۱-۲- بیان مسأله
جلال الدین محمد بلخی، مشهور به مولوی در سال ۶۰۴ه.ق در بلخ به دنیا آمد. پدرش بهاء ولد از معارف و علماء آن شهر بود. قبل از حمله ی مغول، در حالی که کودکی بیش نبود، به همراه خانواده اش از خراسان به سوی مکه رهسپار شدند. چندی بعد سر از قونیه درآوردند و همانجا مقیم گردیدند. در کودکی نزد پدر و محقق ترمذی علوم رایج زمان خویش را فرا گرفت. تا سی و شش سالگی به شیوهی پدرش مجلس می گفت، ولی ناگهان دیدار او با شمس تبریزی تحوّلی عمیق در روح و جان او برانگیخت و او را از حالت یک زاهد خشک و عبوس به عارفی سوخته و دل آگاه مبدّل نمود. این تغییر حالت خشم شاگردان او را برانگیخت و باعث دوری شمس از وی گردید. نتیجه ی این ملاقات کتاب پرارج مثنوی و دیوان شمس گردید (حقیقت، ۱۳۸۶، ص۱۷).
مثنوی کتابی سرشار از عشق و شور و مستی است و حالت روحی این عارف وارسته از تعلّقات مادّی را به تصویر می کشد. این کتاب از جوانب گوناگون قابل بررسی است، آنچنان که تا کنون دانشمندان و محقّقان بسیاری از دریچه های گوناگون به آن پرداخته اند. آثار و شواهد نشان میدهد که «ایمان» از دیدگاه مولانا یکی از مباحث بسیار مهم و قابل بررسی در مثنوی میباشد.
مولانا در تصویری که از ایمان ارائه میکند به هیچ وجه اقرار زبانی را مساوی با ایمان نمیداند بلکه تنها نقش حکایتگری برای آن قایل است، به عبارت دیگر اقرار زبانی صرفاً شاهد و گواهی است بر ایمان (ربانی گلپایگانی، ۱۳۷۷).
همچنین همانطور که از اشعار مذکور نیز بر میآید از نظر وی عمل نیز نشانه ایمان است و بر ایمان فرد گواهی میدهد.
این نماز و روزه و حج و جهاد | هم گواهی دادن است از اعتقاد | |
این زکات و هدیه و ترک حسد | هم گواهی دادن است از سّر خود |
استاد فروزانفر در بیان نظر مولانا میگوید: «از نظر مولوی اعمال و عبادات و همگی حرکات خارجی به نسبت انسان، اعراضاند و پایدار نیستند و مقصود از آنها صورت و ملکه نفسانی است که به واسطه تکرار و دوام عمل در نفس مرتسم میگردد و ثابت و پایدار میماند … بنابر این، هر گاه عبودیّت و عشق به حق تعالی تحقق یابد، به ناچار از آثار خارجی، جدا نتواند بود همچنین ایمان و اقرار به نبوت که صورت نفسانی است از اطاعت. مولانا میخواهد بگوید که ایمان و اعتقاد قلبی، از عمل و اطاعت انفکاک نمیپذیرد … و ایمان به منزله اصل و عمل در حکم فرع و اثر آن است» (فروزانفر، ۱۳۶۷).
جهان داستانی مثنوی مملو از شخصیتهایی است که مولانا از طبقات و اقشار مختلف اجتماعی برمیگزیند و آنان را آگاهانه در راستای اندیشهها، دیدگاهها و اعتقادات حکمی، عرفانی و فلسفی خود قرار میدهد. مولانا در این جهان سرشار از شور و رمز و راز پادشاهان، نظامیان، بازرگانان، خردهکاسبها و عمال دولتی و… به فراخور قصه کارکردی رمزی و استعاری مییابند، اگر چه نقش فردی و اجتماعی آنان نیز هرگز از نگاه موشکاف و نکتهسنج مولانا دور نمیماند. مولانا در بسیاری از قصه های مثنوی با طرح حکایت ها و داستان هایی ساده و عموماً برگرفته از زندگی توده مردم به رهیافت ها و استنتاج هایی تأمل برانگیز می رسد. ذهن تأویلگر و معناگرای مولانا همواره در پس اشیاء و شخصیت های داستان و امور مادی و محسوس کیفیتی معنوی را جستجو می کند تا خواننده و مخاطب خود را بر خوان معانی رنگینی بنشاند که شایسته اهل طریقت است. از این رو در جهان پرتب و تاب و رنگارنگ مثنوی با اشیاء و شخصیت هایی زنده و تپنده مواجهیم که برخلاف صورت متعیّن ومادی خویش راه به رمز و معنا می برند (حقیقت، ۱۳۸۶).
