«از تو میپرسم ای اهورامزدا کیست پدر راستی؟ کیست نخستین کسی که راه سیر خورشید و ستاره بنمود؟ از کیست که ماه گهی تهی است و گهی پر؟ کیست که به باد و ابر تندروی آموخت؟ کیست آفرینندهٔ روشنایی سودبخش و تاریکی؟ که خواب و بیداری آورد؟ کیست که بامداد و نیمروز و شب قرار داد و دینداران را به ادای فریضه گماشت؟ کیست آفرینندهٔ فرشتهٔ مهر و محبت؟ کیست که از روی دانش و خرد احترام پدر در دل پسر نهاد.» ( پورداوود: ۷۱)
پس از این پرسشها زرتشت خود در پاسخ گوید:
«من میکوشم ای اهورامزدا تو را که به توسط خرد مقدس، آفریدگار کلی، به درستی بشناسم.» (پورداوود: ۷۰)
اساس دین زرتشت
پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک از خصایص آئین زرتشتی است. در سراسر گاتها این سه کلمه بارها تکرار شدهاست. در هات ۵۱ گاتها بند ۲۱ آمدهاست:
« از پرتو پارسائی به مقام تقدس رسند چنین کسی از پندار و گفتار و کردار نیک و ایمان خویش به راستی ملحق گردد. اهورامزدا به میانجی وهومن (مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند) به چنین کسی کشور جاودانی ارزانی دارد. مرا نیز چنین پاداش نیکی آرزوست.»( پورداوود: ۱۳۷)
همچنین انسان باید در فتح راستی و شکست دروغ بکوشد.( پورداوود: ۷۶)
در هات ۳۰ گاتها بند ۸ آمدهاست:
«کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی است خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده، به دست راستی بسپرد.»( پورداوود: ۷۳)
۲-۲-۲. زندگی اجتماعی
الف) اخلاق
زرتشت آزادی و اختیار را گزینشی برای مردم می داند. بهره کار هر کس همان است که انجام میدهد، جبری برای اشخاص نیست؛ نیکی اشخاص جز بهرهئی از نیکوئی و شر اشخاص جز شری برای وی نخواهد بود. کمک به دیگران، ازدواج و همچنین قبح رفتارهای بد اجتماعی مانند اهانت و عهدشکنی در آموزه هایش مورد بحث قرار گرفته اند. توجه به پاکی روح، رهایی از منیت یا همان ایگو، لزوم خردمندی و درون نگری از طریق مشاهده اشتباهات خود و اصلاح آن ها از دیگر آموزه های او هستند. در نظر زرتشت عناصر طبیعت از اهمیت خاصی برخوردار بودند، به خصوص عنصر آتش که پاک کننده تمامی منفی ها محسوب می شد. بی گمان شعله آتشی که افروخت، همواره روشنگر راه جستجوگران حقیقت خواهد بود.
ب) یاران نزدیک زرتشت
شاه گشتاسب کیانی بزرگ ترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی بوده است که آئین وی را پذیرفت. زمان پادشاهی کیانیان نیز به بیش از سه هزار سال میرسد. فرشوشتر و جاماسب که از نامداران خاندان هوگو بودند از نزدیک ترین یاران زرتشت بوده اند. گویا پس از درگذشت زرتشت جاماسب رهبر پیروان او میگردد. خاندان فریان نیز که ریشه تورانی داشته اند (در ترکستان کنونی) از یاران نزدیک زرتشت بودند. یاران زرتشت در تاریخ به سه گروه نامیده شدهاند:
گروه نخست خیتو که در معنی خودمانی میباشد. اینان کسانی هستند که لقب آزادگان به آنان داده شده است و تمامیگفتار او را با جان و دل پذیرفته بودند و در گسترش آن کوشش میکردند.
گروه دوم ورزن میباشد که به کسانی گفته میشود که در حلقه قرار دارند. آنان اندکی از زرتشت دور بودند و در درک درست واژه ها و سخنان زرتشت کمی دورتر از گروه دوم بودند. به آنان انجمنیان نیز گفتهاند.
گروه سوم اریمن نام دارد که امروزه آریامنش نامیده میشود. که در آن روزگار دوستان زرتشت در گسترده فلات بزرگ ایران خطاب میشدند. آنان از دور و از کشورهای دیگر به سخنان او ایمان آورده بودند.
پ)بدخواهان زرتشت
زرتشت در برابر پندار بافی و پندار پرستی ایستاد و این کار وی بازار این افراد را تضعیف نمود. بسیاری از بزرگان و شاهان برای خود معابدی برای پرستش ایجاد کرده بودند که ریشه آنها از آئین کهن مهر پرستی نیز میباشد. آئین میترا یکی دیگر از نخستین آئینهای برتر جهان است که با ورود زرتشت رو به زوال رفت ولی بعدها به اروپا گسترش یافت و هنوز در برخی کلیساها اروپا نقاشی مهر در کنار گاو وجود دارد. این پندار پرستان به نام کوی یا کرین نامیده میشدند. کوی از همان کی پارسی است (مانند کی آرش - کی گشتاسب) که شاه معنی میداده است. آنان شاهان بودند که در امور دینی نیز رهبری مردم را بر عهده داشتند.
کرپانان پیشوایان مذهبی روزگار زرتشت بودند که مراسمهای پیچیده ای برای خدا ایجاد کرده بودند. از این خاندان سرداری به نام بندو یکی از بزرگ ترین دشمنان زرتشت بوده است که نامش بارها آمده است. زرتشت در سرودههایش برای آنان از درگاه خداوند درخواست رهنمایی میکند. جایی دیگر از خاندان اسیج نام میبرد که خونهای بسیاری را بی گناه ریخته اند.
ت)لهجه وگویش زرتشت
دکتر علی اکبر جعفری خاورشناس و محقق دین زرتشتی معتقد است: گاتها به لهجه خوراسانی سروده شده است و هجای گاتها هجای رگ ویدی است. این لهجه در باختر رود سند رایج بوده است. زرتشت از خاندانهایی نام میبرد که متعلق به خراسان بزرگ و سرزمینهای سند و پنجاب در شرق ایران است. در تمامیسرودههای او از مردمان آریایی نژاد سخنهایی دیده میشود. وی به کشور هفتم اشاره میکند که همان ایرانویچ - ائیرانه ویچه - یا ایران بزرگ (شامل افغانستان - تاجیکستان - مرو - سمرقند - بخارا و آسیای مرکزی…) بوده است. گفتگوهای اوستا بیشتر از خراسان بزرگ است. شاه گشتاسب نیز از بلخ بود و بیشتر شواهد حاکی از آن است که زرتشت از شرق ایران بوده است.
اما در این میان گروهی با استناد به متن اوستا که از رغه یاد شده است وی را از آذربایجان میدانند. من جمله ارباب کیخسرو شاهرخ. رغه به احتمالی همان مراغه کنونی در آذربایجان است. در فصل بیستم بندهش زرتشت را از حوالی رود ارس (شمال آذربایجان) و مادرش را از رغه یا مراغه معرفی میکند. این دسته، پدر زرتشت را پورشاسب میدانند و مادرش را دغدو میخوانند. دغدو واژه ای اوستایی (دغدوا) است که به معنی دختر پاک و نجیب است. زرتشت در سن سی سالگی در بالای کوه سبلان در آذربایجان به پیامبری برگزیده شد و سپس شهرها را یکی پس از دیگری برای گسترش دینش طی کرد. زاد روز اشو زرتشت در ششم فروردین ماه میباشد که امروزه بسیاری از ایرانیان آن را احترام و جشن میگیرند. در همان روز به گفته اوستا پدرش پوشاسب به شادی و جاودانگی فرزندش درختی کاشت. این سنت از دیرباز در نزد ایرانیان بوده و امروزه نیز در برخی نقاط ایران پابرجاست. نوع درخت معمولا گردو یا بادام یا سرو یا کاج میباشد احترام به طبیعت برای آن است که با افزودن یک فرزند ممکن است طبیعت نیز آلوده شود. پدر و مادر ایرانی همیشه برای حفظ منابع طبیعی درختی را با به دنیا آوردن فرزندشان میکاشتند.
فردوسی بزرگ،زاده شدن زرتشت را چنان مهم دانسته است که زادروز وی را همچون پدیدار شدن درختی میداند که شاخه و برگ آن را خرد و دانش و اندرز فرا گرفته است. وی را نابود کننده اهریمن و بنیان گذار یکتاپرستی جهان میداند و میگوید پس از وی آتش پرستی از میان میرود و آتش تنها نور اهورامزدا و روشنایی مقدس قدرت او میگردد.
