در این مورد رفتار سیاست خارجی ایران در قبال اسرائیل در دوره شاه به گونهای بود که تنها به تحقق منافع مادی حاصل از مناسبات پنهان با اسرائیل میپرداخت. شاه بدون در نظر گرفتن ارزشهای ایدئولوژیک در نقش یک رئالیست تمام عیار در پی تحقق منافع مادی بود. به نظر میرسد در این مورد دو دلیل برجسته وجود دارد اولی به روابط بسیار نزدیک ایران و ایالات متحده برمیگشت که لزوم رابطه با اسرائیل را ضروری مینمود ودوم بیم شاه از امکان ایجاد یک جبههی متحد عربی بر علیه ایران بود که به نوبهی خود رابطه با تل آویو را توجیه مینمود.
اما عوامل تعیین کننده رفتار جمهوری اسلامی ایران در قبال اسرائیل عاملهای عینی مادی نیستند. و به نظر میرسد که از ارزشهای ایران اسلامی نشات گرفته باشند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به جای تحصیل منافع مادی و عینی، بیشتر به تزریق ارزشهای معنوی و بایستههای فرهنگ اسلامی مشغول است. طبیعی است چنین درکی موفق به ایجاد و استفاده از فضاهای عقلانی و غیرارزشی سیاستورزی نشود و به یک منطق احساسی و باورمند مسلح شود.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال اسرائیل به صورت ترکیبی از هنجارها و ترجیحات ارزشی جلوهگر میشود. بدین معنا سیاست خارجی دیگر به معنای استراتژیهایی برای هدایت کنشهای دولت در جهت بیشینهسازی منافع مادی صرف نیست، بلکه تلاشی است برای کسب آنچه که در عرصه جهانی خوب میپندارد.[۹۳]
نبود عمق استراتژیک و دغدغه همیشگی امنیت سبب شده است که رژیم اسرائیل سیاست امنیت ملی را براساس سطوح داخلی، منطقهای و بین المللی محیط امنیتی خود شکل دهد. به طوری که بروز هر گونه تغییری در این سطوح، به تحول سیاستهای امنیتی و نظامی خواهد انجامید.
به طور کلی، سه عامل عدم مشروعیت، موقعیت ژئوپلتیک نامطلوب و جمعیت اندک تصحیف کننده امنیت ملی رژیم اسرائیل به شمار میروند. در این راستا، رژیم اسرائیل به منظور افزایش مشروعیت خود و رفع نگرانیهای امنیتی، به دنبال ایجاد و تقویت روابط خود با کشورها ویافتن همپیمانان منطقهای بوده است. نزدیکی به جمهوری آذربایجان و هند در اولویت این تلاشها قرار میگیرد.
الف- روابط هند و اسرائیل
اسرائیل از بدو تاسیس به ایجاد رابطه حسنه با کشورهای بزرگ آسیایی از جمله چین و هند علاقمند بوده است. دشمنی اعراب با اسرائیل سبب شد که این رژیم در منطقه منزوی و مجبور شود برای یافتن دوستان و بازارهای اقتصادی به فراتر از همسایگان عربی خود بیندیشد.
در سپتامبر ۱۹۵۰، هند اسرائیل را به رسمیت شناخت اما روابط دیپلماتیک کامل با اسرائیل برقرار نکرد و در سال ۱۹۵۳ تنها اجازه بازگشایی یک کنسولگری را در بمبئی صادر کرد. مسلمانان هند تمایل داشتند از آرمان اعراب حمایت کنند ولی دولت هند نمیخواست موجب رنجش اقلیت مسلمان خود شود. اسرائیل که در سالهای نخستین تاسیس، سیاست عدم تعهد را در پیش گرفته بود در پی گسترش روابط با هند به عنوان یکی از کشورهای برجسته عدم تعهد بود اما در این راه به موفقیتی دست نیافت.
