۴-۴ عناصر تشکیلدهنده طریقت نوری
نورسی چهارعنصر اساسی یا چهار مرحله طریقت خود را بر پایه: عجز، فقر، شفقت و تفکر استوار و آن را حقیقتی برگرفته از فیض قرآن، طریقتی کوتاهتر و نزدیکتر از هر نوع طریقت دیگر میداند که این چهار مرحله در قرآن و سنت نبوی آمده است. وی ضمن بیان اهمیت و فواید آن ها برای جامعه، آن ها را در کلمات روحی و ایمانی خلاصه و بهطور مختصر شرح کرده است.[۴۵۸]
۴-۴-۱ مرحله اول طریقت نوری؛ عجز (ناتوانی)
نورسی اولین گام را به وجود آمدن عجز در وجود انسان برای رسیدن مستقیم به قدیر ذیالجلال میداند.[۴۵۹] و بارها به آن اشاره میکند و میگوید: در این طریقت عجز (ناتوانی) انسان را از راه عبودیت، به محبوبیت میرسد.[۴۶۰] نورسی طبق آیه شریفه «… فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ…» (نجم،۳۲): پس خودتان را پاکیزه نسازید. این آیه نشان از عدم تزکیه نفس دارد؛ چون انسان به اقتضای آفرینش و فطرت خود بهطور مسلم دوستدار نفس خود است. بلکه خودش را بیش از هر چیز دیگر دوست دارد و درراه نفس همهچیز را قربانی میکند و بهگونهای که شایسته معبود است، فقط از نفس خود تعریف میکند و خود را منزه و مبرا میداند و به شکلی مشابه عبادت، از نفس خود دفاع و با انکار ابزارهایی که خداوند برای عبادت و ستایش در وجود او قرار داده، بهسوی خود (نفسپرستی) منحرف میشود درنتیجه آیه شریفه درباره او است که میفرماید: «مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ»(فرقان،۴۳): (کسی که هوای نفس خود را معبود خود گرفته است) مغرور و خودپسند میشود و به نفس اعتماد میکند، بنابراین تزکیه نفس ضرورت پیدا میکند اما لازمه آن عدم تزکیه است، به این معنا که نباید نفس خود را پاکیزه جلوه داد.
- نورسی ضمن استناد و اقرار به عجز و ناتوانی در قدرت انسان به قرآن کریم[۴۶۱] میگوید: این موضوع بهحسب ظاهر درست نیست، اما مؤمن در عجز، نیرو و قوت میگیرد.[۴۶۲] لذتی است که بالاتر از آن لذتی نیست؛ و کمالیافتگان ایمان، بالاترین لذت را در عجز و بیم از خدا یافته، حتی در پیشگاه خداوند، از قوت و توان خود تبری میجویند و با عجز خود به خدای متعال پناه برده و این عجز و ترس را دو وسیله و شفیع در محضر خالق جلیل قرار دادهاند[۴۶۳] ازنظر نورسی: هر فرد مؤمنی با بصیرت خود میداند، زیبای حقیقی کیست و بهاندازه میزان فهم و ذوق خود میتواند زیبایی را بفهمد، ولی لذت پنهان در عجز است… و نمیتوان آن را با لذتهای دیگر برابر دانست.»[۴۶۴]؛ نورسی برای نمایاندن جایگاه عجز میگوید: عجز معدن نیاز و احتیاج و منبع دعا.[۴۶۵]؛ راهی که انسان را به سرانجام میرساند[۴۶۶]؛ طریقتی هدایتکننده و اتصالدهنده در کوتاهترین زمان با آسانترین وسیلهها و روشها است و همراهی عجز با فقر را دارای لذت میداند.[۴۶۷]
- نورسی اظهار عجز و ناتوانی را با نشانههایی همانند رکوع، فروتنی و سجده کردن همراه تعظیم و اخلاص در مقابل کمال و جمال تغییرناپذیر خداوند میداند. ازاینرو اگر انسان این مطلب را نفهمد، نباید خود را انسان بنامد.[۴۶۸] نمازخواندن و عبادت کردن برای پناه بردن به معبودی لمیزل و مناجات دائمی ابدی در این دنیا همانند عموم مردم و نماز را از نشانه عجز انسان فانی میداند تا با آن مناجات خود را در زوایای عالم گسترانده و آیندهاش را روشن کند و زخم ناشی از زوال، فراق محبوبان، یاران و رفیقان را پانسمان کند و با دیدن توجه رحمت رحمان و رحیم و درخواست نور هدایت خداوند، بهنوبه خود دنیای مورد انسش را فراموش کند. نورسی عجز را روزنهای جهت فعلیت اهداف نماز در نفس مؤمن تعریف میکند.[۴۶۹]
نورسی موازین عجز را درک قدرت الهی و غنای خداوند با میزان عجز، ضعف، بینوایی و نیازمندی موجود در نفس میداند؛ و بر این باور است که درجات قدرت و ثروت مطلق الهی بهوسیله عجز و بینوایی نامتناهی با عبادت و مناجات همانند عموم مردم درک و امکانپذیر میشود. هرچند این سخن را جز فرد متکبر همه میپذیرند.[۴۷۰]
- وی اظهار عجز در پیشگاه خداوند را موجب احساس زندگی و اثربخش در فاعلت انسان میداند، زیرا احساس عجز کامل، قدرت ایمان و شناخت انسان را افزایش و وظیفه فطری انسان که تکامل از راه دعا است ایجاد و تقویت میکند. ازاینرو نورسی پس از ایمان، دعا را اساس و مغز عبادت میشمارد.[۴۷۱]
- به باور نورسی، راه بندگی مانند عشق، با ابراز عجز، ناتوانی و رسیدن به خداوند میسر است، زیرا رسیدن به محبوب از راه عبادت بهوسیله عجز و ناتوانی، سالمترین و نزدیکترین راه است؛ عجز و ناتوانی، رساننده بنده به خداوند؛[۴۷۲] اساس عبادت، درک تقصیر و نقص بنده در مقابل باریتعالی است.[۴۷۳]
- به نظر وی عجز و ناتوانی اساس دعا است. دعایی که بر اساس راز بیماری، دارای اخلاص باشد و مخصوصاً دعایی که ریشه در عجز، ناتوانی، نیاز و فروتنی داشته باشد، زمان زیادی طول نخواهد کشید و مستجاب خواهد شد. بیماری سرچشمه چنین دعای خالصانه است. بیمار دیندار و مؤمنان رسیدگیکننده وی، باید از دعا استفاده کنند.[۴۷۴] به باور وی بیماری، موجب یادآوری عجز و ناتوانی انسان است و بر اساس آیه ۷۷ سوره فرقان، دعای صادقانه دارای اسباب و دلایلی است که یکی از آن ها بیماری است.[۴۷۵]
- نورسی عجز را عامل مهم رهایی انسان از خودخواهی میداند و میگوید: عجز عنصر اساسی درک مؤمن به ذات خود است، زیرا نفس دائماً خیر را به خود نسبت میدهد. این امر موجب برتر بینی، خودپسندی و تفاخر میشود. درنتیجه لازم است انسان به قصور، ناتوانی و فقر خود توجه کند و تمام محاسن و نیکیها را از طرف خداوند بداند و بهجای تفاخر و خودپسندی، سپاس گذار باشد.[۴۷۶]
- در باور وی عجز عنصر اساسی در ماهیت انسان است تا بتواند، قدرت بیانتهای خداوند را ببیند. ماهیت انسان با عجز، ضعف و نیازمندی بیحد همراه است اما ماهیت واجبالوجود، یعنی خدای مقتدر، توانمند، بینیاز و متعال در نقطه مقابل آن است.[۴۷۷] خداوند برای نمایاندن قدرت بیحد و رحمت بیپایان خود، در انسان عجز بیحد و فقر بینهایت قرار داده است.[۴۷۸]
- نورسی، عجز خالی از ایمان را مرگ دائمی و درد همراه و علاج آن را همراهی عجز باایمان دانسته است. ایمان کوتاهترین و پرشتابترین راه برای رسیدن بهسوی عجز و فقراست، زیرا عجز و فقر بیماریهای مادی را که پرده غفلت روی آن است، کنار میزند. پردههایی که انسان را در برگرفته و مانع معرفت قادر ذیالجلال و رحمت جامع و کامل است.[۴۷۹]
۴-۴-۲ مرحله دوم طریقت نوری؛ فقر (نیازمندی)
این گام به فقر (نیازمندی) و مانند آن اشاره دارد که انسان را به خدای «الرحمن» میرساند. نورسی با استناد به آیه شریفه: «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ» (حشر،۱۹): (مانند آن ها نشوید که خدا را فراموش کردند، آنگاه خدا کاری کرد که خود را فراموش کردند) میگوید: انسان غافل از خود، بافکر کردن به مرگ، آن را به چیز دیگری تغییر میدهد و با دیدن فنا و زوال، آن را به دیگری حواله میدهد که گویی هدفی ندارد. علت آن این است که نفس اماره چنین اقتضا میکند که خود را در مقام دریافت پاداش و نصیب یادآور میشود و بهشدت طالب و ملتزم آن است، درحالیکه خود را در مقام خدمت، کار و وظیفه فراموش میکند؛ بنابراین، تزکیه، پاکیزه کردن و تربیت نفس در این مرحله عبارت است از: اقدام بهعکس این حالت، یعنی عدم فراموشی در عین فراموشی. نفس درخواستهها، نصیبها، اجرت، اندیشیدن و تفکر در آن بهوقت خدمات و مرگ خود را فراموش کند.[۴۸۰]
مراد از فقر در ادبیات نورسی، اظهار فقراست اما نه در مقابل مردم، بلکه در مقابل خدای سبحان است.[۴۸۱] برای همین انسان به خدا اظهار فقر میکند و آن از مظاهر اسم «الرحیم» خداوند است. از نگاه نورسی انسان درنهایت ناتوانی، فقر و نیازمندی است که بهوسیله نماز نزد معبودی لم یزل و محبوبی پابرجا پناه میگیرد و به مناجات میپردازد.[۴۸۲] رشد و پیشینه فقر در سایه قرآن و سنت است و از جهت استمداد هیچ تفاوتی با عجز ندارد. تمامی مواردی که برای عجز بیان شد، در فقر هم صادق است، لذا نیازی به تکرار آن در اینجا نیست.
۴-۴-۳ مرحله سوم طریقت نوری؛ شفقت؛ (مهربانی و رقت قلب)
این گام به شفقت اشاره دارد.[۴۸۳] شفقت مانند عشق است جز اینکه از عشق غنیتر و درخشانتر و ازلحاظ راه و مسیر فراختر است، چون انسان را به اسم «الرحیم» میرساند.
