یکی از قدیمیترین روشهای غیرتهاجمی برای تعدیل فعالیت مغزی میباشد. جریان کم آن شامل ۱-۲ میلیآمپر میباشد و دارای دو الکترود است که اولین الکترود آن روی پوست سر در ناحیههای قشری قرار میگیرد و دومین الکترود آن هم میتواند روی پوست سر و هم میتواند روی بازو یا پا قرار گیرد.تحریک میتواند ۲۰ دقیقه به طول بینجامد. آنود باعث افزایش تحریکپذیری قشری و کاتد باعث کاهش تحریک پذیری قشری میشود(نیتچه[۷۱] و پائولس[۷۲]، ۲۰۰۰).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در حین و بعد از تحریک این تاثیرات به صورت مستقیم در کرتکس حرکتی و دیداری مشاهده میشوند و علت آن تغییرات شلیک عصبی در سیناپس ها میباشد. بنابراین tDCS شلیکهای عصبی خودبهخودی را تعدیل می کند و همچنین میتواند فعالیتهای خودبهخودی را افزایش دهد بنابراین کرتکس حرکتی و حتی یادگیری زبان را ارتقا می بخشد( هومل[۷۳] و همکاران، ۲۰۰۵ و فلوئل[۷۴] و همکاران، ۲۰۰۸).
کاربرد مقادیر خفیف جریانات الکتریکی برای تغییر عملکرد مغزی پیشینهای حدود دویست ساله دارد. برسیهای اولیه برروی نمونههای حیوانی نشانگر تغییر فعالیت قشر مخ در اثرگذر جریان الکتریکی به صورت افزایش یا کاهش تحریکپذیری، بسته به شرایط جریان الکتریکی عبور داده شده میباشد. این اثرات با تغییر در میزان ساخت پروتئینها و سطوح درون سلولی حلقوی و کلسیم تا مدتی پابرجا میماند اما عموما برگشت پذیر و فاقد عوارض در عملکرد و ساختار سلول ها میباشند(اختیاری و پرهیزگار، ۱۳۹۲).
بررسیها نشان میدهد در صورت قرارگیری کاتد و آند برروی جمجمه حدود۵۰ درصد جریان الکتریسیته برقرار شده از داخل مغز عبور می کند. برایناساس بهره گیری از اثرات این جریانات مستقیم الکتریکی با قرار دادن الکترود برروی جمجمه در قالب فناوری tDCS معرفی گردید و مورد استفاده قرار گرفت. البته در tDCS بر خلاف روش هایی مانند rTMS (تحریک مغزی از روی جمجمه با امواج الکترو مغناطیسی) تحریک انجام شده درحد ایجاد پتانسیل عمل و ایجاد پاسخ (برای مثال انقباضات عضلانی) نمیباشد بلکه تغییرات صورت پذیرفته در جهت اصلاح ساختار و عملکرد نورونها در جهت مطلوب و مدنظر هدایت می گردد ( اختیاری و پرهیزگار، ۱۳۹۲).
tDCS میتواندعملکردهای کنترل شناختی ازجمله توجه، مقررات، ولعسیگار و ولعغذا را افزایش دهد.تحریک جریان مستقیم از روی جمجمه یک روش بیخطر، غیرتهاجمی و ارزان برای تعدیل تحریکپذیری عصبی است.این تعدیل تحریکپذیری قشر مغز با بهره گرفتن از جریانهای کوچک الکتریکی مستقیم(۱ ~ ۲ میلیآمپر)به پوست سر ازطریق دو الکترود با قطب مخالف( anodal و cathodal) قرار داده شده برروی پوست سر تحویل داده میشود. تحریک آندی باعث افزایش تحریکپذیری قشر مغز در حالی که تحریک کاتدی موجب کاهش تحریکپذیری قشر مغز می شود. این اثرات میتواند پس از یک جلسه تحریک از ۱۳ تا ۲۰ دقیقه باشد و تا ۹۰ دقیقه و بیشتر میتواند تحریک بعد از تکرار را افزایش دهد (جیانسونگ[۷۵]، فرگنی، برادی و رحمان ، ۲۰۱۳).
