کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



Lisrelو تحلیل عاملی تأییدی و به منظور کشف روابط علت و معلولی بین متغیرها و مؤلفه های مورد بررسی از نرم افزار معادلات ساختاری AMOS استفاده شده است. نتایج به دست آمده حاکی از وجود رابطه مستقیم و معنادار بین متغیرهای مستقل تدارکات،انبارداری،انتقال، پردازش سفارشات،زمانبندی تولید، زمان حمل کالاو بسته بندی با متغیر وابسته زنجیره تأمین است. ودر این راستا پیشنهاد می شود که شرکت مانیزان در شهرها و مناطقی که محصولات خود را به آنجا صادر می کند در نقاط مختلف آن شهرها دفتر مرکزی فروش و انبار توزیع مرکزی دایر نماید.
کلید واژه ها: زنجیره تأمین ، عملکرد، صنایع غذایی، صنایع لبنی مانیزان.
فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱- مقدمه
سرعت رشد تجارت جهانی و تغییرات سریع عوامل بازار،موجب حساس شدن مدیران به محیط پیچیده خود برای هماهنگی برنامه های سازمان با این پیچیدگی ها شده است و سطحی نگری به آن موجب ایجاد تصمیم های پر هزینه و گاهی غیر قابل جبران برای سازمان خواهد شد. امروزه مدیران سازمان ها با چالش های زیادی در ر فع عوامل پیچیده زنجیره تأمین روبرو هستند. شناسایی عوامل پیچیده و راهکار های برخورد با آن جز مهمترین دغدغه های مدیران و رهبران سازمان ها در یک زنجیره تأمین است.یافته های تحقیقاتی نشان داده است که کاهش و مدیریت پیچیده در زنجیره تأمین منجر به عملکرد بهتر،هزینه کمتر و یکپارچگی بیشتر زنجیره تأمین می شود (رمضانیان و همکاران،۱۳۹۲: ۱۲۶). در دنیای رقابتی امروز با توجه به ویژگی های محیط های جدید تولیدی و طبیعت مشتریان،دیگر شیوه های مدیریت تولید گذشته که یکپارچگی کمتری را در فرایند هایشان دنبال می کردند کارایی خود را از دست داده اند و امروزه زنجیره تأمین به عنوان یک رویکرد یکپارچه برای مدیریت مناسب جریان مواد و کالا،اطلاعات و جریان پولی،توانایی پاسخگویی به شرایط را داراست.مدیریت زنجیره تأمین وظیفه یکپارچه سازی واحدهای سازمانی در طول زنجیره و هماهنگ سازی جریان های مواد،اطلاعات و مالی به منظور برآوردن تقاضای مشتری نهایی و با هدف بهبود رقابت پذیری تأمین را دارا می باشد.یک زنجیره تأمین یک رشته از فرآیندها و جریان هایی است که درون و بین مراحل و ترکیبات مختلف قرار می گیرند تا نیاز یک مشتری را برآورده سازند (جعفر نژاد و همکار،۱۳۸۵: ۶۱).
پایان نامه - مقاله - پروژه
رقابت در عصر اطلاعات مجموعه جدیدی از چالش ها را برای کسب رقابت پذیری سازمان ها ایجاد نموده است.در بازار امروز،مشتری به طور فزاینده ای تقاضای بیشتری مطالبه می نماید و این امر تنها به کیفیت محصول حدود نمی شود و شامل خدمات نیز می گردد.به موازات تبدیل هر چه بیشتر بازارها به بازار مصرفی،در جایی که مشتری درک کمی از تفاوت فنی بین گزینه های ارائه شده از سوی رقبا دارد،نیاز به خلق و ایجاد مزیت رقابتی متفاوت،از طریق ارزش افزوده احساس می گردد. بنابراین فهم و درک نیازها و خواسته های مشتری و توجه به آن ها در قالب یک مأموریت منحصر به فرد کسب و کار که منجر به ارزش افزوده خواهد شد،به طور فزاینده ای در حال یافتن اهمیت می باشد و سازمان های پیشرو جهانی در پی کسب توانایی ها و قابلیت های رقابتی به منظور توانمند نمودن خود در جهت فراتر رفتن انتظارات مشتریان و ارتقای عملکرد مالی و بازار هستند. علی رغم اهمیت فعالیت های قطعی زنجیره تأمین مانند حمل و نقل و انبارداری،در کاهش هزینه،نقش زنجیره تأمین به عنوان حوزه ای بالقوه برای کسب مزیت رقابتی پایدار تا وایل دهه ی ۹۰ میلادی مورد غفلت واقع شده بود،هرچند اخیراً نقش خود را که قبلاً انفعالی و محدود به تأکید بر کنترل هزینه بوده به نقش فعال و در قالب ایجاد رقابت پذیری و سود آوری تغییر داده است. مدیران ارشد سازمان های موفق به این نکته پی برده اند که ایجاد زنجیره های تأمین اثربخش فرصت های مناسبی برای خلق مزیت رقابتی پایدار فراهم می آورند. این مزیت ها به علت اینکه ابعاد کلیدی رقابت از قبیل دسترسی به محصول،سیکل زمانی مربوط به سفارش محصول و تحویل آن و هزینه ارائه خدمات به مشتری را تحت تأثیر قرار می دهند،مهم می باشند و از سوی دیگر به علت اینکه کسب موفقیت،مستلزم ادغام و یکپارچه سازی گروه های متنوع و حتی گاهی متضاد در درون سازمان ها به منظور نیل به اهداف مشترک است،پایدار می باشد (والمحمدی، ۱۳۸۵: ۱۸-۱۷). یک زنجیره تأمین در ارتباط با برنامه ریزی،هماهنگی و کنترل مواد خام،فرایند و محصولات نهایی است.نگرش حاکم بر زنجیره تأمین این است که ارتباط دهنده ی همه ی فرآیندهای تولید و تأمین از مواد خام تا مشتری نهایی است و می تواند چندین سازمان را در بر گیرد.مدیریت زنجیره تأمین روی چگونگی بهره برداری از فرآیندها،تکنولوژی ها و قابلیت های تأمین کنندگان برای تقویت مزایای رقابتی تمرکز دارد.یک زنجیره تأمین شبکه ای از تجهیزات و امکانات توزیع است که عملیات های تأمین مواد،تبدیل مواد به محصولات نیمه ساخته و نهایی و توزیع محصولات نهایی در بین مشتری را بر عهده دارد.در دنیای امروز،ما در میان مجموعه ای پیچیده از زنجیره های تأمین زندگی می کنیم.زنجیره هایی که به موازات هم حرکت می کنند،بعضی از آن ها همدیگر را قطع می کنند و چونان تارهای در هم تنیده ای دست اندرکار تأمین نیازمندی های انسان ها هستند(تارخ و همکار، ۱۳۹۱ :۱۵).
زنجیره تأمین زنجیره ای است که همه ی فعالیت های مرتبط با جریان کالا و تبدیل مواد، از مرحله تهیه ماده اولیه تا مرحله تحویل کالای نهایی به مصرف کننده را شامل می شود.در این ساختار وظیفه مدیریت زنجیره تأمین (SCM) مدیریت تمام شبکه از تأمین کننده ها گرفته تا مشتری نهایی برای دستیابی به بهترین خروجی برای کل سیستم می باشد.از این رو برقراری ارتباط داخل و خارج سازمان از مهمترین ضروریات آن به حساب می آید.مدیریت زنجیره تأمین در مقایسه با مدیریت سنتی که به مدیریت تک تک اعضا می پردازد بر مدیریت روابط تمرکز می کند و به دنبال راه حل هایی برای کاهش هر چه بیشتر سیکل تأمین،تولید و توزیع محصول و افزایش انعطاف پذیری و مسئوولیت پذیری جهت اصلاح فرایند های موجود و تولید محصول جدید که بتواند به نیاز مشتریان که دائماً در حال تغییر است پاسخ دهد.برای این کار سازمان ها باید با اتخاذ و اجرای تکنولوژی های زنجیره تأمین و سیستم های اطلاعاتی سعی در کاهش سیکل زنجیره تأمین و یکپارچگی فرایند های خود نمایند(عباسی رائی، ۱۳۸۷: ۱۳۵).از آنجا که بالا بردن میزان بازدهی سرمایه یکی از اصلی ترین اهداف هر صنعتی است،ایجاد پیوستگی و در نتیجه جابه جایی سریع در زنجیره یکی از اساسی ترین نیازهای زنجیره تأمین مواد غذایی محسوب می شود.در زنجیره تأمین مواد غذایی معمولاً با حجم بالایی از مواد اولیه ی محصولات سروکار داریم،این مسأله باعث می شود که هر نوع صرفه جویی در مدت زمانی که صرف جابه جایی کالاها و اداره فعالیت زنجیره می شود،به نوعی تبدیل به یک مزیت رقابتی با اهمیت شود (ازقندی و همکار، ۱۳۸۹) .
۱-۲- بیان مسأله
لاودن[۱] از مدیریت زنجیره تأمین به ارتباط نزدیک و هماهنگی فعالیت های خرید،ساخت و انتقال محصول اشاره دارد این زنجیره،فرایند های کسب و کار را با اطلاعات سریع،واحد تولید و جریان سرمایه تلفیق می کند تا زمان صرف شده و هزینه های تمام شده کالا را کاهش دهد. زنجیره تأمین شبکه ای است جهت تهیه ی مواد اولیه،تبدیل مواد اولیه به کالای در جریان ساخت و سپس کالای ساخته شده و توزیع آن در میان مشتریان.این شبکه واحد های ساخت،مراکز تولید، وسایل حمل و نقل،نمایندگی های خرده فروشی و مشتریان را به هم مرتبط می کند.جریان وجوه، مواد اولیه و اطلاعات زنجیره تأمین در دو جهت جریان دارد.جریان کالاها و خدمات به صورت مواد اولیه خام آغاز می شود و از میان سیستم تدارکات و تولید سازمان گذر می کند تا به خریداران می رسند. اقلام برگشتی در جهت مخالف از خریدار به فروشنده جریان دارند.
شرکت های تجاری در شرایط رقابتی حاضر دریافته اند که به تنهایی قادر به انجام همه ی امور نیستند و علاوه بر توجه به امور و منابع داخلی باید به مدیریت و نظارت بر منابع و ارکان مرتبط در خارج از شرکت نیز بپردازند. ارائه کیفیت بهتر در تولید و خدمات فشارهای زیادی بر شرکت ها وارد می کند و علت آن دستیابی به مزایای رقابتی با هدف کسب سهم بیشتری از بازار است بر این اساس فعالیت هایی مانند تهیه ی مواد، برنامه ریزی برای تولید، محصول، انبارداری، کنترل موجودی، توزیع، تحویل و خدمت به مشتری که قبلاً در سطح شرکت انجام می شد به سطح زنجیره تأمین انتقال یافته است مسأله اساسی در یک زنجیره تأمین عبارت است از مدیریت، کنترل و هماهنگی فعالیت ها. مدیریت زنجیره ی تأمین سبب می شود مشتریان، محصولات با کیفیت و خدمات قابل اطمینان را در اسرع وقت و با حداقل هزینه دریافت کنند(جعفری و همکاران، ۱۳۸۹: ۲۲).
امروزه شرکت ها نیازمندند تا یکپارچگی منظمی را در تمام فرآیندهای تولیدی از مواد خام تا کالاهای مصرفی نهایی ایجاد کنند مدیریت زنجیره تأمین به عنوان یک رویداد یکپارچه برای مدیریت مناسب جریان مواد و کالا،اطلاعات و جریان پولی توانایی پاسخگویی به این شرایط را دارد(جوادیان و همکاران، ۱۳۹۰: ۴۰).
زنجیره تأمین در خصوص کالاهایی با عمر کوتاه و فاسد شدنی همواره یکی از با اهمیت ترین و چالش برانگیزترین مباحث مدیریتی در زمان های مختلف بوده است. کالاهایی با عمر کوتاه و به خصوص مواد غذایی مواردی هستند که بیشترین چالش ها را برای مدیریت زنجیره تأمین به وجود می آورند این چالش ها عمدتاً به علت تنوع در تعداد این کالاها،نیازهای خاص برای ردیابی و پیگیری جریان کالا در طی زنجیره تأمین،عمر کم محصولات و نیاز به کنترل دما در زنجیره تأمین بروز می کنند.به علاوه حجم بالای کالاهایی که در طول زنجیره تأمین جابه جا می شوند، تصمیم گیری در خصوص انتخاب فرآیندهایی با بالاترین بازدهی را یک الزام می سازند. بنابراین مدیریت زنجیره تأمین کارآمد در خصوص کالاهای با عمر کوتاه به ویژه مواد غذایی بالاترین درجه اهمیت را به خود اختصاص می دهند(ازقندی و همکاران،۱۳۸۹: ۲).
ارزیابی عملکرد به عنوان یک ابزار ضروری مدیریت،کمک لازم را برای بهبود عملکرد در راستای تعالی زنجیره تأمین فراهم می آورد(مانیان و همکاران،: :۶:۱۳۸۹). سیستم ارزیابی عملکرد سیستمی است که به مدیریت زنجیره تأمین کمک می کند تا بر شاخص های عملکرد مرتبط با محصولات،خدمات و عملیات کنترل داشته باشد(فتاحی و همکاران،۱۳۸۹: ۱).
لذا در این پژوهش صنایع غذایی به عنوان جامعه ی آماری و صنایع لبنی مانیزان شهرستان اسلام آباد غرب به عنوان نمونه در نظر گرفته شده است و درصدد یافتن پاسخی برای این سوال که آیا ارزیابی عملکرد عوامل مؤثر بر زنجیره تأمین بر روی خود زنجیره تأمین تأثیرگذار است؟هستیم.
۱-۳- ضرورت و اهمیت تحقیق
اهمیت مدیریت زنجیره تأمین در تعریف زنجیره تأمین نهفته است.استدلر زنجیره تأمین را این چنین تعریف می کند: زنجیره تأمین مجموعه ی سازمان هایی هستند که به سازمان های بالادست و پایین دست تقسیم شده اند و با یک محصول یا خدمات و از طریق انجام فعالیت ها و فرآیندهای مختلف در پی ایجاد ارزش برای مشتری نهایی هستند(حسینی و همکاران، ۱۳۸۹: ۹۱). پورتر[۲](۲۰۰۶) مزایای ایجاد یک زنجیره تأمین را بدین صورت عنوان نموده: ۱) یادگیری از طریق شراکت ۲) استفاده از مزایا و تکنولوژی به روز سایر شرکا ۳) کاهش ریسک با تقسیم سرمایه گذاری به خصوص در موارد تحقیقاتی ۴) دسترسی سریع به بازار(فتاحی و همکاران،۱۳۸۹: ۲).
با در نظر گرفتن واقعیت های در حال تغییر بازرگانی،جهانی شدن،مبحث زنجیره تأمین به فهرست اولویت های مدیران ارشد اجرایی ارتقا یافته است،اما در بسیاری موارد مدیران تنها زمانی به زنجیره تأمین توجه می نمایند که در صدد کاهش هزینه یا رفع مشکلی باشند. شاید بتوان عنوان نمود که بزرگترین مشکل سازمان های تولیدی و خدماتی پس از مدیریت روابط با مشتریان، مدیریت مناسب زنجیره تأمین و تدارک نیازمندی های تولیدی و خدماتی است.این باور که مدیریت زنجیره تأمین می تواند شرکت ها را در مقابل مشتریان پاسخگو تر و در نتیجه سودآور تر سازد،باعث شده است که مدیران بر ارتقا فرایند زنجیره تأمین تأکید بیشتری داشته باشند(حسینی و همکار،۱۳۹۱: ۳۶).
صنایع غذایی به دلیل تنوع مواد اولیه با تأمین کنندگان زیادی سر و کار دارند از طرفی هم روند خاصی در زمان رسیدن سفارش ها به شرکت وجود ندارد بنابراین تأمین منابع مورد نیاز با توجه به شرایط مختلف، هم از نظر به موقع رسیدن و هم از جهت صحت و سلامتی کالای تأمین شده،تأثیر زیادی بر کل عملکرد مجموعه خواهد داشت(جعفری و همکاران، ۱۳۸۹: ۴۳-۴۲).
ارزیابی عملکرد برای موفقیت هر سازمان حیاتی است چرا که فهم رفتار را آسان می سازد، به آن شکل می دهد و رقابت پذیری را بهبودی بخشد.شایان ذکر است تلاش های بسیار زیادی در زمینه ی سنجش عملکرد در سطح سازمانی صورت گرفته است اما این تلاش ها در سطح میان سازمانی بسیار اندک و انگشت شمارند لازم به ذکر است که در سطح سازمانی نیز سنجش عملکرد اصولاً بر روی عوامل مالی متمرکز است. مانیان به نقل از نیلی[۳]، گرگوری و پلاتس(۱۹۹۵)،ارزیابی عملکرد را کمی سازی اثر بخشی و کارایی اقدامات تعریف کرده اند. اثر بخشی میزان برآورده کردن نیازمندی های مشتری است ولی کارایی میزان استفاده اقتصادی از منابع شرکت در زمان ایجاد سطح از پیش تعیین شده ای از رضایت مشتری را اندازه می گیرد.از این رو می توان گفت که سیستم های ارزیابی عملکرد مجموعه ای از متریک ها (سنجه ها) هستند که کارایی و اثر بخشی اقدامات را کمی می کنند(مانیان و همکاران،۱۳۸۹: ۶-۵).
لذا با توجه به فساد پذیری محصولات لبنی سعی بر آن است تا عواملی را که در زنجیره تأمین دخالت دارند از جمله تدارکات،انبارداری،انتقال،پردازش سفارشات،زمان بندی تولید،بسته بندی،زمان حمل کالا از انبار مرکزی به انبار مراکز، به گونه ای سازماندهی و مدیریت شوند که بتوان با کاهش زمان رسیدن محصول به مشتری نهایی و همچنین کاهش هزینه های تولید و حمل و نقل باعث افزایش کیفیت محصول و تقاضای محصول و همچنین رضایت مشتری را فراهم کرد. زیرا امروزه در شرکت های تولیدی و خدمات زنجیره ی تأمین یکی از اصول اساسی برای انجام به موقع خدمات و رساندن محصول در زمان مورد انتظار است که با عملکرد درست و منطقی اجزای زنجیره انتظارات مشتریان تا حدودی برآورده می شود.از آنجایی که اکثر تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده عملکرد زنجیره تأمین را مورد بررسی قرار داده اند اما در این پژوهش ارزیابی عملکرد عوامل مؤثر بر زنجیره تأمین بررسی می شود.
۱-۴- اهداف پژوهش
۱-۴-۱- هدف کلی
ارزیابی عملکرد عوامل مؤثر بر زنجیره تأمین صنایع غذایی
۱-۴-۲- اهداف جزئی
شناسایی سازه های تأثیر گذار بر روی زنجیره تأمین در صنایع لبنی
اندازه گیری سازه های تأثیرگذار بر روی زنجیره تأمین در صنایع لبنی
رتبه بندی سازه های تأثیر گذار بر روی زنجیره تأمین در صنایع لبنی
طراحی مدل سازه ای تأثیرگذار بر روی زنجیره تأمین در صنایع لبنی
۱-۵- فرضیه ‏های تحقیق

