آموزش نیروهای محلی
ضعیف
متوسط
۱۹
فرابینی و اصلاح برنامه
ضعیف
متوسط
میانگین
متوسط
متوسط
۲-۱۱-۶- ضرورت آمایش سرزمین درایران
ایران به لحاظ محدودههای جغرافیایی، شرایط اقلیمی، مرزهای آبی و خاکی و ناهمواریهای گسترده دارای شرایط متنوعی است بنابراین هر منطقه توانمندیهای مخصوص به خود را دارد. راهبردهای آمایش سرزمین بر اساس اولویتبندیها، نقشپذیری و قابلیت سنجی هر یک از مناطق، محصولات مشخص مناسب برای هر منطقه را معین میکند. در ادبیات جغرافیایی ایران، طی پنجاه سال گذشته مفاهیم، روشها و اصول جغرافیای انسانی، اغلب به شکلی بدون انسجام مطرح شده و جغرافیای اجتماعی و فرهنگی نیز بسیار جسته و گریخته بیان شده و نه تنهادر برنامه ریزی های کشور، بلکه در فضای آکادمیک کشور نیز جای خالی آن بسیار محسوساست. اکنون با گذشت چهار برنامه توسعه پس از انقلاب که نگاهی بخشی به توسعه داشتهاند، نیاز به برنامهریزی فضایی و منطقهایضروری به نظر میرسد. در سایر کشورهای جهان نیز نیاز به برنامه ریزی فضایی و منطقهای زمانی احساس شد که رشد و توسعه بخشی موجب عدم توازنی در مناطق مختلف شده، از این روی جهت متعادل و متوازن ساختن توسعه مناطق مختلف، رویکرد به توسعه بر طبق معیارها و قابلیتها و محدودیتهای منطقهای ضروری به نظر میرسید. برنامه توسعه بخش اجتماعی و فرهنگی نیز از این قاعده مستثناء نیست و با بررسی توزیع امکانات فرهنگی و زیر بناهای اجتماعی ـ فرهنگی موجود در مناطق مختلف کشور به این عدم توازن پی خواهیم برد.
با نظری به برنامههای توسعه در کشور ما میتوان دریافت که به ابعاد جغرافیایی فرهنگ کم توجهی شده است. شاید یک دلیل موجه آن، محتوای جغرافیای فرهنگی است که در قالببرنامه ریزیهای کوتاه مدت و حتی میان مدت نمیگنجد و تحقیقات دامنهداری را در قالب برنامهریزیهای بلند مدت طلب میکند. در بخش اهداف بلند مدت آمایش که علاوه بر فرهنگ عمومی، به جوامع منطقهای و فرهنگهای بومی و پراکندگیهای آن ها در سرزمین ایران و هم چنین به زبان، دین و قومیت مناطق مختلف پرداخته میشود، چنان تحقیقات و برنامههایی ضروری خواهند بود. روشن است که در استانهای مختلف کشور از نظر توسعه یافتگی فرهنگی نابرابری وجود دارد و شکاف میان آنها کاملاً مشهود است. مسأله مهم در علل این عقب افتادگی، رویکرد حاکم بر نظام برنامهریزی در کشور طی پنجاه سال گذشته بوده است. به بیان دیگر، با آنچه در برنامههای توسعه گذشته تحقق یافته ضروری است تا جهت کاهش تفاوتهای استانی توسعه یافتگی فرهنگی به برنامهریزی های منطقهای و دوری از برنامهریزی بخشی و پیروی از سیاستهای متعادل و متوازن در ایجاد فرصتهای برابر برای منابع تمام مناطق و استانها روی آورده شود.
پیشنهادعملکردهای تخصصی مناطق مختلف برای افق ۱۴۰۴ بر اساس معیارهای ذیلصورتگرفتهاست:
۱ـ مناطقی با عملکرد اجتماعی و فرهنگی فراملی:
الف. پیشینه تاریخی ـ فرهنگی.
ب. خاستگاه تمدنهای کهن بوده و از نمادهای مرکزیت فرهنگی برخوردار باشد.
ج. برخوردار از امکانات و فرآوردهایی فرهنگی که توان پوشش جوامع دیگر را داشته باشد
خ. برخورداری از معیارهایزبان، مذهب و قومیت که فصولی مشترکی با جوامع دیگر داشته باشند.
د. جایگاه جغرافیای فرهنگی که برای نقشهای فراملی کلیدی است.
ر. تحولات ژئو پولتیک منطقهای و جهانی.
ت. برخورداری از زیر ساختهای اجتماعی و فرهنگی (سرمایههایاجتماعی و فرهنگی، سازمانهای غیر دولتی).
۲ـ مراکزی با عملکرد اجتماعی و فرهنگی ملی ـ منطقهای:
الف. برخورداری از امکانات و فرآوردهایی فرهنگی که توان پوشش ملی و منطقهای داشته باشد.
