آموزش گروهی به شیوه عقلانی – هیجانی – رفتاری میخواهد که اعضای گروه را به ابزاری مجهز کند که احساسات ناسالم را کاهش داده یا محدود کند به طوری که بتوانند زندگی رضایت بخش تری داشته باشند. برای دستیابی به این اهداف، به مراجعان راه های عملی برای شناسایی افکار و باور های درست را نشان میدهند تا به صورت نقادانه این باور ها را ارزیابی کنند و یا به باور های سازنده آن ها را تغییر دهند .
۱. Rational Emotive Behavior Therapy
۲.Bucher
۳,Mineka
۴.Hooley
حال با توجه به اینکه نوجوانان خوابگاهی دختر در طول دوران تحصیل و در محیط های خوابگاهی میتوانند مسائل و مشکلات روحی و روانی بسیاری، مخصوصا بحران هویت و شادکامی پایین را تجربه نمایند و آموزش گروهی به شیوه عقلانی، هیجانی، رفتاری میتواند موجب تغییر باورهای ناکارآمد، پاسخهای هیجانی ناسازگارانه و رفتارهای وابسته به آن گردد، پژوهش حاضر به منظور کاهش بحران هویت و افزایش شادکامی آنان انجام خواهد گرفت. در این راستا پرسش اصلی پژوهش حاضر به این شرح است:
آیا آموزش گروهی به شیوه عقلانی – هیجانی – رفتاری میتواند موجب کاهش بحران هویت و افزایش شادکامی در نوجوانان خوابگاهی دختر گردد؟
۱-۳٫ اهمیت و ضرورت پژوهش
ضرورت طرح هویت از آنجا ناشی می شود که بسیاری از مشکلات جوانان در کشور ما و سایر کشورهای جهان ، به دلیل مشکلات هویت است. هویت یابی یکی از نیازهای اساسی آدمی است. با اندکی تأمل در ادیان الهی و مکاتب مشرق زمین که آثار آن را در نظریه روانشناسانی مانند راجرز۱ می بینیم، ضرورت خودشناسی و درک کامل از هدف و مقصد و سیر آفاق و انفس مطرح شده است. هدف این جستجوها رسیدن به مفهومی از خود و پایبندی به روش های انتخابی است. و این دو موضوع (جستجو و تعهد به انتخاب خود) دو عنصر اساسی هویت یابی است. بررسی تحقیقات نشانگر آن است که افراد به کمک هویت است که به تدوینی از خویشتن میرسند که اگر این تعریف با واقعیت اجتماعی آنان در تعارض باشد حالت هایی مثل عدم پختگی، فشار روانی، مشکلات رفتاری و تحصیلی و غیره را تجربه میکنند. (بهاری و فرکیش، ۱۳۸۸).
۱.Rogers
امروزه، از خود بیگانگی ،معمای بزرگ و معضل فکری اندیشمندان و نویسندگان نام آور میباشد.به گفته«اریک فرم۱» از زمان «دکارت» تاکنون هویت فرد از بزرگترین مشکلات فلسفه جدید بوده است.تعبیری که امروز ابرای «از خود بیگانگی۲» به کار می رود«فقدان هویت» است،که به عقیده اریکسون ،مفهوم «بحران هویت» گویاتر و جامع تر است.اگر توجهی به آثار ،پیامدها و نتایج ناگوار«فقدان هویت» داشته باشیم و از عمق رنج و دردی که جوانان بی هویت احساس میکنند،آگاه شویم می بینیم که بخش قابل توجهی از افسردگی ها ،پوچی و درون تهی شدن ها و روزمرگی ها نتیجه منطقی بی هویتی است( شرفی ،۱۳۸۰).
هویت یابی از مهم ترین تکالیف هر نوجوان است و نوجوان با ورود به این دوره بایستی به شناخت یکپارچه و مطمئنی از جهات مختلف در مورد خود دست یابد ،تا با اطمینان هر چه بیشتر به خود و امید به آینده ای روشن ،پا به دوران بزرگسالی گذاشته و سلامت روانی او تامین شود(صداقتیان،۱۳۸۹).