 

    1. بین تدارکات (منبع یابی و تأمین) و زنجیره تأمین رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

 

    1. بین انبارداری و زنجیره تأمین رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

 

    1. بین انتقال(حمل و نقل) و زنجیره تأمین رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

 

    1. بین پردازش سفارشات و زنجیره تأمین رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

 

    1. بین زمان بندی تولید و زنجیره تأمین رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

 

    1. بین زمان حمل کالا از انبار مرکزی به انبار مراکز و زنجیره تأمین رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.

 

 

 

    1. بین بسته بندی و زنجیره تأمین رابطه مثبت و معنادار وجود دارد

 

۱-۶- متغیرهای پژوهش
۱-۶-۱- متغیرهای مستقل
متغیرهای مستقل در این پژوهش «تدارکات،انبارداری،انتقال،پردازش سفارشات،زمانبندی تولید،زمان حمل کالا و بسته بندی» می باشد.
۱-۶-۲- متغیر وابسته
متغیر وابسته در این پژوهش «زنجیره تأمین» است.
۱-۷- روش شناسی تحقیق
این پژوهش از نظر هدف،جز تحقیقات کاربردی،از نظر فرایند اجرا کیفی بوده و از نظر زمان اجرا مقطعی می باشد بنابراین پژوهش مذکور به بررسی متغیر ها به صورت توصیفی - پیمایشی پرداخته و از نظر تحلیل آماری به مطالعه ی ارتباط بین متغیر ها می پردازد. و از تحلیل عاملی تأییدی و نرم افزار آموس و لیزرل استفاده می نماید.
۱-۸- قلمرو تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 07:20:00 ب.ظ ]




قدرت رابطه بین عامل (متغیر پنهان) و متغیر قابل مشاهده بوسیله بار عاملی نشان داده می‌شود. بار عاملی مقداری بین صفر و یک است. اگر بار عاملی کمتر از ۳/۰ باشد رابطه ضعیف درنظر گرفته شده و از آن صرف‌نظر می‌شود. بارعاملی بین ۳/۰ تا ۶/۰ قابل قبول است و اگر بزرگتر از ۰٫۶ باشد خیلی مطلوب است. بار عاملی در شکل با λ نشان داده شده است. در تحلیل عاملی متغیرهائی که یک متغیر پنهان (عامل) را می‌سنجند، باید با آن عامل، بار عاملی بالا و با سایر عامل‌ها، بار عاملی پائین داشته باشند. جهت بررسی معنادار بودن رابطه بین متغیرها از آماره آزمون t یا همان t-value استفاده می‌شود. چون معناداری در سطح خطای ۰٫۰۵ بررسی می‌شود بنابراین اگر میزان بارهای عاملی مشاهده شده با آزمون t-value از ۹۶/۱ کوچکتر محاسبه شود، رابطه معنادار نیست و در نرم افزار لیزرل با رنگ قرمز نمایش داده خواهد شد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
آزمون t تک نمونه ای
اگر فرضیه ای در خصوص میانگین یک جامعه آماری طراحی شود با بهره گرفتن از مراحل آزمون فرض آماری می توان صحت یا سقم فرضیه را در سطح معنی داری   تعیین کرد که از ازمون t تک نمونه ای برای این منظور می توان استفاده کرد. در این پژوهش جهت تبیین و تفسیر متغیر های مستقل و وابسته و اینکه هر متغیر با چه وضعیتی در جامعه آماری وجود دارد از آزمون t تک نمونه ای استفاده شده است.
تحلیل واریانس یک طرفه[۵۸]
به کمک تحلیل واریانس یک طرفه به بررسی و تحلیل تفاوت بین بیش از دو میانگین نمونه ای می پردازیم. در واقع با انجام آزمون تحلیل واریانس میخواهیم بررسی کنیم آیا بین میانگین های نمونه ای که از جامعه های مختلف گرفتیم تفاوت های واقعی وجود دارد و یا آن مقدار تفاوت قابل اغماض بوده و می توان آنرا معلول تصادف دانست در این پژوهش از تحلیل واریانس جهت مقایسه بخشهای مختلف جامعه آماری استفاده می شود.
۳-۷٫ساختار پرسش نامه:
سوالات مربوط به مهارت های PC فرد(۱-۹)

 

تمایلات فردی رضایت مشتری کیفیت خدمات ارائه شده محتوای وب سایت تمایلات فردی رضایت مشتری راحتی استفاده از خدمات تمایلات فردی رضایت مشتری

سوالات مربوط به تسهیلات خدمات(۱۰-۱۲)

 

زمان صرفه جویی آنلاین راحت تر استفاده از اینترنت

سوالات مربوط به ریسک درک شده(۱۳-۱۵)

 

حفظ اطلاعات خدمات آنلاین سرقت اطلاعات

سوالات مربوط به کیفیت سرویس وب(۱۶-۲۰)

 

تمایلات فردی رضایت مشتریان خدمات کارآمد
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:19:00 ب.ظ ]




تیم حمایت کننده: در ارائه مهارت‌ها، بازاریابی، اطلاعات و یا کارکردهای مدیریتی در جهت حمایت از ایده یا طرح نقش ثانویه را بازی می‌کنند.
واکنشگر: نقشی حمایتی در مشخص کردن ضعف‌ها و تهدید هایی که ایده یا طرح را در معرض خطر قرار داده اند بازی می‌کند. در تقویت قدرت نوآوری به ارائه داده و اطلاعات پرداخته و حمایت‌های مدیریتی مبذول می‌دارد.
کوراتکو و هاجتس ( ۲۰۰۱ ) بیان کردند که حامی و پشتیبان، اصلی ترین نقش را در توسعه کارآفرینانه یک سازمان ایفا می‌کنند. حامی در توسعه، تسهیل و نظارت کل فرایند کارآفرینانه درون یک سازمان نقش اصلی و مرکزی را ایفا می‌کنند.
عناصر کارآفرینی سازمانی
میشل هیت و همکارانش[۴۸] (۲۰۰۰)، در تحقیقات خود به پنج عامل به عنوان عناصر کارآفرینی در سازمان به شرح ذیل اشاره کرده اند.

 

    • نوآوری: ارائه ایده‌های جدید و تبدیل آن‌ها به محصول یا خدمات جدید.

 

    • ریسک پذیری: تمایل به اقدامات مخاطره آمیز و به کارگیری منابع در این راه با نتایج نامطمئن.

 

    • رفتار اثر گذار: پاسخ به فرصت‌ها از طریق جستجوی آن‌ها و آینده نگری و پیش بینی خواست‌ها و تقاضاها.

 

    • استراتژی تهاجمی مبتنی بر رقابت و پاسخ به تهدیدات محیطی

 

    • استقلال: اقدامات مستقل و کمک به تکمیل اقدامات مخاطره آمیز.

 