در یک تحقیق که هدف آن تاثیر tDCS در ناحیه DLPFCبر ولعمصرف سیگار بود و توسط باجیو انجام گرفت به این نتیجه رسید که tDCSبر ولعمصرف نتیجه معکوس دارد. این تحقیق بهروی ۲۷ نفر اجرا شد و جلسات آن ۵ روز متوالی بود و ناحیه پشتی جانبی لوب پره فرونتال تحریک شد(باجیو[۷۶] و همکاران، ۲۰۰۹).
منگ[۷۷]، لیو[۷۸]، یو[۷۹]، و ما[۸۰](۲۰۱۴) پژوهشی با هدف تاثیر tDCS در ناحیه فرونتال- پریتال- تمپرال در کاهش رفتار سیگار کشیدنانجام دادند در این مطالعه پرتکل درمانی اینگونه بود آزمایش شامل ۳ جلسه بود که شامل جلسه قبل از تحریک، جلسه تحریک و جلسه بعد از تحریک میشد.در جلسه قبل از تحریک ۲۰ محرک بصری مختلف به صورت تصادفی نشانداده میشد و بلافاصله جلسه تحریک شروع میشد. شرکت کنندگان به مدت۲۰دقیقه کاتد دریافت کردند سپس در این مرحله برای کاهش استرس و بودن در این درمان از کتاب و تلوزیون استفادهشد و در نهایت جلسه بعد از تحریک در این جلسه آزمون ارائه شد و به برسی تفاوت بین توجه به نشانههای مصرف پرداخته شد. تحقیق نشانداد افراد قبل از درمان تعداد نخ یکسانی مصرف میکردند ولی بعد از درمان به نسبت قابلتوجهی تعداد نخ کاهش یافت حتی بررسی یک آزمون دیگر در این مطالعه نشانداد تحریک کاتد باعث کاهش دو برابری نشانههای سیگار کشیدن میشود.
جیانسونگ، فرگنی، برادی و رحمان(۲۰۱۳) تحقیقی با عنوان tDCS اثرات منفی به ولع مصرف در سیگاریهای قطعشبانه را کاهش میدهد را انجام دادند. در این مطالعه شرکت کنندگان از طریق آگهی جمع آوریشدند و رضایتنامه را پر کردند. معیارهای ورود برای شرکتکنندگان سلامت عمومی، سن بین ۱۸ تا ۶۰ سال، تعداد نخ مصرفی بیش از۱۰ نخ سیگار در روز به مدت حداقل۲ سال بدون استفاده از مواد مخدر، بنزودیازپین، متاامفتامین، الکل… و معیارهای خروج عبارتاند از بیماریهای پزشکی، اختلالات روانپزشکی و بارداری بودند.
برای سنجش در این مطالعه از آزمونهای تحمل فاگرشتروم برای وابستگی به نیکوتین، آزمون [۸۱]UTS برای میزان تمایل به سیگار، آزمون حالتهای خلقی [۸۲]POMS و پرسشنامه سابقه مصرف سیگار و اطلاعات خانوادگی استفاده شد. شرکت کنندههای این مطالعه ۲۴ نفر میباشند که با میانگین سنی ۴۵ سال و میانگین سیگار مصرفی۱۷ نخ در روز و میانگین آزمون فاگرشتروم ۷/۵ بودند. بعد از ارزیابیهای پایه افراد در دو جلسه مورد آزمون قرار میگرفتند یک جلسه برای آزمایش واقعی و یک جلسه برای شم، در دو روز متفاوت با فاصله ۴۸ ساعت بود. روز جلسه در ساعت۱۰ صبح در هر گروه بود افراد بعد از۱۰ ساعت قطع شبانه مورد ازمایش قرار میگرفتند. بعد از اطمینان از قطع مصرف و استفاده نکردن از مواد که با دو آزمایش ادرار و تنفس برسی شدند شرکت کنندهها پرسشنامهها را شامل UTS و POMS و آزمون کامپیوتری توجه را پرکردند.
