هنگام پرش، در دختران تمرین نکرده بود. بدین منظور تعداد 11 آزمودنی با میانگین و انحراف استاندارد سن 90/0±58/21 سال، قد 91/4±67/162 سانتیمتر، وزن 02/1±87/59 کیلوگرم و نمایه توده بدنی[1] 88/3±63/22 کیلوگرم بر مترمربع، از میان 20 دختر تمرین نکرده دانشگاه تربیت معلم تهران که در پاسخ به فراخوان همکاری، داوطلبانه اعلام آمادگی کرده بودند، به طور تصادفی انتخاب شدند. آزمودنی ها پس از 1جلسه آشناسازی با روند اجرای کار، در 8 جلسه جداگانه که 48 ساعت با هم فاصله داشتند در آزمایشگاه تربیت بدنی حاضر شدند و در هر جلسه ،پس از 5 دقیقه رکاب زدن بر روی چرخ کارسنج با مقاومت نیم کیلو گرم وسرعت 70 دور در دقیقه، به طور تصادفی در یکی از گروه های هشت گانه (بدون کشش با دو و پنج دقیقه وقفه، کشش ایستا با دو و پنج دقیقه وقفه، کشش پویا با دو و پنج دقیقه وقفه و کشش ترکیبی با دو و پنج دقیقه وقفه) قرار گرفتند و پس از اجرای کشش و اعمال وقفه مورد نظر، در حالیکه الکترودهای دستگاه الکترومایوگرافی به آنها متصل بود، اقدام به اجرای 2 پرش عمودی با حداکثر توان، که 30 ثانیه با هم فاصله داشتند، می نمودند و آزمونگر همزمان زمان پرواز و فعالیت الکتریکی عضله را به وسیله دستگاه های زمانسج پرواز والکترومایوگرافی ثبت می کرد ودر پایان هر جلسه نیز آزمودنی ها اقدام به تولید حداکثر نیروی ایزومتریک MVC) ( می کردند وآزمونگر فعالیت الکتریکی آن را ثبت می نمود. در نهایت میانگین زمان پرواز و نسبت MVC/RMS عضله پهن داخلی در دو پرش، به عنوان نمره آزمودنی در نظر گرفته شدند. در این تحقیق جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسه متغیرهای درون گروهی استفاده شد. نتایج کلی تحقیق حاضر بدین صورت بود که تفاوت معناداری بین اجرای پرش عمودی وفعالیت الکتریکی عضله پهن داخلی پس از انجام انواع کشش با وقفه های 2و5 دقیقه، به طور کلی با یکدیگر (000/0P =)و در هر یک از وقفه های 2و5 دقیقه به طور جداگانه (002/0 , P=004/0P=) وجود داشت.
واژگان کلیدی: کشش ایستا، کشش پویا، کشش ترکیبی، پرش عمودی، الکترومایوگرافی
فصل اول : کلیات تحقیق
مقدمه . 2
بیان مسئله. 4
ضرورت واهمیت تحقیق 7
اهداف تحقیق. 9
هدف کلی. 9
اهداف اختصاصی 9
فرض یا فرضیه های تحقیق. 10
فرض کلی 10
فرضیات اختصاصی. 10
محدوده تحقیق 10
محدودیتهای تحقیق 11
تعریف واژه ها واصطلاحات 12
فصل دوم: ادبیات وپیشینه تحقیق
مقدمه 16
گرم کردن 16
نقش و اهمیت گرم کردن برای ورزشکاران 16
روش های گرم کردن 17
نقش حرکات کششی در گرم کردن 18
انواع تکنیک حرکات کششی. 20
کشش فعال 20
کشش غیر فعال. 21
کشش ایستا. 21
کشش پویا 22
کشش پرتابی. 22
کشش PNF 23
رخدادهای هنگام کشش عضلانی 24
مکانیزم های کشش-الف: مکانیزم های بیومکانیکی کشش1- (دامنه حرکتی). 26
2- ویژگی ویسکوالاستیک واحد عضله-تاندون 27
ب: مکانیزم عصبی کشش 28
دوک های عضلانی واندام وتری گلژی. 29
بازتاب کششی میوتاتیک. 30
بازتاب کششی معکوس یا بازداری اتوژنیک . 30
بازداری دوسویه. 32
الکترومایوگرافی. 33
انواع الکترود 35
فاکتورهای موثر بر سیگنال الکترومایوگرافی 37
نویزدر سیگنال الکترومایوگرافی ومقابله باآن 38
پردازش سیگنال الکترومایوگرافی 39
نرمال سازی اطلاعات .َ. 40
کاربردهای الکترومایوگرافی در مطالعات ورزشی . 40
پیشینه تحقیق. 42
نتیجه گیری 48
فصل سوم : روش شناسی تحقیق
مقدمه 51
طرح تحقیق 52
آزمودنیها 52
ویژگی های آزمودنی ها 52
متغیر های تحقیق (متغیر مستقل، متغیر وابسته) 52
شیوه اجرای تحقیق وجمع آوری اطلاعات 53
ابزار تحقیق 58
روش های آماری تحقیق. 59
فصل چهارم: تجزیه وتحلیل نتایج
مقدمه. 61
توصیف متغیرهای وابسته 62
آزمون فرضیه اول 63
آزمون فرضیه دوم 65
آزمون فرضیه سوم. 67
آزمون فرضیه چهارم. 69
آزمون فرضیه پنجم. 70