نورسی با استناد به آیه: «مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن نَّفْسِکَ…»(نساء، ۷۹): (هر چه از خوبیها به تو میرسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدی به تو میرسد از خودتوست…) میگوید: چون نفس اقتضای نفس اینگونه است که همیشه خیر را به خود نسبت میدهد این امر او را بهسوی فخرفروشی، مباهات، خودپسندی و غرور میکشاند. در این مرحله ضروری است انسان قصور، نقص، ناتوانی و فقر خود را ببیند و تمام نیکوییها و کمالات خود را بخشش و موهبت و نعمتی از جانب خالق بزرگوار بداند و بهجای فخرفروشی و افتخار، سپاس گذار خداوند باشد و بهجای تمجید از خود، به ستایش خداوند بپردازد. پس تزکیه نفس در این مرحله عبارت است از راز این آیه شریفه: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»(شمس،۹): (آنکه نفس را تزکیه کرد، رستگار شد) یعنی کمال نفس در شناختن عدم کمال خودش است و قدرتش در ناتوانیاش در مقابل خدا و در فقر خود است.
- شفقت در طریقت نوری مهمترین رکن از ارکان چهارگانه مسلک، مشرب و در زندگی نورسی محسوب میشود»[۴۸۴] نورسی شفت را اسمی از محبت میداند. وارد شدن اسم «الرحمن الرحیم» در بسمله و ذکر آن در ابتدای هر کاری حکمت بسیار دارد. با اسم «الرحمن الرحیم» نور بسیار بزرگی دیده میشود. نورسی مهمترین وسیله برای رسیدن به این نور بزرگ را با همراه شدن «فقر با شکر» و «عجز با شفقت» و «عبودیت با فقر» دانسته است. حتی وی احساسات حضرت یعقوب (ع) نسبت به یوسف (ع) را احساس محبت و عشق نمیداند، بلکه آن را ناشی از شفقت میداند که از عشق و محبت بانفوذتر است.[۴۸۵]
نورسی موازین شفقت و مهربانی را متأثر از عناصر هستی دانسته است. تا حدی که حتی پرورش بچه حیوان توسط پدر و مادرش و مهر و محبتی که به آن بچهدارند را بیانگر بی حدی رحمت خداوند میداند. نورسی اذعان میکند آنچه از جریانات مختلف در هستی می بیبنیم، بیانگر این است که در پشت پرده، ربوبیتی باشکوه، با سلطنت بزرگ حکومت و فرمانروایی میکند.[۴۸۶] وی بین شفقت ایمانی و شفت عادی بین انسانها تفاوت قائل است.[۴۸۷] هرگاه شفقت و مهر و محبت بر خلق خدا بیشتر شود، روح شادابتر، وسیع تر و خیر و برکت افزایش پیدا میکند و رشد آن باعث خدمت به انسانها و همکاری و شناخت یکدیگر میشود؛ اما شفقت و مهربانی به وجود آمده از غفلت و توهم، روح را در فشار و تنگنا میگذارد و به درد، ظلمت و نابودی دچار میکند.[۴۸۸]
۴-۴-۳-۱ اساس شفقت در طریقت نوری
منابع شفقت در قرآن: نورسی که طریقت خود را با توجه به فهم خود از قرآن بنا کرد و درباره شفقت، از قرآن شاهد میآورد. میگوید: من دیدم که دو اسم «الرحمن» و «الرحیم» نور بزرگی دارند به حدی که تمام هستی را پرکرده و دریافتم که بهترین وسیله برای رسیدن به این دو نور بزرگ، همراه داشتن «فقر با شکر» و «عجز با شفقت» است و بهعبارتیدیگر؛ در مبحث عبودیت و فقر، نظر من مخالف علمای محقق حتی مخالف استادم امام ربانی است. آنچه یعقوب (ع) بدان دچار شد، محبت و عشق نبود، بلکه نشأتگرفته از شفقت او بود، چون شفقت از محبت و عشق نافذتر و به مقام نبوت شایسته تراست. محبت و عشق در وجود مخلوقات و محبوبات مجازی شدیدتر است، ولی شایسته مقام نبوت نیست. وسیله ای که موجب دست پیداکردن یعقوب به اسم «الرحیم» شد، مقام بالای شفقت بود، زیرا شفقت پاک، از کسی که به او شفقت شده است، درخواست اجرت و عوض نمیکند اما عشق، اجرت و عوض میخواهد، لذا شفقت از عشق برتر است.[۴۸۹]
منابع شفقت در سنت پیامبر:[۴۹۰] نورسی اهمیت شفقت را در آثارش متذکر شده و انواع گوناگون شفقت ازنظر کمی، کیفی، سطحی و عمیقی را جدا کرده است. وی شفقت بین انسان و خداوند، شفقت بین پیامبر اسلام (ص) با پیروان؛ شفقت با حیوانات و هستی را شرح و توضیح داده است. نورسی شفقت پیامبر (ص) با پیروان را از ناحیه رحمت الهی یادآور شده است. پیامبر (ص) در میان وظایف کلی و عمومی پیامبری، با نظر یک پدر دلسوز با پیروانش رفتار گاه در برخورد با امور جزئی و خاص، مهربانیهای بزرگی نشان داده است. مهربانیهای بزرگ او در برخورد با امور جزئی و خاص، در ظاهر، به نظر میرسد که با مسؤولیت پیامبری او تناسبی ندارد. مثلاً محبت فوقالعاده و توجه فراوان رسول اکرم (ص) در حق حضرت حسن (ع) و حضرت حسین (ع) در سنین خردسالی، محبتی نبود که صرفاً از شفقت خانوادگی و احساس خویشاوندی سرچشمه بگیرد، بلکه محبت به یکی ازسرسلسلههای خط نورانی رسالت پیامبری و یک وظیفه از وظایف نبوت بزرگ[۴۹۱] و سرمنشأ گروه خیلی مهمی بود که وارث نبوت و نماینده و چکیده آن بود.[۴۹۲] به باور نورسی چون اهلبیت (ع) حافظ رسالت و نبوت بودند و در آینده نفاق، جدایی و پراکندگی امت اسلام را به اتحاد و یکپارچگی حول خود جمع میکردند، بنابراین پیامبر با توجه به شفقت پیامبری، به خاندان و اهلبیت خود که ذخیره رسالت بودند، با نظر شفقت و مهربانی رفتار میکردند.
۴-۴-۳-۲ ویژگیهای شفقت در طریقت نوری
- نورسی بر این باور است که شفقت و مهربانی مهمترین پایه از چهارپایه اساسی مسلک و مشرب او است؛ و همچنین ترحم و مرحمت را بزرگترین حقیقت رساله نور میداند که از افعال و حالات و درسهای معنوی مادرش فراگرفته است. نورسی برای اثبات شفقت موجود در میان انسانها باهم و نیز بین حیوانات مثالهایی میآورد. ازجمله زنان را که دست به فداکاریهای قهرمانانه میزنند و در مقابل، هیچ مزدی نیز درخواست نکرده و بدون اینکه در به دنبال خودنمایی یا سود شخصی باشند، روح و جان خود را فدا میکنند را به علت شفقت، مهربانی و همچنین پرنده را نیز که برای نجات جوجهاش به شیر حملهور میشود و خود را فدا میکند، نمونه بسیار کوچک شفقت معرفی میکند. درنهایت میگوید: لازمترین و ارزشمندترین پایه در تربیت اسلامی و اعمال اخروی، اخلاص است و اخلاص حقیقی در فعل قهرمانانه شفقتی که گفته شد، به وجود میآید.[۴۹۳]
شفقت و بندگی حضرت محمد (ص) تجلی اسم «المجیب» و «الرحیم» است.
آیا ممکن است پروردگاری که دارای رحمتی وسیع و شفقتی بیپایان است و پنهانترین مخلوق را میبیند و بامحبتی بیحد و رحمتی بیحساب، دردها را درمان میکند… و نیاز همه نیازمندان را اجابت میکند، نیاز بزرگترین بندگان و محبوبترین خلق خود را برآورده نکند و آرزوهای آن ها را برآورده نکند آیا معقول است چنین ربوبیتی متصف به کمال شفقت و مهربانی، زیباترین دعای بافضیلت ترین مخلوق خود را اجابت نکند؟[۴۹۴]
نورسی، شفقت، رحمت و حکمت الهی را موجب برخورداری از منزلت و رشد و پیشرفت انسان میداند که اینها را خداوند به خاطر ضعف و عجز انسان به وی بخشیده و اسباب آن را ایجاد کرده و در اختیار انسان قرار داده است، لذا انسان غرور و خودپسندی را باید از خود دور کند و با زبان دعا و خضوع نیاز خود را بیان کند.[۴۹۵] نورسی در باب شفقت الهی به حیوانات میگوید: «اگر به سراغ جوجه و حیوانات کوچک برویم که در دریا یا خشکی زندگی میکنند، در کمال رحمت و شفقت الهی پرورده میشوند، بپرسیم که چه میگویند: حتماً با زمزمه خود میگویند: یا جمیل یا جمیل… یا رحیم یا رحیم »[۴۹۶]
- نورسی منفعت و سود بسیار برای شفقت قائل است و آن را مانند عشق اما غنیتر و درخشانتر از آن و ازلحاظ راه و مسیر فراختر از آن میداند، چون انسان را به اسم “الرحیم ” میرساند».[۴۹۷] در نامههایی به زندانیان مینویسد: «… مدت ایستادگی در مقابل دشمن و کارهای طاقتفرسا را با انجام فرایض، به یک سال عبادت تبدیل کنید، اگر فرایض انجام دهید، هر ساعت از عمرتان که در سختی زندان میگذرانید، به ساعتهای بیشمار عبادت تغییر میشود و مشقات و سختیهای زندان، به رحمت و بخشش تبدیل میشود.»[۴۹۸]
برای خلق کسی شفیقتر از خدا برای خلق نیست، زیرا او رحیم است همانطور که تحقیر کردن از شأن او نیست و در شفقت، تحکیم ابعاد فرهنگی، اجتماعی بلکه حتی معرفتی است.[۴۹۹]
- نورسی در بیان نفوذ و قدرت تأثیر شفقت میگوید: همراه کردن شفقت و معانی آن در بعد عقلی و قلبی در هنگام تعلیم و تبلیغ تأثیر بسیاری دارد، زیرا زیباترین، پاکترین الطاف تجلیات رحمت الهی و اکسیر نورانی و بانفوذی است، حتی از عشق بالاتر و وسیله سریعتر برای رسیدن بهحق تعالی محسوب میشود.[۵۰۰]
- نورسی شفقت موجب ارتباط قلب انسان به خداوند سبحان میشود. این ارتباط از کوتاهترین راه و به نابترین و پاکترین شکل بدون وجود هیچ مشکلی، آنگونه که در عشق تصور میشود، انجام میپذیرد.[۵۰۱]به عبارتی سهولت، آسانی و راحتی همراه آن است.
