از آنجایی که صادرات منابع طبیعی کشورهای این منطقه از طریق تنگه هرمز صادر میشود و تجارت خارجی آن ها وابسته به خلیج فارس است، تنها ۲۰ درصد از نفت خلیج فارس از طریق لولهها صادر میشود (الهی، ۱۳۸۷: ۶۳) لذا ایجاد خطر و ناامنی در عبور و مرور کشورها میتواند خطر جدی برای همسایگان خلیج فارس باشد و این همکاری و مشارکت کشورها را در مورد عبور و مرور ترانزیت و حمل و نقل میطلبد.
۲- عوامل اقتصادی:
گرچه روابط اقتصادی و تجاری ایران با کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس بیشتر تحت تأثیر ملاحظات و روابط سیاسی قرار دارد. اما با این وجود زمینههایی برای گسترش روابط اقتصادی ـ تجاری بین طرفین وجود دارد. تحولات بینالمللی و در هم تنیدگی اقتصاد جهان را میتوان را عوامل گسترش این فرایند محسوب کرد. زیرا هر مواردی از این تعاملات سود میبرد و به نفع همه است.
عوامل اقتصادی به عنوان مهمترین عامل همگرایی در منطقه خلیج فارس محسوب میشود. ساختار اقتصادی کشورهای این منطقه اقتصاد سنتی تک محصولی و وابسته به صادرات مواد اولیه طبیعی (نفت) میباشد. بنابراین اقتصاد آن ها مشابه به هم است. اگرچه در یک ساختار اقتصادی مشابه و مکمل وابستگی متقابل کشورها به یکدیگر ضعیف است و نمیتواند پیوندهای محکمی را میان کشورها ایجاد کند اما برخی از مسایل و مشکلات میتواند آنها را به سوی همکاری متمایل سازد.
با توجه به این واقعیت که تقویت نظامی نمیتواند ضامن امنیت کشورهای منطقه باشد. با توجه به تک محصولی بودن کشورهای حوزه خلیج فارس و با تأکید به تغییرات عمدهای که در سطح منطقه و نظام بینالملل رخ داده است وجود یک برنامه منسجم و هماهنگ، و اتخاذ مواضع انعطاف پذیر و تأکید بر روی فرصتهای همکاری یک ضرورت تلقی میشود.
براساس اطلاعات آماری آنکتاد ارزش تجارت ایران با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در سال ۲۰۰۵ بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار برآورد شده است. رقم مذکور بیش از ده درصد کل ارزش تجارت ایران با جهان را شامل میشود. ارزش تجارت ایران با کشورهای مذکور از ۳۲۴۴ میلیون دلار در سال ۲۰۰۲ با نرخ متوسط رشد سالیانه ۴/۳۲ درصد به ۹۹۶۳ میلیون دلار در سال ۲۰۰۵ افزایش یافته است که این روند رشد فراتر از رشد کل تجارت ایران با جهان طی دوره مورد نظر بوده است. به طور کلی سهم تجارت ایران با کشورهای عضو این سازمان نسبت به جهان از ۷/۶ درصد در سال ۲۰۰۲ به ۱/۱۰ درصد در سال ۲۰۰۵ رسیده است که رشد متوسط سالیانه ۹/۱۰ درصد را نشان میدهد. طی همین دوره ارزش تجارت غیر نفتی ایران با کشورهای جنوبی خلیج فارس بیش از ۴۶ درصد رشد داشته است، در حالیکه رشد متوسط سالیانه ارزش کل تجارت ایران ۲/۱۵ بوده است. این موضوع نشانگر بهبود مناسبات تجاری بین ایران و این کشورها طی سال های اخیر بوده است.
امارات متحده با اختصاص بیش از ۸۵ درصد از حجم تجارت اعضای این سازمان با ایران به خود، و همچنینن سهم ۶/۱۷ درصدی از کل تجارت ایران با جهان مهمترین شریک تجاری ایران محسوب میشود. از لحاظ ارزش تجارت ایران با این کشورها، عربستان سعودی، کویت، بحرین، قطر و عمان در رتبه های بعد قرار می گیرند. (ثاقب،۱۳۸۷).
