وسواسی- اجباری مادزلی (MOCI)، مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQOL-BRIEF)، مقیاس تجدید نظر شده باور آمیختگی فکر-عمل (TAF-R) و سیاهه فرونشانی افکار (TS) بود که در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون برای جمع آوری دادهها بر روی دو گروه آزمودنیها اجرا گردید. با بهره گرفتن از روش نمونه گیری در دسترس و با توجه به ملاکهای درنظر گرفته شده از بین جامعه آماری زنان مبتلا به اختلال وسواس شستشو که از بیمارستان روانپزشکی ابن سینا شهر مشهد ارجاع داده شده بودند، تعداد 20 بیمار انتخاب شده و به دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 10 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسهی 90 دقیقهای که به صورت دو جلسه در هر هفته برگزار میشد، تحت گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند، اما گروه گواه مداخلهای دریافت نکردند. دادهها با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره توسط نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد به طور معناداری موجب بهبود کیفیت زندگی (دارای چهار خرده مقیاس: سلامت جسمانی، سلامت روانی، سلامت روابط اجتماعی و سلامت محیط) و کاهش درهم آمیختگی فکر-عمل (دارای سه خرده مقیاس: درهم آمیختگی فکر- عمل اخلاقی، احتمال رخداد برای خود و احتمال رخداد برای دیگران) و کاهش فراوانی نشانهها در زنان مبتلا به اختلال وسواس شستشو در مقایسه با گروه گواه شده ولی در کاهش فرونشانی فکر اثر بخشی معناداری نداشته است. در مجموع یافته های پژوهش حاضر نشان میدهد که گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش فراوانی و شدت نشانهها، درهم آمیختگی فکر ـ عمل و بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به وسواس شستشو موثر است.
کلید واژهها: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، اختلال وسواس فکری ـ عملی، درهم آمیختگی فکر ـ عمل، سرکوبی فکر، کیفیت زندگی
فهرست مطالب
عنوان صفحه
Contents
فصل اول: مقدمه پژوهش 1
مقدمه. 1
بیان مساله. 2
اهمیت و ضرورت پژوهش. 6
فرضیههای پژوهش. 8
تعریف عملیاتی متغیرهای پژوهش. 8
فصل دوم: گستره نظری و پیشینه پژوهش 10
تعریف اختلال وسواسی ـ جبری. 10
تعریف اختلال وسواسی-اجباری شستشو. 12
تاریخچه اختلال وسواسی-جبری. 13
ماهیت اختلال وسواسی-اجباری. 14
تظاهرات اختلال وسواسی- جبری. 15
شیوع اختلال 16
نقش جنسیت و سن. 16
ازدواج، خانواده، طبقه اجتماعی و تحصیلات. 17
سیر اختلال 17
درمان اختلال وسواسی-جبری. 17
تعریف درمان ACT. 18
مبنای فلسفی ACT. 18
زمینه گرایی عملکردی. 18
مبنای نظری ACT. 19
نظریه چهارچوب رابطههای ذهنی. 19
فرایندهای زیر بنایی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد 21
پذیرش. 21
گسلش شناختی. 21
خود به عنوان زمینه: حسی متعالی از خود. 21
ارتیاط با زمان حال 21
ارزشها 22
عمل متعهد 22
آمیختگی شناختی. 24
ارزشیابی. 24
اجتناب تجربهای. 24
دلیل آوری. 24
درهم آمیختگی فکر- عمل و اختلال وسواسی- جبری. 26
سرکوبی فکر و اختلال وسواس فکری-عملی. 28
کیفیت زندگی و اختلال وسواسی-جبری. 30
جمع بندی و نتیجه گیری. 34
فصل سوم: روش پژوهش 35
طرح پژوهش. 35
شرکت کنندگان (جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری) 35
ابزار پژوهش. 37
مقیاس وسواس فکری- عملی ییل براون (YBOCS) 37
پرسشنامه وسواسی- اجباری مادزلی (MOCI) 37
مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی. 37
مقیاس تجدید نظر شده باور آمیختگی فکر- عمل. 38
سیاهه فرونشانی افکار. 38
روند اجرای پژوهش. 39
روش تجزیه و تحلیل دادهها 39
خلاصه پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی وسواس (توهیگ، 2004): 40
فصل چهارم: یافتههای پژوهش 42
مقدمه. 42
روش تجزیه و تحلیل دادهها 42
بررسی جمعیت شناختی. 43
بررسی فرضیهها 43
فرضیههای اصلی. 44
فرضیه اول: بین گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروه کنترل در میزان وسواس فکری و وسواس عملی و وسواس کلی تفاوت معناداری وجود دارد. 44
فرضیه دوم: بین گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروه کنترل در میزان وسواس کلی و وسواس شستشو تفاوت معناداری وجود دارد. 46
فرضیه سوم: بین گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروه کنترل در میزان سلامت جسمانی، سلامت روانی، سلامت محیط، سلامت روابط اجتماعی و کیفیت زندگی کلی تفاوت معناداری وجود دارد. 48
فرضیه چهارم: بین گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروه کنترل در میزان درهم آمیختگی فکرعمل اخلاقی، درهم آمیختگی فکرعمل احتمال رخداد برای خود و درهم آمیختگی فکرعمل احتمال رخداد برای دیگران تفاوت معناداری وجود دارد. 50
فرضیه پنجم: بین گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش و گروه کنترل در میزان فرونشانی افکار تفاوت معناداری وجود دارد. 52
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری. 54
مقدمه. 54
بحث و نتیجه گیری. 54
محدودیتهای مطالعه. 63
پیشنهادات. 63
منــابع. 64
منابع فارسی. 64
English Refernces. 66
پیوستها 71
مقدمه
اختلال وسواسی ـ اجباری (OCD[1]) یک نارسایی عصبی نسبتاً شایع است که افراد زیادی با علائم و نشانگان مختلف آن را تجربه میکنند و به همین علت برای دریافت کمک به روانپزشکان، کلینیکها و مراکز مشاوره روانی مراجعه میکنند (کاپلان و سادوک[2]، 2003؛ روزنهان، سلیگمن و والکر[3]، 2001). بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی اختلال وسواس- اجبار دهمین عارضهای است که فرد را به سوی معلولیت (ناتوانی) سوق میدهد و همراه با تخریب عملکرد اجتماعی و کیفیت پایین زندگی است (اسلامینسب، 1383). اختلال وسواس شستشو[4] شایع ترین تابلوی بالینی اختلال وسواسی- اجباری است (دی سیلوا و راچمن[5]، 1999؛ به نقل از اندوز، صاحبی و طباطبایی، 1381).
یکی از ویژگیهای روانشناختی که تحت تاثیر اختلال وسواسی قرار میگیرد کیفیت زندگی میباشد. مفهوم کیفیت زندگی[6] طی قرنهای متمادی همواره موضوعی چالش برانگیز و متأثر از نوع جهان بینی افراد بوده است (غفاری و رضایی، 1392). از سوی دیگر برخی شواهد نشان میدهند که هم آمیختگی فکر- عمل[7] (مثل راشین[8]، مرکل باخ[9]، موریس و اسپن[10]، 1999؛ به نقل از راسین، دیپس تراتن[11]، مرکل باخ و موریس، 2001) و هم فرونشانی فکر[12] (بررسی کنید پوردن[13]، 1999) در شناسایی بیماری وسواس فکری ـ عملی نقش دارند.
برای درمان این اختلال علاوه بر درمانهای دارویی، درمانهای روانشناختی متعددی نیز در طول سالهای متوالی ابداع شده است. امروزه با نسل سوم این نوع درمانها مواجه هستیم که آن را میتوان تحت عنوان کلی مدلهای مبتنی بر پذیرش نامید؛ مانند درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، درمان فراشناختی و درمان پذیرش و تعهد (هایس[14]، 2004).
