کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



مخاطب: واژه مخاطب از لحاظ لغوی، ما را به تعداد اشخاصی که به مجموعه ی اجتماعی تعلق دارند، ارجاع می دهد؛ از سوی دیگر مفاهیمی چون توده، اشخاص و جمعیت را به دنیال خود دارد. این واژه حضور فرد در فضای عموم را در ذهن بیدار می کند، فضایی که در آن فردیت موجود انسانی به نفع رفتار های عمومی کنار می رود(موشتوری،۱۳۸۶: ۲۵-۲۳).
نقاشی مدرن: منظور از نقاشی مدرن در این تحقیق آثاری نقاشی است که در گالری های شهر تهران به نمایش در آمده اند و از لحاظ سبک پیرو سبک های مدرن نقاشی غرب است.
نقاشی عامه پسند: منظور از نقاشی عامه پسند در این تحقیق آثاری نقاشی است که در مغازه-گالریها عرضه می شوند.

۱-۱۳- پیشینه ی تحقیق

 

 

    1. بوردیو، پی یر.(۱۳۹۱) تمایز، نقد اجتماعی قضاوت های ذوقی

 

بوردیو در این کتاب به نقد جامعه شناختی سلیقه می پردازد. او از طبقه اجتماعی و سرمایه فرهنگی صحبت می کند و استدلال می کند که سلیقه منحصرا با فرهنگ و موقعیت اجتماعی تعیین می شود و اینکه سرمایه فرهنگی در اشیا مصرفی عینیت می یابد و معتقد است که سلیقه مبنای همه چیز هایی است که فرد در اختیار دارد و مبنای همه چیز هایی است که هویت فرد را برای دیگران رقم می زند، و به این طریق است که فرد خود را طبقه بندی می کند و توسط دیگران نیز طبقه بندی می شود.
مقاله - پروژه

 

    1. راودراد، اعظم. شایگان، خشایار.(۱۳۹۰) ویژگی های اجتماعی مخاطبان نقاشی مدرن و مردم پسند در ایران

 

این مقاله، تحقیقی میدانی در حوزه مخاطبان نقاشی مدرن و مردم پسند ایران است که به مسئله تفاوت یا عدم تفاوت ویژگی های فردی، اجتماعی و ذائقه هنریِ مخاطبان نقاشیِ مدرن از یک سو و مخاطبان نقاشی های عامه پسند از سوی دیگر می پردازد. همچنین عوامل مؤثر در شکل گیری این تفاوت ها را بررسی می کند. نتیجه کلی این تحقیق نشان می دهد مخاطبانِ نقاشیِ مدرن با مخاطبان نقاشی مردم پسند از ابعاد مختلف اجتماعی متفاوتند. نتایج حاصل از آزمون فرضیات آنها نشان می دهد مخاطبان، علاوه بر تفاوت در میزان سرمایه مرتبط با میدان، از حیث مشخصاتِ جمعیت شناختی مانند منزلت شغلیِ پدر و سبک زندگی نیز تفاوت معناداری با یکدیگر دارند.
در تفاوت پژوهش حاضر و این تحقیق باید بیان کنم که در پژوهش ما هدف اصلی بررسی تاثیر سرمایه فرهنگی بر نوع مصرف و سلیقه هنری مخاطبان است و در واقع به دیگر عوامل اجتماعی بصورت گذرا پرداخته شده و همچنین تفاوت دیگر بررسی نقش مصرف در پژوهش حاضر است و بعلاوه بر خلاف پژوهش ذکر شده در این تحقیق از مخاطبان سه مکان، یعنی گالری ها، مغازه-گالری ها و فرهنگسراها استفاده شده است تا به نتایج مشخص ترو جامع تری دست یابیم.

 

    1. رحمتی، محمد.مردای، سجاد(۱۳۹۰) توزیع اجتماعی الگوی مصرف(بررسی سلیقه های هنری در شهر تهران)

 

رحمتی و مردای در این مقاله درصدد بررسی توزیع سلیقه های هنری در میان اقشار و گروه های متفاوت مردم شهر تهران بوده اند.در بخش مبانی نظری، از دیدگاه های پی یر بوردیو و نظریه پردازان پست مدرن استفاده کرده اند. آنها با روش پیمایش و با بهره گرفتن از ابزار پرسش نامه در میان ۴۱۰ نفر از افراد ۱۵ تا ۴۵ ساله شهر تهران به بررسی سلیقه های هنری پرداخته اند و معتقدند که سلیقه افراد رابطه معنی داری با متغیرهایی چون سن، جنسیت، قومیت و شغل نشان نمی دهد. از طرفی دیگر ،بواسطه این تحقیق به بررسی نوعی درهم آمیختگی و التقاطی شدن در میان الگوهای مصرف کالاهای فرهنگی و هنری در جمعیت مورد مطالعه پرداخته اند.

 

    1. صمیم،رضا(۱۳۸۶) قشر بندی اجتماعی و مصرف فرهنگی با تمرکز بر مصرف موسیقایی در شهر تهران

 

این پایان نامه جهت شناخت ساز و کار تأثیر دو نظام اجتماعی و فرهنگی به بررسی ارتباط قشربندی اجتماعی و مصرف فرهنگی پرداخته است. رضا صمیم برای بررسی فرضیات، داده هایی در زمینه نوع و میزان مصرف موسیقایی ۳۶۰ نفر از ساکنان چهار محله ی اختاریه، الهیه، پونک و جوادیه از محلات شهر تهران با روش پیمایش و ابزار پرسشنامه جمع آوری کرده و معتقد است میان طبقه و پایگاه و میزان مصرف موسیقایی رابطه معناداری وجود دارد و همچنین پایگاه اجتماعی و نوع مصرف موسیقایی، یعنی مصرف نخبه و توده تأثیرگذار است.

 

    1. کشمیرشکن، عبدالحمید(۱۳۷۳) بررسی رابطه هنرمند و مخاطب و جایگاه مخاطب در هنر معاصر

 

کشمیرشکن به بررسی رابطه هنرمند و مخاطب و جایگاه مخاطب در هنر معاصر می پردازد. وی به اهمیت تصویر و زبان تصویر اشاره دارد و آنرا از سایر نشانه های نوشتاری و شنیداری سریع تر، پایدار تر و تأثیرگذار تر می داند. در آخر به اهمیت وجود منتقد هنری اشاره دارد و نقش منتقد و دیگر نهاد ها در جایگاه پل ارتباطی هنرمند و جامعه متذکر می شود.

 

    1. Gronow, J. (1997). The sociology of taste. New York

 

کتاب جامعه شناسی سلیقه شامل تحقیقات نظری گرونو پیرامون سلیقه است. وی ابتدا به بررسی تاریخی نقش سلیقه در زیبایی شناسی به خصوص فلسفه روشنگری می پردازد و در ادامه به نقش لذت، نیاز و مصرف و همچنین فرم های اجتماعی و نوع سلیقه (با بهره گرفتن از نظریه زیمل) می پردازد و در نهایت روند زیبایی شناختی کردن زندگی روزمره را در میان مخاطبین و مصرف کننده ها مورد تحلیل قرار می دهد. او در این کتاب به نقش سلیقه در درک ما از پویایی هر جامعه ی مدرنی اشاره دارد و از نظریات ویبلن، زیمل و لیوتار و بوردیو استفاده می کند.

 

    1. Dimaggio,P and Useem, M (1987). Social Class and Arts Consumption: The Origins and Consequences of Class Differences in Exposure to the Arts in America

 

در این مقاله دی ماجیو و میشل یوسم به بررسی خانواده هایی با طبقه اجتماعی متفاوت و شیوه های متفاوت اجتماعی شدن شان می پردازند. آنها معتقدند بهرمندی و علاقمندی فرهنگی نسل به نسل بازتولید می شود و احتمالا این امر موجب توسعه سلیقه زیبایی شناسی نیز می شود. از نظر آنها تفاوت در طبقه اجتماعی منجر به ترجیحات فرهنگی متمایز می شود، و اجتماعی شدن خانواده به عنوان یک مکانیسم قوی عمل می کند در حدی که سنت های هنری مرتبط با هر طبقه از نسلی به نسلی دیگر بازتولید و تکرار می شوند. به علاوه، رابطه قوی بین طبقه اجتماعی خانواده و سطح و کیفیت آموزش رسمی موجب تقویت بیشتر روند بازتولید فرهنگی می شود. تحصیل، مخصوصا تحصیلات عالی، فرصتی را برای معرفی فرهنگ والا محیا می کند و موجب می شودکه تجربه زیبایی شناختی والا، به عنوان عامل تعیین کننده مهم سلیقه هنری محسوب شود. پس آموزش، به میزان قابل توجهی، در تمایزات میان طبقات اجتماعی، اثر گذار است، همچنین به تفکیک مصرف هنری طبقات کمک می کند. این ملاحضات می تواند به این امر هدایت کند که پویایی فرهنگی همانند پویایی اجتماعی از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود، و نسبتا محدود شده است. آنها همچنین معتقدند که آموزش، جدا از ریشه طبقه، عمده ترین سهم را در گرایش افراد به مصرف یک شکل هنری نسبت به دیگری دارد.

فصل دوم

 

ادبیات پژوهش

 

