برخی مطالعات از میزان حق الزحمه به عنوان کیفیت حسابرسی استفاده کرده اند. پالمروس (1988) در تحقیق خود به تاثیر مثبت بین حق الزحمه حسابرسی و کیفیت حسابرسی دست یافته است.
تحقیقات انجام شده پیشنهادات مختلفی را برای اندازهگیری کیفیت حسابرسی ارائه کردهاند. تورنر و گودوین (1999) کیفیت حسابرسی را با بهره گرفتن از پیشنهادات حسابرسان در اصلاح سود خالص اندازهگیری کرده اند. برخی مطالعات دیگر نیز، کیفیت حسابرسی را بهطور مستقیم ارزیابی کردهاند. برای نمونه، لام و چنگ (1994) سرپرستی کار و اعمال استانداردهای کنترل کیفیت را حین اجرای کار به عنوان تفاوت در کیفیت حسابرسی بررسی کردهاند.
دیویدسون و نیو (1993) معیار اندازهگیری کیفیت حسابرسی را تفاوت بین سود پیش بینی شده و سود گزارش شده در شرکت های کانادایی قلمداد کردهاند. هرچه میزان این تفاوت بیشتر باشد کیفیت حسابرسی بالاتر و هرچه کمتر باشد، کیفیت حسابرسی پایین تر در نظر گرفته شده است. فرض اساسی در این تحقیق این است که پیش بینی سود مستقل از کیفیت حسابرسی است، زیرا در دوره مورد بررسی این دو محقق، حسابرسان سود پیش بینی شده شرکتهای کانادایی را فقط مورد بررسی اجمالی قرار میدادند. بنابراین، چنانچه کیفیت حسابرسی بالاتر باشد، توان مدیریت در دستیابی به سود پیش بینی شده کمتر شده و از این رو، انحراف بین سود پیش بینی شده و سود گزارش شده افزایش مییابد.
بسیاری از مطالعات به دلیل دشوار بودن اندازهگیری کیفیت واقعی حسابرسی، برداشت از کیفیت حسابرسی را آزمون کردهاند. دی آنجلو (1981) استدلال میکند که مؤسسات حسابرسی بزرگتر، انگیزه کمتری برای رفتار فرصتطلبانه دارند و از این رو، برداشت استفاده کنندگان از کیفیت حسابرسی اینگونه موسسات حسابرسی در وضعیت بهتری است. هوگان(1997) برداشت از کیفیت حسابرسی بالا را مرتبط با قیمت گذاری عادلانه در عرضه اولیه سهام به عموم مردم میداند. بالسام و دیگران (2000) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که تخصص گرایی حسابرسان منجر به برداشت از حسابرسی با کیفیت میشود.
اگرچه، اندازهگیری کیفیت واقعی حسابرسی مشکل است، اما اندازهگیری برداشت عموم از کیفیت حسابرسی میسر بوده و میتوان واکنش بازار در مقابل اطلاعات حسابرسی شده را مشاهده کرد. اصولاً در بازار کارآ برداشت از کیفیت حسابرسی باید معرف کیفیت واقعی حسابرسی باشد. تحقیق انجام شده توسط لی (1994) توانسته است تا حدودی ابعاد این قضیه را روشن کند. وی در تحقیق خود به بررسی این موضوع پرداخت که آیا برداشت از کیفیت حسابرسی توسط استفاده کنندگان، معرف کیفیت واقعی حسابرسی است یا خیر. نتایج تحقیق وی نشان داد که برداشت استفاده کنندگان از کیفیت حسابرسی معرف کیفیت واقعی حسابرسی است(ابراهیمی کردلر، 1387، 5و7).
2-4-1-1- استقلال حسابرسی از منظر قانونی: یک رویکرد صفر و یکی
در دیدگاه قانونی ادعا می شود که تنها دو حالت وجود دارد1- قصور حسابرسی و 2- عدم قصور حسابرسی. قصور حسابرسی وقتی رخ می دهد که حسابرس در واقع مستقل نیست، یا علی رغم ناتوانی در گردآوری شواهد کافی و قابل اطمینان طبق استانداردهای حسابرسی، گزارش یا عدم قصور حسابرسی حالتی است که «حسابرسی خوب»، مقبولی را صادر کند. در مقابل حسابرس، استانداردهای حسابرسی را رعایت کند و در رابطه با صورت های مالی صاحبکار، گزارش صحیحی را در سطح مناسبی از ریسک حسابرسی صادر نماید.
تعداد دعاوی موفق علیه حسابرسان یا تعداد اقدامات بورس علیه حسابرس می تواند معیاری برای اندازه گیری کیفیت حسابرسی در رویکرد صفر و یکی فوق در نظر گرفته شود. شواهد موجود نشــان می دهد که دعاوی موفق تا حدی نادر بوده است، زیرا قضیه قبل از اینکه وارد مراحل رسمی و دادرسی شود، توسط حسابرسان حل و فصل می شود و یا قبل از اینکه کار به مرحله محاکمه برسد، حسابرسان به قضیه فیصله می دهند. از طرف دیگر، با توجه به اینکه بورس، منابع لازم برای پیگرد همه موارد را در اختیار ندارد و در بسیاری از موارد خواهان(شاکی) به دلیل هزینه های قابل توجه دادرسی از انجام این کار اجتناب می ورزد، نرخ واقعی حسابرسی های با کیفیت پایین در این رویکرد کم نمایی می شود.
در واقع، اتخاذ رویکرد صفر و یکی موجب می شود که طیف کیفیت حسابرسی به دو طبقه ساده کوتاه شود1- قصور حسابرسی (که در کمتر از یک درصد پیش می آید) و 2- عدم قصور (باقیمانده طیف). یعنی کلیه موارد عدم قصور را همگن سازی کرده و در یک طبقه واحد قرار می دهد. بنابراین، رویکرد صفر و یکی و معیارهای اندازه گیری فوق در مورد کیفیت حسابرسی چندان قانع کننده نیستند و باید کیفیت حسابرسی را به عنوان یک طیف در نظر بگیریم.