ث)زمان ظهور اشو زرتشت
زمان ظهور پیامبر آریایی تا کنون بر هیچ کس روشن نیست و هر مورخ و خاورشناسی دیدگاهی برای خود دارد . آنچه بیش از همه مورد تاکید است بین سه هزار و پانصد سال تا پنج هزار و پانصد سال می باشد . تقویم دینی زرتشتیان نیز به هزار و هفتصد و سی و هشت سال پیش از میلاد تهیه شده است . روز تولد ایشان ششم فرودین است که این روز هزاران سال است که در ایران گرامی داشته می شود .
ج)مرگ زرتشت
زرتشت در سن ۷۷ سالگی در روز خور یا یازدهم اردیبهشت ماه (به نقل از متن پهلوی زادسپرم) در نیایشگاه بلخ بدست یک تورانی به نام توربراتور کشته شد.( پورداوود: ۷۳)
فحوای کلام شاهنامه فردوسی دلالت بر مرگ توأم با خشونت زرتشت، در هنگام حملهٔ ارجاسب به بلخ، در این شهر میکند: (پورداوود: ۷۳)
از آنجـا بــه بلـخ آمــد سپــاه جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه
نهــادنـد سـر سـوی آتـشکـده بـر آن کــاخ و ایــوان زرآژده
همه زند و اّستا همـی سـوختنـد چه پر مایه تر بود بر تـوختنـد
ورا هیـربـد بـود هشتــاد مــرد زبانشان ز یزدان پر از یاد کرد
همـه پیـش آتـش بـکشتندشـان ره بنـدگی بسر نـوشنـدشـان
ز خونشان بمرد آتش زردهشت ندانم چرا هیربـد را بکشـت
زرتشت در هنگام یورش ناگهانی قبایل تور در بلخ به دست یک تورانی کشته شد. (پورداوود: ۷۴۳) در کتابهای پهلوی نام قاتل وی توربرادروش یادشدهاست. (پورداوود: ۱۳۷)
۲-۲-۳. از تولد تا برانگیخته شدن زرتشت به پیامبری یا رسالت زرتشت
روایات چنین است که از هفت سالگی تا پانزده سالگی، زرتشت نزد پارسای بزرگ زمان به نام برزین به فراگرفتن اصول دین و روش کشاورزی و درمان بخشی و شفا ی بیماران پرداخت . چون پس از تحصیل علم و دانش نزد قوم خود وارد شد، در جرگه مردان بالغ او را پذیرفتند و کمر آویزی را که نشان این مقام بود به کمرش بستند.سالی نگذشت که تورانیان به ایران زمین تاختند . زرتشت جوان نیز برای دفاع از میهن، جنگ افزار برگرفت و به نبرد رفت. در این جنگ ها اثرات نامیمون آن را دید و از صف جنگاوران خارج شد و به درمان زخم دیدگان پرداخت. جنگ پایان یافت ،اما آثار بد آن باقی ماند. زرتشت پس از مدتی دوری از زادگاه و کسانش ،در حالی که هسته اساسی تفکر و اندیشه اش نقش می یافت ،به میان خانواده بازگشت،بیشتر متفکر بود و تلاش می کرد تا راهی شایسته برای زندگی آدمیان پیدا نمایدکه به توصیه پدر ازدواج کرد ، اما اندیشه اش به اموری بس بزرگ تر و انسانی تر مشغول بود. اندیشه اش آن بود تا راهی بیابد که رنج را تخفیف دهد. مردمان را به جای انهدام و ویرانی، به سازندگی و آبادانی ترغیب سازد. زشتی را فرو افکند و نیکی را رایج کند. نیرویی وی را بر می انگیخت و شوق تفکر برای اصلاح امور داشت. خان و مان را رها کرد و در کوه برای تفکر انزوا گزید. عزم کرد تا آن قدر در آن جا به تفکر پردازد تا راه رستگاری و نجات را بیابد. در این هنگام بیست سال داشت و مدت ده سال به تفکر پرداخت. جز غذایی اندک صرف نمی کرد، کمتر می خوابید و بیشتر می اندیشید. خوراکش پنیر بود و میوه ها و ساقه های نباتی. روزی هنگامی که بر فراز کوه به آسمان نظر دوخته بود، ناگهان به حقیقت آگاهی یافت و جانش آکنده از شادی شد. او دریافت که همان سان که زمان از روز و شب و تاریکی و روشنایی آمیخته شده، در گیتی نیز، هم چنین بدی هست و خوبی وجود دارد. زرتشت دریافت که بر جهان دو نیرو حکومت می کنند، که یکی خیر و دیگری شر است. او اندیشه ، منش و روش مقدس و نیک را سپنتامینو و اندیشه ،منش و روش بد را انگره مینو (اهریمن) نامید. و می اندیشید که چرا این دو نیرو در جهان پدید آمده اند و مردمان چه باید پیشه سازند تا از زشتی برهند، و رستگاری چیست؟ زمان های بسیار نیز به این اندیشه بود و دریافت هایی بسیار می کرد. سرانجام زمان دعوت فرا رسید و از کوه به زیر آمد و میان مردم رفت.
الف) معجزات زرتشت
معجزات قبل اززاده شدن زرتشت:
۱- سه روزمانده به زایش زرتشت ده راگ مانند خورشید روشن بود.
۲- به طور معجزه آسایی سه عنصر تشکیل دهنده زرتشت(فره، روان وتن) از شرارت های دیوان و اهریمن نجات پیدا می کنند و بازبه شکل خارق العاده ای این عناصر به هم می پیوندند.
۳- خبر زایش زرتشت و پیامبری او ازجم و فریدون و مردم فرزانه بسیار اعلام شده بود.
معجزات زرتشت بعد از زاده شدن:
۱- هنگام زادن زرتشت بخندید.
۲- پورشسپ یکی از جادوگران را برای دیدن زرتشت و تولد معجزه آمیزش به خانه آورد آن جادوگر از دیدن زرتشت ناراحت شد خواست سر نرم او را با دست بفشارد که بر اثر معجزه دست جادوگر خشک شد.
۳- برای نابودی زرتشت جادوگران هیزم فراوان گرد آوردند و آتش روشن کردند تا زرتشت را در آتش بسوزانند اما آتش در هیزم نگرفت و بنابر زادسپرم آتش او را نسوخت.
۴- جادوگران زرتشت را برای نابودی در جلوی گله گاوان و اسبان انداختند اما به طور معجزه آسایی نجات یافت و برای بار چهارم او را به لانه ماده گرگی که بچه های او کشته شده بود ند نهادند تا زرتشت را بدرد اما به خواست ایزدان پوزه گرگ خشک شد.
۵- عبور زرتشت به همراه مردان و زنان، پیر و جوان کودکان ،از رودخانه ای پرآب، بی آن که پلی در میان باشد این معجزه در سنین ۱۵تا۳۰سالگی او رخ داده است.
شکل ۲‑۲۵: یک کروموزوم نمونه در الگوریتم HGA ۵۹
شکل ۲‑۲۶: فلوچارت الگوریتم HGA ۶۰
شکل ۲‑۲۷: یک کروموزوم نمونه در الگوریتم GADG ۶۱
شکل ۳‑۱: فلوچارت الگوریتم پیشنهادی ۶۵
شکل ۳‑۲: یک کروموزوم نمونه ۶۶
شکل ۳‑۳: نگهداری ماشین وابسته به سن ماشین ۶۷
شکل ۳‑۴: یک کروموزوم نمونه با در نظر گرفتن نگهداری ماشین ۶۸
شکل ۳‑۵: نمودار گانت شکل ۳-۴ ۶۸
شکل ۳‑۶: ایجاد جمعیت اولیه با بهره گرفتن از ویژگی چند جمعیتی ۶۹
شکل ۳‑۷: عملگر تبادل دو نقطه ای ۷۲
شکل ۳‑۸: عملگر تبادل تک نقطه ای ۷۳
شکل ۳‑۹: عملگر تبادل چند نقطه ای ۷۴
شکل ۳‑۱۰: عملگر جهش دو نقطه ای ۷۷
شکل ۴‑۱: نمودار مقایسه بهترین شایستگی الگوریتم ها برای داده تست ۱ ۸۲
شکل ۴‑۲: نمودار مقایسه بهترین شایستگی الگوریتم ها برای داده تست ۳ ۸۲
شکل ۴‑۳: نمودار بهترین شایستگی الگوریتم ها برای داده تست ۴ ۸۳
شکل ۴‑۴: پراکندگی جمعیت اولیه برای داده تست ۲ ۸۳
شکل ۴‑۵: پراکندگی جمعیت اولیه برای داده تست ۴ ۸۴
فصل اول مقدمه و کلیات تحقیق
در این فصل ابتدا مسئله مورد نظر بیان گردیده و ضرورت و اهداف را دنبال مینمایم در ادامه پرسشهای موجود در مسئله را بررسی مینمایم و فرضیه های تحقیق را شرح میدهم سپس نوآوریهای تحقیق را ارائه مینمایم در پایان واژه های کلیدی تعریف شده و ساختار پایان نامه ذکر خواهد شد.