۲-۱- مقدمه

فرهنگ نشان دهنده شیوه های انجام عمل، احساس و اندیشیدن خاص یک اجتماع بشری است که به صورت اکتسابی و نه فطری بدست می آید. فرهنگ آگاهی علمی و هنری و ادبی یک جامعه اشاره دارد و موجب می شود تا انسان شرایط هستی و کردارهای فنی خود را بسازد و قواعد رفتاری خود را تعیین کند و به همین علت می توان گفت که هر گروه انسانی فرهنگ خاص خود را دارد. فرهنگ انسان فرهیخته را در برابر انسان نا فرهیخته قرار می دهد. مساله اصلی در مفهوم فرهیخته، رابطه آن با فرهنگ توده ای است و اینکه‏ نقد فرهنگ توده از موضع فرهنگ خواص،نه تنها پیشاپیش قائل به تمایز بین فرهنگ برتر و پست است،بلکه معتقد به وجود ارزشهای عام یا مطلق است که بر پایهء آنها می‏توان موضعی‏ انتقادی گرفت. زمانی که فرهنگ معاصر، مورد بررسی آکادمیکی قرار گرفت، ابتدا این مضمون وجود داشته که فرهنگ توده بر جامعه و فرهنگ فاخر تأثیرات منفی دارد. در مورد تمایز بین این دو مفهوم بسیاری معتقدند که محصولات فرهنگی برای فرهنگ فرهیخته مجرایی است برای ادراک عقلانی و احساسی که منعکس کننده ی ارزش های زیبایی شناختی و اخلاقی والا است و در مقابل برای توده ها منعکس کننده ی لذت های سطحی مرتبط با فرهنگ است، و سرگرمی و لذت به عنوان اهداف اولیه فرهنگی آنان است.
همانطور که مشخص است فرهنگ موضوع تمایز و مبارزه میان گروه های اجتماعی است. این مبارزات که بوردیو(۱۳۹۱) از آن به عنوان مبارزه نمادین یاد می کند، برای تحمیل فرهنگی بر فرهنگ دیگر در می گیرد. وی معتقد است که این مبارزات نمادین بر سر درک جهان اجتماعی می تواند دو شکل متفاوت به خود بگیرد. هم می تواند به صورت عینی یعنی از طریق کنش های بازنمایی، فردی یا جمعی، به قصد نمایان کردن و ارزش دادن به برخی از واقعیت های معین عمل کند و هم به صورت ذهنی یعنی از طریق تلاش برای تغییر مقوله های ادراک و دریافت جهان اجتماعی، ساختار های شناختی و ارزیابانه درگیرد. در کنار این مبارزات نمادین خشونتی نمادین نیز شکل می گیرد، خشونت نمادین به زبان ساده یعنی شکلی از خشونت که بر یک عامل اجتماعی با همکاری خود وی اعمال شود. خشونت نمادین از پذیرش مجموعه ی پیش فرض های اساسی، پیشا تاملی، ناشی می شود که عاملان اجتماعی، خیلی ساده جهان اجتماعی که در آن درگیر هستند را امری طبیعی می پندارند زیرا که ساختارهای شناختی بر آنها تحمیل می شود که برآمده از خود ساختارهای این جهان است.
همانطور که گفته شد کارکرد فضای اجتماعی برپایه تمایزگذاری میان افراد و گروه ها است، یعنی هر گروه اجتماعی در پی کسب و برخورداری از یک هویت اجتماعی خاص است که هستی اجتماعی گروه را ممکن و او را از دیگر طبقات متمایز می سازد. این امر یعنی اعلام به رسمیت شناخته شدن، رویت پذیر بودن و پذیرفته شدن توسط دیگران. این هویت اجتماعی بر عواملی استوار است از جمله: ملیت، شغل، طبقه اجتماعی، سلیقه و… که بوردیو(۱۳۹۱) این عوامل را با عنوان سرمایه فرهنگی معرفی می کند. اگر هر گروه اجتماعی بتواند تصویری متقاعد کننده از این سرمایه های خود ارائه دهد می تواند داشته های خود را مشروعیت و در نهایت عینیت بخشد.
بوردیو(۱۳۹۰) و با طرح موضوع‏ سرمایه ی فرهنگی نشان می‏دهد که چه رابطهء عمیقی بین تداوم نابرابری اقتصادی و نابرابری‏ فرهنگی هست. میزان اکتساب سرمایه نوع مصرف هر طبقه را نشان می دهد. در بسیاری از تحقیقات تجربی این امر به وضوح نشان داده شده که طبقات بالا و مسلط بیش از سایر طبقات به موزه ها، گالری ها می روند و اساساً می توان گفت دستیابی به کالاهای فرهنگی به طور برابر در بین طبقات اجتماعی تقسیم نشده و میزان سرمایه شدیداً بر این امر تأثیرگذار است. این نابرابری فرهنگی منعکس کننده استراتژی تمایز و مبارزات طبقاتی در حوزه ی فرهنگ و هنر است. مبارزه ای که به طور روزمره و در بیشتر مواقع به شکل مبارزه ای بر سر مشروعیت بخشی کردار ها وبینش ها در جریان است.
این مبارزه بر سر مشروعیت بخشی موجب شده تا بتوانیم کالاهای فرهنگی را نیز طبقه بندی کنیم. به طور نمونه موسیقی کلاسیک را در برابر موسیقی عامه پسند قرار دهیم. به همین صورت می توانیم حوزه های فرهنگی فاخر (موسیقی کلاسیک، نقاشی، مجسمه سازی، ادبیات و تئاتر) و حوزه های فرهنگی کمتر فاخر (سینما، عکاسی، داستان های مصور، ترانه ها و …) را متمایز کینم. و همچنان در دل خود این حوزه ها نیز می توانیم نوع سلیقه عامه پسند و فاخر را مجزا کنیم مثلا در سینما بین سینما مفهومی و فاخر و سینمای عامه و تجاری تمایز قائل شد.
شناخت و مصرف هر یک از این کالاهای هنری در هر حوزه فرهنگی ابزاری برای طبقه بندی گروه های اجتماعی است، به این معنا که عاملان اجتماعی از لحظه ای که دست به یک عمل می زنند و سلیقه خودشان را در قبال هریک از این آثار نمایان می سازند، خود را طبقه بندی می کنند و در تقابل با دیگران قرار می دهند. بنابراین، میدان فرهنگی همچون نظامی برای طبقه بندی عمل می کند که بر سلسله مراتبی از بالاترین مشروعیت و کم ترین مشروعیت و به تعبیر دیگر بر سلسله مراتب ممتاز تا مبتذل استوار است. میدان فرهنگی به عاملان خود این امکان را می دهد تا استراتژی های متمایز شدن از اعضای سایر طبقات را عملی کنند.
پس مصارف فرهنگی و سلیقه هنری در طبقات اجتماعی متفاوت است و این تفاوت به طور مستقیم با سرمایه در اختیار هر طبقه ارتباط دارد. به همین علت نوعی شباهت میان ساختار طبقات اجتماعی و ساختار سلیقه ها و کردارها دیده می شود. طبقه مسلط تلاش دارد تا نوقعیت خود را حفظ کند، و این کار را با تعریف و تحمیل سلیقه خوب و مشروع به باقی جامعه انجام می دهد. منطق تمایز بر حفظ فاصله ای مشخص میان کردارها استوار است و به محض اینکه کردار یا سلیقه ای همگانی شود قدرت تمایز خود را از دست می دهد و عمل دیگری که مختص طبقات مسلط است جایگزین آن می شود.

۲-۲- بخش اول : مولفه های اجتماعی تأثیرگذار بر سلیقه هنری

 

۲-۲-۱- مفهوم تاریخی سلیقه

سلیقه عموما به توانایی یا استعداد درک ویژگی های زیبای اشیا اطلاق می شود، بدین ترتیب می توان گفت، مفهوم سلیقه جزئی از گفتمان هنر و زیبایی و البته راهی برای درک عمیق تر معنای زیبایی شناسی است. در طول تاریخ فیلسوفان بسیاری بر سر ماهیت کیفیاتی که موجب می شوند شی یا بیانی زیبا یا به لحاظ زیبایی شناختی جذاب و گیرا باشد به بحث پرداخته اند، مفهوم سلیقه و زیبایی شناسی، ذهنیت، همگانی بودن احکام، معیار سلیقه ، لذت بی طرفانه، داوری از جمله مباحث محوری بود که در قرن هجدهم مطرح و به عنوان قواعد و تعاریف مقوله سلیقه به حوزه زیبایی شناسی راه یافت.
در فرهنگ فارسی نیز حس چشایی را مبنای بیان و تجربه ی هنری می داند. سلیقه در زبان فارسی هم دقیقا در معنای حس چشایی به کار رفته است(مانند این جمله از وراوینی: «آن که صاف ساغر انصاف نخورده باشد از سلیقه آن خبری ندهد») که در زمینه هنری به توانایی درک هنری و لذت بردن و سنجیدن آن اشاره دارد. همچنین در زبان فارسی سلیقه به نوعی کردار اشاره دارد و نه صرف داوری در باب چیزی. آنکه صاحب سلیقه خوانده می شود، لزوما توانایی خاص زیبایی شناسانه و هنری ندارد، بلکه از شور و اشتیاق بهره دارد که می تواند هنر و زیباپسندی را به دیگر جوانب زندگی اش سرایت دهد. آنچه در زبان فارسی در مفهوم این واژه برجسته است تقابل آن با درک، دریافت و پنداشت عقلانی و منطقی است، اشاره ای به میلی درونی – و نه عارضی- است. از همین رو، این واژه در ادبیات و طریقت عرفانی راه یافته است (ساعتچی،۱۳۸۸: ۳۵۴).
در کل سلیقه واژه ای است که بریکی از پنج حس دلالت دارد، حسی که قوه ی تمییز و لذت چشایی را پدید می آورد. ذائقه در مقام یکی ازحواس، لزوما به لذت یا عدم لذت مربوط است؛ به بیان دیگر، پاسخی حسی است که حامل بار مثبت یا منفی است. این عنصر عاطفی یکی از وجوه حس چشایی است که به جامه ی استعاره ای برای لذت زیبایی شناختی در آمده، یکی از مهمترین وجوه کاربرد استعاره ی حس در درک زیبایی شناختی الزامی بودن تجربه ی مستقیم و دست اول است(ماری،۱۴۳:۱۳۸۹).
بنابراین برای یافتن خاستگاه مفهوم زیبایی شناسی و سلیقه در معنای جدید آن می بایست که به قرن هجدهم، دوره ای که تلقی جدید از زیبایی شناسی بوجود آمد رجوع کنیم. چراکه سلیقه به عنوان یک اصطلاح، در سراسر قرن هفدهم در ایتالیا و فرانسه بکار می رفته اما فقط در اوایل قرن هجدهم است که موضوع نظریه پردازی های مفصل قرار می گیرد(ولک،۶۲:۱۳۷۷). دوره ای که ادراک حسانی که تا پیش از این موضوعی جزیی دیده می شد به عنوان بخشی از تفکر فلسفی مطرح شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 06:20:00 ب.ظ ]




مبحث دوم- اقسام پیشگیری

 

گفتار اول- پیشگیری کیفری

این نوع از پیشگیرانه ترین شکل از اقسام پیشگیری است؛ که، تاریخ و سابقه ای بسیار طولانی دارد. این پیشگیری بر این تفکر استوار است که، از راه اعمال کیفرها و اقدام تنبیهی و از راه ترس و ارعابی که در اثر مجازاتها و اجرای آن در دل مجرمان و سایر اشخاص ایجاد می شود، می توان زمینه ی وقوع جرایم را در آینده خشکانید و یا از تکرار آن جلوگیری کرد.
پیشگیری کیفری خود به پیشگیری عام و پیشگیری خاص قابل تقسیم است. پیشگیری عام بر ارعاب انگیزی، عبرت آموزی، کیفر و شدت مجازات ها استوار است و عبارت است از ارعاب انگیزی از راه تهدید به مجازات در مورد مجرمان بالقوه و افرادی که تفکر و تصمیم مجرمانه در ذهن خود دارند. در این نوع پیشگیری، وجود پلیس و نمودهای خارجی آن، دادگستری و قانون جزا، به مثابه ارکان پیشگیری کننده نظام کیفری، مورد توجه می باشند.
در این نوع پیشگیری، شدت، حتمی بودن، قطعی بودن و سرعت اجرای مجازات در ارعاب انگیزی و عبرت آموزی، تأثیر بسزایی دارد و سعی می شود با اعمال مجازاتها، از ارتکاب جرایم توسط افراد دیگر جلوگیری شود.
پیشگیری عام، جرم مدار و ناظر بر جلوگیری اولیه از ارتکاب جرم است. در این نوع پیشگیری، مقررات کیفری و روش های رسمی یا قانونی برخورد با جرم، یعنی اعمال مجازات و تقویت پلیس و دستگاه قضایی به منظور بازدارندگی، مورد تأیید و اصرار است.
پیشگیری خاص نیز به معنی اعمال تدبیرهای خاص در مورد مجرمان (بخصوص زندانیان) به منظور پیشگیری از تکرار جرم و اصلاح، تربیت و بازپروری آنان می باشد. این پیشگیری که به آن پیشگیری فردی نیز اطلاق می شود، بر اصلاح و بازسازی مجدد بزهکاران قدیمی است. کمک ها و مساعدت های انجمن حمایت از زندانیان و اشخاص و تشکل های علاقمند، در موفقیت سیاست اصلاحی بازپروری بزهکاران و مهار جرم، تأٍثیر به سزایی دارد. این نوع پیشگیری، در چارچوب جرم شناسی بالینی قرار می گیرد.

