در فرهنگ فارسی عمید، «فرهنگ عبارت است از دانش، ادب، علم، معرفت، تعلیم و تربیت، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت.»
فرهنگ لغات وبستر، «فرهنگ را مجموعهای از رفتارهای پیچیده انسانی که شامل افکار، گفتار اعمال و آثار هنری است و بر توانایی انسان برای یادگیری و انتقال به نسل دیگر تعریف میکند.»
تخمین زده می شود که تا کنون حدود ۴۰۰ نوع تعریف از فرهنگ ارائه شده است، اما تعاریف مشترکی می توان یافت که حالت ساده تری داشته و قابل فهم تر هستند که در ذیل به برخی از این تعاریف اشاره می شود.
استانلی دیویس [۷۵]معتقد است انسانهایی که در یک نظام اجتماعی کوچک یا بزرگ تر زندگی می کنند دارای باورها، اعتقادات، ارزشها، سنتها، و هنجارهای مشترکی هستند که در مجموع، فرهنگ آن نظام اجتماعی را تشکیل می دهند (دیویس، ، ۱۳۷۳، ۵ ).
کلاکوهن[۷۶] فرهنگ را این گونه تعریف می کند “فرهنگ دربرگیرنده الگوهایی رفتاری است که توسط سمبل ها و به شیوه نمادی کسب و منتقل می شود و شامل عمده ترین دستاوردهای گروه های انسانی است و در کارهای سنتی نیز تجسم می یابد. به علاوه فرهنگ “شامل مجموعه ای از آداب و رسوم و اندیشه ها و ارزش های وابسته به آنهاست که از جهاتی می تواند نتیجه اعمال و رفتار انسان و از جهاتی عاملی برای شکل دادن به اعمال انسان تلقی گردد"( محمدی، ۱۳۷۰، ۱۸۱-۱۵۹).
مید۱ فرهنگ را این گونه تعبیر نموده است: “مجموعه ای از رفتارهای آموختنی، باورها، عادات و سنن که میان گروهی از افراد مشترک است و به گونه ای متوالی توسط دیگران که وارد آن جامعه می شوند آموخته و به کار گرفته می شود” (فرهنگی، ۱۳۸۰، ۳۲ ).
تعریف علی شریعتی از فرهنگ چنین است: “فرهنگ شامل مجموعه ای از تعابیر فکری، غیر مادی، هنری، تاریخی، ادبی، مذهبی و احساسی در شکل علائم، سمبل ها، سنت ها، رسوم و شعائر یک ملت است که در جریان تاریخ به شکل واحدی انباشته شده است” (پور آرمن، ۱۳۸۰).
زارعی متین ضمن جمع بندی تعاریف مختلف بیان می دارد که:"فرهنگ به کلیتی پیچیده از اندیشه و عمل اشاره دارد و همه اعتقادات، باورها، آرمانها، هنرها و فنون و آداب و رسوم جامعه را در بر می گیرد و کیفیت زندگی را نمایان می سازد و برای جامعه انسانی همان حکمی را دارد که شخصیت برای فرد دارد” ( زارعی متین، ۱۳۷۲، ۱۵). به همین جهت تمرکز بر فرهنگ سازمانی به عنوان یکی از مهمترین عوامل درون سازمانی مؤثر بر پذیرش سیستم های مدیریت دانش در سازمان، از اهمیت بالایی برخوردار است
به عقیده هافستد فرهنگ عبارت است از: اندیشه مشترک اعضای یک گروه یا طبقه که آنها را از دیگر گروهها مجزا میکند و در جایی دیگر، فرهنگ به صورت مجموعهای از الگوهای رفتار اجتماعی، هنرها، اعتقادات، رسوم و سایر محصولات انسان و ویژگیهای فکری یک جامعه یا ملت تعریف میشود. به طور خلاصه در تعاریف بسیاری که تاکنون راجع به مفهوم فرهنگ شده است، میتوان به این نتیجه رسید که فرهنگ به طور کلی دارای دو جنبه است:
الف- فرهنگ مادی که شامل کلیه وسایل تولید، اماکن ساختمانی، وسایل دفاعی و تهاجمی است.