- نورسی ضمن باور به لزوم اعتدال در شفقت، آن را یکی از جلوههای مرحمت پروردگار میداند که نباید از حد رحمت تجاوز کند و حد شفقت ذات خداوند را پشت سر گذارد؛ زیرا در این صورت، دیگر شفقت و مرحمت نیست، بلکه بیماری روحی و قلبی است که سر از بیدینی و گمراهی درخواهد آورد. برای نمونه کسی نتواند سوختن کافران و منافقان در جهنم و یا مسائلی چون عذاب و جهاد را با شفقت خداوند توجیه کند، به سمت تأویل منحرف شود، درواقع به انکار و تکذیب بخش بزرگی از حقایق قرآن و ادیان آسمانی میرسد و مرتکب ستم بزرگ و امری بهدوراز رحمت خداوند مرتکب شده است.[۵۰۲]
۴-۴-۴ مرحله چهارم طریقت نوری (تفکر)
این مرحله به تفکر (اندیشیدن) اشاره دارد که سالک را به اسم «الحکیم» خدا میرساند[۵۰۳] نورسی ضمن توجه و استناد به آیه شریفه: «… کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ…» (القصص،۸۸): (جز ذات او، همهچیز نابود شونده است) بر این باور است که چون نفس تصور میکند به اینکه آزادی و استقلال ذاتی دارد، ادعای نوعی خدایی دارد و در درون خود مقابل معبود حقیقی خود گردنکشی میکند. پس رستگاری انسان با درک حقیقت آینده است. حقیقتی که حتمی آینده و عبارت است از اینکه: هر چیز در حد ذات خود و به معنی اسمی آن نابود شدنی و حادث است، جز اینکه در معنای حرفیاش (همانند وظیفه آینه) منعکسکننده اسمای صانع جلیل و به اعتبار وظایف مهم آن، شاهد، مشهود و یگانه موجود است. پس تزکیه نفس در این مرحله عبارت است از: شناختن اینکه عدمش در وجودش و وجودش در عدمش قرار دارد؛ یعنی با دیدن ذات خود و وجود دادن به خود، در تاریکی عدم به گسترش و وسعت تمام هستی است، غرق میشود و اگر از خدا (هستیبخش حقیقی خود)، غافل و به وجود شخصی خود مغرور شود، خود را بهتنهایی در تاریکی فراق و نیستی بینهایت غرق میشود اما با کنار گذاشتن خودخواهی و غرور، درواقع خودش ازنظر ذات هیچ، بلکه فقط آینهای انعکاسدهنده تجلیات هستیبخش حقیقی میبیند، به وجود بینهایت میرسد. بهاینترتیب هر کس خدا را پیدا کند، همهچیز را یافته است و تمام موجودات بهجز تجلیات اسمای حسنی خدا، چیزی نیستند.[۵۰۴]
نورسی در آثار خود، همواره انسان را به تفکر دعوت میکند و آموزش میدهد. معرفت الهی بهدستآمده با علم و تفکر، روح را به گستردگی هستی، وسعت میدهد. در طریقت نوری تفکر دارای ارزش و اهمیت بسیار و یکی از چهار رکن و مرحله این طریقت است و انسان متعبد به تفکر، انسانی واقعی است که بهترین حالات در درونش نمایان است که به یمن دارا بودن ایمان و برکت، شایسته امانت بزرگ و خلیفه درستکار در زمین است.[۵۰۵]
قرآن کریم و سنت نبوی یکی از پایههای اساس تفکر در طریقت و مشرب نوری است. اهمیت این تفکر قرآنی وی بهاندازهای است که اصولاً یکی از پایههای مشرب مأخوذ وی از قرآن است. او در آثار خود همواره انسان را به تفکر و اندیشیدن دعوت میکند. درجایی میگوید: معرفت خداوند که با علم و تفکر به دست بیاید، برای روح وسعتی به گستردگی کائنات تأمین میکند؛ و با ذکر این عبارت که «و فی کل شیء له آیه تدل علی انه واحد» میگوید: در هر چیز نشانهها و دلایل و آیهای از صانع واحد وجود دارد. به همین جهت بر اساس راز «تفکر ساعه خیر من عباده سنه»[۵۰۶] حرکت میکرد.
در خلاصه، خاتمه آیات و جاهای دیگر قرآن کریم به تفکر توجه و تذکر دادهشده است: ازجمله تأکید بر اینکه جزئیات مادی در حال تغییر و دگرگونی، به کیفیتها و احوال مختلف بستگی دارد. سپس به خاطر تغییر و دگرگونی جزئیات مادی به حقیقتهای ثابت، آن را مقید میکند و همان جزئیات را با اسمای نورانی و کلی الهی بهاجمال میآورد، یا خلاصهای ذکر میکند که عقل به تفکر و عبرت گرفتن کشیده میشود.[۵۰۷] قرآن عظیم بارها مردم را به اندیشیدن و توجه کردن به هزاران دلیل عقلی قطعی (همانند آیات ۱۴ سوره نوح و ۷۹ سوره یس) دعوت کرده است.[۵۰۸]
نورسی تفکر را جستجویی در پی راز و اسرار دانسته.[۵۰۹] و آن را تفکر ایمانی نامیده است. تفکری که در آن قلب باعقل انسان یکی شده است. نورسی با بهرهگیری از آیاتی که به تفکر کردن تشویق و دستور میدهد همانند: «لعلکم تتفکرون»، «لعلهم یتفکرون»، «أوَ لم یتفکروا فی أنفسهم ما خلق الله السموات والأرض»، «لآیات لقوم یتفکرون» و همانند اینها و نیز حدیث شریف پیامبر که تشویق فراوانی به تفکر در آن است: «تفکر ساعه خیر من عباده سنه.»[۵۱۰] روش تفکر قرآنی را در پیشگرفته است.
نورسی از جهت اهمیت و جایگاه تفکر در طریقت خود، رساله تفکر خود را (ابتدای لمعه ۲۹) جلیلالقدر و اینکه امام علی (ع) آن را «آیه الکبری» نامیده است دارای ارزش والا دانسته است. نیز آن معرفت ایمانی است که در بین اذکار نماز به عینالیقین بر قلبش واردشده، دارای ثمرات بسیار، خوراک عقل و علاج (بیماری) عقل و فکر در طول سی سال است.[۵۱۱]
۴-۴-۴-۱ویژگیهای تفکر در طریقت نوری
از ویژگیهایی که نورسی درباره ماهیت این تفکر در طریقت خود بیان کرده، تعهد به قرآن؛ سادگی و آسانی؛ جمع بین عقل و قلب؛ عدم ایجاد ملال و خستگی از تکرار؛ از بین برنده غفلت؛ دارو و درمان بودن؛ کلید جهان هستی بودن میتوان نام برد.- تفکر در طریقت نوری از تعهد و پایبندی به قرآن نشأتگرفته و آن وسیله تفکر ایمانی معروف قرارگرفته است. همچنین این تفکر قرآنی وسیلهای برای معرفت خدا، عبادت او، معراج ترقی و عروج در نردبان مقام اخروی است.[۵۱۲]
- تفکر در طریقت نوری آشکار، روشن، نورانی، ساده، غنیتر از عشق و بزرگراهی است که سالک را به اسم «الحکیم» خدا میرساند.[۵۱۳] بهشرط آنکه تفکر ایمانی باشد، طوری که از پوچی و بیهودگی جدا و برای رسیدن به مقاصد شریعت ربانی انتخابشده باشد.
- از عناصر طریقت نوری جامع بودن میان عقل و قلب است. مسلک تفکر ایمانی نوری به همراهی و ارتباط قلب و عقل تشویق میکند[۵۱۴] و در آن به آیات و احادیث نبوی اشاره میشود. در رسائل النور عقل و قلب در کنار یکدیگر با منطق و دلیل عقلی در ترکیب با حقائق علمی و مشاهده جهان مادی و فیزیکی، ایفای نقش میکنند.[۵۱۵] رسائل النور همانند بقیه تألیفات عالمان دینی و حکما و متکلمان تنها بر طبق تدریس عقل و عقلانیت نیست و همچنین تنها بر پایه ذوقیات قلبی، کشف و شهودات اولیای متصوفه نیست، بلکه عقل و قلب را باهم ترکیب میکند و با همکاری دوجانبه این دو قوه، به بالاترین نقطه تعالی و به مرحلهای میرسد که فلسفه مهاجم غربی به آن دست نمییابد و انوار حقایق ایمانی را برای چشمهای نابینا بیان میکند.[۵۱۶] نورسی ضمن جامع دانستن و ترکیب رسائل النور از عقل، روح و قلب،[۵۱۷] مسلمانان را شاگردان قرآن و پیرو برهان معرفی میکند که باعقل، فکر و قلب خویش به حقایق ایمانی وارد میشوند. نورسی در نامهای به یکی از شاگردانش مینویسد: ازآنجاییکه مسیر تفکر و اندیشه را انتخاب کرده، سعید قدیمی به سعید جدید تبدیلشده است.
اهمیت دادن به تفکر در آرای نورسی را میتوان در کتاب «خلاصه الخلاصه» دید. وی شکل «آیه الکبری»،[۵۱۸] بهضمیمه «جوشن کبیر»[۵۱۹] و مختصر «آیه الکبری» را به زبان عربی با عنوان «خلاصه الخلاصه» شکل داد.[۵۲۰] که شامل تأمل و تفکر انسان در مورد تمام موجودات و هستی است که آن را به شکل مسافران در رساله «آیه الکبری» آورده و وحدت و یگانگی خالق را بیان میکند.