گفتار دوم- پیشگیری اجتماعی

پیشگیری اجتماعی یا اصلاحی عبارت است از مجموعه ی تدبیرها و اقدام هایی که به دنبال حذف یا خنثی کردن علت ها و عامل های تکوین دهنده و زمینه ساز جرم می باشد. هدف این نوع پیشگیری، سالم سازی جامعه است به گونه ای که بشود، هم از وقوع جرم اولیه و هم از تکرار جرم جلوگیری کرد.
اساس و زیربنای رویکرد پیشگیری اجتماعی شناخت علت ها و عوامل جرم و برطرف کردن آنها با اجرای اصلاحات فردی و اجتماعی است مانند مبارزه با فقر و بی سوادی و بیکاری، درمان اختلالهای روحی و جسمی مرتکبان، بالا بردن سطح سواد، آموزشهای عمومی و ارزشهای اجتماعی، تقویت نهادهای اجتماعی مانند خانواده، مدرسه، مسجد، برنامه ریزی اوقات فراغت افراد، گسترش بهداشت عمومی و… که می توان به واسطه ی آنها، علت ها و زمینه های ارتکاب جرم را از بین برد و از گرایش و کشیده شدن افراد به شیوه های مجرمانه ی زندگی جلوگیری کرد.
برخلاف پیشگیری کیفری که به مبارزه و برخورد با مجرم می پردازد، این نوع پیشگیری بر شناسایی علت های جرم زا و مبارزه با آنها استوار است. براساس این رویکرد، تمام جرایم معلول و عامل هایی مشخص و شناخته شده فرض می شوند و تمام جرایم با روشی واحد قابل پیشگیری می باشند.

گفتار سوم- پیشگیری وضعی

در کنار پیشگیری اجتماعی که در درازمدت به نتیجه خواهد رسید، نوع دیگری از پیشگیری نیز وجود دارد که ریشه در بزه دیده شناسی دارد و به مجموعه ی اقدام ها و تدبیرهایی گفته می شود که به سمت تسلط بر محیط و وضعیت های پیرامونی جرم (وضعیت مشرف بر جرم) و مهار آن متمایل است. این امر از یک سو از راه کاهش وضعیت های ماقبل بزهکاری، یعنی وضعیت های پیش جنایی که وقوع جرم را تسهیل می کند صورت می گیرد و از سوی دیگر، با افزایش خطر شناسایی و احتمال دستگیری بزهکاران همراه است.

گفتار چهارم- درآمدی بر پیشگیری از وقوع جرم

۱- امنیت: امنیت سنگ زیرین حیات فردی و اجتماعی ملت ها و کشورها محسوب می شود و در دنیای معاصر، برای کمتر مهمی همانند آن، اهتمام ورزیده، هزینه های گزاف صرف می نمایند. بشر امروز به خوبی واقف است که این اصل، اساس همه تحول ها، خلاقیت ها و پیشرفت های همه جانبه و متوازن جامعه است و به میزان آسیب پذیری آن، زندگی اجتماعی نیز از بیماری، رخوت و جمود، رنج خواهد برد. بنابراین، هرچه که مخل امنیت و آسایش عمومی تلقی شود، وصف مجرمانه پیدا می کند.
دانلود پایان نامه
نکته حائز اهمیت دیگر اینست که چون مطالعات جرم شناسی و طرق پیشگیری از وقوع جرم، مبتنی بر توسعه و تحقیقات بسیاری دیگر از علوم همانند جامعه شناسی، روانشناسی، روانپزشکی، زیست شناسی، تاریخ، اقتصاد، آمار و… می باشد، ضعف در حوزه هر کدام از آنها، به نوعی دامنگیر پژوهش های جرم شناسی نیز خواهد بود.
۲- پیشگیری از وقوع جرم مستلزم شناخت خود «جرم» است، لذا باید اولین وظیفه، انجام تجزیه و تحلیل نظام مند جرم در جامعه باشد؛ چرا که جرم، نمایانگر نهادهای مشخصی است که البته می تواند راهنمای مهمی برای پیشگیری از وقوع آن در آینده باشد.
۳- از لوازم قطعی و ضروری اقدام به پیشگیری از وقوع جرم، اعتقاد داشتن به دو امر ذیل است:
- جرم و مقابله با آن، یک امر انتزاعی (مفهوم حقوقی محض) نبوده و با تغییر و تحولات گسترده و روزافزون جامعه ارتباط تنگاتنگی دارد.
۴- قوانین یک جامعه اگر به جای پیروی از تجربیات زندگی تنها با اتکاء به منطقه ذهنی شکل بگیرد،[۲۹] چه بسا جامعه را با بحران «تورم جرم» مواجه سازد.
براین اساس، اهتمام به این امر که «حقوق، ضرور تا بر اندیشه جمعی بنا می شود.»[۳۰]، در واقع تضمین ضمانت اجرایی آن محسوب می شود چنانکه «لئون دوگی» در این باره می نویسد:
«قواعد حقوقی باید همچون آیینه، ارزشهای حقیقی جامعه را منعکس نمایند در غیر اینصورت، جز خاصیت «جرم زدایی» و «زدودن اهمیت اخلاقی رفتارها از اذهان عمومی» ارمغان دیگری برای جامعه نخواهد داشت.»
۵- هیچ تحقیقی – حداقل در ایران[۳۱] - صورت نگرفته است که نشان بدهد وقتی قانونگذار، به عملی وصف مجرمانه می دهد، آن عمل حقیقتا تا چه اندازه در میان مردم قبیح و ناهنجار تلقی می شود، بویژه آن قوانینی که راجع به ارزشها و فرهنگ و معنویت هستند.
۶- همه ملتها الزاما در زمان واحدی زندگی نمی کنند و البته رشد و سعادت آنها را نیز نباید تنها به میزان نزدیکی شان به زمان جاری (قرن بیستم) سنجید. هر ملتی برای رشد و شکوفایی خود ضرور تا باید زمان واقعی خود را پیدا کند و از آنجایی شروع کند که حقیقتا هست.
بزهکار فقط برحسب جرمی که مرتکب شده است، نامی دارد. مثلا اگر دست به دزدی زده به نام «دزد». اگر مرتکب قتل شده، به نام «قاتل». اگر چاقو کسی کرده، «چاقو کش». اگر ضرب و جرحی به وجود آورده، به نام «ضارب». اگر اختلاس کرده، به نام «مختلس». اگر کلاهبرداری کرده، به نام «کلاهبردار». اگر روسپس ولگرد است به نام «فاحشه و بدنام» و… معرفی می شود و تحت همین عنوان از او گفتگو بعمل می آید.
زمانی که عوامل بوجود آورنده جرم- اعم از شرایط خاص محیطی و ویژگیهای فردی بزهکار و بزه دیده – مورد توجه واقع نشود؛ سرکوبی معلول هرچقدر هم با خشونت صورت پذیرد، حاصلی نخواهد داشت. اعمال مجازاتهای سنگین، جهت برچیدن جرم از جامعه، بی گمان تفکری باطل است؛ چرا که مجرم تا حد زیادی محصول محیط خود است و یا اینکه نارسایی هایی در جسم و فعالیتهای جسمانی وی وجود دارد.
«برویودوواریل»[۳۲] در عبارت کوتاهی به زیبایی بیان می کند که: «بزهکار، یا مریض است و یا نادان؛ باید به درمان و آموزش او پرداخت، نه اینکه او را خفه کرد.»[۳۳]
به اعتقاد «بکاریا» سختی مجازاتها نه تنها با هدف پیشگیری از وقوع جرم مغایرت دارد، بلکه حفظ تناسب میان جرم و مجازات را که امری ضروری است نیز از بین می برد.[۳۴]
باری، نگاه به تاریخ گذشته نشان می دهد عکس العمل آحاد مردم در مقابل بزه، تحمل کیفر برای تشفی خاطر زیاندیده و تنبیه فرد خاطی بوده است و توجه وافر به روحیات مجرم و اوضاع و احوالی که وی در حین ارتکاب جرم در آن قرار داشته، نمی شد. با سپری شدن قرنها به این منوال از عمر بشر، به تدریج این نکته به ذهن عده ای از محققین خطور کرد که تنها مجازات نمی تواند عامل بازدارنده مجرم از جرم و تخلف باشد بلکه باید در این راستا، تدابیر دیگری نیز اندیشید.[۳۵]
در این زمان، حقوقدانان کیفری و جرم شناسان، مجازات بزهکاران را از بعد دیگری مورد توجه قرار دادند و به تدریج اندیشه جایگزینی و دسترسی به نظام حقوقی متکی بر شیوه های جدید پیشگیری از جرم و دفاع اجتماعی و اصلاح بزهکاران اوج گرفت. این فکر با کوشش آقای «فیلیپو گراماتیکا»[۳۶] تحقق یافت. [۳۷]
به نظر «گراماتیکا» برای اینکه حقوق جزا جای خود را به حقوق دفاع اجتماعی بدهد و نیز آشتی دادن میان فرد و جامعه و رفع بسیاری از حالات ضداجتماعی، جامعه و دولت باید اقدام هایی از قبیل برطرف نمودن عوامل و شرایط یا علل ناسازگاری فرد با جامعه، پافشاری بر اقدامات پیشگیری کننده به جای مجازات بزهکاران، توجه به شخصیت بزهکار در اعمال اقدامات دفاع اجتماعی و همچنین جایگزینی سیستم حقوق دفاع اجتماعی به جای حقوق جزای فعلی انجام دهند.[۳۸]
«مارک آنسل» برخلاف «گراماتیکا» با بکار بردن اصطلاح «جرم» مخالفتی ندارد و مسئولیت بزهکار را بعنوان یک واقعیت درونی و اجتماعی می پذیرد و هرگز حق مجازات را نفی نمی کند؛ در عین حال در سیاست کیفری دفاع اجتماعی نوین، حمایت از فرد در درجه اول اهمیت قرار می گیرد. بنابراین برای رسیدگی به محاکمه باید هم «عمل ارتکابی مجرمانه» و هم خصوصیات واقعی شخص بزهکار مورد شناسایی دقیق قرار گیرد تا بتوان مناسب ترین تدابیر قضایی را درباره او اتخاذ نمود. به همین دلیل، مکتب دفاع اجتماعی پیشنهاد می کند که در هر محاکمه ای، علاوه بر پرونده قضایی، پرونده دیگری نیز وجود داشته باشد که دربردارنده اطلاعاتی راجع به خصوصیات بدنی و روانی و زیست شناسی و اجتماعی بزهکار باشد.[۳۹]