در این پژوهش برآنیم تا نظر، تحلیلها و تقسیمات ایمان را از نظر مولانا در شش دفتر مثنوی به طور مبسوط و همهجانبه بررسی نماییم و راهکارهای وی در جهت تحکیم ایمان، مبارزه با آفتها و عوامل آن را بشناسیم.
۱-۳- هدف تحقیق
توجه به نظریات مولانا در بعد ایمان و انواع و ابعاد آن در مباحث پژوهشی مورد توجه جدی قرار گیرد و ریشهیابی نظرات وی در بُعد شریعت و طریقت و به خصوص در بُعد معرفت عینی و ذهنی، میتواند جایگاه ویژهای داشته باشد و سرفصلی برای تحقیق و تفحّص در محافل آکادمیکی قرار گیرد تا بتواند این بعد حقیقی و در عین حال واقعی را در اندیشهی مولانا به خوبی تبیین کند. همچنین میتواند باعث آشنایی با بخشی از اندیشهی مولانا جلالالدین به عنوان شخصیت اثرگذار در تاریخ تصوف اسلامی باشد تا چراغی برافروزد فراروی بشر تشنهی معرفت و زندگی مسالمتآمیز حقیقی در تمام جنبههای عینی آن. در این تحقیق برآنیم تا موارد زیر را بررسی کنیم:
بررسی ایمان در مثنوی مولانا و مقایسه آن با ایمان از منظر متکلمین.
بازشناسی ایمان حقیقی و غیر حقیقی از نظر او.
دریافت این موضوع که ایمان مورد نظر مولانا و دیدگاههای وی در این زمینه تا چه حد قابل پذیرش است.
۱-۴- پیشینه تحقیق
مطالعات و بررسی ها نشان می دهد تا کنون اثر جامع و کاملی درباره دیدگاه های مولانا در خصوص ایمان در مثنوی تألیف نشده است.
یکی از منابع قابل توجه و معتبری که به دیدگاه مولانا در خصوص ایمان می پردازد، مقاله «ایمان از دیدگاه مولانا» تألیف حقیقت (۱۳۸۶) است. این مقاله به طور کلی با ذکر چند نمونه از ابیات مثنوی به دیدگاه کلی مولانا در خصوص ایمان پرداخته است.
پایاننامه حاضر چون به مراتب ایمان و تقسیمات آن میپردازد که از روی تیزبینی و ابتکار عمل مولانا در مثنوی مطرح شده است، کاری بیسابقه و کم نظیر است که هم ایمان و مراتب و معیارهای ایمان را بررسی کرده و سپس دیدگاه یکی از متداولترین مشارب عرفان و تصوف را در این خصوص میشناساند و راههای تعمیق و تحکیم آن را بر خوانندگان و علاقهمندان نشان می دهد.
۱-۵- روش تحقیق
این تحقیق به شیوه معمول در علوم انسانی و به صورت اسنادی و کتابخانهای است (فیشبرداری، تحلیل، تهیه نوشتار اولیه، بازنویسی). در این روش ضمن مطالعهی آثار و نوشتههای مربوط به موضوع تحقیق، شواهد مورد نظر از دفاتر ششگانهی مثنوی به روش فیشبرداری جمع آوری گردیده و بعد از تقسیمبندی و فصلبندی، مورد بررسی و طبقهبندی قرار گرفته است.
۱-۶- جنبه نوآوری تحقیق
هرچند در مورد مولانا و مثنوی شریف او آثار بیشماری نوشته شده است، اما اثری مستقل و مدوّن در مورد «ایمان» از نظر او و تقسیمات و انشعابات آن در «مثنوی» به نگارش در نیامده است. این پایاننامه چون به مراتب ایمان و تقسیمات آن میپردازد –که از روی تیزبینی و ابتکار عمل مولانا در مثنوی مطرح شده است- کاری بیسابقه و کم نظیر است که هم ایمان و مراتب و معیارهای آن از دیدگاه یکی از متداولترین مشارب عرفان و تصوف را میشناساند و هم راههای تعمیق و تحکیم آن را بر خوانندگان و علاقمندان نشان می دهد.