کمک نظامی محدود اسرائیل به هند در جنگ این کشور با چین در سال ۱۹۶۲ و جنگ با پاکستان (سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱)، همکاری اندک سرویسهای جاسوسی هند و اسرائیل چندین سال، هیچ یک در سیاست هند در قبال اسرائیل تغییر ایجاد نکرد. اما با وقوع دو رویداد داخی و خارجی سیاست دهلی نو در برابر تلآویو با چرخش مواجه شد.
پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی عامل خارجی تغییر در سیاست هند نسبت به اسرائیل بود و از سوی دیگر ترقی حزب باراتیا جاناتا[۹۴] در نظام سیاسی هند برخی تردیدها را در مورد اسرائیل از بین برد. از نظر حزب بار اتیاجاناتا که رویکردی ناسیونالیستی و تفکر هندویی داشت. اسرائیل بار دیپلماتیک به شمار نمیرفت. به این دلیل که این رژیم متحدی بالقوه علیه پاکستان و اسلام افراطی بود.[۹۵] اما عامل مهم دیگری که هند را ترغیب به گسترش روابط خود با اسرائیل کرد به آغاز مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل پس از جنگ خلیج فارس برمیگردد. بیانیه رسمی آغاز روابط دیپلماتیک کامل هند با اسرائیل در ۲۹ ژانویه ۱۹۹۲ اعلام شد که به طور ویژه با دیدار آینده ناراسیها رائو، نخست وزیر هند از آمریکا مرتبط بود.[۹۶]
اما نقطهی عطف روابط هند و اسرائیل به دیدار آریل شاورن از هند مربوط میشود که به عنوان نخستین دیدار یک نخست وزیر اسرائیل از هند فرصت مهمی را برای دو طرف ایجاد کرد تا در بالاترین سطح به گفتگو بنشینند. یک نقطه مشترک بزرگ میان این دو کشور درگیری هر دوی آنها با مشکلات قومی و مذهبی است. اما دلیل و یا به عبارتی ترس مشترک دهلی نو و تل آویو به زرادخانه هستهای پاکستان مربوط است. این کشور که از بی ثباتی سیاسی و اقتصادی رنج میبرد و مکان مناسبی برای رشد گروه های رادیکال اسلامی به شمار میرود.
زرادخانه این کشور که میتواند به دست اسلام گرایان افراطی بیفتد عامل مشترک تهدیدزا برای هند و اسرائیل و نیز یکی از محرکهای نزدیکی این دو به شمار میرود.
روابط نظامی هند و اسرائیل با فرستادن اولین وابسته نظامی از سوی هند در آوریل ۱۹۹۷ جنبه رسمی پیدا کرد. پیش از آن یعنی در سال ۱۹۹۶ دو قرارداد مهم نظامی نیز بین دو کشور به امضا رسید. قرارداد تولید و به روزرسانی تجهیزات الکترونیک هوایی و نیز قرارداد خرید سیستم پیشرفته کنترل مانور رزم هوایی.[۹۷]
در سال ۲۰۰۰، وزیر دفاع هند برای خرید هواپیماهای بدون سرنشین با نیروی هوایی اسرائیل قراردادی با قیمت ثابت هر هواپیما ۲/۷ میلیون دلار امضا کرد.
از مهمترین خریدهای نظامی هند از اسرائیل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- خرید سیستم پیشرفته کنترل مانور رزم هوایی ۱۹۹۶.
- خرید دو کشتی گشتزنی دو ورا ام کی -۲، ۱۹۹۷.
- خرید هجده هواپیمای بدون سرنشین از نوع هرون، ۲۰۰۳.
- خرید سیستم پیشرفته ضد موشک باراک، ۲۰۰۳.
