کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    



جستجو



 



در سالهای اخیر توجه ویژه ایی به امر سلامت و بهداشت روانی، هم از سوی مقامات دولتی و هم از جانب مردم نشان داده شده است. امروزه با برقراری کلینیک ها ، مراکز مشاوره و روان درمانی، برگزاری کلاس ها، کارگاه ها ، سمینارها و برنامه های آموزشی، گام مهمی برای پیشگیری و یا درمان بیماری ها، معضلات و مشکلات روانی برداشته شده است. به ویژه با مطرح شدن نظریه های مبنی بر تاثیر ذهن بر تن و جسم، به این علم بیشتر پرداخته اند (تاشک،1393).
ازقرن نوزدهم شواهدی وجود دارد که کارکرد نامتقارن مغز را نشان می دهد.بروکا وجکسون دریافتنند که اختلالهای زبان شناختی به دنبال آسیب به نیمکره چپ رخ می دهند. از آن زمان به بعد شواهد بالینی زیادی به دست آمده است که مشاهدات آنها را تایید می کند و تخصص نیمکره راست را در انواع فرآیندهای شناختی غیر کلامی، دیداری- فضایی نشان می دهد (اصلاح کارلاکمه سر،1387).
حجم عمده ایی از یافته ها امروزه مشخص کرده اند که نیمکره های مغز به سبکهای متفاوت و تا حدودی متعارض درونشد های حسی را پردازش و اعمال حرکتی را کنترل می کنند. ازاین روی، هریک از نیمکره ها ابعاد متمایزی از یک داده حسی را استخراج می کنند. در مجموع مطالعات در خصوص جانبی شدن مغز مشخص کرده است که نیمکره چپ بیشتر مستعد پردازش اخبار تحلیلی، متوالی، گزاره ایی و تولید گفتار است و در مقابل نیمکره راست بیشتر مختص ادراک کلی، متقابل و درک روابط ترکیبی است.
در زمینه هشیاری نیز مطالعات انجام شده در خصوص مغز دو نیمه شده، تفاوت سبک آگاهی و نا آگاهی هریک از نیمکره ها رانشان داده اند. سبک شناختی حاکم برنیمکره راست ماهیتی تجسمی و غیرکلامی دارد، و سبک استدلال آن براساس تداعی و نه توالی منطقی و زمانی است. از این روی عملیات نیمکره راست بیشتر با روان تحلیل گری ناهشیار همخوان است.
از آنجا که امروزه توجه و علاقه به مطالعه عدم تقارن نیم کره ای در بین روان شناسان پدیدآمده است و روش های تجربی شامل ارائه مطالب دیداری یا شنیداری است که از لحاظ مکانی به سمت چپ یا راست میدان بینایی آزمودنی ارائه می شود. بدین ترتیب در دسته ایی از مطالعات، اطلاعات به گونه ایی جهت داده می شود که به یک نیمکره مغز منتقل شود، ولی به نیمکره دیگر انتقال صورت نگیرد. بدین ترتیب می توان بین عملکرد در شرایطی که درون داد به نیمکره چپ جهت داده می شود با شرایطی که درون داد به نیمکره راست ارسال می شود مقایسه به عمل آورد (کوهن[1]، 1977).
1-2- بیان مسئله :
مطالعات گسترده در دو دهه گذشته نشان داده اند افشا، چه گفتاری وچه نوشتاری ، عملکردسیستم ایمنی، اعصاب خودمختار و سلامت جسمانی و روانی را بهبود می بخشد(قربانی،1392).
 مطالعه درباره افشای هیجان ها به بررسی های علمی داروین در دهه 1870 برمی گردد. بیان هیجان، تجربه هیجان، و برانگیختگی هیجانی سه مولفه اساسی هیجان هستتند و انعکاس هیجانی، مفهوم ثانویه به حساب می آید که اندیشه هایی را درباره این سه مولفه اساسی در برمی گیرد . به عقیده کندی مورو و واتسون ، بیان هیجان، چهار عملکرد اصلی دارد : 1- نظم دهی به برانگیختگی ، 2-درک خود، 3- ارتقاء مهارت های مقابله ای و 4- بهبود در روابط بین فردی (نوربالا، علی پور،شقاقی،نجیمی،آگاه هریس، 90).