با توجه به مطالب بیان شده و با توجه به اینکه تا کنون اثر بخشی این درمان بر روی درهم آمیختگی فکر-عمل و فرونشانی فکر و بهبود کیفیت زندگی بررسی نشده هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی در آمیختگی فکر – عمل، فرونشانی فکر و افزایش کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال وسواس شستشو میباشد.
بیان مساله
اختلالات اضطرابی[15] که مهمترین مشخصه مشترک آنها اضطراب، تنش و نگرانی است (ترنر[16]، 1999)، در هر مقطع زمانی بیش از یک سوم جمعیت عمومی جهان را پریشان کرده است. این بدین معناست که یکی از عارضههای حاد روانی جوامع امروزی، اضطراب و استرس است (کرایج و دابسون[17]، 1995، به نقل از بابایی، اکبرزاده، پورشهریاری و نجل رحیم، 1389). در بین اختلالات اضطرابی، اختلال وسواس فکری- عملی بیماری جدی، ناتوان کننده ولی قابل درمان است. این بیماری از دو جزء وسواسی [18]و اجباری[19] تشکیل شده است. جزء وسواسی عبارت از افکار، احساس، انگارهها یا حسها و تصورات ذهنی است که ناخواسته و مکررا وارد ذهن بیمار میشوند و جزء اجباری الگوی رفتاری تکرار شونده ویژه ای است که معمولاً در پاسخ به فکر یا انگاره وسواسی و برای کاهش اضطراب ناشی از آن انجام میشود و حالتی اجباری دارد و مقاومت در برابر انجام آن باعث پیدایش اضطراب میگردد (کاپلان و سادوک، 2003). اختلال وسواسی اجباری انواع گوناگون دارد که وسواس شستشو شایع ترین شکل بالینی آن است. افراد مبتلا، دارای وسواسهایی در زمینه آلودگی، نجاست و میکروب هستند و ترس از ترشحات و مایعات داخلی بدن(عرق، ادرار، خون وبزاق)، از چیزهای کثیف و آلوده شدن توسط مواد چسبنده، از بیمار شدن توسط آلوده کنندهها، از بیمار کردن دیگران از طریق آلوده کنندهها دارند. اجبارهای شایع این دسته از بیماران عبارتند از: شستشوی افراطی دستها، شانه کردن، دوش گرفتن، مسواک زدن و آرایش آفراطی یا آیین مند، تمیز کردن وسایل خانگی و سایر اشیاء، اجتناب و پیشگیری و دور کردن آلوده کنندههاست (منزیس [20]و دی سیلوا، 2003).
علاقه به پژوهش درباره وضعیت کیفیت زندگی در اختلالات اضطرابی به خصوص وسواس فکری- عملی به سرعت در حال افزایش است (باررا و نورتون[21]، 2009). کیفیت زندگی و ارزیابیهایی که فرد از زندگی خود دارد در سالهای اخیر ارزش زیادی پیدا کرده است (سازمان جهانی بهداشت، 1998؛ به نقل از غفاری و رضایی، 1392).
در خصوص معنی کیفیت زندگی تعاریف و تعابیر مختلفی ارائه شده است. برخی آن را توانایی فرد برای اداره زندگی از دید خود میدانند (وار[22]، 1998؛ به نقل از بیات و بیات، 1389). دونالد[23] کیفیت زندگی را اصطلاحی توصیفی عنوان میکند که به سلامت و ارتقاء عاطفی، اجتماعی و جسمی افراد و توانایی آنها برای انجام وظایف روزمره اشاره دارد (دونالد، 2001). در تعریفی که ویور[24] (2001) ارائه داده و مورد قبول بسیاری از صاحب نظران میباشد، کیفیت زندگی عبارت است از برداشت هر شخص از وضعیت سلامت خود و میزان رضایت از این وضع (کینگ[25]، 2003). همچنین کیفیت زندگی به عنوان احساس فرد از سلامت، رضایت یا عدم رضایت از زندگی، سرور و شادمانی یا ناخشنودی و نظایر آن تعریف شده است (دالکی[26]، 1972؛ به نقل از بیات و بیات، 1389). و بالاخره سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را درک افراد از موقعیت خود در حیطههای فرهنگی، ارزشهای سیستمی که در آن زندگی میکنند و روابط شان با اهداف، آرزوها و دغدغههایشان عنوان میکند (اورلی[27]، 1994؛ به نقل از بیات و بیات، 1389).