بعد از این کار آن ها عکس و فیلمهایی مرتبط با سیگار کشیدن را تماشا کردند تا باعث ولعمصرف افراد گردد. این کار به مدت ۵ دقیقه انجام میگرفت. علاوهبراین که نشانههای مصرف سیگار را تماشا کردند به صورت عملی باید پاکت سیگار را روی میز جلوی خود میگذاشتند، سیگار را نگه دارند، سیگار را در دهان بگذارند و فندک را روشن و خاموش کنند.
بعد از انجام این کارها و برانگیختن نشانههای سیگار کشیدن tDCS را یا بصورت شم یا واقعی در ناحیه DLPFC چپ دریافت میکردند. بعد از دریافت TDCS آنها پرسشنامه عوارض جانبی tDCS، آزمون کامپیوتری شده توجه، UTS و POMS را مجددا پر کردند.
طبق گفته محقق این مطالعه برای اولین بار به برسی اثر tDCS در خلقوخو، توجه، و میل به سیگار در سیگاریهای وابسته به نیکوتین بعد از قطعشبانه پرداخته است. یافتههای اصلی این مطالعه این بود که تحریک آند در DLPFC چپ باعث کاهش نشانههای منفی افراد سیگاری بعد از قطعشبانه میشود.این کاهش تحتتاثیر ارتباط مثبت با سطح وابستگی به نیکوتین بود که توسط آزمون فاگرشتروم برسیشد. با اینحال tDCS تاثیر قابلتوجهی در شدت ولعمصرف و توجه دیداری میشود.
مطالعه دیگری توسط فرگنی و همکاران(۲۰۰۶)با موضوع tDCS در کاهش ولع مصرف سیگار انجام شد. دراین مطالعه پرتکل درمانی بهاین شرح میباشد:
۱- خط پایه ارزیابی: شرکت کنندگان یک مقیاس (VAS[83])را دریافت کردند که دارای ۱۶ آیتم است و خلق را ارزیابی می کرد و یک مقیاس اندازگیری ولعمصرف ۵ آیتمی بود که از ۰ تا ۱۰۰ نمرهبندی میشود.
۲- برانگیختن نشانههای ولعمصرف: شامل دستکاری کردن با سیگار، تماشای فیلمی که افرادی دارند سیگار میکشند و بازکردن پاکت سیگار و … این پروسه به مدت ۳۰ ثانیه به طول انجامید.
۳- شرکتکننگان دوباره ولعمصرف شان مورد سنجش قرار گرفت.
۴- در این مرحله شرکتکنندگان به مدت ۲۰ دقیقه tDCS دریافت نمودند و ناحیه مورد هدف DLPFC بود.
۵- تکرار روش قبل از درمان: شامل ارزیابی ولعمصرف اولیه، نشانههای سیگار کشیدن و ولعمصرف،ارزیابی جدید از شدت ولع مصرف و خلقوخو توسط مقیاس VAS.
تعداد شرکت کنندگان ۲۴ نفر بود که از ژانویه ۲۰۰۶ تا اکتبر ۲۰۰۶تحت درمان بودند.
نتایج بدست آمده از تحقیق به این شرح بود:
قرار گرفتن در درمان tDCS در کاهش ولعمصرف موثر است.
به طور کلی ولعمصرف در طول یک دوره کوتاه قطعمصرف کاهش پیدا کرد.
tDCS نشانههای بهدست آمده از ولعمصرف را کاهش میدهد.
مطالعه نشانداد تحریک قشری روش درمانی خوبی برای توقف سیگار کشیدن میباشد همچنین مطالعه نشانداد که تغیرات قابل ملاحظهی خلقی بعد از tDCS وجود ندارد و به خوبی تحمل می شود.
در مطالعه ای دیگر که بوگیو و همکاران(۲۰۰۸) بر روی ولع مصرف الکل انجام دادند نتایج نشان داد که تحریک الکتریکی مغز در دو حالت متفاوت آند چپ- کاتد راست و آند راست- کاتد چپ ولع به الکل نسبت به گروه مداخله نما در هر دو گروه آزمایشی کاهش معناداری داشته است.
