوامل فرهنگی ،عوامل سیاسی ،وعوامل فنی وتکنولوژیکی تقسیم نمود:
عوامل انسانی
یکی از موانع عمده مدیریت دانش این است که انسانها به هردلیلی نخواهند دانش خود را تسهیم کنند واز آن منحصرا برای پیشرفت شخصی خود استفاده کنند .شاید بتوان گفت که موانع انسانی مدیریت دانش بیش از سایر موانع حائز اهمیت است .زیرا دانش ،ماهیتی انسانی واجتماعی دارد وفقط وفقط در گرو تعامل وارتباطات است که می تواند رشد کند.
عوامل سازمانی
عوامل سازمانی نیز از جمله موانع مهم بر سرراه مدیریت دانش در سازمان می باشند .عمده این عوامل عبارتند از:
عوامل ساختاری : مدیریت دانش ،خواسته های جدیدی بر بخش های مختلف از جمله ساختار سازمان تحمیل می کند .ساختارهای غیر منعطف نمی تواند محمل خوبی برای مدیریت دانش باشد.ساختار سازمانی باید از انعطاف وپویائی لازم برخوردار باشد .
عوامل مدیریتی : عدم اعتقاد وحمایت مدیریت عالی از فعالیت ها وبرنامه های مدیریت دانش ،نگرش های کوتاه مدت وجزئی نگری وسبک های نا مناسب رهبری نیز مانع اجرای موفقیت آمیز برنامه های مدیریت دانش می شوند .
عوامل شغلی : شرح شغل های نامناسب ،مشاغل تکراری وروتین ،ابهام وتعارض در نقش نیز برای مدیریت دانش ،نامطلوب خواهند بود .
سیستم های حقوق ودستمزد وجبران خدمت : این سیستم ها نقش بسیار مهمی را در پشتیبانی بر نامه های مدیریت دانش ایفا می کنند .افراد ،زمانی اقدام به توزیع دانش می کنند که انگیزه لازم را برای اینکار داشته باشند .
سیستم های آموزشی: در تبدیل سیستم های سنتی به یک سازمان یاد گیرنده ،برنامه های آموزشی یک سازمان ،نقشی حساسی ایفا می کنند ،برنامه های آموزشی نا مناسب می توانند موانع عمده ای برای مدیریت دانش ایجاد کنند .
عوامل فرهنگی
تاثیر عوامل فرهنگی بر اثربخشی برنامه های مدیریت دانش انکار ناپذیر است .اگر در فرهنگی ،کسب وتوزیع دانش به عنوان یک ارزش تلقی می شود ومردم به اثربخشی دانش در کنار تجربه باور داشته باشند ،برای کسب دانش تلاش خواهند نمود .
عوامل سیاسی
موانع سیاسی در سازمانهای دولتی چشم گیر تر هستند .ثبات یا عدم ثبات فضای سیاسی کشور نیز به دلیل اثر گذاری بر فرایند خط مش گذاری وثبات مدیریت در سازمانهای دولتی ،مدیریت دانش را تحت تاثیر قرارخواهد داد .
عوامل فنی وتکنولوژیکی
دانش سازمانی حاصل تعامل دو نوع دانش است واین تعامل مستمر ومداوم است وزمان پایانی برای آن در نظر گرفته نشده است . دانش ایجاد شده بایستی به طریقی مناسب حفظ ونگهداری شوند واین در حالی است که بسیاری از سازمانها فاقد مراکز وماخذ مناسب برای نگهداری دانش هستند.
۲-۲-۱۵- عناصر و ابعاد مدیریت دانش در سازمان های خصوصی
هدف غایی مدیریت دانش در بخشهای خصوصی و تجاری، افزایش سودآوری است. در بخش خصوصی از دستیابی به دانش درونی یا بیرونی در راستای سود آوری بیشتر استفاده می شود و به عبارتی هدف، دست یابی به منافع صاحبان سهام است اما در سازمانهای دولتی از کسب دانش در راستای دستیابی به اهداف ذی نفعان استفاده می شود ( ویگ، ۲۰۰۰،ص ۱۱). به نظر میرسد که با توجه به هدف ها و مسئولیت های سنگین سازمان های دولتی، اکتفا نمودن به دانش سازمانی جواب گوی نیازهای متنوع دانشی سازمان ها نباشد. لذا چارچوب های مدیریت دانش در سازمان های دولتی باید به این موضوع دقت ویژه ای داشته باشند.
توانمندی های بخش خصوصی در عرصه های مختلف روز به روز بیشترمی شود و توانمندی آنها در بکارگیری تکنیک هایی مثل مهندسی مجدد فرآیندهای تجاری، مدیریت کیفیت جامع، مدیریت راهبردی و تکنیک های مشابه دیگر باعث شده است که فاصله موجود میان سازمان های بخش خصوصی و سازمان های دولتی رو به افزایش نهد. ( احمدی و صالحی، ۱۳۸۵، ص ۳۸۹)
دانش یک موضوع اجتماعی و انسانی است و برخلاف اطلاعات به فناوری وابسته نیست. با خروج نیروهای تحصیل کرده و حرفه ای از سازمان های خصوصی، عملاً بخشی از دانش که سازمان خصوصی سال ها برای آن سرمایه گذاری کرده است، از نظام خارج می شود و این می طلبد که از طریق الگوهای مناسب مدیریت دانش از اتلاف این سرمایه ها که سرمایه های ملی محسوب می شوند، جلوگیری نمود. همچنین با توجه به اینکه از نظر ساختاری و همچنین تکنیکی سازمان های دولتی و خصوصی کاملاً مجزا هستند و خط مشی و راهکارهای متفاوتی از یکدیگر دارند این سازمان ها را می توان کاملاً از یکدیگر متمایز دانست.