پژوهشها (هالندر[28] و همکاران، 1996؛ کوران و تینمان[29]، 1996؛ به نقل از غفاری و رضایی، 1392) نشان میدهند که بیماری وسواس منجر به پایین آمدن کارکرد اجتماعی، خانوادگی و کیفیت زندگی افراد میگردد. افرادی که بیماری وسواسی دارند، علاوه بر مشکل وسواس، از کیفیت زندگی و عملکرد اجتماعی پایینی نیز برخوردار هستند (تینی [30]، دنیس[31]، ون مگن[32]، گلاس[33] و وستنبرگ[34]، 2003). نتایج تحقیق کارنو[35]، گولدینگ[36]، سورنسون[37] و باتنام[38] (1988) نشان داد که افراد دارای مشکل وسواسی دوست دارند خودشان را از نظر کیفیت زندگی در سطح پایینی ارزیابی کنند و همچنین این افراد از نظر اشتغال و وضعیت مالی نسبت به گروههای دیگر در سطح پایین قرار دارند. بیماران وسواسی کیفیت زندگی خودشان را بعد از درمان بیماریشان به طور معنی دار نسبت به قبل از درمان بهتر ارزیابی کردند (مورتیز[39]و همکاران، 2005؛ لوچنر [40]و همکاران، 2003؛ باب[41] و همکاران، 2001).
یکی از متغییرهای شناختی که در سالهای اخیر به طور وسیعی ارتباط آن با اختلال وسواس فکری-عملی و دیگر اختلالهای اضطرابی بررسی شده، “آمیختگی فکر- عمل” است. مفهوم آمیختگی فکر-عمل به افکار و عقایدی اشاره دارد که در آن افکار و اعمال به طور غیر قابل تفکیکی به یکدیگر پیوسته و متصلند (برل و استارسویک[42]، 2005) و افکار و اعمال معادل و همتراز یکدیگر تلقی میشوند (پیرس[43]، 2007).
مطالعات مختلف، بین نمرات کلی مقیاس “آمیختگی فکر- عمل”، “سیاهه وسواس فکری-عملی” و “مقیاس وسواس فکری- عملی پادوآ” ، همبستگی از کم تا متوسط (بین 20% تا 38%)، را گزارش کرده اند (گیلیام[44] و همکاران، 2004؛ راسین و همکاران، 2001 الف و ب؛ راسین و کاستر[45]، 2003؛ اسماری وهالم استینسون[46]، 2001؛ یورولماز[47] و همکاران، 2004؛ اینشتین[48] و منزیس، 2004؛ پورفرج و همکاران، 2008، به نقل از قمری گیوی، محمدی پورریک و میکائیلی، 1391).
آمیختگی فکر- عمل ممکن است منجر به تبدیل شدن افکار مزاحم نرمال به افکار مزاحم پاتولوژیک از طریق فرونشانی فکر شود. اهمیت متورم ناشی از وقوع افکار خاص که با ارزیابیهای آمیختگی فکر-عمل رخ میدهد، ممکن است به این نتیجه منجر شود که شخص برای فرونشانی چنین افکاری یا جلوگیری از وقوع مجدد آنها تلاش کند (وگنر[49]، اشنایدر[50]، کارتر و وایت[51]، 1987؛ به نقل از برل و استارسویک، 2005).