گفتار پنجم- جرم و پیشگیری از وقوع آن از دیدگاه اسلام

اصولا دین مبین اسلام، به پیشگیری، بیش از اصلاح، اهتمام دارد و به همین دلیل، قبل از هر چیز به عوامل بوجود آورنده و زمینه های گناه و جرم توجه کرده و برای مقابله آنها، با واقع بینی تمام، چاره اندیشی نموده است. شاید مهمترین و پربارترین بخش از تأکیدات اسلام، روی همین بعد باشد.[۴۰]
اخلاق و فرهنگ عظیم دینی، به واقع، پشتوانه غنی و مطمئنی است که جامعه را از بسیاری از امراض و انحرافات فکری و علمی مصون می دارد. البته اگر علما، دانشمندان، نویسندگان، هنرمندان و… این سرمایه بی پایان را جدی گرفته و با بهره گرفتن از ابزارهای نوین تبلیغاتی مردم را دائما متذکر باشند و هدایت نمایند.
«ریموندگن»، محقق هوشمند جرم شناسی – که حتی عقایدش را بعد از تحقیق روشمند و علمی، با احتیاط و وسواس بیان می کند – در این زمینه می نویسد: «سیستم های گوناگون کنترل غیرکیفری، نقشی متغیر اما مسلم در امر پیشگیری از تبهکاری و تکرار جرم دارند.»[۴۱] وی همچنین معتقد است: «سیاست نوین جنایی که متمرکز در پیشگیری های ثانویه است، به طور قطع، اثر بسیار محدود کننده ای بر روی تبهکاران دارد.»[۴۲]
ترویج دستورات اخلاقی اسلام و بکارگیری توصیه های آن در عرصه های مختلف زندگی، همان چیزی است که «برانتتینگهام وفاست» (۱۹۷۶) از آن بعنوان پیشگیری اولیه یاد می کند و جالب است که «اشتاین متر» (۱۹۸۲) از اهمالی که در امر بازدارندگی عمومی و فردی ایجاد شده است، سخن می راند و اظهار تأسف می کند.[۴۳]
اهتمام به عبادات فردی و جمعی مانند نمازهای یومیه، روزه، حج، نماز جمعه، عزاداری در ماه های محرم و مراسم ویژه ماه رمضان، شرکت در مساجد و تکایا، زیارت مقابر قدسی ائمه اطهار (علیهم السلام) و بزرگان دین، از جمله مراسم مذهبی – سنتی و تقریبا بی هزینه جامعه ماست که می توان در این راستا نهایت بهره معنوی را حاصل نمود.
علاوه بر توصیه های مکرر فوق، نهاد مستقل دیگری به نام امر به معروف و نهی از منکر توسط دین اسلام تأسیس شده است، تا عمل به فرامین اخلاقی را تضمین نموده و در عین حال، از اصلاح جامعه نیز، غفلت نشود.
امر به معروف و نهی از منکر، به معنای مسئولیت فرد در قبال مردم و جامعه است و مبارزه با همه عوامل انحرافی و بیمار کننده و ضد ترقی و سلامت را شامل می شود.
اگر بتوانیم با توجه به وضعیت جوامع فعلی، راهکارهای منطقی و کارآمدتری برای انجام این واجب الهی پیدا کنیم، جامعه خود به خود و در سطحی وسیع و چه بسا با تخصیص هزینه هایی به مراتب کمتر. کنترل خواهد شد و با این نظارت گسترده عمومی، لغزشها و انحرافات به حداقل خود خواهد رسید.
اسلام با توجه به جهان بینی الهی و توحیدی خود، به هستی معنی می بخشد و در نتیجه به زندگی، هدف و نشاط داده و در نهایت به انسان، آرامش و به جامعه، آسایش می دهد.

گفتار ششم- پیشگیری از وقوع جرم در قانون

پیشگیری از وقوع جرم از جهت خط مشی و از جهت عملی به سنت های فرهنگی، سیاسی و فکری رایج بستگی دارد، به همین دلیل نحوه پذیرش و مفهوم سازی پیشگیری از جرم و در نتیجه روش برنامه ریزی، هماهنگی و اجرای سیاستهای مربوط در سطح ملی در کشورهای مختلف به نحو قابل ملاحظه ای متفاوت است.
در برخی از کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، مراجع وزارتی و یا شوارهای ملی پیشگیری از جرم با داشتن نمایندگانی از ارگانهای مختلف خصوصی و عمومی، به ارائه، طراحی و هماهنگ سازی استراتژیهای پیشگیری از جرم، مبادرت می نمایند. در کشورهای دیگر نیز، مسئولیت پیشگیری از وقوع جرم، مبادرت می نمایند. در کشورهای دیگر نیز، مسئولیت پیشگیری از وقوع جرم، عمدتا بر عهده خود وزارتخانه ها، پلیس و یا دادستانی است.[۴۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:20:00 ب.ظ ]




«وچون شاه افلاک به زیر کُّره ی خاک فرو شد.»(همان :۱/ ۹۴)
فرو شدن= پایین رفتن، به زیر رفتن ، فرود آمدن
« تا خلقی بسیار درین جمله فرو شد.»(همان :۱/ ۱۲۸)
« ومستشعر گشته وبهزیمت می رود حالی طبلی فرو کوفتند.»(همان :۱/ ۱۲۹)
فرو کوفتن= زدن، کوبیدن ،
« تا ناعیان حَین وناعبان بَین نعیِ زوال بزفان احوال بگوش دولت فرو گفته.»(عطاملک:۲/ ۱۸۴)
« و چون وحشی در دام افتاده را که صیّاد بازیچه ومضحکه را رسن فرا او گذارد.»(عطاملک:۲/ ۱۸۴)
در شواهد یاد شده پیشوندهای فرود، بر و فرو جهت فعل و یا جهت حرکت آن را نشان می‌دهند. و در حکم قید یا متمم فعل هستند. برای سوار شدن بر اسب باید پا بر رکاب نهاد، بالا رفت و سوار شد. سمت و سوی غلتیدن از کوه به پایین است. هنگام کشیدن آب از چاه یا رود ظرف آب را از پایین به بالا می‌کشند و برای برداشتن نان از طاقچه دست را به بالا دراز می‌کنند ـ آن گاه که طاقچه بلندتر از قامت دست یازنده است ـ بنابراین در تمام عبارات آمده کارکرد پیشوند، کارکرد قیدی است. پیشوندهای فعلی فرود، فرا، فراز، بر، در، بیرون، باز، اندر، در، وا و … کارکرد قیدی دارند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
فرا
وغنچه در حسرت غنچان از دلتنگی خون در شیشه می کرد وفرا می نمود »(همان:۱/ ۱۱۰)
فرامی نمود = نشان می داد
۵-۲-۲-۲- تقویت معنای فعل
کارکرد دوم پیشوند در گروه فعلی تقویت معنای فعل و ایجاد تاکید در آن است. این کارکرد نیز غیر از کارکرد قیدی نیست. اگر این پیشوندها از گروه فعلی حذف شوند، قیدهای تأکید جای آن ها را به صورت یک گروه اسمی مستقل خواهند گرفت. قیدهایی از قبیل: البته، باید، می‌باید، حتماً، قطعاً، بی‌شک، واقعاً، بی‌چون و چرا و …مثال:
باز
باز به عنوان وند دارای سه گونه ی « باز، وا، و واژ » است» وبه عنوان پیشوند فعلی در ترکیبات زیر به کار می رود.(کلباسی: ۸۵)
« مشاهیر بلخ جمعی را پیش ایشان باز فرستادند.»(جوینی :۱/ ۱۱۳)
(بازفرستادن:فرستادند)
« و شهری که دراین عهدقاآن بنا فرمودست هم بدان کوه بازمی خوانند.» (همان:۱/ ۳۹)
بازمی خوانند: می خوانند
در این دوجمله باز به عنوان پیشوند غیر فعلی یکسان به کار رفته است وپسوند می باشد.وهیچ گونه تغییری در معنی رخ نداده است.
« و با مردان بازار با پیراهن وازار پیش لشکر باز رفت وازجانبین صف کشیدند وتارابی با محبوبی درصف ایستاد .» (همان:۱/ ۸۸)
بازرفت : برگشت، رفت
« سلطان چون از معرکه بازگشت ماسکۀ سکون از دست شده.» (همان :۱/ ۹۱)
بازگشت: رفت، برگشت
« بازگشتند وبسیار خلق را در زیر سمّ کردند.»(همان:۱/ ۹۳)
« وچند منزل برفت چون راه نبود بازگشت وبه فرشاور آمد .»(همان:۱/ ۱۰۹)
باز درحرکت آمد…وبعد از عبور تُرتای نقشی را باز گردانید.»(همان:۱/ ۱۱۰)
« چون مواکب پادشاه به کنار الموت رسد از قلعه به شیب آیند ، پادشاه بعد ار دو سه روز حرکت فرمود واز شهرک رودبار باز بگذشتند.»(همان:ج۳، ۲۶۸)
باز به عنوان پیشوند غیر فعلی وبا همان معانی( عقب، به سوی، عقب، برعکس، یا دوباره)به کار می رود. (کلباسی:۸۶)
ودر جمله های بالا تغییر معنایی در افعال رخ داده است.
بر
بر به عنوان پیشوند دارای سه گونه « بر، ور، و َابَر» است .بر در مقام پیشوند فعلی چندان زایا نیست ومعنی آن «بالا ، به سوی بالا » است ولی در بعضی از ترکیبات معنی اصلی خود را از دست داده وصرفاً برای تقویت معنی کلمه ای که با آن ترکیب شده به کار می رود.(کلباسی: ۸۸)
« روز سیّم را لشکر خصمان برسیدند وغلبه کردند زرقارا دستگیر کردند و بکشتند، فی الجمله ارباب نور در بر بستند.» (همان:۱/ ۷۸)
بربستند: بستند
« سواران ازجوانب به طلب او می تاختند تا ناگاه او را بر سر تلّ مذکور دریافتند بازگشتند وازحال او خبر دادند عوام فریاد برکشیدند.. (همان ۱/ ۸۶)
برکشیدند: کشیدند
« وتنگ مکاوحت ومخاصمت تا نماز شام محکم بر کشیدند. و ازگشاد منجنیق وکمان تیر وسنگ پرّان شد.»(همان:۱/ ۹۳)
« وصف پیاده را برهم ریختند چون فیول قبول جراحت ها کرد .»(همان:۱/ ۹۳)
« بسیار خلق را در زیر سمّ کردند تا هنگام آنک پادشاه ختن پرده به روی فرو گشاد دروازه ها بر بستند.» (همان:۱/ ۹۳)
« مشعل ها برکشیدند تا تمامت باره را با ره برابر کردند.»(همان:۱/ ۹۴)
« و با مردانی که بر باره بودن به جنگ مشغول شدند واز دروازه ی شتربانان هم لشکر برآمد
(همان:۱/ ۱۳۹)
« چون خبر قدوم ربیع بربع مسکون ورباع عالم رسید سبزه چون دل مغمومان از جای برخاست
(همان:۱/ ۱۰۹)
« اثقال حشم را فرمود تادرشب بسوختند وچشم خواب بردوختند.»(همان:۲/ ۵۶)
بردوختند: بستند
همان طور که ملاحظه می گردد پیشوند« بر»هیچ گونه تغییر معنایی در کلمات رخ نداده است.
در

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:19:00 ب.ظ ]




