در اواخر این دهه گفتمان دینی در سایه بازسازی های خود به عنوان معتبرترین گفتمان جامعه ایرانی و روحانیت مهمترین نماینده آن، به قدرتمندترین نهاد غیر دولتی تبدیل شد؛ نفوذ اجتماعی و انسجام سازمانی مناسب منابع قدرت روحانیون به شمار می آمدند. الهام گیری مردم به روحانیت بیش از پیش افزایش یافت، ذهنیت بیشتر مردم در مسجدها و منبرها و مراسم مذهبی شکل گرفت، کتب مذهبی به ویژه قرآن و مفاتیح الجنان نسبت به سایر کتابهای مذهبی در نزد مردم اهمیت ویژهایی یافت. گستره اجتماعی نهاد روحانیت به گونه ایی بود که ذهن و روح مردم را مسخر خویش ساخت و با بهره گرفتن از نمادها، مفهومها و شعارهای مذهبی و یا به عبارتی دیگر با ایجاد فضای استعاری توده های بیشماری از مردم را جذب خود نمود و به دلیل توان جذب توده های مردم در مقابل سایر گفتمان های حاضر (چپ و ملیگرای لیبرال ، پهلویسم) به یک گفتمان بیبدیل در عرصه سیاست جامعه ایران تبدیل گشت. همچنین به دلیل انسجام و ساماندهی مناسب همه روحانیون و علمای این دوره (برخلاف مبارزات مشروطه و نهضت ملی) در جهت طرد و غیرت سازی با گفتمان پهلویسم ، رهبری مقتدر و قدرتمند ، شبکه ارتباطی گسترده آن در سرتاسر نقاط کشور ، گفتمان مذهبی را به عنوان در دسترس ترین گفتمان های موجود به شمار آورد. (حسینی زاده، همان:۱۶۴-۱۶۷)
ظهور و تحول گفتمان های مبارز دینی در دهه های ۴۰ و۵۰
در اوایل دهه چهل بودکه به دلیل ضعف و ناتوانی رقبای گفتمان های مبارز دینی ، یعنی گفتمان چپ و ملی گرای لیبرال ،این ایدئولوژی از رقیبان پرقدرت پیشین خود، پیشی می گیردو با اصرار بر تغییر رژیم و ایجاد حکومت اسلامی هویت جدیدی را برای خود رغم می زند.
در آغاز این دهه، به دلیل سیاست های سرکوب گر،سکولار و غربگرای گفتمان پهلویسم ،هریک غیر خود را بازسازی کرده و به تقویت گفتمان های ضد یاری رساندند. استبداد و غرب گرایی ،آزادی و بومی گرایی را تقویت کرد و سرانجام، همانگونه که بیش تر اشاره کردیم سیاستهای مذهبی گفتمان سنتی را به بازسازی خود وا داشت وآن را به سوی رادیکالیسم و سیاسی شدن هدایت کرد. ناتوانی پهلویسم در جذب و هویت بخشی نیروهای اجتماعی این گفتمان را به زور وسرکوب متکی می کرد.این کار بیش از پیش نیروهای اجتماعی را از گرد آن پراکنده ساخته و در معرض هویت یابی با گفتمان های مخالف قرار می داد.در این میان با توجه به بنیان های مذهبی جامعه ایران، گفتمان های مبارز دینی توانستند این نیروهای عظیم رها شده از کمند پهلیسم را به خود جذب نمایند.این گونه بود که پهلویسم خود به پیدایش گفتمانهای مبارز دینی یاری رساند.