پیتر وارد و همکارانش[۴۹] (۱۹۹۴)، ضمن تاکید و به کارگیری سه عنصر نوآوری، ریسک پذیری و رفتار اثرگذار را بیان داشتند.
داگلاس لیون و همکارانش[۵۰] (۲۰۰۰) نیز بررسی عمیقی در خصوص محققانی که به ابعاد کارآفرینی اشاره کرده بودن انجام دادند. نتایج تحقیق آن‌ها نشان می‌دهد که اکثر محققان، سه عامل رفتار اثرگذار (پیشگام بودن)، نوآوری و ریسک پذیری را درنظر گرفته و در بعضی از تحقیقات نیز، هرکدام یک عامل از عوامل نوآوری، استقلال یا ریسک پذیری را انتخاب کرده بودند.
کارآفرینی سازمانی از ۴ بعد دیگر قابل شناسایی است: نخست بعد مخاطره پذیری – کسب و کار جدید که اشاره به پیگیرشدن و وارد شدن در کسب و کارهای جدیدی که مرتبط با بازارها یا محصولات جاری شرکت است. بعد دوم: نوآوری که به ایجاد محصولات، خدمات و تکنولوژی های جدید اشاره می‌کند.بعد سوم: خودبازسازی که روی بازنویسی استراتژی، تجدید ساختار، و تغبیر سازمانی تاکید دارد.در نهایت بعد چهارم: فعال بودن که به تمایل مدیریت عالی اشاره می‌کند در اینکه افزایش رقابت را دنبال می‌کند که شامل ابتکار، ریسک‌پذیری و هجوم رقابتی و شجاعت است. در حالیکه میزان تاکیدات، گرایش‌ها و فعالیت ها، متفاوت است با این حال این ۴ بعد در کارآفرینی سازمانی قرار می‌گیرد چون آن‌ها فاکتورهای نوآوری شومپیتر هستند.
بخش سوم:کارآفرینی استراتژیک
اقتصاد جهانی در شرف تحول و ایجاد تغییرات ژرف و اساسی است و بالطبع سازمان‌ها و صنایع تولیدی و خدماتی از این امر مستثنی نیستند. امروزه مسائل سازمان‌ها با راه حل های دیروز حل شدنی نیست و پیش بینی آینده، مشکلات آتی را حل نمی کند بلکه باید برای پیش سازی آینده اقدام کرد.
مقاله - پروژه
شرایط محیطی و قواعد بازی رقابت به حدی بی رحم، پیچیده، پویا و نامطمئن گردیده که سازمان‌ها دیگر نمی توانند تنها با تغییرات روبنایی مثل تغییر روشها، سیستم ها، ساختار، تکنولوژی و غیره حیات و بقای بلند مدت خود را تضمین کنند. همچنین آنها نمی توانند با تعداد اندکی افراد خلاق و کارآفرین و یا اجرای چند طرح کارآفرینانه بر رقبای کوچک، چابک، نوآور، فرصت گرا و کم هزینه فایق آیند. آنها باید شرایطی را فراهم کنند تا همه کارکنان روحیه کارآفرینانه پیدا کرده و بتوانند به راحتی، مستمر و بطور فردی یا گروهی فعالیت‌های کارآفرینانه خود را به اجرا در آورند. این مهم مستلزم پیاده سازی پدیده ای مهم تحت عنوان کارآفرینی استراتژیک است.
کارآفرینی استراتژیک موضوع پژوهشی جدیدی است که از بطن ادبیات رشته‌های مدیریت استراتژیک و کارآفرینی پدید آمده است. ایده اساسی کارآفرینی استراتژیک این است که مفاهیم استراتژی که برای پاسخ دادن به پرسش چرا برخی از شرکتها بهتر از سایر ین عمل می‌کنند؟ طراحی شده اند می‌توانند در شرایط و بافت کارآفرینی نیز به کار گرفته شوند. با توجه به محوری بودن نقش مزیت رقابتی در تحقیقات مدیریت استراتژیک، کارآفرینی استراتژیک را ادغام دیدگاه‌های کارآفرینانه (فرصت یابی) و استراتژیک (مزیت یابی) در تدوین و اتخاذ اقداماتی که برای خلق ثروت طراحی شده اند تعریف نموده اند. به عبارتی کارآفرینی استراتژیک اقدامات کارآفرینانه ای است که با نگاهی استراتژیک اتخاذ می‌شوند.
کارآفرینی استراتژیک بر مبنای مجموعه‌ای از اقدامات کار آفرینانه(فرصت جویی) و استراتژیک(مزیت جویی) بنا نهاده شده است. اقدامات استراتژیک اقداماتی هستند که مزیتهای رقابتی موجود را تا زمانی که حمایتهای لازم که منجر به کشف فرصتهای کارآفرینی می‌شوند را به دست آورند (هیت و همکاران، ۲۰۰۲). اقدامات کار آفرینانه نیز گاهی انجام می‌شوند که سازمان توانایی کشف و تشخیص فرصت‌ها را از طریق رقابت ندارد.
کارآفرینی استراتژیک عبارت است از فعالیت‌های کارآفرینانه‌ای که در چارچوب استراتژی کسب و کار به انجام می‌رسد و به توسعه تخصص در مهارت‌ها و منابع اصلی پرداخته و از اهرم کاربرد و انتقال دانش در مهارت‌ها و منابع برای تولید محصولات و خدمات و یافتن بازارهای جدید استفاده می‌کند(دس و همکاران، ۱۹۹۹)
بنا به تعریف هیت و همکاران (۲۰۰۱)کارآفرینی استراتژیک عبارت است از ترکیب دیدگاه کارآفرینانه و دیدگاه استراتژیک برای طراحی و اجرای استراتژی‌های کارآفرینانه سودآور. کارآفرینی استراتژیک از طریق ایجاد تغییرات گسترده به شرکت‌ها کمک می‌کند زمینه‌های رشد و سودآوری را فراهم کنند. برای موفقیت شرکت‌ها و دولت در زمینه کارآفرینی استراتژیک در اختیار داشتن دانش لازم درمورد منابع و فرایند شرکت و میزان افزایش نرخ سودآوری از اهمیت فراوانی برخوردار است(بارنی، ۱۹۹۱).
مطالعاتی که در زمینه کارآفرینی استراتژیک انجام گرفته اند بر مطالعه منابع و تغییرات گسترده و انطباق استراتژیکی شرکتهای تازه تاسیس تمرکز داشته اند. شرکت‌های کوچک و متوسط بایستی از الگوهای جدید در حوزه فعالیت‌های استراتژیک استفاده کنند تا ضمن حفظ جایگاه رقابتی فعلی خود در بازار، مکانیسم هایی را که فعالیت‌های کارآفرینانه آن‌ها را افزایش می‌دهد ایجاد کنند (زهرا و همکاران، ۱۹۹۹). این دسته از شرکت‌ها به دلیل اینکه جهت گیری استراتژیک ضعیفتر و منابع داخلی کمتری دارند در زمینه توسعه کسب و کار خود با چالش‌های فراوانی روبرو هستند (ایزنهارت و مارتین[۵۱]، ۲۰۰۰).
شرکت‌های کوچک و متوسط بایستی قابلیت‌های پویایی خود را افزایش دهند تا بتوانند آهنگ تغییر به سوی الگوهای جدید و استراتژیک را افزایش دهند. (تیس و همکاران، ۱۹۹۷). این قابلیت‌ها می‌توانند فرایندهای کارآفرینی استراتژیک یک شرکت را تحریک کنند. توسعه این قابلیت‌ها به عواملی مانند ویژگی‌های صنعت مورد نظر و میزان توانایی شرکت بستگی دارد (بروش و همکاران[۵۲]، ۱۹۹۸).
شرکت‌های کوچک و متوسط در یک محیط رقابتی فعالیت دارند، از این رو باید به کارگیری رفتار فوق فعال[۵۳] از فرصت‌های موجود در بازار که به دلیل پویای‌های محیط شکل می‌گیرند به نحو احسن استفاده نمایند (دس، لومپکین و مک گی[۵۴]، ۱۹۹۹). مدل‌های کارآفرینی استراتژیک در شرکت‌های کوچک و متوسط بایستی بتوانند فرایند تغییر را بدون ایجاد هزینه‌های سربار و اضافی تسهیل کنند.
رشد کسب و کارهای کوچک و متوسط از آنجا که باعث خلق ثروت، ایجاد نواوری و اشتغال زایی می‌شود تاثیر مثبتی بر پیشرفت اقتصادی جوامع می‌گذارد (دوئرن[۵۵]، ۲۰۰۹). اکثر کشورها برای تسهیل و فرایند کارآفرینی و ایجاد بنگاه‌های کوچک و متوسط، برنامه‌های حمایتی کسب و کار شامل برنامه‌های مالی و مشاوره‌ای ارائه می‌کنند. طی دو دهه گذشته بر نقش بنگاه‌های کوچک در دستیابی به توسعه اقتصادی تاکید شده است تا بیکاری کاهش یابد و نواوری تسهیل شود.
ادبیات کارآفرینی به دلیل اینکه به فرایند راه اندازی یک کسب و کار بدون در نظر گرفتن عامل استراتژیک تکیه می‌کند مورد انتقاد قرار گرفته است (هیت و ایرلند[۵۶]، ۲۰۰۰). همچنین مشاهده می‌شود که تاکید اندکی بر مزیت رقابتی کسب و کار جدید و عوامل استراتژیکی که باید در عمل کارآفرینانه در نظر گرفته شود صورت گرفته است. ار آنجا که برای بنگاه‌های تثبیت شده فعالیت کارآفرینانه ممکن است پرهزینه باشد و با فعالیت‌های استراتژیک کنونی تداخل داشته باشد، انتظار می‌رود که بعد استراتژیک برای بنگاه‌های کوچک و متوسط بسیار حیاتی باشد (زهرا و همکاران، ۱۹۹۹).
کارآفرینی استراتژیک تلفیق کارآفرینی، فرصت جویی و مزیت یابی استراتژیک در راستای مفهوم کسب و کار است که می‌تواند به خلق ارزش و کاهش تهدید رقابتی منجر شود. فرایند کارآفرینی استراتژیک بیانگر آن است که برای ثبات مفهوم کسب و کار انجام اصلاحات سطحی کافی نیست؛ بلکه خلق یک مدل کسب و کار جدید است که می‌تواند منافع بلند مدت کسب و کار را تامین کند (هیت و همکاران، ۲۰۰۲). رویکرد کارآفرینی استراتژیک ابعاد جدیدی مانند مزیت و خلق ارزش را به تحقیقات سنتی کارآفرینی می‌افزاید (هیت و ایرلند، ۲۰۰۰).
بنگاه‌های کوچک و متوسط مهارت‌های فرصت یابی قوی دارند اما دانش موجود ناکافی و قدرت بازار کم آن‌ها از فعال کردن مزایای رقابتی برای دریافت ارزش‌های لازم از فرصت هایشان جلوگیری می‌کنند.
