۲-۳-۲-۴-۲-نظریه توانمندی سازی محله
توانمندی سازی محله به طور ویژه اشاره به تعدادی برنامه دارد که برای اولین بار درسال ۱۹۷۰ به کار گرفته شد و طی آن به مستأجرها در تصمیمگیری و مدیریت منطقه مسکونی شان کمک شد. اساس نظریههای برنامههای توانمندی سازی محلات، توسط «هوپ» بیان شده است. بدین گونه که وی بین دو بعد روابط اجتماعی افقی و عمودی تمایز قائل میشود. بعد افقی روابط اجتماعی به وسیله سطوح سازمانهای اجتماعی و کنترل های اجتماعی غیررسمی مشخص میشود و در بعد عمومی روابط محلات به منابع محلی قدرت و منفعت پیوند میخورند. نظریه توانمندی سازی محله مبتنی بر این ایده است که محلات هنگامی قویتر خواهند شد که بر منابع سیاسی و اقتصادی کنترل داشته باشند. این برنامه ها، برنامههایی هستند که تلاش می کنند قدرت محلات را به طور عمده از طریق تمرکز زدایی، مدیریت خانه داری و خدمات در محلات و مشاوره بین مدیران منابع وساکنانی که به طور منطقی به دنبال رضایتمندی بیشتری هستند افزایش دهند. از این طریق آنها تشویق میشوند که در محلات خود باقی بمانند و از منافع و امتیازات آن بهره ببرند و در قبال منطقه مسکونی شان مسئول و پاسخ گو باشند(مالمیر: ۱۳۸۸، ۱۶۳).
براساس این نظریه اگر ساکنان در اداره امور مربوط به محله شان دخالت داده شوند نسبت به مسائل مربوط به آن نیز حساس تر شده و احساس مسئولیت بیشتری خواهند کرد. درصورتی که هرچه نقش ساکنان در محله کمرنگ تر شود احساس تعلق آنها نیز کم ترشده و با بی تفاوتی از کنار مسائل مربوط به محله خواهند گذشت.
۲-۳-۲-۴-۳-نظریه باز تولید محله
«تاب»، «تایلور» و«دان هام» بر این باورند که سلامت عمومی یک محله در گرو سطح اعتماد مردم به پایههای اقتصادی آن است. چندین عامل مهم مانند میزان سرمایه گذاری در محله، منافع محله در منطقه و میزان نگهداری ذخایر منازل مسکونی در شکلدهی این بینش دخیل هستند. آنها همچنین میگویند یکی از محرکهای مهم در این قضیه میزان مشارکت مردم در سرمایه گذاری است. تصمیم برای سرمایه گذاری فردی که توسط مالکان خانه ها برای نگهداری و بهبود ملکشان اتخاذ می شود. در برخی زمینه ها تحت تأثیر تصمیم گیری سرمایه گذاری نهادهای بزرگ تر درون محله است(مالمیر:۱۳۸۸، ۱۶۲).
نظریه توانمندسازی و باز تولیدمحله در حقیقت نظریاتی هم سو هستند که تلاش میکنند با تقویت بنیادهای مربوط به زندگی اجتماعی محلات، فرصت را برای ارتکاب جرم و بزهکاری کاهش دهند. برنامه ها و پروژه های پیشگیری مبتنی بر این نظریه ها قصد دارند که با مداخله نهادهای فرامحلی از یک سو و ساکنان محله از سوی دیگر، با دست کاری فضاهای زندگی(فضای فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی)محیطی را ایجاد کنند که برای زندگی امن باشد. چنین امنیتی هم شامل پیشگیری از جرم شده و هم منجربه تقلیل ترس و وحشت از اختلال و بی نظمی در محله می شود.
۲-۳-۲-۵-نظریه محیط فقر
این دیدگاه با تعیین شاخص هایی، چون کیفیت و نوع مسکن، میزان بیکاری و فقر وتعیین محیط های فقیرنشین شهر، رابطه این محیط ها را با میزان ناهنجاری، مورد بررسی قرار میدهد. بر این اساس محلههای شلوغ و پر جمعیت حاشیهنشین که در نتیجه ایجاد خانههای محقر وکوچک ایجاد میشود، کانون بحرانها و معضلات اجتماعی هستند.فقر مادی و فرهنگی، ازدحام و شلوغی و بیکاری عدم دسترسی به مسکن مناسب از جمله عواملی هستند که زمینه را برای بزهکاری اطفال و نوجوانان فراهم میسازند و امنیت اجتماعی را کاهش میدهند( رحمت:۱۳۹۱، ۱۰۴).