بنابراین، گسترش گفتمانهای مبارز دینی در ایران به دلیل تعارض وعدم هماهنگی دالهای گفتمان پهلویسم همچون مذهب ستیزی (سکولاریزم )، غرب گرایی، استبداد وسرکوب و بحران های درونی … با مولفه های ارزشی جامعه ایران بود(قابلیت اعتبار). بحرانی که در اوایل دهه چهل رشدی فزاینده به خود گرفته بود.دولت پهلوی هرچندبه لحاظ اقتصادی کارکردی موفق داشت. در جذب نیروهای اجتماعی ،که در پی رشد اقتصادی پدید امده بود ناکام ماند. مهاجرت گسترده روستاییان، جمعیتی عظیم را به مراکز شهری آورده بود.اینان با گفتمان پهلویسم بیگانه وبا گفتمان مذهبی سنتی مانوس بودند.ناکامی پهلویسم در جذب این قشر های تازه شهری شده آنان را به پیاده نظام گفتمان اسلام سیاسی تبدیل کرد. پهلویسم همچنین با در پیش گرفتن طرد و سرکوب، روشنفکران ، دانشجویان ، دانشگاهیان و طبقه متوسط جدید را که تعدادشان بسیار افزایش یافته بود از دست داد و بسیاری از اینان کم کم به مبلغان برجسته گفتمان های مخالف ،از گفتمان های مبارز دینی تبدیل شده و زمینه های نظری سقوط گفتمان پهلویسم را فراهم نمودند. بنابراین در سال های دهه چهل، مجموعهایی بزرگ از نیروهای اجتماعی از گفتمان حاکم رها شده و در معرض هویت یابی با گفتمان جدید قرار گرفتند. در این شرایط بود که گفتمان حاکم نه تنها در جذب و هویتیابی آنان موفق نبود بلکه از تشخیص روند فزاینده بیگانگی نبروهای اجتماعی از خود نیز ناتوان مینمود.(حسینی زاده ، همان : ۱۸۴) از همین رو، دهه چهل سال های اوج شکلگیری و تکامل گفتمان های مبارز دینی در ایران، متأثر از سرکوب، استبداد و پیامد برنامه های شبه مدرنیستی گفتمان پهلویسم بود. در این دهه که مذهب به عنوان دال خالی گفتمان پهلویسم به یک ایدئولوژی بی بدیل بومی در برابر گفتمان های رقیب (چپ و سکولار)تبدیل شد و به چنان هویتی دست یافت که برای ساماندهی خود نیاز مند عمل سیاسی بود تا بتواند با به حاشیه راندن و غلبه بر گفتمان های رقیب به ویژه گفتمان پهلویسم به برتری دست یافته و به هژمون برسد. بنابرین رویکرد سیاسی به مذهب طیف متنوعی از افراد و گروه ها با ماهیتی متفاوت به جریان انداخت و گفتمان های متعددی را در ذیل خود ایجاد نمود،که به شرح هر یک از آن ها خواهیم پرداخت.
گفتمان های مبارز دینی
همانطور که اشاره شد در دهه چهل گفتمان های متعددی در بازسازی گفتمان دینی نقش داشتند.ماهیت متفاوت این گفتمان ها به تفسیر های متنوع از اسلام دامن زد وگفتمانهای اسلام لیبرال، اسلام التقاطی و اسلام فقاهتی (سیاسی) را به وجود آورد که در ذیل به کالبد شکافی هر یک این گفتمانها خواهیم پرداخت:
گفتمان اسلام سیاسی لیبرال
این گفتمان با تأکید بر دموکراسی و آزادی و با تفسیری لیبرالی از متون شیعی به دنبال یاری گرفتن از مذهب در رویارویی با استبداد کهن ایرانی،و ایجاد حکومتی دموکراتیک مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای اسلامی است. روشنفکران و علمای آزادیخواه ایرانی از قرن نوزدهم و در نخستین گام های مبارزه با استبداد و عقب ماندگی ، به تأمل در ظرفیت های آزادیخواهان پرداخته و کوشیدندتا از آن تفسیری آزادیخواهانه و دموکراتیک ارائه دهند.گفتمان مشروطه ایرانی مولود این اندیشه بودکه با ناکامی آن روشنفکران مذهبی به گفتمان اسلام لیبرال و نظریه حکومت دموکراتیک اسلامی متمایل کرد. (همان ،۱۹۵)
مهدی بازرگان مهمترین طراح ونظریه پرداز این گفتمان به شمار می آید. دغدغه اصلی بازرگان نشان دادن سازگاری علم با دین و ارزش های دینی با زندگی مدرن ونیاز انسان امروزی به دین است.در عرصه سیاست نیز وی با پذیرش دستاوردهای سیاسی غرب می کوشید تفسیری لیبرال و دموکراتیک از اسلام ارائه دهد.(امیری ، همان :۲۵۱-۲۵۲)از همین رو با آغاز حکومت مصدق وی وارد عرصه سیاست شدو پس از کودتا نیز در سازماندهی نهضت مقاومت نقش داشت. سرانجام بازرگان در سال ۱۳۴۰ با کمک یارانش از جمله طالقانی و سحابی «نهضت آزادی» را بنیان گذاشت. (رهبری ، ۱۳۸۴: ۱۹۶)
نهضت آزادی
از جمله سوژه های سیاسی گفتمان اسلام لیبرال که در زمان پهلوی در موقعیت سوژگی قرار داشت «نهضت آزادی» بود که توانست در دهه چهل به سوژگی سیاسی برسدو در هژمون شدن گفتمان اسلام سیاسی مساعدت داشته باشد. تفاوت این گفتمان با سایر گفتمان ها از جملی ملی گرای لیبرال- که از دل آن بیرون آمد- بکارگیری اسلام و توجه به دین در فعالیت وجریان های سیاسی واجتماعی بود.که توانست به عنوان دال اصلی نقش کلیدی واصلی را در جذب نیروهای اجتماعی به ویژه اقشار تحصیل کرده و دانشجو داشته و به هژمونی برسد.