در سال ۲۰۰۶ از کل صادرات ایران به کشورهای شورای همکاری، امارات متحده با اختصاص حدود ۶۷ درصد از کل، رتبه اول و به ترتیب کشورهای عربستان با ۱/۱۳درصد، کویت ۹/۱۰درصد، قطر۷/۳درصد، بحرین۵/۲درصد، و عمان ۲/۲۵ درصد در رتبه هاب بعد قرار دارند(ثاقب،۱۳۸۷)
واردات ایران از جهان از ۲۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۲ با نرخ رشد متوسط سالیانه ۹/۱۸درصد به بیش از ۴۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۵ افزایش یافته است. بررسی آمار واردات ایران از این کشورها حاکی از جایگاه ویژه کشورهای مذکور و به خصوص امارات متحده عربی در تامین نیازهای وارداتی ایران میباشد. در واقع نرخ رشد واردات ایران از این کشورها به مراتب بیشتر از نرخ رشد واردات ایران از کل جهان است که خود مبین اهمیت کشورهای شورای همکاری به عنوان شرکای تجاری مهم ایران میباشند.
در تامین نیازهای وارداتی ایران اهمیت امارات متحده عربی بسیار بیشتر از سایر کشورهای عضو شورا می باشد، چون در سال ۲۰۰۵ بیش از ۹۶ درصد از کل واردات ایران از شورا از این کشور صورت گرفته است.
بنابراین برای تأمین منافع باید تفاهم متقابل و مشارکت بخش مهمی از روابط کشورهای منطقه را تشکیل دهد، تا از طریق افزایش امنیت بیشتر در منطقه بتوانند امنیت خود را بر پایه اعتماد متقابل و گسترش همکاریهای مشترک تأمین نمایند.
از دلایل اعتمادسازی متقابل و مشارکت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- اقتصاد به عنوان عنصر ژئوپلیتیک نظام ژئو استراتژیک را احاطه کرده است. منابع اقتصادی بر تنوع اقتصادی تأکید دارند و تنوع اقتصادی به همکاریهای مختلف اقتصادی اشاره دارد. بنابراین با توجه به تک محصولی بودن منطقه مسئله امنیت منطقه به منظور مقابله با تهدیدات باید با تأکید بر جنبههای عملی و نفی اختلافات ایدئولوژیک مورد بررسی قرار گیرد.
۲- کاهش و نوسانات قیمت نفت به امنیت اقتصادی کشورهای منطقه آسیب میزند. این کلمه مبین امنیت که منبع اصلی درآمد نفت توسط این کشورها کنترل نمیشود. بلکه متغیرهای متعدد سیاسی ـ نظامی و … در آن تأثیر میگذارد. بنابراین با اقدامات دسته جمعی و مشارکت و همکاری بیشتر در سازمان اوپک میتوان از تأثیرات این نوسانات تا حدی جلوگیری کرد.
۳- اهمیت استراتژیک نفت خلیج فارس کماکان در آینده ادامه خواهد داشت لذا کشورهای صنعتی راهکارهای لازم را برای کنترل جریان نفت و قیمت آن به کار خواهند گرفت و مجموعه مسائل حساس سیاسی این منطقه را به صورت یک مرکز سیاست زده نگاه خواهد داشت بنابراین اعتماد متقابل کشورها و استفاده از فرصتهای اقتصادی برای مشارکت و همکاری هر چه بیشتر در زمینههای همگرا میتواند به عنوان ابزاری برای مقابله با بحران در منطقه باشد.
۴- با توجه به جهانی شدن اقتصاد به نظر میرسد که تهدیدات و ناآرامیهای آتی بیشتر به واسطه تعارضات منافع گوناگون اقتصادی انجام میشود نه به علت جنگ تمدنها ـ بنابراین همکاریهای اقتصادی زمینه را برای جلوگیری از تنش فراهم میکند.
۵- به دلیل حاکمیت جو بی اعتمادی کشورهای منطقه هزینه زیادی را صرف خریداری تسلیحات نظامی کردهاند. هر چند چه وابستگی به تسلیحات بیشتر شود ناامنی و نارضایتی در داخل و منطقه افزایش مییابد. اما در وضعیت کنونی نارضایتی اقتصاد با نقش عمدهای را ایفا میکند و رفاه اقتصادی به عامل اصلی برای ثبات داخلی تبدیل میشود. (ابراهیمی فر ، ۱۳۸۱،۱۰۰، ۹۷)
بنابراین باید مجموعهای از الزامات اعتماد ساز جهت ایجاد همکاری انجام شود. این اقدامات میتواند در چارچوب تأکید بر زمینههای مشترک همکاری از جمله سود دو جانبه و دستیابی به صلح و آرامش در منطقه و ثبات سیاسی تأکید شود. ارتقا اهمیت عوامل اقتصادی در معادلات سیاسی جهان باعث شده که کارشناسان اهمیت ویژهای به بخش اقتصادی و ترتیبات آن و همکاریهای اقتصادی بدهند و همکاری منطقهای را در کانون سیاست های جهانی قرار دهند.
