تئوریهای مربوط به سیاست تقسیم سود
موضوع سیاست تقسیم سود در قرن جاری و 5 دهه گذشته، توجه شدید اقتصادها را به خود جلب کرده است. نتایج تحقیقات نشان داد که اولین تلاش نظریه پردازی در زمینه تقسیم سود شرکت، پیشگویی اثرات پرداخت سود تقسیمی بعنوان عامل مؤثر و مثبت بر قیمت سهام است. در طول قرن گذشته سه مکتب فکری ظاهر شده است:
گروه اول: سودهای تقسیمی بعنوان عامل مؤثر و مثبت بر قیمت سهام است.
گروه دوم: اعتقاد دارند که قیمت سهام بطور منفی با سطح پرداخت سودهای تقسیمی مربوط شده است.
گروه سوم:این تئوری ادعا می کند که سیاست سود تقسیمی شرکت در ارزش گذاری سهام شرکت نامربوط میباشند.
یعنی بر اساس مکاتب فکری یادشده نظریه های تقسیمی سود را می توان بصورت زیر بیان کرد:
هموار سازی سود تقسیمی
نامربوط بودن
پرنده در دست
اثر مالیاتی تقسیم سود
تأثیر مشتریان و موکلین
نابرابری اطلاعاتی ( عامری، 1386).
رده بندی بهتر مدل های تجربی و نظری با بهره گرفتن از معیار ماهیت ساختار و با منطق پشتوانه سهامداران به سه مدل می انجامد، فرانکفورتر و وود ( 2002) که تأکید برروانشناسی سرمایه گذاری، عوامل اجتماعی – اقتصادی و در نظر گرفتن طبقه جداگانه با عنوان مدل های رفتاری در ترکیب طبقه بندی نظریه های تقسیم سود می باشد (چالاکی، 1382).
فرانکفورتر و وود (2002) تئوری مرتبط با سیاست تقسیم سود را بصورت زیر شمردند که به شرح هر کدام از آنها می پردازیم:
1-مدل اطلاعات کامل – عامل مالیات
2- مدل حالت عدم تقارن اطلاعاتی
3- مدل استفاده از اصول رفتاری
مارش و مرتون (1987) با بررسی رفتار سریهای زمانی منظم (سیستماتیک) سیاست سودهای تقسیمی شرکت دریافتند که ویژگی های شرکت و توضیحات نظری سیاست سودهای تقسیمی (تئوری علامت دهی و تئوری نمایندگی) نمیتواند رفتار سودهای تقسیمی را توضیح دهد.
2-14-4-1) مدل اطلاعات کامل - عامل مالیات:
مدل های تعدیل شده مالیاتی بر این باورند که سرمایه گذاران به بازده های بالای سهام توجه می کنند تا سود سهام، تحمیل بدهی مالیاتی بر سود سهام منجر به این می شود که پرداخت های سود، بازده قبل از مالیات سهامداران را افزایش می دهد.
در تئوری قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای، سرمایهگذاران قیمت پایین تر سهام را بر سود سهام به دلیل اثرات مالیاتی ترجیح می دهند. یک نتیجه مدل تعدیل شده مالیاتی تفکیک سرمایه گذاران بر اساس ترجیحات آنان در مورد پذیرش یا عدم پذیرش اثرات مالیاتی بر سود تقسیمی است.
اولین مدل توسط میلرو مودیلیانی (1961) مطرح شد. در تحقیق دیگر مودیلیانی (1982) به این نتیجه رسید که تأثیر مشتریان و موکلین فقط پاسخگویی تغییر اسمی در ترکیب پرتفولیو است نه تفاوتهای اصلی پیش بینی شده توسط میلر(1977).
ماسولیزو ترومن (1988) تقسیم سود نقدی را بصورت محصول هزینه های سود انتقالی سود سهام مدل بندی کردند. مدل آنها نشان می دهد که سرمایه گذاران با بدهی های مالیاتی متفاوت در مورد سیاست تقسیم سود و سرمایه گذاری شرکت هم عقیده نمی باشند. به همان اندازه که بدهی های مالیاتی، سود سهام را افزایش (کاهش) می دهد، پرداخت سود سهام کاهش (افزایش) می یابد، در حالی که سرمایه گذاری مجدد سود افزایش (کاهش) می یابد. مدل بسط داده شده توسط مدل فارارو سلوین (1976) بر این فرض استوار است که سرمایه گذاران، سود پس از مالیات را افزایش می دهند. این مدل مدعی است که هیچ سودی نبایست پرداخت شود و این که باید بازخرید سهام برای تقسیم سود شرکت بکار گرفته شود. افرادی که با پرداخت سود، به دلیل بار مالیاتی آن موافق نبوده و معتقدند که پرداخت سود، اثری بر ارزش بازار سهام ندارند عبارتند از:
ماسولیز و ترومن (1988) فارار و سلوین (1976) اوریچ (1979)، یک مدل مستقل زمانی ارائه کردند که بر اساس آن منافع سهامداران را افزایش می دهند و معتقدند که توزیع سود به دلیل ثابت بودن و ارزیابی کمتر از سرمایه شرکت صورت می گیرد.
البته سرمایه گذار، می تواند از خرید سهامی که پرداخت سود را به همراه دارد اجتناب کند تا از مالیات پرداختی در امان باشد به همین ترتیب با بهره گرفتن از استراتژی میلر و اسچولز (1978) که برای ارائه اولین بار مطرح شد، سهامداران می توانند سهام با سود پرداختی بخرند و سود سهام دریافت نمایند و به همین ترتیب برای سرمایه گذاری در اوراق بهادار معاف از مالیات پول قرض بگیرند.
Marsh & Merton
Masulis & Trveman
Farrar & Slwyn
Averhach