نهضت آزادی خود را تابع قانون اساسی مشروطه می دانست وحرکت سیاسی خود را در چارچوب کنش های معطوف به اصلاح پیگیری می نمود.(نظری ،۱۳۸۷ : ۸۹ ) این نهضت می خواست روایت نوینی از اسلام را با تلفیقی از آرای مذهبی و لیبرال و تفسیر مسائل اسلامی بر اساس نیاز ها و دگرگونی های علمی جدید ارائه دهد.(اخوان مفرد ،۱۳۸۱ :۱۹۷) مهندس بازرگان معتقد بود که اسلام دارای رگه های لیبرالی،مشروطه خواهی و ناسیونالیستی است.وی اعتقاد داشت که اسلام با عقلانیت سازگار است و اسلام می تواند بر همه مشکلات زمانه راه حلی ارائه کند. بدین ترتیب علوم غربی و پارهایی از آرمان های اجتماعی غرب نظیر دموکراسی و اومانیسم را مورد تحسین قرار می داد، اما عقیده داشت که اسلام با این آرمان ها ساز گار است و باید راهنمای سیاست زمانه باشد.( فوران ،۱۳۷۷ : ۵۴۷)
در مرامنامهی نهضت آزادی بر مسلمان بودن ، ایرانی بودن و تبعیت از قانون اساسی ، پیروی از مصدق تأکید میشد که در قانون اساسی مزبور، سلطنت ودیعهای الهی است از طرف ملت به شاه ( رضوی نیا ، ۴۳) بازرگان در این مورد میگوید: تابع قانون اساسی ایران هستیم ولی، منافی «نومن ببعض نکفر ببعض» نبوده از قانون اساسی به طور واحد و جامع طرفداری میکنیم. نظرات ما در مورد سلطنت، هم بر رونق و دوام و مقام سلطنت خواهد افزود و هم اجازه تولید نیروهای فوق العاده ملی را میدهد. ما واقعاً طرفدار و موافق آن (سلطنت) هستیم» (فوران، همان: ۴۵).
نهضت آزادی مبارزه گام به گام را قبول داشت و شیوهی مبارزاتی مورد پسندش، مبارزه در چارچوب قانون اساسی مشروطه ومبارزه پارلمانی بود. بازرگان در سفر به پاریس صراحتاً از امام میخواهد که موافقت کند شاه سلطنت کند و سیاست گام به گام را در پیش بگیرند. اما پاسخ امام این بود که: « ابداً لازم نیست تدریجی عمل کرد ملت خواستار یک انقلاب فوری است یا همین حالا یا هرگز».(بینا، بررسی تحلیلی نهضت آزادی ایران ،۱۳۷۱ : ۶۳) دموکراسی، آزادی، نفی استبداد و نفی سکولاریسم از دالهای شناور گفتمان اسلام لیبرال که حول دال مرکزی اسلام توانست مفصل بندی شود.
شکل ۶-۱. چگونگی مفصل بندی گفتمان اسلام سیاسی لیبرال
نهضت آزادی پس از موضع گیری تندی که در جریان اصلاحات شاه موسوم به انقلاب سفید(رفراندم ۶ بهمن ۱۳۴۱)داشت. سرانش دستگیر و به حبسهای سنگین محکوم شدند در نتیجه نهضت از هرگونه فعالیتی باز ماند و تا آزادی های نسبی سال ۱۳۵۵ دیگر اقدام مهمی صورت نداد. (رهبری ، ۱۳۸۴ : ۲۸۱-۲۸۲)
این امر سبب گردید که در داخل نهضت، گروه های معتقد به مبارزهی مسلحانه شکل گیرد. البته این گفتمان در دهه ۴۰ و ۵۰ اقداماتی را در جهت غیریتسازی با گفتمان پهلویسم بکار بست؛ به مناسبتهای مختلف نظیر ۱۵ خرداد، اعلامیههایی در محکومیت رژیم منتشر مینمود و تا سال ۵۶، اکثر متحدین غیر روحانی امام خمینی (ره) در داخل و خارج از کشور،خود را در نهضت آزادی ایران سازمان دادند و در آن سالها، گفتمان اسلام لیبرال با کمک بسیاری از دانشجویان ایرانی و فعالان سیاسی که در اروپای غربی و آمریکا هستههایی تشکیل داده بودند، ظرفیت درون گفتمانی خود را توسعه بخشید.این گفتمان که با شبکه ی مسجد پیوند نزدیک داشت، در اواخر دهه ۵۰ سازماندهیِ تظاهراتِ سازمان های گوناگونی را که از اسلام حمایت می کردند، برعهده گرفت. (معمار ، ۱۳۶۶ : ۱۲۵-۱۱۹)