بدین ترتیب شرایط در دوران جدید نگرش نوینی را به دنبال داشته است. نگرشی که در آن بسیاری از سیاست های منطقهای تفسیر میکند و منطقه خلیج فارس نیز در کانون این تحولات قرار دارد و برای دسترسی به منابع و یا برای ماندن نیاز به همگرایی استفاده از فرصتها و تأکید بر منافع مشترک دارد. بنابراین برای همکاری هر منطقه خلیج فارس باید مکانیزم و قاعده عمومی که براساس آن پیوندها و همکاریها صورت میگیرد بیان کنیم مهمترین قاعده برای پیوندها تکیه بر مشترکات موجود منطقه است.
در خلیج فارس همکاری در زمینههای زیر میتواند به عنوان پتانسیلی برای آغاز و تقویت همبستگی و همگرایی باشد:
۲-۱همکاری در زمینههای نفت و گاز
مهمترین ارزش و اهمیت خلیج فارس وجود منابع سرشار نفت در خلیج فارس و کشورهای حوزه آن میباشد. نفت و گاز از منابع اصلی تأمین انرژی جهان محسوب میشوند و با توجه به گسترش فرایند استفاده از این انرژی در جوامع صنعتی غرب اهمیت این منطقه را افزایش داده است. و از سوی دیگر برای رشد و توسعه استفاده از نفت و گاز به عنوان ارزانترین منابع انرژی فزونی یافته است. و این منبع و موتور توسعه جهان سوم و استمرار آن در غرب و دول صنعتی هستند، (الهی،۱۳۸۴: ۶۸)
میل به همکاری در زمینه نفت و گاز به ویژه در بین کشورهای صادر کننده بیشتر میباشد، چرا که عدم همکاری و شکاف در بین فروشندگان در مقابل خریداران میتواند بازار فروش آن ها را متزلزل و باعث کاهش قیمتها شود. در صورتی که همکاری بین آن ها باعث جلوگیری از کاهش قیمت و تسلط بر بازار میشود.
بدین ترتیب بین کشورهای حوزه خلیج فارس به خصوص ایران و کشورهای جنوبی این زمینه مساعدی است برای کنترل بازار و همکاری در صنعت نفت و تأمین امنیت صدور نفت، (سریر و هاشمی،۱۳۶۷: ۶۱) بنابراین این فرایند زمینه مناسبی را برای کشورهای این حوزه در زمینه همگرایی بیشتر فراهم میکند زیرا که این فرایند نیازمند تصمیمات جمعی و نوعی همبستگی بین صادر کنندگان اصلی نفت میباشد.
این تولید کنندگان باید با اتخاذ سیاستهای واحد آنرا در برابر مصرفکنندگان اصلی قرار دهند زیرا که موفقیت و ثبات بازار نفت بستگی به پیوند کشورهای تولید کننده با یکدیگر و همکاری و مساعدت کشورهای وارد کننده نفت دارد. توافق این دو گروه میتواند بر مبنای امنیت عرضه برای تولید کنندگان در مقابل امنیت تقاضا برای مصرفکنندگان صورت پذیرد که براساس آن مقدار تولید نفت و قیمت آن بر اساس مذاکره طرفین و به صورت یکجانبه و به نفع یک یا چند گروه تنظیم میشود.
زیرا که هم کشورهای صادر کننده و هم مصرف کننده با اطمینان از ثبات نسبی قیمتها و در نتیجه استمرار بخشیدن به درآمدهای ارزی خود، میتوانند برای بهبود هر چه بیشتر آینده وضعیت کشور خود برنامهریزی نمایند. ( نرسی قربانی، ۱۳۷۲: ۳۶۸).
از نظر گاز کشورهای حوزه خلیج فارس با حدود ۳۵ درصد ذخایر گازی جهان دارای یکی از غنیترین ذخایر در جهان هستند. رشد سریع تقاضای گاز در چندین سال گذشته و ذخایر این منطقه را برای تأمین انرژی مورد نیاز جهان اهمیت بخشیده است.
سرمایهگذاری در صنعت گاز پر هزینهتر از صنعت نفت است زیرا نفت بلافاصله بعد از تولید به آسانی قابل حمل به نقاط جهان است اما صادرات گاز تنها از طریق خط لوله و یا به صورت حمل گاز مایع ممکن است که علاوه بر این هزینههای دیگری از جمله امنیت خط لوله گاز و تبدیل کردن گاز به مایع برای حمل را دارد.