فصل دوم
تأثیر شعرا ، عرفا و متکلمین قبل از مولانا بر افکار مولانا
۲- تأثیر شعرا، عرفا و متکلمین قبل از مولانا بر افکار مولانا
۲-۱- زندگی و آثار و مذهب مولوی
۲-۱-۱- زندگی مولوی
مولانا جلال الدین محمد بن سلطان العلماء بهاء الدین محمد بن حسین بن احمد خطیبی بکری که در کتابها از او به نامهای « مولانای روم» «مولوی» و « ملای روم» یاد کردهاند، یکی از بزرگترین وتواناترین گویندگان متصوفه و از عارفان نامآور آسمان ادب فارسی، شاعر حساس صاحب اندیشه و از متفکران بلامنازع عالم اسلام است.
پدرش سلطان العلماء بهاءالدین محمد معروف به « بهاء ولد»( ۵۴۳-۶۲۸ه) از عالمان و خطیبان بزرگ و متنفذ و از بزرگان مشایخ صوفیه درآخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری و تربیت یافته نجم الدین کبری بود و در نتیجۀ نقاری که در میان او و سلطان محمد خوارزمشاه پیدا شده بود در حدود سال ۶۱۰ هجری با خانواده و خاندان خویش از مشرق ایران به جانب مغرب مهاجرت کرد و بعد از گذر از شهرهایی به دعوت سلطان کیقباد سلجوقی در قونیه اقامت گزید و در همانجا درگذشت.
جلال الدین محمد فرزند بهاء الدین ولد که در قرن ششم ربیعالاول سال ۶۰۴ هجری در بلخ ولادت یافته بود و در آغاز این سفر طولانی پنج و شش ساله بود و گفته شده است هنگام عبور از نیشابور همراه پدر به صحبت عطار نیشابوری رسیده بود (ر.ک: صفا، ۱۳۶۹، ج۳، صص ۴۴۸-۴۵۱).
شیخ نیشابور کودک نو رسیدۀ بهاء ولد را انسانی برتر از انسانهای عادی دیده و لاجرم بیهیچ تردید و مجادله به بهاء ولد نوید داد که بزودی این کودک آتش در سوختگان عالم خواهد زد و شور و غوغایی در بین رهروان طریقت به وجود خواهد آورد (زرینکوب، ۱۳۷۳، ص ۵۰).
بعد از وفات سلطان العلماء سال ۶۲۸ یا ۶۳۱ فرزندش جلال الدین محمد به خواهش مریدان به جای پدر بر مسند وعظ و تدریس پدر نشست، اندکی بعد از فوت پدر مرید او برهانالدین محقق ترمذی در طلب استادبه قونیه آمد و چون استاد در گذشته بود تربیت فرزندش جلال الدین که در آن وقت به علوم « قال» به کمال بود، همت گماشت و برای اینکه در علوم شرعی وادبی کامل شود او را به مسافرت و تحصیل به حلب و دمشق برانگیخت واو در حلب و دمشق به تحصیل در فقه حنفی پرداخت و گویا به فیض محبت محی الدین عربی نائل گشت و پس از این سفر که هفت سال به طول انجامید به قونیه بازگشت و پس از طی طریق و سلوک به اجازۀ استاد مسند تعلیم و ارشاد یافت. پس از وفات استاد به سال ۶۳۸، مولوی تا سال ۶۴۲ که سال ملاقات اوبا شمس تبریزی است وبه تدریس علوم شرعی در قونیه وعظ و تذکیر اشتغال داشت (صفا، ۱۳۶۹، صص ۴۵۲-۴۵۴).
این درویش شوریدۀ بیسر و سامان که به سبب جهانگردیهای خویش شمس پرنده خوانده میشد توجه مولانا را از استغراق در بحث و درس به استمرار در ذوق و کشف کشانید وبیحاصلی علمی را که از قیل و قال مدرسه حاصل میشود بر وی نمایان کرد. کار دوستی وی با شمس به نوعی شیفتگی منجر گشت و مولوی را که مرد بحث و درس و وعظ بود، در چهل سالگی معلم عشق وی شاعری آموخت (زرین کوب، ۱۳۷۶، ص ۲۲۹).