فعالیت سوژه سیاسی ِگفتمان اسلام سیاسی لیبرال به داخل از کشور ختم نشد. از سال ۱۳۵۰،فعالان نهضت آزادی در اروپا، آمریکا و خاورمیانه گفتمان خود را توسعه دادند. با تشکیل انجمن های اسلامی در این کشورها و اتحاد با انجمنهای دانشجویی کشورهای خاورمیانه، سازمانی به نام اتحادیه انجمنهای اسلامی را در اروپا ایجاد کردند. در اواسط دهه ۵۰ نشریه پیام مجاهد، ارگان نهضتهای آزادی ایران در آمریکا، اخبار مربوط به فعالیت های انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا را با تیراژ وسیع منتشر نمود. همچنین، کتاب هایی که اجازهی چاپ در ایران نداشتند در مرکز انتشارات اتحادیهی انجمنهای اسلامی در آمریکا چاپ شدند. که در حقیقت، این اقدامات و فعالیتها به منظور ساختار شکنی گفتمان پهلویسم و اشاعه دال اسلام صورت میگرفت.
۲- گفتمان اسلام سیاسی التقاطی
«التقاط» در لغت به معنای برچیدن و از زمین چیزی را بر گرفتن ویا بخشی از گفتار کسی را گرفتن است.«التقاطی» کسی است که مجموعهایی را از مجموعه دیگر بر میچیند و میگیرد و گفتمان فکری است که از نظر ایدئولوژیک ریشه در دو یا چند مکتب دارد. در تاریخ معاصر ایران، التقاط به دنبال ورود مکاتب غربی به ایران و همزمان با انقلاب مشروطه خود را نشان داد و ترکیبی از اندیشه های وارداتی با دین اسلام است. (مظفری،۱۳۸۵: ۱۵۱-۱۵۳)
۲-۱. نهضت خدا پرستان سوسیالیست
از سوژههای سیاسی گفتمان اسلام التقاطی که توانست به هژمونی دست یابد «جمعیت نهضت خدا پرستان سوسیالیست» بود که توسط جمعی از جوانان مذهبی در سال ۱۳۲۲ تشکیل شد. مهندس جلالالدین آشتیانی و محمد نخشب رهبران فکری این گروه به شمار میروند. با گسترش نفوذ اینان در میان دانشجویان، نهضت به دو گروه منشعب گردید: گروهی به مبارزه مذهبی علیه نیروهای مادی گرا و بیدین روی آوردند و «انجمن اسلامی دانشجویان» را تأسیس کردند، گروه دوم، که به رهبری نخشب اکثریت را تشکیل میداد، به «حزب ایران » پیوست و به مبارزه سیاسی روی آورد.
ائتلاف این گروه با حزب ایران دیری نپایید و نخشب و یارانش از این حزب اخراج شدند.آنها «جمعیت آزادی مردم ایران »را تأسیس کردند و در نهضت ملی در گروه وفاوار به مصدق قرار گرفتند و پس از کودتا نیز در نهضت مقاومت با نام «حزب مردم ایران»حضور داشتند.(نکوروح،۱۳۷۷: ۳۳) جاما یا «جنبش انقلابی مردم ایران»، نیز تشکیلات مخفی وابسته به این گروه بود که در سال ۱۳۴۲ بنیان گذاشته شد. از دالهای اصلی این گروه که توانست با سایر دالها مفصل بندی و گفتمان مذکور را تشکیل دهد اسلام بود. این گروه اسلام را به عنوان «یک ایدئولوژی اجتماعی و انقلابی و طرز فکری خداپرستی و به عنوان تکیه گاه فلسفی و معنوی در جهت رهبری مبارز مردم مسلمان ایران و تحول اجتماعی و دگرگون کردن کامل نظام موجود» (نکوروح ، همان منبع : ۶۶). معرفی می کردند. یکی دیگر از دالهای اصلی این گروه سوسیالیسم است. آنها سوسیالیسم را مظهر حقطلبی و عدالت خواهی انسانها میدانستند(محمد نخشب ، مجموعه آثار،۱۷۷). و ابعاد ماتریالیستی و جبرگرایانه مارکسیسم را نمی پذیرند.نقد غرب و شرق یگی دیگر از دالهای این گفتمان است که به دلیل انحطاط اخلاقی، سیاست های امپریالیستی، نبود ایمان مذهبی، مادی گرایی، استبدادو استعمار آن را به حاشیه راندند. (همانمنبع : ۱۵۰-۱۵۵ ) حکومت اسلامی نیز از دیگر دالهای این گفتمان بود.این گفتمان به نوعی حکومت اسلامی اعتقاد داشت که سیاست سوسیالیستی را در پیش گیرد و تحت رهبری یک زمامدار برتر قرار داشته باشد.رهبری در این گفتمان اهمیتی بنیادین دارد. این گروه نیز همانند دیگر سوژهای سیاسی گفتمان التقاطی سعی کردند تا نظام معنایی خود را منسجم کند و در این ارتباط دست به مفصل بندی دال های شناور اسلام، سوسیالیست، حکومت اسلامی، نقد شرق و غرب، دموکراسی حول دال مرکزی رهبری زدند.