یکی از اسرار وجود آیات متشابه در قرآن مسأله‌ی آزمایش مؤمنان است. به این بیان که: «اگر همه‌ی آیات قرآن محکم و معانی معینی داشت، همه خوب می‌فهمیدند و مطابق فهم خود می‌پذیرفتند. اما آیات متشابه سبب می‌شود تا ایمان مؤمنان به غیب و تسلیم‌اشان در برابر حق، آزموده شود و روشن شود که درباره‌ی چیزهایی که خود نمی‌فهمند و درک درستی از آن ندارند، به چه اندازه حاضرند از پیامبر۲ بپذیرند. زیرا ایمان کامل آن است که با تسلیم توأم باشد و این تسلیم باید آزموده شود.»[۳۰۵] وجود متشابهات در قرآن کریم معیاری است برای سنجش ایمان ناب مؤمنان از کسانی که کژی به دل دارند، چنان‌که به نصّ قرآن کریم، کژدلان برای فتنه‌جویی از متشابهات پیروی می‌کنند.[۳۰۶] اما مؤمنان در برابر غیب و حق تسلیم‌اند و آن‌چه را که نسبت به حقایق فراتر از ماده درک نمی‌کنند می‌پذیرد.[۳۰۷]
پایان نامه - مقاله - پروژه
۶- رسیدن به علوم در سایه‌ی متشابهات
یکی از حکمت‌ها و رازهای آیات متشابه، دست‌یابی قرآن‌پژوهان به علوم مختلف است. زیرا «متشابه دارای تأویل است که رسیدن به آن نیازمند فراگیری علوم مختلفی مانند صرف و نحو، لغت، معانی، بیان و اصول فقه است؛ از این رو متشابهات قرآنی زمینه‌ی تخصص را در علوم و فنون فراهم می‌آورد.»[۳۰۸]
آیت‌الله جوادی آملی در ردّ این فلسفه چنین می‌نویسد: «این جواب باطل است زیرا اولاً این هدف را آیات محکمات نیز می‌توانند فراهم کنند و ثانیاً متشابهات دست‌آویز فتنه جویان‌اند نه وسیله‌ی بالندگی علوم و ارتقای تخصص».[۳۰۹]
۷- وجود متشابهات سبب اجر بیشتر بندگان
یکی از فلسفه‌های ذکر شده برای وجود متشابهات، اجر بیشتر بندگان است؛ به این بیان که: «وجود متشابهات باعث می‌شود که مسلمین در به دست آوردن حق و جستجوی آن، رنج بیشتری برده و در نتیجه اجر بیشتری به دست آورند.»[۳۱۰]
۸- حکمت متشابه از دیدگاه فخر رازی و رشیدرضا
وجه دیگری که در تبیین راز وجودی آیات متشابه ذکر شده، دیدگاه فخر رازی و محمد رشیدرضا است. این دو عالم بر این وجه تأکید دارند که: «انبیاء برای همه‌ی مردم برانگیخته شده‌اند و مردم از نظر هوش متفاوتند؛ از طرفی معارف اسلام در قیاس با فهم مردم یکسان نیست. لذا برخی از معارف به گونه‌ای است که تنها خواص از راه کنایه می‌فهمند و بقیه‌ی مردم باید به آن ایمان آورده، علم آن را به خدا واگذار کنند.»[۳۱۱]
در انتها متذکر می‌شویم که چون آیات متشابه از سوی خداوند به این صورت که تشابه داشته باشند، نازل نشده‌اند، بلکه تشابه به دلیل ختم نزول قرآن به سطح فهم مردم پدید آمده، لذا نیاز نیست حکمتی بر آن مترتب باشد، البته این مطلب در قسمت حکمت وجود آیات متشابه از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی به تفصیل روشن خواهد شد.
در ضمن برخی از این موارد که از سوی عالمان به عنوان حکمت متشابهات مطرح شده، حکمت نیست، مثلاً در موردی که با عنوان «جذب مخالفان» آمده، نعوذ بالله خداوند که نخواسته است مردم را بازیچه قرار دهد و برای جذب آن‌ها دست به انزال متشابهات بزند، بلکه همان‌طور که گذشت، تشابه را خدا ایجاد نکرده است. در مورد «محدودیت الفاظ و عبارات دنیایی» و دیدگاه فخر رازی هم این‌که، این موارد قبلاً به عنوان منشأ متشابهات از سوی علما مطرح شده بود.
۳-۷-۱-دیدگاه آیت‌الله معرفت در حکمت وجود آیات متشابه در قرآن
«وقوع تشابه در قرآن کریم به عنوان یک کتاب آسمانی جاوید، امری اجتناب ناپذیر است؛ زیرا قرآن، مفاهیمِ جدید را در قالب زبان عربی که زبان اعرابِ دور از تمدنِ جزیره‌العرب بود، عرضه نمود، در حالی‌که واژه‌های لغت عرب، بیشتر برای افاده‌ی معانی کوتاه و سطحی وضع شده بود و گنجایش معانی گسترده و عمیق را نداشت. از طرفی، قرآن ملتزم بود در بیان معارف خود، الفاظ محدود لغت عرب و شیوه‌های کلامی آن را به کار گیرد، لذا برای بیان معانی والا راه کنایه، مجاز و استعاره را پیمود. این روش، از یک‌سو مفاهیم قرآنی را به ذهن عامه‌ی مردم نزدیک می‌نمود؛ زیرا مفاهیم، در قالب‌های لفظیِ شناخته شده به آنان ارائه می‌شد، ولی از سوی دیگر، ذهن آنان را از معنای واقعی دور می‌ساخت؛ زیرا واژه‌ها و قالب‌های تعبیریِ رایج در زبان عربی از انعکاس درست آن مفاهیم والا قاصر بود. این امر مهم‌ترین عامل تشابه ذاتی در تعبیرات قرآنی است که در مسائل پیچیده‌ی کلامی قرآن از قبیل: مبدأ و معاد و جبر و اختیار وجود دارد.»[۳۱۲]
«یک گروه از متشابهات، تشابه عرضى است که بر قرآن تحمیل‏شده است. این گروه از آیه‏هاى متشابهه برابر با اسلوب و شیوه‏هاى متعارف عرب‏ بیان شده و خالى از هرگونه غموض و پیچیدگى بوده، در آغاز هرگز ایجاب شبهه‏ نمى‏کرده است. سپس در پى درگیرى‏هاى عقیدتى و فکرى که در میان گروه‏هاى‏ مختلف مسلمانان رخ داد، فاجعه‏‌ی «تشابه‏» دامنگیر بسیارى از آیات قرآن گردید.
وجود گروه دوم متشابهات ـ تشابه اصلى ـ کاملاً طبیعى مى‏نماید، زیرا این‌گونه‏ تشابه در اثر بیان معانى ژرف توسط الفاظ متداول عرب ـ که براى معانى سطحى‏ساخته شده ـ پدید آمد. قرآن در افاده‌ی معانى عالیه راهى پیموده که هم براى عامه‏‌ی مردم جنبه‌ی اقناعى داشته باشد و هم علما و دانشمندان را متقاعد سازد؛ لذا در بیانات خود، بیش‏تر فن خطابه و برهان را به هم آمیخته، از مشهورات و یقینیات، هر دو، یک واحد منسجم ساخته است. با آن‌که در ظاهر، این دو فن از هم متنافرند، میان‏ آن‏ها سازش داده است، و این خود، یکى از دلایل اعجاز قرآن به شمار مى‏رود.
ابن‌رشد اندلسى ـ دانشمند و فیلسوف معروف ـ (متوفاى سال ۵۹۵)، در این‏ زمینه مى‏گوید: مردم، در برخورد با تعالیم عالیه‌ی شریعت، ‏سه دسته‏اند:
دسته‌ی اول، کسانى‏اند که از حکمت متعالیه برخوردار بوده، صاحب فکر و اندیشه‏اند، در برخورد با حوادث استوار و با متانت رفتار مى‏کنند.
دسته‌ی دوم، عامه‌ی مردم هستند که طبقه‌ی جمهور را تشکیل مى‏دهند. اینان ممکن ‏است چندان با علم و دانش، سر و کارى نداشته باشند اما طبعى سلیم، نیتى پاک و دلى تابناک دارند.
دسته‌ی سوم، میانه‌ی این دو قرار دارند، نه از طبقه‌ی علماى راستین به شمار مى‏روند و نه خود را از جمهور مردم به حساب مى‏آورند. خود را از سطح همگانى برتر و در ردیف دانشمندان مى‏دانند، در صورتى‌که صلاحیت عرض اندام در آن عرصه‌ی والا را ندارند.
تشابه، صرفاً درباره‌ی دسته‌ی سوم است، زیرا دانشمندان، در سایه‌ی دانش ‏سرشار خود و با اندیشه و متانت ‏شایسته‌ی خویش که در راه رسیدن به حقایق مبذول ‏مى‏دارند، هرگز تشابهى بر سر راه آنان قرار نمى‏گیرد. طبقه‌ی جمهور، با ذهن صاف و ساده‏اى که دارند، هیچ‏گاه شبهه‏اى در تعالیم شریعت احساس نمى‏کنند، زیرا به ‏ظاهر الفاظ و تعابیر بسنده کرده، نگرانى به خود راه نمى‏دهند.
تعالیم شریعت، هم‌چون غذاى سالم و پاکیزه براى بدن‏هاى سالم و طبع‏هاى ناآلوده، نافع و مفید خواهد بود، که بیش‏ترین مردم را تشکیل مى‏دهند. گرچه براى برخى که در اقلیت‏اند زیان آفرین مى‏گردد، چنان‌چه خداوند فرموده: (…وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ )(بقره/۲۶)، یعنى در سایه‌ی تعالیم الهى گمراه نمى‏گردد، جز کسانى که از مرز طبیعى مردمى بیرون زده‏اند. این حالت، صرفاً در برخى از آیات، براى برخى از مردم رخ مى‏دهد و در آیاتى است که از عالم ماوراى حس سخن گفته، که در عالم ‏شهود همانندى ندارد. لذا براى تقریب به اذهان، از نزدیک‏ترین چیزى که بتواند شاهد و مثالى باشد تا واقع را ارائه دهد، استفاده کرده است. همین امر سبب گردیده‏ تا برخى به ظاهر مثال اخذ کرده، تصور کنند آن‌چه در تعبیر آمده عین واقع است، از این‏ رو در حیرت و شک باقى مى‏مانند. متشابهات که موجب شبهه مى‏گردند، از این قبیل هستند. ولى نه براى دانشمندان و نه براى طبقه‌ی جمهور، زیرا اینان از سلامت طبع و صحت نفس برخوردارند، غذاى سالم برایشان کاملاً نافع و مفید مى‏افتد. ولى بیرون از این دو دسته کسانى‏اند مریض، که نفسى ناسالم دارند، غذا هر چند کامل و سالم باشد، بر مذاق اینان لذت بخش و نافع نخواهد بود. لذا خداوند فرموده: (…فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ…) (آل عمران/۷)، اما کسانى‌که در دل‏هایشان انحراف است، براى فتنه‌جویى و طلب تأویل ‏آن (به دل‌خواه خود)، از متشابه آن پیروى مى‏کنند. اینان، همان ارباب جدل و صاحبان مکتب‏هاى کلامى مى‏باشند، و نیز مى‏گوید: شریعت در تعالیم و برنامه‏هاى خویش، روشى در پیش گرفته تا طبقه‌ی ‏جمهور بهره‏مند شده و هم دانشمندان پذیرا باشند. از این ‏رو قرآن الفاظ و عبارت‏هایى به کار برده که براى هر دو گروه قابل درک باشد. عامه‌ی مردم به ظاهر مثال ‏بسنده کرده، گمان مى‏برند مورد مثال چیزى همانند آن و نزدیک به آن مى‏باشد و به ‏همین اندازه قناعت کرده و پیش‏تر نمى‏روند و دانشمندان نیز حقیقتى را که در طى ‏مثال نهفته دریافت مى‏کنند. و اگر تأمل کنى خواهى یافت که شریعت‏ با آن‌که براى مردم در افاده‌ی ‏این‌گونه معانى به مثال پرداخته و راهى جز این وجود نداشت تا آنان را به پذیرش وادارد، در عین حال علما را بر دقایق و اسرار این‌گونه تعابیر واقف ساخته، حقایق را برایشان مکشوف نموده است.»[۳۱۳]
۳-۷-۲-دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی در حکمت وجود آیات متشابه در قرآن
«گفتنی است که حکمت انزال متشابه، اشتمال قرآن بر لطایف ادبی و نکات فصاحت و بلاغت و مانند آن نیست، زیرا همین قرآن با همین اسلوب و اصول، از قلوب ملکوتیان گذشته و به قلب انسان کامل معصوم نشسته و هیچ لون تشابه و نام متشابه را در خود نداشته است؛ همانند آب باران که تا به سطح زمین نرسد و به هم متصل نشود و سیل نسازد کف نمی‏گیرد و از سوی دیگر، آیات محکم قرآن نیز همه‏ی این اصول یاد شده را داراست؛ ولی از لون تشابه منزّه است.»[۳۱۴]
« قرآن کریم، آیات متشابه را دست‏آویز فتنه‏انگیزان می‏شمرد. قرآن کتاب «هدایت»[۳۱۵] و «نور»[۳۱۶] است و خود را به (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَمَا هُوَ بِالْهَزْل )(طارق/۱۳ـ۱۴)، و نیز (…تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ… )(نحل/۸۹)، می‏ستاید و در صدد رفع هر گونه ابهامی است، پس چرا باید آیات متشابهی در آن باشد که زمینه‏ی فتنه و گمراهی را فراهم سازد و مستمسک ظلمت‏طلبان فتنه‏جو شود؟»[۳۱۷]
در پاسخ به این سؤال نقل و نقدهای علامه طباطبایی۶ را آورده[۳۱۸] و در ادامه می‌نویسد: « در نظام تکوینی، برخی از امور «مبدأ ضروری» و بعضی «لازم مبدأ ضروری» هستند که از قسم اول به «مقصود بالذات» و از قسم دوم به «مقصود بالعرض» یاد می‏شود. مسئله‏ی محکم و متشابه در نظام تدوین، با این قانون همراه است؛ یعنی فوائدی که بر تشابه آیات خاص مترتب است از قسم اول یعنی مقصود بالذات ـ نیست بلکه از قسم دوم است ـ یعنی مقصود بالعرض است ـ چنان‏که خود تشابه نیز مقْضی و مَرضی بالعرض است. از این‏جا می‏توان گفت دلیلی بر تعیّن یا تعیین یا حصر فوائد تشابه در امور یاد شده در پاسخ‏های گذشته نیست و می‏شود همه‏ی آن‏ها با حفظ اولویت، بعضی از برکات تشابه به شمار آیند و از ادله‏ی نقلی که فوائد اشتمال قرآن بر متشابه را برمی‏شمارند هرگز برنمی‏آید که امور یاد شده در ردیف علّت‏های ذاتی و اوّلی آن‏اند، زیرا میان فائده و غایت فرق است، چنان‏که غایت بالذات و غایت بالعرض نیز غیر از هم‏اند.