مقدمه
مسئله زمانبندی سیستم های باز یکی از مهمترین مسائل زمانبندی در دنیای مهندسی و صنعت است. در این مسئله m ماشین و n کار وجود دارد. هرکار شامل تعداد معینی از عملیات است. هر عملیات دارای زمان از پیش تعیین شده ای برای پردازش[۶] بر روی ماشین متناظر خود می باشد. ترتیب پردازش این عملیات در زمان به انجام رسیدن همه کارها بسیار تاثیر گذار است. بنابراین هدف از حل این مسئله پیدا کردن ترتیب عملیاتی است که با کمترین مدت زمانبندی قابل پردازش باشد. در این راستا مقالات زیادی با بهره گرفتن از الگوریتم های ابتکاری[۷] مختلف ارائه شده است که از بین آنها الگوریتم ژنتیک[۸] یکی از بهترین ها، شناخته شده است. در این پایان نامه یک روش جدید برای حل مسئله زمانبندی با در نظر گرفتن پارامتر نگهداری ماشین[۹] ها بر پایه الگوریتم ژنتیک با ویژگی چند جمعیتی[۱۰] ارائه شده است. نتایج تجربی نشان می دهد الگوریتم ارائه شده به جواب بهینه تری دست پیدا می کند [۷۷].
بیان مسئله
مسئله زمانبندی سیستم باز یک مسئله زمانبندی مهم و جهانی است و این مسئله به طور وسیع در صنعت کاربرد دارد. این مسئله جزء مسائل سخت است. این مسئله شبیه به مسئله زمانبندی مغازه کارها است با این تفاوت که در هر کار[۱۱] هیچ اولویتی بین فرایند یا عملیات هر کار وجود ندارد. در مسئله زمانبندی سیستم باز فضای راه حل به طور قابل ملاحظهای بزرگتر از مسئله زمان بندی مغازه کارها است و به نظر میرسد که در کتاب ها و مقالات به آن کمتر توجه شده است. شرح مسئله سیستم باز توسط گراهام و همکارانش بدین صورت باشد: یک تعداد کار به تعداد n (J1,J2, … , Jn) وجود دارد که روی یک سلسله ماشین به تعداد m (M1,M2, … , Mm) قابل پردازش است، هر کار متشکل از m عملیات می باشد (Oij). که j=1 to m و i=1 to n و هر کدام از عملیات باید روی یک ماشین متفاوت برای یک زمان مشخص شده پردازش شوند. عملیات هر کار می تواند در هر ماشینی پردازش شود ولی در هر زمان نهایتا یک عمل روی هر ماشین می تواند پردازش شود و یک عمل از هر کار می تواند در یک زمان پردازش شود [۷۷ ، ۱].
هدف مسئله زمانبندی سیستم باز بدست آوردن یک ترکیب امکان پذیر از سفارشات ماشین و کار تعیین شده است که زمان کلی اتمام کارها در کمترین زمان ممکن باشد. در ادامه به بیان چندین مثال که جز مسائل سیستم باز می باشد می پردازیم:
تعمیر کردن هواپیماهای بزرگ، که نیاز به تعمیر موتور و سیستم الکتریکی را دارد. این دو وظیفه (عملیات) ممکن است در هر ترتیبی انجام شود ولی این غیر ممکن است که این دو کار را با هم انجام دهیم. یا در مثالی دیگر یک گاراژ اتومبیل بزرگ با فروشگاه های اختصاصی را در نظر بگیرید. یک وسیله نقلیه ممکن است به کار های زیر نیاز داشته باشد: تعمیر انباره لوله اگزوز، میزان کردن چرخ ها و تنظیم موتور که سه عمل از یک کار ممکن است به هر ترتیبی انجام شوند. به هر حال، مغازه های سیستم اگزوز، میزان کردن چرخ ها، و تنظیم موتور در ساختمان های مختلف هستند و بنابراین انجام دو عمل در یک زمان امکان پذیر نیست. در مسئله زمانبندی سیستم باز ما فرض می کنیم که چندین کار از این قبیل کار ها و چندین وسیله نقلیه که نیاز به تعمیر دارند را داریم، موارد دیگر می تواند شامل: کنترل کیفیت مرکزی، انتساب کلاس، معاینه فنی خودرو، مخابره ماهواره ای و بسیاری از موارد دیگر شود [۳].
در زیر یک مثال حل شده OSSP را مشاهده می کنید:
در جدول هر کار شامل دقیقا یک عملکرد برای هر دستگاه می شود. این معیارها به طور کامل توسط یک مجموع منظم از زمان های پردازش m برای هر کار تعریف شده اند. برای مثال، جدول ۱-۱ یک مسئله معیاری ۵*۵ (۵ کار و ۵ ماشین) را نشان می دهد.
جدول ۱‑۱: مساله معیاری برای ۵ کار و ۵ ماشین
ماشین: | ۵ | ۴ | ۳ | ۲ | ۱ |
کار ۱: | ۴۴ | ۸۵ | ۳۱ | ۶۶ | ۶۴ |
کار ۲: | ۱۸ | ۱۴ | ۶۸ | ۶۹ | ۷ |
- ۷. فرضیه ها ( هر فرضیه به صورت یک جمله خبری نوشته شود ) :
فرضیه اول: به نظرمی رسد مساحت مزرعه ی باغداران بر پذیرش سیستم آبیاری تحت فشار تاثیر گذار است.
فرضیه دوم: به نظرمی رسد پذیرش سیستم آبیاری تحت فشاربرافزایش محصول تاثیر گذار است.
فرضیه سوم : به نظرمی رسددانش باغداران در زمینه سیستم آبیاری تحت فشار بر پذیرش آن تاثیر گذار است.
۸ . اهداف تحقیق ( شامل اهداف علمی۱ کاربردی ۲ و ضرورتهای ۳ خاص انجام تحقیق ) :
-بررسی عوامل موثر بر پذیرش آبیاری قطره ای بر روی گونه ی خاصی از درختان میتوان مشکل کمبود آب را تا حدی حل کرد و همچنین بتوانیم به طور یکنواخت تمامی درختان را آبیاری کنیم . در این تحقیق تعیین بررسی عوامل موثر بر پذیرش فناوری سیستم آبیاری قطره ای توسط باغداران شهرستان شهریار به عنوان اهداف اصلی تحقیق دنبال خواهد شد. اهداف ذیل نیز بعنوان اهداف فرعی دنبال خواهد شد:
-بررسی ویژگی های شخصی باغداران شهرستان شهریار و تأثیر آن بر پذیرش فناوری سیستم آبیاری قطره ای توسط آنان
-شناخت عوامل اقتصادی موثر بر پذیرش فناوری سیستم آبیاری قطره ای توسط آنان
-بررسی عوامل آموزشی موثر بر بر پذیرش فناوری سیستم آبیاری قطره ای توسط آنان
-بررسی عوامل فنی موثر بر بر پذیرش فناوری سیستم آبیاری قطره ای توسط آنان
- در صورت داشتن هدف کاربردی بیان نام بهرهوران ( اعم از موسسات آموزشی و اجرایی و غیره ) :
سازمان شهرداری ها و دهیاری ها، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، سازمان میراث فرهنگی، استانداری ها ، فرمانداری ها، بخشداری ها، دانشگاه های علوم جغرافیایی و علوم اجتماعی و ….
۱۰ . جنبه نو آوری و جدید بودن تحقیق در چیست ؟ ( این قسمت توسط استاد راهنما تکمیل شود. )
به باغداری و کشت زردالو در منطقه شهریار کمتر پرداخته شده است
امضاء
- روش کار :
الف : نوع روش تحقیق :
الف : نوع روش تحقیق : در این کار تحقیقی از طریق روش مطالعه کتابخانه ای با بهره گرفتن از کتاب- پایان نامه- مقاله و غیره اطلاعات مورد نیاز جمع آوری شده و اطلاعات مورد نیاز جهت کشت زردالو به شیوه آبیاری قطره ای منطقه مورد مطالعه را به دست آورد.