شکل ۶-۲. چگونگی مفصلبندی دالهای گفتمان اسلامی سیاسی التقاطی
بنابراین نوعی ایدئولوژی سوسیال دموکراتیک که برپایه معنویت و خداپرستی و نفی دیگرایی قرار داشت مبنای ایدئولوژی این گروه را تشکیل داد. علاوه بر نخشب، دکتر کاظم سامی، دکتر شریعتی و دکتر حبیبالله پیمان از اعضای مشهور این گروه به شمار می روند.
۲-۱-۱. گفتمان دکتر علی شریعتی
شریعتی تاثیر گذارترین و مهترین سوژه های گفتمان اسلام التقاطیِ چپ در ایران و یکی از چهرههای مشهور اسلام سیاسی در جهان اسلام به شمار میرود. او در یک خانواده مذهبی پرورش یافت . پدر شریعتی، محمدتقی شریعتی، بنیانگذار کانون نشر حقایق اسلامی، از علمای نوگرای مذهبی در دهه ۲۰ به شمار میرفت. (حسینی زاده،۱۳۸۶ :۲۰۷) اولین تجربه و فعالیتهای سیاسی- اجتماعی شریعتی، همکاری با جنبش خداپرستان سوسیالیست بود(معدل ،۱۳۸۲ :۱۷۳). علاوه برآن با گروه جوانان جبهه ملی و نهضت ملی همکاری نمود. اما باسقوط مصدق و به حاشیه رفتن گفتمان ملی گرای لیبرال، روشنفکر جوان کم کم در عرصه فکر و اندیشه درخشیدن گرفت و تصویر نوین مذهب را با نوشته ها وسخنرانی هایش در حسینیه ارشاد، به مخاطبان خود عرضه کرد. (میلانی ،۱۳۸۱: ۱۹۹) وی در اوان جوانی کتاب ابوذرغفاری را که ارزش زیادی برای آن غائل بود، ترجمه کرد. (امیری،۱۳۸۱: ۲۵۴) از نگاه شریعتی، ابوذر نمادی بودکه مفهومهای نوینی چون برابری اجتماعی، عدالت، برادری، آزادی، سوسیالیسم راکه با اسلام پیوند خورده، عرضه کرد. (حسینی زاده،۱۳۸۶: ۲۵۷)
یکی از مهترین دالهای اصلی در گفتمان شریعتی مسأله «تشیع» است. او رشد و نمو شیعه را از دغدغههای اصلی خود دانست ونگران افول آن در ایران بود. او این تنزل را ناشی از ورود ایدههای عرفی از قبیل مارکسیسم، لیبرالیسم و نیز ناکامی علما در نشر تعالیم حقیقی تشیع می دانست. از نظر او مبارزه با شاه از مخالفت با ایدئولوژی های بیگانه غربی جدا نبود.(میلانی،۱۳۸۱: ۱۶۰) از همین رو، وی ندای «باز گشت به خویشتن» را سر میدهد و آن را تنها راه برون رفت از بحران هویت می داند.(نظری،۱۳۸۷ :۹۹) منظور شریعتی از باز گشت به خویشتن، بازگشت به اسلام به عنوان یک ایدئولوژی انقلابی و نجات بخش است که هدف خود را مبارزه برای طردو حاشیه رانی استبداد، لیبرالیسم(به دلیل سیاست های امپریالیستی و استعماری آن)، مارکسیم(ماهیت ماتریالیستی و ضدیت با مذهب) و روحانیون (مرتجع/سنتی)قرار داده است. وظیفه روشنفکران این است که اسلام را از جزم گرایی برخی روحانیون نجات دهند و آن را به سلاحی کارآ علیه امپریالیسم و استثمار تبدیل کنند. او اسلام را مترقیتر از مارکسیسم و قادر به جامعه ای عادلانه در ایران می دانست. (اخوان مفرد ،۱۳۸۱: ۲۰۱) از همین روگفتمان شریعتی باعث گشت تا بسیاری از جوانان را به سوی خود جلب نماید و با ایجاد فضای استعاری شور وشوقی انقلابی را در میان آنان ایجاد نماید و در ایجاد گفتمان جدیدی از اسلام نقش داشته باشد.
