چکیـده 1
مقدمـه 2
فصل اول: کلیات پژوهش
1ـ1 بیان مساله 5
1ـ2 اهمیت و ضرورت پژوهش. 7
1ـ3 هدفها، سوال و فرضیهها 9
1-3-1 هدف کلی. 9
1-3-2 هدفهای ویژه 9
1-3-3 فرضیههای پژوهش. 10
1ـ4 متغیرها، مفاهیم و سازهها 10
1ـ4ـ1 تعیین و نامگذاری متغیرها، نقش متغیرها 11
1ـ5 تعریفهای مفهومی و عملیاتی متغیرها 13
1ـ5ـ1 تعریفهای مفهومی. 13
1ـ5ـ2تعریفهای عملیاتی. 14
فصل دوم: پیشینه و ادبیات پژوهش
مقدمه 16
بخش اول: پایگاه نظری موضوع( بنیادها، دیدگاهها و مفاهیم) 18
2ـ1 تبیین پدیده طلاق. 18
2-1-1 مراحل شناختی-هیجانی بعد از طلاق. 19
2-1-2 طلاق در نگاه دین اسلام 20
2-1-3 مبانی نظری. 20
2-1-3-1 نظریه رشد روانی – اجتماعی اریکسون. 20
2-1-3-2 نظریه دلبستگی جان بالبی. 21
2-1-3-3 دیدگاه سلیگمن. 22
2ـ1ـ4 عوامل موثر در وقوع طلاق. 22
2ـ1ـ5 تغییرات پس از طلاق. 25
2-1-6 پیامدهای طلاق در بعد خانواده 29
2-1-7 طلاق از نظر کودکان. 30
2-1-8 واکنش کودکان نسبت به طلاق والدینشان. 34
2-1-8-1 نوزادان و کودکان پیش دبستانی. 35
2-1-8-2 کودکان سن مدرسه (6تا11سال ) 37
2-1-8-3 نوجوانی اول (12تا14سال) 39
2-1-8-4 نوجوانان (15تا 18سال) 40
2-1-8-5 جوانان (18سال به بالا ) 42
2-1-8-6 بزرگسالی. 43
2-1-9 اثرات طلاق بر کودکان. 44
2- 1- 10 تأثیرات متفاوت طلاق بر دختران و پسران. 55
2-1-11 تفاوتهای کودکان در پاسخ به طلاق و مقوله سازگاری. 56
2-1-12 عوامل مرتبط با سازگاری پس از طلاق. 58
2-1-12-1 عوامل قابل تغییر مرتبط با سازگاری کودکان پس از طلاق. 60
2-1-12-2 عوامل قابل تغییر مرتبط با سازگاری کودکان پس از طلاق. 62
2-1-13 تعامل والد- کودک و تاثیرات پدیده طلاق برآن. 65
2-1-14 پایاندادن به فرایند طلاق. 66
2-2 خودکنترلی و سازههای شناختی آن. 67
2ـ2ـ1 تعریفهای متنوعی از خود کنترلی. 67
2-2-2 ابعاد شناختی – هیجانی خودکنترلی. 68
2-2-3 نقش و ضرورت خود کنترلی. 70
2-2-4 آموزش و تقویت خودکنترلی. 71
2-2-5 خودکنترلی از نگاه دین. 71
2-2-6 خودکنترلی در علوم گوناگون. 72
2-2-7 رابطه متقابل خودکنترلی با ابعاد دیگر شخصیت 74
2-2-8 پژوهشهایی در قلمرو طلاق و خودکنترلی. 82
2-3 تاب آوری. 85
2-3-1 تابآوری خانواده و مدلهای شناختی- رفتاری و مداخلهای. 88
2ـ3ـ2 عناصر عمده و مشترک نظریههای تابآوری خانواده در بحران. 89
2ـ3ـ3 مدلهای تاب آوری. 92
2-3-4 سه موقعیت اصلی تابآوری. 94
2-3-5 کانون تاب آوری. 95
2-3-6 ویژگی های تاب آوری. 96
2ـ3ـ7 چه تفاوتی بین کنار آمدن و تاب آوری وجود دارد ؟ 99
2-3-8 شش زمینه تابآوری. 101
2-3-9 ویژگی های افراد تاب آور 101
2-3-10 زیرمقیاسهای تابآوری. 108
2-3-10-1 توانمندی اجتماعی. 108
2-3-10-2 خودتنظیمی هیجانی. 109
2-3-10-3 مسئولیتپذیری. 110
2-3-10-4 همدلی. 111
2-3-11 طلاق والدین و تابآوری کودکان. 111
2-3-12 منابع تاب آوری در فرایند طلاق. 117
2-3-13 فاکتورهای حمایتی و تابآوری کودکان طلاق. 118
2-3-14 سیستمهای حمایت اجتماعی فراخانوادگی برای تابآوری کودکان طلاق. 119