- خرید فناوری تولید موشکهای ضد زرهی اسپایک و موشکهای هوا به هوایی پیتون ۴ از رافائل.[۹۸]
به روشنی میتوان به عمق نفوذ و تاثیرگذاری اسرائیل در هند دست یافت. این رژیم دارای اهرمهای قوی برای نفوذ و ایجاد رابطه با کشورهای مختلف است اما بدون شک بزرگترین اهرمها، همانا تکنولوژی پیشرفته نظامی این کشور است که نه تنها از طریق صادرات راه را برای روابط گسترده تر باز میکند بلکه بادر نظر گرفتن لزوم پشتیبانی فنی و اطلاعاتی و یا تعمیرات احتمالی به حضوری ماندگار در کشور وارد کننده دست مییابد.
علائق مشترک دو کشور برای توسعه مناسبات
- جنگ کم شدت: هر دو کشور با گروههایی که از خارج تغذیه میشوند در حال مبارزه هستند. اسرائیل با حماس و هند با جدایی طلبان کشمیر. این امر راه را برای موافقتنامه همکاری دو کشور در مبارزه با تروریسم هموار کرد.
- توافقنامههای فضایی: آژانس های فضایی هند و اسرائیل در نوامبر ۲۰۰۲ توافقنامه همکاری امضا کردند.
- اسلام افراطی: وحشت مشترک از تفوق اسلام گرایان افراطی در اطراف مرزها لزوم بهره مند شدن از تجربیات مشترک در امنیت مرزی را به طرفین گوشزد کرد.[۹۹]
همانطور که مشاهده شد هندوستان خریدار مناسبی برای تسلحیات اسرائیل به شمار میرود. اسرائیل دومین تامین کننده تکنولوژی های مدرن دفاعی، سیستمهای جنگ الکترونیک و تجهیزات موشکی و راداری هند است. در واقع این دو کشور در استراتژی جدید سیاست خارجی خود یکدیگر را مناسب اهداف خویش یافتهاند. اسرائیل برای هندوستان منبع قابل اتکایی در جهت مدرنیزه کردن پروژه های جدید دفاعی به شمار میرود. و هند نیز برای اسرائیل یک بازار اقتصادی بکر و یک دوست بزرگ در استراتژی پیرامونی آن کشور محسوب میشود.
هند که پیوسته در راستای منافع خود اقدام به طراحی سیاست خارجی میکند وتا جایی که امکان پذیر باشد خود را درگیر بحران های منطقهای چه به عنوان بازیگر درگیر و چه به عنوان بازیگر میانجی نمیکند طرح پرتاب یک ماهواره اسرائیلی را عملی نموده است.
در سطح راهبردی، ملاحظات دو طرف بر این مبنا استوار است که اسرائیل به هندوستان به عنوان یک قدرت در حال ظهور در آسیا مینگرد که میتواند بر روندهای جاری استراتژیهای منطقهای تاثیرگذار باشد، هندوستان نیز به اسرائیل به منزله تامین کننده ادوات نظامی و تکنولوژی های پیشرفته صنعتی و کشاورزی مینگرد و ضمن پیش بینی مخالفتهایی در داخل و خارج به ارزیابی نهایی میزان سود و زیان رابطه با اسرائیل میپردازد.
سود و زیانی که به زعم دهلی نو در آن کفه سود سنگینتر از زیان است. بدیهی است که درصورت بروز درگیری میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، با توصیف جنبههای گوناگون مناسبات دهلی نو- تلآویو بهترین واکنش هند در قبال جمهوری اسلامی ایران سکوت خواهد بود.
