روان شناسان مشهوری مانند جیمز[۱] (۱۹۰۲) و آلپورت (۱۹۵۰) از تجربه دینی و مطالعه این تجربه ها سخن گفته اند، با این حال برای مدت های طولانی مطالعه دین و معنویت، در روان شناختی مورد توجه چندانی قرار نگرفته بود. پارگامنت و ساندرز[۲] (۲۰۰۷) دلیل این مسئله را چنین مطرح میکنند، اول اینکه بعضی از روان شناسان معتقدند که روان شناسی یک علم است و از روش های علمی دقیق استفاده میکند اما علوم دینی بیشتر جنبه فلسفی دارد، دوم اینکه در قرن بیستم روان کاوی و رفتارگرایی دو رویکرد غالب در روان شناسی بودند و این دو دیدگاه نیز تجربه دینی را نادیده می گرفتند، بنابرین مطالعه معنویت کمتر مورد توجه روان شناسی قرار گرفته بود (شریفی، ۱۳۸۸).
ابراهیمی قوام و خطیب زاده (۱۳۹۲) در تحقیقی نتیجه گرفتند که؛ عدم توجه و بی احترامی، آزار و اذیت و انواع سوء استفاده از آنان، محدودیت و محرومیت شدید، سردی روابط و کم محبتی، تبعیض قائل شدن و آشفتگی خانواده از عوامل فرار دختران بود. همچنین کونگ[۳] (۲۰۱۳) در تحقیقی در زمینه پدیده فرار نوجوانان و جوانان در سنگاپور نتیجه گرفت که؛ مهمترین عامل در خانه، خانواده و محیط و گاهی نگرش و هویت یابی فرد در برخورد با مشکلاتی نظیر خشونت بود.
بنابرین عوامل مختلفی در شکل گیری فرار دختران مطرح است و پژوهش های مختلفی در این زمینه صورت گرفته است. از جمله این عوامل می توان به ویژگی های روانی و شخصیتی دختران، وضعیت خانوادگی (از لحاظ صمیمت و ارتباط با یکدیگر) آنان و میزان پایبندی به مباحث دینی در بین افراد خانواده دختران فراری اشاره کرد.
با توجه به آنچه گفته شد در این پژوهش هم این سؤال مطرح است که آیا همبستگی خانواده، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران تفاوتی دارد؟
۱-۳- اهمیت و ضرورت تحقیق
پدیده فرار یکی از مهمترین فرآیندهای سوء رفتار و فقدان پایگاه سالم اجتماعی و توجه نکردن به تأمین نیازهای اولیه روانی و جسمانی دختران است. این معضل نوظهور نیست و در هر جامعه ای که به نوعی با آسیب ها و ناهنجاری ها دست به گریبان است، بروز میکند و به دنبال انواع جرایم و انحرافات اجتماعی را یدک می کشد. ماهیت فرار را می توان نوعی ساز و کار اجتماعی یا نوعی واکنش حیات بخش و جبرانی خواند که آدمی برای نجات و رهایی خود از رنج به آن تن میدهد. پناه بردن نوجوان به خیابان ها به علت رهایی از رنج و آلام درون منزل را، کارل هونای[۴] (۲۰۰۲) در نظریه خد نوعی تضاد درونی فرد میداند. تضاد به این معنا که از یک طرف جوان خواهان استقلال و از طرف دیگر خواهان همبستگی است. حل نشدن این تعارض باعث می شود که او راهی جز فرار و مأمنی ایمن تر از آن نیابد. هر چند اگر نوجوان توانی را در خود یافت که این دو را در محیط خانه و مدرسه تلقین کند تن به فرار نمی داد. به همین دلیل فرار را می توان نوعی اختلال رفتاری دانست که در روابط با واکنش های سازگارانه، خود را به صورت عامل آشفته کننده نشان میدهد (صفرزاده، ۱۳۹۰).
خانواده یکی از رکن های اصلی جامعه به شمار می رود و دستیابی به جامعه سالم آشکارا در گرو سلامت خانواده است و تحقق خانواده سالم به برخورداری افراد آن از همبستگی خانواده، سلامت روان و جهت گیری مذهبی بر میگردد. سلامت خانواده در پناه زندگی توأم با برقراری ارتباط محکم و دائمی بین زن و مرد که ازدواج نامیده می شود برقرار میگردد. امروزه بروز اختلافات زناشویی افزایش داشته که این مورد لزوم بررسی علل تعارضات خانوادگی و زناشویی را مطرح می کند (مؤمنی، ۱۳۸۸).