ب . روش گرد آوری اطلاعات :
در گردآوری دادهها و اطلاعات از روش مطالعات میدانی و روش کتابخانه ای به طور توأمان استفاده گردیده ، که ابزار مورد استفاده در این تحقیق ، پرسشنامه (باز ـ بسته) ، مصاحبه ، فیش برداری ، جداول آماری و آمارگیری از جامعه هدف (نمونه برداری) بوده و مشاهده مبتنی بر حضور نزدیک و تجربیات شغلی و شخصی و همچنین بهرهمندی از بانک اطلاعات مقالات در جنب آن قرار میگیرد.
پ . ابزار گردآوری اطلاعات ( پرسشنامه، مصاحبه، مشاهده ، آزمون، فیش ، جدول، نمونهبرداری ، تجهیزات آزمایشگاهی و بانکهای اطلاعاتی و شبکه های کامپیوتری و ماهواره ای و غیره ) : پرسشنامه، مصاحبه
ت : روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
با مراجعه به روستا، مشاهده واقعیت های مکانی، مصاحبه با مردم و تکمیل پرسشنامه ها اطلاعات و داده های اولیه اخذ و سپس با روش های محاسباتی، و با تکنیک های آماری به تحلیل و بررسی آن پرداخته شده است.
- جدول زمان بندی مراحل انجام دادن تحقیق از زمان تصویب تا دفاع نهایی :
۴ ـ طرح و برنامه ریزی بهداشتی: شامل برنامه ریزی درباره ایجاد گسترش مراکز جامع روانپزشکی منطقهای، مراکز بهداشت مادر و کودک و تنظیم خانواده، مراکز کودکان استثنایی، مراکز ارائه خدمات درمان های روانپزشکی و ایجاد هماهنگی بین برنامه های خدماتی، آموزشی و پژوهشی است. پیشگیری از بیماری های روانی (سلحشور، ۱۳۸۲).
۱-پیشگیری اوّلیه (سطح اوّل)
پیشگیری اوّلیه عبارت است از کلیه اقداماتی که منجر به جلوگیری از بروز بیماری میشود، مثل واکسیناسیون در طب عمومی، پیشگیری اوّلیه در روانپزشکی به دلیل چند عاملی بودن اتیولوژی بیماری ها به سادگی امکان پذیر نیست و لذا هدف اصلی پیشگیری در این سطح، مقاوم نمودن افراد جامعه و بویژه اقشار آسیب پذیر در برابر اختلالات روانی از طریق مهار و کنترل ناهنجاری های ژنتیکی، وراثتی، محیطی و خانوادگی است. در حالیکه کلیّه افراد جامعه گروه هدف را تشکیل می دهند.، اهداف زیر بطور اختصاصی در این مرحله دنبال خواهد شد :
۱ ـ تاثیر شرایط محیطی و آلودگی های زیست محیطی، شرایط اجتماعی و اقتصادی بر سلامت روان
۲ ـ نقش عوامل ژنتیکی در بروز اختلالات روانی
۳ ـ پی آمد های اجتماعی ازدواج های خویشاوندی، زودرس و ازدواج با افراد حامل و ناقل ژن معیوب
۴ ـ ارتباط بین وضعیت روانی، در دوران بارداری و سلامت روان کودک پس از تول
۵ ـ نیازهای انسانی در مراحل مختلف رشد ازجمله طفولیت، کودکی، نوباوگی، نوجوانی، میانسالی و سالمندی
۶ ـ نقش اولیاء و محیط خانواده در سلامت روان کودکان و نوجوانان
۷ ـ نحوه رویارویی با عوامل اضطراب انگیز محیطی و اجتماعی (همان منبع)
اهداف فوق از راه های زیر قابل حصول است
انجام تحقیقات سبب شناسی به منظور کشف نقش عوامل ژنتیکی، محیطی و خانوادگی در تخریب سلامت روانی افراد در جامعه
۲ ـ همکاری بین تخصصی با متخصصین رشته های مختلف و همکاری بین بخشی با ارگان های ذیربط
۳ ـ آموزش همگانی بهداشت روانی کلیه اقشار
۴ ـ همکاری مستمر با رهبران مذهبی و سیاسی مردم
۵ ـ مشاوره های خانوادگی و فردی و گروهی
۶ ـ جلب همکاری و تشویق افراد جامعه در بهره برداری مطلوب از خدمات بهداشت روان (همان منبع)
همانگونه که قبلا نیز اشاره شد براساس مطالعات انجام شده در دانش آموزان شهرهای تهران، کرج، یزد و اردکان، مشخص شده است که مذهبی بودن دانش آموزان و خانواده های آنان رابطه معکوس و معنی داری با بروز افسردگی دارد و بنابراین توجّه به عقاید معنوی و باورهای مذهبی و التزام به احکام دینی در فضای فرهنگی جامعه و خانواده ها نقش اساسی در پیشگیری اوّلیه افسردگی و به دنبال آن تامین سلامت روانی دارد و به طور قطع یکی از سازوکارهای این پدیده جمله روح افزای دل آرام گیرد به یاد خدای، مُلهَم از آیه شریفه قرآن “ اَلا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب ”، میباشد.
۲ـ پیشگیری ثانویه (سطح دوّم)
هدف اصلی در این مقطع جلوگیری از عوارض اختلالات روانی در افراد جامعه با تشخیص به موقع، درمان مناسب و زودرس و پیگیری منظم میباشد. انتظار می رود اهداف زیر در این سطح پیشگیری برآورده شود
۱ ـ بیماریابی به منظور تشخیص سریع و به موقع علایم غیرعادی و یا رفتارهای نامتعادل در افراد
۲ ـ درمان فوری، زودرس و کامل، جهت رفع علایم سبک اختلالات در بین افراد شناسایی شد
۳ ـ درمان نگهدارنده به منظور پیشگیری از بازگشت عوارض اختلالات تا حصول کامل بهبودی در بین افراد آسیب دیده جامعه
۴ ـ پیشگیری از بروز علایم شدید در بین افراد مبتلا و ایجاد سازگاری بین آنها و خانواده
۵- جلوگیری از بالارفتن میزان عود و دفعات بستری
۶- ارائه خدمات مراقبت (همان منبع).
اهداف فوق از طریق زیر قابل حصول می باشد :
۱ ـ آموزش چهره به چهره افراد جامعه در خصوص نقش پیگیری به خصوص پیگیری الزامی در موارد سایکوز و صرع
۲ ـ شناسایی افراد در مدارس، خانواده ها و محل کار آن ها جهت تشخیص و درمانی به موقع
۳ ـ ارائه خدمات درمانی مناسب و به موقع از طریق فراهم آوردن امکانات و شرایط لازم (اورژانی، سرپائی و بستری)
۴ ـ همکاری بین تخصص های مختلف بهداشتی درمانی
۵ ـ آموزش های لازم در جهت حذف باورهای غلط و تعصبات نادرست مردم و اصلاح نگرش، دانش، و مهارت آنها در خصوص تفسیر و تعبیر اختلالات روانی، انتخاب درمان و نحوه برخورد با بیماران روانی، در خانواده، مدرسه، محل کار و اجتماع (همان منبع).
۳ ـ پیشگیری ثالث (سطح سوّم)
هدف اصلی، پیشگیری از تداوم اختلالات روانی مزمن در بین مبتلایان و کاهش ناتوانی های فردی، اجتماعی، شغلی و خانوادگی ناشی از آن میباشد. برای دستیابی به این هدف رعایت موارد زیر الزامی است
۱ ـ شناسایی مبتلایان به اختلالات روانی مزمن
۲ ـ حمایت از مبتلایان شناخته شده به منظور جلوگیری از عوارض احتمالی ناشی از اختلال، مانند خودکشی، اعتیاد، فرار از منزل، فحشاء و سایر انحرافات اجتماعی، با درگیر ساختن خانواده ها و سایر مراجع ذیربط
۳ ـ اقدامات عملی برای بازتوانی مبتلایان از طریق کاریابی، حمایت مالی و اشتغال در مراکز نیمه وقت
۴ ـ ارائه خدمات مراقبت
۵ ـ تاسیس واحد های نوتوانی در بخش های روانپزشکی
۶ ـ آموزش خانواده ها در نحوه برخورد با بیماران خود و مسئولیت پذیری آنها نسبت به بیماران.
برنامه کشوری بهداشت روان (همان منبع).