ب- روابط ایالات متحده امریکا و اسرائیل
امریکا در کمکهای عظیم مالی و نظامی خود به اسرائیل، حد و مرزی نمیشناسد و هیچ شروطی را هم برای آن تعیین نمیکند. اگر این مساعدتها به سایر کشورها به صورت اقساط سه ماهه صورت میگیرد و اگر از آنها خواسته میشود. وجوه دریافت شده خود را در ایالات متحده هزینه کنند، اسرائیل از همه این قیودات رها است. در واقع هیچ دلیل استراتژیک و یا هیچ الزام اخلاقی، قویتر از لابی قدرتمند یهودیان ایالت متحده را وادار به این همه مساعدت به اسرائیل نمیکند. در طی چند دهه گذشته و به ویژه از زمان جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷، نقطه ثقل سیاست خاورمیانهای ایالات متحده امریکا رابطه این کشور با اسرائیل بوده است.[۱۰۰]
از زمان جنگ اکتبر سال۱۹۷۳، واشنگتن از اسرائیل در همان سطحی که از هر کشور دیگری هم پشتیبانی مینمود حمایت میکرد. از سال ۱۹۷۶، این حمایت شامل پرداخت سالانه کمکهای عظیم و مستقیم اقتصادی و نظامی شد و این در مجموع بزرگترین کمکی بود که از زمان جنگ جهانی دوم صورت میگرفت و به راحتی بالغ بر ۱۴۰ میلیارد دلار بود اسرایئل حدود سه میلیارد دلار کمک مستقیم راهر سال دریافت میکرد. که تقریبا شامل یک پنجم بودجه کمکهای خارجی ایالات متحده امریکا بود این سخاوتمندی زمانی برجسته میشود که روشن شود، اسرائیل اکنون بادرآمد سرانه تقریبا برابر با کره جنوبی یا اسپانیا، جزو کشورهای صنعتی ثروتمند محسوب میشود.[۱۰۱]
از بسیاری از دریافت کنندگان کمکهای امریکا خواسته میشود که همه پولهای دریافتی خود را در ایالات متحده امریکا خرج کنند اما به اسرائیل اجازه داده میشود ۲۵% این کمکها را به یارانه بخش صنعتی خود اختصاص دهد.[۱۰۲] در دوران جنگ سرد اسرائیل وزنه قابل اتکایی برای ایالات متحده امریکا به شمار میرفت و برتری نظامی اسرائیل در برابر اعراب که از سوی شوروی حمایت میشدند به عنوان یک ابزار برای رضایت روانی بلوک غرب در برابر بلوک شرق به شمار میرفت.
یک دلیل در مورد سوال برانگیز بودن ارزش استراتژیک اسرائیل این است که رفتار اسرائیل با ایالات متحده مثل رفتار یک متحد صادق نیست. مقامات اسرائیلی بارها خواسته های امریکا را نادیده میگیرند و به قولهایشان علمی نمیکنند مثل تعهد به توقف شهرکسازی و یا خودداری از ترورهای هدفمند رهبران فلسطینی که به گونهای برخی را بر آن داشته است تا از این گونه اقدامات اسرائیل به عنوان تروریسم دولتی نام برند.
باید گفت که اسرائیل بیشترین عملیات جاسوسی را علیه امریکا، در مقایسه با دیگر متحدان این کشور انجام داد. علاوه بر مورد جاناتان پولاد، که مقادیر زیادی از اطلاعات طبقهبندی شده را در اوایل دهه ۱۹۸۰ به اسرائیل منتقل کرد که حتی این اطلاعات به اتحاد شوروی هم انتقال یافت تا این کشور نیز ویزاهای بیشتری را جهت خروج یهودیان از شوروی صادر نماید،[۱۰۳] در سال ۲۰۰۴ نیز فاش شد یک مقام کلیدی پنتاگون به نام دلاری فرانکلین اطلاعات طبقهبندی شده را به یک دیپلمات اسرائیلی منتقل کرده است.
اسرائیل تنها کشوری نیست که در امریکا دست به جاسوسی زده است ولی تمایلش به جاسوسی در کشوری که مدافع اصلی آن است بسیار تامل برانگیز مینماید. درو اقع اگر حمایت و کمک ایالات متحده امریکا از اسرائیل در جنگ سرد توجیهپذیر مینمود اما هرگز پس از آ حمایت همه جانبه از این کشور درراستای منافع ملی ایالات متحده قرار نمیگیرد و تنهاست که باید به تاثیر لابی یهود و قدرت بزرگ آن در امریکا به عنوان محرک اصلی اقدامات واشنگتن در برابر تلآویو پی برد.