«اجتهاد» یکی دیگر از دالهای گفتمان شریعتی بود. او اجتهاد را «عامل بزرگ حرکت و حیات و نوسازی همیشگی فرهنگ و روح و نظام عملی و حقوقی اسلام در طی ادوار متغیر و متحول زمان» تفسیر میکرد. و میگفت: اجتهاد «نقش یک انقلاب دائمی را در مکتب اسلام »ایفا میکند. (شریعتی، اجتهاد و نظریهی انقلاب دائمی، بیتا: ۱۳-۱۴) «زیرا اسلام با روح اجتهاد در قالب یک عصر منجمد نمی شود و در مرحله تاریخی معینی از جامعه خویش ثابت نمیماند تا با تغییر و تکامل تاریخی جامعه ناهمساز گردد» (شریعتی، ۱۳۶۰: ۳۹۹) او تقلید را یک اصل منطقی در زندگی همهی انسانهای متمدن اعلام کرد و معتقد بود«هرچه تمدن پیشرفتهتر و علم، تکنیک و زندگی پیچیدهتر، تقلید ضروریتر و دامنهاش متعددتر ودقیق تر» میگردد . (شریعتی ، ج ۹، ۱۳۵۹: ۲۵۳)
در کنار دالهای گفته شده، «ایدئولوژی، انتظار، تقیه، امامت، شهادت، توحید، انقلاب» از دیگر نشانهها و مفاهیمی بودند که گفتمان شریعتی را شکل دادند. شریعتی معتقد بود که «در اعتقادات اسلامی بر مبنای سه اصل اجتهاد، امربه معروف و نهی از منکر و هجرت می توان انقلابی دائمی مطرح کرد و جامعه سیاسی را به حرکت درآورد.»(نگاهی به آراء و عقاید شریعتی درباره انقلاب، همشهری، شماره ۳۳۰،مورخ ۱۸/۱۱/۷۲، ۸)«وی شیعه را حزبی تمام، تشیع را مکتب مبارزه، امامت و وصایت را رهبری انقلابی، تقیه را انضباطی تشکیلاتی و انتظار را مذهب اعتراضی معرفی میکرد و روح استبداد ستیزی، عدالت خواهی، اصلاحطلبی، ایدهمندی، ترقیخواهی، معنویت، اخلاق و عرفان را در نسل جوان شکوفا ساخت.»( فراستخواه، ،۱۳۷۷: ۳۱۵)
بدین ترتیب همان گونه که قبلاً اشاره شد، پس از سرکوب نهضت خرداد ۴۲ مبارزه مسالمت آمیز سیاسی در عمل به بن بست رسیدو گفتمان های موجود جذابیت خود را از دست داده بودند. در این شرایط جامعه بیش از هر زمان دیگری شیفته انقلاب و مبارزه و تشنه تفسیر های ایدئولوژیکی و انقلابی از اسلام بود. به همین دلیل گفتمان شریعتی با تفسیر ایدئولوژی از اسلام وتأکید بر روح انقلابی به سرعت محبوبیت یافت و جوانان بسیاری را به سوی خود جلب کرد.
۳-۲. سازمان مجاهدین خلق
از جمله سوژههای سیاسی گفتمان اسلام التقاطی که توانست با برجسته کردن دالهای اسلام و سوسیالیست در دهه چهل به انسجام معنایی دست بزندو به هزمونی برسد «سازمان مجاهدین خلق »بود.این سازمان به وسیله گروهی از جوانان دانشگاهی به نام های مهندس مهدی بازرگان، محمد حنیف نژاد و بدیع زادگان که گرایش رادیکال سیاسی داشتند،بنا شد.(نظری،۱۳۸۷: ۱۳۷ ) اعضای این گروه که مشی محافظه کارانه نهضت آزادی وجبهه ملی را نمیپذیرفتند، ادامه مبارزات سیاسی به صورت مسالمتآمیز، غیرحرفهایی وغیر متشکل را با فایده دانسته و بر مشی مسلحانه اصرار ورزیدند.( فوزی، ۱۳۸۴: ۸۷)
سازمان با اعتقاد به اینکه تنها یک ایدئولوژی بومی مانند تشیع می تواند مردم را به شورش علیه دیکتاتوری پهلوی وادارد، کوشیدند تا با درآمیختن دالهای باورهای دینی خود(اسلام) ونظریههای مارکسیستسی (مارکسیست) برای مبارزه، ایدئولوژی جدیدی را ارائه کنند. (میلانی، ۱۳۸۱ :۱۶۱)
سازمان مجاهدین خلق با تأثیر پذیری از نوشته های مهندس مهدی بازرگان، دکتر علی شریعتی و آیتالله طالقانی درصدد ارائه تفسیری انقلابی از تشیع بر آمدند.در گفتمان سازمان مجاهدن خلق بر مولفه هایی نظیر نقش انقلابی امام حسین (ع)، توحید، جامعه بی طبقه، نفی شرق و غرب، نفی استبداد تأکید شده است.
