1-بیان مسئله
بیشتر کشورها در دنیای امروز خود را مقید به رعایت حقوق بشر میدانند. یکی از این حقوق که جنبه عام و جهانی یافته است حقوق کودک میباشد. رعایت حقوق کودک در بسیاری از مواقع به علل و عوامل زیرساختی برمیگردد. مثلاً توجه به روانشناسی کودک، جامعهشناسی کودک و. است که در نهایت تضمینکننده حقوق وی است. بنابراین به غیر از عوامل ساختاری، توجه به زیر ساختها نیز دارای اهمیت میباشد. در این مسأله با ارزیابی و تحلیل تأثیر برچسبزنی و تطبیق آن بر بزهکاری کودکان در صدد آن هستیم که به این سؤال پاسخ دهیم که آیا برچسبزنی به کودک در دوران کودکی میتواند بر بزهکاری وی مؤثر باشد؟
2-سؤالات تحقیق
سؤال اصلی تحقیق این است که آیا برچسبزنی بر بزهکاری اطفال تأثیر دارد. با طرح نظریه برچسبزنی و توضیح درباره بزهکاری و تفاوت ان با بزهدیدگی اطفال و همچنین با تحلیل تئوری برچسبزنی در مجموع به توضیح این پرسش میپردازیم.سوال فرعی تحقیق این است که چگونه می توانیم آثار برچسب زنی را بر شخصیت کودک کاهش داد؟سوالاتی دیگری از قبیل اینکه نظریه برچسب زنی چیست و در چه حوزه ای از جرم شناسی مطرح می گردد نیز قابل طرح می باشد.
3-فرضیههای اصلی تحقیق
1-نظریه برچسب زنی یک نظریه جرم شناختی است که در حوزه جامعه شناسی جنایی مطرح شده است.
2-به نظر می رسد با بهره گرفتن از برنامه های عدم مداخله یا حداقل مداخله می توان تاثیر این نظریه را بر شخصیت کودک کاهش داد.
4-پیشینه تحقیق
در مورد پیشینه تحقیق باید گفت اگرچه تئوری برچسبزنی در آراء و نظرات دانشمندان علوم انسانی به خصوص در غرب، مورد توجه و امعان نظر قرار گرفته است اما در کشور ما به این نظریه تا حد زیادی بیتوجهی شده است، تا جایی که میتوان گفت کتاب مستقلی در زمینه برچسبزنی به قدر کفایت وجود ندارد و مقالات و پایاننامههای و کارهای تحقیقی بسیار اندکی در این مورد به رشته تحریر در آمده است. در بسیاری از مقالات به صورت گذرا و موردی به این موضوع پرداختهاند و این مسئله نشان میدهد کارهای اندک تحققی در مورد موضوع مطروحه تا به حال حداقل در کشور ما انجام شده است و اکثر کتابها و مقالههای مربوطه در مورد حقوق کودک یا بزهکاری کودک مطرح شده است.
5-ضرورت انجام تحقیق
از آنجایی که بسیاری از کودکان از بدو تولد تا رسیدن و سپری شدن دوران بلوغ ممکن است با مشکل برچسبزنی از جانب اعضای خانواده و یا دیگر افرادی که به نحوی از انحاء با آنها سر و کار دارند، مانند نهادهای عدالت کیفری مواجه شوند پرداختن به این موضوع یعنی برچسبزنی کودک و تطبیق آن بر بزهکاری اطفال ضروری بهنظر میرسد.
چه بسیار کودکانی که از بدو تولد با برچسبهای گوناگون مواجه شده و اثرات مخرب روحی و روانی این برچسبها تا حتی تا پایان حیات با آنها همراه خواهد بود. بدین منظور و برای جلوگیری از آثار مخرب و ویرانگر مشروح به نظر میرسد با پرداختن به موضوع برچسبزنی گامی در جهت حمایت از حقوق کودک و پیشگیری از نقض این حقوق برداشته باشیم. از آنجا که کمتر منبع مستقلی در رابطه با موضوع در ادبیات حقوق جرمشناسی کشور وجود دارد در این رساله برآنیم تا با تشریح ابعاد گوناگون برچسبزنی گامی در جهت توسعه علمی این نظریه برداریم.