نگرانی از آلودگیهای زیست محیطی سبب شده که استفاده از گاز طبیعی پیشتر شود. و تقاضای برای گاز به شدت افزایش یابد. در حال حاضر، بسیاری از کشورها استفاده از گاز طبیعی را به عنوان یک منبع جایگزین نفت در روند توسعه مورد توجه قرار دادهاند. در منطقه خلیج فارس حدود یک چهارم از ذخایر گاز مربوط به ایران، قطر و عمان میباشد که بازار عمده مصرف گاز نیز در کشورهای اروپایی و آسیایی قرار دارند. بدین ترتیب طرحهای متعددی برای احداث خط لوله انتقال گاز از منطقه خلیج فارس به آسیا و اروپا پیشنهاد شده است از جمله خط لوله گاز خلیج فارس به اروپا خط لوله گاز خلیج فارس به آسیا. بنابراین با هر چه به سرمایه بر بودن این خط لولهها به نفع کشورهای منطقه است که در احداث خط لوله گاز با یکدیگر همکاری کنند. (جعفری ولدانی۱۳۸۲: ۱۶۵- ۱۶۴)
بنابراین همکاریها در زمینه صنعت نفت و گاز بین کشورهای منطقه، از یکسو میتواند در ابعاد و گسترده مالی ـ تکنولوژی، تبادل نیروی انسانی، مبادله اطلاعات و تجربیات در کلیه بخشها صورت گیرد. سرمایهگذاری مشترک در زمینه بهرهبرداری از حوزههای نفتی و گازی همجوار در منطقه میتواند سرلوحه این همکاریها قرار گیرد. علاوه بر این بین ایران و کشورهای جنوبی منطقه مخازن مشترک نفت و گاز وجود دارد. میدانهای مشترک نفت و گاز ایران با همسایگان در شمار ارزشمندترین منابع تولید درآمد و ثروت ملی به حساب میآیند. مسألهای که در ارتباط با مخازن مشترک باید مدنظر داشت، فقدان رژیم حقوقی مشخص برای بهرهبرداری از این مخازن است. این امر سبب افزایش هزینه بهرهبرداری از میدان ها در طول زمان میشود. به ویژه زمانیکه کشور همسایه بهرهبرداری از یک مخزن مشترک را زودتر آغاز کند، این اقدام سبب پدیده مهاجرت نفت و گاز میشود. (میرترابی۱۳۸۴: ۱۶۳)
بنابراین اقدام برای تأسیس یک رژیم حقوقی خاص برای استفاده از میادین مشترک میتواند به عنوان گامی برای همگرایی منطقهای محسوب شود.
آنچه که بیش از هر چیز در خلیج فارس نقش مهم دارد و هیچ عاملی وجود ندارد که بتواند در نظام منطقهای خلیج فارس با آن رقابت کند، نفت میباشد. نفت اساس موجودیت این منطقه و بعد اهمیت بینالمللی آن است که بدون وجود این ماده منطقه اهمیت کنونی را نداشت.
نفت رگ حیاتی اقتصاد و امنیت در منطقه میباشد، کشورهای نفتی خلیج فارس برای صدور نفت خود به کشورهای صنعتی وابستهاند و همچنین کشورهای صنعتی برای تأمین انرژی به این ماده حیاتی وابستگی زیادی دارند. بنابراین همکاری در این زمینه، میتواند نقش مهمی در همگرایی داشته و فرصتی برای همکاری مشترک است. زیرا با سیاستهای مشترک نفتی و عدم کارشکنی، منجر به افزایش بهای نفت حجم سرمایه این کشورها را گسترش داده و توان سرمایهگذاری را بالا برده و در بخش سرمایهگذاری صنعتی بر ایجاد کارخانههای مونتاژ استفاده میشود.
از طرف دیگر تفاوت سرمایهگذاری کشورهای تولید کننده نفت با صادر کننده نفت باید به این نکته اشاره کرد که کشورهای صادر کننده نفت به هنگام سرمایهگذاری در کشورهای صنعتی اغلب میتوانند در صنایعی سرمایهگذاری کنند که در حال ورشکستگی است و دست پایین تلقی میشوند و اجازه استفاده از امتیازات متعدد نظیر استفاده مجانی یا کم هزینه از زمین، تضمین حمایت از سرمایه و صدور سرمایههای حاصل از آن را اغلب ندارند. بنابراین سرمایه حاصل از فروش نفت، نه تنها باعث افزایش قدرت تصمیم گیری آن ها نشده است بلکه وابستگی آن ها را نیز افزایش داده است(ابراهیمی فر،۱۳۸۱: ۶۲).