برخی پژوهشگران بر این باورند که خودافشا گری[2] یا افشای هیجان ها شامل آن دسته از برداشت هایی است که فرد به گونه ایی آگاهانه و مسوولانه و اختیاری با دیگران در مورد خود در میان می گذارد. به نظر دیگر پژوهشگران ،خود افشاگری باید برای برداشت ها از فردی به کار رود که خود آن را می داند و دیگران احتمالا به آن دسترسی ندارند ویا نمی توانند آن را به راحتی کشف کنند. خود افشا گری به راحتی به فرد اجازه می دهد که به میزان گشودگی یا باز کردن خودرا گسترش دهد و با آگاهی بیشتر به مسائل پیرامون خود بپردازد ، که به تکامل و بالندگی او منجر می شود.مطالعات مختلف نشان داده اند که افشا درباره تجربیات عاطفی و هیجان ها با تقویت فرد برای نفوذ بر خود ، کاهش خلق منفی ، کاهش بازداری، احساس کنترل شخصی و انتخاب رفتارهای سازش یافته را سبب می شود(قربانی،1392).
 هنگام افشا و لمس واقعی احساسات و هیجانها،واژه ها، امکان ساخت دهی، سازمان دهی ودر نهایت درونی سازی تجارب هیجانی و رویدادهای مسبب آنها را فراهم می سازند و ارتباط دو نیمکره مغز هماهنگ می شود(قربانی،1392).
 با افشا ی هیجانها فردبه بازنگری و بررسی زندگی خود می پردازد و این امر مستلزم تغییر رویکرد ، توانایی جدا شدن از خود ومحیط اطراف است .به طوری که افرادبابیان داستان زندگی خود می توانند به تصحیح آن بپردازند. در مقابل بازداری روانشناختی یعنی ناتوانی از بیان افکار واحساسات ،  وقتی ایجاد می شود که فرد تصور کند به آسانی نمی تواند درباره خویش با دیگران صحبت کند. خواه به دلیل اینکه به دیگران اعتماد ندارد یا به این سبب که صحبت درباره تجارب احساسی، نتایج نا خوشایندی برایش دربردارد. بازداری و سرکوب گری از مکانیسم های دفاعی هستنند که برخی افراد در نظم بخشی هیجان ها و کاهش استرس از آن استفاده می کنند . پژوهش هانشان داده اند افشای هیجانی با باز گشایی ناهشیار ، بینشی صحیح درافراد ایجاد می کند که در پی آن ، مکانیسم های دفاعی نظیر جبران، واکنش وارونه ، باز داری ، سرکوب گری و . . . بهبود می یابند.  یکی از عواملی که بر افشای هیجانها اثر می گذارد ومانع از افشا ء می شود استفاده از مکانیسم های دفاعی است (نوربالاوهمکاران ،1390).
مفهوم مکانیسم های دفاعی با نخستین مقالات فروید1 در سال 1936 آغازشد .وی مکانیسم های دفاعی را به عنوان کارکردهای ذهنی تعریف کرد ،که افراد را در برابر اضطراب زیاد ناشی از رویدادهای استرس زای بیرونی و حالت های مخرب درونی محافظت می کند ، نقش حفاظتی مکانیسم های دفاعی از طریق تعدیل ، انحراف یا حذف افکار، احساسات و ادراک های استرس زا انجام می شود (آفر[3]،لاویه[4]، گادلف[5] وآپتر[6]،2000).
 اصطلاح دفاع اشاره به آن نوع شگردهای خاص روان دارد که احساسات را از حیطه خودآگاه به ناخوداگاه می رانند. دوتن از متخصصین حوزه روان تحلیلی  آنا فروید (سندلر[7]وفروید[8] ،1983) و چارلز برنر 2002، تاکید داشتنند که هر چیزی ممکن است دفاع تلقی شود . به طور کلی آن دسته ازفعالیتها و رفتارهای روانی که شما را از تجربه هیجانات ناخوشایند محافظت می کنند ، رفتار دفاعی نامیده می شوند. دفاع ها آن دسته از اقدامات روانی هستنند که طی قواعد خاصی مانع از آگاه شدن فرد به مضمون یا مضامین عاطفی غیر لذت بخش (تفکر، احساس و یا هردوی آنها) و مانع از ورود آنها به حیطه ی هوشیاری شوند(بلکمن[9]،  2004،ترجمه جوادزاده،93 13 ).
فروید تعدادی مکانیسم دفاعی معرفی کرد و در مورد آنها اظهار داشت ما به ندرت فقط یکی از این دفاع ها را استفاده می کنیم و معمولا با بهره گرفتن از چندین مکانیسم به طور همزمان از خود در برابر اضطراب دفاع می کنیم (جواهری، قنبری، زرندی،1390).