6-اهداف تحقیق
هدف از این تحقیق شناخت آثار مخرب برچسب زنی بر شخصیت و رفتار کودک چه در دوران کودکی و چه در دوران بعدی زندگی وی ارائه راهکارهایی جهت پیشگیری از برچسبزنی به کودک میباشد.
در این زمینه تحقیق و بررسی در دو محیط دارای اهمیت میباشد. یکی محیط خانواده کودک و دیگری محیطهای خارج از خانواده که کودک با آنها در تماس است. در این رساله از یک طرف به نقش خانواده و محیط خانواده در رابطه با موضوع میپردازیم و از طرف دیگر به نقش و جایگاه سیاستهای دولت به مفهوم عام و سازمانها و نهادهای مرتبط با حقوق کودک خواهیم پرداخت.
7-روش تحقیق
روش تحقیق به دو صورت کتابخانهای و میدانی میباشد. در روش کتابخانهای با مراجعه به کتب و منابع و مأخذ معتبر حقوقی و گاهاً غیرحقوقی از قبیل کتب و مقالات روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی و. به شرح و تبیین آراء و عقاید صاحبنظران میپردازیم و با تحلیل و ارزیابی و تأثیر برچسبزنی بر بزهکاری اطفال نتیجه نهایی را بهدست آورده و به ارائه راهکارها و پیشنهادات میپردازیم.
در روش تحقیق میدانی با ارائه پرسشهایی در رابطه با برچسبزدن به کودکان در محیطهایی که کودکان با آنها در تماس هستند از قبیل والدین، مدرسه، نهادهای قضایی و اجرایی با بهدست آوردن نتایج مذکور به استقراء نهایی خواهیم رسید.
8-توجیه پلان
رساله پیش رو دارای 3 فصل می باشد.چنانچه مرسوم و معمول است در فصل اول نظریه برچسب زنی از دیدگاه های مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.تعاریف و مفاهیم و کلیات موضوع در واقع در این فصل توضیح داده شده اند.دیدگاه های گوناگون اعم از روانشناسی،جامعه شناسی و. در این فصل مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند.موضوع دولت ها و سازمان های غیر دولتی در رابطه با حقوق کودک،برچسب زنی در محیط های مختلف اعم از خانه و خارج از آن نظیر دادگاه و . موضوع بحث این فصل می باشد.در فصل دوم رساله آثار برچسب زنی بر کودک و راهکارهای پیشگیری از آن را بررسی نموده ایم.همچنین حمایت در مقابل برچسب زنی از دیدگاه اسناد داخلی و خارجی ،بررسی عملکرد نهادهای اصلاح و تربیت کودکان در پیشگیری از برچسب زنی ،روش های اصلاح و درمان و. در این فصل قرار دارند.در نهایت در فصل سوم تحقیق میدانی پیرامون موضوع انجام شده است.
فصل اول-بررسی نظریه برچسب زنی از دیدگاه های مختلف
1-1-تعریف جرم،بزه کاری و بزه دیده گی
بهطور کلی جرم یا بزه پدیدهای اجتماعی است و یک مفهوم نسبی میباشد و برداشت از آن و فهم این اصطلاح تا حدودی تحت تأثیر شرایط زمانی و مکانی قرار دارد.[1] اما مفهوم جرم به تعبیری که در مورد بزهکاران عادی بهکار میبریم با مفهوم جرم در نزد جرمشناسان و جامعهشناسانی که نظریه برچسبزنی و تأثیر آن را مطرح کرده اند متفاوت میباشد. در واقع مطرحکنندگان تئوری برچسبزنی معتقدند که جرم در خلال کنشها و واکنشهای اجتماعی تعریف میشود.[2] در این کنش و واکنش اجتماعی است که فردی مجرم تلقی میشود.
و جرمشناسی یکی از شاخههای علوم جنایی است که از جرم به عنوان یک پدیده در زندگی فرد و جامعه بحث میکند و علل و عواملی را تفسیر و بررسی میکند که موجب ارتکاب جرم میشود.[3] به مانند دیگر رشتههای مربوط به علوم انسانی، امروزه جرمشناسی اغلب به عنوان رشتهای ریشهدار در اندیشههای مدرن در نظر گرفته میشود. جرمشناسی در حوزه مطالعات اجتماعی، به بررسی جرم، اشخاص مجرم و پدیدههای اجتماعی مربوط به جرم میپردازد.[4] در اواخر قرن 19 در سال 1885 رافائل گارفائولو از جمله کسانی بود که برای نخستین با اصطلاح جرمشناسی را مطرح کرد و بهکار برد.[5] پوئل تاپینارد مردمشناس فرانسوی نیز پس از وی این اصطلاح را وارد ادبیات حقوقی کشور فرانسه کرد.
