هرگز دیگران را سرزنش نمیکنند و همیشه مسئوولیت خود را میپذیرند، زیرا که آنها برای از دست دادن آبرو، از موقعیت و اعتبار خود نمیترسند.
جهت داشتن امنیت به شغل و حقوق خود وابسته هستند.
از وابستگیها آزاد هستند و احساس امنیت میکنند.
برای بقاء، زندگی میکنند
برای خدمت به دیگران زندگی میکنند
به آسانی مضطرب میشوند و با تغییرات، احساس تهدید میکنند.
هرگز با تغییرات اطراف، مضطرب نمیشوند.
شادی و عشق را از دیگران و جهان میجویند، بنابراین دائماً احساس ناامیدی میکنند.
میدانند که آنچه میجویند در درونشان وجود دارد
به افراد در محیط کار، مانند اشیایی برای دستیابی به هدف مینگرند.
به افراد محیط کار، به چشم یک انسان مینگرند؛ با تمام ضعفها و قوتهایش
زندگی را بسیار جدی میگیرند و به کار به چشم کار مینگرند
زندگی را آسان میگیرند.
در جایی دیگر خصوصیات افرادی که هوش معنوی پائینی دارند را به صورت زیر مطرح کرده است:
نداشتن هدف واقعی در زندگی
داشتن مهار کنترل بیرونی
افراد بد بین نسبت به آینده
احساس ضعف و ناتوانی در برابر عوامل آزار دهنده طبیعی و غیر طبیعی و ناتوانی در ایستادن مقابل آنها.
ناامیدی
دنیا پرستی و تکلف
احساس ناسپاسی.
احساس نابودی
بدبینی
عصیان یا تخلف یا حق کشی
غیبت و تهمت و انجام ندادن واجبات و ترک محرمات در افراد دارای هوش معنوی پایین یافت میشود.
۲-۱۸) هوش معنوی و سلامت روان
پژوهش ها و بررسی های مختلف نشان داده که میان معنویت و هدف زندگی، رضایت از زندگی و سلامت، همبستگی وجود دارد؛ (جورج وهمکاران، ۲۰۰۰ ؛کاس وهمکاران، ۱۹۹۱ ؛همچنین ر.ک: ویچوچپل، ۱۹۹۲) اخیراً تحقیقاتی انجام شده است که تاثیر مثبت اعتقادات، تعهدات و فعالیتهای معنوی را بر سلامتی عاطفی، فیزیکی و ارتباط بین فردی بیان کرده است. به نظر امونز این تعهدات و فعالیتهای معنوی فرد را از رفتارهای ناهنجار و نامطلوب، از جمله رفتارهای مخرب اجتماعی و شخصی باز می¬دارد. مثلا المر و همکارانش در بررسی تحقیقات انجام گرفته در مورد اثرات معنویت بر سلامت فرد، دریافتند که معنویت با بمیاری کمتر و طول عمر بیشتر همراه است. افرادی که دارای جهتگیری معنوی هستند، هنگام مواجه با جراحت، به درمان بهتر پاسخ می دهند و به شکل مناسبتری با آسیب دیدگی و بیماری کنار می آیند(ایمونز، ۲۰۰۰ ).
نوبل (۲۰۰۴) بیان می کند تجارب معنوی از طریق ایجاد انعطاف پذیری عاطفی، به سلامت روانی و بهزیستی فرد کمک می کند. با وجود شبهات متعدد در این خصوص، نتایج تحقیقات بی شماری نشان می دهد که بین مذهب، معنویت و سلامت، رابطه پیچیده ای وجود دارد و بیان می کنند که مذهب و معنویت تاثیر فوق العاده ای بر سلامت روانی فرد دارد. تحقیقات عملی نیز ارتباط قوی بین تمایلات مذهبی و بهزیستی را نشان داده اند و می توان اینگونه نتیجه گرفت که: فرد با بهره گرفتن از یک مذهب و یا مسیر معنوی خاص، معنا و هدف زندگی را درک می کند (نازل، ۲۰۰۴: ۷۳).