برنامه کشوری بهداشت روان جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۵ توسط کمیتهای متشکل از کارشناسان و صاحبنظران بهداشتی و بهداشت روان کشور و مشاور وقت بهداشت روان منطقهای سازمان جهانی بهداشت تهیّه و تنظیم گردید و در سال ۱۳۶۷ بعد از تصویب شورای معاونین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به مرحله اجرا گذاشته شد. اهداف این برنامه عبارت بودند از : فراهم آوردن خدمات بهداشت روان برای همه مردم با تأکید بر قشرهای آسیب پذیر و محروم، ایجاد الگوی خدمات بهداشت روان سازگار با ساخت فرهنگی و اجتماعی و تشویق مشارکت جامعه در ارائه خدمات، افزایش آگاهی و مهارت های بهداشت روان در مردم، و تنظیم برنامه های مناسب برای آسیب دیدگان جنگ. این برنامه شامل راهبردهای خدماتی، اجرایی، اداری و ارتقاء بهداشت روان بوده، اما راهبرد محوری همان ادغام خدمات بهداشت روان در نظام مراقبت بهداشتی اوّلیه (PHC) و به عبارت دیگر، در شبکه های بهداشتی درمانی کشور با ویژگی های زیر بود:
تمرکز زدایی در فعالیت ها، اولویت دادن به پیشگیری، کاربرد سطوح خدماتی و نظام ارجاع، پیگیری مستمر و تأکید بر مراقبت های سرپائی تا بستری در بیمارستان. بدیهی است که برای این منظور مکانیسم های ذیل در نظر گرفته شد: ساده کردن مفاهیم اساسی بهداشت روان، شناخت نظام شبکه بهداشتی کشور، استفاده صحیح از کارکنان بهداشت عمومی، شناخت تأثیر مثبت اجزای بهداشت عمومی بر بهداشت روان و تقسیم وظایف برنامه در سطوح مختلف ارائه خدمات (میلانی فر، ۱۳۷۸).
در نظام مراقبت های بهداشتی اوّلیه در مناطق روستایی خانه بهداشت اوّلین واحد ارائه خدمات است که اداره آن را بهورز بر عهده دارد. بهورزان تحت آموزش بهداشت روان قرار میگیرند و وظیفه آموزش، شناسایی بیماران و ارجاع آنان به مرکز بهداشتی درمانی روستایی، پیگیری دستورات داده شده در مورد بیماران ارجاعی و ثبت و گزارش اطلاعات بیماران جدید و قدیم را بعهده دارند. در مراکز بهداشتی درمانی روستایی که بر چند خانه بهداشت سرپرستی و نظارت دارند، یک پزشک عمومی و چند کاردان آموزش دیده فعالیت میکنند. پزشک موارد ارجاعی از خانه های بهداشت را می پذیرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر ارجاع میدهد که عبارت است از سطح تخصصی شهرستان. در این مرکز که معمولاٌ در پلی کلینیک بیمارستان عمومی شهرستان واقع است، روانپزشک یا پزشک عمومی دوره دیده و کارشناس بهداشت روان، علاوه بر آموزش و نظارت بر مراکز بهداشتی درمانی روستایی، مورد ارجاعی را میپذیرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر، ارجاع میدهد. خدمات سطح تخصصی استان عمدتاً در بیمارستان ها و مراکز روانپزشکی استان و توسط روانپزشکان و روانشناسان، روان پرستاران و مددکاران اجتماعی انجام میگیرد و در عین حال، مرکز بهداشت استان، مسئولیت برنامه ریزی، اجرا، نظارت، ارزشیابی و پایش برنامه های بهداشت روان در کلیّه شهرستان های استان را بر عهده دارد. اما در مناطق شهری، اوّلین واحد ارائه خدمات، مراکز بهداشتی درمانی شهری هستند که درآن پزشکان عمومی بیماران را می پذیرند و در صورت نیاز آنان را به مراکز بالاتر ارجاع میدهند. برای فعال نمودن خدمات شهری، تأسیس پایگاه های بهداشتی واستفاده از رابطین داوطلب بهداشتی پیش بینی شده است این رابطین وظیفه آموزش، شناسایی خانواده ها، جلب مشارکت مردم، تشویق و ارجاع خانواده های دارای بیمار به مراکز و پیگیری وضعیت بیماران تحت پوشش را بر عهده دارند. پزشکان عمومی و مسأله بهداشت روان در مناطق شهری اهمیّت نقش پزشکان عمومی در شناسائی مسائل روانی مراجعه کنندگان و کم کردن بار بیماری ها، کمتر از نقش پزشکان عمومی مستقر در شبکه نبوده بلکه بیشتر هم میباشد. بررسی های بالینی نشان داده است که شکایات اوّلیه بیش از ۸۰ درصد بیماران روانی، شکایات بدنی است (از قبیل سردرد، تپش قلب، سوء هاضمه، ضعف، بی خوابی و غیره) به هین علت، نخستین مراجعه اکثر بیماران روانی، یعنی نزدیک به ۸۰ درصد آنان به اطبای غیر روانپزشک وترجیحا به پزشکان عمومی است. به علاوه حقیقت این است که اکثریت بیمارانی هم که علائم بارز بیماری آن ها علائم روانشناختی است، مراجعه به اطبای عمومی را به مراجعه مستقیم، به روانپزشک ترجیح می دهند از اینرو، نقش پزشکان عمومی در امر تشخیص زودرس و درمان به موقع و به جای اختلالات روانی و در نتیجه نقش آنان در جلوگیری از اِزمان بیماری و کاهش هزینه های غیرضروری و حذف بستری شدن های بیمورد و مکرر کاملا مشهود است. لذا مشارکت فعال پزشکان عمومی در پیاده کردن برنامه های بهداشت روانی از اهمیّت خاصی برخوردار بوده و در اولویّت قرار دارد (همان).
نظر پزشکان در مورد سلامتی روانی
پزشکان سالم بودن را نداشتن علائم بیماری تلقی می کنند. این استدلال در مورد برخی بیماری های جسمی نظیر بیماری های عفونی ممکن است صدق کند ولی در مورد بیماری های روانی قابل تعمیم نیست. از بین رفتن علایم بیماری در اثر درمان به این معنا نیست که فرد از سلامت کامل برخوردار است. علایم بالا بودن فشار خون یا قند خون با دارو از بین می رود و فشار خون و قند به حالت قبلی بر می گردد. اما قطع درمان باعث افزایش علایم بیماری خواهد شد. نبودن علائم بیماری روانی یا از بین رفتن علایم در اثر درمان به این معنی نیست که فرد از سلامت روانی برخوردار است.
مثل بیماری صرع یا برخی بیماران افسرده که با دارو درمانی علایم را نشان نمی دهند، اما در واقع به بیماری مبتلا هستند (میلانی فر ،۱۳۷۰ ص ۶).
نظر روان پزشکان
اکثر روان پزشکان توانایی سازش با محیط، انعطاف پذیری، قضاوت عادلانه و منطقی در مواجهه با محرومیت ها و فشار های روانی را ملاک سلامت و تعادل روان می دانند و هدف اصلی از درمان بیماران روانی نیز قادر کردن آنها به زندگی در خانواده و اجتماع و به اصطلاح سازش با محیط است.
روان پزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که بین رفتار ها و کنترل او در برخورد با مشکلات اجتماعی تعادل وجود داشته باشند. بنابراین نگرش انسان و رفتارهای او یک سیستم تلقی می شوند و عوامل زیستی امسان بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و بلعکس.
در بهداشت روانی آنچه مد نظر است پدیده هایی است که در اطراف انسان وجود دارد و بر کل سیستم او تاثیر می گذارد و یا ازآن متاثر می شوند (همان منبع).
نظر روانکاوان در مورد سلامت روانی
روانکاوان که روی شخصیت ایده ال تکیه دارند«من»را واسطه بین خواسته های نهاد وکنترل ونظارت «من برتر» دانسته وسلامت روان را میانجیگری درست و منطقی بین دو قدرت نهاد و من برتر تلقی می کنند، من باید بتواند ببن تعارضهای نهادو من برتر تعادل ایجاد کند و چنانچه از عهده برقراری تعادل لازم برنیاید بهداشت روانی به هم می خورد و شخص دچار مشکل روانی می گردد.(گنجی،۱۳۷۶،میلانی فر،۱۳۷۰)
در این مورد رفتار سیاست خارجی ایران در قبال اسرائیل در دوره شاه به گونهای بود که تنها به تحقق منافع مادی حاصل از مناسبات پنهان با اسرائیل میپرداخت. شاه بدون در نظر گرفتن ارزشهای ایدئولوژیک در نقش یک رئالیست تمام عیار در پی تحقق منافع مادی بود. به نظر میرسد در این مورد دو دلیل برجسته وجود دارد اولی به روابط بسیار نزدیک ایران و ایالات متحده برمیگشت که لزوم رابطه با اسرائیل را ضروری مینمود ودوم بیم شاه از امکان ایجاد یک جبههی متحد عربی بر علیه ایران بود که به نوبهی خود رابطه با تل آویو را توجیه مینمود.