وینگ وهمکاران(۲۰۱۳)در مطالعه ای مروری درباره روش های تحریک مغزی و درمان ولع به تنباکو گزارش کردند که روش های تحریک مغزی مثل rTMS و tDCS می توانند با تحریک آندی ناحیه پیش پیشانی پشتی جانبی ولع به مصرف تنباکو را بطور معناداری کاهش دهند.
در مطالعه ای دیگر داسیلوا و همکاران(۲۰۱۳) به دنبال بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی با جریان مستقیم از روی جمجمه در افراد وابسته به الکل پرداختند.در این مطالعه جریان ۲ میلی امپر به مدت ۲۰ دقیقه در ۱۰ جلسه به ناحیه پیش پیشانی پشتی جانبی بصورت آندی داده شد و الکترود کاتد روی عضله دلتوئید[۸۴] قرار گرفته،به این نتیجه دست یافتند که نشانه های افسردگی و ولع الکل در گروه ازمایش tDCS نسبت به گروه ساختگی یا شم کاهش معناداری داشته است.
همچنین در مطالعه ای دیگر که توسط شاه بابایی و همکاران(۲۰۱۴) در رابطه با اثربخشی تحریک آندی ناحیه DLPFC راست بر روی ولع مصرف مت آمفتامین انجام شد، نتایج تحقیق نشان داد که پس از ده جلسه تحریک نمره ولع القا شده در گروه آزمایش نسبت به گروه مداخله نما کاهش معناداری داشته است.
متغیر های دارای اهمیت در کاربرد بالینی tDCS
همانطور که در بالا اشاره شد منطق علمی دستگاه tDCS عبور جریان الکتریکی از داخل مغز با بهره گرفتن از قراردادن الکترودهای مثبت و منفی روی جمجمه است براین اساس میتوان پیشبینی کرد که متغیرهای مهم برای دستیابی به اثرات دلخواه شامل موارد زیر میباشند:
۱- شدت جریان: طبیعی است که هر چه جریان الکتریکی بالاتر باشد اثرات بیشتری مورد انتظار خواهد بود. جریان از الکترود آند( قطب مثبت ) به الکترود کاتد (قطب منفی) برقرار می گردد.
۲-شکل و اندازه الکترود: می توان گفت مهمتر از شدت جریان گذر کرده از مغز می باشد. چگالی یا تراکم جریان در واقع معرف میزان جریان عبوری از هر سانتیمتر مربع است. در اکثر مطالعات تراکم ۰۲۹،۰ تا ۰۸،۰ میلیآمپر در هر سانتیمتر مربع مورد استفاده قرار میگیرد. برایناساس شکل و اندازه الکترود، شاخص تعیین کننده خواهدبود. در عموم مطالعات به چاپ رسیده از الکترودهای ۲۵ الی ۳۵ سانتیمتر مربعی استفاده شدهاست. برای برقراری اتصال مناسب بین الکترود و جمجمه از خیس کردن با آب معمولی یا کرمهای مخصوص استفاده میگردد (داسیلوا[۸۵]، ولز[۸۶]، بیکسون[۸۷]، فرگنی، ۲۰۱۱ و اختیاری و پرهیزگار، ۱۳۹۲).
۳- محل قرار گیری الکترود: با توجه به اندازه الکترودهای بهکار رفته و اصول فناوری tDCS نمیتوان دقت مکانی زیادی از آن انتظار داشت. اما تاثیرگذاری منطقهای درحد قشر حرکتی مخ راست یا چپ و یا قشر پرهفرونتال راست یا چپ کاملا امکانپذیر است. پژوهشها نشان میدهد الکترود آند منجربه افزایش، والکترود کاتد منجر به کاهش فعالیت نواحی سطحی قشر مخ میگردد. البته این اثرات در نواحی درونیتر مغز معکوس میباشد. برایناساس میتوان گفت در بهکارگیری tDCS در واقع یک ناحیه در قشر مخ تحریک و یک ناحیه مهار می گردد.