در واقع بسیاری از کشورهای دور و نزدیک به اسرائیل یکی از دلایل عمده نزدیکی خود به این کشور را در امکان استفاده از لابی یهود در ایالات متحده به نفع کشور خود تلقی میکنند.
براساس یک ارزیابی که در سال ۲۰۰۵ توسط مرکز مطالعات جانی وابسته به دانشگاه تلآویو صورت گرفت موازنه استراتزیک به طرز معنی داری به نفع اسرائیل است و این شکاف کیفی میان توانایی نظامی و نیروی بازدارنده آن و همسایگانش به خوبی مشهود است.
باید اذعان داشت تاثیر اسرائیل به واسطه نفوذ لابی یهود بر سیاست خارجی و به مخصوص سیاست خاورمیانهای ایالات متحده امریکا بسیار بیشتر از تاثیر ایالات متحده بر سیاست خارجی منطقهای رژیم صهیونیستی بوده است در واقع جز یک مورد که به حمله مشترک نیروهای نظامی انگلیسی و فرانسوی، همراه با نظامیان اسرائیلی به کانال سوئز مربوط میشود. امریکا هرگز با صراحت و قدرت با اسرائیل رو به رو نشده است و البته علت فشار امریکابه نیروهای مهاجم، مبنی بر ترک مخاصمه اولتیماتوم شوروی و بیم از برخورد هستهای بود. این رژیم با ظرافت خاصی در بسیاری از اوقات خود را دنباله رو سیاستهای ایالات متحده معرفی کرده است اما هرگز از ضرورت یک اقدام مستقل در مواقعی که احساس خطر کرده دریغ نکرده است. مانند حمله به تاسیسات نظامی عراق.
حال این سوال مطرح میشود که درصورت عدم موافقت ایالات متحده با طرح حمله نظامی به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی ایران آیا امکان اقدام خودسرانه و مستقل از جانب تل آویو وجود دارد؟
پاسخ با توجه به الگوهای رفتاری این رژیم در گذشته بله خواهد بود. امنیت که دغدغه همیشگی این رژیم است. اسرائیل را مجبور به تحرک در کشورهایی نموده است که نتایج حاصل از آن به گونهای به نیازهای امنیتی این کشور پاسخ دهد. یکی از این کشورها که جایگاه به راستی بزرگی را در سیاست خارجی اسراییل به خود اختصاص داده است، جمهوری آذربایجان است. در این قسمت به چند دلیل مهم که مشوق این رژیم در نزدیکی به آذربایجان بوده است را نام میبریم.
- نفوذ مستقیم و بلاواسطه در کشوری که ماهیت آن اسلامی است و پیوندهای فرهنگی عمیقی با بزرگترین دشمن اسرائیل یعنی جمهوری اسلامی ایران داشته است، علاوه بر ایجاد فرصت برای امور جاسوسی و دشمن شناسی، به تضعیف بعد اسلامی کشمکش اسرائیل و فلسطین کمک شایانی میکند همانا که اسرائیل با دوستی با جمهوری آذربایجان نشان میدهد که در نزدیکی به یک کشور شیعه مسلمان ناتوان نیست و در واقع از خود چهره کشوری را نشان میدهد که درصورت درک شدن قادر به درک کردن خواهد بود.
- تامین منافع امنیتی و به خصوص ایجاد جو روانی علیه جمهوری اسلامی ایران. حضور اسرایئل در نزدیکی مرزهای حمهوری اسلامی تاثیرات روانی غیرقابل انکاری را در پی خواهد داشت.
- تقویت طرح خاورمیانه بزرگ با گسترش نفوذ اسرائیل در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز.
- تامین منابع اولیه از جمله منابع غنی انرژی از جمهوری آذربایجان.