اما عوامل تعیین کننده رفتار جمهوری اسلامی ایران در قبال اسرائیل عاملهای عینی مادی نیستند. و به نظر میرسد که از ارزشهای ایران اسلامی نشات گرفته باشند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به جای تحصیل منافع مادی و عینی، بیشتر به تزریق ارزشهای معنوی و بایستههای فرهنگ اسلامی مشغول است. طبیعی است چنین درکی موفق به ایجاد و استفاده از فضاهای عقلانی و غیرارزشی سیاستورزی نشود و به یک منطق احساسی و باورمند مسلح شود.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال اسرائیل به صورت ترکیبی از هنجارها و ترجیحات ارزشی جلوهگر میشود. بدین معنا سیاست خارجی دیگر به معنای استراتژیهایی برای هدایت کنشهای دولت در جهت بیشینهسازی منافع مادی صرف نیست، بلکه تلاشی است برای کسب آنچه که در عرصه جهانی خوب میپندارد.[۹۳]
نبود عمق استراتژیک و دغدغه همیشگی امنیت سبب شده است که رژیم اسرائیل سیاست امنیت ملی را براساس سطوح داخلی، منطقهای و بین المللی محیط امنیتی خود شکل دهد. به طوری که بروز هر گونه تغییری در این سطوح، به تحول سیاستهای امنیتی و نظامی خواهد انجامید.
به طور کلی، سه عامل عدم مشروعیت، موقعیت ژئوپلتیک نامطلوب و جمعیت اندک تصحیف کننده امنیت ملی رژیم اسرائیل به شمار میروند. در این راستا، رژیم اسرائیل به منظور افزایش مشروعیت خود و رفع نگرانیهای امنیتی، به دنبال ایجاد و تقویت روابط خود با کشورها ویافتن همپیمانان منطقهای بوده است. نزدیکی به جمهوری آذربایجان و هند در اولویت این تلاشها قرار میگیرد.
الف- روابط هند و اسرائیل
اسرائیل از بدو تاسیس به ایجاد رابطه حسنه با کشورهای بزرگ آسیایی از جمله چین و هند علاقمند بوده است. دشمنی اعراب با اسرائیل سبب شد که این رژیم در منطقه منزوی و مجبور شود برای یافتن دوستان و بازارهای اقتصادی به فراتر از همسایگان عربی خود بیندیشد.
در سپتامبر ۱۹۵۰، هند اسرائیل را به رسمیت شناخت اما روابط دیپلماتیک کامل با اسرائیل برقرار نکرد و در سال ۱۹۵۳ تنها اجازه بازگشایی یک کنسولگری را در بمبئی صادر کرد. مسلمانان هند تمایل داشتند از آرمان اعراب حمایت کنند ولی دولت هند نمیخواست موجب رنجش اقلیت مسلمان خود شود. اسرائیل که در سالهای نخستین تاسیس، سیاست عدم تعهد را در پیش گرفته بود در پی گسترش روابط با هند به عنوان یکی از کشورهای برجسته عدم تعهد بود اما در این راه به موفقیتی دست نیافت.
کمک نظامی محدود اسرائیل به هند در جنگ این کشور با چین در سال ۱۹۶۲ و جنگ با پاکستان (سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱)، همکاری اندک سرویسهای جاسوسی هند و اسرائیل چندین سال، هیچ یک در سیاست هند در قبال اسرائیل تغییر ایجاد نکرد. اما با وقوع دو رویداد داخی و خارجی سیاست دهلی نو در برابر تلآویو با چرخش مواجه شد.
پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی عامل خارجی تغییر در سیاست هند نسبت به اسرائیل بود و از سوی دیگر ترقی حزب باراتیا جاناتا[۹۴] در نظام سیاسی هند برخی تردیدها را در مورد اسرائیل از بین برد. از نظر حزب بار اتیاجاناتا که رویکردی ناسیونالیستی و تفکر هندویی داشت. اسرائیل بار دیپلماتیک به شمار نمیرفت. به این دلیل که این رژیم متحدی بالقوه علیه پاکستان و اسلام افراطی بود.[۹۵] اما عامل مهم دیگری که هند را ترغیب به گسترش روابط خود با اسرائیل کرد به آغاز مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل پس از جنگ خلیج فارس برمیگردد. بیانیه رسمی آغاز روابط دیپلماتیک کامل هند با اسرائیل در ۲۹ ژانویه ۱۹۹۲ اعلام شد که به طور ویژه با دیدار آینده ناراسیها رائو، نخست وزیر هند از آمریکا مرتبط بود.[۹۶]
اما نقطهی عطف روابط هند و اسرائیل به دیدار آریل شاورن از هند مربوط میشود که به عنوان نخستین دیدار یک نخست وزیر اسرائیل از هند فرصت مهمی را برای دو طرف ایجاد کرد تا در بالاترین سطح به گفتگو بنشینند. یک نقطه مشترک بزرگ میان این دو کشور درگیری هر دوی آنها با مشکلات قومی و مذهبی است. اما دلیل و یا به عبارتی ترس مشترک دهلی نو و تل آویو به زرادخانه هستهای پاکستان مربوط است. این کشور که از بی ثباتی سیاسی و اقتصادی رنج میبرد و مکان مناسبی برای رشد گروه های رادیکال اسلامی به شمار میرود.
زرادخانه این کشور که میتواند به دست اسلام گرایان افراطی بیفتد عامل مشترک تهدیدزا برای هند و اسرائیل و نیز یکی از محرکهای نزدیکی این دو به شمار میرود.
روابط نظامی هند و اسرائیل با فرستادن اولین وابسته نظامی از سوی هند در آوریل ۱۹۹۷ جنبه رسمی پیدا کرد. پیش از آن یعنی در سال ۱۹۹۶ دو قرارداد مهم نظامی نیز بین دو کشور به امضا رسید. قرارداد تولید و به روزرسانی تجهیزات الکترونیک هوایی و نیز قرارداد خرید سیستم پیشرفته کنترل مانور رزم هوایی.[۹۷]
در سال ۲۰۰۰، وزیر دفاع هند برای خرید هواپیماهای بدون سرنشین با نیروی هوایی اسرائیل قراردادی با قیمت ثابت هر هواپیما ۲/۷ میلیون دلار امضا کرد.
از مهمترین خریدهای نظامی هند از اسرائیل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- خرید سیستم پیشرفته کنترل مانور رزم هوایی ۱۹۹۶.
- خرید دو کشتی گشتزنی دو ورا ام کی -۲، ۱۹۹۷.
- خرید هجده هواپیمای بدون سرنشین از نوع هرون، ۲۰۰۳.
- خرید سیستم پیشرفته ضد موشک باراک، ۲۰۰۳.
- خرید فناوری تولید موشکهای ضد زرهی اسپایک و موشکهای هوا به هوایی پیتون ۴ از رافائل.[۹۸]
به روشنی میتوان به عمق نفوذ و تاثیرگذاری اسرائیل در هند دست یافت. این رژیم دارای اهرمهای قوی برای نفوذ و ایجاد رابطه با کشورهای مختلف است اما بدون شک بزرگترین اهرمها، همانا تکنولوژی پیشرفته نظامی این کشور است که نه تنها از طریق صادرات راه را برای روابط گسترده تر باز میکند بلکه بادر نظر گرفتن لزوم پشتیبانی فنی و اطلاعاتی و یا تعمیرات احتمالی به حضوری ماندگار در کشور وارد کننده دست مییابد.
علائق مشترک دو کشور برای توسعه مناسبات
- جنگ کم شدت: هر دو کشور با گروههایی که از خارج تغذیه میشوند در حال مبارزه هستند. اسرائیل با حماس و هند با جدایی طلبان کشمیر. این امر راه را برای موافقتنامه همکاری دو کشور در مبارزه با تروریسم هموار کرد.
- توافقنامههای فضایی: آژانس های فضایی هند و اسرائیل در نوامبر ۲۰۰۲ توافقنامه همکاری امضا کردند.
- اسلام افراطی: وحشت مشترک از تفوق اسلام گرایان افراطی در اطراف مرزها لزوم بهره مند شدن از تجربیات مشترک در امنیت مرزی را به طرفین گوشزد کرد.[۹۹]
همانطور که مشاهده شد هندوستان خریدار مناسبی برای تسلحیات اسرائیل به شمار میرود. اسرائیل دومین تامین کننده تکنولوژی های مدرن دفاعی، سیستمهای جنگ الکترونیک و تجهیزات موشکی و راداری هند است. در واقع این دو کشور در استراتژی جدید سیاست خارجی خود یکدیگر را مناسب اهداف خویش یافتهاند. اسرائیل برای هندوستان منبع قابل اتکایی در جهت مدرنیزه کردن پروژه های جدید دفاعی به شمار میرود. و هند نیز برای اسرائیل یک بازار اقتصادی بکر و یک دوست بزرگ در استراتژی پیرامونی آن کشور محسوب میشود.