۲-۲-۱۶- عوامل کلیدی موفقیت مدیریت دانش
در ادبیات مربوط به عوامل کلیدی موفقیت، تعاریف زیادی از آن ارائه شده است. یکی از مهمترین تعاریف مربوط به روکارت۳۹ است . به زعم وی عوامل کلیدی موفقیت عبارتنداز: تعداد محدودی از حوزه های فعالیت که عملکرد رقابتی موفقیت آمیزی در پی خواهند داشت. در تعریف دیگری برونو و لیدکر[۲۸] اظهار میدارند که عوامل کلیدی موفقیت عبارتند از : مشخصه ها، شرایط یا متغیر هایی که اگر درست مدیریت شوند می توانند اثر قابل ملاحظه ای بر موفقیت موضع رقابتی سازمان داشته باشند . در عوض، پینتو و اسلوین[۲۹] عوامل کلیدی موفقیت را عواملی می دانند که به طور قابل ملاحظه ای شانس اجرای پروژه ها را بهبود می بخشند. در حوزه مدیریت استراتژیک، تعریف عوامل کلیدی موفقیت از جامعیت بیشتری برخوردار بوده و نشان دهنده یک پیوند ایده آل بین شرایط محیطی و مشخصه های کسب و کار است. اسکیرم و آمیدن[۳۰] در خصوص پیاده سازی مدیریت دانش هفت عامل کلیدی را شناسایی کردند . این عوامل عبارتند از :
الزام مستحکم به کسب و کار، معماری وچشم اندار، رهبری دانش، فرهنگ تسهیم و خلق دانش، یادگیری مستمر، زیرساخت فن آوری توسعه یافته، و فرآیندهای دانش سازمانی .
مطالعه دیگر ی برای شناسایی عوامل کلیدی موفقیت توسط هلسپل و جوشی[۳۱] انجام شده است . در ابتدا، آنها با مطالعه ادبیات مدیریت دانش، دسته ای از عوامل را استخراج کرده و در نهایت با تکنیک دلفی در جامعه خبرگانی متشکل از هیات بین المللی از متخصصان و دست اندرکاران مدیریت دانش بود، عوامل شناسایی شده را مورد ارزیابی قرار دادند . آنها سه طبقه اصلی از اثرگذارها (مدیریتی، منابع، و محیطی) را که عوامل کلیدی در درون هر یک از این اثرگذارها قرار دارد، معرفی کردند . اثرگذارهای مدیریتی دارای چهار عامل کلیدی اصلی است که عبارتند ا ز: هماهنگی، کنترل، رهبری و سنجه ها؛ اثرگذارهای منابع متشکل ازدانش، افراد، منابع مالی وغیرمالی است؛ در حالی که اثرگذارهای محیطی مشتمل بر رقابت، بازارها، اضطرار زمانی، جو اقتصادی و دولتی است .
داونپورت و همکاران[۳۲]، یک مطالعه اکتشافی درسی و یک پروژه مدیریت دانش در بیست و چهار شرکت انجام دادند . هدف این مطالعه گسترده تعیین عوامل کلیدی مرتبط با پیاده سازی مدیریت دانش بود . آنها از میان ۱۸ پروژه موفق، هفت عامل کلیدی موفقیت را شناسایی کردند که عبارت بودند از :
ارزش صنعت، زبان و هدف مشترک، ساختار دانش انعطاف پذیر و استاندارد، کانال های چندگانه برای انتقال دانش، فرهنگ دانش پسند، زیرساخت سازمانی و فنی، اقدامات انگیزشی، و حمایت مدیریت ارشد. چریدس و
همکاران[۳۳] عوامل کلیدی گوناگونی را برای پیاده سازی موفقیت آمیز مدیریت دانش در حوزه های وظیفه ای سازمان شناسایی کردند که استراتژی، مدیریت منابع انسانی، فن آوری اطلاعات، بازاریابی، و کیفیت از عوامل کلیدی آنها بود . در تحقیقی که توسط هونگ وهمکاران[۳۴]در خصوص عوامل کلیدی موفقیت در بکارگیری سیستم مدیریت دانش برای صنعت داروسازی انجام شده است، هفت عامل درموفقیت سیستم مدیریت دانش
مورد شناسایی قرار گرفته است که عبارتند از :
۱) استراتژی الگوگیری وساختار دانشی اثربخش؛ ۲) فرهنگ سازمانی؛ ۳) زیرساخت سیستم اطلاعاتی؛ ۴) درگیری و آموزش افراد؛ ۵ ) رهبری و تعهد قوی مدیریت ارشد؛ ۶) محیط یادگیری وکنترل منابع؛ و ۷ )
ارزیابی از آموزش حرفه ای و کار تیمی .
تاثیر مدیریت دانش بر عملکرد سازمان های خصوصی- قسمت ۸