فوائد مزبور، برخی مشترک بین آیات متشابه و اخبار متشابه‏اند؛ مانند ضرورت تدبّر، پژوهش، رجوع به عالمان دینی و …؛ و بعضی مختص به آیات متشابه‏اند؛ هم‏چون ضرورت رجوع به اهل‏بیت عصمت و طهارت%.»[۳۱۹]
«بررسی دقیق سخنان متقدّمان و متأخران در زمینه‌ی سرّ اشتمال قرآن بر متشابه، روشن می‏کند که رأی علامه طباطبایی۶ تحوّلی است در تفسیر؛ نه نظریّه‏ای در ردیف دیگر نظریات، زیرا همه‌ی آرای دیگران بر این استوار است که متشابه را نیز مانند محکم خدای سبحان نازل کرده است؛ امّا ایشان سراسر قرآن را محکم می‏داند و متشابه را برگرفته از فکر بشرِ غیرِ معصوم می‏شمارد: همان‏گونه که باران پیش از رسیدن به زمین و ایجاد سیل، کفی همراه ندارد و تنها از حرکت و خروش آب است که سیل پدید می‏آید و سرانجام نیز با جریان همین آب، کف باطل از میان می‏رود و آب سودمند به حال بشر بر جا می‏ماند: (…فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ… )(رعد/۱۷)، خدای سبحان هم محکمات را فروفرستاده است، نه متشابهات را. گم‌کردگان راه می‏پنداشتند خداوند متشابه را نازل کرده است، از این‏ رو به توجیه اشتمال قرآن بر متشابه پرداختند؛ امّا به نظر استاد، علامه طباطبایی۶ سراسر قرآن کریم محکم است و هنگام رسیدن به نشئه‌ی فکر بشرِ غیر معصوم، تشابه می‏یابد، پس استاد۶ در این مسأله نیز همانند دیگر مباحث قرآنی، ره‌آورد جدیدی دارند.[۳۲۰] اتقان رأی ایشان آن‏گاه روشن می‏شود که همه‌ی تفاسیر بررسی شود. ایشان در این زمینه یک مقدمه و پنج اصل بیان می‏کنند و سپس از آن‏ها ده نتیجه می‏گیرند.»[۳۲۱]
آیت‌الله جوادی آملی در جای دیگر می‌نویسد: «مقام رفیع قرآن کریم از لفظ و مفهوم منزّه است؛ امّا برای سخن گفتن با مردمی که اصول، لغت، فرهنگ و سنّت‏های گوناگون دارند، رساندن پیام (…عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ… )(انعام/۷۳)، در سطح حسّ و شهود، اگر به عربی مبین باشد که دارای کنایات، استعارات، تشبیهات، مجازات و مشترک لفظی و معنوی است، وجود متشابهات و بالعرض فتنه‏جویی بیماردلان را در پی خواهد داشت، وگرنه خداوند هرگز آیه‏ی متشابه نفرستاده است و چون «متشابه» زیان‏بار است، باید آیات دیگری بر آن‏ها سایه‏افکن باشند، تا مردمان مادی‏اندیش که قدرت تجرید در آنان ضعیف است، مطالب نامحسوس را به دیده‏ی حسّی ننگرند.
در نشئه‏ی مجرّدات، باطل راه ندارد و در نشئه‏ی طبیعت، چاره‏ای جز در هم آمیختن حق و باطل نیست. در این نشئه، نه حقّ ناب هست و نه باطل محض. خدای سبحان عالمی را که حقّ محض باشد، آفریده است؛ مانند عالم فرشتگان؛ ولی جهانی که باطل محض باشد، هرگز!
از طرفی در نشئه‏ی طبیعت و قلمرو حرکت، وجود حق محض میسّر نیست، از این ‏رو با هر حقّی، کف باطلی هم هست: (أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ) (رعد/۱۷)؛ فیض هستی مانند بارانی است که خدا می‏فرستد که اگر هر قطره‏ای جاری از آن در جای خود قرار گیرد و سیلی پدید نیاید، کفی همراه نخواهد داشت؛ امّا از آن‏جا که دنیا نشئه‏ی حرکت است، قطره‏های جاری سیل را پدید می‏آورند و هر دره و بیابانی به گستره‏ی خود، از این سیل بهره می‏گیرد و بر اثر حرکت، کفی نیز پدیدار می‏شود. در نگاهی سطحی تنها کف دیده می‏شود که چشمگیرتر است و همان باطلی است که حقّی را همراه ندارد و از بین رفتنی است و آب که حق و ماندنی است، در باطن است و دیده نمی‏شود.
در محدوده‏ی جهان طبیعت چنین است؛ ولی با گذر از عالم طبیعت، دیگر همه آب محض است، بی هیچ کفی. قرآن کریم که مبیّن جهان‏بینی انسان است، آیاتش مصداقِ (…مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ )(رعد/۱۷)، یعنی محکمات است؛ لیکن روی برخی از آیات قرآنی را کفی از تشابه پوشانده است.
«متشابهات» نیز مانند «محکمات» آیات الهی، حق، نافع، ماندنی و منزّه از بطلان‏اند و برداشت باطل از آن‏ها کفی است که در این عالم بر اثر برخورد با اذهان انسان‏ها پدید آمده است.
آیاتی چون: (إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ )(فجر/۱۴)، (…یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ… )(فتح/۱۰)، (وَجَاء رَبُّکَ… )(فجر/۲۲) و (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى )(طه/۵)، بسان سیل خروشانی‏اند که از مبدأ متعالی فرود آمده‏اند و در کسوت عربی مبین به انسان‏ها رسیده‏اند و معنای فتنه‏انگیز این‏گونه آیات، حسّی است و زودتر دیده می‏شود؛ امّا بسان کفی است که هرگز سیراب کننده نیست و دعوت و تشویق تشنه‏کامان به این کف نیز فتنه‏انگیزی است.
ریزش سیل‏آسای معارف بلند آیاتی مانند: (وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ )(صافّات/۹۶)، (وَجَاء رَبُّکَ…) (فجر/۲۲) و (…وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى )(طه/۱۲۱)، بر فکر انسان‏ها کفِ جبر، تجسیم و لغزش پیامبران% را پدید می‏آورند و روی معارف برین این آیات را می‏پوشانند و (الَّذینَ فی قُلوبِهِم زَیغ) همان معتقدان به جسمیّت خدا، جبر و تفویض و لغزش‏های انبیاء% هستند که برای فتنه‏جویی در پی متشابهات‏اند، وگرنه هر یک از این آیات بسان سیلی هر دل مستعدّی را به اندازه‏ی گنجایش آن سیراب می‏کند: «إنّ هذه القلوب أوعیه فخیرها أوعاها».[۳۲۲]
بر این اساس، در عالم طبیعت، بی‏ متشابه نمی‏توان سخن گفت و آیه‌ی (أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ) (رعد/۱۷)، نشان می‏دهد که حکم این مَثَل در افعال و گفتار خدا نیز جاری است، زیرا قول خدا بسان فعل اوست و فعل خدا در نشئه‏ی فرشتگان و مجرّدات تام و در بهشت، حق محض است: (لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا )(واقعه/۲۵ ـ ۲۶)؛ ولی در قلمرو طبیعت، مشوب.
با ارجاع متشابه به محکم ـ مانند ارجاع (إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ )(فجر/۱۴) به (…لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ… )(شوری/۱۱) ـ روشن می‏شود که تمامی آیات قرآن، آب گوارایی‏اند برای تشنه‏کامان و در واقع، خود آیات کفی را نیز همراه ندارند. هر چند (الَّذینَ فی قُلوبِهِم زَیغ) به کف تشابه بسنده می‏کنند؛ ولی «راسخان در علم» پس از عبور از کف (ارجاع متشابه به محکم) آب زلال را می‏نوشند.
کوتاه سخن این‏که قرآن کریم سراسر نور است: (…وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ… )(اعراف/۱۵۷)، و پیروی از نور فتنه‏ای در پی ندارد و خداوند متشابه نازل نکرده است و قرآن هرگز آیه‏ی متشابهی ندارد تا دست‏آویز فتنه‏انگیزان باشد و چنین نیست که بعضی آیات قرآن نور باشد و برخی ظلمت؛ لیکن بیماردلی که متشابه را بی‏ ارجاع آن به محکم در دست می‏گیرد، مانند کسی است که «حسبنا الزّبد» می‏گوید و کف را به جای آب می‏گیرد و هماره تشنه می‏ماند.
«متشابه» کودکی است که اگر در دامن مادری چون «محکم» پرورش یابد، رشد می‏کند و هرگز تشابهی برای وی نمی‏ماند و سراسر قرآن کریم محکم می‏شود، از همین‏ رو نزد عترت طاهره% که متشابه را به محکم بازگردانده و محکم را بر آن سایه‏افکن می‏کنند، هیچ آیه‏ای «متشابه» نیست.
نشان دیگر این مدعا که خداوند متشابه نازل نکرده است، این‏که قرآن کریم نه در «کتاب مکنون» با تشابه همراه بوده و نه در قیامت کبری که تأویلش ظهور می‏کند، در حالی‏که اگر تشابه در متن قرآن بود، باید همه‏ جا همراه آن می‏بود، چنان‏که «محکم» همه‏ جا با قرآن است.
در مخزن غیب، آب بی‏کف و محکم بدون متشابه است. کف از حرکت و خروش آب و «تشابه» از تنزّل قرآن به نشئه‏ی طبیعت و ذهن انسان‏های غیر معصوم پدید می‏آید، بنابراین نباید پرسید که چرا خداوند متشابه نازل کرده است تا دست‏آویز فتنه‏جویان باشد؛ ولی می‏توان پرسید که چرا قرآن متشابهات دارد و چرا کف تشابه روی آیات آن را پوشانده است، زیرا این سؤالی است معقول و پاسخ معقولی هم دارد که عصاره‏ی آن ارائه شد.
آری سراسر قرآن کریم شفا و نور است و اگر متشابه از قرآن بود، آن نیز باید شفا و نور بود، با آن‏که «متشابه» دست‏آویز فتنه‏جویان نامیده شده و پیروی از آن نکوهیده است: (وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا )(اسراء/۸۲)، قرآن که برای مؤمنان شفا و رحمت است، برای ستمکاران جز خسارت نیست؛ ولی اگر توبه کنند، قرآن برای آن‏ها نیز شفا و رحمت خواهد شد.
آری قرآن مجید که کتاب هدایت و مایه‏ی بصیرت است، برای شماری عامل کوری است: (…وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى… )(فصّلت/۴۴)، خداوند هرگز چیز کورکننده و خسارت‏بار نفرستاده است، از این‏ رو نفرمود «منه آیات محکمات و منه آیات متشابهات»، بلکه محکمات را اصل و مادر و متشابهات را فرع نهاد. قرآن کریم مانند میوه یا آب گواراست؛ لیکن همین موجود مفید برای بیمار سبب ازدیاد درد و بیماری می‏شود.»[۳۲۳]
به نظر می‌رسد با توجه به اتقان بحثی که آیت‌الله جوادی آملی در این مورد دارد، همه‌ی مواردی که به عنوان حکمت وجود متشابهات در قرآن آمده، از برکات تشابه محسوب شوند، چه این‌که در واقع متشابه از سوی خدا نازل نشده که حکمتی بر آن مترتب شود، بلکه تشابه به دلیل ختم نزول قرآن به سطح جامعه و فهم مردم پدید آمده است.
۳-۸-مرجع بودن آیات محکم نسبت به آیات متشابه
«آیه‌ی ۷ از سوره‌ی آل عمران، ظاهراً بر مرجعیت آیات محکم در رفع تشابه آیات متشابه دلالت دارد و بر اساس آن، یکی از راه‌های رفع تشابه آیات متشابه، بازگرداندن آن‌ها به آیات محکم است. صرف نظر از این آیه، لزوم مراجعه به آیات دیگر برای رفع تشابه آیات، از سیره‌ی عقلا نیز فهمیده می‌شود؛ زیرا روش عقلایی در فهم کلام آن است که اگر قرائنی در کلام باشد که بتوان با آن به معنایی دست یافت، باید به آن‌ها مراجعه کرد. اکنون اگر ما آیاتی داشته باشیم که مقصود از آن ـ با حدود و قیود مربوط به آن ـ روشن نباشد و بتوان با آیات دیگری به حدود و قیود آن‌ها دست یافت لازم است به آن آیات مراجعه کنیم؛ مثلاً اگر آیه‌ی عامی داشتیم که مخصّص ِمنفصل داشت یا آیه‌ی منسوخی که ناسخ داشت، یا مشترک لفظی بود که قرینه‌ی تعیین کننده در آیه‌ی دیگری برای او بود، وقتی به خاص یا ناسخ و یا آن قرینه مراجعه کردیم، مفهوم متشابه روشن می‌شود. این یک راه عقلایی است و دلیل تعبدی نمی‌خواهد؛ بلکه بنای عقلا بر این است که در موارد پیش گفته، به بخش‌های دیگری از همان کلام مراجعه کرده و مفهوم متشابه را از تشابه خارج می‌سازند.»[۳۲۴]
۳-۸-۱-دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی در مرجعیت آیات محکم نسبت به آیات متشابه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:19:00 ب.ظ ]