ارتباط نزدیک این گروه با دیدگاه های عدالتخواهانه، چپ، رادیکال و انقلابی از اسلام شور انقلابی را در آنها تقویت کرد. این سازمان به دلیل کارایی و توان جذب نیروهای اجتماعی به ویژه جوانان در ادامه مبارزه مسلحانه در برابر ضربات مهلک رژیم همچنان به کار خود ادامه می داد. (نوزری ،۱۳۸۰: ۱۸۴)
اما با دستگیری و از بین رفتن حامیان اولیه گفتمان اسلامی سازمان در سال ۱۳۵۰ گرایش به مارکسیسم آشکار شد. (کدی ،۱۳۶۹: ۳۵۲-۳۵۳) «تأکید بر مفاهیمی نظیر دیالکتیک تاریخی ،جامعهی بیطبقه ،نقش تودهها، و رهایی طبقه کارگر، از نفوذ رگه هایی از گفتمان چپ در این سازمان حکایت داشت که سرانجام به دلیل عمق تئوریک و ناچیز بودن فهم آنها از اسلام ،ابتدا در نوعی التقاط و سپس در چارچوب های مارکسیستی چپ گرفتار آمدند» (نظری،۱۳۸۷ :۹۲) به عبارتی کفه ترازو به سمت یکی از دالهای اصلی سازمان مجاهدین خلق یعنی مارکسیسم سنگینتر شد. در واقع «دوگانگی فکری بین اسلام و مارکسیسم که به تدریج در سازمان ریشه دوانده بود، رشد کرد» ( زیبا کلام، ۱۳۸۰ : ۲۶۴) و سرانجام با به حاشیه راندن و حذف دال اسلام از سازمان، این تضاد به نقطه پایانی خود رسید.
از همین رو با انتشار بیانیه در سال ۱۳۵۴از سوی طرفداران قائل به ایدئولوژی رسمی مارکسیسم منهای اسلام، که بخش بزرگی از سازمان را تشکیل میدادند به این نتیجه رسیدند که مارکسیسم و نه اسلام، ایدئولوژی رهایی ساز توده هاست .از این رو باید به عنوان ایدئولوژی رسمی گروه قرار گیرد. در پی این تغییر ایدئولوزیکی تنش و درگیری شدیدی میان طیف مذهبی و مارکسیست در گرفت اما با دستگیری و زندانی شدن اعضای سازمان توسط ساواک، در عمل چیزی از سازمان مجاهدین در بیرون وجود نداشت. (حسینیان ،۱۳۸۸ :۴۶۲-۴۶۳)
بازماندگان گروه مارکسیستها برای انجام یک کودتا، نسبت به پاکسازی عناصر غیر مارکسیست همت گماردند و فعالیت خود را در اواخر دهه ۵۰ با نام جدید «پیکار» از سر گرفتند.(میلانی،۱۳۸۱ :۱۶۲-۱۶۳) و طیف مذهبی آن هم در اواخر دهه ۵۰ با پیوستن به روحانیون و اقشار مذهبی در بازار نقش اساسی را در هژمونیک شدن گفتمان اسلام سیاسی ایفا نمودند.
۳- گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی
گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی بر اساس اندیشههای امام خمینی شکل گرفت. چنانکه در نظریه لا کلا وموفه بیان گردید، برخلاف تعین کنندگى ساختارى گفتمانها فرصتهایى براى ظهور کنشگران اجتماعى سوژههاى مستقل از ساختارها در فرایند تحول گفتمانها فراهم مىشود. لا کلا وموفه نقش سوژگى سیاسى را چنین مطرح مىکند که سوژههاى سیاسى در قالب رهبران ظاهر مىشوند که به تثبیت گفتمان جدید کمک کرده و آن را بر گفتمان مسلط پیشین در صورت وجود دو شرط در دسترس بودن و اعتبار غالب مىسازند. از این حیث مىتوان اهمیت ویژگی شخصیتی و رهبری امام خمینی(ره) را در قالب یک سوژه سیاسى توضیح داد که با رهبرى خود توانست زمینه تفوق و پیروزى گفتمان اسلامگرایى را بر گفتمان پهلوى در ایران فراهم کند و و در تحول گفتمانهاى غالب در ایران معاصر نقش اساسى ایفا نماید. به همین خاطر بازگویی نقش امام در فرایند ظهور گفتمان اسلام سیاسی و همچنین شخصیت و اندیشه ایشان درشکلگیری و هژمونی گفتمان سیاسی فقاهتی حائز اهمیت است.
