و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من (برآنم) که جانشینی در زمین قرار دهم، گفتند: کسی را (جانشین) قرار می دهی که در آن فساد کند و خونها بریزد و حال آنکه ما به شکر تو تسبیح گوییم و ترا تقدیس می کنیم. گفت: من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید. (تعلیقات دیوان مجیر. ص ۵۱۷)
در بیت صنعت اقتباس وجود دارد.
معنی بیت: دل در جوابم گفت: این اندازه بدان که از قرآن مجید آیهی انی جاعل (جانشینی انسان) در مقام و منزلت این ممدوح نازل شده است و او خلیفهی خداوند بر روی زمین است.
۴۰)عدل کسری ظلم حجاج است در عهد تو زانک پیش عدلت عدل کسری عین عدوان آمدست
کسری: انوشیروان بن قباد بن فیروز، مادر وی دختر دهقان بود. قباد در نیشابور او را به زنی گرفت. لقب وی کسری (خسرو) است. پس از قباد بر سر پادشاهی با برادران خود کبوس و جام به ستیزه برخاست و به یاری مهبود وزیر به پادشاهی رسید (۵۳۱ میلادی) و حمدالله مستوفی مینویسد: انوشیروان عادت و آیین و شمایل نیکو داشت و عدل و داد نیکو نهاد و ترتیب خراج ملک و ضبط لشکر داد و دفتر عرض و عارض، او پیدا کرد و کتاب کلیله و دمنه در عهد او از هند به ایران آوردند. با همه اشتهار او به عدل و داد به گواهی اعمال وحشیانهای که از او در کشتار دسته جمعی مزدک و پیروان او صادر شده، میتوان نظر پروکوپیوس را که وی را پادشاهی بی آرام و فتنه انگیز معرفی کرده است، صادق دانست… (تعلیقات دیوان مجیر، ص ۵۱۸).
حجاج: ابو محمد حجاج بن یوسف بن الحکم ثقفی، یکی از امراء عبدالملک بن مروان، مردی بی رحم و سفّاک بود، در سال ۷۲ هجری از طرف عبدالملک مأمور فتح مکه و دفع عبدالله بن زبیر گردید، حجاج، مکه را پس از هفت ماه محاصره، گرفت و عبدالله در جنگ کشته شد، پس از فتح مکه، عبدالملک ممالک شرق اسلامی را بدو سپرد و او تا سال ۹۵ هجری که درگذشت، مدت بیست سال با نهایت ستمگری و خونخواری، بر عراق عرب و عراق عجم فرمانروایی کرد، گویند تعداد کسانی که به فرمان او به قتل رسیده اند، غیر از آنهایی که در جنگ کشته شدهاند متجاوز از یکصد و بیست هزار نفر بوده است. (همان)
عدوان: دشمنی کردن، ستم کردن بر کسی، جور و ظلم.
در بیت تصدیر (ردالعجر علی الصدر) وجود دارد (با کلمه عدل کسری) و نیز با تکرار عدل آرایه تکریر ایجاد شده است. واج آرایی با حرف «ع» و طباق (بین عدل و ظلم و نیز عدل و عدوان) نیز در بیت به چشم میخورد و بین کسری و حجاج تناسب است. (مراعات النظیر)
معنی بیت: عدل انوشیروان (که به دادگستری مشهور بود) در زمان تو مانند ظلم حجاج بن یوسف است؛ به علت اینکه در مقابل عدل و داد تو، عدالت کسری خود عین دشمنی و بی عدالتی جلوه می کند.
۴۱)آسمان عمرپیما از نهیب تیغ تو با تو از بهر امان در عهد و پیمان آمدست
عمرپیما: با توجه به اینکه قدما معتقد بودند که آسمان در حرکت است و چرخش زمانه و روزگار با آن و به واسطهی آنست، به همین علت عمرپیما آورده (تلف کننده عمر، پیماینده عمر)…
آسمان عمرپیما: فلک سنجنده عمر (فرهنگنامه شعری).
در بیت «غلو» وجود دارد و نیز بین پیمان و پیما، جناس زاید (مذیل) هست.
معنی بیت: فلک و روزگار که از بین برنده و تلف کننده عمر انسانهاست از ترس و هیبت شمشیر تو، با تو هم عهد و پیمان گشته است تا از شمشیر تو در امان باشد.
۴۲)چون کفت راداست گرکان رفته شد، گو رفته باش خاک بر سر شعر را جایی که قرآن آمدست
تلمیح و اشاره به آیهی قرآن (در جواب کسانی که به پیغمبر(ص) تهمت شاعری میزدند):« و ما علمناه الشّعر و ما ینبغی له إن هو الا ذکر و قرآن مبین».
ترجمه: و نه ما او را شعر آموختیم و نه شاعری شایستهی مقام اوست (بلکه) این کتاب ذکر (الهی) و قرآن روشن است (سوره یس، آیه ۶۹).
مصرع دوم تمثیل (ارسال المثل) است و نیز در بیت تشبیه مضمر و تفضیل وجود دارد.
معنی بیت: ای پادشاه عادل و جوانمرد! تو صاحب دست و دل بخشنده و کریمی. حتی اگر ثروت و مکنتی در دستگاه تو وجود نداشته باشد، چیزی از جوانمردی تو کم نمیشود، همچنانکه شعر در مقابل قرآن ارزشی ندارد. (مفهوم مصرع اول را اینطور نیز میتوان بیان کرد: کان جواهر در مقابل دست جوانمرد تو ارزشی ندارد). به عبارت دیگر، جایی که کف بخشنده تو هست اگر کان جواهر نابود شود بگذار بشود که با دست راد تو نیازی به کان نیست، همچنانکه با وجود قرآن میتوان از شعر صرف نظر کرد و خود را بینیاز آن دانست (دکتر احمد شوقی نوبر).