هند که پیوسته در راستای منافع خود اقدام به طراحی سیاست خارجی میکند وتا جایی که امکان پذیر باشد خود را درگیر بحران های منطقهای چه به عنوان بازیگر درگیر و چه به عنوان بازیگر میانجی نمیکند طرح پرتاب یک ماهواره اسرائیلی را عملی نموده است.
در سطح راهبردی، ملاحظات دو طرف بر این مبنا استوار است که اسرائیل به هندوستان به عنوان یک قدرت در حال ظهور در آسیا مینگرد که میتواند بر روندهای جاری استراتژیهای منطقهای تاثیرگذار باشد، هندوستان نیز به اسرائیل به منزله تامین کننده ادوات نظامی و تکنولوژی های پیشرفته صنعتی و کشاورزی مینگرد و ضمن پیش بینی مخالفتهایی در داخل و خارج به ارزیابی نهایی میزان سود و زیان رابطه با اسرائیل میپردازد.
سود و زیانی که به زعم دهلی نو در آن کفه سود سنگینتر از زیان است. بدیهی است که درصورت بروز درگیری میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، با توصیف جنبههای گوناگون مناسبات دهلی نو- تلآویو بهترین واکنش هند در قبال جمهوری اسلامی ایران سکوت خواهد بود.
ب- روابط ایالات متحده امریکا و اسرائیل
امریکا در کمکهای عظیم مالی و نظامی خود به اسرائیل، حد و مرزی نمیشناسد و هیچ شروطی را هم برای آن تعیین نمیکند. اگر این مساعدتها به سایر کشورها به صورت اقساط سه ماهه صورت میگیرد و اگر از آنها خواسته میشود. وجوه دریافت شده خود را در ایالات متحده هزینه کنند، اسرائیل از همه این قیودات رها است. در واقع هیچ دلیل استراتژیک و یا هیچ الزام اخلاقی، قویتر از لابی قدرتمند یهودیان ایالت متحده را وادار به این همه مساعدت به اسرائیل نمیکند. در طی چند دهه گذشته و به ویژه از زمان جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷، نقطه ثقل سیاست خاورمیانهای ایالات متحده امریکا رابطه این کشور با اسرائیل بوده است.[۱۰۰]
از زمان جنگ اکتبر سال۱۹۷۳، واشنگتن از اسرائیل در همان سطحی که از هر کشور دیگری هم پشتیبانی مینمود حمایت میکرد. از سال ۱۹۷۶، این حمایت شامل پرداخت سالانه کمکهای عظیم و مستقیم اقتصادی و نظامی شد و این در مجموع بزرگترین کمکی بود که از زمان جنگ جهانی دوم صورت میگرفت و به راحتی بالغ بر ۱۴۰ میلیارد دلار بود اسرایئل حدود سه میلیارد دلار کمک مستقیم راهر سال دریافت میکرد. که تقریبا شامل یک پنجم بودجه کمکهای خارجی ایالات متحده امریکا بود این سخاوتمندی زمانی برجسته میشود که روشن شود، اسرائیل اکنون بادرآمد سرانه تقریبا برابر با کره جنوبی یا اسپانیا، جزو کشورهای صنعتی ثروتمند محسوب میشود.[۱۰۱]
از بسیاری از دریافت کنندگان کمکهای امریکا خواسته میشود که همه پولهای دریافتی خود را در ایالات متحده امریکا خرج کنند اما به اسرائیل اجازه داده میشود ۲۵% این کمکها را به یارانه بخش صنعتی خود اختصاص دهد.[۱۰۲] در دوران جنگ سرد اسرائیل وزنه قابل اتکایی برای ایالات متحده امریکا به شمار میرفت و برتری نظامی اسرائیل در برابر اعراب که از سوی شوروی حمایت میشدند به عنوان یک ابزار برای رضایت روانی بلوک غرب در برابر بلوک شرق به شمار میرفت.
یک دلیل در مورد سوال برانگیز بودن ارزش استراتژیک اسرائیل این است که رفتار اسرائیل با ایالات متحده مثل رفتار یک متحد صادق نیست. مقامات اسرائیلی بارها خواسته های امریکا را نادیده میگیرند و به قولهایشان علمی نمیکنند مثل تعهد به توقف شهرکسازی و یا خودداری از ترورهای هدفمند رهبران فلسطینی که به گونهای برخی را بر آن داشته است تا از این گونه اقدامات اسرائیل به عنوان تروریسم دولتی نام برند.
باید گفت که اسرائیل بیشترین عملیات جاسوسی را علیه امریکا، در مقایسه با دیگر متحدان این کشور انجام داد. علاوه بر مورد جاناتان پولاد، که مقادیر زیادی از اطلاعات طبقهبندی شده را در اوایل دهه ۱۹۸۰ به اسرائیل منتقل کرد که حتی این اطلاعات به اتحاد شوروی هم انتقال یافت تا این کشور نیز ویزاهای بیشتری را جهت خروج یهودیان از شوروی صادر نماید،[۱۰۳] در سال ۲۰۰۴ نیز فاش شد یک مقام کلیدی پنتاگون به نام دلاری فرانکلین اطلاعات طبقهبندی شده را به یک دیپلمات اسرائیلی منتقل کرده است.
اسرائیل تنها کشوری نیست که در امریکا دست به جاسوسی زده است ولی تمایلش به جاسوسی در کشوری که مدافع اصلی آن است بسیار تامل برانگیز مینماید. درو اقع اگر حمایت و کمک ایالات متحده امریکا از اسرائیل در جنگ سرد توجیهپذیر مینمود اما هرگز پس از آ حمایت همه جانبه از این کشور درراستای منافع ملی ایالات متحده قرار نمیگیرد و تنهاست که باید به تاثیر لابی یهود و قدرت بزرگ آن در امریکا به عنوان محرک اصلی اقدامات واشنگتن در برابر تلآویو پی برد.
در واقع بسیاری از کشورهای دور و نزدیک به اسرائیل یکی از دلایل عمده نزدیکی خود به این کشور را در امکان استفاده از لابی یهود در ایالات متحده به نفع کشور خود تلقی میکنند.
براساس یک ارزیابی که در سال ۲۰۰۵ توسط مرکز مطالعات جانی وابسته به دانشگاه تلآویو صورت گرفت موازنه استراتزیک به طرز معنی داری به نفع اسرائیل است و این شکاف کیفی میان توانایی نظامی و نیروی بازدارنده آن و همسایگانش به خوبی مشهود است.
باید اذعان داشت تاثیر اسرائیل به واسطه نفوذ لابی یهود بر سیاست خارجی و به مخصوص سیاست خاورمیانهای ایالات متحده امریکا بسیار بیشتر از تاثیر ایالات متحده بر سیاست خارجی منطقهای رژیم صهیونیستی بوده است در واقع جز یک مورد که به حمله مشترک نیروهای نظامی انگلیسی و فرانسوی، همراه با نظامیان اسرائیلی به کانال سوئز مربوط میشود. امریکا هرگز با صراحت و قدرت با اسرائیل رو به رو نشده است و البته علت فشار امریکابه نیروهای مهاجم، مبنی بر ترک مخاصمه اولتیماتوم شوروی و بیم از برخورد هستهای بود. این رژیم با ظرافت خاصی در بسیاری از اوقات خود را دنباله رو سیاستهای ایالات متحده معرفی کرده است اما هرگز از ضرورت یک اقدام مستقل در مواقعی که احساس خطر کرده دریغ نکرده است. مانند حمله به تاسیسات نظامی عراق.
حال این سوال مطرح میشود که درصورت عدم موافقت ایالات متحده با طرح حمله نظامی به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی ایران آیا امکان اقدام خودسرانه و مستقل از جانب تل آویو وجود دارد؟
پاسخ با توجه به الگوهای رفتاری این رژیم در گذشته بله خواهد بود. امنیت که دغدغه همیشگی این رژیم است. اسرائیل را مجبور به تحرک در کشورهایی نموده است که نتایج حاصل از آن به گونهای به نیازهای امنیتی این کشور پاسخ دهد. یکی از این کشورها که جایگاه به راستی بزرگی را در سیاست خارجی اسراییل به خود اختصاص داده است، جمهوری آذربایجان است. در این قسمت به چند دلیل مهم که مشوق این رژیم در نزدیکی به آذربایجان بوده است را نام میبریم.