فرونشانی فکر به روند آگاهانه تلاش برای جلوگیری از ورود افکار خاص به جریان آگاهی اشاره دارد (وگنر، 1989؛ به نقل از اسپین هون و داس[52]، 1999). مدلهای شناختی-رفتاری اختلال وسواس فکری- عملی حاکی است که فرونشانی فکر به عنوان یک فاکتور مهم در تداوم فکر میباشد با این را بیشتر برجسته خواهد کرد و ممکن است فراوانی افکار را از طریق یک اثر بازگشتی افزایش دهد. بنابراین فرونشانی فکر به عنوان یک ویژگی مهم در پدیدارشناسی و علت شناسی وسواسها مورد تاکید قرار میگیرد (مثل، راچمن، 1997، 1998؛ سالکوسکیس[53]، 1985، 1989، 1996، 1998؛ به نقل از پوردن، روآ و آنتونی[54]، 2007).
پژوهشها (پوردن، 2004؛ تولین[55]، آبرامویتز[56]، هاملین[57]، فوآ و سینودی[58]، 2002؛ به نقل از مگی و تیچمن[59]، 2007) نشان میدهند فرونشانی فکر اثرات ناسازگارانهای روی اختلال وسواس فکری- عملی دارد. همچنین نتایج تحقیق موریس، مرکل باخ و هورسلنبرگ[60] (1996) و سالکووسکیس (1992) نشان دادند که افراد مبتلا به اختلال وسواس بیشتر از افراد فاقد اختلال به فرونشانی افکارشان تمایل دارند (به نقل از مکلارن و کرو[61]، 2003).
در درمان اختلال وسواسی- جبری هم از درمان دارویی و هم از درمانهای روانشناختی بهره گرفته میشود. اثر بخشی بهترین درمان روانشناختی فعلی برای وسواس، یعنی مواجهه و جلوگیری از پاسخ، بین 60 تا 85 درصد میباشد. اما این درمان بدون محدودیت نیست. علاوه بر اینکه بین 15 تا 40 درصد افراد به مواجهه و جلوگیری از پاسخ جواب نمیدهند، تقریبا 25% افراد مواجهه را رد میکنند و 3 تا 12 درصد دیگر نیز در طول درمان، درمان را رها میکنند. مراجعانی نیز که انگیزه ضعیفی داشته یا اطلاعات درمانی خوبی ندارند، سودهایی که از درمان حاصل میکنند، کاهش مییابد و این مساله رضایت از درمان را کاهش میدهد. در حقیقت، مواجهه برای وسواس، درمانی مشکل و دشوار است؛ از مورد خواسته میشود با بزرگترین ترسش روبه رو شود و اقدام به هیچ رفتار اجتنابی نکند و اجازه دهد اضطراب خودش پایین بیاید. مطمئنا این علت میزان بالای ریزش موردان و رد کردن درمان از سوی آنهاست. علاوه بر این، درمان انواع خاصی از اعمال وسواسی با مواجهه و جلوگیری از پاسخ دشوار دیده شده است؛ اعمالی مثل اعمال وسواسی نا آشکار و احتکار (آبراموتز، 1997، به نقل از ایزدی، عابدی، عسگری و نشاط دوست، 1391). در پاسخ به این محدودیتها مداخلات درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و زمینه محور پا به عرصه گذاشتند. این درمانها که موج سوم رفتار درمانی هستند، عبارتند از: رفتار درمانی دیالکتیک، زوج درمانی رفتاری یکپارچه، ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد[62] (هایس، ماسودا[63]، بی ست[64]، لوما[65] و گوررو[66]، 2004). این درمانها روی پذیرش باورها در مقابل چالش کردن با آنها، ذهن آگاهی، گسلش شناختی [67]یا توصیف افکار و احساسات بدون معنا دادن به آنها، زندگی مبتنی بر ارزشها و معنویت شخصی تمرکز دارند. همچنین، تمرکز اصلی این درمانها بیشتر روی تحمل نشانه تا کاهش آن و نیز شیوههای انعطافپذیرتر و سازگارانه تر پاسخ دهی به محرک نامطلوب درونی است (هایس، 2004). از میان این درمانها، درمانی که در چند سال اخیر، توجه بالینی بیشتری دریافت کرده است درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بوده که به اختصار ACT خوانده میشود. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد یک شکل از درمانشناختی رفتاری بر پایه زمینهگرایی