- در تعریف عالمان اسلامی، صفات نفسانی شامل فکر، اندیشه و رفتار است؛ ولی در تعریف غربیها، تنها رفتار مطرح است.
بدنبال روشن شدن حقیقت مفهوم اخلاق، به اهمیت و ارزش تعالی اخلاق در قرآن و سپس دراخبار و احادیث وارده از ائمه علیهم السلام میپردازیم.
قرآن و اهمیت تعالی اخلاق
با توجه به اینکه قرآن کتاب انسان سازی است و اساساً نزول آن برای ساختن انسان و جامعه انسانی می باشد، میتوان ربط و اتحاد معنوی کل قرآن را بر این محور یافت، لذا هر یک از آیات قرآن هدفی را دنبال میکند، که در نهایت نتیجه انسان سازی و تعالی اخلاقی را در پی دارد و لذا با تأملی در قصص قرآن، اوامر و نواهی، و تمثیلهای این کتاب الهی در مییابیم هدف رشد و هدایت انسان است. واگر تکریم و تمجیدانبیاء عظام را ملاحظه کنیم، باز ملاک ثناء تعالی و مکارم اخلاقی است. بهرحال نحوه برخورد قرآن باانسان نحوهای است که ترقی، رشد، تزکیه و تربیت انسان را دنبال میکند، هدف علم اخلاق هم همینها است. لذا آیهای را نمییابیم که مستقیم یا غیرمستقیم یک نتیجه اخلاقی و انسان سازی را دنبال نکند و کراراً در قرآن به مفاهیمی بر میخوریم که نشانگر توجه و اهمیت موضوع اخلاق در آن کتاب الهی است، مانند: تقوی، فلاح، کرامت، اخوه، عزه، امانه، تکبر، سخریه، غیبت و … فلذا اخلاق متعالی ملاک ثناء پیامبران بوده است، همانطوری خدای متعال میفرماید:« وانک لعلی خلق عظیم »[۱۱۰] خداوند متعال در مقام ثنای پیامبری که خاتم کمالات و فضائل و معجزات انبیاء سلف خویش است او را بر خلق عظیمش میستاید که اگر امری عظیم تر از این میبود، آن را ملاک ثنای حبیبش قرار میداد. و نیز در آیه دیگری حضرت ابراهیم را بر سه صفت عالی میستاید:« آن ابراهیم لحلیم اواه منیب »[۱۱۱] و یا درباره حضرت نوح چنین میفرماید:
« ذریه من حملنا مع نوح انه کان عبدا شکورا »[۱۱۲] بدین ترتیب روشن میشود، آنچه ملاک ثنای انبیاء (علیهم السلام ) واقع گردیده، تعالی اخلاق ایشان است که بدانها متخلق بودهاند.[۱۱۳]
تعالی اخلاقى در قرآن
همه ما مى دانیم قرآن مجید به صورت یک کتاب کلاسیک تنظیم نشده که فصول و ابواب و مباحثى به شکل این گونه کتابها داشته باشد، بلکه مجموعهاى از وحى آسمانى است که به تدریج و بر حسب نیازها و ضرورتها نازل شده است و دران مجموعه آیاتى وجود دارد که به نظر مىرسد اصول کلّى تعالی اخلاق در آن ترسیم شده است. که موارد زیر از آن اصول به شمار میآید.