با این توصیف این کشورها میتوانند با افزایش همکاری در زمینههای مختلف از قدرت تصمیمگیری و تعیین کنندگی بیشتری برخوردار شوند.
۳- همکاری جهت حفظ محیط زیست خلیج فارس
امروز از تهدیدات مهمی که زندگی بشر را به مخاطره انداخته و باعث گسترش بیماریهای مختلف و … شده است، آلودگیهای زیست محیطی میباشد. خلیج فارس نیز به دلیل محیط بسته آن و گسترش میزان تخلیه زبالههای شهری و صنعتی، استخراج نفت، برخورد کشتیها جزو آلودهترین مناطق جهان میباشد و محیط زیست آن را با مشکل مواجه ساخته است.
میزان نشت نفت سالیانه در منطقه خلیج فارس و دریای عمان حدود ۲/۱ میلیون بشکه میباشد، که براساس آمارهای جهانی در حال حاضر میزان آلودگی این منطقه دریایی از حیث آلودگی نفتی ۴۷ بار بیشتر از حد متوسط بینالمللی اقیانوسهاست.
به همین خاطر سازمان بینالمللی دریانوردی طی پنجاه و ششمین اجلاس کمیته حفاظت محیط زیست دریایی با تصویب قطعنامه (۵۶) ۱۶۸ Res منطقه خلیج فارس و دریای عمان را به دلیل حساسیتهای زیست محیطی در سال ۲۰۰۷ به عنوان منطقه ویژه دریایی معرفی کرده است: لذا شناورهایی که قصد ورود به منطقه را دارند ملزم به رعایت استانداردهای بینالمللی و منطقهای ویژه این مناطق هستند. مناطقی که به عنوان منطقه ویژه دریایی انتخاب میشوند پتانسیل لازم را برای تجمع و بقای مواد مضر در مدت زمان طولانی را دارند و شرایط اکولوژیکی منطقه حاکی از لزوم حفاظت و حمایت از اکوسیستمها و زیستگاههای آن است. (محیط زیست خلیج فارس،۱۳۸۸: ۳۲).
از زمانی که دانشمندان از آسیب های فراوانی که به محیط زیست جهانی وارد آمده آگاه شدند نیاز به تشکیل رژیمهای زیست محیطی رو به فزونی نهاده است. با وجود رژیمهای زیست محیطی متعدد متنوعی که برای حمایت از محیط زیست جهانی تشکیل شده است، همچنان موضوعاتی چون آلودگیهای نفتی، افزایش دمای زمین و ….از معضلات زیست محیطی می باشد.
این آسیبها و لزوم حفظ محیط زیست نیز در منطقه خلیج فارس از مسایل مطرح بوده و میتواند مبنایی برای همکاری و همبستگی و همگرایی این کشورها باشد. آلودگی محیط زیست مورد توجه جامعه بینالملل نیز میباشد.
در ارتباط با خلیج فارس مسایل زیست محیطی فراوانی را میتوان برشمرد که عبارتند از:
۱- آلودگیهای نفتی ناشی از اکتشاف، استخراج و پالایش نفت
۲- آلودگیهای ناشی از صادرات و تردد نفتکشها
۳- آلودگیهای ناشی از حوادث غیر مترقبه اعم از نفتی و غیر نفتی
۴- آلودگیهای ناشی از جنگهای خلیج فارس
با توجه به عمق کم خلیج فارس، این حوادث صدمات زیادی را به اکوسیستم آن وارد ساخته است. کاهش ذخایر شیلاتی، نابودی بخشی از جنگهای حرا، تخریب زیست گاه های ساحلی و … از این جملهاند. طبیعتاً بدون همکاری کشورهای این حوزه حفاظت از محیط زیست امکان پذیر نمیباشد. به همین دلیل در سال ۱۹۷۸ بنا به ابتکار ۸ کشور ساحلی منطقه شامل ایران، امارات، عربستان و … سازمان منطقهای حفاظت از محیط زیست دریایی را پیریزی کردند. اما یا وقتی تحولات و کشمکشها در بعد منطقهای در سالهای بعدی ضرورت افزایش همکاری را ارتقاء داده است(زمردیان و شیخ الاسلامی،۱۳۷۳: ۱۵۷).
مهمترین منابع آلاینده خلیج فارس و تخریب اکوسیستم آن عبارتند از:
چالش ها یران و شورا- قسمت ۴