۲-۳-۲-۶-نظریه مکان ویژه
در این دیدگاه به مکانهای خاص شهر،که در آن میزان جرایم بیشتر از سایر مناطق است تأکید میشود. در شهرها برخی مکان ها به دلیل موقعیت خاص، ساختار کالبدی خاص و همچنین ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ساکنان آن، عدم توازن بین جمعیت و امکانات موجود در شهرها امکان بیشتری برای وقوع جرم دارند(جعفریان و همکاران:۱۳۸۹، ۱۵۳).
به عنوان مثال نقاط گردشی و تفریحی درون شهرها و مکان هایی که دارای بیشترین ازدحام هستند، نسبت به نقاط آرام جرم زایی بیشتری دارند(شرافتی پور و عبدی:۱۳۹۲، ۲۹۶).
مطابق این نظریه مناطق درونی شهرها که شرایط محیطی مطلوبی ندارند به همراه زاغهها وحلبی آبادی های اطراف شهر که دارای تراکم های بالا و نامناسب اند به عنوان مکانهایی با بیشترین میزان جرم و بزهکاری از سوی اطفال و نوجوانان شناخته میشوند.
۲-۳-۲-۷- نظریه پنجره های شکسته
بی نظمی و بهم ریختگی فیزیکی در محلهها، وجود محیطهای کثیف، ساختمان های مخروبه و دیوارهای ترک خورده یا پنجره های شکسته خود به نوعی باعث جذب مجرمان و اعمال غیرقانونی در این محیطها میشوند. از آن جا که در این گونه مکانها به دلیل بینظمی و آشفتگی جمعیت بسیار کمی تردد میکند، نظارت و کنترل اجتماعی پایین است. از این رو مجرمان برای انجام اعمال مجرمانه خود کشش بیشتری به این مکان ها دارند. ارتباط بین محیط های شهری بی نظم و بهم ریخته و افزایش ناهنجاری به نظریه «پنجره های شکسته» معروف شده است. این نظریه اولین بار توسط«ویلسون» و«کلینگ» در سال۱۹۸۲مطرح شد(مرشدی:۱۳۹۲، ۲۰).
از نظر ایشان حساس ناامنی در محله، تنها به دلیل جرایم خشونت آمیز نیست، بلکه ناهنجاری ها و رفتارهای اخلال گرانه، چون اعتیاد، ولگردی وتکدی، عدم مراقبت و بهم ریختگی محیطی مانند وجود آشغال ها، خرابه ها گذشته از این که عامل اصلی ترس و احساس ناامنی عمومیاند به نوبه خود قطعاً زمینه رواج گسترده جرائم را نیز فراهم می نمایند(ویلسون و کلینگ:۱۳۸۲، ۱۷۹).
مطابق این دیدگاه چنانچه پنجره ای از یک ساختمان شکسته شد و همچنان تعمیر نشده رها گردد به زودی دیگر پنجره ها نیز خواهند شکست یک پنجره تعمیر نشده و شکسته خود نشانه ای از عدم کنترل فردی و جمعی است.
۲-۳-۲-۸-نظریه سفر به جرم
دیدگاه سفر مجرمانه بر پایه بررسی دو عامل مکان و فاصله سفرهایی که مجرمین برای ارتکاب جرم خود انجام می دهند، استوار است. اگرچه اصطلاح سفر مجرمانه برای اولین بار توسط «هریس» در سال۱۹۸۰به کار گرفته شد. لیکن سابقه این بررسیها به پژوهش«وایت» در سال ۱۹۳۲ بر میگردد. وی دریافت در سفرهای مجرمانه برای ارتکاب جرایم علیه اموال مسافت دورتری به نسبت سفرهای مجرمانه علیه اشخاص طی میشود(رحمت :۱۳۹۱، ۱۰۶-۱۰۷).
نکته حائز اهمیت این است که فاصله سفرهای مجرمانه به عواملی چون، نوع جرم، شیوه های ارتکاب زمان انجام و حتی ارزش اموال (در جرایم مالی)بستگی دارد. از سوی دیگر در دیدگاه سفر مجرمانه با به کارگیری مفاهیم مکان و فاصله و به کمک مدل های ریاضی امکان برآورد و پیش بینی محل سکونت مجرمین زنجیره ای و محل وقوع جرم توسط آن ها میسر میشود.
۲-۳-۲-۹-نظریه نمایش جغرافیایی
در این دیدگاه پراکندگی مکانی و زمانی جرائم مختلف در محدوده های جغرافیایی مورد بررسی قرار میگیرد تا از این طریق به کشف الگوهای رفتار مکانی مجرمان دست یابد و با رویکرد پیشگیری مکان نسبت به حل مشکلات اقدام کند(جعفریان و مرشدی:۱۳۹۱، ۱۵۳).