2-3-15 آموزش و افزایش تابآوری و برنامه های افزایش آن. 121
2-3-16 نگاهی اجمالی به پژوهشهایی در قلمرو تابآوری. 123
2-4 برنامه های مداخله ای برای کودکان طلاق. 125
2-4-1 هدفهای برنامه CODIP. 131
2-4-2 ملاحظات کلی در رابطه با اجرای برنامه CODIP. 136
2-6- مطالعات انجام شده پیرامون اثر بخشی برنامه CODIP. 139
2-6-1 پژوهشهای داخلی. 139
فصل سوم: روش و طرح پژوهش
مقدمـه 145
3-1 روش پژوهش. 146
3-2 ابزار پژوهش. 148
3-3 تعیین اعتبار و روایی پرسشنامه تابآوری. 152
3-4 شیوه اجرای پژوهش. 153
3-5 روش تجزیه و تحلیل دادهها در چهارچوب طرح پژوهش. 154
3-6 قلمرو تحقیق( زمانی، مکانی، موضوعی) 154
3-7 ملاحظات اخلاقی پژوهش. 155
3-8 تکمیلی. 155
3-8-1 مقیاس سنجش عقاید کودکان درباره طلاق (CIADS) 156
3-8-2 فرم ارزیابی والدین (PEF) 156
3-8-3 فرم ارزیابی رهبر گروه (GLEF) 156
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمـه 160
4-1 تعیین اعتبار و روایی پرسشنامه 161
4-2 آمار توصیفی و اطلاعات جمعیتشناختی. 169
مقدمـه 189
فصل پنجم: نتیجه گیری و بحث
5-1 مروری بر مساله، پیشینه، هدفها، چارچوب پژوهش انجامشده 191
5-2 بیان مختصر یافتهها 192
5-3 نتیجه، بحث، تبیین و تفسیر یافتهها به تفکیک فرضیهها 193
5ـ4 موانع و محدودیتها 206
5ـ5 پیشنهادها 208
5-6 جمعبندی و نتیجهگیری نهایی. 210
فهرست منابع 213
پیوست ها 236
Abstract 285
چکیـده
هدف: پژوهش حاضر با هدف مطالعه مدل مداخلهای ویژه کودکان طلاق و اندازهگیری اثربخشی آن بر بهبود راهبردهای خودکنترلی و سازه های تاب آوری آنان انجام شد.
روش: بدین منظور ابتدا پرسشنامه توانمندیهای اجتماعی-هیجانی و تاب اوری مرل (2008) روی 130 دانشآموز مقطع ابتدایی با روش تحلیل عاملی، تعیین اعتبار و روایی شد. برای پژوهش اصلی از جامعه آماری 193 نفری کودکان 8 تا 12 ساله طلاق شهرستان کاشمر در سال 1393، گروه نمونه 40 نفری( 23 دختر و 17 پسر) به روش نمونهگیری در دسترس و با حفظ معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند و در گروههای آزمایش و کنترل قرار گرفتند. هر دو گروه به پرسشنامه خودکنترلی ادراک شده کودکان (هامفری، 2000) و پرسشنامه تاب اوری در پیشآزمون و پسآزمون و مرحله پیگیری پاسخ دادند، در این میان 15 جلسه برنامه مداخلهای به میزان سه روز در هفته و هر جلسه 45 دقیقه به طور گروهی برای گروه آزمایش اجرا شد. در پایان، دادهها با فنون آماری در چارچوب یک طرح نیمهآزمایشی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: این برنامه مداخلهای موجب افزایش معنادار نمرات خودکنترلی، خودکنترلی میانفردی، خودسنجی، تابآوری، وخودتنظیمی کودکان طلاق شد، این افزایش برای توانمندی اجتماعی معنادارنشد، در مقابل، این مداخله باعث کاهش نمره همدلی شد.با پیگیری سه ماهه، مشخص شد اثرتمام تغییرات ماندگار است . همچنین جنسیت کودک در اثربخشی مداخله بیتاثیر شناختهشد ولی جنسیت والدسرپرست بشرط اینکه مادر باشد توانست بر بهبود نمره تابآوری اثربگذارد.
