گفتی که خون و جانت مارا مباح باشد
فرمان تراست آری نتوان برین فزودن
درون مایه اصلی غزل :
انوری در این غزل در مورد رفتار های سنگ دلانه معشوق سخن می گوید، از اینکه معشوق روی خوش به عاشق نشان نمی دهد، غم عاشق را از بین نمی برد، تکبر و غرور خویش رانشان می دهد و قصدش کشتن عاشق است. گویی درون مایه غزل پُر است از گله و شکایت و ناراحتی عاشق از معشوق . آرایه های درونی و برونی و صناعات ادبی هم در این غزل دیده می شود که مناسب و قابل بررسی است.
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول :
(ای معشوق)، صلاح نمی دانی که به من عاشق عنایت کنی و توجّه فرمایی و از دل زلال مانند ما غبار غم و اندوه را از بین ببری. مصلحت نبینی : صلاح ندانی، خیر ندانی، به نفع و آسایش ندانی/رویی به ما نمودن: توجّه و عنایت به ما نشان دادن، روی پذیرش نشان دادن/آیینه دل : تشبیه صریح، منظور زلالی و شفافی دل است. /زنگارِ غم : اضافه توصیفی، غبار اندوه/ غم زدودن : اندوه را پاک کردن و برطرف کردن و از بین بردن
بیت دوم:
از آنجا که خورشید در آسمان است، با وجود چهره تو (ای معشوق) دیگر خجالت زده شده و فقط باید بندگی و غلامی تو را بکنیم. روی : چهره، عیان شدن، جناس تام/ جز : قید استثنا ء / بندگی : پرستش. غلامی کردن / خورشید آسمان : اضافه تخصیصی/
بیت سوم :
این غرور بخاطر چیست و این (غرور) تو را چه چیزی می نامند، بالاخره دل تو (ای معشوق) نمی گیرد و غمگین نمی شوی، خسته نمی شوی از این که خودت را ستایش می کنی . تکبّر : غرور، برتر دانستن خود از دیگران / وین : مخفف وَ این/دلت نگیرد : دل تو غمگین نمی شود/ زین : مخفف از این/ خویشتن : خود/ستودن : ستایش کردن ، پرستیدن/
بیت چهارم : دربخت و اقبال تو، سرانجام برای ماشبی پیش می آید که گیسوی تابدار تو را ستایش کنم و حرفهای خوشی از تو بشنوم . دولت : بخت و اقبال / آخر : بالاخره / کژ : پیچ و تاب / زلف کژت، اضافه تخصیصی/قول خوشت : حرفهای خوبت، اضافه تخصیصی / شنودن : شنیدن/
بیت پنجم :
بارک الله، مرحبا، به درستی که صورت زیبا داری، و واقعاً تو را جزو دلبران قرار دادم. احسنت والله: تحسین و تمجید، مرحبا و آفرین گفتن / رُخان : صورت و چهره/زیبا : قید حالت/ در جمله : در همه، جزو، در زمره / دل ربودن : دلبران/
بیت ششم :
به من گفتی که برای تو خون و جان ما حلال است ، دستور برای توست، بله نمی توان چیزی بردستور تو اضافه کرد (حکم، حکم توست)خون و جان : مراعات نظیر/ مباح : حلال، طیب و طاهر / فرمان، دستور/
برین : بر این / فزودن : افزودن/
وزن غزل :
این غزل بر وزن مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن و در بحر مضارع مثمن اخرب سروده شده است.
قافیه :
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از (نمودن، زدودن، نمودن، ستودن، شنودن، ربودن، فزودن)
ویژگی سبکی غزل :
در این غزل شاعر در مقام عاشق، خشمی درونی و آزردگی دل از معشوق دارد، امّا گله و شکایت و ناله عشق در طول غزل خیلی نرم تر از زخم دلش است، تا معشوق بیش از این او را آزار ندهد، حتی در بعضی جاها بر خلاف میل قبلی معشوق را بخاطر دلربایی و سنگ دلی و تکبر دارای حّق می داند، و به هر حال تسلیم عشق در راه معشوق است و خودراگویی که به تقدیر سپرده است . نوع و ترکیب بیان کلمات در واقع متناسب سبک عراقی و قرن ۶ استعمال شده است و از آرایه های درونی بیرونی و صناعات ادبی بهره کافی برده است.
۴-۲-۴۵٫
آتش ای دلبر مرا بر جان مزن
در دل مسکین من دندان مزن
شرط و پیمان کرده ای در دوستی
دوستی کن شرط بر پیمان مزن
هجر و وصلت درد و درمان منست
مردمی کن وصل بر هجران مزن
دیده بخت مرا گریان مکن
گردن بخت مرا خندان مزن
چشم را گو در رخم خنجر مکش
زلف را گو بر دلم چوگان مزن
پرده یاقوت بر پروین مبند
خیمه سنجاب بر سندان مزن
جان و دل چون هر دو همره تواند
گر مسلمانی ره ایشان مزن
درون مایه اصلی غزل:
در این غزل عاشق با معشوق صحبت می کند، گله و شکایت می کند تا معشوق کمی از آراز و اذیتش، از بی رحمی و سنگ دلی اش، چشم پوشی کند و با چشم عنایت و دیده پذیرش به معشوق بپردازد.
این بیت پُر است از آرایه های درونی و بیرونی و صناعات ادبی بسیاری است .
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول :
ای دلبر و معشوق من، آتش بر جانم نزن و دل مرا زخم نزن و اذّیت نکن. جان، دل، دندان : مراعات نظیر/
دلِ مسکینِ من : اضافه تخصیصی/ در دل دندان نزن: زخم به دل نزن، اذّیت نکن/
بیت دوم :
(ای معشوق) در دوستی و محبّت قرار بسته ای و عهد کرده ای با من، با من دوستی و محبّت کن، شرط و شروط برای عهدمان قایل نشو و وفاداری کن.
شرط و پیمان : جناس تکرار / دوستی : جناس تکرار/ شرط بر پیمان نزن: کنایه از بهانه گیری نکن.
بیت سوم:
فراق و رسیدن به تو هم برای من درد و هم درمان است، مردم داری کن و مدارا کن (ای معشوق) فقط وصل را انتخاب نکن.
هجر و وصل : تضاد، جناس تکرار/ درد و درمان : تضاد/ مردمی کن : مردم داری کن/
بیت چهارم :
چشم دولت مرا اشکباران نکن، بخت و اقبال مرا (نکش و گردنش را نزن، سرش را نبر)از بین نبر و نابود نکن. دیده گریان بخت : تشبیه صریح، استعاره از چشم امید دولت و اقبال من. ترکیب اضافی است .