ثمره مطالعات جغرافیایی جرائم، نقشه های کامپیوتری توزیع جرائم در شهرها بود که دارایی مهمی برای پلیس محسوب میشوند. در این نقشه ها توزیع فضایی متخلفان و نوع جرائم آن ها نشان داده شده است که براساس این توزیع ها، برنامه های پیشگیری از جرم طراحی میشوند(شرافتی پور و عبدی:۱۳۹۲، ۲۹۵).
نظریه سفر به جرم و نمایش جغرافیایی در حقیقت نظریاتی هم سوهستند که تلاش می کنند یک نقشه جغرافیایی از توزیع جرایم در شهرها ارائه دهند.
۲-۳-۲-۱۰- نظریه مکان های جرم خیز
اصطلاح مکان های جرم خیز بیانگر مکان با میزان بالای جرم است، محدوده این مکان بخشی از شهر، یک محله کوچک یا چند خیابان مجاور یکدیگر و حتی ممکن است یک خانه یا مجتمع مسکونی باشد(زنگی آبادی و نادر :۱۳۹۳، ۱۸۲).
این محلهها به اماکنی امن به ویژه برای مصرف وتوزیع موادمخدر، فحشا، روسپی گری، قمار، اخاذی، ولگردی، نگهداری و خرید و فروش سلاح های سرد و گرم و اغفال کودکان و نوجوانان تبدیل می شوند»(شیری:۱۳۸۹، ۲۶).
این دیدگاه نخست به وسیله «شرمن»، «گارتین» و«برگر» در سال ۱۹۸۹مطرح شد و بر پایه نوعی علت شناسی مکانی جرم استوار گردید. طبق این نظریه، برخی محدوده ها یا نقاطی خاص از شهر به دلیل وجود برخی عناصر کالبدی، اجتماعی و اقتصادی دارای تعداد جرم زیاد میباشند که گرههای شهری برخی گذرها و حواشی شهر دارای این خصیصه هستند(زنگی آبادی و نادر: ۱۳۹۳، ۱۸۲).
در این نظریه یک سری عناصرکالبدی، اجتماعی و اقتصادی موجب بروز جرم میشوند و مناطقی که این عناصر در آنها مشهود است مکان های جرم خیز نام میگیرند.
فصل سوم: پیشگیری و محدودیتهای آن
۳-۱-مفهوم پیشگیری از جرم
پیشگیری به معنای به کاربردن روشهای احتیاطی برای جلوگیری از بیماریهای جسمی و روانی یا به عبارت دیگر، انجام اقدامات احتیاطی برای جلوگیری از اتفاقات ناخواسته میباشد(اشراقی:۱۳۸۹، ۸).
در لغت پیشگیری به معنای رفع، جلوگیری، مانعشدن و از پیش مانع چیزی شدن، تعریف شده است(معین:۱۳۷۷، ج۵، ۱۲۵۱).
این واژه همچنین در فرهنگ لغوی لاتین نیز به معنای مانع شدن از اینکه چیزی رخ دهد، تعریف شده است(رجبی پور:۱۳۸۲، ۱۵).
واژه پیشگیری در منابع دیگر نیز چنین معنا شده است:
ـ«جلوگیری، دفع، صیانت، مانع شدن، جلوبستن»(معین:۱۳۷۷، ج۵، ۱۲۵۱).
ـ «اقدامات احتیاطی برای جلوگیری از اتفاقات ناگوار و ناخواسته».
ـ پیشگیری یا جلوگیری کردن هم به معنای پیشدستی کردن، پیشی گرفتن و به جلو چیزی رفتن و هم به معنی آگاهکردن، خبر چیزی دادن و هشدار کردن است(بیات و همکاران:۱۳۸۷، ۹).
به لحاظ اینکه انسان دارای ابعاد گوناگون زیستی، روانی واجتماعی است و احتمال ابتلا او به اختلال و ناهنجاری در هر یک از زمینههای مذکور وجود دارد، لذا بکاربردن روشهای احتیاطی و کنترلی و انجام اقدامات پیشگیرانه در جلوگیری از ابتلا انسان به اختلال و ناهنجاریها در هر یک از ابعاد فوق در حکم نوعی پیشگیری می باشد»(فلاح بابایی:۱۳۸۲، ۱).
از طرفی تعریف مفهومی پیشگیری از جرم«به مجموعه اقداماتی اطلاق میگردد که برای جلوگیری از فعل و انفعال زیانآور محتمل برای فرد یا گروه و یا هر دو به عمل میآید. مثل پیشگیری از حوادث کار، جرایم جوانان و حوادث در جادهها و …»(رجبیپور:۱۳۸۲، ۱۵).