ب- فرهنگ غیر مادی مستمل بر قوانین، آداب و رسوم، معتقدات، هنرها، فلسفه و اخلاق و رسوم اخلاقی است.
۲-۲-۳- ویژگی های فرهنگ
۱- پذیرش فرهنگ اجباری ولی اختیاری است: یعنی فرهنگ تمام حیات اجتماعی ما را در بر می گیرد ولی بندرت خود را آشکارا بر افکار و اعمال ما تحمیل می کند. به عبارت دیگر انسان از بدو تولد فرهنگ را در خانواده فرا می گیرد ولی بنابر خصوصیاتی که دارد و یا به دست می آورد، در چارچوب آنچه که از جامعه خود می آموزد باقی نمی ماند و مختار است که پا فراتر نهد ( زارعی،متین، ص ۲۲ ).
۲- فرهنگ متغیر ولی پایدار است: تمام پدیده های اجتماعی و (نیز غیر اجتماعی) بنا بر مقتضیات زمانی و مکانی و مطابق نیازها، اختراعات، تجربیات و مهاجرت ها و … دستخوش تغییر و تحول قرار می گیرند، اما این تغییر و تحول در زمینه های فرهنگی، به قدری کند و آرام صورت می گیرد که در مشاهدات و ملاحظات روزمره محسوس نیست. البته فرایند دگرگونی همراه با تطبیق و سازگاری با نیازهای زیستی و روانشناختی اعضای آن است، در نتیجه این تغییر و تحول و فرایند سازگاری پیکری یکپارچه و به هم بافته پیدا می کند (روح الامینی، ۱۳۷۲، ۲۱).
۳ - فرهنگ عام ولی خاص است: فرهنگ به عنوان دستاورد معرفتی و فنی انسان و همه جوامع انسانی عام است، یعنی در همه جوامع انسانی این میراث مکتوب و عمومی دیده می شود، و در هیچ جامعه ای کاملاً شبیه به جامعه یکدیگر نیستند به عبارتی فرهنگ هر جامعه خاص همان جامعه است.
۴- فرهنگ پدیده ای ذهنی و تصویری است: عادتهای گروهی که فرهنگ از آنها پدید می آید تا اندازه زیادی به صورت هنجارها یا الگوهای رفتاری آرمانی، ذهنی می شوند یا در کلام می آیند (روح الامینی، ۱۳۷۲، ۷).
۵- فرهنگ آموختنی است: فرهنگ خصوصیتی غریزی یا ذاتی نیست و نمی توان آن را از راه زیستی به دیگران منتقل کرد. فرهنگ، نظامی از گرایش هایی است که انسانها در طول زندگی به آموختن آنها می پردازند (طوسی، ۱۳۷۲، ۶ ).
۶- فرهنگ خشنودی بخش است: فرهنگ همواره، به ضرورت، نیازهای بنیادی زیستی و نیازهای ثانوی برخاسته از آنها را برآورده می سازد. فرهنگ از عادتها ساخته شده است، و عادتها تا زمانی که خشنودی می آفرینند، پایدار می مانند (طوسی، ۱۳۷۲، ۸ ).
۷- فرهنگ سازگاری می یابد: فرهنگ دگرگون می شود و فراگرد دگرگونی آن همراه با تطبیق و سازگاری است (طوسی، ۱۳۷۲، ۸ ).
۸- فرهنگ یگانه ساز است: به عنوان یک پیامد فراگیر سازگاری، عناصر هر فرهنگ گرایش به آن دارند تا پیکری یکپارچه و به هم بافته و سازگار پدید آورند (طوسی، ۱۳۷۲، ۹ ).
۹- فرهنگ منتقل می شود: همه جانوران توانایی یادگیری دارند، ولی تنها انسان می تواند سرمایه ای چشمگیر از عادتهای آموخته شده خود را به فرزندانش منتقل سازد. در این فراگرد، یادگیری انسان، به سبب برخورداری از زبان بر جانوران برتری نمایانی دارد، از این رو زبان در پدید آوردن فرهنگ نقشی عمده دارد. به عبارتی فرهنگ قابل انتقال است، و انسانها، آموخته و دستاوردهای خود را به نسل های بعدی منتقل می کنند (طوسی، ۱۳۷۲، ۱۰ ).