۳-۱. گفتمان امام خمینی
امام در سال ۱۲۸۱ هجری شمسی یعنی چهار سال قبل از صدور فرمان مشروطه، در شهرستان خمین دیده به جهان گشود، با ورود مدرنیسم گفتمان سنتی ایران که بر دو پایه شریعت وسلطنت بنا شده بود به حاشیه رانده شد و گفتمان مشروطه به هژمونی دست یافت. اما ناسازگاری درونی این گفتمان و تعارض بنیادین آن به سرعت آشکار گردید و با نسخ سنت بر آشفتگیها دامن زد. این اتفاقات زمانی روی داد که امام خمینی در مکتب خمین مشغول تحصیل بود واز انجا به اراک برای ادامه تحصیل اعزام شد. در ادامه این دوران ما شاهد شکل گیری گفتمان پهلویسم هستیم که توانسته بود با تکیه بردال های سکولاریسم واستبداد گفتمان مشروطه را به حاشیه رانده و خود را هژمون سازد. (حسینیزاده، ۱۳۸۶: ۴۹۱) همگام با این اتفاق و در نوروز ۱۳۰۰ امام جهت ادامه تحصیلات حوزوی به قم آمد و از نزدیک با مبارزات مرحوم مدرس علیه رضاخان آشنا شد. (علیخانی، ۱۳۸۴ : ۵۳۸)
هنگام با قدرت گفتمان پهلویسم و ضدیت با باورهای مذهبی و سنتی جامعه ایران، امام خمینی اندیشههای خود را شکل دادو با تکمیل دروس حوزوی خود در سطوح مختلف، عناصر سیاسی گفتمان مذهبی سنتی را در اندیشه خود پروراند. در این دوره امام اصل مبارزه با استبداد را پذیرفته اما هنوز بدیل کاملی برای آن در نظر نگرفته بود. (علیخانی، همان:۵۳۹)
ایشان در کتاب کشف الاسرار(۱۳۲۲ ) مهمترین تأثیرات مخرب اقدامات رضا شاه را ترویج قبول جدایی دین از سیاست و بی تفاوتی نسبت به امور سیاسی دانسته و می فرماید:
«نقشه دیگری که قبلاً کشیده بودند و در عرض همین (نابودی روحانیت )هم بوده و توسعهاش دادنداین بود که آن قدر راجع به این معنی که: آخوند را به سیاست چه؟ ترویج کرده بودند که هم –بسیاری از آنها- باور کرده بودند و اگر یک کلمه (راجع به سیاست)گفته می شد، میگفت: این سیاست است و به ما ربطی ندارد. اگر یک کلمه (راجع به سیاست)گفته میشد، می گفت: این سیاست است و به ما ربطی ندارد. اگریک ملایی دخالت می کرد به یک امری که مربوط به جامعه بود، مربوط به گرفتاری مردم بود(مثلاً) می خواست یک وقت با دولتی … طرف بشود، سایر آقایان که باورشان آمده بودکه نباید در سیاست دخالت کرد، او را به عنوان «آخوند سیاسی» از خودشان نمی دانستند.به اعتقاد آنها وظیفه آخوند این بود که از منزل بیاید به مسجد و مسجد هم اگر میرود منبر، مسئله …و اخلاق بگوید. یک کلمه راجع به گرفتاریهای جامعه نباید بگوید. یعنی خودشان این طور تربیت شده بودند و تبلیغات این طور در مغز های آنان اثر کرده بود.» و در ادامه افزودند:
«وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراًفقیه هم مجاز نبودکه از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست (و)حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت مردم فضیلت شد. به زعم بعضی افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد والاعالم سیاسی و روحانی کاردان و زیرک، کاسهای زیر نیم کاسه داشت و این از مسائل رایج حوزهها بودکه هر کس کج راه می رفت متدینتر بود.»(خمینی، ج۲۱، ۱۳۷۸: ۲۸۷-۲۸۹).
علل ظهور وگسترش گفتمانهای مبارز دینی در دهههای ۴۰ و۵۰ در ایران- قسمت ۱۵