نورسی حقیقت واقعی را در تفکر میبیند. «یک ساعت تفکر از یک سال عبادت والاتر است» بعد از گذشت بیست سال تفسیر و توضیح، در طریقت نوری معنی «یک ساعت تفکر» و عبادت کامل آشکارشده است. وی میگوید: من مشاهده کردم که «جوشن کبیر»، «رسائل النور» و «حزب نوری» کل کائنات را روشن، تاریکیها و جهل را پراکنده ساخته و بیپروایی را از بین برده و حجابهایی که باعث گرفتاری انسانها به جهل و نادانی هستند را پاره کرده است. آن ها نور الهی را از پشت دورترین و بزرگترین حجابهای جهل نشان میدهند. کل هستی همانند آینهای جلوهگر اسمای و صفات الهی است. هیچ مانعی بر وجود حق نیست. من دیدم که در تصوف - اهل طریقت و حقیقت- کائنات را فهم نمیکنند و به فراموشی سپردهاند. درباره هستی بهمجرد دستیابی به حضور دائمی، تفکر نمیکنند، ولی من تفکر را در مرتبه حضور، وسعت کائنات و در دایره بندگی که در وسعت کائنات نهفته است، بهطورقطع پیداکردهام.[۵۲۱]
دیدگاه نورسی در استفاده همزمان از عقل و قلب و تأکیدی که بر این موضوع در رسائل خود دارد، حائز اهمیت بسیاری است. نورسی درباره همراهی عقل و قلب میگوید: درست است که کتب عالمان گذشته و بیشتر کتب اولیای صالح از نتایج و ثمرات ایمان و فواید معرفت خدای تعالی بحث میکنند اما به دلیل اینکه در دوره ایشان ایمان محدود نشده بود و هجوم جهت از بین بردن ریشهها و اساس ایمان اتفاق نیفتاده بود، بنابراین اساس ایمان محکم و استوار بود،[۵۲۲] اما اکنون یک هجوم منظم، فراگیر و خشن بر ارکان و اساس ایمان شده است. لذا غالب آن کتب و رسائل فقط افراد و مؤمنین خاص را مخاطب قرار میدهد و در برابر جریان هولناک و نیرومند این دوره نمیتواند مقاومت کند؛ اما ازآنجاکه رسائل النور معجزه معنوی قرآن کریم است، اساس و ارکان ایمان را نجات میدهد و آنهم با تثبیت و نجات ایمان در دلها و نجات ایمان از شبهها و اوهام بهوسیله دلایل بسیار و برهان قوی تا جایی که وی ایمان را همانند نان و دارو ضروری این عصر میداند.[۵۲۳] بنابراین رسائل النور از سویی نه همانند بقیه تألیفات علمی بر طبق جریان عقلی و دلایل و نظرات آن است و از سوی دیگر، نیز نه همانند آثار اولیای صوفی که پایه ذوق و کشفیات قلبی هستند، بلکه رسائل در مسیر اتحاد عقل با قلب و ممزوج بودن آن ها و همکاری روح با لطایف دیگر سیر میکند. پس حلقه وار بهطرف اوج و بالا حرکت میکند و بهجایی میرسد که فلسفه مهاجم (فلسفه مادی) به آن نمیرسد.[۵۲۴]
نورسی بر تلفیق مباحث اعتقادی و عقلی و نیز تلاش برای آمیزش دو روش «عقل» و «قلب»؛ و ارائه شیوه جدیدی که مباحث کلامی و اعتقادی متضمن هر دو باشد،[۵۲۵] تأکید داشت و ضمن یادآوری اهمیت عقل و قلب در زندگی، بر این باور بود که آن ها قابلیت برای جهت دادن به حیات سیاسی و اجتماعی انسان و بالطبع تضمین سعادت واقعی او رادارند.[۵۲۶]
می باشد را آموزش می دهد. و از انها می خواهد تا در منزل این تکنیکها را تمرین نمایند. ازمونگر همچنین به اعضا توصیه می کند که هیچ گونه عذر و بهانه ای برای رد مسئولیت پذیرفته نمی شود و تمامی تکنیکها باید انجام پذیرد. در ادامه آزمونگر به تشریح موارد چون:
۱-شناخت موقعیت ها و نشانه های یاس آور
۲-بررسی تفکر خودکار افراد در موقعیت های ناامید کننده
۳-اجتناب از سرزنش و تنبیه
۴-اجتناب از کمال گرایی و ناامیدی
۵-جایگزینی افکار مثبت بجای افکار ناامید کننده
۶-پرهیز از استدلالات و انتظارات غیر منطقی
می پردازد. پس از بررسی تکلیف جلسه قبل، در این جلسه از اعضاخواسته می شود تا در مورد زمینه هایی که موجب یاس و ناامیدی در آنان می شود بیشتر صحبت کنند، از انجا که افراد هنگامی که انتظاراتشان از خودشان به طور نامعقولی بالاست، وقت زیادی را صرف نگرانی و سرزنش خود راجع به اشتباهات کوچک و خطاهای جزیی می کنندو دچار دلسردی می شوند. از انها خواسته می شود تا کمال گرایی خودشان را با رعایت پیشنهادات زیر کاهش دهند:
اجازه ندهید که عزت نفس تان با موفقیت هایتان تعیین شود
شیوه ها ی تفکرکمال گرا را شناسایی و بر انها غلبه نمایید
تلاش کنید تا خودگویی های زیر را به باور منفی و طرحواره شکست می انجامد را خودنگویید:
نباید اشتباه کنم
نمی توانم ان را انجام دهم.
حتی امتحان کردنش هم فایده ای ندارد.
درعوض خود گویی های مثبت زیر را تمرین کنید:
من هم اشتباه می کنم و مسئولیت اشتباهم را می پذیرم
من هم می توانم کارهایی را به بهترین نحو ممکن انجام دهم.
صرفا آن را برای اینکه روزنه ای باز شود امتحان خواهم کرد.
اهمیت خطاهای کوچک را بزرگ نکنید
نسبت به زندگی تسلط مدار باشید.
خویشتن پذیری راتقویت کنید.
روی اهدافی کار کنیدکه واقع مدار هستند. اهداف باید به اندازه کافی عالی باشدتا جالب و چالش انگیز باشد اما آنقدر نباید بالا باشد که نتوانید به آن دست یابید و موجب ناکامی و درنهایت افسردگی شما گردد.در پایان جلسه از اعضا خواسته می شود که با توجه به افکار و نشانه ها و موقعیت ها یاس آور خود تا جلسه بعد، نسبت به موقعیت ها و حالات یاس آور خود یادداشت برداری کرده و افکار ورفتار درست راجایگزین کنند.
جلسه هفتم: کسب هویت موفق و بالابردن مسولیت پذیری از طریق آموزش های جلسات قبل
هدف: شناخت بیشتر نسبت به نیازهای اساسی و تلاش برای دستیابی به هویت موفق ومسولیت پذیری در قبال رفتار و باور های خود
در ابتدای جلسه پس از بررسی تکلیف جلسه قبل از اعضا خواسته می شودتا پیرامون نیازهای اساسی خود به تبادل نظر بپردازند. ازمونگر در همین راستا از دید گاه طرحواره درمانی ،نیاز اساسی انسان را که شامل نیاز به وجود باورهای منطقی و در زندگی زناشویی (مبادله عشق و محبت) است و این دو نیاز را برابر هویت می داند و برای اعضا تشریح می کند . از این رو هر یک از اعضا در این جلسه پیرامون روابط بین فردی و اجتماعی خویش، عوامل شکل گیری در تعیین هویت خانوادگی، عوامل تعیین کننده احساس ارزشمندی و ابراز عشق و محبت بحث کنند. همچنین ارزشیابی خودشان از زندگی در ارتباط با شرایط زندگی زناشویی، تصورات راجع به وضع جسمانی، و شیوه لباس پوشیدن مورد بحث قرار می گیرد. در پایان ازمونگر از اعضا می خواهد تا روابط معیوب خود با خانواده و همسالان را شناسایی و ضمن ارزیابی رفتار خویش، روابط سالمی را جایگزین کنند و در مورد مبادله عشق و محبت به اطرافیان بیشتر توجه کرده و برای ان تلاش کنند.
در ادامه جلسه ، آزمونگر از اعضا می خواهد تا در مورد میزان مسولیت پذیری خود ، نحوه برخورد با واقعیات زندگی به بحث و گفتگو بپردازند. که هر یک پس از بیان ویژگیها و نظرات شخص خویش ، رفتار خود را با توجه به درست یا نادرست بودن در حیطه واقعیت ، پذیرش مسئولیت و امور درست و نادرست به هریک از اعضا کمک می کند به رفتار غیر مسوولانه خود پی ببرند و نیاز های خود را در چهارچوب واقعیات زندگی خویش جستجو کنند نه با انکار واقعیت، رفتار غیر مسوولانه خود را باعث بروز اضطراب و ناراحتی روانی خود بدانند، نه اینکه اضطراب و ناراحتی روانی باعث غیر مسوول بودن آنها شده است. تمرکز بر بعد مسئولیت هسته اساسی این جلسه است. در پایان ضمن خلاصه نمودن بحث و جمع بندی توسط ازمونگر ،از اعضا خواسته می شود به واقعیت های زندگی خود بیش از پیش توجه نموده انها را یادداشت نمایند و با خود مرور کنند و روحیه مسئولیت پذیری در قبال این واقعیت ها را در خود افزایش دهند.
جلسه نهایی
هدف: جمع بندی جلسات
ابتدای جلسه به مرورتکالیف جلسه قبل پرداخته می شود. ازمونگر با بیان اینکه این آخرین جلسه است به جمع بندی مطالب گفته شده با انجام تمارین مختلف رفتاری می پردازد و از اعضا میخواهد که به تمرینات خود ادامه دهند و نظر خواهی درموردجلسات از آنهابه عمل می آید و پس آزمون اجرا می گردد.
پرسشنامه سلامت روان
میخواهیم درباره کسالت و ناراحتیهای پزشکی و اینکه سلامت عمومی شما در طول یک ماه گذشته چگونه بوده اطلاعاتی به دست آوریم. لطفاً در تمامی سوالات زیر پاسخی را که فکر میکنید با وضع شما بیشتر مطابقت دارد مشخص کنید. به خاطر داشته باشید که میخواهیم درباره ناراحتیهای اخیر شما اطلاعاتی به دست آوریم نه مشکلات و ناراحتیهایی که در گذشته داشتهاید.
آیا از یک ماه گذشته تا به امروز:
۱) این احساس در شما وجود داشته که از نظر جسمانی سالم و وضع خوبی دارید؟
الف) بیشتر از همیشه£ ب) مثل همیشه £
ج) کمتر از همیشه £ د) خیلی کمتر از همیشه £
۲) این احساس در شما وجودداشته که نیاز به داروهای تقویتی دارید؟
الف) خیر£ ب) کمی £ ج) زیاد £ د) خیلی زیاد £
۳) این احساس در شما وجود داشته که دچار ضعف و سستی هستید؟
الف) خیر£ ب) کمی £ ج) زیاد £ د) خیلی زیاد £
۴) این احساس در شما وجود داشته که بیمار هستید؟
الف) خیر£ ب) کمی £ ج) زیاد £ د) خیلی زیاد £
۵) این احساس در شما وجود داشته که سردرد دارید؟
الف) خیر£ ب) کمی £ ج) زیاد £ د) خیلی زیاد £
۶) این احساس در شما وجود داشته که سرتان را محکم با چیزی مثل دستمال بستهاید یا اینکه فشاری به سرتان وارد میشود؟
الف) خیر£ ب) کمی £ ج) زیاد £ د) خیلی زیاد £
۷) این احساس در شما وجود داشته که بعضی وقتها بدنتان داغ و یا سرد میشود؟
الف) خیر£ ب) کمی £ ج) زیاد £ د) خیلی زیاد £
۸) اتفاق افتاده که در اثر نگرانی دچار بیخوابی شده باشید؟
الف) خیر£ ب) کمی £ ج) زیاد £ د) خیلی زیاد £
۹) شبها وسط خواب بیدار میشوید؟
در زنجیره ارزش، سازمان ها متعهد به ایجاد روابط با کلیه بخش های محیط (مشتری، عرضه کننده، شرکا و …) هستند.