- ایجاد بازارهای اقتصادی و بهره مند شدن از بستر مناسب و پرسود سرمایهگذاری در جمهوری آذربایجان حفظ و تقویت بازارهای پیشین و تلاش برای یافتن بازارهای جدید از اولویتهای سیاستهای اقتصادی رژیم صهیونیستی محسوب میشوند.
- کامل کردن طرح محاصره جمهوری اسلامی ایران که ازجهات شرقی، غربی و جنوبی به دلیل وجود پایگاهای نظامی امریکایی مورد احاطه قرار گرفته است. بدیهی است روابط رژیم صهیونیستی و جمهوری آذربایجان هر چقدر هم که از سوی مقامات آذری غیرنظامی توصیف شود در افزایش این احساس تهدید موثر خواهد بود.
ج- روابط اسرائیل و چین
سیر روابط تل آویو و پکن طی پانزده سال گذشته در زمینه های مختلف روندی صعودی را طی کرده و والبته در مواردی چون صدور فناوری مدرن نظامی اسرائیل به چین با حساسیتهایی از سوی ایالات متحده همراه بوده است.
پیشینه روابط
اسرائیل جز اولین دسته از کشورهایی بود که در اوائل دهه ۱۹۷۰ و پس از کاهش تنش میان واشنگتن و پکن در دوران نیکسون و با پیوستن مجدد چین به سازمان ملل این کشور را به رسمیت شناخت.
روابط چین و اسرائیل تا پایان جنگ سرد متاثر از فضای آن دوران بود و در واقع پکن به طور طبیعی و سنتی حامی کشورهای عربی و سازمان آزادی بخش فلسطین به شمار میرفت و در جنگهای ادواری اعراب و اسرائیل همسویی بیشتری با اعراب از خود نشان میداد. در اواخر دهه ۱۹۸۰ و زمزمههای تغییر در فضای بین المللی. ارتباطات بین دو طرف افزایش یافت و پس از انجام دیدارهایی در سطح بالا (دیدار محرمانه وزرای خارجه دو کشور در نشست سالانه سازمان ملل در ۱۹۸۷) سرانجام دو طرف در ژانویه سال ۱۹۹۲ آغاز روابط دیپلماتیک خود را اعلام کردند.[۱۰۴]
در طول این سالها تقویت همکاریها در زمینه های تجاری، اقتصادی، تکنولوژیکی ، فرهنگی، کشاورزی، آموزشی و توریسم دردستور کار قرار گرفته است. به طوری که ارزش مبادلات تجاری اسرائیل و چین با رشد سریعی در سالهای اخیر همراه بوده است. ارزش مبادلات تجاری دو طرف در سال ۲۰۰۳، ۶/۱ میلیارد دلار بود که این میزان به ۵/۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۴ و ۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۵ افزایش یافت این مبادلات در سال ۲۰۰۹ بالغ بر ۶ میلیارد دلار عنوان شد.[۱۰۵]
همکاریهای دو طرف در زمینه های تجاری حساسیت برانگیز نبوه است و آنچه دغدغه امریکا در این مورد محسوب میشود روابط نظامی پکن – تل آویو است.[۱۰۶] چین به دلیل کشتار میدان تیان آن من در سال ۱۹۸۹ از جانب ایالات متحده و اتحادیه اروپا مورد تحریم تسلیحاتی قرار گرفته است و روابط نزدیک نظامی این کشور با اسرائیل برای تامین تسلیحات پیشرفته نظامی و مهمتر از آن دستیابی به تکنولوژی مدرن نظامی حائز اهمیت فراوان است در اوائل سال ۱۹۹۲ اسرائیل از سوی امریکا به دلیل انتقال تکنولوژی آمریکایی پاتریوت که یک سیستم ضد موشکی پیشرفته به حساب میآمد مورد انتقاد قرار گرفت در سال ۱۹۹۹ قرارداد صدور تکنولوژی تولیدهواپیماهای جنگندهموسوم به لاوی از سوی تل آویو لغو شد که باز هم این امر تحت فشار آمریکا صورت گرفت اما بزرگترین لغو قرارداد، موافقتنامه فروش رادارهای فالکون با قابلیت سیستم هشدار دهنده بود که دستیابی چین به این تجهیزات این امکان را برای این کشور به وجود میآورد که ۶۰ هدف هوایی را به طور همزمان در فاصله ۲۵۰ مایلی در تمام جهات مشاهده و رهگیری نماید.[۱۰۷]