دفاع هرنوع سازوکار برای گریز از احساسات واقعی است و مقاومت استفاده از دفاع های یاد شده در موقعیت درمانی است. به همین دلیل دفاع، که ماهیت خودفریبی دارد، در موارد مرضی هویت خودتخریبی یافته و واقعیت درونی و بیرونی را تحریف می کند. دفاع ها به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند دفاع های اصلی و دفاع های تاکتیکی، دفاع های اصلی را فروید کشف کرد و آنا فروید بسط داد، این دفاع ها با هدف پیشگیری از هوشیاری به افکار و احساساتی به کار می روندکه تهدیدآمیز تلقی می شوند. دفاع های تاکتیکی را دوانلو1990 مفهوم سازی کرد، این دفاع ها اولین سطح لایه های دفاعی بیمار هستنند که تمایز کامل آنها از دفاع های اصلی ممکن نیست، و عمدتا جهت پیشگیری از صمیمیت و نزدیکی احساسی به کار می روند، بنابراین می توان گفت که دفاع های اصلی عمدتا ماهیت درون روانی دارند و دفاع های تاکتیکی عمدتا ماهیت بین شخصی(قربانی،92).
دفاع های اصلی به دو دسته تقسیم بندی می شوند:دفاع سرکوب گرا، دفاع واپس گرا، دفاع های سرکوب گرا شامل عقلانی سازی، دلیل تراشی،ناچیز انگاری، جابه جایی و واکنش وارونه می شود و دفاع های واپس گرا شامل انکار،فرافکنی، جسمانی سازی است. همچنین دفاع های تاکتیکی به دو دسته کلامی وغیرکلامی تقسیم می شوند، دفاع های تاکتیکی کلامی شامل مبهم حرف زدن وتمایل به رک گویی است که در آن عبارات متضاد، طعنه زدن وکنایه گویی و گفتگوهای بیهوده یا از شاخه ایی به شاخه دیگر پریدن استفاده می شود. برخی دفاع های تاکتیکی غیرکلامی عبارتنداز: اجتناب از ارتباط چشمی ، لبخند زدن وبا خنده حرف زدن وگریه کردن، یا فاصله بدنی گرفتن. ژست های بدنی بسیار خشک و بدون انعطاف یا بسیار نرم و وانهاده که نشانگرسد دفاعی بیمار در برابر رابطه نزدیک هیجانی و برقراری صمیمیت است(دلاسلوا،1996 ،ترجمه یوسفی لویه و نوربخش،1391).
 مکانیسم های دفاعی به دلیل اهمیت ویژه ایی که در مفهوم پردازی اختلالهای روانی و درمان آنها از دیدگاه روان پویشی دارند، مورد توجه بالینی و پژوهشی خاصی قرار گرفته اند. در نظام روان تحلیلگری هر اختلال روانی با مکانیسم های دفاعی همراه است و دفاع ها نقش مهمی در سلامت روانی افراد ایفا می کنند بررسی های متعددی از این فرض حمایت کرده اندو در تحقیقات مشخص شده است که سلامت جسمی و روانی افراد به طور معناداری با مکانیسم های دفاعی آنها در ارتباط است(افضلی،آشتیانی،فلاح،1387).
 طبق پزوهشهای انجام شده استفاده از مکانیسم های دفاعی با برتری جانبی نیمکره های مغز در ارتباط است. مطالعات در زمینه جانبی شدن عاطفی نیز به یافته های جالبی منتهی شده اند و در این زمینه دو فرضیه را مطرح می گردد. در فرضیه اول بحث اختصاصی نیمکره راست به عواطف منفی ونیمکره چپ به عواطف مثبت و در فرضیه دوم غلبه نیمکره راست در تمام جنبه های رفتار هیجانی مطرح می شود(قربانی،1392).
مطالعات در زمینه عملکرد اختصاصی نیمکره های مغزی اینطور نشان می دهند که نیمکره غالب، نیمکره ی عمل گرا و نیمکره غیر غالب از نظر عملکردی بیشتر در فرایندهای عاطفه دخالت دارند. (هیلمن وبادرس و همکاران)1987 براین باورند که نیمکره راست با داشتن فیبرهای عصبی ارتباطی بیشتربا هسته های مغزی که در برانگیختگی و توجه نقش عمده دارند بیشتر از نیمکره چپ در ارتباط است. و همانطورکه آمار نشان می دهد”نادیده انگاری حوزه ادراکی” معمولا درآسیبهای نیمکره راست اتفاق می افتد.نقش بادامه یا آمیگدال در پردازش اطلاعات هیجانی قبلا مورد توجه قرار گرفته است . همچنین پردازش اطلاعات هیجانی توسط نیمکره راست در اختلال پس از ضربه برای اولین بار توسط حق شناس با روش تحلیل امواج مغزی مورد بررسی آزمایشی فرار گرفته است (اصلاح کارلاکمه سر،1387).