۴۳)تا کند هنگام بزمت پیش تو بازیگری ماه مارافسا و گردون کاسه گردان آمدست
تا: حرف ربط است و نتیجه و معلول را بیان میکند.
ماه مارافسا؛ مار افسا: آنکه مار را افسون کند، مارگیر، ماه مارافسا: قصیدهی ۴، بیت ۶۲، تعلیقات ص۴۸۷.
مهر مارافسای را بر نارون جولان دهد ماه مهرانگیز را بر نسترن پرچین کند (۱۷)
احتمالاً اشاره به نظر قدماست:« اگر مار را کُشتی، او نمیمیرد تا زمانی که شب ماه را ببیند و جان از جسمش خارج شود».
گردون کاسه گردان؛ کاسه گردان؛ شخصی را گویند که بر در خانهها و دکّانها رود و گدایی کند، و ساقی را هم میگویند و کنایه از آسمان است (برهان).
در بیت حسن تعلیل وجود دارد.
معنی بیت: هنگامی که تو بزم عشرت میگستری و به تماشا مینشینی، در مجلس تو ماه با آن همه عظمت مانند مارافسایان و گردون با آن همه جلالت، مانند شعبده بازان کاسه گردان، به بازیگری و تردستی میپردازند تا توجه تو را جلب کنند (ماه و آسمان برای اینکه در جشن و سور تو رقص و بازیگری کنند، یکی مارگیر و دیگری کاسه گردان (گدا) شده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴۴)حافظ ملک عراقی و اتابک تاج بخش قتلغ اینانج از پی ملک خراسان آمدست
عراق: نام سرزمینی است، این نام را تازی شده ایران شهر شمرده اند، و نیز به معنی جایی که بر کناره رود است دانستهاند؛ لیک چنان می کند که عراق تازی شده اراک پهلوی باشد.(۱۸)
اتابک: بیت ۱۸.
قتلغ اینانج: قتلغ اینانج محمود، نواده دختری اینانج والی ری و پسر اتابک محمد جهان پهلوان بن ایلدگز که مادرش اینانج خاتون بوده است، که زبده التواریخ غالباً او را اینانج محمود می نامد، ولی سایر کتب تواریخ اغلب او را به لفظ «قتلغ اینانج» بدون علاوه «محمود» میخوانند و می نویسند…. (تعلیقات دیوان مجیر).
ملک خراسان: خراسان در اصل «خوراسان» ، محل طلوع آفتاب بوده است. (۱۹).
بین عراق و خراسان تناسب وجود دارد (مراعات النظیر):
گنج در ها نتوان برد به دریای عراق گر به بازار خراسان شدنم نگذارند (۲۰)
معنی بیت: ای قتلغ اینانج که نگهدارنده سرزمین عراق هستی و اتابکی می باشی که به پادشاهان تاج میبخشد (انسانها به وسیلهی قدرت و بخشش او به پادشاهی میرسند)، خداوند ترا برای گرفتن سرزمین خراسان آفریده است (یا به خاطر فرمانروایی بر سرزمین خراسان آمده ای).
۴۵)شاد باش ای شیر شیرآشام و طفل روز به کاسمان با فر او طفل دبستان آمدست
شیر شیرآشام: استعاره از ممدوح که دلیر و خونریز و پهلوان افکن است.
در بیت واج آرایی با حرف «ش» به چشم می خورد. همچنین بیت از نظر تنافر حروف (عیب کلمه) نیز قابل بررسی است. که در حوزهی علم معانی است. (در کلمات شیر شیرآشام)، و از نظر «بیان» تشبیه مضمر و تفضیل (در مصرع دوم) وجود دارد.
بین طفل و شیر (در معنی غیر مراد آن)، ایهام وجود دارد.
در مصرع دوم، ضمیر «او» که بعد از حرف ربط «که» آمده، بجای ضمیر «تو» نشسته است (استعمال ضمیر غایب به جای ضمیر مخاطب، که جزو خصایص سبکی شاعران خراسانی و آذربایجانی است).
معنی بیت: ای شیر خونریز و کودک خوشبخت! با شادی و سرور زندگی کن، چون در مقابل شکوه و فر و عظمت تو، آسمان مانند کودک کتاب به دست و دبستانی است.
۴۶)مردم چشم است و چشم عالمی روشن بدوست لاجرم با چشمه خورشید یکسان آمدست
در بیت آرایهی تکریر وجود دارد. (تکرار «چشم») و همچنین بین چشم و چشمه، جناس زاید (مذیل) وجود دارد.
در «مردم چشم»، ایهام وجود دارد؛ چنانکه حافظ فرماید:
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است (۲۱)
شاعر در این بیت، یکباره از خطاب به غیبت عدول کرده است (التفات).
معنی بیت: این پادشاه تازه مولود، همچون مردمک چشم عزیز است و چشم جهانیان بدو روشن گشته، تحقیقاً در نورافکنی و درخشانی، پادشاه و خورشید یکسان و مثل هم آفریده شده است.
۴۷)او هنوز اندر میان مهد و خیل جاه او برتر از ایوان چرخ و اوج کیوان آمدست
ایوان چرخ: کنایه از آسمان.
کیوان: ستاره زحل که در آسمان هفتم قرار دارد نحس اکبر گفته میشود، از سیارات منظومه شمسی میان مشتری و اورانوس (فرهنگ لغات و تعبیرات). خاقانی به موقعیت مکانی برتر زحل نسبت به مشتری اشاره کرده است:
گرچه هفت اختر به یکجا دیدهاند جای کیوان بر کران دانسته اند (۲۲)
بین چرخ و کیوان، تناسب وجود دارد و بین کیوان و ایوان نوعی جناس (زاید) وجود دارد.