پژوهشات نشان می دهد که توجه به بازار تاثیر مستقیمی بر نرخ سودآوری و سهم بازار شرکت دارد. سرمایه رابطه ای بیانگر پتانسیل سازمان در استفاده از نامشهود های برون سازمانی، شامل دانش متمرکز در مشتریان، تامین کنندگان، دولت و یا صنعت مربوطه است. سرمایه بازاری (سرمایه رابطه ای) به شایستگی سازمان برای مدیریت و ادغام روابط خارجی با سهامداران بیرونی گفته می شود(مدهوشی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۴-۳- سرمایه های ساختاری
سرمایه سازمانی (ساختاری) مجموع دارایی های است که توانایی خلاقیت سازمان را ممکن ساخته و بهبود می بخشد.
ماموریت سازمان، چشم انداز، ارزش های اساسی، راهکارها، سیستمهای کاری و فرایندهای درونی سازمان می تواند در زمره این نوع دارایی ها محسوب شود.
سرمایه سازمانی یکی از اصول زیر بنایی خلق سازمان های یادگیرنده است. حتی اگر کارکنان یک سازمان دارای توانایی ها و قابلیت های کافی باشند در صورتی که ساختار سازمانی مرکب از قوانین و سیستم های ضعیفی باشد نمی توان از این قابلیت ها و استعدادهای کارکنان در جهت خلق ارزش و دستیابی به عملکرد برتر سازمانی استفاده کرد. اگر سازمان سرمایه گذاری کلانی بر فناوری نماید٬ اما کارکنان توانایی استفاده از این فناوری را نداشته باشند٬ این سرمایه گذاری و به تبع آن سرمایه سازمانی، مفید و موثر نخواهد بود(رکسپی، ۲۰۱۳).
سرمایه ساختاری شامل همه مخازن دانش غیر انسانی در سازمان است که شامل پایگاه داده ها، چارت های سازمانی، دستورالعمل های فرایندی، راهکارها و هر آن چیزی است که به سازمان ارزشی بیشتر از دارایی های مشهود آن می دهد.
سرمایه ساختاری هر چیزی است که شب وقتی افراد به خانه های خود می روند٬ در سازمان باقی می ماند.
سرمایه ساختاری عبارت است از سخت افزارها و نرم افزارها، پایگاه داده ها، ساختار سازمانی، حق اختراع ها، مارک های تجاری و سایر تواناییها و قابلیت های سازمانی که بهره وری کارکنان را مورد حمایت قرار می دهد(سیتارامن و همکاران، ۲۰۰۲).
چن و همکارانش معتقدند سرمایه ساختاری می تواند به کارکنان پشتیبانی جهت تحقق عملکرد فکری بهینه و همچنین عملکرد کسب و کار سازمان کمک کند. سرمایه ساختاری تابعی از سرمایه انسانی نیز می باشد. بنابراین، سرمایه ساختاری و سرمایه انسانی در تعامل با یکدیگر به سازمان ها کمک می کنند تا به طور هماهنگ سرمایه مشتریان را شکل و توسعه داده و به کارگیرند(چن و همکاران، ۲۰۰۴).
۲-۲-۵- اندازه گیری سرمایه های فکری
از آنجایی که سرمایه فکری ماهیتی نامشهود دارد، اندازه گیری آن مشکل محسوب می شود پژوهشگران در طی چند سال گذشته مدل های متعددی را برای اندازه گیری سرمایه های فکری ارائه کرده اند که برخی از این شیوه ها به صورت پولی و برخی دیگر به صورت غیرپولی سرمایه های فکری را اندازه می گیرند. در ادامه شیوه ها و روشهای مختلف اندازه گیری سرمایه های فکری ارائه می گردند(کنان، ۲۰۰۴ ، نظری و همکاران، ۲۰۰۷).
با توجه به تاریخچه موجود در زمینه سرمایه های فکری، می توان شیوه های اندازه گیری سرمایه فکری را در چهار مقوله اصلی زیر قرار داد:
۱- مستقیم (DIC)
۲- شیوه های کارت امتیازدهی (SCM)
۳- سرمایه گذاری بازار (MCM)
۴- نرخ بازگشت دارایی ها (ROA)
این شیوه ها با یکدیگر در اندازه گیری پولی و یا غیرپولی سرمایه های فکری و نیز مورد استفاده آنها در سطح کلان یا خرد سازمانی تفاوت دارند.
شیوه های مستقیم ارزش پولی دارایی های نامشهود را از طریق تعریف سازه های خرد هر یک از دارایی ها مشخص می کنند. زمانی که این اجزاء معرفی می گردند می توان ارزش آنها را به صورت انفرادی و یا به شکل گروهی همراه با اجزای دیگر محاسبه کرد.
شیوه های کارت امتیازی نیز همانند روش های مستقیم عمل می کنند با این تفاوت که در این شیوه ها ارزش پولی سرمایه فکری مشخص نخواهد شد. در این روش از شاخص هایی برای گزارش دهی عملکرد در قالب نمودارها یا جداول استفاده می شود.
دو شیوه سرمایه گذاری بازار و نرخ بازگشت دارایی ها منجر به اندازه گیری تجمیعی برای کل سازمان در سطح کلان می شود. شیوه های سرمایه گذاری بازار، مقادیر پولی برای سرمایه فکری را از طریق کسر بین مجموع سرمایه گذاری شرکت در بازار از مقدار ارزش دفتری سهام سهامدارانش در ترازنامه محاسبه می کنند.
شیوه نرخ بازگشت دارایی ها از متوسط درآمدهای قبل از مالیات استفاده کرده و آن را به متوسط دارایی های مشهود تقسیم می کند تا ROA شرکت بدست آید. سپس تفاوت بین ROA صنعت و ROA شرکت در متوسط دارایی های مشهود شرکت ضرب گردیده و از این طریق متوسط درآمدهای حاصل از نامشهودها بدست می آید. در نهایت با تقسیم متوسط درآمدهای نامشهود بر متوسط هزینه سرمایهای شرکت، نرخ بهره، برآوردی از میزان سرمایه فکری شرکت بدست می آید(پتی، ۲۰۰۰).
در ادامه به مدل های موجود در زمینه اندازه گیری سرمایه های فکری اشاره می شود. این مدل ها به دو دسته مدلهای که ارزش پولی سرمایه های فکری و مدلهای که ارزش غیر پو لی این سرمایه ها را محاسبه می کنند٬ تقسیم بندی شده اند.
۲-۲-۵-۱- روش های پولی
-
- روش ارزش نامشهودهای محاسبه شده[۲۶]
این روش اساسا مناسب شرکت های دانش محور است، به عبارتی مناسب شرکت هایی است که بیشتر دارایی هایشان نامشهود است. داده مورد نیاز برای انجام این روش از صورت های مالی شرکت بدست می آید. اجرای این روش به صورت شش گام زیر می باشد(ون در برگ، ۲۰۰۷).
-
- ابتدا متوسط درآمد قبل از مالیات شرکت را در سه سال اخیر محاسبه کنید. (a)
-
- متوسط داراییهای مشهود پایان سه سال گذشته را محاسبه کنید.(b)
-
- گزینه a را بر b تقسیم کنید تا ROA یا بازگشت داراییهای مشهود بدست آید:
c = a/b
-
- متوسط ROA صنعت را در سه سال گذشته بدست آورید(مشابه ROA شرکت).
در صورتی که ROA شرکت از ROA صنعت بزرگتر باشد می توانید به دو گام زیر بروید.
-
- بازده اضافی را از طریق ضرب ROA صنعت در متوسط داراییهای مشهود پایان سال شرکت بدست آورده و نتیجه را از درآمدهای قبل از مالیات شرکت کسر کنید. سپس رقم بدست آمده از بازده اضافی را در متوسط نرخ مالیات سه ساله شرکت منهای یک ضرب نموده تا مقداری را که می توان به دارایی های نامشهود تخصیص داد را محاسبه نمایید.
G = بازده اضافی × (t-1) t = متوسط نرخ سه ساله مالیات بر درآمد
-
- در نهایت در گام ششم ارزش خالص داراییهای نامشهود را با تقسیم مقدار G بر هزینه سرمایه های سازمان بدست آورید.
CIV =
مزیت این روش این است که اولا داده های مورد نیاز آن به سهولت در دسترس بوده و همچنین از نتایج بدست آمده از آن می توان برای مقایسه بین سازمان های موجود در صنعت سود برد. اما ایراداتی نیز به این روش وارد است. اولا پیدا کردن اطلاعات مورد نیاز برای محاسبه ROA صنعت شاید سخت باشد و دوم اینکه خود ROA می تواند متاثر از مسائل بیرونی صنعت بوده که اساسا منجر به برآورد ROA صنعت به میزانی بالاتر و یا پایین تر از میزان واقعی گردد.
۲-۲-۵-۲- ارزش افزوده اقتصادی[۲۷]
موافقتنامه را می توان از جهات گوناگون تقسیم نمود:
ازحیث زمان تنظیم
از حیث زمان تنظیم موافقتنامه می توان آن را به دو دوره مستقل از یکدیگر تفکیک میشود، یکی دوره قبل از بروز و پیدایش اختلاف که حل اختلافات آتی را پوشش میدهد. دیگری دوره بعد از بروز اختلاف. در هردو حالت انجام دادرسی داوری تابع قانون واحد و تفسیر یکسان خواهد بود.
از حیث شکل
موافقتنامهی داوری (توافق ارادهی طرفین در ارجاع اختلاف به داوری) از حیث شکل ممکن است به صورت قرارداد داوری، قراردادی مستقل از قرارداد اصلی یا سند مستقل یا به صورت مبادله نامه های حاوی ایجاب و قبول، تلکس، نمابر، تلگراف، نامه الکترونیکی (اگر سرعت ارسال مورد نظر باشد) که میتواند هم برای قبل از بروز و هم برای بعد از پیدایش اختلاف باشد و یا بهصورت شرط ضمن عقد در قرارداد اصلی تنظیم کرد. (امیر معزی،۳۹۰: ص۱۰۲)،(شمس، ۱۳۸۹: ص۵۰۶).
