خـضر و مــوسـی هـم عنـان بینـی بـه هـم
واژگان: موکب: گروه سواران با پیادگان. (ناظم)
معنی و مفهوم: شاه اخستان در قدر و منزلت، همچون اسکندر است و همراه سپاهیان او خضر و موسی در کنار هم دیده میشود.
آرایههای ادبی: همراهی خضر و موسی تلمیح به ماجرای خضر و موسی و تعلیم دادن موسی به وسیلهی خضر است.(سورهی کهف)
۱۱۹ - حکــم عــزرائیـل و بــرهــان مسـیح
در کــف و تیغــش عیـان بینـی بــه هــم
واژگان: برهان: حجّت روشن. (برهان) مسیح: نام حضرت عیسی(ع) بدان جهت که متبرّک آفریده شده. (ناظم)
معنی و مفهوم: مرگ که به منزلهی حکم عزرائیل و بذل و بخشش و عدم دل بستگی به مال دنیا که برهان و استدلال عیسی در طول حیاتش بود، هر دو با هم در شمشیر و دست پادشاه موجود است.
آرایههای ادبی: حکم عزرائیل کنایه از مرگ و برهان عیسی کنایه از عدم دلبستگی به دنیا و بذل مال است. بیت دارای لفّ و نشر مشوّش است، حکم عزرائیل به تیغ و برهان عیسی به کف شاه مربوط میشود.
۱۲۰ - دوســت و دشـمن را رضــا و خشـــم او
عمـر بخــش و جـان سـتان بیـنی بــه هـم
معنی و مفهوم: رضا و خشنودی ممدوح نسبت به دوستان، عمر بخش و خشم و سخط او نسبت به دشمنان، موجب گرفتن جان آنان میشود و این دو ویژگی در وجود او با هم دیده میشود.
آرایههای ادبی: تضّادهای متمادی بین رضا و خشم، دوست و دشمن و عمر بخش و جان ستان دیده میشود. بیت دارای لفّ و نشر سه گانهی مرتّب است. دوست با رضا و عمر بخش مرتبط است و دشمن با خشم و جان ستان پیوند یافته است.
۱۲۱ - چــون دونفـخ صــور در خـشم و رضـاش
زهــر و پــازهـــرِ روان بیــنی بــه هــم
واژگان: نفخ: دمیدن با دهان و غیره، پف کردن. (معین) صور: شاخ و جز آن که در آن دمند تا آواز برآید، بوق. (معین) پازهر: ضدّ سم. (معین)
معنی و مفهوم: خشم و رضای ممدوح همچون دو مرحلهی اوّل صور اسرافیل است، خشم او مانند نفخ اوّل(صعق) زهرکشندهی جان دشمنان است و رضا و خشنودی او، همچون نفخ دوم (بعث) پادزهر و برانگیزنده و جان بخش به دوستان خواهد بود.
آرایههای ادبی: خشم ممدوح در کشندگی به نفخ صور اوّل اسرافیل مانند شده و خشنودی او به نفخ صور دوم اسرافیل تشبیه گردیده است که این دو تشبیه، از گونهی رسا است؛ امّا در مصراع دوم به صورت مضمر، خشم به زهر و رضا به پادزهر تشبیه گردیده است. زهر و پادزهر و خشم و رضا، با هم تضّاد دارند. بیت دارای لفّ و نشر مرتّب است، خشم به زهر و رضا به پادزهر مربوط میشود.
توضیحات:
صور اسرافیل: شادروان فروزانفر میگوید: اسرافیل سه بار در صور میدمد، نخستین را « نفخهی فزع» میگویند که از اثر آن کوهها به حرکت درمیآیند و زمین چون کشتی گرانباری بر روی آب به گردش میافتد و جهان دگرگون میشود. دومین « نفخهی صعق» نام دارد که مردم و هر زندهای در آسمان و زمین میمیرند و جز خدای هیچکس باقی نمیماند تا بدانجا که ملکالموت نیز جان میسپارد و سومین را « نفخهی بعث» مینامند که بر اثر آن جانها به سوی ابدان بازمیگردند و مردگان از گور برمیخیزند.(شرح مثنوی شریف، ۱۳۷۱: صص ۸۷۴ ـ ۸۷۵)
۱۲۲ - خنجر سـبزش چــو سـرخ آیـد به خـون
حِصـرِم و مـی را نشــان بینـی بـــه هــم
واژگان: حِصرِم: غوره، انگور نارسیده که هنوز سبز است. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: خنجر سبز رنگ شاه اخستان هنگامی که به خون سرخ دشمن آغشته میشود، همانند آن است که حصرم سبز و شراب سرخ با هم آمیخته شده باشد.