۴- طول دوره برقراری جریان: بدهی است که با افزایش طول دوره جریان و یا شدت جریان میتوان انتظار اثرات بیشتری را در tDCS داشت. برای افزایش اثر tDCS طول دوره آن افزایش می یابد.
در برقراری جریان با tDCS درحد چند ثانیه اثرات ایجاد شده و بلافاصله بعد از قطع جریان از بین میروند و اثرات ایجاد شده تا حدود یک ساعت باقی می ماند(اختیاری و پرهیزگار، ۱۳۹۲).
نکات مراقبتی در هنگام استفاده از tDCS
با توجه به استفاده از جریانات بسیار خفیف در تکنیک tDCS و عدم تماس الکترود ها با بافت مغز، مطالعات مختلف نشان دادهاند که این روش کاملا غیرتهاجمی و بدون عوارض جدی است. تنها عارضه قابلتوجهی که بعضی مطالعات به آن اشاره کردهاند خارش محل الکترودها و قرمزی این محل پس از جلسات متعدد و طولانی در تعدادی از بیماران است که این قرمزی و خارش نه به علت آسیب بافتی بلکه عمدتا ناشی از گشادی عروقی محل گذر جریان است(برونونی و همکاران، ۲۰۱۱).
در یک بیمار گزارش حالت تهوع و مشکلات تنفسی ذکر شدهاست که بعد از قطع جریان این مشکل برطرف شد. اگرچه جریان استفاده شده در tDCS نمیتواند در فرد سالم منشا ایجاد یا افزایش احتمال حمله تشنج گردد اما ممکن است شرایط در بیماران مبتلا به صرع متفاوت باشد. براین اساس استفاده از این روش در این افراد توصیه نمیگردد. همچنین بیماران دچار وضعیتهای طبی غیرپایدار و یا دارای اجسام فلزی نزدیک محل الکترود نیز کاندید استفاده از این روش نمیباشند (اختیاری و پرهیزگار، ۱۳۹۲). tDCS همچنین می تواند عوارض جزئی اما امن به همراه داشتهباشد از قبیل احساس سوزن سوزن شدن پوست، سردرد و سرگیجه( برونونی و همکاران، ۲۰۱۱).
عود و ولع مصرف مواد
اعتیاد به عنوان یک بیماری مزمن جسمى، روانى و اجتماعى، پیشرونده، عود کننده[۸۸] و تخریب کننده فرد، خانواده و جامعه که در نوع خود یکى از آسیب رساننده ترین بیمارى ها و مشکلات اجتماعى است، توصیف شده است. در این میان مخرب ترین ویژگى اعتیاد عودهاى مکرر پس از دوره هاى کوتاه و بلند قطع مصرف بوده و در این راستا ولعی مصرف مواد[۸۹] به عنوان مهمترین عامل در بازگشت [۹۰]به مصرف مطرح مى باشد (فاکس، تاله، مالیسون، آندرسون، و کرک[۹۱] (۲۰۰۵)؛اختیاری و دیگران، ۱۳۸۷الف؛ ملکی و دیگران، ۱۳۸۷؛ فرانکین[۹۲] (۲۰۰۰) به نقل از فیروزآبادی، قنبری هاشم آبادی و طباطبایی ۱۳۸۸؛ حدادی،رستمی،رحیمی نژادواکبری زردخانه ۱۳۸۸؛ فلاح زاده و حسینی، ۱۳۸۵؛ نوروزی، نادری، بینازاده، و صفاتیان، ۱۳۸۴). و حتی مطالعات، آن را _ ولعی مصرف مواد را_ علت اصلی شکست های درمان اعتیاد برشمرده اند(بادگر[۹۳] و همکارا ن، ۲۰۰۷؛ و مکری[۹۴]، ۲۰۰۲). که از آن به عنوان یکی از تجربه های وابستگی به مواد یاد کرده اند(آنتوان[۹۵]، مک، و لثم، ۱۹۹۶؛ و کوستین[۹۶]، ۱۹۹۲).همچنین به عنوان یک مفهوم کلیدی در تداوم وابستگی، سوء مصرف و عود بیان کرده اند (بادگر و همکارا ن، ۲۰۰۷؛ فرانکن[۹۷]، ۲۰۰۳ به نقل از رحمانیان، میرجعفری، و حسنی، ۱۳۸۵).