آزمون فرضیه ششم. 72
فصل پنجم :بحث ونتیجه گیری
مقدمه 75
خلاصه تحقیق 75
بحث و بررسی. 78
نتیجه گیری 86
پیشنهادات برخاسته از تحقیق. 86
پیشنهادات برای تحقیقات آینده . 87
منابع و ماخذ. 89
پیوست ها 93
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
از گذشته تا به حال افراد به دنبال راهی برای افزایش عملکردوبهره وری به هنگام فعالیت ورزشی بوده اند. توسعه تکنیکهای تمرینی، پوشاک و تجهیزات ورزشی، تاکتیکهای نوین، راهبردهای تغذیه ای، دخالتهای پزشکی و استفاده از داروهای غیر مجاز، همه عواملی هستند که نیل به اجرای ورزشی بهتر را ترسیم می کنند. کمکهای ارگوژنیکی یکی از این روشها هستند که در توسعه ویژگیهای عملکردی مؤثر هستند و میتوانند بر عملکرد ورزشی تأثیر بگذارند. گرم کردن به عنوان یکی از کمکهای ارگوژنیکی شناخته شده است که با افزایش دما و متابولیسم انرژی عضله، افزایش خاصیت ارتجایی بافت، برونده قلبی و جریان خون محیطی و بهبود عملکرد دستگاه عصبی و فراخوانی عصبی عضلانی واحدهای حرکتی می تواند بر عملکرد ورزشی اثر گذار باشد (Robergs & Roberts, 2000). حرکات کششی به عنوان بخشی از برنامه گرم کردن قبل از فعالیت اصلی است که اغلب افراد به منظور جلوگیری از آسیب و بهبود اجرا از آن بهره می برند (Bazett-Jones, Winchester, & McBride, 2005; Duncan & Woodfield, 2006). حرکات کششی انواع مختلفی دارند که از آن جمله می توان به کشش ایستا وپویا اشاره کرد. تحقیقات اخیر نشان داده است که انجام کشش ایستا قبل از برخی فعالیتها همچون فعالیتهای توانی باعث کاهش اجرا وفعال سازی عضلات می شود (Church, Wiggins, Moode, & Crist, 2001; Knudson, Bennett, Corn, Leick, & Smith, 2001; McNeal & Sands, 2003; Power, Behm, Cahill, Carroll, & Young, 2004; Wallmann, Mercer, & McWhorter, 2005; WB Young & Behm, 2003; W. Young & Elliott, 2001). در مقابل کشش پویاباعث افزایش آنها می گردد (Duncan & Woodfield, 2006; Faigenbaum, Bellucci, Bernieri, Bakker, & Hoorens, 2005; Herda, Cramer, Ryan, McHugh, & Stout, 2008; Hough, Ross, & Howatson, 2009; Marek, et al., 2005). در این راستا هر چند تحقیقات انجام شده در زمینه تاثیرات کشش ایستا و پویا به طور جداگانه یا به شیوه مقایسه ای فراوان است (Church, et al., 2001; Duncan & Woodfield, 2006; Faigenbaum, et al., 2005; Herda, et al., 2008; Hough, et al., 2009; Knudson, et al., 2001; Marek, et al., 2005; McNeal & Sands, 2003; Power, et al., 2004; Wallmann, et al., 2005; Yamaguchi, Ishii, Yamanaka, & Yasuda, 2006; WB Young & Behm, 2003; W. Young & Elliott, 2001)، اما مطالعات در زمینه ترکیب این دو شیوه بر اجرای توانی متعاقب وفعال سازی عضلات بسیار اندک است (Torres, et al., 2008; Wallmann, Mercer, & Landers, 2008). از طرفی مطالعات نشان داده اند بخش عمده ای از تاثیر حرکات کششی بر اجرای متعاقب از طریق تاثیر در فعال سازی ثانویه اعمال می شود. به طوری که کشش ایستا باعث کاهش و کشش پویا باعث افزایش آن می شود (Duncan & Woodfield, 2006; Hough, et al., 2009; Torres, et al., 2008). در این بین احتمالافاصله زمانی بین کشش واجرای متعاقب نقش موثری در فعال سازی ثانویه ایفا می کند (Clevidence, 2008)، به طوریکه تحقیقات با فواصل زمانی مختلف نتایج متفاوتی را به همراه داشته اند (Hough, et al., 2009; Torres, et al., 2008). با این حال تحقیقات انجام شده در زمینه مقایسه اثر فواصل زمانی مختلف مابین انواع کشش وفعالیت اصلی، براجرای توانی متعاقب بسیار اندک است (Curry, Chengkalath, Crouch, Romance, & Manns, 2009) و هنوز تحقیقات بیشتری در جهت رفع کاستی های موجود در زمینه های یاد شده مورد نیاز است.