هال۳[۲]و براسارد(۲۰۰۸) به نقل از مجد آبادی فراهانی ، فرزاد،شهرآرایو مرادی،(۱۳۹۰) می نویسد در اوایل دوره نوجوانی ، یک رشته تغییرات جسمانی ، بین شخصی و دورن شخصی آغاز می شود.یکی از این تغییرات ، آغاز جستجوی فعال یک شخصیت متمایز است .از زمان نظریه پردازی اریکسوندر باب تحول روانی اجتماعی، تحول هویت تکلیف روانی اجتماعی بنیادی در دوره نوجوانی قلمداد شده است. شوارتز۴ (۲۰۰۵)به نقل از زارع(۱۳۹۱) نیز بیان میکنند در دوره نوجوانی ، نه تنها شکل گیری روندهای تحولی مثبت همچون یک هویت منسجم آغاز می شود ، بلکه رفتارهای مشکل آفرین نیز معمولا ظاهر میشوند و افزایش مییابند.
فرانکن(ترجمه شمس آبادی ، محمودی و امامی پور، ۱۳۸۴) می نویسد افراد افسرده و بی هویت زندگی را جعبه بزرگی می بینند که همه چیز در آن در هم ریخته است.وقتی یک چیز با ارزش در آن می شکند ،تمام چیزهای دیگر آن نیز می شکند.آن ها در بدبختی خود غرق میشوند. یکی از ویژگی های اصلی آن ها این است که درگیر تحلیل افراطی یا نشخوار ذهنی میشوند و احساس طرد شدگیوتنهایی میکنند. جهان را بسیار منفی برای خود خلق میکنند . تفکر افراد ا فسرده اغلب به تحریف های شناختی منجر می شود.
در حال حاضر یکی از اصلی ترین وظایف نوجوانان تحصیل میباشد، بحران هویت میتواند در این مسأله تاثیر گذار باشد. چنانچه افراد نتوانند هویت مناسب و موفق را کسب کنند، این مسئله میتواند باعث خسارت در وقت و سرمایه گردد و در نتیجه باعث افت و ترک تحصیل شده، نهایت اختلال در رفتار و ناسازگاری اجتماعی و مشکلات عاطفی و روانی گردد(مداحی و همکاران، ۱۳۸۹).
شادکامی از مهمترین عوامل تاثیر گذار در زندگی بشر است. انسانها بنابر سرشت و ماهیت وجودی خویش، همواره از افسرده بودن گریزانند و دوست دارند به سوی شاد بودن وزندگی کردن در حرکت باشند. بیش از یک قرن است که با پذیرش اصل شفا بخشی، طرح و بیان مشکلات، مراجعه به روان درمانگران به صورت امری متداول در آمده است اگر چه تمرکز بر آسیب شناسی روانی و کاربرد روش های مختلف درمان گری به کاهش نشانه های مرضی منجر می شود اما الزاماًً افزایش شادکامی را که همچنان در فرایند درمان مورد غفلت قرار گرفته در پی ندارد و این در حالی است که دستیابی به شادکامی هدف نهایی اغلب مراجعان است. بنابرین زمان آن رسیده که اصول پذیرفته شده پیشین درباره هدف های روان درمانگری بازنگری شوند. باید قبول شود که روان درمانگری به بررسی، بحث و تخفیف نشان های مرضی و یا درمان اختلال ها محدود نمی شود بلکه در چهار چوب آن باید نقطه های قوت کشف شود. هیجانهای مثبت پرورش یابند، حق شناسی و خوش بینی ترغیب شوند. هرگز نباید پیامدهای روان درمانگری را با کاهش نشانه های مرضی متعادل دانست بکله باید ارتقاء کیفیت زندگی در ارزیابی پیامدهای درمان گنجانده شود( رشید۱[۳]، ۲۰۰۹ به نقل از سعادت، ۱۳۹۰)
این مهم در مورد نوجوانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است، نوجوانی علاوه بر تعریف ظاهری اش که به یک دوره سنی خاص اشاره دارد، معانی متعددی را با خود یدک می کشد.
نوجوان بسیار کنجکاو، تحلیل گرا و آرمان طلب است و سرشار از صفاتی چون آسیب پذیری، ماجراجویی، خود محوری و شکوفایی و شکنندگی، سردرگمی و طغیان میباشد(اشنایدر۲، ۱۳۸۶ به نقل از سعادت، ۱۳۹۰).