هندی در آنها بسیار بالاست و فهم رابطهی دو مصراع آنها دشوار است». مهمترین شاعران این روش عبارتند از: اسیر شهرستانی، قدسی، محمد قلی سلیم و بیدل دهلوی (شمیسا، ۱۳۷۷: ۱۹۲).
«گاهی انقلابها و جریانات اجتماعی باعث تغییر سبکها میشود؛ سبک هندی که از اوایل قرن یازدهم تا اواسط قرن دوازدهم به مدت صد و پنجاه سال در ایران و هند و آسیای صغیر معمول بود، در نتیجه همین انقلابهای اجتماعی به وجود آمد. «با روی کار آمدن حکومت صفوی و رسمی شدن مذهب شیعه، شاهان صفوی جز شعرهای مذهبی به دیگر انواع شعر درباری، عرفانی و عاشقانه بیتوجهی کردند و این باعث شد که شعر دیگر در انحصار طبقه خاصی نباشد و اصناف گوناگون مردم به شعر روی آوردند». (انوشه، ۱۳۷۶: ۷۹۵).
«به دلیل گستردگی حوزه زمانی و مکانی سبک هندی، تنوعاتی در این سبک پدید آمد که باعث پیدا شدن تمایزاتی میان شعر شاعران پیرو سبک هندی مقیم ایران و هند شده است. گروهی سبک متداول شاعران ایرانی این دوره را سبک صفوی نامیدهاند و سبک هندی را دربارهی پیروان هندی این شیوه به کار بردهاند؛ و در تقسیمی دیگر سبک شعر این دوره، سبک صفوی نامیده شده که برای آن، دو شاخهی سبک صفوی ایرانی یا اصفهانی و سبک هندی قائل شدهاند. در شاخهی هندی این سبک به دلیل بومی نبودن زبان فارسی در هند و محیط فرهنگی آن جا، زبان شعر پیچیدهتر و اغلب با لغزشهای دستوری و گاه سستی کلام همراه است. این نکته نیز گفتنی است که اگر چه در ایران در سدۀ دوازدهم هجری در قبال سبک هندی و انحطاطش واکنشی نشان داده شد اما نفوذ این سبک در پاکستان و تاجیکستان و افغانستان تا دوران اخیر ادامه داشته است» (انوشه، ۱۳۷۶: ۷۹۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در پیدایش سبک هندی عواملی چون مذهب، سفر شاعران به هند، توسعهی شهر اصفهان، رفاه اقتصادی و علاقه شاهان صفوی به فرهنگ را میتوان دخیل دانست. توضیح آنکه، حکومت صفویه به شعر مدحی و درباری توجه نداشت و با آمیزههای سنتی عرفانی در تضاد بود؛ همین امر باعث شد شعر از دربارها خارج شود و همهی اصناف حق ادعای شاعری یابند و توجه آنان به امور جزئی و پند و اندرز و…معطوف شد. از طرفی عدم درآمد از شعر مدحی باعث شد که شاعران به دربارهای هند روی برند و آشنایی آنها با تفکرات هندوان نیز تا حدودی در تغییر سبک دخیل گشت. رفاه اقتصادی مردم نیز علتی شد تا هر کس به وسع خود به نحوی به ادبیات و شعر و شاعری بپردازد و شعر در میان عامه رواج یابد وهمهی این عوامل کمکم زمینه پیدایش سبک هندی را به وجود آورد.
«قالب شعر در سبک هندی، «تک بیت» است که شکل غزل مییابد و به این صورت در یک بیت کامل میشود. منتهی این ابیات وقتی در کنار هم قرار میگیرند، قالب غزل میسازند. شاعر در این راستا میبایست مصرع اول را با مضمونی تازه بیان کند تا مطلب او جدید باشد. این امر باعث میشد که روز به روز امکان شاعران برای ایجاد روابط تازه محدودتر شود و آنان به سراغ ربط دادن امور دورتر بروند و کمکم در ورطهی تعقید و اغراق افتند و ابهام در شعر به وجود آید. به این جهت است که میگویند در سبک هندی ابهام وجود دارد» (شمیسا، ۱۳۷۵: ۲۸۷-۲۸۶).