آرایههای ادبی: بیت دارای لفّ و نشر مرتّب است، خنجر به حصرم و خون به می مربوط میشود.
۱۲۳ - تـا نــه بـس دیـر ازکـمال عـدل شــاه
مصــر و ری در شــابُـران بینـی بــه هــم
معنی و مفهوم: دیری نخواهد پایید که به خاطر عدل کمال یافتهی شاه اخستان، شابُران در وسعت و آبادانی همچون سرزمین ری و مصر خواهد شد.
توضیحات:
مصر: ناحیتی است مشرق وی بعضی حدود شام است و بعضی بیابان مصر و جنوب وی حدود نوبه است و مغرب وی بعضی از حدود مغرب است و بعضی بیابان است که آن را الواحات خوانند و شمال وی دریای روم است و این توانگرترین ناحیتی است اندر مسلمانی و اندر وی شهرهای بسیار است و همه آبادان و خرّم و توانگر و با نعمتهای بسیار گوناگون. (دهخدا به نقل از حدود العالم)
ری: ناحیهای قدیم که در عهد هخامنشی بین دربند (دروازهی بحر خزر) و دریای خزر و ماد قرار داشت… . منسوب به ری را، رازی گویند و به روایت شاهنامه نام قدیم آن «پیروز رام» است… . در ادوار تاریخ اسلام، شهر ری از شهرهای بزرگ عالم به شمار میرفت و بسیار آبادان بود و اعتبار داشت. (دهخدا)
شابُران: توضیحات (۳/۱۱۵)
۱۲۴ - از نســیم عــدل او هـــر پنــج وقــت
چـــار ملّــت را امـــان بینــی بــه هــم
واژگان: پنج وقت: اوقات پنج گانهی نماز، همیشه. (فرهنگ لغات) چار ملّت: چهار ملّت، چهار دین، ظاهراً یهودی، نصرانی، زرتشتی و اسلام. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: از نسیم عدالت و انصاف شاه اخستان، همواره و در تمام طول شبانه روز، پیروان چهار آیین زرتشتی، یهودی، مسیحی و اسلام، در امن و امان در کنار هم زندگی میکنند
آرایههای ادبی: نسیم عدل، اضافهی تشبیهی است. پنج وقت، کنایه از همیشه و همواره است. پنج و چهار، با هم تناسب دارند.
۱۲۵ - بــر دعـــای دولتـش در شـش جهــت
هفـت مـردان یــک زبــان بینـی بــه هـم
واژگان: هفت مردان: هفت اخیار. (فرهنگ لغات)توضیحات. شش جهت: جهات ستّه، شش طرف: پس، پیش، چپ، راست، زیر و بالا. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: شاه عادل به گونهای عزیز و محترم است که در تمام شش گوشهی عالم، هفت طبقهی مردان خدا، یک زبان و متحد، همواره برای دولت و اقبال او دعا میخوانند.
آرایههای ادبی: شش و هفت و یک با هم تناسب دارند و سیاقه الاعداد ساختهاند.
توضیحات:
هفت مردان: مردان خدا هفت دستهاند، که ایشان را هفت مردان گویند: ۱- اقطاب ۲- ابدال ۳- اخیار ۴- اوتاد ۵- غوث ۶- نقبا ۷- نجبا. هفت مردان را رجال الغیب نیز گفتهاند که بعضی معتقدند قوام عالم به وجود آنها وابسته است. مؤلّف برهان نویسد: هفت مردان کنایه از هفت مرد است که کنایه از اصحاب کهف و اخیار باشد و گویند اخیار سیصد و پنجاه و ششاند، در شش مرتبه، سیصد از ایشان در یک مرتبه، چهل در یک مرتبه، هفت در یک مرتبه، پنج در یک مرتبه، سه در یک مرتبه و یکی در مرتبهی بالاتر از اینها، قطب است و قوام عالم به وجود اینهاست. (ماهیار، ۱۳۷۶: ۵۳-۵۲)
۱۲۶ - در ریـــاض عشـرتـش هــر هــفت روز
شرح مشکلات دیوان خاقانی( هفت ترکیب بند بلند شرح نشده )- ...