ب. وضعیت مناطق محروم پیرامونی.
ج. مرکزیتی از فرآوردههای سنتی ـ فرهنگی برای استانها و مناطق دیگر.
د. برخورداری از معیارهایزبان، مذهب و قومیت که فصول مشترکی با استان های همجوار داشته باشند.
۳ـ مراکزی با عملکرد اجتماعی و فرهنگی استانی:
الف. عدم برخورداری از شرایط مذکور در مناطقی با عملکرد فرا ملی و ملی ـ منطقهای
ب. بحرانی بودن اوضاع اجتماعی.
ج. آسیبهای اجتماعی و میزان بزهکاری و باندهای غیر قانونی
د. عدم کفایت امکانات فرهنگی برای مردم استان
قابل توجه است که بسیاری از مناطق محروم کشور ما در جوار مرزهای ما قرار دارند. چنان شکافی هم میتواند منجر به تضعیف هویت ملی شود و هم امنیت کشور را به خطر اندازد، از این روی توجه به آنها در اولویت قرار دارد. از طرفی، اگر مناطق محروم مرزی در جوار کشورهایی قرار داشته باشند که چه از طریق رسانههای این کشورها و چه از طریق مسافرتهای مختلف با آنان در تعامل باشند، بخشی از نیازهای فرهنگی خود را از طریق آنها بر طرف میسازند. این وضع در مورد مناطق محروم ساحلی جنوب کشور ما صدق میکند. ولی مناطق محروم مرزی کشور هنگامی که در کنار کشوری قرار داشته باشند که از توان زایش فرهنگی امروزین برخوردار نیست، با وضعیت بحرانیتری روبرو هستند و از این روی در اولویت توجه قرار میگیرند. آن شامل حالاستانهای غربی و شرقیکشور ما میشود.
دفتر اطلاع رسانی مرکز پژوهشها تصریح کرد که فعالیتهای آمایش سرزمین در ۶ سطح انجام مطالعات، تدوین قواعد، مدیریت، تدوین برنامهها، اجرای برنامهها و ارزشیابی فعالیتهای آمایش سرزمین، از یکدیگر قابل تجزیه و تفکیک است که به نظر میرسد از ۶ مرحله یاد شده در ایران طی ۳۶ سال اخیر فقط سه فعالیت مطالعه، تدوین قواعد و مدیریت آمایش سرزمین انجام شده و طبق تحقیقات اقدام قابل توجهی در زمینههای تدوین و اجرای برنامههای آمایش سرزمین و فعالیتهای ارزشیابی آن انجام نشده است. مرکز پژوهشها افزود: یافتههای ارزشیابی به عمل آمده نشان میدهد که از یک طرف تاکنون عزم و اراده کافی برای به کاربردن نتایج مطالعات آمایش سرزمین در تدوین و اجرای برنامههای توسعه وجود نداشته و از طرف دیگر قوانین، قواعد، مقررات متناسب و همسو و گریز ناپذیر بر اعمال همه مقتضیات آمایش سرزمین، حاکمیت نیافتهاند و این درحالی است که در کشور انسجام و یکپارچگی لازم به منظور طراحی، برنامهریزی، تدوین و اجرای برنامههای توسعه، متناسب با مقتضیات آمایش سرزمین وجود ندارد و به همین دلیل در حال حاضر طراحی و به کارگیری یک «نظام برنامهریزی مبتنی برآمایش سرزمین» به عنوان جریان واحد برنامهریزی توسعه ضرورت دارد. مرکز پژوهشها سپس با بیان این مطلب که فعالیتهای انجام شده پیرامون آمایش سرزمین درایران تاکنون چنان که باید ارزشیابی و نقد نیز نشدهاند، افزود: به طور کلی آمایش سرزمین یک برنامه ملی است، زیرا جامع نگر، کل نگر و منتهی به جغرافیا با دیدی درازمدت و چند انضباطی است ضمن اینکه در بحثهای آمایش سرزمین، نقش آمایش وسیعترشده و وارد مباحث تدوین دیدگاه درازمدت نیز شده و حتی به مباحث هویت ملی و سرمایه اجتماعی نیز توجه کرده است. همچنین رابطهاش با برنامه ریزی بخشی این است که به عنوان سندی درازمدت و فرابخشی میتواند هماهنگیهای لازم را میان بخشها ایجاد و در مرحله نهایی از نتایج فعالیتهای بخشهای مختلف اقتصادی و اجتماعی بهره برداری کند. (شاه محمدی، ۱۳۹۱)
۲-۱۱-۷- آمایش سرزمین، راهکار توسعه پایدار
دستیابى به توسعه متعادل با روشهاى متداول کنونى که دولت بار اصلى توسعه رابه دوش مى کشد اگر غیر محتمل نباشد در حالتى خوشبینانه بدون آمایش سرزمین امرى طولانى و زمانبر خواهد بود. تجربه برنامه ریزى بخشى و سیاست محرومیت زدایى به شیوه کنونى که عدم تعادلهاى موجود و گسترش شکاف روز افزون میان مناطق توسعه یافته و کمتر توسعه یافته کشور را به دنبال داشته است، روشن ترین دلیل بر ناکارآمدى این روشها است.