الف) قرارداد داوری: بهموجب ماده ۴۵۴ ق.آ.د.م ((کلیه اشخاصی که اهلیّت اقامه دعوا دارند میتوانند با تراضی یکدیگر منازعه و اختلاف خود را خواه در دادگاهها طرح شدهای نشده باشد و در صورت طرح در هر مرحله از رسیدگی باشد به داوری یک یا چند نفر ارجاع دهند)).
معمولاً قرارداد مورد اشاره در این ماده زمانی منعقد میشود که منازعه و اختلاف واقع شده باشد، تفاوتی نمینماید که در مراجع دولتی مطرح شده یا نشده باشد و در صورت طرح، در مرحله نخستین و یا تجدید نظر باشد، حتی چنانچه امر در دیوان عالی کشور مطرح باشد، امکان توافق به داوری وجود دارد. ماده ۴۹۴ ق.آ .د.م مقرر میدارد: ((چنانچه دعوا در مرحله فرجامی باشد و طرفین با توافق، تقاضای ارجاع امر به داوری را بنمایند یا مورد از موارد ارجاع به داوری تشخیص داده شود، دیوان عالی کشور پرونده را برای ارجاع به داوری به دادگاه صادر کننده رأی فرجام خواسته ارسال میدارد)).
ب) شرط داوری (شرط ضمن عقد): موافقتنامهی داوری، پیش از وقوع منازعه و اختلاف می تواند بهصورت شرط ضمن عقد واقع میشود.
موافقتنامهی داوری بهشکل شرط ضمن عقد وقتی است که دو یا چند نفر در ضمن معامله ای که انجام میدهند ملتزم میشوند که در صورت بروز اختلاف بین آنان به داوری مراجعه نمایند (ماده ۴۵۵ ق.آ.د.م). بنابراین این نوع داوری در زمانی مورد توافق قرار میگیرد که نه تنها اختلاف و نزاعی در بین نیست بلکه ممکن است هیچگاه رخ ندهد.
شرایط و آثار موافقتنامهی داوری
ابتداشرایط موافقت نامهی داوری و سپسموضوع آثار را دنبال خواهیم کرد.
شرایط موافقتنامهی داوری
موافقت نامهی داوری خواه به صورت قرارداد داوری و یا بهشکل شرط ضمن عقد باشد، باید شرایطی را دارا باشد که میتوان آنها را به شرایط مشترک و شرایط اختصاصی تقسیم نمود.
شرایط مشترک
۱- اهلیّت طرفین موافقتنامهی داوری: موافقتنامهی داوری را اشخاصی میتوانند منعقد نمایند که ((… اهلیّت اقامه دعوا را دارند ..)) (ماده ۴۵۵ ق.آ.د.م). کافی است که طرفین اهلیّت اقامه دعوایی که به داوری ارجاع میشود را دارا باشند، اگر چه برای اقامه سایر دعاوی اهلیّت نداشته باشند. بنابراین شخص بالغی که به سن ۱۸ سال تمام نرسیده و حکم رشد نیز دریافت ننموده، اگرچه حق اقامهی دعوا در مورد امور مالی را ندارد ولی میتواند در سایر موارد مربوط به خود دخالت و از جمله اقامهی دعوا نماید و یا طرف دعوا قرار گیرد. در نتیجه چنین شخصی در امور غیر مالی خود حق انعقاد موافقتنامه داوری را نیز خواهد داشت. (شمس، ۱۳۸۹: ص۵۱۲).
اگر چه در ماده ۴۵۴ ق.آ.د.م تنها شرط اهلیّت طرفین تصریح شده اما نمیتوان توافق به داوری را از سایر شرایط اساسی برای صحّت معامله که در ماده ۱۹۰[۴۳]به بعد قانون مدنی پیشبینی شده معاف دانست. موافقتنامه داوری و ارجاع دعوا به داوری ممکن است توسط طرفین و یا وکیل آنها صورت گیرد در اینصورت بهموجب بند ۵ و صدر ماده ۳۵ ق.آ.د.م، وکالت در ارجاع دعوا به داوری و تعیین داور باید در وکالت نامه تصریح شده باشد.
۲- قابلیت ارجاع اختلاف موضوع موافقت نامه به داوری: علیالقاعده تمامی اختلافات می تواند به داوری ارجاع شود. در عین حال اختلاف ارجاع شده به داوری باید مربوط به حقوقی باشد که طرفین بتوانند آزادانه آن را واگذار نمایند؛ بهعبارت دیگر، اختلاف باید قابلیت داوری داشته باشد. بعضی از دعاوی و امر قابلیت داوری ندارند که در زیر مورد اشاره قرار میگیرد. (شمس، ۱۳۸۹: ص۵۰۸)،(مدنی، ۱۳۶۸: ص۶۷۰)
- دعوای عمومی: دعوای عمومی که با نمایندگی دادستان، در صورت ارتکاب جرم مطرح میشود قابل ارجاع به داوری نمیباشد. (شمس، ۱۳۸۳: ص۲۹۸) حتی به موجب ماده ۴۷۸ ق.آ.د.م. چنانچه ضمن رسیدگی داور مسائلی کشف شود که مربوط به وقوع جرمیباشد و در رأی داور مؤثر باشد و تفکیک جهات مدنی از جزایی ممکن نباشد، رسیدگی داور تا صدور رأی نهایی از دادگاه صلاحیتدار نسبت به امر جزایی، متوقف میگردد.
- دعوای ورشکستگی: دعوای ورشکستگی که علیه تاجر یا شرکت تجاری، در پی توقف از سوی شخص متوقف، دادستان یا هر یک از بستانکاران اقامه میشود، بهموجب بند ۱ ماده ۴۹۶ ق.آ.د.م. قابل ارجاع به داوری نیست. (شمس، ۱۳۸۹: ص۵۰۹).
- دعاوی راجع به اصل نکاح، فسخ آن، طلاق و نسب: این دعاوی نیز به موجب بند ۲ ماده ی مزبور قابل ارجاع به داوری نمیباشند.
- سایر دعاوی: بهموجب ماده ۴۵۷ ق.آ.د.م ((ارجاع دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی پس از تصویب هیأت وزیران و اطلاع مجلس شورای اسلامی صورت می گیرد. در مواردی که طرف دعوا خارجی و یا موضوع دعوا از موضوعاتی باشد که قانون آن را مهم تشخیص داده، تصویب مجلس شورای اسلامی نیز ضروری است)). به موجب تبصره ی ماده ۴۵۸ ق.آ.د.م قراردادهای داوری که پیش از اجرای قانون جدید تنظیم شدهاند با رعایت اصل ۱۳۹ قانون اساسی تابع مقررات زمان تنظیم می باشند. به موجب اصل ۱۳۹ قانون اساسی ارجاع دعاوی راجع به اموال عمومی دولتی ((…به داوری در هر مورد موکول به تصویب هیأت وزیران است و باید به اطلاع مجلس برسد. در مواردی که طرف دعوا خارجی باشد و در موارد مهم داخلی باید به تصویب مجلس نیز برسد، موارد مهم را قانون تعیین میکند))، در فصل بعدی به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.
شرایط اختصاصی
به دلیل اهمیّت و نوع دستهبندیای که برای انواع موافقتنامه قائل شدهایم این بحث نیز به دو قسمت؛ شرایط اختصاصی قرارداد داوری و شرایط اختصاصی شرط داوری تفکیک و قابل بررسی است.
۱ - شرایط اختصاصی قرارداد داوری
- مشخص نمودن موضوع داوری و داور: قرارداد داوری توافقی است که بهموجب آن طرفین، اختلاف و نزاع ایجاد شده را به داوری یک یا چند شخص واگذار مینمایند. بنابراین انعقاد قرارداد داوری متفرع بر وجود منازعه و اختلاف است که موضوع آن باید در قرارداد بهگونهای روشن مشخص شود. بهموجب ماده ۴۵۸ ق.آ.د.م ((…در صورتی که تعیین داور بعد از بروز اختلاف باشد که به داوری ارجاع شده باید بهطور روشن مشخص و مراتب به داوران ابلاغ شود)).
البته مشخص نمودن موضوع اختلافی که به داور ارجاع میشود، در قرارداد داوری به گونهای عام کافی است؛ اما باید به اندازهای روشن باشد که محدوده مأموریت داوران را مشخص نماید. در حقیقت داوران باید در محدوده مأموریت خود رسیدگی و اقدام به صدور رأی شایسته نمایند. در صورتیکه در قرارداد داوری داور یا داوران تعیین شده باشند، قبول آنها شرط صحت قرارداد داوری نمیباشد زیرا حتی در صورتیکه داور تعیین شده باشد و آن شخص نخواهد یا نتواند داوری نماید، با توجه به ملاک ماده ۴۶۳ ق.آ.د.م طرفین میتوانند به داور یا داوران دیگر تراضی نمایند. البته در صورت عدم تراضی به داور دیگر موافقتنامهی داوری بیاثر میگردد. (شمس، ۱۳۸۹: ص۵۱۰).
- زمان انعقاد قرارداد داوری: قرارداد داوری در هر حال باید پس از وقوع منازعه و اختلاف منعقد شود؛ اما تفاوتی نمینماید که پیش از اقامه دعوا و یا پس از آن باشد و چنانچه پس از اقامه دعوا باشد تفاوتی نمینماید که دعوا در مرحله نخستین، تجدید نظر و یا امر در دیوان عالی کشور مطرح باشد (مواد ۴۵۴ و ۴۹۴ ق.آ.د.م). پرسش این است که چنانچه دعوا در مرحله نخستین و یا تجدید نظر مطرح بوده و دادرسی در هر یک از این مراحل تمام شده و پرونده آماده ی صدور رأی قاطع باشد، آیا اصحاب دعوا می توانند دعوا را به داوری ارجاع و عملاً مانع صدور رأی شوند؟ در حقوق فرانسه به این پرسش پاسخ مثبت داده میشود، بدین معنا که اگر پرونده در مرحله شور باشد نیز به توافق طرفین در ارجاع به داوری ترتیب اثر داده میشود.