۲-۱۹) هوش معنوی رهبران
پدیده معنویت در محیط کار به به شناسایی بعدی از زندگی درونی و باطنی کارکنان منجر می شود که قابل پرورش و تعلیم است و به واسطه انجام کارهای با معنا در زندگی اجتماعی رشد و توسعه می یابد. در این میان نهضت رهبری پا در عرصه وجود نهاده است . رهبری معنوی شامل مدل های خدمتگزاری رهبری ، مشارکت دادن کارکنان و توانمندسازی آنان است و براساس فلسفه رهبری خدمتگزار بنا شده است. نوع خاصی از رهبری خدمتگرایانه که در آن به جای تلاش برای مسلط شدن بر زیر دستان، سعی میشود به خاطر آنان کار شود و تمامی ضروریات برای پیشرفت آنها فراهم شود.
هوش معنوی رهبران به آنان توانایی انتقال معنا بر مبنای درک پرسشهای وجودی خود و پیروان را می دهدو آنها با بهره گرفتن از این توانایی افزون بر به چالش کشیدن وضع موجود به عنوان الهام بخش عمل می کنند و سبب می شود کارکنان احساس عمیق رسالت در زندگی شخصی و سازمانی خود داشته باشند؛ قابلیت بکارگیری سطوح چندگانه آگاهی آنها را قادر میسازد از حالتهای برتر شناخت مثل شهود در حل مسئله، انگیزش و کمک به دیگران برایحل مشکلات سازمانی استفاده کنند. این رهبران که نسبت به دیگران سخاوت، انسانیت، شفقت و عشق ایثارگرانه نشان می دهند، بیش از دیگر انواع رهبران ملاحظه فردی به کارکنان دارند. مجموع این ویژگیها، باعث ایجاد کاریزمای رهبری و نیز انتقال نوعی حس آرمانی به کارکنان میشود و سبب میشود آنها رهبر را به عنوان الگویی رفتاری برای خود درنظر بگیرند (فرهنگی و همکاران، ۲۰۰۹).
فرای و همکاران در زمینه رهبری معنوی نشان دادند که این نوع رهبری افراد را به یادگیری در سازمان تشویق میکند و به کاهش کنترل رهبر بر روی کارکنان و ایجاد محیطی حمایتی برای افراد شاغل در سازمان منجر میشود( فرای، ۲۰۰۵). داشون و پلومن در مطالعه خود، اظهار داشتند که کارکنان یک زندگی باطنی و درونی دارند که س بب رشد آنان میشود و میتوان از طریق کار معنادار که در بطن جامعه انجام میشود، آن را تقویت کرد ( داشون و پلومن، ۲۰۰۵).
۲-۲۰) کاربرد هوش معنوی در سازمان
وقتی افراد به لحاظ معنوی باهوش هستند، دیدگاه وسیعی خواهند داشت. دیدگاه وسیع به معنای این که تصویری عظیم از خودشان و جهان دارند و به دنبال آن تصویر بزرگی از هدف و جایگاه خود در جهان اتخاذ میکنند. برخلاف تصور بسیاری از افراد که کار و محیط کار هیچ جنبه معنوی ندارد، حقیقات نشان داده است که هوش معنوی در بسیاری از حوزه های کاری می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. هوش معنوی جهت عاملی نظیر؛ مشخص کردن ومتعادل کردن ارزش های شخصی به همراه درک روشنی از اهداف، حفظ ارزشها بدون مصالحه و صادق بودن، توانایی تشخیص معنای حقیقی رویدادها و شرایط و ایجاد کار با معنا ضروری است . به علاوه به کارگیری هوش معنوی باعث ایجاد گرایشات نوع دوستانه و ایجاد دیدگاهی روشنفکرانه و آرام نسبت به زندگی میشود. به عقیده جورج (۲۰۰۶)، مهم ترین کاربردهای هوش معنوی در محیط کار عبارتند از:
ایجاد آرامش خاطر و چگونگی تأثیر آن بر اثر بخشی فرد
آگاهی از خود، شایستگی کلیدی هوش معنوی است، متاسافانه اغلب ما خود را موجوداتی فیزیکی و مادی می بینیم و معتقدیم که زندگی تجربه ای مادی و فیزیکی است و آرامش خاطر ما وابسته به شرایط فیزیکی زندگی از جمله پول، دارایی و … است که همه اینها بستگی به شغل ما دارد، بنابراین نبود اینها برای ما حساس ناامنی ایجاد میکند. شغل، پول و دارایی چیزهایی هستند که می آیند و می روند و ما کنترل اندکی به روی آنها داریم و یا اصلاً کنترلی نداریم . در این صورت این ناامنی، احساس ترس و استرس ایجاد میکند، به گونه ای که عملکرد و روابط ما را در کار و محیط کار تحت تأثیر قرار می دهد.