«این سبک که گاهی آن را به دو دوره مکتب وقوع و سبک هندی تقسیم میکنند، ویژگیهای تازهای مانند کاربرد زبان و تعبیرات عامیانه، جزئی گویی و جزئی نگری و مضمون سازی و نازک خیالی، بازی با کلمات و چیستان سازی و معما آفرینی و … را در شعر فارسی را میدهد». (درگاهی، ۱۳۸۳: ۵۴-۳۵).
«مهمترین مختصات سبک هندی را از نظر زبانی اینگونه بر شمردهاند: رو آوردن طبقات مختلف مردم به شعر، وسعت دایره واژگان شعر و خارج شدن بسیاری از لغات ادبی قدیم از دایره آن. از نظر فکری شعر این دوره معنی گراست و توجه به معنی بیش از توجه به زبان است. شاعران این دوره، عموماً مضمون سازند و از هر چیزی که در عالم طبیعت وجود دارد؛ برای مضمون سازی استفاده میکنند. طول و عرض معنا در شعر این دوره از یک بیت بیشتر نیست. از نظر ادبی باید گفت سبک هندی به بدیع و بیان زیاد توجه نمیشود و هر چند که اساس این سبک بر تشبیه است؛ از سایر عناصر بیانی و بدیعی جز به صورت طبیعی استفاده نمیشود. صنعت تلمیح بیش از صنایع دیگر مورد توجه است و قالب مسلط این دوره غزل است. اما غزلی که در مقایسه با گذشته آرای تعداد ابیات بیشتری است و تکرار قافیه نیز در آن امری طبیعی است. اساس سبک هندی را تمثیل دانستهاند یعنی؛ ممثل کردم مطلبی معقول به صورت محسوس. معروفترین شاعران این سبک کلیم کاشانی و صائب تبریزی هستند» (زیبنده، ۱۳۹۰).
۲-۶-۶ سبک شعر دورهی بازگشت
«سبک بازگشت در بسیاری از تحلیلهای امروز، به طور معمول چون با مهر تقلید – آن هم به مفهوم رایجش- شناخته میشود، گاهی حتی از سبک هندی نیز بیشتر مورد بی مهری و کم توجهی شده است. این سبک گرچه بر تتبع و تقلید استوار است و گاهی ایستایی و افت در شعر این دوره ایجاد کرده، اما صدور این احکام کلی، ما را از دستیابی به ظرایف و بعضا «اطلاعات موجود در آن محروم می_نماید. هر اثر ادبی به محض قرار گرفتن در دایره ادبیات- چه اصیل و چه تقلیدی- خواه ناخواه و کم و بیش از جهاتی، آیینه روزگار خویش و طرز فکر و رفتار مردمان زمان خود است. تک تک این متون، به شرط داشتن ویژگیهای ادبی باید مورد کاوش و سنجش قرار گیرند تا هم برخی از ناگفتههای تاریخ آن دوره به دست آید و هم خصوصیات زبانی و ادبی روزگار متن بهتر شناخته شود» (مسجدی، ۱۳۸۶: ۱۶۳-۱۳۷).
شاع
ران دوره قاجار به زعم خود، جهت رهایی ادبیات از چنگال ابتذال و تدنی سبک هندی چاره را در رواج ادبیات قدیم دیدند و از این رو در قصیده به تقلید قصاید سبک خراسانی قرن پنجم و ششم و در غزل به تقلید غزلیات سبک عراقی پرداختند. تتبع شاعران این دوره در مختصات شعری فصحای قدیم و مخصوصاً مختصات زبانی سبک خراسانی، باعث پیدایش سبک شناسی در ایران گردید. دورهی بازگشت ادبی از نیمه قرن دوازدهم آغاز و تا پایان قرن سیزدهم ادامه داشت.
شعر دورهی بازگشت دارای سبک نوینی نیست، اما در تاریخ ادبیات دورهی بین انقراض صفویه تا آغاز سلطنت فتحعلی شاه را که از نظر شعری دورهی بسیار ضعیفی است دورهی فترت مینامند. با روی کار آمدن سلسله قاجار و تثبیت حکومت مرکزی در ایران جنبشی در ادبیات پیدا میشود. عبدالوهاب نشاط که کلانتر اصفهان بود، انجمن ادبی نشاط را تاسیس میکند. از شاعران معروف دوره فترت هاتف اصفهانی و پسرش سحاب اصفهانی هستند.
«بدین ترتیب جنبش بازگشت در نیمهی دوم قرن دوازدهم-یعنی از اواخر دورهی افشاریه-اشاعه یافت اما رواج اصلی و اشاعهی کامل آن از زمان فتحعلی شاه قاجار به بعد است.
