یادت به هر شعر منظور من بود زین باغ پر گل منظر نکردی
هنگام مستی شور آفرین بود لطفی که با ما دیگر نکردی
آتش گرفتم چون شاخ نارنج گفتم، نظرکن! سر بر نکردی
(مجموعه اشعار، مرمر، بر من گذشتی، صفحه ۴۰۸)
از مشخصه های بیانی موجود در شعر آوردن چند استعاره است:
گفتم گلم را می بویی از لطف حتی به قهرش پرپر نکردی
در این بیت « گل » استعاره از وجود زن است یا در مصراع:
دیدی سبویی پر نوش دارم با تشنگی ها لب تر نکردی
« سبو » استعاره از لب است. باز در مصراع:
یادت به هر شعرمنظور من بود زین باغ پر گل منظر نکردی
عبارت « باغ پر گل » استعاره از وجود زن و زیبایی های ظاهری اوست. در بیت:
آتش گرفتم چون شاخ نارنج گفتم، نظرکن! سر بر نکردی
شعله های عشق را که در وجودش زبانه می کشد در سرخی به نارنج های میان شاخ و برگ مانند کرده است.
« بی وفایی به زن، در جامعه همیشه رایج بوده و هست. گاهی از احساس و علاقهی او سوء استفاده می شود و تمام آرزو هایش بر باد می رود. اعتماد او از همهی مردم سلب می شود و تا آخر عمر، از یادآوری چنین بی وفایی، دل آزرده می شود. گاهی متأسف می گردد که چرا عمر گران بهای خویش را در وهمی ناپایدار به هدر داده است.»۱۰
در شعر « نامه » که شاعر ذیل عنوان آن نگاشته است « تا شکست قانون زن شکن»۱۱ شکوه های زنی را می بینیم که همسر او، وی را با داشتن کودکی خردسال ترک گفته و اکنون زن نامه ای از وی دریافت کرده است، و در این اثناء پس از حدیث نفسی از سر شور و مهر، گمان می کند که محتوای نامه اعلام بازگشت همسر و طلب آشتی باشد. لذا پس از گشودن متوجه می شود که قرار است این مهر برای همیشه گسسته شود، به شعر نگاهی کنیم:
نامه
آه، ای پیک، پیک شادی بخش! نامه آورده ای ز همسر من
نامه از او، که روزگاری داشت سایه ی لطف و مهر بر سر من
نامه از اوست، او که از تن او بسترم گرم بود و رویائی
او که از بوسه بر رخم می زد نقش صدگونه عشق و شیدایی
او که می گفت:« دوستت دارم» او که می گفت:« نگسلم پیوند»
او که می گفت:« با وفای تو ام» و که می گفت:« نشکنم سوگند»
نامه از اوست، او که رفت و شکست عهد و پیمان مهر و یاری را
او که در گوش دیگران سر داد نغمه ی عشق و بیقراری را
او که آگه نشد که همسر او از کجا می خورد، چه می پوشد
او که آگه نشد که کودک او خون ز PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است) رنج می نوشد
نامه از اوست، او که سوی رهش باز هم چشم انتظار من است
آه! می بخشمش که با همه عیب پدر طفل شیرخوار من است
نامه از اوست، ای خدا! از اوست بی وفا بر سر وفا آمد
او که بیجا ز کوی یاران رفت عاقبت آمد و به جا آمد
می تپد دل درون سینه من نامه را وا کنم؟ بگو… چه کنم؟
نامه واشد ببوسمش یا نه؟ با خط دلفریب او چه کنم؟
چه؟ در این نامه چیست؟ هان! این چیست؟ وای… فرمان افتراق من است
مهر واخوردگی، خط بطلان بر من و هستیم، طلاق من است
(مجموعه اشعار، مرمر، نامه، صفحه ۳۸۰)
این شعر می تواند مبین احساس نیاز زن به داشتن پشتوانه و تکیه گاه نیز باشد که در بخش های بعد ذیل همین عنوان اشعاری از این دست را خواهیم آورد.
تشبیه بوسه های عاشقانهی یار به نقش و نگار زدن بر گونه، را می توان مشخصهی بیانی موجود در این شعر ذکر کرد. در مطاوی شعر سخن ساده است بر شمردن اقوال همسر در هنگام عاشقی و سپس شکوه از بی وفایی و نرد عشق باختن وی با دگران، شکوه از بی خبری همسر از رنج زنی بی سر پناه که مادر طفلی خردسال است؛ و پس از بر شمردن رنج های خویش اظهار چشم انتظاری و حتی بخشش مرد به سبب این که « پدر طفل شیر خوار من است » و اظهار شادی و ذوق زدگی از دریافت نامه از سوی او و در پایان شوک و شگفتی زن در برخورد با حکم طلاق همه مفاهیمی است که خالق اثر برای به وجود آوردن تصویر یکی دیگر از معضلات اجتماعی « طلاق » و علل و عوامل آن، از آن ها استفاده کرده است شاید بتوان گفت سیمین چون خود نیز تجربه گر این مرحلهی سخت در زندگی بوده است در پدید آمدن ابیات پایانی که القاء کنندهی شوکی همراه با اندوه بسیار است بی تأثیر نبوده است چه این که با این ابیات:
می تپد دل درون سینه من
نامه را وا کنم؟ بگو… چه کنم؟
نامه واشد ببوسمش یا نه؟
با خط دلفریب او چه کنم؟
خواننده، در اوج گذشت از سر مهر زن مترصد پاسخی گرم است که ناگهان با محتوای تلخ و سرد نامه مواجه می شود و می تواند احساس زن، چهرهی او و رفتار او را در مقابل خود مجسم کند.
سیمین بهبهانی در شعر « تاریکی شب » ضمن گله از بی وفایی یار به بیان ترفندهای زنانه می پردازد. دلبری کردن، از سر لجاجت و به رغم خواست یار مرتکب عملی شدن درون مایهی این غزل است:
تاریکی شب
من به رغم دل بی مهر تو دلدار گرفتم / گشتم و گشتم و بهتر ز تو را یار گرفتم
خنده یی کردم و دل بُردم و با لطف نگاهی / تا بمیری ز حسد وعدهی دیدار گرفتم!
|