بیان مسئله
گرم کردن یکی از اجزای کلیدی تمرین و مسابقه است زیرا یک برنامه گرم کردن مناسب فرد را از نظر جسمی و روحی برای حرکات شدید تمرین و یا مسابقه آماده می سازد (Swanson, 2006). هرچند فعالیت های گوناگونی در گرم کردن استفاده می شوند، ولی حرکات کششی معمولا به عنوان بخشی از برنامه گرم کردن جهت افزایش دامنه حرکتی بدون درد برای افزایش اجرا وجلوگیری از آسیب مطرح است (Bazett-Jones, et al., 2005; Duncan & Woodfield, 2006). حرکات کششی انواع مختلفی دارند که از آن جمله می توان به کشش ایستا و پویا اشاره کرد. هرچند کشش ایستا روشی آسان وایمن بوده و به وفور در فعالیتهای گرم کردن مورد استفاده است با این حال تحقیقات اخیر نشان داده است که کشش ایستا باعث کاهش اجرا در برخی از فعالیتها همچون فعالیتهای توانی می شود که با ثبت [2]EMG عضلات نیز مورد تایید قرار گرفته است (Church, et al., 2001; Knudson, et al., 2001; McNeal & Sands, 2003; Power, et al., 2004; Wallmann, et al., 2005; Yamaguchi, et al., 2006; WB Young & Behm, 2003; W. Young & Elliott, 2001). از طرف دیگر تحقیقات اخیر نشان داده است که کشش پویا ضمن برخورداری از خواص تمرینات کششی ایستا در پیشگیری از آسیب، می تواند با افزایش فعالیت عصبی عضلانی باعث تسهیل تولید نیروی انفجاری و بهبود نتایج توان وفعالیت عصبی عضلانی در اجرای متعاقب شود (Duncan & Woodfield, 2006; Faigenbaum, et al., 2005; Herda, et al., 2008; Hough, et al., 2009; Manoel, Harris-Love, Danoff, & Miller, 2008). در این راستا هرچند تحقیقات انجام شده در زمینه تاثیرات کشش ایستا و پویا به طور جداگانه یا به شیوه مقایسه ای فراوان است (Church, et al., 2001; Duncan & Woodfield, 2006; Faigenbaum, et al., 2005; Herda, et al., 2008; Hough, et al., 2009; Knudson, et al., 2001; Manoel, et al., 2008; McNeal & Sands, 2003; Power, et al., 2004; Wallmann, et al., 2005; Yamaguchi, et al., 2006; WB Young & Behm, 2003; W. Young & Elliott, 2001)، اما مطالعات در زمینه ترکیب این دو شیوه بر اجرای توانی متعاقب وEMG عضلات بسیار اندک است(Torres, et al., 2008; Wallmann, et al., 2008). برای مثال در تحقیقی که توسط توریس وهمکاران درسال 2008صورت گرفت تاثیر کشش ایستا ،پویا وترکیبی (ایستا وسپس پویا) تنها بر توان عضلات بالاتنه بررسی شد (Torres, et al., 2008)، و تنها دریک تحقیق، کار ترکیبی بر روی توان عضلات پایین تنه انجام شده است که در آن والمن وهمکاران در سال 2008 به مقایسه کشش پویا و فعالیت ترکیبی (کشش ایستا وسپس فعالیت پویا) در عضله دوقلو بر اجرای پرش عمودی پرداختند، اما تفاوت معناداری بین گروه ها نیافتند (Wallmann, et al., 2008). البته در این تحقیق به جای کشش پویا از فعالیت پویا استفاده شده بود و تنها عضله دوقلو تحت کشش قرار گرفته بود در حالیکه در یک برنامه گرم کردن باید گروهی از عضلات و نه تنها یک عضله تحت کشش قرار گیرند. همچنین در تحقیق ذکر شده تنها به مقایسه اثر فعالیت ترکیبی با کشش پویا پرداخته شده بود و جای گروه کشش ایستا در این تحقیق خالی به نظر می رسد. لذا عرصه اجرای تحقیقات ترکیبی مشابه با در نظر گرفتن تغییرذکر شده همچنان باز است.