نهضت بازگشت دو شاخه اصلی دارد: اول قصیده سرایی به سبک خراسانی و عهد سلجوقی. شعر کسانی چون صبا و خاقانی و سروش و شیبانی از این دست است. دوم غزلسرایی به سبک عراقی یعنی تقلید از حافظ و سعدی» (شمیسا، ۱۳۷۷: ۲۰۴).
«اما در مورد تقلید در سبک بازگشت نیز باید گفت: «ادبیات هر قومی را سنتی است که باعث امتیاز آن از ادب اقوام دیگر میگردد؛ چنان که همین سنت تقلید صیغه مخصوصی به ادب پارسی داده و بیش از پیش گنجینه ادبی این مرز و بوم را غنی ساخته است. جای شک و شبهه نیست که اگر واقعاً کار این مقلدان تقلیدی صرف و ناقص، از کار شایسته استاد بوده هیچ گونه ارزش هنری نداشته باشد، وجود و عدم آن علی السویه است، ولی اگر با همه نقص کار دارای جهات امتیازی باشد آن وقت دیگر نمی_توان وجود آن را بیهوده دانست و ارزشی برای آن قائل نبود» (وصال به نقل از مسجدی، ۱۳۸۶: ۱۶۳-۱۳۷).
۲-۶-۷ سبک شعر نو در دوران معاصر
«تحول اجتماعی مهمی که میتوانست تفکر و در نتیجه سبک را تغییر دهد؛ انقلاب مشروطه بود. انقلاب مشروطه یکی از مهمترین عوامل تغییرات اجتماعی و سیاسی و مخصوصاً فرهنگی در تاریخ ایران است و از این رو مهمترین تغییر سبکی را در پی داشت که سبک نو در شعر و نثر است. به این معنی که یکسره ادبیات به دو بخش کهن و نو تقسیم شد». (شمیسا، ۱۳۷۷: ۲۲۹).
۲-۷ زمینهها و بسترهای شکل گیری سبک هندی
«درک ماهیت و چگونگی شکل گیری سبک شعر فارسی عصر صفوی که به «سبک هندی یا اصفهانی» مشهور است، مستلزم تأمل در بسترهای سیاسی و اجتماعی به وجود آورنده آن از دو سده و اندی پیش است. توفان سهمگین مغول از شرق تا غرب جغرافیای فرهنگی ایران و سایر بلاد اسلامی را در نوردید و علاوه بر به جا گذاشتن ویرانیها، موجد تحولاتی دیر پا در عرصه فرهنگ شد؛ به گونهای که بر آمدن دولت صفویه با شعارهای دینی شیعی، یکی از نتایج دراز مدت آن بود که در غیاب نظام خلافت، امکان بروز و ظهور مییافت، چیزی که دانشمندان، تاریخ دانان و منتقدان، کمتر به آن توجه کردهاند، اما تأثیر مخرب خود را در فرهنگ و ادب به جا گذاشت. در مسیر این یورش برق آسا، اغلب مراکز علمی و ادبی ایران، شهرهایی که از شرق به غرب در نوار شمالی فلات قاره ایران قرار داشتند، مانند بخارا و سمرقند، غزنین، طوس، سرخس، نیشابور، ری، قزوین، تبریز نابود شد و نظامیهها و کتابخانههای آنها از بین رفت و حاکمان فرهنگ پرور این شهرها نیز پراکنده شدند. در نتیجه، اضمحلال سیاسی، فروپاشی فرهنگی را نیز رقم زد و چنانکه دیده میشود، تا چندین قرن بعد نیز هیچ کدام این شهرها نتوانست عظمت و شکوه فرهنگی گذشته خود را بدست آورد و شاعری بزرگ و نویسندهای چیره دست در دامن آنها پرورده نشد. اگر سعدی، حافظ و خواجو توانستند به بلوغ هنری برسند، در سایه امنیت سیاسیای بود که اتابکان فارس با دادن باج و خراج، فارس و شهرهای اطراف را از موج نخستین و ویرانگر مغولان در امان نگه داشته بودند. محققان بزرگی به مسأله آغاز انحطاط فرهنگی و بحران ادبی در تمدن ایرانی در دوران بعد از مغول اشاره کردهاند». (شفیعی کدکنی،۱۳۸۰: ۳۱) .