جرمشناسی به عنوان یکی از رشتههای علوم انسانی انجام جرم را در جوامع و علت وقوع جرایم را بررسی میکند.[6] این دانش سالهای زیادی است که به مطالعه بزهکار و بزهدیده پرداخته است. امروزه تکامل تحقیقات دانشمندان این امکان را فراهم کرده است که جرمشناسان آگاهی لازم را در مورد پدیده مجرمانه و همچنین بزهکاران و بزهدیدگانی که مرتکب یا قربانی جرم به شمار میروند فراهم آورده است.[7]
مجرمیت نیز همانند فقر، گرسنگی، فقدان درمان و بهداشت، جهل و بیسوادی از دیرباز مورد توجه فلاسفه، حقوقدانان و مصلحان اجتماعی قرار گرفته است. هر چنددر سایر زمینههای مذکور به ویژه طی قرن گذشته گامهای سریع و مهمی در اکثر کشورهای صنعتی برداشته شده، به گونهای که امروزه دیگر ترسی از ابتلا به پارهای از بیماریهای واگیر، گرسنگی، فقر، مرگ و میر اطفال و. فروکش کرده است، اما در همین کشورها نگرانی از جرم و مجرمیت به نحوی از سوی شهروندان ابراز شده و موجبات اشتغال فکری و بهگونهای عدم ثبات دولتها را فراهم میآورد.[8]
اگرچه تاریخ پیدایش جرم به تاریخ خلقت انسان برمیگردد، اما تاریخ جرمشناس تاریخ جدیدی است و از سابقه علمی و آکادمیک آن چیزی بیش از یک سده نمیگذرد و شاید به همین دلیل است که جرمشناسان سنتی و جدید تا به حال نتوانستهاند تحلیل شایسته و کاملی را از پدیده مجرمانه ارائه دهند. تبیین کامل پدیده مجرمانه مستلزم آن است که رفتار انسان از جنبههای مختلف تاریخی، روانشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی و. مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.[9] جرمشناسی از یونان آغاز شد. اگرچه پیدایش آن به غارها و مقبرههای مصر نیز باز میگردد که جملات موجود در آنها حکایت از نافرمانی نوجوانان در آن زمان داشته است اما چهره علمی آن از قرن هفدهم به بعد ظهور کرد.[10]
از اوایل قرن هفدهم که متفکران و مصلحان اجتماعی علیه عقوبتها و شکنجههای وحشیانه قیام کردند وطرد آنها را از قوانین جزایی خواستار شدند، عدهای دیگر و هم دیدگاه خود را از پدیده جرم به عامل آن برگرداندند و روشهای سنتی را مردود به شمار آوردند و مصرانهتر از مصلحان طرفدار تعدیل مجازاتها و علیه کیفرها و اعمال مجازات به صورت کورکورانه بر بزهکاران به مبارزهای بیامان و گسترده پرداختند. این دسته از جرمشناسان دانش با اهمیت و با عظمت جرمشناسی را پایهگذاری کردند و تمام کوشش خود را بهکار بردند تا همه نظرها را به سوی بزهکار جلب کنند و قانونگذار را وادار نمودند تا به جای اندیشیدن به مجازاتها و بر شدت آن افزودن، به شرایط و احوال اجتماعی توجه کنند و بزهکار را از جهات مختلف روانی، اجتماعی، اقتصادی و. مورد توجه قرار دهند و به شخصیت او را نیز مورد توجه قرار دهند.[11]
مبحث مهمی که در تعریف بزهکاری مطرح میشود آن است که باید بین دو واژه بزهکار و بزهدیده قائل به تفکیک شویم، فقط از نظر مفهومی در رابطه تعاملی با یکدیگر قرار دارند. وجود بزهدیده در یک جامعه علت وجود بزهکاران در آن جامعه است و ارتباط مستقیم با هم دارند و هرچه میزان بزهکاری بیشتر باشد به همان نسبت میزان بزهدیدهگی نیز بیشتر خواهد بود. به عبارتی بزهدیدهگی معلول فعل بزهکاری است به نحوی که بزهدیدهگان در شرایط حال بزهکار آینده خواهند بود.[12] به عبارتی میتوان گفت که بزهدیده قربانی جرم است و بعداً به مجرم تبدیل میشود.