۱ ـ مسأله احترام نسبت به پدر و مادر، و شکرگزارى از آنها به دنبال شکر پروردگار « وَ وَصَّیْنا اْلاِنْسانَ بِوالِدَیْهِ…. اَنِ اشْکُرْلى وَلِوالِدَیْکَ».[۱۱۴]
۲ ـ اهمیّت دادن به نماز و رابطه با پروردگار و نیایش و خضوع در برابر او « اَقِمِ الصَّلوهَ » .[۱۱۵]
۳ ـ امر به معروف و نهى از منکر « وَ اْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ».[۱۱۶]
۴ ـ صبر و شکیبایى در مقابل حوادث تلخ زندگى « وَاصْبِرْ عَلى ما اَصابَکَ ».[۱۱۷]
۵ ـ حسن خلق در برابر مردم « وَلاتُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنّاسِ».[۱۱۸]
۶ ـ تواضع و فروتنى و ترک تکبّر در برابر خدا و خلق « وَلاتَمْشِ فِى الاَرْضِ مَرَحاً اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ کُلَّ مُخْتال فَخُور».[۱۱۹]
۷ ـ میانه روى و اعتدال در راه رفتن و سخن گفتن (و همه چیز) « وَاقْصِدْ فِى مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ ».[۱۲۰]
و در آیات سه گانه سوره انعام که از آیه ۱۵۱ شروع و به ۱۵۳ ختم مى شود، ده فرمان مهم بیان شده است، که قسمت مهمّى از اصول اخلاقى را در برگرفته از جمله: ترک ظلم و ستم، نسبت به فرزندان، ایتام، عموم مردم، و رعایت عدالت در برابر هر کس، و ترک جانبدارى تعصّب آلود از نزدیکان و بستگان و دوستان در برابر نقض اصول عدالت، و نیز پرهیز از زشتکاریهاى ظاهر و باطن و همچنین حق شناسى در برابر پدر و مادر، و پرهیز از آنچه موجب تفرقه مىشود، و نیز اجتناب از هرگونه شرک.
اصول اخلاق اسلامى و تعالی آن در روایات
در روایات اسلامى نیز احادیثى می باشد که بیانگر تعالی و اصول اخلاقى حسنه است. و در بعضی از روایات مقابل اخلاق نیکو اخلاق بد را هم متذکر شده است، البته دایره اخلاق در روایات ما خیلی وسیع میباشد و لیکن ما بخشی از آن را ذکر میکنیم.
۱- در حدیث معروفى که در کتاب «اصول کافى» از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است، چنین مى خوانیم که: یکى از یاران آن حضرت به نام «سماعه بن مهران» مى گوید: با گروهى از اصحاب آن حضرت در خدمتش بودیم که سخن از عقل و جهل به میان آمد، فرمود: «لشکریان عقل و جهل را بشناسید تا هدایت شوید»، من گفتم فدایت شوم، تا شما شرح ندهید ما آگاه نخواهیم شد، امام فرمود: «خداوند در آغاز، عقل را آفرید… سپس جهل را (عقل از در اطاعت در آمد و جهل طریق معصیت را پویید) خداوند هفتاد و پنج لشکر به عقل داد و هفتاد و پنج لشکر که ضدّ آن جهل بود».
سپس امام، هفتاد و پنج لشکرعقل و جهل را به شرح زیر بیان فرمود، که دارنده صفات عقل ونیک متصف به تعالی اخلاق میباشد.
اَلْخَیْرُوَ هُوَ وَزِیْرُ الْعَقْلِ؛ نیکى وزیر عقل است.
وَ جَعَلَ ضِدَّهُ الَشَّرَّ وَ هُوَ وَزِیُر الْجَهْلِ؛ و ضدّ آن بدى است که وزیر جهل است و …
تعداد امورى که در این روایت آمده ۷۸ موضوع است، و در ادامه حضرت می فرماید : وَ التَّوَکُّلُ وَ ضِدُّهُ الْحِرْصُ؛ توکّل و ضدّش حرص.