۲-۸ دلایل بی توجهی پادشاهان صفوی به شعر و فرار شاعران
۲-۸-۱ ترویج مذهب شیعه و تثبیت مبانی ایدئولوژیک
«به عقیده من علت عمده بی توجهی سلاطین صفوی به شعر و شاعری توجه عمده آنها به تثبیت و تحکیم مبانی ایدئولوژیکشان برای استقرار حکومتی متمرکز و نیرومند بر قلمروی وسیع و یکپارچه بوده مورد توجهشان واقع میشده … حکومت صفوی تجلی یک مبارزه عقیدتی تقریباً هزار ساله بود که امروز وقت به فعل درآوردن ادعایشان بود. بدین جهت آنها توجه عمده خود را نخست برروی سامان بخشیدن به چهار چوب ایدئولوژیک و سپس بر روی محملها و سدهای نشر اندیشه خویش که همانا عوامل نظامی، سیاسی، فرهنگی بود متمرکز کرده بودند و دلیل ما بر این مدعا همین که بزرگترین اندیشمندان شیعی چون میرداماد، شیخ بهایی، ملاصدرا و … در طول حیات همین سلسله پیدا شدند و عمدتاً از میان همین کسان نیز رایزنان حکومتی صفویه بودند». (شمس لنگرودی، ۱۳۷۱: ۲۲-۲۱ ).
«دودمان صفوی بر حسب سیاست خود و ضدیتی که با نیروی عظیم معنوی آل عثمان یعنی آیین سنت داشتند، بیشتر ه
م خود را صرف ترویج مذهب شیعه میکردند و کمتر به شعر و ادب میپرداختند». (آرینپور، ۱۳۷۲: ۷).
«در عصر صفویه چون طبقه مداحان و ادبای رسمی جای خود را به صوفیان ولایت شعار داد، شعر هم جز در آنچه میتوانست خادم مذهب و مروج سیاست حکومت باشد نقش مقابل ملاحظهای نیافت». (زرین کوب، ۱۳۶۷: ۱۰۱).
۲-۸-۲ نخست بعضی از شاهان صفوی
«(شاه تهماسب) مردی بود لئیم و بسا از بامداد تا شام را به رسیدگی دفترها میگذراند تا طلبها را تا آخر دریافت و ذخیره کند. خست او باعث شد که مستمری سپاهیان را در چهارده سال آخر از پادشاهی خود نپردازد … پادشاه دین پناه شاعران را به بهانه آن که مبالغه گر و دروغ پردازند به خود راه نمیداد اما حقیقت حال آن بود که نمیخواست سیم و زری که انباشته بود صرف آنان شود و در همین حال چنان به ارباب دانشهای عقلی بی اعتنا بود که بسیاری از دانشمندان ایران در عهد وی از کشور بیرون رفتند». (صفا، ۱۳۵۶: ۱۶).
۲-۸-۳ توجه به زبان عربی
«در عهد صفوی جریانی پیش آمد که اشتغال به ادب عربی و تألیف و تدوین کتابهای فراوانی را بدان زبان و فنون وابسته بدان افزایش بسیار داد و آن مهاجرت خاندانهای متعددی از عالمان شیعی جبل عامل و بحرین و مرکزهای شیعی عراق عرب به ایران و سکونت در شهرهایی مانند تبریز و شیراز و قم و مشهد و اصفهان. این عالمان تازی گوی در تعلیم و تألیف، طبعاً به زبان عربی سخن میگفتند و شاگردان و تربیت شدگان آنان نیز همین رسم را دنبال میکردند، این است که در این دوره که عهد بی اعتنایی به ادب پارسی بود، دوره احیای مجدد زبان و ادب عربی و فنون وابسته به آن در ایران است. (صفا، ۱۳۵۶: ۳۶۷ )» لازم به یادآوری است که در همین زمان زبان رسمی دربار هند زبان فارسی است.
۲-۸-۴ توجه بیش از حد به علمای مذهبی و کم توجهی به شاعران
«مؤلف کتاب سلم السموات که خود معاصر شاه عباس اول بود، خاطر نشان میکند که بر خلاف ملوک ماضیه چون سلاطین و ملوک متأخرین را حفظ قواعد دین و تربیت علمای مجتهدین بر مراعات حال شعرا و استماع مفتریات ایشان غالب است چندان التفاتی به مقامات ایشان نیست». (زرین کوب،۱۳۶۷: ۱۰۱).