در ادبیات کارآفرینی استراتژیک همچنین از رابطه بین مفهوم استراتژی و کارآفرینی و ایجاد استراتژی‌های کارآفرینی سخن به میان می‌آید. بنگاه‌ها با پیگیری استراتژی‌های کارافرینی خود را در موقعیت هایی قرار می‌دهند که به صورت مکرر و نظام مند فرصت‌های کارآفرینانه را تشخیص داده و از آن‌ها بهره وری می‌کنند (آیزنهارت، براون و نک[۵۷]، ۲۰۰۰).
آیزنهارت توضیح می‌دهد: «عبارت استراتژی کارآفرینانه ممکن است برای افراد گوناگون معانی متفاوتی داشته باشد و نام گذاری برخی استراتژی‌ها با عنوان کارآفرینانه ممکن است به دلیل عدم شناخت کافی باشد». (میر و هپارد[۵۸]، ۲۰۰۰).
ایرلند و دیگران (۲۰۰۹) استراتژی کارآفرینی سازمانی را به عنوان یک رفتار بر مبنای عمل کارآفرینانه، جهت دهی شده با چشم انداز گسترده در سطح سازمان که به صورت هدفمند و پیوسته سازمان را بازسازی نموده و محدوده عملکرد آن را برای تشخیص و بهره برداری از فرصت‌های کارافرینانه شکل می‌دهد، تعریف می‌کنند.
هنگام به کارگیری استراتژی کارآفرینی سازمانی بیشتر مسئولیت پیشبرد رفتارهای کارآفرینانه به عهده مدیران ارشد سازمانی خواهد بود. این مسئولیت آن‌ها در تهیه و به کارگیری یک استراتژیک کارافرینانه نمود پیدا می‌کند. البته مسئولیت کارافرینی سازمانی تنها بر دوش مدیر ارشد سازمان نیست و یک مسئولیت همگانی در سازمان است(کوین و اسلوین، ۲۰۰۲). مدیران ارشد سازمانی می‌بایستی معماری سازمانی را طرح ریزی کنند که مشوق‌های کارافرینی بدون دخالت مستقیم آن‌ها شکل گیرند (میلز و همکاران، ۲۰۰۰).
یک معماری سازمانی حمایتگر کارآفرینی یک ساخت مشخص و واحد نیست؛ بلکه فضایی درون سازمانی است که رفتارهای جمعی و فردی کارآفرینانه را تشویق و تقویت می‌کند. به این دلیل که این ساخت معماری شامل عناصر سخت افزاری (مانند ویژگی‌های ساختار سازمان) و عناصر نرم افزاری( مانند فرهنگ و جو سازمانی) می‌باشند مهمترین و سخت ترین بخش تحقق موفقیت امیز استراتژی‌های کارآفرینی سازمانی هستند. (گاروین، ۲۰۰۲)
بدون وجود چشم انداز استراتژیک کارآفرینانه سازمانی، معماری حمایتگر از کارافرینی در سازمان شکل نمی‌گیرد چرا که هیچ دیدگاه و سنجه فلسفی که توسط مدیران ارشد سازمانی برای تشویق تفکرات کارافرینانه در سازمان ایجاد شده باشد وجود ندارد (موریس و کوراتکو، ۲۰۰۲).
چشم اندازهای استراتژیک کارآفرینانه تحت تاثیر هنجارهای فرهنگی منجر به بروز رفتارهای کارآفرینانه می‌شوند. این چشم اندازها هنگامی تحقق می‌یابند که فرآیندهای کارآفرینانه تشخیص و بهره برداری از فرصت در بنگاه شکل گیرد.
می‌توان گفت که کسب و کارهای کوچک و متوسط در شناسایی فرصت‌ها موفق عمل می‌کنند، اما در توسعه مزیت‌های رقابتی متناسب با آن فرصت‌ها موفقیت کمتری دارند. از این روی این شرکت‌ها که اغلب نوپا نیز هستند با دارا بودن فرصتهای محدود برای تاثیر گذاشتن بر ساختار بازار، باید در شروع فرایند کسب و کار جدید، خلاقانه و با دیدگاه استراتژیک وارد بازار شوند (زهرا و همکاران، ۱۹۹۹)
کارآفرینی استراتژیک عبارتست از فعالیتهایی که سازمان برای «اکتشاف مداوم فرصت‌های مبتنی بر نوآوری» با هدف انتفاع انجام می‌دهد. مانند ترکیبهای سازمانی جدید، محصولات جدید، فرآیندهای جدید و…یا به عبارتی «خلق مزیت رقابتی از طریق جریان‌های مداوم نوآوری.(ایرلند، هیت و سیرمن، ۲۰۰۳). نقطه اشتراک میان مدیریت استراتژیک و کارآفرینی، کمک به سازمان‌ها برای کسب مزیت‌های رقابتی در آینده است. کارآفرینی استراتژیک مجموعه ای از فعالیت‌های سازمانی است که توانایی سازمان را در رقابت با سازمان‌های موجود در صنعت مورد نظر، برای کسب موقعیت برتر افزایش می‌دهد.(برونی، ۱۹۹۱)
بخش چهارم: ساختار سازمانی
مقدمه
سازمان‌ها نقش عمده ای در جهان نوین ما ایفا می‌کنند. سازمان‌ها به قدری در همه ابعاد و جنبه‌های گوناگون زندگی ما فراگیر شده که شناخت آنها نه تنها به عنوان یک موضوع علمی بلکه به عنوان یک پدیده جدایی ناپذیر از زندگی اجتماعی ما اجتناب ناپذیر می‌کند. شناخت سازمان به حدی که بتواند مدیران ما را نه تنها در زندگی خصوصی بلکه در زندگی سازمانی یاری داده و آنها را مجهز به ابزار شناخت برای هدایت و سکانداری مجموعه خود کند کار ساده ای نیست. زیرا امروزه سازمان‌ها و انسانهای مشغول به کار در سازمان‌ها هر دو بسیار پیچیده می‌باشند و شبکه روابط و ساختارهایی که ناشی از تعامل انسان و سازمان است به قدری پیچیده و در هم تنیده است که جز با تئوری، شناخت آن ممکن نیست (میرزائی، ۱۳۷۴، صص ۱۹-۱۸).
ساختار سازمانی
یک سازمان مرزهای نسبتاً مشخصی دارد تا بتوان اعضاء‌ را از غیر اعضاء‌ باز شناخت. مشخص شدن چنین مرزهایی از طریق انعقاد قراردادهای رسمی یا غیر رسمی بین اعضاء و سازمان صورت می‌گیرد. ساختار سازمان تصریح می‌کند که وظایف چگونه تخصیص داده شوند، چه شخصی به چه کسی گزارش دهد و ساز و کارهای هماهنگی رسمی و همچنین الگوهای تعاملی سازمان که باید رعایت شوند کدامند؟(رابینز، ۱۳۷۸، ص ۱۲-۲۲). ساختار سازمانی ابعادی دارد که شامل مواردی بدین شرح است. پیچیدگی به میزان تفکیکی که در سازمان وجود دارد اشاره می‌کند (رابینز، ۱۳۷۸، ص۸۱).رسمیت دومین جزء ساختار سازمانی است. رسمیت به مقررات، روش‌ها و مدارک کتبی اطلاق می‌شود که به موجب آنها شرح وظایف، دستورالعملها و فرمانهایی که کارکنان و اعضای سازمان باید آنها را رعایت و اجرا نمایند مشخص می‌شود (دفت، ۱۳۷۷، ص۲۸۵). تمرکز به سطوحی از سلسله مراتب اختیارات اطلاق می‌شود که می‌توانند تصمیماتی را بگیرند.
بحث ساختار سازمانی از زمان پیدایش نظریه‏های سازمان و مدیریت در بین دانشمندان و صاحب‏نظران مدیریت شروع شده است. سازمان‌ها برای هماهنگی و کنترل فعالیتشان و برای حرکت در جهت نیل به هدف یا اهدافی خاص (فلسفه وجودی هر سازمان) از داشتن ساختار سازمانی ناگزیرند. ساختار، اسکلت سازمان‌ها و هسته متمایز کننده‏ها آن‏ها است(دفت، ۱۳۷۷، ص۲۸۶).
ساختار سازمانی یک سیستم رسمی از وظایف و روابط اختیار است که چگونگی هماهنگی فعالیت‏های افراد و استفاده از منابع برای تحقق اهداف سازمانی را کنترل می‏کند (جیمز، ۱۹۹۸ )[۵۹]. با وجود اینکه مفهوم ساختار سازمانی یک حقیقت است و ضمن اثر گذاشتن آن بر افراد سازمان، همه افراد به نوعی با آن سر و کار دارند، اما کم و بیش یک مفهوم انتزاعی است(فرمونت، ۱۹۹۷)[۶۰]. نقش‏های افراد در سازمان سنگ زیرین ساختار سازمانی است و روابط بین نقش‏ها ساختار را شکل می‏دهد(رابی، ۱۹۹۴)[۶۱]. متغیرهای بسیاری را به عنوان ابعاد سازمانی مطرح کرده‏اند، اما می‏توان گفت که ابعاد سازمانی به دو گروه: ساختاری و محتوایی تقسیم می‏شوند. همچنین ساختار به عنوان یکی از اجزای سازمانی تعریف می‏شود که از عنصر پیچیدگی، رسمیت و تمرکز تشکیل شده است(رابینز، ۲۰۰۲، ص۴۳)[۶۲]. سازماندهی فرایند ایجاد ساختار سازمانی و ساختار سازمانی چارچوب سازمانی است که به درجه‏ای از رسمیت، پیچیدگی و تمرکز اشاره دارد(مقیمی، ۱۳۸۰، ص۹۲)
در طرح‌ریزی ساختار سازمانی سه رکن مورد توجه قرار می‌گیرد:
۱٫ساختار سازمانی، تعیین‌کننده روابط رسمی و گزارش‌گیری در سازمان است و نشان‌دهنده سطوحی است که در سلسله مراتب اداری وجود دارد و حیطه کنترل مدیران را نیز مشخص می‌کند.
۲٫ساختار سازمانی، تعیین‌کننده جایگاه افرادی است که به‌‌صورت گروهی در یک واحد کار می‌کنند و به گروه‌بندی یا تقسیم‌بندی واحدهایی که در کل سازمان وجود دارد، می‌پردازد.
۳٫ساختار سازمانی، دربرگیرنده طرح سیستم‌هایی است که به‌وسیله آن‌ها همه واحدها هماهنگ و یکپارچه می‌شوند. در نتیجه، ارتباط مؤثر در سازمان تضمین خواهد شد.
ساختار سازمانی در برگیرنده طرح سیستم‌هایی می‌شود که به وسیله آنها فعالیت‌های همه‌ی دوایر هماهنگ و یکپارچه می‌شود، و در نتیجه سیستم ارتباط مؤثر (در سازمان) تضمین خواهد شد. ساختار سازمانی، کالبدی است که در آن جلوه‌‌ای از موارد ذیل تعیین می‌شود:

 

  • تعیین کننده‌ی حوزه‌های اساسی یک سازمان،
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:19:00 ب.ظ ]




تحقیقات اپیدمولوژیکی نشان می دهد که به طور کلی اختلالات اضطرابی دارای بالاترین میزانی شیوع در میان اختلالات روانی با نرخ ۱/۱۸% در ۱۲ ماه و نرخ طول عمر ۸/۲۸% می باشد. علاوه بر این شیوع بالا و هزینه‌های بالای اختلالات اضطرابی، تأثیر منفی قابل توجهی بر کیفیت زندگی می‌گذارد. نلسون[۵۲] و ایزرائیل[۵۳] (۲۰۰۰؛ نقل از فورمارک[۵۴]، ۲۰۰۲) ۹ درصد کودکان را مبتلا به اضطراب برآورد کرده اند. هایوارد[۵۵] (۲۰۰۰؛ نقل از فورمارک، ۲۰۰۲) میزان شیوع اضطراب در کودکان دبستانی را ۹ تا ۱۵ درصد گزارش می‌کند.
در پژوهش آلبانو (۲۰۰۳)، میزان شیوع آن در بین کودکان از ۱۲ تا ۱۶ درصد در جمعیت عمومی گزارش شده است. همچنین گزارش شده است که از میان کودکانی که به دلیل اختلال های روانی برای درمان ارجاع می‌شوند بیش از ۳۰ درصد بر اساس تشخیص اولیه، اختلالات اضطرابی دارند. در کودکانی که به دلیل اختلالات اضطرابی ارجاع می شوند، اضطراب اجتماعی تشخیص ثانویه متداول در مرتبه اول و بعد از آن اضطراب جدایی است (آلبانو،۲۰۰۳).
پایان نامه - مقاله - پروژه
این تغییر پذیری در شیوع اختلالات اضطرابی احتمالا به نقش متغیرهای اجتماعی، محیطی و فرهنگی در این اختلالات بستگی دارد (فورمارک، ۲۰۰۲). فورمارک (۲۰۰۲) معتقد است عوامل چندگانه ‌ای در تفاوت گزارش شیوع این اختلالات نقش دارند: الف) ملاک های تشخیصی مختلف که در ویراست های مختلف DSM و یا در نظام های مختلف طبقه بندی به کار رفته اند و ب) مشکل در تعریف عملیاتی ملاک آسیب توسط محققان.
بررسی های همه گیرشناختی نشان داده که دختران بیشتر از پسرها به اضطراب مبتلایند، اما در نمونه های بالینی اغلب عکس آن صادق است. دلیل این تفاوت در مشاهدات معلوم نیست (سادوک و سادوک، ۱۳۹۱).
۲-۱-۴. نظریه‌های روانشناختی پیرامون اضطراب کودکی
۲-۱-۴-۱. دیدگاه روانکاوی
برای روشن شدن دیدگاه روانکاوی در مورد اضطراب در دوره کودکی، لازم است نخست رویکرد پایه‌گذار این مکتب در رابطه با اضطراب را از نظر بگذرانیم. فروید اضطراب را (درد روانی) نامیده است. یعنی به همان صورت که اگر بدن دچار زخم، التهاب و بیماری گردد، اولین نشانه آن به صورت تب ظاهر می شود . اگر فرد از نظر روانی دچار مساله و مشکل شود، اولین نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر می شود . اضطراب هم علت محسوب می شود هم معمول یعنی علت بسیاری از ناراحتیهای روانی اضطراب است. همچنین هر گاه شخصی با یک مساله و مشکل روانی مواجه گردد که موجب به هم خوردن تعادل روانی گردد، احساس اضطراب می کند (هلر،۱۳۸۹).
بر خلاف ترس که معمولاً پاسخی است به یک تهدید معلوم و شناخته شده، اضطراب احساسی است نا مشخص از تشویش و ناراحتی در پاسخ به خطر ناشناخته. اضطراب روانی درونی است و شخص را نسبت به تهدید های نامعلوم و مبهم گوش به زنگ و آگاه می سازد و او را وا می دارد تا بر علیه آن عملی دفاعی انجام دهد . مکانیزمهای دفاعی، تدبیر های نا خود آگاه «من» هستند که فرد برای مقابله با اضطراب و حفظ خویش از خطرات آن را به کار می گیرد (پروچاسکا و نورکراس،۱۳۹۱).
فروید معتقد است که غریزه همیشه در حال فشار آوردن برای ارضا شدن عمل می‌کند. در مقابل محرمات جامعه سعی در محدود کردن ارضا دارند، لذا فعالیت های دفاعی به وجود می آید و تمام رفتارها توسط غرایز بر انگیخته می شود، پس همه ی رفتارها از این نظر علیه اضطراب با شدتهای مختلف در افراد مختلف دفاع می کنند. وی چندین مکانیزم دفاعی را اصل مسلم می‌دانست و اعلام نمود که ما به ندرت فقط از یکی از آن ها استفاده می کنیم و در مقابل اضطراب ممکن است از چندین مکانیزم دفاعی به طور همزمان استفاده کنیم، لذا ممکن است تداخل بین مکانیزم‌ها به وجود آید. با اینکه مکانیزم‌ها از نظر خصوصیت فرق می کنند ولی دارای دو ویزگی مشترک هستند؛ اول اینکه آن ها انکار تحریفی واقعی دارند و دوم اینکه آن ها به صورت غیر هشیار عمل می کنند و ما از وجود آن ها آگاه نیستیم، بدان معنی که در سطح هشیار، تصاویر ذهنی تحریف می شود و یا به صورت غیر واقعی از خود و از محیط مان در ذهن ایجاد می شود (هلر،۱۳۸۹).
نظریه پردازان روانپویشی و بسیاری از متخصصان دیگر معتقدند تعیین کننده های عمده اختلالات اضطراب حوادث درون مرزی و انگیزه های نا خودآگاه هستند. آن‌ها بر این باورند که وقتی خود در معرض خواسته های محیطی افراطی قرار می گیرند یا وقتی بین نظام نهاد – خود – فراخود تنش وجود دارد، اضطراب تجربه می‌شود. آن ها این تفسیر را بر مشاهدات و استنباط‌های بالینی پایه می‌گذارند . اضطراب به عنوان واکنش هشدار دهنده ای تعبیر می شود که وقتی بروز می کند که شخص مورد تهدید قرار می گیرد . اینکه فرد چطور با هشدار اضطراب انطباق حاصل می کند، به شدن آن و جریانی که آن را ایجاد می کند و شخصیت فردی که به هشدار ها پاسخ می دهد، بستگی دارد . تجربه بعضی اضطراب های آشکار طبیعی است، میزان اضطراب و ماهیت تهدید، طبیعی بودن یا غیر طبیعی بودن حالت اضطراب را تعیین می کند (هاریهاران و راث،۲۰۰۸).
نظریه پردازان روانپویشی به طور مکرر از علل ایجاد کننده اضطراب که به صورت بالینی در دوره کودکی بروز می نماید، یاد می‌کنند. این عوامل مشتملند بر ادراک فرد از ناتوانی در مقابل فشارهای محیطی، جدایی یا انتظار مطرود شدن، فقدان یا از دست دادن حمایت‌های عاطفی به عنوان نتیجه ای از تغییرات محیطی ناگهانی، تکانه های غیر منتظره یا خطرناک که در شرف نفوذ به هشیاری هستند و تهدید یا انتظار عدم تایید و کناره گیری از عشق . بیشتر روان‌کاوان معتقدند که این گونه رفتارها وقتی رخ می دهند که کودک در مورد لگام گسیختن اضطراب و حذف آن مشغولیت ذهنی پیدا می کند. در نظر آن ها، کودک با کسب آگاهی نسبت به ریشه های ناهشیار اضطراب می تواند فعالیت خود را در جهت اصلاح یا حذف رفتار ناخواسته جهت بدهد (لیشنرینگ و همکاران،۲۰۰۴).
بر اساس نظریه روان تحلیل گری کلاسیک، کودک مبتلا به اضطراب به وسیله تثبیت در مرحله دهانی، مرحله اول رشد روانی جنسی مشخص می شود. به دلیل اینکه انواع شخصیت بعد از تثبیبت روانی- جنسی در مرحله مربوطه نامگذاری می‌شود، شخصیت کودک مبتلا به اضطراب، معمولاً در نظریه روان‌تحلیل‌گری کلاسیک شخصیت دهانی نامیده می‌شود. اگرچه ارتباط بین تثبیبت روانی جنسی و رگه های شخصیت بعدی برای بعضی انواع اختلالات اضطرابی نسبتاً نامفهوم به نظر می رسد، برای شخصیت‌های دهانی اعتقاد بر این است که که این رابطه‌ای نسبتاً سرراست است. به این خاطر که نقش دهان در زندگی انسانی همیشه مورد تایید شده و پذیرفته شده است (اگل،۲۰۰۹).
اعتقاد بر این است که ناکامی در مرحله دهانی منجر به تحمل دوسوگرایی بین گرسنگی و پرخاشگری نمی شود. در نتیجه در مراحل بعدی رشد همیشه به نظر می رسد که نیازمند چیزی بیشتری هستند و حتی وقتی که نیازهایشان برآورده می شود، متخاصم باقی می‌مانند. لذا این کودکان تحمل ناکامی و عدم حمایت را ندارند و زمانی که خود را در برابر دنیای متخاصمی که فرافکنی خصومت خودشان به دنیاست، قرار می گیرند، مضطرب می شوند. بنابراین عقاید روانتحلیلگری به ارتباط بین تثبیت دهانی و ابتلا به اضطراب اشاره دارد (کرنبرگ،۲۰۰۴).
۲-۱-۴-۲. دیدگاه رفتاری
روانشناسان یادگیری بجای صحبت از علائم ایجاد شده بوسیله رویدادهای زیر بنایی از پاسخ های کسب شده و گرایش پاسخ صحبت به بیان می آورند. آن‌ها معتقدند که اصول کلی یادگیری می توانند برای فهم کلیه رفتارها، از جمله اختلالات اضطرابی دوره کودکی به کار گرفته شوند . طبق نظر نظریه‌پردازان، یادگیری، اضطرابی که به حد بالینی می رسد پاسخی آموخته شده یا اکتسابی است، یا علامتی است که بوسیله شرایط محیطی و اغلب در خانه شکل می گیرد (دابکین و ژاو،۲۰۱۱).