 

 

 

هزینه($)

 

زمان اجرای برنامه(ثانیه)

 

تعداد تکه های تابع هزینه خطی شده هر واحد

 

تعداد تکرار برای رسیدن به جواب نهایی
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

 

 

روش پیشنهادی

 

۲۲۵۹۷۲۱٫۹۶۰

 

۱۴۰

 

۳۵

 

۷

 

 

 

 

۲-۶ نتیجه گیری

در این فصل با بهره گرفتن از روش پیشنهادی در مرجع [۴۱] و با کمی تغییر در آن ساختار مسئله مشارکت واحدها با قیود امنیتی بررسی شد. مشاهده گردید که با بهره گرفتن از زیر برنامه تشخیص نوع باس که سبب حذف برخی قیود می­ شود و اضافه کردن قیود مربوطه به مسئله اصلی با یک دقت خوبی جواب بهینه بدست می ­آید. ضمن اینکه استفاده از یک نرم­افزار بهینه سازی مطلوب، زمان اجرای بهینه­سازی کاهش داده شد که نتایج شبیه­سازی با نتایج مرجع [۴۱] مقایسه گردید. ساختار و فرمولاسیون مورد استفاده در دو شبکه استاندارد تست قابلیت اطمینان IEEE RTS1 و IEEE RTS2 در بازه زمانی ۲۴ ساعت انجام شد. توانایی اجرای این مسئله در شبکه ­های بزرگ­تر و همچنین افق زمانی بیشتر به سادگی امکان­ پذیر است. لازم به ذکر است که در این فصل کارا بودن ساختار و زیربرنامه برای شبکه ­های بزرگ ارائه گردید. بنابراین با توجه به بزرگ بودن شبکه IEEE RTS2 و زیاد بودن اطلاعات خروجی، در فصول بعد شبیه­سازی­ها فقط در سیستم استاندارد IEEE RTS1 اجرا می­ شود. در فصل بعد به مدل کردن عدم قطعیت تولید مزرعه بادی در مسئله مشارکت واحدها با قیود امنیتی پرداخته می­ شود.
فصل۳
مدل کردن عدم قطعیت باد

۳-۱ مقدمه

بدلیل نگرانی از کاهش منابع سوخت­های فسیلی و همچنین گرانی روزافزون این منابع، متخصصین صنعت برق به فکر استفاده از منابع تجدیدپذیر و رایگان موجود در طبیعت افتادند. از طرف دیگر بحران­های محیط زیستی فکر استفاده از انرژی­های نو را گسترش داده است. از میان منابع پاک جایگزین سوخت­های فسیلی، انرژی باد دارای بیشترین پتانسیل برای تولید الکتریسیته می­باشد. لذا کشورهای صنعتی به فکر گسترش تولید الکتریسیته از طریق ایجاد مزرعه بادی افتاده­اند. حجم­های تولیدی بالای این نوع واحدها، عملی بودن استفاده از مزرعه بادی به عنوان تامین کننده درصدی قابل توجه از نیاز کشورها را در زمینه برق به اثبات رسانیده است. بر اساس این گزارش­ها تا سال ۲۰۳۰ نفت و گاز ۶۰% انرژی جهان را تامین می­ کنند. ذغال سنگ فقط تا پایان قرن حاضر دوام دارد و مصرف آن فقط با بهره گرفتن از تکنولوژی کاهش آلاینده­های حاصل از سوختن ذغال­سنگ میسر خواهد بود. بنابر گزارش آژانس بین ­المللی انرژی، تولید برق از باد به عنوان منبع امن انرژی و عاری از کربن بهترین گزینه پیش­رو برای پر کردن خلا تولید الکتریسیته می­باشد [۵۳].
در جهان هزاران توربین بادی در حال بهره‌برداری وجود دارد که در این میان اتحادیه اروپا ۶۵٪ از کل توان بادی جهان را تولید می‌کند. تولید برق بادی در بین دیگر روش‌های تولید انرژی الکتریکی دارای بیشتری شتاب رشد در قرن ۲۱ بوده ‌است به طوری که تولید توان بادی جهان در بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ چهار برابر شده‌است [۵۴].
بر طبق برآورد آژانس بین ­المللی انرژی تا سال ۲۰۲۰ ظرفیت تولیدی برق بادی به ۱۰۰۰ گیگاوات برسد. با توجه به میزان تولید کنونی این رقم پیش ­بینی رشد ۲۱% را در هرسال نشان می­دهد. این برآورد بیانگر تمایل رو به رشد کشورها به استفاده از انرژی باد برای تولید الکتریسیته می­باشد. می­توان مزایای استفاده از نیروگاه بادی در مقایسه با نیروگاه­های مرسوم را به سه بخش عمده تقسیم کرد [۵۵].
۱- با جایگزینی واحدهای متداول با نیروگاه بادی در هزینه سوخت صرفه­جویی می­ شود.
۲- با احداث واحدهای بادی نیاز به احداث واحدهای سوخت فسیلی کمتر می­ شود.
۳- از آنجایی که انرژی باد جزئی از انرژی­های پاک است، لذا با احداث مزرعه بادی آلودگی­های زیست محیطی ناشی از تولید برق که شامل گازهای گلخانه­ای و افزایش بیش از حد دما و … است در مجموع کاهش می­یابد.
واحدهای بادی به علت اینکه ورودیشان باد است، به طور مناسبی نمی­ توان خروجی آن­ها را کنترل کرد. البته در نوع خاصی از توربین­های بادی با تغییر زاویه تیغه­ها می­توان تا حدی خروجی واحد بادی را کنترل کرد ولی در مجموع برای بار پیک مناسب نمی­باشند. اما می­توان به طور سریع آن­ها را وارد مدار یا از مدار خارج کرد، همچنین خیلی سریع به ماکزیمم سطح تولید خود می­رسند و از آن سطح تولید می­توانند از مدار خارج شوند. لازم به ذکر است که امروزه با پیشرفت تکنولوژی، نیروگاه­های بادی سرعت متغیر در رده­بندی کنترل­پذیری واحدهای تولید جایگاه خوبی دارند. در شکل (۳-۱) پخش بار اقتصادی با حضور نیروگاه­های بادی نشان داده شده است. همانطور که مشاهده می­ شود تولید نیروگاه بادی برای بار پایه شبکه مورد استفاده قرار گرفته است [۵۳].