بطور نمونه، میزان ولعی مصرف مواد که منجر به عود در سوء مصرف کنندگان مواد می شود در بررسی موتَسا[۹۸] (۲۰۰۱)، ۸۰ درصد بوده است (به نقل از میرزایی و همکاران ، ۱۳۸۹). یا بخاطر تجربه ی ولع مصرف مواد،اکثر افرادی که مصرف مواد را ترک می کنند دچار لغزش یا بازگشت می شوند و محتمل ترین زمان آن ۹۰ روز پس از زمان شروع ترک است(بک، ۲۰۰۱ به نقل از فیروزآبادی، قنبری هاشم آبادی و طباطبایی ۱۳۸۸؛ و داجن و مایکل شی، ۱۳۸۳).فریدمن [۹۹]و همکاران در سال ۱۹۹۸(به نقل از ناستی زایی، هزاره مقدم، و ملازهی(۱۳۸۹) بیان نموده اند: تنها۲۰ تا ۵۰ درصد بیماران می توانند به قطع مصرف مواد بعد از یکسال ادامه دهند. یا براون[۱۰۰] (۱۹۹۸) گزارش می دهد که تنها ۱۹ درصد مصرف کنندگان مواد پس از درمان قادرند قطع مصرف را برای ۶ سال ادامه دهند. به خصوص اینکه با توجه به یافته ها، بیشترین میزان ولعی مصرف مواد و عود مصرف مواد در ماه اول و دوم ترک اعتیاد رخ داده است (سراجی، مؤمنی، و صالحی، ۱۳۸۹). چنانکه امینی (۱۳۸۱) به نقل از میرزایی و همکاران (۱۳۸۹) میزان بازگشت به مصرف مجدد مواد مخدر را ۷۵درصد ذکر کرده است. در تحقیق (میرزایی و همکاران، ۱۳۸۹) ولعی به مصرف با %۵۷ درصد بین عوامل سه گانه ی (کمبود اعتماد به نفس، احساس پوچی و ناراحتی های روحی) به عنوان مهمترین عامل فردی عود اعتیاد بین مبتلایان شناخته شده است. این عامل توسط اطاری(۱۳۸۳) نیز عنوان گردیده است. ولع به مصرف از طرف الگیلی[۱۰۱]، (۲۰۰۵) نیز به عنوان عامل موثر در عود مطرح شده است.
مطالعات گاساپ و همکاران(۱۹۸۷،۱۹۸۹) به نقل از ناستی زایی، هزاره مقدم، و ملازهی(۱۳۸۹) نشان داده که ۸۱ درصد افراد ترک کرده کمتر از شش ماه عود اعتیاد داشته اند. حتی فدایی (۱۳۸۶) به نقل از ناستی زایی، هزاره مقدم، و ملازهی(۱۳۸۹) بیان می کند در بهترین شرایط و بهترین درمان ها ۹۵ درصد معتادان شش ماه پس از ترک دوباره به چرخه اعتیاد بازگشته و ۵ درصد باقی مانده نیز در یکی دو سال آینده به این چرخه باز خواهند گشت. در بعضی مطالعات بیشترین عود در سه ماهه اول بوده و حدود دو سوم افراد پس از شش ماه عود داشتند (تقوا و همکاران، ۱۳۸۸به نقل از جفی و استارین[۱۰۲]، ۲۰۰۵).