«هم شاهان و بزرگان دولت آن عهد به جای توجه به ادب، بیشتر مصروف تربیت و نگهداشت عالمان دین بود و این تربیت و بزرگداشت را سیاست دینی صفویان و نیازشان به تقویت بنیاد تشیع ایجاب میکرد و طبعاً زیانش به حوزههای علوم عقلی و به ادب و شعر متوجه میشد». (صفا، ۱۳۶۷: ۴۹۵ ).
۲-۹ وجه تسمیه سبک هندی
از بررسی نوشتههای گوناگون در باره نام گذاری این سبک، سه نظر به دست میآید:
۱- نظری که محل تولد و رشد این طرز را ایران (و در اصفهان) میداند و به این سبب آن را سبک اصفهانی مینامند.
۲- نظری که محل تولد و رشد این طرز را هندوستان دانسته و بدین سبب آن را سبک هندی مینامند.
۳- نظری که این طرز را نه بر آمده از یک شهر و سرزمین، بلکه برآیند تاریخی شعر فارسی و زیبایی شناسی هندی میداند.
«گروه اول عقیده دارند که چون بیشتر شاعران این سبک در اصفهان ساکن بودند و در آنجا بالیده و برخی از آنها مثل صائب حتی پس از مرگ در آنجا مدفون هستند، سزاوار است این سبک، اصفهانی نامیده شود (از جمله مدافعان این نظر مرحوم امیری فیروز کوهی است (فیروز کوهی، ۱۳۳۱).
گروه دوم پرورش شاعران در دربار هند و تشویق شاعران گورکانی را عامل اصلی پیدایش سبک هندی میدانند». (از جمله یحیی آرین پور) (آرینپور،۱۳۷۲: ۸).
اما به طور کلی نام گذاری سبکهای شعر فارسی به شیوه کنونی (عراقی و…) از چند دیدگاه قابل تأمل و بررسی است و نارساییهایی نیز دارد که باز نگری اساسی آن ضرورت دارد و جای یک تقسیم بندی اصولی خالی است و نیاز آن به خوبی حس میشود تقسیم بندی سبکهای شعر فارسی بر پایه محل پیدایش و چهار چوب جغرافیایی دو دشواری عمده دارد:
یکی اینکه از اسم این سبکها نمیتوان به محتوا و ویژگیهای آن پی برد و نام سبک در بر دارنده هیچ یک از ویژگیهای آن نیست و این با موازین نامگذاری سازگاری ندارد.
دوم اینکه با وجود گستردگی جغرافیایی ایران (به ویژه ایران قدیم) محدود کردن سبکی به یک منطقه خاص ممکن است شاعران هم زمان با این سبک را که در ناحیهای دیگر و با ویژگی متفاوت اشعاری سرودهاند، بیرون از این گردونه قرار دهد. نمونه برجسته این دور افتادگی، شاعران بزرگی چون خاقانی و نظامیاند که در این تقسیم بندی جایی ندارند. اما با وجود این کاستیها دو سبک خراسانی و عراقی یک گام از سبک هندی جلوترند زیرا بر سر خراسانی و عراقی بودن آنها اختلاف نظری نیست، در حالیکه بر سر زادگاه سبک هندی اختلاف هنوز برجاست و همچنان بین هند و اصفهان معلق مانده است.
«شگفت انگیزتر این که این نابسامانی در دو سبک بعدی به اوج میرسد و حتی از این معیار ضعیف جغرافیایی هم عدول میشود و روشن نیست بر چه پایهای نامگذاری صورت میگیرد، یکی به نام «دوره بازگشت» و دیگری به نام شخص «نیمایی». حال با وجود این پراکندگی آیا باز هم باید بر سر اصفهانی یا هندی بودن این سبک به نزاع برخاست یا اینکه چارهای اساسی اندیشید». (حسینزاده، ۱۳۷۹: ۲۲).
۲-۱۰ جامعه در عهد صفویه
در تاریخ ایران دوران اسلامی عصر صفوی یکی از دورههایی است که تأثیرات عمیقی بر حیات اجتماعی و ارزشهای فرهنگی ایران از خود به جاگذاشته است و این تأثیرات حتی تا قرن معاصر ن
یز به خوبی قابل تشخیص است. جامعه صفوی یک اجتماع ترکیبی بود متشکل از عناصر، ترک، تاجیک، گرجی و … که شاه در رأس هرم جامعه قرار داشت، در قاعده هرم مردم عادی شامل دهقانان، مناطق روستایی، صنعتگران، دکانداران، تجار کوچک شهرها بودند.