اسکینر، طلایه دار رفتارگرایی به هر امر معطوف به رویداد های روانی (افکار یا احساسات) به عنوان توجیهات رفتار می‌نگرد. او ترجیح می دهد که تنها به متغیر های محرک و پاسخ تکیه کند . نظریه پردازان دیگری متغیرهای محرک و پاسخ را مورد تاکید قرار داده، اما خصوصا در برخورد با رویداد های درونی، گامی فراتر از اسکینر برداشته اند (ساراسون،۱۳۹۰).
از نظر ولپی رفتار اضطرابی هر نوع عادت پایدار از رفتار ناسازگار است که در ارگانیسمی که از نظر فیزیولوژیکی طبیعی است، از راه یادگیری حاصل می شود . اضطراب جزء سازنده معمولی و یا هسته ای رفتار نوروتیک به شمار می آید . اضطراب نا مطبوع است و فرد از انجام فعالیت های روزمره باز می دارد و یا او را به سوی رفتاری محدود تر و سازگارتر سوق می دهد (شفیع آبادی و ناصری،۱۳۸۷) .
رفتار درمانگران اضطراب های دوره کودکی را نیز واکنشی می‌دانند که بر اساس قوانین یادگیری قابل توجیه است. این دیدگاه به مشکلات رفتاری مرتبط با اضطراب کودکان به منزله الگوهایی از پاسخ های نامناسب نگریسته می‌شود که احتمالا در ارتباط با شرایط محرک های بیزار کننده آموخته می‌شوند و به علت آن که در زمینه کمک فرد برای اجتناب از پیامد هایی نامطلوب کارایی دارند، حفظ می شوند. بنابراین در صورتی که کودک از موقعیت اضطراب‌آور، اجتناب نکند و پاسخ های نا مناسبش را بازداری کند، می‌تواند با این شرایط مواجه شده و بفهمد که خطری او را تهدید نمی‌کند (ساراسون،۱۳۹۰).
۲-۱-۴-۳. دیدگاه شناختی
دالرد و میلر از پیشگامان یادگیری شناختی، مفاهیم شناختی را برای توصیف رفتار ناسازگار به عنوان نقطه اتصال تجارب ناخوشایند زندگی و اختلالات اضطرابی به کار می برند. آنان باور دارند که باید پاسخ های اکتسابی خود آگاه فرد را به عنوان زمینه‌های واکنش های اضطرابی فرد مورد توجه قرار داد. با وجودی که دالرد و میلر ترجیح می‌دهند که رفتار را بر حسب عادات و یادگیری توصیف کنند، اما بر حل تعارضات شناختی فرد نیز تاکید دارند (شولتس،۱۳۸۷).
روش بازسازی شناختی زائیده درمان عقلانی – عاطفی الیس است که توجه مراجع را به سوی افکار غیر واقعی فرا می خواند، افکاری که مایه های رفتار غیر انطباقی وی هستند . درمانگر مراجعان را یاری می دهند تا انتظار ها و باور های غیر منطقی خود را بررسی کرده و در نگرش به زندگی خود طرق منطقی تری را تشکیل دهند . به عنوان مثال اغلب مبتلایان به اضطراب، دنیای بیرون را به شدت آسیب‌رسان در ذهن دارند و وقتی قرار است به تنهایی با این دنیای متخاصم مواجه شوند، شدیدا هیجانی می شوند . طی جلسات درمان عقلانی، عاطفی، ضمن شناسایی افکار و باور های غلط مراجعین، باور های غیر منطقی و درست جایگزین آن ها می گردد (بارلو،۲۰۰۷).
۲-۱-۴-۴. دیدگاه بین فردی
سالیوان (۱۹۸۳) با اشاره به مبتلایان به اضطراب، شخصیت بی کفایت افرادی که درماندگی را از مدل‌های والدینی آموخته اند و نیاز به شخص قوی تری برای تصمیم گیری دارند را توصیف کرد. در ادامه لری (۱۹۹۱) چرخه بین فردی را رشد داد که رفتار بین فردی را از نرمال به سمت نابهنجار توصیف کرده است. وی توضیح داد که مبتلایان به اختلالات اضطرابی، بوسیله انطباق اعتماد در سطوح سازگارتر از عملکرد و بوسیله وابستگی درمانده در سطوح پاتولوژیک تر مشخص می شوند (میلون،۲۰۰۹).
فرمولاسیون بین فردی در توسعه شخصیت مبتلایان به اضطراب بر بیش حمایتگری، توجه بیش از حد، مراقبت بیش از حد والدین و یاس فعالانه از خودمختاری به عنوان شاهراه رشدی اصلی تاکید می‌کند. نوزادان درمانده هستند و کاملاً به مراقبینشان برای حمایت و تغذیه وابسته هستند. در طول اولین ماه های زندگی، کودکان به شخصی که برای آن‌ها تغذیه فراهم می آورد و منابع مضر تحریک را حذف می کنند، همچون گلی در باغ، وابسته می شوند. با پرورش به طورمناسب، بیشتر کودکان یک دلبستگی به مراقبینشان شکل می دهند، از جمله ظرفیت اصلی برای اعتماد و احساسی که دنیا جای امنی است که می‌تواند نیازهای اساسی زیستی و هیجانی را فراهم نماید. در نهایت به عنوان کودکان نوپا، آنها شروع به توسعه سازمان مستفل خود می کنند از جمله کنجکاوی درباره محیط پیرامون شان. همانطور که خزیدن را می آموزند شروع به گشت و گذار برای کشف محیط پیرامونشان می‌کنند و از مراقبین به عنوان پایه امنی که آنها می‌توانند برای حفاظت و اطمینان به وی رجوع کنند استفاده می‌کنند. همانطور که به طور طبیعی قدرت تقویتی کنجکاوی نگه داشته می شود، کودکان شروع به توسعه پتانسیل های بالقوه خودشان می‌کنند. در نهایت، کودکان با قدرت والدینشان چالش می‌کنند و بدترین کلمه در دنیا که والدین دوست ندارند بشنوند را می آموزند: “نه” (کیلن و شوک،۲۰۱۲).
با این حال برخی از والدین هرگز به کودکان خود اجازه رشد مستقل را نمی‌دهند و به جای اینکه کنجکاوی و ظهور استعدادها که به طور طبیعی رخ می‌دهند را تسهیل کنند، نیازها و عادت‌های کودکشان را فراهم می کنند، طبیعت ویژه ریتم های زیستی و خلق و خوی شان را حفظ می کنند و به طور مداوم آسایش آنها را به رخ می‌کشند. در حقیقت، آنها نیاز به کشف جهان را با آوردن جهان پیش کودک جایگزین می‌کنند. چنین کودکانی اغلب ناز پرورده هستند و هیچ دلیلی برای اینکه مهارتهایشان را فراتر از این دنیای کوچکی که برایشان ساخته شده ارتقا دهند وجود ندارد. در واقع افزایش پیچیدگی که با رسش روانشناختی مراحل رشدی بهنجار همراه است، شکست می‌خورد. حتی صحبت کردن ممکن است با تاخیر باشد. خوشبختانه برخی از کودکان سرانجام از این شیوه بی اعتمادی ضمنی در حمایت منزجر می شوند و به طور موفقیت آمیزی هویت خودشان را از طریق نوعی جدایی یا شورش رشد می دهند. اما دیگر کودکان ترجیح می‌دهند در این دنیای کوچک و امن باقی بمانند و از آسیب به دور باشند. در مراحل رشدی بعدی، زمانی که کودک باید این دنیای کوچک را ترک گوید و به تنهایی با دنیای واقعی مواجه شود، اضطراب شدیدی را تجربه می‌کند، چرا که ابزار مقابله با این دنیای بزرگ و آسیب‌رسان را ندارد. این گونه است که تظاهراتی از قبیل اضطراب جدایی رخ می کند (میلون،۲۰۰۹).
۲-۲. موضع‌گیری‌های نظری درخصوص افسردگی کودکان
افسردگی از زمان‌های بسیار دور در نوشته‌ها آمده و توصیف‌هایی از آن چه که ما امروزه تحت عنوان اختلالات خلقی می‌خوانیم در بسیاری از مدارک طبی قدیم وجود دارد. داستان عهد عتیق شاه سئول و داستان خودکشسی آژاکس در هومر هر دو سندرم افسردگی را توصیف کرده‌اند. حدود ۴۵۰ سال قبل از میلاد، بقراط صطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی به کار برد (ساپینگتون،۱۳۸۹).
از زمانی که بقراط نخستین نظریه علت شناختی افسردگی را با عنوان عارضه سودا ارائه کرد، فرضیه های متعددی درباره مبنای افسردگی مطرح شده اند و کوششهای فراوانی بر امر درمانگری آن انجام گرفته اند. معادل اصطلاح سودا در زبان یونانی اصطلاح مالیخولیا است که امروز نوع خاصی از افسردگی را مشخص می کند. به رغم پایدار ماندن مفهوم مالیخولیا در خلال قرون، همواره معادل مبهم و متفاوتی به آن نسبت داده شده است که با معنای کنونی مالیخولیا که عبارت است از اختلال عمیق خلقی و بر اساس غمگینی مرضی مشخص می شود متفاوت بوده است (اتکینسون و هیلگارد،۱۳۹۰).
در قرون نوزدهم مولنان در گروه هذیانهایی که «تک جنونی» نامیده میشوند «هذیان جزیی غمگینی» یا «مالیخولیای هذیانی» را متمایز کرد. در وهله بعد مفاهیم جنون ادواری «فالره» و جنون دو شکلی «باپارژ» به منظور متمایز کردن افسردگی‌ها که دو تناوب با حالات ناآرام بودند ظاهر شدند و بیماری اخیر توسط کریپیلن «روان گسستگی آشفتگی افسردگی» نامیده شد (ساراسون،۱۳۹۰).