۱۰- فرهنگ ساختی اجتماعی دارد: یعنی فرهنگ دارای ریشه های اجتماعی است و شماری از مردم که در گروه ها و جوامع زندگی می کنند در آن شریکند، و بر پایه همین ریشه اجتماعی نوعی همنواختی و همگونی نسبی در آن به چشم می خورد. لذا عادتهایی که یک گروه اجتماعی در آن شریک هستند، فرهنگ آن گروه را پدید می آورد (طوسی، ۱۳۷۲، ۱۱).
۲-۲-۴- حوزه های فرهنگ
اشنایدر و بارسو[۷۷] حوزه های فرهنگ را به ۷ حوزه زیر تقسیم کرده اند:
۱- فرهنگ منطقه ای: برخاسته از پیوندهای قومی، جغرافیایی، مذهبی، زبانی و تاریخی است.
۲- فرهنگ ملی ( درون مرزها ): در آن عوامل جغرافیایی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی، زبان و مذهب موجب رشد و تکامل فرهنگ های منطقه ای شده اند.
۳- فرهنگ ملی ( برون مرزها ): در آن شباهت هایی میان فرهنگ ها موجب پیدایش فرهنگ های منطقه ای می شود که فراتر از مرزهای ملی است.
۴- فرهنگ صنعتی: به تفاوت های موجود در فرهنگ صنایع مختلف اشاره دارد که برخی از آنها مشهود و مشخص و بعضی از آنها نامحسوس و نامشخص هستند.
۵- فرهنگ حرفه ای: این فرهنگ نتیجه ضرورت توجه به مدیریت به عنوان حرفه، مشارکتی شدن فرایند
تصمیم گیری و افزایش تفویض اختیار به کارکنان می باشد.
۶- فرهنگ وظیفه ای: در آن اهمیت درک تفاوت های موجود وقتی مشخص می شود که برای توسعه محصولات یا خدمات جدید و طراحی سیاست های جدید گروه های چند وظیفه ای طراحی و تشکیل شوند.
۷- فرهنگ سازمانی: آن را نتیجه تأثیر و نفوذ شخصیت های بنیانگذار و رهبران برجسته تاریخ و منحصر به فرد سازمان و مراحل توسعه آن می دانند ( اشنایدر و بارسو، ترجمه ، ۱۳۷۹، ۱۰۹).
۲-۲-۵- تاریخچه فرهنگ سازمانی
آغاز حیات فرهنگ سازمانی به پیدایش سازمان باز میگردد. هر سازمان به محض آن که به وجود آمد، در همان مراحل آغازین در درون خود نطفه فرهنگ سازمانی را بارور میسازد.
فرهنگ سازمانی نتیجه و محصول روابط متقابل یا تعاملی که بین تعصبات و اصول مورد قبول بنیانگذاران از یک سو و آن چه اعضای سازمان در بدو استخدام میآموزند و نیز آن چه بعداً خواهند آموخت برقرار میگردد. (طوسی، ۱۳۷۲، ۴۶)
فرهنگ سازمانی از سالهای ۱۹۸۰ پا به عرصه مدیریت نهاد. آن چه که بیشترین تأثیر را به این موضوع بخشید، کتاب پیترزو واترمن با نام «در جستجوی برتری» بود. این کتاب برگزیدهای از سازمانهای موفقی را در برمیگیرد که سرشار از فرهنگ هستند.
با این که نظریه پردازان مدیریت در دهه های اخیر به بسط و توسعه واژه فرهنگ سازمانی پرداختهاند و از دیدگاههای متفاوت مورد بررسی قرار دادهاند، ولی برخی از این افراد فرهنگ سازمانی را جنبه انسانی سازمان تلقی نمودهاند. کوششهای انجام گرفته در دهه ۱۹۴۰ پیرامون روابط انسانی، دهه ۱۹۵۰ پیرامون مدیریت بر مبنای هدف، دهه ۱۹۶۰ پیرامون ساختار سازمانی، دهه ۱۹۷۰ پیرامون استراتژی سازمانی، دهه ۱۹۸۰ توجه به حلقههای کیفیت و تیمهای کاری را جنبههایی از فرهنگ سازمانی به منظور بهبود عملکرد سازمانها معرفی نموده و فرهنگ سازمانی را به عنوان یک استراتژی جلو برنده سازمانی تلقی مینمایند.