در حقوق ایران نیز با توجه به مدلول مواد ۴۵۴ و ۴۹۴ ق.آ.د.م ارجاع دعوا به داوری تا پیش از تمام شدن دادرسی مرحله نخستین و تجدید نظر حسب مورد و حتی در دیوان عالی کشور امکان پذیر است؛ اما ارجاع دعوا به داوری بعد از اتمام شدن دادرسی یعنی زمانی که دادگاه در مرحله صدور حکم است، در بادی امر مخالف ملاک بند (ب) ماده ۱۰۷ ق.آ .د.م بهنظر میرسد. به موجب این نص، استرداد دعوا ((مادامی که دادرسی تمام نشده)) امکان پذیر است. اما چون ارجاع دعوا در ((مرحله فرجامی)) نیز به داوری مجاز میباشد در حالیکه علی القاعده حکم قطعی نسبت به آن صادر گردیده، باید پذیرفت که چنانچه دادرسی در مرحله نخستین یا حتی تجدید نظر تمام شده باشد نیز به طریق اولی ارجاع دعوا به داوری امکان پذیر است. البته ارجاع دعوا به داوری پس از صدور حکم بیآنکه امر در ((مرحله ی)) دیگری ((تجدید نظر، فرجام)) مطرح باشد، از سوی دادگاه موقعیت پیدا نمینماید. (شمس، ۱۳۸۹: ص۵۱۱).
۲- شرایط اختصاصی شرط داوری
متعاملین میتوانند ضمن معامله یا به موجب قرارداد جداگانه تراضی نمایند که در صورت بروز اختلاف بین آنان به داوری مراجعه کنند. بنابراین این گونه موافقتنامهی داوری، زمانی منعقد میشود که اختلاف و نزاعی در بین نبوده و وقوع آن نیز حتمی نمیباشد. در حقوق ایران شرط داوری بهطور مطلق پذیرفته شده است (ماده ۴۵۵ ق.آ.د.م)؛ اما در حقوق فرانسه شرط داوری در اعمال مدنی بهطور مطلق باطل و در اعمال تجاری تنها در اختلاف مربوط به اسناد تجاری، اختلافات بین شرکای شرکت تجاری و تعداد دیگری از اختلافات شمارش شده در ماده ۶۳۱ ق.ت.ف. معتبر میباشد و در اعمال مختلط (مدنی – تجاری) نیز مطلقاً باطل است. (شمس، ۱۳۸۹: ص۵۱۲).
اگرچه طرفین می توانند در توافقی که بهصورت شرط داوری منعقد میشود نیز داور یا داورها را تعیین و یا ترتیب انتخاب آنها را پیش بینی نمایند، اما در حقوق ایران، پیش بینی نکردن این امر موجب بطلان شرط نخواهد بود؛ در حالیکه در حقوق فرانسه، در شرط داوری باید، به قید بطلان شرط، داور یا داور ها تعیین شده و یا ترتیب انتخاب آنها پیشبینی شود. در حقوق ایران چنانچه داور در توافقنامهای که بهصورت شرط ضمن عقد منعقد میشود تعیین شده باشد، موافقت داور به داوری شرط صحت شرط نمیباشد (ماده ۴۵۹ ق.آ .د.م).
توافق به داوری چه به شکل قرارداد داوری و یا بهصورت شرط ضمن عقد باشد، عقد لازم شمرده میشود و بنابراین هیچ یک از طرفین علی القاعده نمی تواند یکجانبه آن را فسخ نماید. بند ۱ ماده ۴۸۱ ق.آ.د.م ((از بین رفتن)) داوری را ((با تراضی کتبی طرفین)) امکان پذیر نموده است. افزون بر آن به موجب ماده ۴۷۲ همان قانون، پس از تعیین داور یا داوران، طرفین تنها در صورت تراضی حق عزل آن ها را دارند؛ بنابراین هیچ طرفی نمیتواند بدون تراضی با طرف مقابل، حتی داور اختصاصی خود را عزل نماید. (شمس، ۱۳۸۹: ص۵۱۴).
در عین حالیکه توافق به داوری عقد لازم شمرده میشود، قانونگذار فوت یا حجر هر یک از طرفین را موجب از بین رفتن داوری قرارداده است (بند ۲ ماده ۴۸۱ ق.آ.د.م). بنابراین با فوت یا حجر هر یک از طرفین با از بین رفتن داوری، رسیدگی به دعوا در صلاحیت دادگاه قرار می گیرد؛ مگر اینکه بین وراث متوفی یا نمایندهی محجور و طرف مقابل توافق جدید منعقد شود.
با توجه به عبارت (شرط داوری) در عنوان پایان نامه و توضیحاتی که در خصوص موافقت نامه ی داوری و انواع آن (قرارداد داوری) و (شرط داوری) داده شد بیان این نکته حائز اهمّیت است که موضوع پایان نامه هم شامل شرط داوری و هم قرارداد داوری است چون تفاوتی از حیث رعایت الزامات قانونی بین آن دو وجود ندارد.
آثار موافقت نامهی داوری
موافقتنامهی داوری دارای آثاری است:
الف: فقط نسبت به اشخاصی که آن را تنظیم نمودهاند مؤثر است و نسبت به اشخاص ثالث اثری ندارد. افزون بر آن، توافق به داوری حتی نسبت به وراث هریک از طرفین نیز بیاثر است.
ب: طرفین قرارداد داوری مکلف هستند که حل و فصل اختلاف خود را از طریق داوری انجام دهند.
ج: موافقتنامهی داوری به داور برای رسیدگی اعطای صلاحیت میکند.
د: داوری از دادگاه های دولتی سلب صلاحیت مینماید.
فقط نسبت به اشخاصی که آن را تنظیم نموده اند مؤثر است
توافق به داوری چه به صورت قرارداد مستقل و یا به شکل شرط ضمن عقد باشد، فقط نسبت به اشخاصی که آن را تنظیم نموده اند مؤثر است و نسبت به اشخاص ثالث اثری ندارد. در حقیقت به موجب ماده ۴۷۵ ق.آ.د.م. ((شخص ثالثی که برابر قانون، به دادرسی جلب شده یا قبل یا بعد از ارجاع اختلاف به داوری وارد دعوا شده باشد، میتواند با طرفین دعوای اصلی در ارجاع امر به داوری و تعیین داور یا داوران تعیین شده تراضی کند و اگر موافقت حاصل نگردید، به دعوای او برابر مقررات به طور مستقل رسیدگی خواهد شد)). افزون بر آن، توافق به داوری حتی نسبت به وراث هریک از طرفین نیز بیاثر است. بنابراین چنانچه پس از توافق، یکی از طرفین فوت نماید داوری از بین میرود و وراث مأخوذ به توافق نمیباشند (حجر هر یک از طرفین نیز داوری را از بین می برد؛ بند ۲ ماده ۴۸۱ ق.آ.د.م).(شمس، ۱۳۸۹: ص۵۱۳)
تعهّد و تکلیف به ارجاع اختلاف به داور
وفای به عهد از اصول پذیرفتهشده حقوق بین الملل و داوری تجاری بین المللی است. پس از وقوع اختلاف در صورتیکه موافقتنامه داوری وجود داشته باشد، طرفین مکلف هستند که برای حل و فصل اختلافات خود از طریق داوری اقدام نمایند، مگر اینکه با توافق از ارجاع امر به داوری صرفنظر نمایند. این امر هم در کنوانسیون ۱۹۵۸ نیویورک و هم در کنوانسیون ۱۹۶۱ ژنو، به رسمیت شناخته شده است. این کنوانسیون ها از دول عضو میخواهند که تلاش خود را بهمنظور اجرای قراردادهای داوری مبذول دارند. اما اگر یکی از طرفین از این کار خودداری کرد، آنگاه تکیف چیست؟
اکثر نظامهای حقوقی مکانیزمهایی را برای مبارزه با خواندهای که از این امراستنکاف میکند، پیشبینی کردهاند. مثلا ًدر نظام حقوقی انگلیس هرگاه یکی از طرفین از تعیین داورش امتناع کرد همان داور خواهان، میتوان بهعنوان داور مشترک فعالیت کند. این حکم بدینگونه توجیه شده است که وقتی خوانده از تعیین داور امتناع میکند حق تعیین داور از او سلب می شود.
در حقوق ایران اگر یکی از طرفین از تعیین داور امتناع کرد، ذی نفع میتواند برای تعیین داور به دادگاه مراجعه نماید. (ماده ۴۵۹ و ۴۶۰ ق.آ.د.م) ماده ۱۱ و ۶ قانون داوری تجاری بین المللی ایران، دادگاه عمومی واقع در مرکز استانی که مقر داوری در آن قراردارد را به عنوان مقام ناصب تعیین کرده است و تا زمانی که مقر داوری مشخص نشده باشد این امر به عهده دادگاه عمومی تهران است.
اعطای صلاحیت به داور یا داوران
با امضای قرارداد داوری، صلاحیت رسیدگی به دیوان داوری یا داوران اعطا میشود. البته داور یا داوران باید موافقت خود را با این ماموریت اعلام کنند و قبولی داور شرط شروع رسیدگیهای داوری است (معمولا قراردادی نیز با داور منعقد میشود) زیرا قبول مسئولیت توسط داور برای وی تعهداتی ایجاد میکند که در رأس آنها، تکلیف به رسیدگی به اختلاف و صدور رأی است و فقط در صورت داشتن عذر موجه از انجام این تکلیف معاف خواهد بود.(ماده ۴۷۳ ق.آ.د.م برای داوران ممتنع، علاوه بر جبران ضرر محرومیت از داوری به مدت ۵ سال قائل شده است).
سلب صلاحیت از محاکم دولتی
قوانین مختلف کشورها، ممکن است در خصوص تأثیر وجود یک موافقتنامهی داوری بر صلاحیت دادگاه دیدگاه های گوناگونی را اتخاذ نمایند.
اجبار دادگاه به اعلام عدم صلاحیت خود، اجبار دادگاه به ارجاع پرونده مطروحه به داوران، صدور دستور دادگاه مبنی بر اجبار طرفین به رجوع به داور، آزاد گذاشتن دادگاه در خصوص تصمیمگیری پیرامون اینکه دادرسی باید ادامه یابد یا خیر؟ به طورکلی نمی توان یک قاعده عام ارائه کرد که حاکم بر قوانین کشورهای مختلف باشد، اما میتوان گفت که توافقنامه داوری عموماً منجر به اعلام عدم صلاحیت دادگاههای دولتی میشود. در عین حال در بسیاری از حوزه ها، دادگاه های دولتی ممکن است عدم صلاحیت خود را پیشاپیش اعلام ننمایند بلکه صرفاً در صورت ایراد یکی از طرفین نسبت به این کار اقدام نمایند.
این نکته در برخی از اسناد بین المللی داوری مانند پروتکل ژنو، کنوانسیون واشنگتن و کنوانسیون نیویورک منعکس شده است. در ماده ۲ کنوانسیون نیویورک، پیشبینی شده است که «هرگاه دعوایی در محاکم هریک از کشورهای متعاهد مطرح باشد که طرفین درباره موضوع اصلی آن دعوی، موافقتنامه داوری به مفهوم مقرر در این ماده داشته باشند، دادگاه بنا به تقاضای احد از طرفین، دعوی را به داوری احاله خواهد نمود مگر در مواردی که بنا به تشخیص محکمه، موافقتنامه داوری باطل یا فاقد اثر ویا فاقد شرایط لازم برای اجراء باشد».