بزهکاری مجموعهای از جرمهاست که در یک زمان و مکان معین به وقوع میپیوندد. در واقع بزهکاری شناخت عواملی است که جرم ایجاد میکند و یا به عبارت دیگر مطالعه این پدیده مورد بررسی قرار میگیرد.و کلیه پدیدههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، مذهبی، خانوادگی و را در جامعه شامل میشود.[13]
اصطلاح بزهدیده یا قربانی جرم برای اولین بار توسط فن هانتینک[14]، مندلسون[15]، مارگری فرای[16]، مارولین ولفگانگ[17] و. بهکار برده شد. اصلاح بزهکاری نوجوانان نخستینبار در انگلستان و در قرن نوزدهم(سال 1815 میلادی) مطرح شد. در ان دوران جرائم کودکان و نوجوانان افزایش یافته بود، از آن پس واژه بزهکاری اطفال درتمام کشورها متداول گردید. قوانین مختلف در ایالات متحده آمریکا از سال 1964 به بعد این واژه را وارد ادبیات حقوقی قانونگذاری این کشور کرد و کتب متعددی در این زمینه به رشته تحریر درآمد[18].
واژه بزهدیده در قوانین کیفری ایران با واژههایی نظیر مجنی علیه یا شاکی[19] مورد توجه قانونگذار قرار گرفته است. واژه بزهدیده از آفرینشهای کمیسیونه بررسی اصطالاحات مربوط به وزارت دادگستری فرهنگستان ایران در سال 1317 خورشیدی بود که امروزه به جای مجنی علیه استعمال و رایج شده است.[20]
بهطور کلی بزهدیده یا قربانی جرم[21] به شخصی گفته میشود که به دنبال رویداد یک جرم آسیب یا زیان میبیند. تمام شخصیت بزهدیده به وسیله یک عامل خارجی که هم برای خود وی و هم برای جامعه مشخص است مورد تعرض و آسیب واقع میشود.[22] علمیترین تعریف از بزهدیده در سال 1968 توسط مندلسون ارائه شد. به عقیده وی بزهدیده شخصی است که به خاطر وضعیت فردی یا عضویت و وابستگی در یک گروه، متحمل پیامدهای دردآور و مشقتبار که فاکتورهایی با ریشههای فیزیکی، روانی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و حتی طبیعی دارد میشود. او معتقد است در برآورد نیازهای جامعه برای حداقل کردن قربانیان، جلوگیر از تکرار بزهدیدگی و تقلیل بزهدیده واقع شدن پیشگیری از بزهدیدگی نقش اساسی را داراست.[23]
مثلاً در مورد سوء استفاده جنسی اطفال به عنوان بزهدیده و نه به عنوا بزهکار درچهارچوب حقوق کیفری قرار میگیرند و این جرایم به عنوان اعمال خطرناک که طفل را در معرض خسارت فیزیکی، معنوی، اخلاقی و اجتماعی قرار میدهد مورد بررسی قرار میگیرد.[24]
فون هنتیک در سال 1948 در کتاب بزهکار و قربانی مفاهیم بزهدیده و بزهکار و تفاوتها و ارتباطات آن دو را با یکدیگر بیان میکند. به عقیده او تحت عناوین بزهکار و بزهدیده مواردی وجود دارد که ممکن است شخص هم بزهکار و هم بزهدیده واقع گردد. به عقیده او شخص میتواند بهصورت پیدرپی هم بزهکار و هم بزهدیده یا برعکس باشد. مثلاً کودکی که مورد ایذاء و سوء رفتار قرار گرفته است به احتمال زیاد در آینده بزهکار میشود.
همچنین ممکن است شخصی درعین حال هم بزهکار و هم بزهدیده واقع شود. مثلاً در منازعات و جرایم رانندگی طرفین هم بزهکار و هم بزهدیده هستند. بالاخره جنبهای ناشناخته از شخصیت انسانی میتواند ناگهان بروز نماید و فردی را به بزهکار یا بزهدیده تبدیل نماید. این مورد به ویژه در آشوبها و یا شورشها و اختلالهای اجتماعی بروز میکند.[25]