وَ الرَّأْفَهُ وَضِدُّهُ الْقَسْوَهُ؛ رأفت و ضدّش سنگدلى و …
فَلاتَجْتَمِعُ هذِهِ الْخِصالُ کُلُّها مِنْ اَجْنادِ الْعَقْلِ اِلاّفِى نَبِىٍّ اَؤْ وَصِىِّ نَبِىٍّ اَوْ مُؤمِن قَدْ اِمْتَحَنَ اللّهُ قَلْبَهُ لِلاْیْمانِ وَاَمّا سائِرُ ذلِکَ مِنْ مَوالیِنْا فَاِنَّ اَحَدَهُمْ لایَخْلُو مِنْ اَنْ یَکُونَ فِیْهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنودِ حَتّى یَسْتَکْمِلَ وَیُنَقِّى مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذلِکَ یَکُونُ فِى الدَّرَجَهِ الْعُلیا مَعَ الاْنْبِیاءِ وَالاْوْصیاءِ وَاِنَّما یُدْرَکُ ذلِکَ بِمَعْرِفَهِ الْعَقْلِ وَجُنُودِهِ وَبِمُجانَبَهِ الْجَهْلِ وَجُنُودِهِ وَفَّقَنَا اَللّهُ وَاِیّاکُمْ لِطاعَتِهِ وَمَرْضاتِهِ اِنْشاءَ اللُّه.
سپس امام فرمود: این لشکریان عقل بطور کامل جمع نمى شود مگر در پیامبر یا وصّى پیامبر یا مؤمنى که خداوند قلبش را براى ایمان آزموده و شایستگى پیدا کرده است، ولى سایر دوستان ما بعضى داراى بخشى از این لشکریانند و در راه تکمیل آن و طرد لشکر جهل از خود مى باشند و در آن هنگام در درجه بالا با انبیاء و اوصیاء قرار مى گیرند، و این در صورتى ممکن است که آگاهى کافى نسبت به عقل و لشکریانش و دورى از جهل و لشکریانش حاصل شود، خداوند ما و شما را براى اطاعتش و کسب رضاى او موفّق دارد.[۱۲۱]
۲ ـ در حدیثى که در نهج البلاغه در کلمات قصار آمده است مىخوانیم که از امام امیرمؤمنان على(ع) درباره ایمان پرسیدند (ذیل حدیث نشان مى دهد که منظور از ایمان، ایمان علمى و عملى است که اصول اخلاق را نیز شامل مى شود) امام در جواب فرمود: «اَلاْیْمانُ عَلى اَرْبَعِ دَعائِمَ، عَلَى الصَّبْرِ وَالْیَقینِ وَالْعَدْلِ وَالْجِهادِ ، ایمان بر چهار پایه قرار دارد: بر صبر و یقین و عدالت و جهاد.»
سپس افزود «وَالصَّبْرُ مِنْها عَلى اَرْبَعِ شُعَب، عَلَى الشَّوْقِ وَالشَّفَقِ وَالزُّهْدِ وَالتَّرَقُّبِ، صبر نیز بر چهار پایه استوار است؛ بر شوق و ترس و زهد و انتظار». (شوق به بهشت و پاداشهاى الهى، و ترس از کیفرها و دوزخ، که مایه حرکت به سوى خوبیها و پرهیز از بدیها است) و زهد و بى اعتنایى نسبت به زرق و برق دنیا که سبب مى شود انسان مصائب را ناچیز شمرد، و انتظار مرگ و پایان زندگى که انسان را به انجام اعمال نیک تشویق مىکند.
بعد افزود: «وَالْیَقینُ مِنْها عَلى اَرْبَعِ شُعَب، عَلى تَبْصِرَهِ الْفِطْنَهِ وَتَأَوُّلِ الْحِکْمَهِ، وَمَوْعِظَهِ الْعِبْرَهِ، وَسُنَّهِ الاْوَّلِینَ; یقین نیز بر چهار بخش تقسیم مى شود: بینش در هوشیارى و زیرکى، رسیدن به دقایق حکمت، پند گرفتن از حوادث و توجّه به روش پیشینیان.»
سپس مىافزاید:«و الْعَدَلُ مِنْها عَلى اَرْبَعِ شُعَب، عَلى غائِصِ الْفَهْمِ، وَغَوْرِ الْعِلْمِ، وَزُهْرَهِ الْحُکْمِ، وَرَساخَهِ الْحِلْمِ؛ عدالت نیز بر چهار شاخه است: دقّت براى فهم مطالب، غور در علم و دانش، (سپس) قضاوت صحیح و (سرانجام) حلم و بردبارى پایدار».