در قانون آیین دادرسی ما، قانونگذار متعرض این مسأله نشده است، اما بهنظر برخی از حقوقدانان موافقتنامه داوری موجب می شود که دادگاه دولتی صلاحیت رسیدگی به اختلاف موضوع داوری را از دست بدهد. (شمس، ۱۳۸۹: ص۵۱۴) برخی دیگر هم بر این باورند که از مواد ۴۵۹ و ۴۶۰ این امر مستفاد میگردد. ضمن آنکه بند یک ماده ۴۸۱ هم با توافق کتبی طرفین داوری را خاتمه یافته تلقی میکند که معنای مخالف آن دلالت بر اعتبار داوری در صورت عدم تحقق این شرط دارد.
- . الدمدو، کنت (۱۳۸۹) سنتگرایی: دین در پرتو فلسفه جاویدان، ترجمه رضا کورنگ بهشتی، چاپ دوم، تهران: انتشارات حکمت، ص ۱۵۰. ↑
- . امامیجمعه، سید مهدی و زهرا طالبی (۱۳۹۱)، سنت و سنتگرایی از دیدگاه فریتیوف شوان و دکتر سید حسین نصر، الهیات تطبیقی، سال سوم، شماره ۷، ص ۴۴. ↑
- . Philosophia Perennis ↑
- . الدمدو، کنت (۱۳۸۹) سنتگرایی: دین در پرتو فلسفه جاویدان، ترجمه رضا کورنگ بهشتی، چاپ دوم، تهران: انتشارات حکمت، ص ۲۰. ↑
- . الدمدو، پیشین، ص ۳۱۳ ↑
- . ر.ک. به: توفیق، ابراهیم (۱۳۸۵)، مدرنیسم و شبه پاتریمونیالیسم: تحلیلی از دولت در عصر پهلوی، جامعهشناسیایران، دوره ۷، شماره ۱. ↑
- . ادیبزاده، مجید (۱۳۹۱)، مدرنیته زایا و تفکر عقیم، تهران: نشر ققنوس، ص ۱۶۶. ↑
- . قاسمپور دهاقانی، علی و محمدجواد لیاقتدار و سید ابراهیم جعفری (۱۳۹۰)، تحلیلی بر بومیسازی و بین المللیشدن برنامه درسی دانشگاهها در عصر جهانیشدن، مطالعات بین المللی، سال هفتم، شماره ۴، ص ۱۲. ↑
- . قاسمپور دهاقانی و همکاران، پیشین، ص ۱. ↑
- . See: Delanty, G. (2002), The Governance of Universities: What is the Role of the University in the Knowledge Society? Canadian Journal of Sociology, Vol. 27, No. 2. ↑
- . Herzele, A. V. and Woerkum, C M. (2008), “Local Knowledge in Visually Mediated Practice”, Journal of Planning Education and Research, No. 27, P. 453. ↑
- . خرمشاد، محمدباقر و علی آدمی (۱۳۸۸)، انقلاب اسلامی، انقلاب تمدنساز؛ دانشگاهایرانی، دانشگاه تمدنساز، تحقیقات فرهنگی، شماره ۶، ص ۱۷۱. ↑
- . دلانتی، جرارد (۱۳۸۹)، دانش در چالش؛ دانشگاه در جامعه دانایی، ترجمه علی بختیاریزاده، تهران: پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ دوم، ص ۱۵. ↑
- . پارسونز، واین (۱۳۹۲)، مبانی سیاتگذاری عمومی و تحلیل سیاستها، ترجمه حمیدرضا ملکمحمدی، چاپ دوم، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، ص ۱۰. ↑
- . مؤمنی، هوشنگ (۱۳۸۴)، چهار اندیشمند برتر مدیریت، تهران: انتشارات ستاره سپهر، ص ۱۰۶. ↑
- . آریایی، مسعود (۱۳۸۵)، نبود مدیریت استرتژیک و ناکارآمدی دولت، مطالعات بین المللی، شماره ۸، ص ۱۸۹. ↑
-
- . برای مطالعه تفصیلی موانع نظریهپردازی در نهادهای علمی کشور، ر.ک. به: فضل اللهی، سیف الله و منصوره ملکی توانا (۱۳۹۱)، راهکارهای برونرفت از موانع تولید علم در دانشگاهها، معرفت، سال بیستم، شماره ۱۷۱. ↑
- . آریایی، مسعود (۱۳۸۵)، نبود مدیریت استرتژیک و ناکارآمدی دولت، مطالعات بین المللی، شماره ۸، ص ۲۰۰. ↑
- . Good Governance ↑
- . نقیبی مفرد، حسام (۱۳۸۹)، حکمرانی مطلوب در پرتو جهانی شدن حقوق بشر، تهران: انتشارات موسسه حقوقی شهر دانش، ص ۱۰۰. ↑
- . اسماعیلزاده، حسن (۱۳۹۱)، حکمروایی خوب: راهچاره تحقق شهر خوب، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره ۲۸۸، ص ۱۱۰. ↑
- . جاسبی، جوادوندا نفری(۱۳۸۸)، طراحی الگوی حکمرانیخوب برپایه نظریه سیستمهای باز، علوم مدیریتایران، سال دوم، سال چهارم، شماره ۱۶، ص ۸۶. ↑
- . See: United Nations Development Program UNDP(2002),Human Development Report,NewYork: Oxford University Press. ↑
- . جاسبی و نفری، پیشین، ص ۹۵. ↑
- . عابد الجابری، محمد (۱۳۸۴)، عقل سیاسی در اسلام، ترجمه عبدالرضا سواری، تهران: انتشارات گام نو، ص ۲۷. ↑
- . ر.ک. به: کوهن، توماس (۱۳۸۸)، ساختار انقلابهای علمی، ترجمه عباس طاهری، تهران: قصه. ↑
- . افتخاری، اصغر (۱۳۸۴)، قاعده اصلاح؛ بازخوانی ظرفیت راهبردی فقه سیاسی شیعه، مطالعات راهبردی، سال هشتم، شماره ۴، ص ۶۹۳. ↑
- . ر.ک. به: عبدالرزاق، علی (۱۳۸۲)، اسلام و مبانی حکومت، ترجمه محترم رحمانی و محمدتقی محمدی، تهران: انتشارات سرایی. ↑
- . خانیکی،هادی (۱۳۸۷)، در جهان گفتوگو: بررسی تحولات گفتمانی در پایان قرن بیستم، تهران: نشر هرمس. ↑
- . حسینی زاده، سید محمدعلی (۱۳۸۵)، اسلام سیاسی درایران، رساله دکتری دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ص ۲۵۲. ↑
- . مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۹)، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ص ۷۳. ↑
- . مصباح یزدی، پیشین، ص ۷۶ ↑
- . (روزنامه پرتو، ۷/۱۰/۱۳۸۴). ↑
- . پالیزبان، محسن (۱۳۸۷)، رویکردهای متفاوت نسبت به جمهوریت و اسلامیت در جمهوری اسلامیایران، فصلنامه سیاست (مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دوره ۳۹، شماره ۳، ص ۱۲۰. ↑
- . حسینی زاده، سید محمدعلی (۱۳۸۵)، اسلام سیاسی درایران، رساله دکتری علوم سیاسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ص ۳۱۶. ↑
- . خمینی،ایت الله روح الله (۱۳۶۹)، صحیفه نور، تهران: مرکز مدارک انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج ۱۰، ص ۱۸۱. ↑
- . مطهری، مرتضی (۱۳۷۷)، مجموعه آثار، ج ۱، تهران: صدرا، چاپ هفتم. ↑
- . خمینی، روح الله (۱۳۷۳)، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ص ۹۹. ↑
- . ساندل، مایکل (۱۳۷۷)، لیبرالیسم و منتقدان آن، ترجمه احمد تدین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۲۵. ↑
- . See: Sandel, Michael J. (1998). Liberalism and the Limits of Justice. Cambridge University Press, Chap. 2. ↑
- . افروغ، عماد (۱۳۹۱)، مفهوم آزادی و مناقشات آن، در: مجموعه مقالات چهارمین نشست اندیشه های راهبردی جمهوری اسلامیایران با موضوع آزادی، تهران: انتشارات بنیاد الگوی اسلامیایرانی پیشرفت، ص ۳۱۱. ↑
- . ظهیری، سید مجید (۱۳۹۱)، روششناسی مقایسه فلسفه آزادی در نظام اسلامی و نظام لیبرالدموکراسی ، در: مجموعه مقالات چهارمین نشست اندیشه های راهبردی جمهوری اسلامیایران با موضوع آزادی، تهران: انتشارات بنیاد الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت، ص ۱۶۱. ↑
- . Bottomore, Tom (1993). “Freedom in outwaite”, William & Tom Bottomore (Eds). The Blackwell Dictionary of Twentieth Century Social Thought,Oxford: Blackwell, 1993. ↑
- . برزگر، ابراهیم (۱۳۹۱)، آزادی در الگوی سهگانه اسلام، در: مجموعه مقالات چهارمین نشست اندیشه های راهبردی جمهوری اسلامی با موضوع آزادی، تهران: انتشارات بنیاد الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت، ص ۶۱۳. ↑
- . دلماس مارتی، انتگریستی دانستنِ سیاست جنایی اسلام ↑
- . (بقره/ ۲۹) ↑
- . فاضل هندی، بهاءالدین محمد (۱۴۱۶ق)، کشف اللثام، قم: انتشارات موسسه نشر اسلامی، ج ۱، ص ۳۷۳؛ محقق نراقی، احمد بن محمد مهدى (۱۴۱۵ق)، مستند الشیعه، قم: موسسه آل البیت، ج ۱۰، ص ۴۲؛ محمدی ریشهری، محمد (۱۳۷۹)، میزان الحکمه، قم: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ج ۱، ص ۷۴. ↑
- . مصطفوی، سیدمحمدکاظم (۱۴۲۱ق)، مئه قاعده الفقهیه، چاپ چهارم، قم: موسسه نشر اسلامی، ص ۱۲۵. ↑
- . نجفی، محمدحسن (۱۴۰۰ ق)، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، قم: المکتبه الإسلامیه، ج ۳، ص ۶. ↑
- . علامه مجلسی، بحار الانوار، بحارالأنوار، بیروت: موسسه الوفاء، ج ۷۴ ، ص ۲۱ ↑