اسرائیل برای این مساله علاوه بر عذرخواهیهای معمول ۳۵۰ میلیون دلار نیز به چین غرامت پرداخت. با وجود تمام موارد مطرح شده مبنی بر لغو قراردادها از سوی اسرائیل که تحت فشار مستقیم ایالات متحده صورت گرفت، چین به روابط خود با اسرائیل ادامه داد از آنجا که پکن در کنار مسکو از حامیان جمهوری اسلامی ایران تلقی میشوند و همواره بر حل مسالمت آمیز و دیپلماتیک برنامه هستهای کشورمان اصرار ورزیدهاند اما با توجه به روندی که شاید بتوان ازآن با عنوان ایدئولوژی زدایی نام برد. پکن در مواقعی که با تهدید مستقیم منافع ملی خود مواجه شود هرگز در مقابل ایالات متحده و اسرائیل در کنار جمهوری اسلامی ایران قرار نخواهد گرفت. و ابستگی نظامی پکن به تل آویو به ویژه در زمینه بهبود و به روزرسانی کیفی تسلیحات و آن هم به خصوص تسلیحات هوایی به پکن اجازه به مخاطره انداختن این روابط را نخواهد داد. چین ۱۲% از نیازهای انرژی خود را از ایران تامین میکند. اما همانطور که مشاهده شد در قطعنامه اخیر سازمان ملل به همراه روسیه بر علیه جمهوری اسلامی ایران رای داد.
اهداف چین و اسرائیل
اهداف چین و اسرائیل برای گسترش و ارتقای همکاریها با وجود مخالفتهای امریکا (در عرصه نظامی) متفاوت است. چین، اسرائیل را یکی از مهمترین تامین کنندگان فناوری پیشرفته نظامی درجهان میداند و به دلیل این که مورد تحریم تسلیحاتی ایالات متحده و اتحادیه اروپا قرار گرفته است. به اسرائیل به عنوان کشوری که میتواند تامین کننده نیازهای نظامی چین باشد مینگرد و در واقع آنچه بر اهمیت روابط نظامی میان دو کشور از دیدگاه چین میافزاید این است که یکی از قابلیتهای مندرج در استراتژی طراحی نیروهای مسلح چین شبیه سازی تجهیزات نظامی پیشرفته میباشد.
از سوی دیگر تحریم تسلیحاتی چین این امکان را به اسرائیل میدهد که از بازار سودآور و بزرگ تسلیحاتی چین بهترین فرصت را ببرد و چین را به عنوان نخستین خریدار تسلیحاتی خود به حساب آورد و نیز شاید اسرائیل از طریق همکاریهای نظامی با چین خواهان آن باشد که ایالات متحده و اتحادیه اروپا فروش تسلیحات نظامی به کشورهای خاورمیانه را مورد بازنگری قرار دهند و این گونه است که چین به یک اهرم فشار میماند و به هر حال رابطه با چین به جاسوسان ورزیده رژیم صهیونیستی این اجازه را میدهد تا با فنون مختلف و تحت پوششهای مختلف کارشناس نظامی و یا تاجر از پشت پردههای روابط نظامی پکن با پاکستان ، کره شمالی و به ویژه جمهوری اسلامی ایران آگاه شوند.[۱۰۸]
نفوذ اسرائیل در جمهوری آذربایجان و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران- قسمت ۸