با آن که استفاده از اصطلاح فرهنگ سازمانی، جدی بوده و تقریباً در اوایل قرن بیستم آغاز شد، اما توجه به فرهنگ گروه کار، موضوعی جدید نیست. فرهنگ سازمانی موضوعی است که اخیراً در قلمرو رفتار سازمانی و بالندگی سازمان مطرح است. ریشه این پدیده را میتوان در نظریات مردم شناسی، جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی جستجو کرد. در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، هم التون مایو و همچستر بارناد، اهمیت هنجارهای گروه کار، احساسات، ارزشها و عمل و عکسالعمل ظاهر شده در محل کار را با توضیح دادن طبیعت و کارکردهای سازمان غیر رسمی، مورد تأکید قرار دادند. (سیدعباس زادگان، ۱۳۷۱، ۴۹-۴۸)
۲-۲-۶- مفهوم فرهنگ سازمانی
فرهنگ واژهای است که علمای علم اجتماع و پژوهشگران رشته مردمشناسی آن را به کار میبرند و این واژه از گسترش وسیعی برخوردار است و آنچنان مفید واقع شده که آن را در سایر علوم اجتماعی نیز به کار میبرند. فرهنگ در قالب بحث تخصصی خود در حدود اواسط قرن نوزدهم در نوشتههای علمای مردمشناسی پدیدار شد و کاربرد علمی کلمه فرهنگ در اواخر قرن مذکور توسط تایلر (۱۹۱۷ـ۱۸۳۲) مردمشناس انگلیسی صورت گرفت. یکی از مبانی اساسی علوم رفتاری با رشته انسانشناسی آغاز میشود و یکی از رشتههای فرعی انسانشناسی، انسانشناسی فرهنگی است که با مطالعه رفتار سازمانی ارتباط نزدیک دارد. انسانشناسی فرهنگی با رفتار مکتسبه انسانها که از فرهنگ آنها تأثیر میگیرد و نیز با فرهنگ متأثر از این رفتار سر و کار دارد. در واقع بدون فهم عمیق ارزشهای فرهنگی جامعه نمیتوان رفتار سازمانی را به درستی فهمید. نقشی که فرهنگ در رفتار انسان ایفا میکند، یکی از مهمترین مفاهیمی است که در علوم رفتاری وجود دارد.
به صورت خیلی کلی مفهوم فرهنگ عبارت است از، کیفیت زندگی گروهی از افراد بشر که از یک نسل به نسل دیگر انتقال پیدا میکند. به عقیده ادگار شاین فرهنگ را میتوان بهعنوان یک پدیده که در تمام مدت اطراف ما را احاطه کرده است مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. به نظر وی هنگامی که فردی، فرهنگی را به سازمان یا به داخل گروهی از سازمان به ارمغان میآورد میتواند به وضوح چگونگی به وجود آمدن، جای گرفتن و توسعه آن را ببیند و سرانجام آن را زیر نفوذ خود درآورده، مدیریت نماید و سپس تغییر دهد. پژوهشگران مسائل فرهنگی، کاربرد فرهنگ را در دو زمینه بیان میکنند:
فرهنگ در گستردهترین معنی میتواند به فرآوردههای تمدن پیچیده و پیشرفته اشاره داشته باشد که در چنین معنایی به چیزهایی مانند ادبیات، هنر، فلسفه، دانش و فنشناسی باز میگردد.
در زمینه دیگر فرهنگ از سوی مردمشناسان و دیگر کسانی که انسان را بررسی میکنند به کار میرود در این معنی به آفریدههای اندیشه، عادات، اشیاء عادی اشاره دارد که در پی انباشت آنها سازگاری پیچیدهای بین انسان و محیط طبیعی وی پدید میآید.
با توجه به اهمیت و ضرورت ارائه تعریفی مشخص از فرهنگ سازمانی، به برخی از مهمترین تعاریفی که از سوی صاحبنظران عنوان شده است، اشاره میکنیم:
بررسی رابطه ی بین سرمایه ی فکری وفرهنگ سازمانی دربانک مسکن شعب جنوب غرب تهران۹۴- قسمت ۲۶