کرپیلین بر اساس معلومات روانپزشکان فرانسوی و آلمانی مفهوم بیماری مانیک دپرسیو را شرح داد که شامل اکثر ملاک‌های تشخیصی ای است که امروزه اکثر روان پزشکان ازآن ملاک ها استفاده می کنند. او نوع خاصی از افسردگی را نیز شرح داد که پس از یائسگی در زن‌ها و اواخر بزرگسالی در مردان شروع می‌شود و بعداً به افسردگی رجعتی معروف شد و از آن به بعد یکی از معیارها اختلالات خلقی شمرده می‌شود (سادوک و سادوک،۱۳۹۱).
۲-۲-۱. تعریف افسردگی
تعریف راحتی از افسردگی از لحاظ پزشکی عبارت است از کاهش یافتن نیروی فعالیت جسمی و روانی به سبب آزردگی (ویتس،[۵۶] ۱۹۹۱، نقل از ساپینگتون،۱۳۸۹). در روانشناسی منظور از افسردگی حالتی هیجانی است که منجر به کاهش قابلیت‌ها می‌شود. در روانپزشکی افسردگی بر حسب موارد حالتی از یک علامت یا سندرم اطلاق می‌شود، منشأ بسیاری از این ابهامات لفظی توصیف‌های بالینی است که عناصر نشانه‌شناسی را با عوامل فرضی سبب شناختی مخلوط می‌کند. (کلایتون و بارت[۵۷]،۲۰۰۱؛ نقل از سادوک و سادوک،۱۳۹۱).
طبق تعریفی دیگر افسردگی عبارت است از حالتی که در آن حال و حالت‌های درونی ضعیف شده، بدون آن که اختلال کلی در فهم و درک مطالب و مسائل ظاهر شده باشد. افسردگی واکنشی است در مقابل استرس که فرد مبدل به افسرده شده و در هر کسی طبق خصوصیات رفتاری به نوعی تأثیر گذاشته و ایجاد عکس‌العمل می کند. در واکنش به افسردگی یکی ممکن است به شدت فعال و پر کار شود و دیگری بی‌حال و گوشه‌گیر گردد. شخصیت که چگونگی واکنش در مقابل استرس را معین می‌کند خود تأثیر عمیقی در نوع واکنش به تغییر خلق خواهد داشت. (فلش،[۵۸] ۲۰۰۳؛ به نقل از بانکی، امیری و اسعدی،۱۳۸۸).
بیماری افسردگی، بیماری است که خصوصیت اول و عمده آن تغییر خلق است و شامل یک احساس غمگینی است که از یک ناامیدی خفیف تا احساسات یأس شدید ممکن است نوسان داشته باشد. این تغییر خلق نسبتاً ثابت و برای روزها، هفته‌ها ماه‌ها و یا سال‌ها ادامه دارد و برای این تغییر خلق تغییرات مشخصی در رفتار، نگرش، تفکر، کارآیی، اعمال بدنی وجود دارد. افسردگی از توانایی‌های زیستی، جسمانی، فعالیت و اراده شخص می‌کاهد و با پیش آوردن اختلال‌های ذهنی اعتماد به نفس او را متزلزل می‌کند. در فرد بهنجار افسردگی شدید تنها در پی یک عام اندوه بار مانند از دست دادن یکی از عزیزان یا شکست در یکی از جنبه‌های زندگی و یا ناامیدی بروز می‌کند. زمانی می‌توان افسردگی را بیماری دانست که از نظر شدت و مدت با عامل اندوه بار پیش آمده در زندگی فرد تناسبی نداشته باشد (استافر،۲۰۰۰).
افسردگی یک وضعیت هیجانی اندوه مداوم با دامنه ای از دلسردی و غم نسبتا خفیف تا یاس و ناامیدی کاملا شدید است. این حالت ها معمولا همراه با فقدان انگیزه، اختلال در خواب، فقدان اشتها و مشکلاتی در تمرکز و تصمیم گیری می باشد(کرسینی،۲۰۰۵). بیمارانی که فقط دوره های افسردگی اساسی دارند، گفته می شود مبتلا به اختلال افسردگی اساسی یا افسردگی یک قطبی هستند. DSM-5 اختلال افسردگی را اختلالی با یک یا چند دوره افسردگی اساسی بدون سابقه دوره های مانی، مختلط یا هیپومانی تعریف کرده است. در ادامه ملاک‌های تشخیصی DSM-5 برای اختلال افسردگی اساسی ارائه شده است (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۱۳).
جدول ۲-۱: ملاک های تشخیصی DSM-5 برای اختلال افسردگی اساسی (انجمن روانپزشکی آمریکا،۲۰۱۳)
الف – پنج تا (یا بیشتر) از علائم زیر که در یک دوره دو هفته ای وجود داشته اند و نشانه تغییر از سطح عملکرد قبلی هستند؛ حداقل یکی از علائم یا به صورت (۱) خلق افسرده یا (۲) از دست دادن علاقه و احساس لذت است.
۱- خلق افسرده اکثر اوقات روز یا با گزارش ذهنی
۲- کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت نسبت به تمام یا تقریبا تمام فعالیت ها در قسمت عمده روز و تقریبا هرروز
۳- کاهش قابل ملاحظه وزن بدون پرهیز با رژیم غذایی با افزایش وزن
۴- بی خوابی یا پرخوابی تقریبا هر روز
۵- تحریک یا کندی روانی – حرکتی تقریبا هرروز
۶- خستگی یا فقدان انرژی تقریبا هرروز
۷- احساس بی ارزشی یا کناه بیجا تقریبا هرروز
۸- کاهش توانایی تفکر یا تمرکز، یا بلاتصمیمی تقریبا هرروز
۹- افکار تکرار شونده مرگ
ب- علائم شامل یک دوره مختلط نمی باشند.
ج- علائم ناراحتی قابل ملاحظه بالینی یا تخریب در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر زمینه های مهم بوجود می آورد.
د- علائم ناشی از تاثیر فیزیولوژیک مستقیم یک ماده(داروی نسخه شده یا مورد سومصرف) یا یک اختلال طبی عمومی مثل کم کاری تیروئید) نمی باشد.
ه) داغدیدگی توضیح بهتری برای علائم ارائه نمی کند.
همان‌طور که از تعاریف فوق بر می‌آید نظریه‌پردازان مختلف در تعاریفشان از افسردگی هریک به جنبه خاصی از این پدیده توجه نموده‌اند. با این وجود از آن‌جا که تعاریف وسیعی در مورد این متغیر وجود دارد، همه جنبه‌های این بیماری مورد توجه قرار گرفته است.
۲-۲-۲. علائم و نشانه‌های بالینی افسردگی
در افسردگی غم تمام وجود فرد را فرا گرفته است. فرد قبلاً از ناامیدی به ستوه آمده، احساس بی‌ارزشی و بی‌کفایتی می‌کند. فعالیت‌ها و چیزهای مورد توجه‌اش که زمانی برای او خوشایند بوده است بی‌تفاوت می شوند. این افراد خود را از دوستان و فامیل جدا می‌کنند و به طور کلی وضعیت شغلی آن‌ها مختل می‌گردد. افرادی که سابقاً به خوبی کار می‌کرده‌اند اکنون زود خسته می‌شوند و افرادی که دفتری دارند دچار کندی فکر می‌شوند، اشکال در تمرکز فکر دارند و حافظه‌شان کند می‌شود. گرفتاری شناخت در افسردگی ممکن است آن قدر شدید باشد که به صورت زوال عقلی کاذب بروز کند (ساراسون،۱۳۹۰).
افسردگی دو قطبی (افسردگی مانیک) بر اساس وقوع دوره‌های مانیک شناسایی و تشخیص داده می‌شود. در افسردگی عمده فقط دوره‌های افسرده بودن و افسردگی دیده می‌شود، در حالی که در افسردگی مانیک، بیمار به طور متناوب بین افسردگی عمده و دوره‌های افسردگی مانیک، قرار دارد. اختلال افسردگی عمده را افسردگی یک قطبی هم می‌نامند که نباید در این نوع از افسردگی حالت شیدایی وجود داشته باشد. افراد مبتلا به بیماری کسانی هستند که حداقل پنج تا از علائم را در یک دوره‌ی دو هفته‌ای بیمار از خود نشان دهند تا به عنوان بیمار افسردگی عمده شناسایی و طبقه‌بندی شوند (سادوک و سادوک،۱۳۹۱).
۲-۲-۳. همه‌گیرشناسی و سیر افسردگی
اختلال افسردگی اساسی اختلالی است شایع با میزان شیوع حدود ۱۵ درصد برای طول عمر. در زن ها میزان این شیوع حدود ۱۰ تا ۲۵ درصد و در مردها ۵ تا ۱۲ درصد است. میزان بروز اختلال افسردگی در بین بیماران پزشکان عمومی به ۱۰ درصد و در بیماران داخلی بستری به ۱۵ درصد نزدیک می شود. اختلالات خلقی خصوصاً افسردگی یک قطبی، از شایع‌ترین اختلالات روانی بزرگسالان است. احتمال ابتلا به این اختلال در طول عمر برای زن‌ها تقریباً ۲۰% و برای مردها ۱۰% است. احتمال ابتلا به اختلال دوقطبی در طول عمر برای مردها و زن‌ها تقریباً ۱% است (سادوک و سادوک،۱۳۹۱). افسردگی یکی از رایج‌ترین مشکلات روانی بزرگسالان محسوب می‌شود. تحقیقات دقیق اجتماعی که درباره افسردگی انجام شده درصدد است تا میزان معنادار افسردگی بالینی را مشخص کند. این تحقیقات نشان می‌دهد که ۳ تا ۷ درصد جمعیت مردم به این افسردگی مبتلا هستند. به طور تقریبی ۳ درصد جمعیت مردم به این افسردگی مبتلا هستند. به طور تقریبی ۳ درصد جمعیت مردم با کمک پزشکان امراض عمومی به درمان افسردگی اقدام می‌کنند، اما روان‌شناسان این چنین تصور می‌کنند که از کل افرادی که به عنوان افراد افسرده به پزشک عمومی مراجعه می‌کنند، نیمی از آن‌ها به عنوان بیمار افسرده به رسمیت شناخته نمی‌شوند (کالات،۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:18:00 ب.ظ ]