و در پایان مىفرماید: «وَالْجِهادُ مِنْها عَلى اَرْبَعِ شُعَب عَلَى الاْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْىِ عَنِ الْمُنْکَرِ و الصِّدْقِ فِى الْمَواطِنِ، وَ شَنآنِ الْفاسِقِینَ؛ جهاد نیز چهار شاخه دارد: امر به معروف، و نهى از منکر، صدق و راستى در معرکه نبرد، و دشمنى با فاسقان.»
سپس به ستونهاى چهارگانه کفر که نقطه مقابل آن است، مى پردازد و یک به یک را شرح مىدهد.[۱۲۲]
همان گونه که ملاحظه مىشود، امام با دقّت بىنظیرى اصول اساسى ایمان و کفر و آثار آن را در درون و برون که شامل اخلاق عملى مىشود ترسیم فرموده و براى هر شاخه، شاخههاى دیگرى ذکر کرده است، که بررسى جزئیّات این حدیث مقال دیگرى را مى طلبد.
در واقع چنین است که ریشه تمام فضائل و تعالی اخلاقى بر راستى و صدق قرار گرفته که انسان نه تنها به مردم دروغ نگوید، به خویشتن هم دروغ نگوید و حتّى به خداى خود دروغ نگوید، هنگامى که در نماز «اِیّاکَ نَعْبُدُ و اِیّاکَ نَسْتَعیُن» مىخواند و مى گوید خداوندا تنها تو را مى پرستم و تنها از تو یارى مى جویم، کمترین دروغى در این سخن نباشد، از هرگونه معبود شیطانى و هواى نفس برکنار باشد و تنها خضوع و تسلیمش در برابر حق باشد؛ پس، از تکیه کردن بر مال و جاه و قدرت و مقام و ما سوى اللّه بر کنار باشد، تنها تکیه بر لطف خدا کند و از او مدد جوید. اگر کسى چنین باشد تمام اصول و فروع اخلاق در او زنده مىشود.
۳ ـ در روایات اسلامى تعبیراتى تحت عنوان «افضل الاخلاق» (برترین صفات اخلاقى) یا «اکرم الاخلاق» و «احسن الاخلاق» و «اجمل الخصال» دیده مى شود که در آنها نیز اشاره به بخشهاى مهمى از اصول اخلاقى شده است، از جمله در حدیثى مى خوانیم: « سُئِلَ الْباقِرُ(علیه السلام) عَنْ اَفْضَلِ الاْخلاقِ فَقالَ الصَّبْرُ وَالسَّماحَهُ » از امام باقر(علیه السلام) درباره بهترین اخلاق سؤال شد، فرمود: صبر (شکیبایى و استقامت) و جود و بخشش است».[۱۲۳]
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مىخوانیم که از آن حضرت پرسیدند:
« اَىُّ الْخِصالِ بِالْمَرْءِ اَجْمَلُ فَقالَ وِقارٌ بِلامَهَابَه، وَسَماحٌ بِلا طَلَبِ مُکافاه، وَتَشاغُلٌ بِغَیْرِ مَتاعِ الدُّنْیا » کدامیک از صفات انسانى زیباتر است؟ فرمود: وقارى که توأم با ایجاد ترس نباشد، و بخششى که انتظار مقابله با مثل در آن نباشد، و مشغول شدن به غیر متاع دنیا است».[۱۲۴]
۴ ـ باز در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) مىخوانیم که در آن اصول اخلاق زشت، تحت عنوان اصول الکفر بیان شده است، فرمود:
« اُصُولُ الْکُفْرِ ثَلاثَهُ: الْحِرْصُ وَاْلاِسْتِکْبارُ وَالْحَسَدُ; اصول کفر سه چیز است: حرص و تکبّر و حسد».