- نفوذ مستقیم و بلاواسطه در کشوری که ماهیت آن اسلامی است و پیوندهای فرهنگی عمیقی با بزرگترین دشمن اسرائیل یعنی جمهوری اسلامی ایران داشته است، علاوه بر ایجاد فرصت برای امور جاسوسی و دشمن شناسی، به تضعیف بعد اسلامی کشمکش اسرائیل و فلسطین کمک شایانی میکند همانا که اسرائیل با دوستی با جمهوری آذربایجان نشان میدهد که در نزدیکی به یک کشور شیعه مسلمان ناتوان نیست و در واقع از خود چهره کشوری را نشان میدهد که درصورت درک شدن قادر به درک کردن خواهد بود.
- تامین منافع امنیتی و به خصوص ایجاد جو روانی علیه جمهوری اسلامی ایران. حضور اسرایئل در نزدیکی مرزهای حمهوری اسلامی تاثیرات روانی غیرقابل انکاری را در پی خواهد داشت.
- تقویت طرح خاورمیانه بزرگ با گسترش نفوذ اسرائیل در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز.
- تامین منابع اولیه از جمله منابع غنی انرژی از جمهوری آذربایجان.
- ایجاد بازارهای اقتصادی و بهره مند شدن از بستر مناسب و پرسود سرمایهگذاری در جمهوری آذربایجان حفظ و تقویت بازارهای پیشین و تلاش برای یافتن بازارهای جدید از اولویتهای سیاستهای اقتصادی رژیم صهیونیستی محسوب میشوند.
- کامل کردن طرح محاصره جمهوری اسلامی ایران که ازجهات شرقی، غربی و جنوبی به دلیل وجود پایگاهای نظامی امریکایی مورد احاطه قرار گرفته است. بدیهی است روابط رژیم صهیونیستی و جمهوری آذربایجان هر چقدر هم که از سوی مقامات آذری غیرنظامی توصیف شود در افزایش این احساس تهدید موثر خواهد بود.
ج- روابط اسرائیل و چین
سیر روابط تل آویو و پکن طی پانزده سال گذشته در زمینه های مختلف روندی صعودی را طی کرده و والبته در مواردی چون صدور فناوری مدرن نظامی اسرائیل به چین با حساسیتهایی از سوی ایالات متحده همراه بوده است.
پیشینه روابط
اسرائیل جز اولین دسته از کشورهایی بود که در اوائل دهه ۱۹۷۰ و پس از کاهش تنش میان واشنگتن و پکن در دوران نیکسون و با پیوستن مجدد چین به سازمان ملل این کشور را به رسمیت شناخت.
روابط چین و اسرائیل تا پایان جنگ سرد متاثر از فضای آن دوران بود و در واقع پکن به طور طبیعی و سنتی حامی کشورهای عربی و سازمان آزادی بخش فلسطین به شمار میرفت و در جنگهای ادواری اعراب و اسرائیل همسویی بیشتری با اعراب از خود نشان میداد. در اواخر دهه ۱۹۸۰ و زمزمههای تغییر در فضای بین المللی. ارتباطات بین دو طرف افزایش یافت و پس از انجام دیدارهایی در سطح بالا (دیدار محرمانه وزرای خارجه دو کشور در نشست سالانه سازمان ملل در ۱۹۸۷) سرانجام دو طرف در ژانویه سال ۱۹۹۲ آغاز روابط دیپلماتیک خود را اعلام کردند.[۱۰۴]
در طول این سالها تقویت همکاریها در زمینه های تجاری، اقتصادی، تکنولوژیکی ، فرهنگی، کشاورزی، آموزشی و توریسم دردستور کار قرار گرفته است. به طوری که ارزش مبادلات تجاری اسرائیل و چین با رشد سریعی در سالهای اخیر همراه بوده است. ارزش مبادلات تجاری دو طرف در سال ۲۰۰۳، ۶/۱ میلیارد دلار بود که این میزان به ۵/۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۴ و ۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۵ افزایش یافت این مبادلات در سال ۲۰۰۹ بالغ بر ۶ میلیارد دلار عنوان شد.[۱۰۵]
همکاریهای دو طرف در زمینه های تجاری حساسیت برانگیز نبوه است و آنچه دغدغه امریکا در این مورد محسوب میشود روابط نظامی پکن – تل آویو است.[۱۰۶] چین به دلیل کشتار میدان تیان آن من در سال ۱۹۸۹ از جانب ایالات متحده و اتحادیه اروپا مورد تحریم تسلیحاتی قرار گرفته است و روابط نزدیک نظامی این کشور با اسرائیل برای تامین تسلیحات پیشرفته نظامی و مهمتر از آن دستیابی به تکنولوژی مدرن نظامی حائز اهمیت فراوان است در اوائل سال ۱۹۹۲ اسرائیل از سوی امریکا به دلیل انتقال تکنولوژی آمریکایی پاتریوت که یک سیستم ضد موشکی پیشرفته به حساب میآمد مورد انتقاد قرار گرفت در سال ۱۹۹۹ قرارداد صدور تکنولوژی تولیدهواپیماهای جنگندهموسوم به لاوی از سوی تل آویو لغو شد که باز هم این امر تحت فشار آمریکا صورت گرفت اما بزرگترین لغو قرارداد، موافقتنامه فروش رادارهای فالکون با قابلیت سیستم هشدار دهنده بود که دستیابی چین به این تجهیزات این امکان را برای این کشور به وجود میآورد که ۶۰ هدف هوایی را به طور همزمان در فاصله ۲۵۰ مایلی در تمام جهات مشاهده و رهگیری نماید.[۱۰۷]
اسرائیل برای این مساله علاوه بر عذرخواهیهای معمول ۳۵۰ میلیون دلار نیز به چین غرامت پرداخت. با وجود تمام موارد مطرح شده مبنی بر لغو قراردادها از سوی اسرائیل که تحت فشار مستقیم ایالات متحده صورت گرفت، چین به روابط خود با اسرائیل ادامه داد از آنجا که پکن در کنار مسکو از حامیان جمهوری اسلامی ایران تلقی میشوند و همواره بر حل مسالمت آمیز و دیپلماتیک برنامه هستهای کشورمان اصرار ورزیدهاند اما با توجه به روندی که شاید بتوان ازآن با عنوان ایدئولوژی زدایی نام برد. پکن در مواقعی که با تهدید مستقیم منافع ملی خود مواجه شود هرگز در مقابل ایالات متحده و اسرائیل در کنار جمهوری اسلامی ایران قرار نخواهد گرفت. و ابستگی نظامی پکن به تل آویو به ویژه در زمینه بهبود و به روزرسانی کیفی تسلیحات و آن هم به خصوص تسلیحات هوایی به پکن اجازه به مخاطره انداختن این روابط را نخواهد داد. چین ۱۲% از نیازهای انرژی خود را از ایران تامین میکند. اما همانطور که مشاهده شد در قطعنامه اخیر سازمان ملل به همراه روسیه بر علیه جمهوری اسلامی ایران رای داد.
اهداف چین و اسرائیل
اهداف چین و اسرائیل برای گسترش و ارتقای همکاریها با وجود مخالفتهای امریکا (در عرصه نظامی) متفاوت است. چین، اسرائیل را یکی از مهمترین تامین کنندگان فناوری پیشرفته نظامی درجهان میداند و به دلیل این که مورد تحریم تسلیحاتی ایالات متحده و اتحادیه اروپا قرار گرفته است. به اسرائیل به عنوان کشوری که میتواند تامین کننده نیازهای نظامی چین باشد مینگرد و در واقع آنچه بر اهمیت روابط نظامی میان دو کشور از دیدگاه چین میافزاید این است که یکی از قابلیتهای مندرج در استراتژی طراحی نیروهای مسلح چین شبیه سازی تجهیزات نظامی پیشرفته میباشد.
از سوی دیگر تحریم تسلیحاتی چین این امکان را به اسرائیل میدهد که از بازار سودآور و بزرگ تسلیحاتی چین بهترین فرصت را ببرد و چین را به عنوان نخستین خریدار تسلیحاتی خود به حساب آورد و نیز شاید اسرائیل از طریق همکاریهای نظامی با چین خواهان آن باشد که ایالات متحده و اتحادیه اروپا فروش تسلیحات نظامی به کشورهای خاورمیانه را مورد بازنگری قرار دهند و این گونه است که چین به یک اهرم فشار میماند و به هر حال رابطه با چین به جاسوسان ورزیده رژیم صهیونیستی این اجازه را میدهد تا با فنون مختلف و تحت پوششهای مختلف کارشناس نظامی و یا تاجر از پشت پردههای روابط نظامی پکن با پاکستان ، کره شمالی و به ویژه جمهوری اسلامی ایران آگاه شوند.[۱۰۸]