« جامعه عصر صفوی، یک جامعه فضیلت سالار بود که صاحب منصبان بر اساس ارزش و شایستگیشان و نه بر اساس نسبشان منصوب میشدند به خاطر همین گرایش به فضیلت سالاری بود که عناصر مختلف و متنوع از هر طبقه و گروه و نژاد مختلف میتوانستند به مقامات و مناصب بالایی دست یابند. وجود طبقات مختلف چون علما و مشایخ و دهقانان و اصناف بازاری گروهها را بخشهای نیمه مذهبی- مذهبی رابطه و اتحاد محکمی که میان اینها به وجود میآمد بیانگر سیاست حاکمان صفوی در ایجاد مناسب با حکومت میباشد».(مشکور، ۱۳۵۶: ۶۰).
«ثبات قدرت دویست و پنجاه سالهی صفوی و پیش گیری نسبی آن دولت از ایلغار ها و قتل و غارتهای پیاپی قومهای نیم وحشی که به ایران میتاختند مایهی گسترش آبادانیها و فزونی جمعیت و روایی صنعت و بازرگانی شد، آیینها و قائده ها و قانونهایی که در آنچه به نگهبانی کشور از دستبرد یغماگران میپیوست فراهم آمد، راههای کاروان رو در درون کشور ساخته شد و شهرها آبادانیها و رباطها و کاروان سراها و جادههای بسیار در همه سوی ایران احداث گشت. در کارهای هنری صنعتی و معماری آنچنان پیشرفتی فراز آمد که آن دوران را از ممتازترین زمانهای تاریخ ایران ساخت».(صفا، ۱۳۶۷: ۷۴).
در این دوره مساجد مدارس و عمارات بسیاری ساخته شد، بسیاری از آرامگاهها و اماکن مذهبی مرمت و بازسازی شد. ساخت آرامگاههای گوناگون نسبت به مساجد در معماری این دوره متداولتر بود و احترام و اعزازی خاص به اولیاء نشان داده میشد حال آن که از معماری غیر مذهبی هم عماراتی از نوع کاخها و بالاتر از همه کاروان سراها باقی مانده است، مرمت و تزئین و زینت کاری از نقاط قوت معماری این دوره بود، با این وجود با توجه به فراوانی ثروت ایران در مقایسه با دورههای گذشته میزان این آبادانیها و ساخت و سازها کمتر است. البته بیشتر این آبادانیها و توجهها در زمان شاه عباس شکل گرفت و شاهان بعدی توجه چندانی به این ساخت و سازها نداشتند و «معماری از کمیت و حجم و تا حدودی کیفیت افت پیدا کرد» (آژند، ۱۳۸۰: ۴۴۱).
صفویان دولتی پردرآمد و ثروتمند بودند، شاه اسماعیل فردی بخشنده و گشاده دست بود ولی فرزندش شاه تهماسب مال دوست بود و به جمع مال و منال و خزینه حرص تمام داشت چنانکه در این دوران هیچ پادشاهی به اندازه او در جمع کردن بیتالمال و پر کردن خزینه از پول نقد و طلا و نقره و پارچههای نفیس و اسلحه و…سعی و اقدام نکرده بود.
«شاه عباس اول بر اثر رونق دادن به کار تجارت و اقتصاد بر درآمد خزانه افزوده بود، لیکن او ثروت سرشار دولت را صرف اصلاحات گوناگون لشکری و کشوری و احداث راهها و کاروان سراها و بناهای آباد میکرد و به همین سبب هنگام مرگش آنچه در خزینهها مانده بود با آنچه نیایش تهماسب نهاده بود توانایی برابری نداشت. با این حال ثروت دولت پس از مرگ وی به علت اصلاحاتی که کرده بود، همچنان راه افزایش میسپرد».(صفا، ۱۳۷۰: ۸۰).
خاندان صفوی در پایان عهد خود گنجینه پر ثروتی داشته و آن را در دوران طولانی فرمانروایی از راه درآمدهای حاصل از املاک متعدد، هدیههای داخل و خارج و درآمدهای دیگر فراهم آورده و ذخیره کرده بود.