مطالعه دیویسون[۱۰۳](۲۰۰۶)، که پس از سه ماه کمتر از ۳% افراد پاک بودند. ناظر، صیادی، و خالقی (۱۳۸۱)، نیز معتقدند که ولع می تواند در برگشت به مصرف مواد مخدر فاکتور مهم باشد. در این رابطه جکل[۱۰۴]،(۲۰۰۴) معتقد است وقتی که سوء مصرف کننده مواد تصمیم می گیرد رفتارش را تغییر دهد و مصرف مواد نداشته باشد مرتب با تردید مواجه است که آیا بر سر این تصمیم بماند یا نه. بنابراین وجود تردید و ولع در مبتلایان به سوء مصرف مواد، امر همه گیر بین شان می باشد(به نقل از میرزایی و همکاران، ۱۳۸۹).هرچند تحقیقات جسسپ[۱۰۵] و همکاران (۲۰۰۲)، شیوع بازگشت به مصرف هروئین را در سال اول ترک ۶۰ درصد ذکر کرده اند و این میزان توسط پرنگل[۱۰۶] و همکاران(۲۰۰۲)، ۵/۶۹ درصداعلام شده است. در تحقیق نجفی و همکاران (۱۳۸۷)، ۷۸% بیماران پس از سم زدائی دچار عود شدند که ۵۰% آنها در فاصله سه ماه، ۱۸% در مدت ۶ ماه تا یک سال و بالاخره ۳% پس از یک سال عود داشتند. به عبارتی ۶۰ نفر (%۷۸) از ۷۷ بیمار، اعتیاد مجدد پیدا کرده و فقط ۱۷ نفر (%۲۲) پس از یک سال از سم زدایی هم چنان پاک بودند. همین طور پژوهش دیکمپ[۱۰۷] و همکاران(۱۹۹۸) به نقل از کافی ملازاده اسفنجانی، نوری، و صالحی(۱۳۸۸)، بیان کرده اند که تنها ۲۵% افراد وابسته به هروئین بعد از درمان نگهدارنده با متادون پاک مانده بودند. برون[۱۰۸] و همکاران(۲۰۰۰) به این نتیجه رسیدند که بیشتر نوجوانان تحت درمان، سه ماه پس از تکمیل مراحل درمانی و ۷۹% نیز در طول یک سال اول، دوباره به مصرف مواد بخاطر ولع مصرف می پردازند. در مطالعه باقری یزدی و همکاران (۱۳۸۴) میزان عود در بین مصرفکنندگان مواد افیونی بین ۲۵ تا ۹۷ درصد بوده است.همه این پژوهش ها بیانگر اهمیت پدیده ی ولع مصرف مواد در افرادی هست که قصد رهایی از سوء مصرف مواد را دارند.
مفهوم ولع و اشتیاق مصرف مواد، یکی از مهمترین زیرساخت های شناختی مورد توجه در دانش اعتیاد است. ولعی مصرف، هسته مرکزی پدیده اعتیاد را تشکیل می دهد(اختیاری و دیگران، ۱۳۸۹).ولعی مصرف در واقع عامل ادامه سوء مصرف مواد و همچنین بازگشت به اعتیاد پس از دوره های درمانی است. بنابراین، بررسی عوامل ایجاد کننده ولعی مصرف در جهت اتخاذ شرایطی برای دوری از آن ها یا تضعیف آن ها یکی از مهم ترین نقاط مورد توجه در پژوهشهای حیطه اعتیاد می باشد (دبیرنیا و دیگران، ۱۳۸۷). بنابراین، برخی از محققین(مکری، اختیاری، عدالتی و گنجگاهی، الف۱۳۸۷)، مهم ترین عامل بازگشت پس از ترک سوء مصرف مواد را، ولعی مصرف دانسته اند و بیان کرده اند، شناسایی هر چه بیشتر این پدیده و سایر عوامل مرتبط با آن از اهمیت ویژه درمانی برخوردار است.