برخی پیشگیری از بزهکاری را شامل ابزاری میدانند که دولت به منظور مهار بزهکاری به جهت محدود کردن یا حذف عوامل جرمزا به کار میگیرد. برخی دیگر نیز معتقدند که پیشگیری در برگیرنده اقداماتی است که نرخ بزهکاری را کاهش دهد. بدین صورت که از یک سو علل اثرگذار بر بروز جرم را شناسایی کرده و از سویی دیگر ابتکارات مناسبی را برای مبارزه با این علل اعمال نماید. گروهی دیگر نیز بر این باورند که پیشگیری مجموعهای از اقدامات قهرآمیزی است که برای تحقق هدفی ویژه(مهار بزهکاری)، کاهش احتمال وقوع جرموکاهش شدت بزه در مورد علل جرایم، اتخاذ میگردد.
۳-۲- انواع پیشگیری از جرم
پیشگیری از جرم را میتوان از چند زاویه تقسیمبندی نمود. در همین ارتباط، نقطه نظرات گوناگونی وجود دارد. یکی از مشهورترین این تقسیمبندیها، تقسیمبندی «کاپلان» تحت عنوان پیشگیری سهگانه است. وی معتقد است که پیشگیری شامل سه سطح(مراحل اولیه، ثانویه و ثالثه) میباشد.
۳-۲-۱-پیشگیری اولیه
این مرحله، شامل مجموعه اقدامات، سیاستها و برنامههایی است که سعی در تغییر و کنترل شرایط آسیب زای محیط فیزیکی، اجتماعی دارد تا با بهبود بخشیدن به شرایط اجتماعی از بروز هر نوع جرمی در دیگر بخش های جامعه پیشگیری نماید. در این مرحله از پیشگیری، تلاش بر این است که افراد جامعه به سوی جرم گرایش پیدا نکنند. هدف در این سطح از پیشگیری، بهبود شرایط زندگی به منظور عدم آسیب پذیری افراد(رجبیپور:۱۳۸۲، ۲۰).
همچنین تولید ارزشهایی است که روابط سالم را بهبود بخشد. در این نوع از پیشگیری، اجتماع به عنوان یک کل و در برگیرنده تدابیری به همراه عناصرآموزشی اجتماع است. این سطح از پیشگیری مستلزم کاهش فرصتهای جرمزا، بدون اشاره به قربانیان است. در پیشگیری اولیه از جرم، توجه بیشتر به رویداد جرم معطوف است تا قربانی(هیوز،۱۳۸۰: ۳۱).
۳-۲-۲- پیشگیری ثانویه
در این مرحله، تلاشهای پیشگیرانه، در جهت کنترل افراد خاصی که در معرض بزهکاری قرار دارند، متمرکز است. بطور مثال در پیشگیری از اعتیاد، تمرکز تلاشها بر افرادی است که بصورت تفریحی مبادرت به مصرف موادمخدر میکنند، ولی هنوز به درجه اعتیاد کامل نرسیدهاند و هدف جلوگیری از سومصرف موادمخدر است، یا در کنترل بزهکاری اطفال و نوجوانان اقدامات پیشگیرانه متمرکز بر اطفال و نوجوانانی است که بنا به دلایلی در معرض بزهکاری هستند و بیم ارتکاب جرم و بروز از جانب آنها بیشتر است. در این نوع پیشگیری، هدف آن است که با بکارگیری تدابیر مناسب و با مواقعههای زودهنگام، از وقوع جرم افرادی که در شرایط بحرانی به سر میبر ند و احتمال بزهکاری از سوی آنها وجود دارد، پیشگیری کند(رجبیپور:۱۳۸۲، ۲۱).
به عنوان مثال، اطفالی که در خانوادههای از هم گسیخته و محلههای فقیر در وضعیت نامناسبی زندگی میکنند، احتمال بزهکاری و مجرم شدن آنان بیش از سایرین میباشد. در مجموع این نوع پیشگیری از پیشبینی در باب یک وضعیت جرمزا متأثر است و هدف آن نظارت بر گروه های خاصی است که ترس از ارتکاب جرم از سوی آنها میرود و در معرض مجرم شدن هستند(هیوز،۱۳۸۰: ۳۱).
۳-۲-۳-پیشگیری ثالث
در این مرحله، اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از تکرار جرم و بازسازی مجرمان میباشد. این نوع پیشگیری شامل برنامههایی از قبیل مشاوره برای زنان و بچهها، مداخلات کیفری وگروههای گوناگون میباشد. تلاشهای پیشگیرانه در این مرحله، برای جلوگیری از رفتارهای مجرمانه است تا مجرمان اصلاح و با محیط اجتماعی خود سازگار شوند و به ارتکاب مجدد جرم گرایش پیدا نکنند. این نوع از پیشگیری با توجه به اینکه ناظر بر اقدامات بعد از وقوع جرم است، در چارچوب جرمشناسی پیشگیرانه قرار نمیگیرد(هیوز:۱۳۸۰، ۳۳).
دانلود مطالب درباره نقش طراحی محیطی در پیشگیری از جرایم اطفال و نوجوانان- فایل ۷