شکل (۳-۱): پخش بار اقتصادی برای یک روز با حضور نیروگاه بادی
نیروگاه­های بادی که محرکه آن­ها انرژی باد است را گاهی منابع غیر قابل پیش ­بینی می­نامند. اگرچه باد بطور مناسبی قابل پیش ­بینی نیست، اما می­توان خروجی نیروگاه­های بادی را در بازه زمانی چند دقیقه تا چند روز بعد پیش ­بینی نمود که معمولاً از روش شبکه ­های مصنوعی عصبی استفاده می­ شود.
با پیشرفت تکنولوژی در زمینه نیروگاه­های بادی، قیمت تمام شده احداث آن­ها پایین آمد، به نحوی که هم اکنون قیمت برق تولیدی نیروگاه­های بادی با قیمت برق نیروگاه­های حرارتی در بازار آزاد قابل رقابت است. مزیت نسبی واحدهای بادی این است که هزینه بهره ­برداری بسیار پایینی در مقایسه با نیروگاه­های دیگر دارند. هزینه پایین بهره ­برداری واحدهای بادی به دلیل انرژی مجانی باد است. از طرف دیگر ژنراتورهای واحدهای بادی از نوع القایی روتور قفسه سنجابی می­باشند که نسبت به ژنراتورهای سنکرون به حفاظت و تعمیر و نگهداری بسیار کمتری نیاز دارند [۵۴].
تنها نقطه ضعف تولید نیروگاه­های بادی، عدم قطعیت تولید این واحدهاست. به منظور بهره ­برداری با اطمینان از سیستم قدرت، عدم قطعیت تولید نیروگاه بادی نیز باید در مسئله بهینه­سازی لحاظ شود. نفوذ گسترده نیروگاه­های بادی در سیستم قدرت باعث تاثیر گذاشتن آن­ها در قابلیت اطمینان سیستم تولید خواهد شد. تغییرات در تولید نیروگاه­های بادی عمدتاً به علت الگوی وزش باد روزانه می­باشد.
گسترش بهره­ گیری از انرژی باد برای تولید الکتریسیته در شبکه قدرت، عدم قطعیت تولید سیستم را بالا برده و در نتیجه ریسک سیستم افزایش یافته و قابلیت اطمینان آن کاهش می­یابد. در نظر بگیرید نیروگاه­های بادی به روش مرسوم همانند نیروگاه­های سوخت فسیلی در برنامه مشارکت واحدها وارد شوند و عدم قطعیت تولید در مورد نیروگاه­های بادی در نظر گرفته نشود و فقط شاخص­ های اقتصادی در محاسبات وارد شوند؛ در این صورت با توجه به پیش ­بینی تولید مزرعه بادی از آن­ها بهره ­برداری می­ شود و بار شبکه تغذیه خواهد گردید. اگر میزان نفوذ نیروگاه­های بادی در شبکه افزایش یابد سیستم در تامین برق مورد نیاز شبکه با مشکل روبه­رو خواهد شد [۵۵].
با توجه به گسترش استفاده از نیروگاه­های بادی در جهان و وجود عدم قطعیت تولید این نوع نیروگاه، در این فصل به مدل کردن عدم قطعیت تولید مزرعه بادی در مشارکت واحدها با قیود امنیتی پرداخته می­ شود.

۳-۲ مروری بر منابع

پیش ­بینی کوتاه مدت باد زیر شاخه­ای از پیش ­بینی زمانی توان و سرعت باد بوده و بازه­های زمانی که در این زیر شاخه مدنظر قرار می­گیرند در حدود پیش ­بینی برای چند روز (به عنوان افق پیش ­بینی) و چند دقیقه تا چند ساعت (به عنوان فاصله­ی زمانی یا گام پیش ­بینی) می­باشد. هدف از این کار پیش ­بینیِ توان خروجی مزرعه بادی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم(تخمین سرعت باد و سپس تبدیل آن به توان تولیدی) می­باشد [۶۵]. این نوع پیش ­بینی باد بیشتر برای بازارهای منطقه­ای (روزانه و فراتر از روز)، مدیریت سیستم و برنامه­ ریزی جهت تعمیر و نگهداری، اعلام وضعیت تولید جهت برنامه­ ریزی اپراتورهای شبکه می­باشد. تاریخچه پیش ­بینی باد از ۳۰ سال پیش با نصب نیروگاه­های بادی و اتصال آن­ها به شبکه سراسری شدت بیشتری گرفته است. مقایسه کارایی مدل­های پیش ­بینی سرعت باد تاکنون میسر نبوده است که دو دلیل عمده­ی آن عدم تدوین استانداردی برای اندازه ­گیری کارایی مدل­ها و اهمیت یکسان بودن داده ­های اولیه برای مقایسه مدل­ها هستند [۷۶]. در مرجع [۵۸] از روش شبکه ­های عصبی برای پیش ­بینی باد استفاده شده و از نتایج بدست آمده در مسئله مشارکت واحدها با در نظر گرفتن عدم قطعیت در این پیش ­بینی استفاده شده است. مرجع [۵۹] یک قالب محاسباتی برای پیش ­بینی عددی هوا ارائه می­ کند و در مسئله مشارکت واحدهای و پخش بار اقتصادی تصادفی با عدم قطعیت نیروگاه بادی مورد استفاده قرار می­دهد. مقالات متعددی در زمینه مشارکت واحدها با در نظر گرفتن نیروگاه­های بادی ارائه شده است که در ادامه به آن­ها پرداخته شده است. مرجع [۶۰] با بهره گرفتن از دو استراتژی حداقل کردن هزینه و کم کردن ریسکِ سیستم، مسئله مشارکت واحدها در حضور نیروگاه­های بادی را به صورت کوتاه مدت بهینه می­ کند. مرجع [۶۱] با ترکیب الگوریتم شاخه و کران[۳۶] و برنامه­ ریزی دینامیک، به حل مسئله مشارکت واحدها با در نظر گرفتن ژنراتورهای بادی پرداخته شده است. مرجع [۶۲] یک مدل برای پخش بار اقتصادی بهینه کوتاه مدت ارائه کرده و به محاسبات ریسک برای بهره ­برداری سیستم­های قدرت در حضور مزرعه بادی با بهره گرفتن از روش ازدحام ذرات[۳۷] پرداخته است. در مرجع [۴۹] مسئله مشارکت واحدها با قیود امنیتی با در نظر گرفتن نیروگاه بادی و ذخیره­ساز هوای فشرده[۳۸] بهینه شده و تاثیر اضافه شدن این ذخیره­ساز در کنار نیروگاه­ بادی در بهبود نتایج بهینه­سازی بررسی شده است. در مراجع [۶۳]-[۶۵] به بررسی تاثیر نیروگاه­های بادی در برنامه­ ریزی تولید، هزینه سوخت، مقدار آلودگی و امنیت سیستم پرداخته شده است. [۶۲] ، [۶۳] و [۶۴]
در مرجع [۶۶] نیز دلایل فنی و اقتصادی استفاده از نیروگاه­های بادی مورد بررسی قرار گرفته و یک مدل تصادفی برای بررسی تاثیر عدم قطعیت تولید نیروگاه بادی در برنامه مشارکت واحدها ارائه شده است. در مرجع [۶۷] به بررسی ریسک مشارکت واحدها با در نظر گرفتن نیروگاه بادی پرداخته شده است؛ از مدل­های سری­های زمانی ARMA برای بدست آوردن توزیع احتمال سرعت باد و خروجی نیروگاه بادی استفاده شده است.
در مرجع [۶۸] الگوریتمی برای مشارکت واحدها با قیود امنیتی با در نظر گرفتن عدم قطعیت باد ارائه شده است. بدین صورت که در ابتدا مسئله مشارکت واحدها به صورت مسئله اصلی با توان تولیدی نیروگاه بادی که پیش ­بینی شده انجام می­ شود؛ سپس به کمک تعدادی سناریو باد به پخش بار مجدد پرداخته و تا زمانی که در این حالت­ها تجاوز از محدوده مجاز وجود داشته باشد، قیودی به مسئله اصلی اضافه شده و مجدداً مسئله مشارکت واحدها حل می­ شود. در مرجع [۶۹] یک متدولوژی برای مشخص کردن سطح رزروهای گردان و غیرگردان در یک سیستم قدرت در حضور نیروگاه بادی ارائه شده است. از برنامه­ ریزی تصادفی برای محاسبات بستن بازار در بازه زمانی روزانه (۲۴ ساعت) استفاده شده است.
هدف این پژوهش آن است که عدم قطعیت تولید این نیروگاه­ها را به نحوی شایسته و مناسب در برنامه مشارکت واحدها وارد کرده و شرایط واقعی حاکم بر شبکه را به جای فرض اطمینان از تولید نیروگاه­های بادی در نظر گیرد. عدم قطعیت تولید مزرعه بادی به صورت سناریو در مسئله بهینه­سازی لحاظ می­ شود که در بخش­های بعدی به تشریح آن پرداخته می­ شود.

۳-۳ مدل کردن عدم قطعیتِ نیروگاه بادی

عوامل مختلفی در خروجی توان توربین بادی اثر دارد که از بین آن­ها سرعت باد مهمترین عامل تعیین کننده می­باشد. عموماً خروجی توان این واحدها با توان سوم سرعت باد رشد می­ کند و پیش ­بینی توان این واحدها بر اساس پیش ­بینی سرعت باد صورت می­گیرد. بنابراین خطا در پیش ­بینی سرعت باد، منجر به خطای بزرگ­تری در پیش ­بینی توان خروجی واحدهای بادی می­ شود. بنابراین توان خروجی توربین­های بادی ماهیتی تصادفی دارند و می­توان با یک توزیع آماری نظیر توزیع ویبال، توزیع نرمال و… آن را مدل کرد، یا با بهره گرفتن از روش­هایی مانند شبکه عصبی [۵۸] و [۷۰]، روش [۳۹]ARMA [66] و یا منطق فازی [۷۱] توزیع احتمال آن تخمین زده می­ شود.
در این بخش روش مورد استفاده برای مدل کردن عدم قطعیت نیروگاه بادی ارائه می­ شود. در این تحقیق فرض شده که توان مزرعه بادی با یک توزیع نرمال  مدل می­ شود، که در آن  متوسط تولید بادی و  انحراف معیار (درصدی از  ) می­باشد. برای در نظر گرفتن عدم قطعیت تولید نیروگاه بادی به این صورت عمل می­ شود که در ابتدا تعداد زیادی سناریو برای باد و همچنین خروج واحدها و خطوط متناسب با ابعاد شبکه (تعداد متغیرهای تصادفی) و افق زمانی مورد مطالعه با بهره گرفتن از روش مونت کارلو تولید کرده و پس از کاهش تعداد سناریوها به تعداد مناسب به مسئله بهینه­سازی­ای اعمال می­ شود [۴۴]، که در بخش بعد به فرمولاسیون این مسئله پرداخته می­ شود (نحوه تولید سناریوها در پیوست (ب) آورده شده است).

۳-۳-۱ فرمولاسیون مشارکت واحدها با لحاظ کردن نیروگاه بادی

در این بخش با بهره گرفتن از متدولوژی معرفی شده در فصل۲ و ترکیب آن با روش­های مرسوم در نظر گرفتن عدم قطعیت نیروگاه­های بادی کارایی روش مذکور در حذف قیود و کاهش زمان اجرای برنامه بیش از پیش نشان داده می­ شود. در این بخش از فرمولاسیون موجود در مرجع [۶۹] استفاده شده با این تفاوت که در قسمتی از تابع هدف که به ازای سناریوهای مختلف باد، برای هر واحد رزروی متناسب با هر سناریو بدست می ­آید، با فرمولاسیون معرفی شده در فصل۲ جایگزین می­ شود و قیود اضافی حذف می­گردند. در ادامه تابع هدف و قیود مربوطه نشان داده شده است. هزینه کلی انرژی و رزرو سیستم در طول زمان مورد نظر بهره­بردار، به عنوان تابع هدف در نظر گرفته می­ شود بدین صورت که هزینه انرژی وابسته به میزان توان تولیدی و رزروهای سیستم است؛ بهره­بردار به دنبال کم کردن این هزینه خواهد بود، این تابع هزینه در رابطه (۳-۱) نشان داده شده است. تابع هزینه واحدها بصورت خطی درآمده و قیمت­های پیشنهاد شده ازسوی تأمین کننده­ های رزرو نیز دردسترس می­باشد. هزینه مربوط به روشن و خاموش­کردن واحدها نیز در نظر گرفته شده است. در این تابع هدف تنها واحدهای حرارتی در نظر گرفته شده ­اند. لازم به ذکر است که در برخی از روابط فصل۲ از اندیس k که بیانگر حوادث محتمل بود استفاده شده و در این فصل به جای اندیس k از اندیس s که بیانگر شماره سناریو از ۱ تا  می­باشد استفاده شده است. بدیهی است که متغیرها و ثابت­ها از لحاظ ماهیتی همان نقش قبل را خواهند داشت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:18:00 ب.ظ ]