سپس در توضیح این سه اصل چنین بیان فرمود:
« فَاَمّا الْحِرْصُ فَاِنَّ آدَمَ حِیْنَ نُهِىَ عَنِ الشَّجَرَهِ حَمَلَهُ الْحِرْصُ اَنْ اَکَلَ مِنْها، وَاَمّا اْلاِسْتِکْبارُ فَاِبْلِیْسُ حِیْنَ اُمِرَ بِالسُّجُودِ لاِدَمَ اِسْتَکْبَرَ، وَاَمّا الْحَسَدُ فَاِبْنا آدَمَ حَیْثُ قَتَلَ اَحَدُهُما صاحِبَه، امّا حرص (در آنجا ظاهر شد که) آدم هنگامى که نهى از آن درخت مخصوص شد، حرص او را وادار کرد که از آن بخورد (و از بهشت بیرون برده شد) و امّا تکبّر (آنگاه ظاهر شد که) ابلیس هنگامى که مأمور به سجود براى آدم شد تکبّر ورزید (و از سجده خوددارى کرد و براى همیشه ملعون و مطرود درگاه الهى شد) و امّا حسد (آنگاه ظاهر شد که) دو پسر آدم یکى بر دیگرى حسد برد و او را به قتل رسانید.» [۱۲۵]
به این ترتیب، سرچشمه بدبختیهاى بزرگى که در جهان انسانیّت یا در آغاز آن رخ داد، این سه صفت نکوهیده بود. حرص، آدم را از بهشت الهى بیرون کرد، و استکبار، ابلیس را براى همیشه از درگاه خدا راند، و حسد پایه قتل و خونریزى و جنایت در جهان شد.
۵ـ این سخن را با حدیثى از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) پایان مىدهیم، امام صادق(ع) مىگوید: پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود:
« اِنَّ اَوَّلَ ماعُصِىَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سِتٌّ: حُبُّ الدُّنْیا وَحُبُّ الرِّیاسَهِ، وَحُبُّ الطَّعامِ وَحَبُّ النَّوْمِ وَحُبُّ الرّاحَهِ وَحُبُّ النِّساءِ » نخستین چیزى که نافرمانى و عصیان الهى به وسیله آن انجام شد شش چیز بود: محبّت (افراطى به مال) دنیا و ریاست و طعام و خواب و راحت طلبى و زنان! .[۱۲۶]
از مجموع آنچه در بالا ذکر شد اصول تعالی اخلاقى و ضد آن اجمالا روشن شد، ولى همان گونه که از مجموع روایات نیز استفاده مىشود عدد خاص و معیّنى نمىتوان براى این معنى در نظر گرفت، چرا که اخلاق نیک و بد انگیزههاى بسیار متنوّع و عوامل و عوارض مختلف و گوناگون دارد و به تعبیر دیگر، همان گونه که صفات جسمانى انسان، تعداد و شماره خاصّى ندارد، صفات روحانى خوب و بد نیز از شماره بیرون است.
نمونهای از دستورالعملهای معصومین بر اساس طبایع اربعه
خوردن آب ولرم
از حضرت صادق (ع): پیغمبر (ص) با شیرینى افطار مىفرمود و اگر شیرینى نمىیافت با آب ولرم افطار مىکرد و مىفرمود که کبد و معده را شست و شو مىدهد و تمیز مىنماید و دهان را خوشبو مىسازد، و دندانها و سیاهى و قرنیه چشم را محکم و چشم را تیز بین مىنماید و گناهان را کاملاً مىشوید و رگهایى که به هیجان در مىآید و همچنین غلبه خلطی که غلبه کرده( صفراء یا سودا) را آرام میکند و بلغم را برطرف میکند و حرارت معده را فرو مىنشاند و سر درد را از بین مىبرد.[۱۲۷]