از طرفی مطالعات نشان داده اند بخش عمده ای از تاثیر حرکات کششی بر اجرای متعاقب، از طریق تاثیر در فعال سازی ثانویه [3]اعمال می شود. به طوریکه کشش ایستا باعث کاهش وکشش پویا باعث افزایش آن می شود (Duncan & Woodfield, 2006; Hough, et al., 2009; Torres, et al., 2008). فعال سازی ثانویه به تاثیر فعالیت قبلی بر تولید نیرو در فعالیت متعاقب اطلاق می شود (Clevidence, 2008). در این بین احتمالا فاصله زمانی بین کشش و اجرا، نقش موثری در فعال سازی ثانویه ایفا می کند (Hough, et al., 2009)، به طوریکه تحقیقات با فواصل زمانی مختلف نتایج متفاوتی را به همراه داشته اند. به بعنوان مثال در تحقیقی که فاصله زمانی بین انواع کشش و اجرا 2 دقیقه بود اختلاف معنا داری بین گروه های مورد مطالعه به دست آمد (Hough, et al., 2009). اما در تحقیقی دیگر که این فاصله به میزان 5 دقیقه به درازا کشید اختلاف معناداری بین گروه های مورد مطالعه مشاهده نشد (Torres, et al., 2008). در این راستا مطالعاتی که به مقایسه فواصل زمانی مختلف مابین انواع کشش واجرای توانی متعاقب بپردازد اندک است. مثلا در تحقیقی که کوری وهمکاران درسال2009 بر روی تعدادی از زنان تمرین نکرده انجام دادند، تاثیرات کشش ایستا، پویا و فعالیت هوازی در 5 و30 دقیقه قبل از فعالیت توانی با هم مقایسه شدند. که در 5 دقیقه وقفه تنها گروه کشش پویا افزایش و دو گروه دیگر کاهش داشتند اما بعد از 30 دقیقه وقفه هر سه گروه کاهش در اجرا را نشان دادند (Curry, et al., 2009). البته در تحقیق فوق احتمالا30 دقیقه، وقفه ای بسیار طولانی محسوب می شود که نه تنها موجب از بین رفتن اثرات برنامه کششی می شود بلکه با توجه به فاصله کوتاهی که بین گرم کردن و اجرا در میادین ورزشی وجود دارد این فاصله زمانی 30 دقیقه ای نمی تواند روایی لازم را داشته باشد و بهتر آن است که از فواصل زمانی کوتاهتر بین کشش و اجرای اصلی جهت اجرای تحقیقات مقایسه ای بهره برد. بنابراین در این تحقیق محقق قصد دارد علاوه بر اینکه تاثیر انواع کشش ایستا، پویا و ترکیبی را بر اجرای توانی و EMG (شاخص[4]RMS) عضله پهن داخلی ران(عضلات چهارسر ازعضلات اصلی دراجرای پرش عمودی هستندودرمیان آنها، عضله پهن داخلی به علت اینکه عضله ای تک مفصله است ودرتحقیقی مشابه پایایی بالایی درنتایج EMG این عضله نسبت به سایر عضلات چهارسر مشاهده شده بود(Hough, et al., 2009)، در این تحقیق نیزبه عنوان عضله مورد نظر انتخاب شد.) بسنجد، بر آن است که به طور همزمان به مقایسه تاثیر فواصل زمانی 2 و5 دقیقه ما بین کشش و اجرای اصلی نیز بپردازد.
ضرورت و اهمیت تحقیق
در بسیاری از ورزشها توان عضلانی وعملکرد انفجاری نقش بسیار مهمی را ایفا می کنند (Jones & Lees, 2003). در اینگونه حرکات کیفیت و کارایی اجرا بسیار مهم است (Bompa & Haff, 2009). همچنین از آنجاییکه افراد همواره در جستجوی راهی برای افزایش عملکرد خود هستند (De Luca, 2001)، پرداختن به بررسی و مقایسه راه های موجود در بهبود عملکرد ورزشی از اهمیت خاصی برخوردار است. گرم کردن که به عنوان یکی از کمکهای ارگوژنیکی شناخته شدهاست، با افزایش دما