ما لَکُم بعضکُم یُمزّق بعضاً أ فرغتم مِن العدوِّ اللدود
إذهبوا فی البلاد طولا و عرضا وانظرواما لخصمِکم من جهود
و المَسوا بالیدَین صرحاً منیعاً شاد أرکانهُ بعزم ٍ وطید …
شهدَ اللهُ أنَّ تلکَ حیاه فضِّلت فوقها حیاه العبید ( همان ،
ص۴۷۱ )
شما را چه شده ، یکدیگر را از هم می درید ، آیا از آن دشمن کینه توز خلاص شده اید .
در طول و عرض کشور سفر کنید و تلاش دشمنتان را ببینید .
و با دو دست بنای بلندی را که پایه های آن را با اراده ای پولادین استوار نموده ، لمس کنید . …
خداوند گواه است بر اینکه ، حیات برده و بنده بر این زندگی برتری دارد .
و اما طوقان در وصف عشق بی ریای خویش نسبت به وطن و ترجیح آن بر تمام گروه ها و
رؤسا چنین می نویسد :
إنُّ قلبی لبلادی لا لحزبٍ أو زعیم
لَم أبِعهُ لشقیقٍ أو صدیق ٍ لی حمیم
لیسَ مِنّی لو أراهُ مَرَّه غیرَ سلیم
وَ لِسانی کَفؤادی نیطَ مِنه بالصّمیم
وَغدی یُشبه یَومی وَ حَدیثی کَقدیمی
لَم أهَب غیظ َ کریمٍ لا وَ لا کیدَ لئیم
غایتی خدمه قومی بشقائی أو نعیمی ( همان ، ص ۳۲۳ )
همانا قلب من ازآن کشورم است نه از آن حزب یا رئیسی خاص .
آن را به برادر یا دوستی صمیمی و دلسوز نفروخته ام.
و اگر یک بار آن را ناسالم ببینم دیگر از وجود من نیست .
و زبانم همانند قلبم از دل و جان به آن وابسته است .
و فردایم شبیه امروز است و جدیدم همانند قدیم .
خشم انسان کریم و حیله انسان پست را نمی بخشم .
نهایت و هدف من خدمت به قوم وملتم است چه به قیمت بدبختی و یا به قیمت خوشبختی من تمام شود .
هنگامی که انگلیس در یکی از نقشه های شوم خود ( بنتویش ) یهودی را دادستان کل فلسطین
کردوبه وی اختیارات تامی درجهت وضع قوانین ظالمانه برعلیه مردم این مرز وبوم و یهودی
سازی آن اعطا کرد ، مردم عرب سنگینی گامهای این نماینده اجنبی را بر سینه ها حس کردند
و ازاومتنفر شدند و آرزوی نابودیش را داشتند تا اینکه جوانی عرب به نام « عبد الغنی محمد»
در ورودی ساختمان حکومت قدس به کمین وی نشست و او را مورد هدف قرار داد که باعث
زخمی شدن او و زندانی شدن خود به مدت پانزده سال شد ؛ این اولین نبرد سیاسی یک نفره
بود که این جوان فلسطینی بدان همت گماشت و ابراهیم دروصف جسارت و شجاعت وی
قصیده « الفدائی» را سرود که تعلیقات زیادی در تمجید آن نگاشته شد .( المثلم ، ۱۹۶۴م، ص۴۵)
الفدائی
لا تَسَـــل عَـن سَلامَته رُوحُـهُ فَــوقَ راحَتـِـــه
بَــدَّلتـــــــهُ هُمُـــومُـــه کَفنَــــاً مِــن وِسادَتِــه
یَرقُــبُ السَّــــاعَهَ التی بَعــدَها هَـولُ ساعَتـِه
شاغِلٌ فِکرَ مَن یَرا….. ه بإطــراقِ هــامَتـِــــه
بَیــنَ جَنبیهِ خافِـقٌ یَتَـلَظَّـــی بِـغــایتِــــــه
مَن رَأی فَحمَهَ الدُّجی أُضـرمَت مِن شَرارتِــه
حَمَّـــلَتـهُ جَهَــنَّــــــــمٌ طَــرَفا مِـــن رِسالَتـــه
هُـوَ بِالبــابِ واقِـــــفٌ وَ الــرَّدی مِنـهُ خــائِف
فَاهدَأی یا عَواصِـــفُ خَجَـــلاً مِن جَراءَتِـــــه
* * *
صــامِتٌ لَو تَکَلَّــــــما لَفَــظَ النَّــارَ وَالـــدَّمــا
قُـل لِمَن عابَ صَمتَه خُـلِقَ الحَـــزمُ أبکَـــما
وَ أخُــو الحَزم ِ لَم تَزل یـَده تَسبـِــقُ الفَــــما
لا تَلــــوموه ، قـَـد رَأی مَنــهَجَ الحَــقِّ مُظلــما
وَ بـِـــلادَاً أحَبـَّــــــــها رُکنـُــها قَــد تَهَــدَّمَـــــا
و َ خُصُـــوماً بِبَغیــهِم ضَجَّتِ الارضُ وَ السَّـما
مَرَّ حین ٌ، فَکــادَ یقتــ له الیـــأسُ ، إنَّمــــا …
نقد صورت و معنی در شعر ابراهیم طوقان- قسمت ۱۶