نتیجهگیری: زندگیهای دور از معنویت، صنعتی و پردغدغه امروز، روزبروز بر تعداد خانوادههای طلاق میافزاید، و خیل عظیمی از آنان از اثرات منفی ناشی از آن بر کودکانشان واقف نبوده و شیوههای صحیح برخورد با آنها را نمیدانند. بدون شک چنان چه مداخلاتی از این نوع ارائه شود قطعا از بروز برخی مشکلات عاطفی و رفتاری در این دسته از کودکان پیشگیری به عمل
خواهد آمد.
کلیدواژهها: برنامه مداخلهای ویژه کودکان طلاق، تابآوری، خودکنترلی.
مقدمـه
خانواده کارکردهای مختلفی برای اعضای خود، مخصوصا کودکان دارد؛ مثل احساس تعلق
و دلبستگی، فرهنگپذیری و اجتماعیشدن، تکوین شخصیت، ارضای نیازهای عاطفی، شکلگیری هویت شخصی و جمعی. فروپاشی خانواده مخصوصا در شکل طلاق در همه این کارکردها اختلال ایجاد می کند و از آنجا که گروه کودکان، مهمترین مرحله تحولی را طی میکنند گزینه های مناسبتری برای دریافت بیشترین آسیبهای طلاق هستند(داهل[1]، هانسن[2] و ویگنس[3]، 2014).
ناکامیها، نیازهای ارضا نشده، تعارضهای شناختی و رفتاری کودکان خانوادههای گسسته، پریشان و ناسازگار، زمینه های لازم بروز جرائم فردی و اجتماعی را مهیا میکند(حسینی نثار
و فیوضات، 1390). کمک به بهزیستی روانی و کیفیت بخشی به احساس و شناخت این کودکان
از گرفتار شدن آنان در چرخه معیوب تعاملات اجتماعی میکاهد.
بررسی مطالعات انجام شده درباره اثربخشی برنامههای گروهی برای کودکان طلاق نشان
میدهد که برخی مداخلات میتوانند منجر به بهبودهای قابل توجهی در عملکرد کودکان
در زمینههای مختلف شوند. از بین همه مداخلات، برنامه مداخلهای ویژه کودکان طلاق[4]
توانسته است بیشترین پیشینه و حمایت تجربی را از آن خود کند(گریچ[5] و فینچام[6]، 2008).
این برنامه یک برنامه مداخلهای 15 جلسهای است که بر عوامل حمایتی مرتبط با بهزیستی
در کودکان بعد از طلاق تمرکز دارد و اساسا بر بهبود توانایی کودک برای مقابله با استرسهای مربوط به طلاق طراحی میشود، به این صورت که محیط گروهی حمایتگری را برای یادگیری و تمرین مهارتها ایجاد می کند. این برنامه که یکی از موفقترین برنامههای کودک محور در رابطه با طلاق برای کودکان سن دبستان است، بهصورت گروهی اجرا میشود و طراحی شدهاست تا توانایی کودکان را برای مقابله موثر با چالشها و تغییرات فراوانی که همراه طلاق هستند افزایش دهد، در واقع هدف نهایی و مهم برنامه، ارتقای تاب آوری و سازگاری کودکان است(لیکروی[7]، 2008).
این پژوهش بر آن است تا تاثیر اجرای برنامه مداخلهای را بر خودکنترلی[8] و تاب آوری[9] کودکان طلاق و زیرمقیاسهای آن بررسی کند.
1ـ1 بیان مساله
از دهه 1980، نرخ طلاق در همه کشورهای صنعتی و در بسیاری از کشورهای نیمه صنعتی، حتی در کشورهایی که موانع مذهبی و حقوقی محکمی دارند افزایش یافته است. در سالهای اخیر این معضل اجتماعی در کشور ما آمار رو به رشدی داشته است.
آماری که توسط مرکز آمار ایران منتشر میشود حاکی از رشد بیش از دو و نیم برابری میزان طلاق در یک فاصله ده ساله از سال 1380 تا 1390 بوده است.
آمارهای موجود در خصوص ازدواج و طلاق در دنیا حاکی است که بالاترین نرخ طلاق دنیا در سال 2007، مربوط به کشور سوئد با 9/54 درصد طلاق میباشد و کشور آمریکا رتبه دوم را به خود اختصاص داده است، کشور ایران در این رتبه بندی، رتبه سیویکم را دارد. آمار طلاق چنان رو به گسترش است که برطبق آمارهای ارائه شده توسط سازمان ثبت احوال کشور، در سال 1389 میزان طلاق نسبت به سال گذشته خود، 1/9درصد رشد داشته و نسبت ازدواج به طلاق 5/6 بوده است؛ یعنی در مقابل هر 5/6 ازدواج ثبت شده، یک طلاق به ثبت رسیده است در حالیکه این نسبت درسال1390، 1/5 بوده است، یعنی در قبال هر پنج ویک دهم ازدواج ثبت شده، یک طلاق ثبت شده است(توکلی، 1391).