طبق دیدگاه سیستمی، خانواده مجموعه ای از عناصر به شمار می رود که در این مجموعه هر یک از عناصر دارای نقش های تعریف شده و در عین حال پویا هستند. السون (۱۹۹۹) با نگاه سیستمی به ارائه مدلی پیرامون ارتباطات خانواده پرداخته که این مدل مشتمل بر سه بعد انسجام خانواده، انعطاف پذیری خانواده و ارتباط در خانواده است. انسجام یا همبستگی در این مدل نشان دهنده پیوند عاطفی میان فرزندان و والدین است و شامل مؤلفه های رابطه عاطفی، تعامل خانوادگی، روابط زناشویی، روابط والدین و فرزند، میزان تعامل به لحاظ زمان و مکان، نوع دوست و علایق و نهایتاًً نحوه گذراندن اوقات فراغت میباشد (سعیدی و حسن زاده، ۱۳۸۵).
در مدل سلامت روانشناختی که در سال های ۱۹۷۰ متولد شد به طور صریحی بر نقش جنبههای زیستی، روانشناختی و اجتماعی در موضوع سلامت روان و یا نابهنجاری تأکید گردیده است. در همین ارتباط، اینگل در سال ۱۹۷۷ مدعی گردید که سلامت و بیماری نتیجه دخالت همزمان عوامل بیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی است. از نظر اینگل استعداد ژنتیکی افراد در تعامل با عوامل رفتاری، استرس ها، حمایت های اجتماعی و نحوه ارتباط با همسالان در رشد بیماری یا پدیدآیی سلامت بدنی/ روانی نقش بازی میکنند. در دیدگاه روانشناسی مثبت نگر مفهومی تحت عنوان بهزیستی در سلامت روان مطرح گردید. روانشناسان مثبت نگر معتقدند که بهزیستی و اختلال روانی را نباید دو سوی یک پیوستار دانست. آنان در همین زمینه معتقدند که بهزیستی ذهنی میتواند عاملی محافظتی در برابر اختلال روانی و شرطی برای دستیابی به سلامت روان باشد (جاگر[۵]، ۲۰۱۰).
سلامت روان یکی از مؤلفه های مهم بهداشت عمومی است و بهداشت روان، توانایی برقراری توازن در زندگی و مقاومت در برابر مشکلات است .مشکلات روانی، فشار قابل ملاحظه ای را بر افراد وارد میکند به طوری که پیشبینی می شود در سال ۲۰۲۰ افسردگی بعد از ناراحتی قلبی بالاترین میزان هزینه ها را در سیستم بهداشتی جوامع به خود اختصاص میدهد (حسن طهرانی، ۱۳۹۱).
امروزه متخصصان علوم انسانی و خصوصاًً روان شناسی علاوه بر ابعاد زیستی و اجتماعی برای انسان بعد چهارمی را نیز به عنوان موجود معنوی در نظر گرفته اند که بیانگر اهمیت معنویت و ایمان برای انسان در زندگی میباشد. انسان همواره نیاز به یک منبع و اتصال به کل دارد. آرامش زندگی در گرو برآوردن نیازهاست. بدون شک جهان معاصر تفاوت های کیفی با دو یا سه دهه پیش دارد، زیرا با پیشرفت تکنولوژی رایانه ها وارد همه قسمت های زندگی شامل کار، مطالعه، اوقات فراغت و فعالیت های اجتماعی شده است (شک[۶] و تانگ[۷]، ۲۰۰۸).
در این پژوهش هم مقایسه همبستگی خانواده، سلامت روان و جهت گیری مذهبی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران مورد بررسی قرار میگیرد.
۱-۴- اهداف تحقیق
۱-۴-۱- هدف اصلی: مقایسه همبستگی خانوادگی، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی در دختران فراری مستقر در مراکز نگهداری بهزیستی و عادی شهر تهران
۱-۴-۲- اهداف فرعی:
– مقایسه همبستگی خانوادگی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران
– مقایسه سلامت روانی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران
– مقایسه جهت گیری مذهبی در بین دختران فراری و عادی شهر تهران
۱-۵- سؤال های تحقیق
۱-۵-۱- سؤال اصلی: آیا همبستگی خانوادگی، سلامت روانی و جهت گیری مذهبی در بین دختران فراری مستقر در مراکز نگهداری بهزیستی و عادی شهر تهران متفاوت است؟