اهمیت تجربه ی ولعی مصرف در تداوم اعتیاد به مواد، در پژوهش های بسیاری مورد تأیید قرار گرفته است. ولعی مصرف مواد، یک موقعیت انگیزشی قدرتمند یا گرایش شدید به مصرف در فرد معتاد است. با وجود اهمیت پدیده “ولعی مصرف” در ادامه فرایند سوء مصرف، تا کنون سازوکارهای روانشناختی و عاطفی مرتبط با این پدیده هنوز به طور کامل شناخته نشده اند. پژوهش ها نشان داده اند که نشانه های محیطی مربوط به مواد (مانند وسایل مصرف)، می توانند به ایجاد ولعی مصرف در معتادان بیانجامند(چایلدرس و دیگران، ۱۹۹۲ به نقل از اختیاری و همکاران، ۱۳۸۷ج ). سازمان جهانی بهداشت، ولع را به عنوان زیربنای شروع وابستگی به مواد، از دست دادن کنترل و عود دانسته است (به نقل از رحمانیان و همکاران ۱۳۸۵). از میان عوامل مؤثر در سوء مصرف مواد، ولعی مصرف، نقش مهم تری در پدیده بازگشت و حفظ موقعیت سوء مصرف و وابستگی به مواد دارد. ولع مصرف در نتیجه تغییراتی که مواد مخدر در مغز ایجاد می کنند باعث ناراحتی های فیزیکی در ارتباط با پرهیز از مواد می شود. ولع مصرف مواد نیز ممکن است توسط عوامل خارجی، محیطی مانند مناظر، صداها، و شرایط اجتماعی در ارتباط با بهره گرفتن از مواد باعث شده است(زیکلر[۱۰۹]، ۲۰۰۵).
خلاصه این که، ولع مصرف را می توان به یک میل شدید و مقاوم برای مصرف مواد تعریف کرد. میلی که اگر برآورده نشود رنج های روان شناختی و بدنی فراوانی هم چون ضعف[۱۱۰]، بی اشتهایی، اضطراب، بی خوابی، پرخاشگری و افسردگی را در پی دارد(آدولوراتو[۱۱۱]، لگیو[۱۱۲]، آبن آولی[۱۱۳] و گاسبارینی[۱۱۴]، ۲۰۰۵؛ انستیتوت ملی سوء مصرف مواد[۱۱۵]، ۱۹۹۶). بنابراین، یکی از مهم ترین گام ها در درمان اختلال وابستگی به مواد، تلاش در بهبود ولع مصرف مواد در بیماران است (دهقانی آرانی و رستمی، ۱۳۸۹).این که چه عواملی در شدت تجربه ولعی مصرف دخالت دارند، ذهن بسیاری از متخصصانی را که در زمینه اعتیاد مشغول به کار هستند، مشغول کرده است(مکری و همکاران، الف ۱۳۸۷).
مبانی نظری ولع مصرف مواد
تعریف ولع
تاکنون تعاریف گوناگونی از ولع مصرف مواد مطرح شده است و این پدیده ی شناختی را با رویکردهای متفاوتی مورد بررسی قرار داده اند .پژوهشگران و متخصصین بالینی از این واژه در جایگاه های متفاوتی برای نشان دادن احساس دوست داشتن، خواستن، ضرورت، تمایل، احتیاج، قصد یا اجبار به استفاده از مواد،استفاده می کنند(دراموند[۱۱۶]،۲۰۰۱).
“دراموند معتقد است که ولع “تجربه ی آگاهانه ی میل به استفاده از مواد ” است این در حالی است که نظریه پردازان دیگری با این عقیده مخالفند و ابعاد ناآگاهانه ی انگیزشی رفتارهای تأمین و مصرف مواد را نیز یکی از ابعاد ولع مصرف میدانند(اسکینر[۱۱۷] و اوبین[۱۱۸]،۲۰۱۰). به هر حال ولع مصرف مواد را میتوان یک تجربه ی شخصی و یک پدیده چند بعدی آمیخته با میل و هوس به دست آوردن یک احساس خوشایند و یا غلبه بر یک احساس ناخوشایند دانست(اختیاری،۲۰۰۸).
ابزارهای اندازه گیری ولع مصرف مواد با توجه به رویکرد تبیین کننده
به نظر می رسد طراحان ابزارهای سنجش ولع مصرف مواد با توجه به رویکردشان نسبت به ولع و فرایندهای بروز آن، به تهیه ابزارهای مختلف پرداخته اند.