طلاق میتواند زمینهساز بسیاری از معضلات دیگر نظیر خودکشی، اعتیاد و جرم و . شود. بدین ترتیب است که طلاق بعنوان یک معضل مهم اجتماع، محل توجه گسترده دارد.
طلاق علت دامنه وسیعی از مشکلات رفتاری و هیجانی جدی و پایدار کودکان و نوجوانان است. تعداد، شدت و طول مدت جدائیها و استرسورهای ایجاد شده توسط طلاق از یک کودک
به کودک دیگر و از خانوادهای به خانواده دیگر و در طی زمان متفاوت است.
ماهیت جدایی، سازگاری والدین، منابع دردسترس، تضادها و همکاری بین والدین بعد از طلاق، ازدواج مجدد والدین، ثبات منابع مالی، و منابع روانی خود کودک در اینکه چگونه این استرسها
بر کودک تاثیر بگذارد نقش بسزایی دارد(کلی[10] و امری[11]، 2003). اکثریت کودکان آمادگی هیجانی کمی برای جدایی دارند و با پریشانی و عصبانیت و اضطراب به طلاق واکنش نشان می دهند، حتی در کودکانی که در ابتدا مشکلات اندکی دارند یا زودتر با طلاق سازگار میشوند، مشکلات رفتاری
و روانی ناشی از طلاق، ممکن است بعدا در زندگی و در مواجهه با چالشها و تکالیف رشدی جدید عود پیدا کند (هترینگتون[12] و استنلی هاگان[13]، 2009).
پژوهشها نشان می دهد که کودکان طلاق در معرض خطر بیشتر مشکلات روانی، رفتاری
و اجتماعی و تحصیلی هستند (آماتو[14]، 2001).
بیشتر کودکان طلاق، دورههای پراسترسی را قبل از طلاق والدین تجربه کردهاند، زمانی
که والدین در روابط متقابل خود، سازگاری کافی ندارند، از نقش والدگری خود و تکالیف و وظایف آن غافل میشوند، لذا فرزندان این خانوادهها از حقوق اولیه رشدی خود مثل پذیرش نامشروط، مهرورزی، نظارت مناسب، تعامل صحیح با اعضای خانواده و نظایر آن، محروم میشوند.
لذا قابل انتظار است که نشانههای کودکان رشدیافته، تابآور، سازگار، و خودکنترل را نداشته باشند یا کمتر درونی کرده باشند(اما[15]، کارلی[16]، میشل[17] و لورا[18]، 2015).
با توجه به آمار نگرانکننده طلاق و کودکان بازمانده از طلاق کشورمان و آسیبهای جدی
به پیکره جامعه و نسل آینده، پژوهش حاضر درصدد ارائه یک مدل نظری برای کاهش
این آسیبهاست.
لذا پژوهشگر، با اجرای برنامه مداخله ای ویژه این کودکان، درنظر دارد اثربخشی آن را بر بهبود راهبردهای خودکنترلی و تقویت تابآوری و سازههای چهارگانه آن(مسئولیتپذیری[19]، توانمندی اجتماعی[20]، خودتنظیمی هیجانی[21]، همدلی[22]) بسنجد و درصورت کارآمد بودن، این برنامه بتواند مورد استفاده خانوادهها، آموزش وپرورش، نهادهای مرتبط با طلاق و فرزندان طلاق قرار بگیرد.
1ـ2 اهمیت و ضرورت پژوهش
در دوران مدرن، ساختار اجتماعی در معرض تغییرات بیوقفه است، گرچه افراد سعی
در پایداری و ثبات دارند ولی رشد شتابان شهرنشینی، رشدجمعیت، رشد تکنولوژی و فناوری، تغییر نهاد آموزش و پرورش، پیدایش ارتباط همگانی(تلویزیون، اینترنت و ) و بسیاری از تغییرات کوچک و بزرگی که در اطرافمان در حال رخ دادن هستند از پیامدهای موثر در نهاد خانواده دوران مدرناند. در نتیجه زندگی شهری امروزی نوعی از زندگی است که گویا در بستر تغییرات اجتماعی عظیم طراحی شدهاست و نه تنها بهطور کلی در زندگی اجتماعی انسانها اثر میگذارد، بلکه بهصورت مشخص خانواده به عنوان یکی از نقاط استراتژیک و گلوگاه مواجهه با این حجم انبوه تغییرات اجتماعی محسوب میشود(کلانتری، 1393).