مقصود این است که آیا ابزار اندازه‌گیری موردنظر می‌تواند ویژگی و خصوصیتی که ابزار برای آن طراحی شده است را اندازه‌گیری کند یا خیر؟ به عبارت دیگر مفهوم روایی( validity ) به این سوال پاسخ می‌دهد که ابزار اندازه‌گیری تا چه حد خصیصه مورد نظر را می‌سنجد(دواس، ۱۳۷۶: ۹۲). پرسشنامه‌ای (یا بطور کلی ابزار اندازه‌گیری) که مثلا برای ارزیابی «سبکهای عشق ورزی» طراحی شده ولی پرسش‌هایش به گونه‌ای طراحی شده‌اند که «سبکهای دلبستگی» را ارزیابی می‌کند اعتبار ندارد (هرچند ممکن است بررسی‌های آماری، روایی مطلوب آن را نشان دهد) همین‌طور پرسشنامه‌ای که همه وجوه موضوع مورد تحقیق را در بر نگیرد قطعا دارای اعتبار مطلوبی نیست. نظر کارشناسان و خبرگان می‌تواند کمک خوبی برای بهبود روایی ابزار اندازه‌گیری باشد. موضوع روایی از آن جهت اهمیت دارد که اندازه گیری‌های نامتناسب می‌تواند هر پژوهش علمی را بی ارزش سازد. متاسفانه در اغلب تحقیقات دانشگاهی در کشور ما به اعتبار ابزار تحقیق توجه کافی نمی‌شود. از این رو در تحقیق حاضر برای سنجش اعتبار، از اعتبار صوری استفاده شده است. زیرا محققان قبلی بر ابزار مورد سنجش جهت ارزیابی و بررسی موضوعات مورد نظر مورد تایید قرار گرفته اند.
پایان نامه
۳-۶-۲- پایایی تحقیق:
برای تعیین پایایی ابزار اندازه‌گیری شیوه‌های مختلفی وجود دارد از جمله روش اجرای دوباره (بازآزمائی)، روش موازی(همتا)، روش تنصیف(دو نیمه کردن)، روش کودر، ‌ریچاردسون و روش آلفای کرونباخ. مشهورترین ضریب اعتبار از طریق یکبار اجرای آزمون توسط کرونباخ ارائه شده است که به ضریب آلفای کرونباخ معروف است. این روش برای محاسبه هماهنگی درونی ابزار اندازه‌گیری از جمله پرسشنامه به کار می‌رود. در این ابزار پاسخ هر سئوال می‌تواند مقادیر عددی مختلف را اختیار کند. (سرمد و بازرگان: ۱۳۷۶؛ ۱۶۹). ابزاری که برای جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار میگیرد درمرحله نخست باید از روایی ( اعتبار ) برخوردار باشند و درمرحله دوم باید پایایی ( اعتماد ) داشته باشند . پایایی قابلیت تکرار روش یا ابزار اندازه گیری است . اگر روشی از روایی برخوردار نباشد ، داده های گردآوری شده اعتبار نیز نخواهند داشت. قبل از بکارگیری ابزارهای اندازه‌گیری لازم است پژوهشگر از طریق علمی، نسبت به روا یی بودن ابزار اندازه‌گیری مورد نظر و پایایی آن (که مکمل هم به حساب می آیند) اطمینان نسبی پیدا کند. بدینسان در مجموع پایایی و روایی با این امر سر و کار دارد که ابزار اندازه‌گیری در شرایط یکسان تا چه اندازه نتایج یکسانی به دست می‌دهد. به عبارت دیگر، «همبستگی میان یک مجموعه از نمرات و مجموعه دیگری از نمرات در یک آزمون معادل که به صورت مستقل بر یک گروه آزمودنی به دست آمده است» چقدر است. به بیان دیگر اگر ابزار اندازه‌گیری را در یک فاصله زمانی کوتاه چندین بار به یک گروه واحدی از افراد بدهیم نتایج حاصل نزدیک به هم باشد. برای اندازه‌گیری روایی شاخصی به نام ضریب آلفا استفاده می‌کنیم. دامنه ضریب آلفا از صفر تا ۱+ است. ضریب آلفای صفر معرف عدم پایایی و ضریب آلفا یک معرف پایایی کامل است. “پایایی کامل” واقعاً به ندرت دیده می‌شود و در صورت مشاهده قبل از هر چیز باید به نتایج شک کرد. برای محاسبه ضریب پایایی ابزار اندازه‌گیری، شیوه‌های مختلفی به کار برده می‌شود(کرلینجر،۴۵:۱۳۸۳). نرم افزار spss یکی از نرم افزارهای متداول برای تعیین پایایی با یکی از روش‌های فوق ( و معمولا روش آلفای کرونباخ) می‌باشد. در تحقیق حاضر برای آزمون پایایی پرسشنامه،از روش آلفای کرونباخ استفاده گردید. برای این منظور چون ابزار تحقیق حاضر استاندارد بوده و در تحقیقات قبلی مورد استفاده قرار گرفته ضریب آلفای کرونباخ متغیرها سبکهای عشق ورزی، ویژگیهای شخصیت و کیفت زندگی در جداول ذیل آورده شده است.
جدول شماره ۳-۱ پایایی مربوط به پرسشنامه سبکهای عشق ورزی استرنبرگ

 

متغیر ابعاد گویه ضریب آلفا
سبکهای عشق ورزی صمیمیت ۱۵ ۶۶/۰
هوس ۱۵ ۹۲/۰
تعهد ۱۵ ۷۷/۰
آلفای کل پرسشنامه= ۹۲/۰

جدول شماره ۳-۲ پایایی مربوط به پرسشنامه ویژگیهای شخصیت (مک کری و کوستا در سال ۱۹۸۵)

 

متغیر ابعاد گویه ضریب آلفا
ویژگیهای شخصیت روانژندی ۱۲ ۸۳/۰
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:18:00 ب.ظ ]