گر چه نقطه روشن، ایجاد مرکز ملى آمایش توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزى است، اماجاى تردیدى نیست که دولت و اعتبارات دولتى همچنان نقش محورى در فرایند توسعه خواهند داشت، که این نقش مى بایست جهتى دو سویه داشته باشد. بدین معنى که دولت با کاهش تدریجى نقش خود در مناطق توسعه یافته از یک سو و با سرمایه گذارى در زیر ساختهاى اساسى در مناطق کمتر توسعه یافته، بستر توسعه را آماده کند و از سوى دیگر با برقرارى تسهیلاتى که با مکانیزمهاى ساده و فارغ از پیچیدگى هاى بوروکراتیک کنونى، در اختیار متقاضیان راه اندازى واحدهاى تولیدى در این مناطق قرارگیرد، زمینه جلب مشارکتهاى مردمى و بخشهاى غیر دولتى و شرکتهاى دولتى را در این مناطق فراهم آورد. ساز و کار آمایش سرزمین شیوه مناسبى براى رسیدن به این هدف است.
وجود برخى اعتراضات و نارضایتى ها از نحوه تخصیص بودجه در سطح کشور و بى عدالتى خواندن نحوه تخصیص آن ناشى از عدم توجه به اهمیت آمایش سرزمین است. در واقع تمام فعالیتهاى عمرانى و رفاهى بایستى براساس آمایش سرزمین انجام گیرد. اقداماتى نظیر احداث جاده، بیمارستان، کارخانجات و… همه براساس معیارهاى استاندارد، خواهد توانست زمینه هر نوع اعتراض حتى فعالیتهاى سیاسى و تبلیغاتى بعضى ازگروه هاى متقاضى شرکت در ساختار قدرت در کشور را به منظور رسیدن به اهداف سیاسى بگیرد. چرا که هراقدام رفاهى بر مبناى آمایش سرزمین پاسخگویى هر شبهه اى در تخصیص منابع خواهد بود. در این شرایط ترکیبى مناسب از رشد جمعیت و تقاضاى آینده و چشم انداز آن مبتنى بر برنامه ریزى منطقه اى آمایش سرزمین به نتیجه خواهد رسید.
باید گفت شاخصهاى فقر و محرومیت ملى و منطقه اى با یکدیگر ارتباط متقابل دارند و تنها با دیدگاه سیستمى مى توان آن را به طور همه جانبه مورد بررسى قرارداد، ضمن آنکه اثرات و کارکردهاى برنامه ریزى آمایش سرزمین در کاهش شاخص هاى ترکیبى فقر و محرومیت ملى و منطقه اى و امنیت اقتصادى بر کسى پوشیده نیست.
در حقیقت، اهمیت مسئله برنامه ریزى آمایش سرزمین یا برنامه ریزى فضایى، مقوله اى است که بر آن تأکید شده است و برخى جوانب مهم اینگونه برنامه ریزى معرفى شد و در واقع کسانى که معتقدند جهان از سه نوع عدم تعادل رنج مى برد:
۱. عدم تعادل میان شمال ـ جنوب
۲. عدم تعادل میان ثروتمندان و تهیدستان
۳. عدم تعادل میان انسان و طبیعت
پاسخ قانع کننده خود را بهتر است در برنامه ریزى آمایش سرزمین جست و جو کنند. در حقیقت مى توان دریافت که با اجراى برنامه ریزى فضایى، از سطح بین المللى تا سطوح محلى مى توان به اینگونه عدم تعادل ها خاتمه داد. یعنى در حقیقت فقر و محرومیت ملى و منطقه اى را کاهش داد. به علاوه از طریق برنامه ریزى فضایى هم روستاها و هم شهرها از بند فقر و محرومیت رها خواهند شد در غیر اینصورت، تأکید بر برنامه ریزى بخشى و عدم توجه به اجراى برنامه ریزى فضایى، علاوه بر اینکه تنگناهایى را براى روستاها پدید مى آورد، باعث مى شود که مردمان مناطق حاشیه اى و به خصوص روستائیان به سوى قطب ها و شهرهاى بزرگ مهاجرت کنند و چون شهرها نیز ظرفیت پذیرش تمامى افراد مناطق حاشیه اى و روستایى را نخواهند داشت، لذا بروز مسائل گوناگون شهرى نظیر حاشیه نشینى در جوار شهرهاى بزرگ، آلودگى هوا و نیز دور از واقعیت نخواهند بود و عدم تعادل فضایى همچنان برقرارخواهد ماند. (شاه محمدی، ۱۳۹۱)