درمجموع اغلب آزمایشها برغلبه نیمکره راست دربازشناسی و ابرازهیجانها تاکید کرده اند از این روی عملیات نیمکره راست بیشترباآنچه در روان تحلیل گری، ناهشیار خوانده می شود همخوان است. این به معنای در نظرگرفتن نیمکره چپ به عنوان مرکز هشیاری، ونیمکره راست به عنوان مرکزناهشیاری نیست چرا که بدون تردید ابعادی از کنش وری هردو نیمکره ناهشیارند.اما کیفیت تجربه درونی ناشی از نیمکره راست ، ازآنجایی که میانجی گفتاری ندارد، با ناهشیاری مطرح شده در دیدگاه های روان پویشی قرابت بیشتری دارد. آسیبهای نوروزی ونبودسلامت روان عمدتا از احساسات مدفون شده غیرقابل پذیرش و مکانیسم های سازش نایافته برای مقابله با این احساسات تشکیل شده است. از این روی، نوروز محصول تعارض بین احساسات سرکوب شده  در تکاپوی ابراز و سیستم های دفاعی برای جلوگیری از بروز این احساسات است و علائم اختلال نیز مصالحه بین این احساسات و دفاع ها هستنند. این احساسات اضطراب برانگیزند و زمینه فقدان سازمان یافتگی روانی را بیشتر فراهم می کنند. این الگو را می توان بر اساس ناهماهنگی در کار دو نیمکره با یکدیگر به خوبی توصیف کرد. اگرنیمکره راست در پردازش بار عاطفی اخبار نقش بیشتری داشته باشد،بنابراین کانون احساسات غیرقابل قبول در نیمکره راست ودرمقابل نیمکره چپ کانون فعالیت سیستم های دفاعی و کنترل عواطف غیرقابل قبول نیمکره راست است. ناهماهنگی یاد شده در ارتباط بین دو نیمکره پیامدهای متعددی دارد، نخست عملیات سازش نایافته سیستم های دفاعی در نیمکره چپ آثارتخریبی درسازش یافتگی فرد دارد. دوم، گریز ازتجربه احساسات موجود در نیمکره راست، نیمکره چپ را ازدستیابی به اطلاعات ضروری برای تصمیم گیری سازنده محروم می کند(قربانی،1392).

تعداد صفحه :112
قیمت :37500 تومان

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-12-06] [ 06:37:00 ق.ظ ]




عین حال سلامت روانشان را حفظ نمایند زیرا وجود افسردگی و تنش و اضطراب به عنوان یک عامل خطرساز می تواند زمینه بروز بیماری های جسمی و مشکلات متعدد بهداشت روان را فراهم کند(حسینی قمی و همکاران، 1389). همچنین نشان داده شده که رفتارهای مذهبی در معنایافتگی زندگی، ارزش مثبت دارد. رفتارهایی از قبیل توکل به خدا و زیارت، می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت، موجب آرامش درونی و معنوی فرد شوند (عیوضی، 1390،ص152).  در واقع دین از طریق تامین حمایت اجتماعی، سبک زندگی سالم، انسجام شخصیت و پدید آیی احساس معنا و هدف سبب بهزیستی می شود(ویلیام سی[2]، ترجمه صالحی، 1388).  به نظر می رسد سبک و شیوه ی زندگی که فرد انتخاب می کند هم در ایجاد اختلالات روانی از جمله اضطراب و هم در نحوه ی مقابله با آن ها موثر باشد.            
      سبک زندگی روشی است که افراد در طول زندگی انتخاب کرده اند و زیر بنای آن در خانواده پی ریزی می شود که در واقع متاثر از فرهنگ، نژاد، مذهب، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و باورها می باشد(فاضل، حق شناس و کشاورز،1390). همچنین پژوهش ها نشان داده اند که عواملی چون ویژگی های شخصیتی، تغذیه، ورزش، خواب، مقابله با استرس، حمایت اجتماعی، استفاده از دارو شیوه ی زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد(کوکرهام[3]، 2005). نظریه های مختلفی درباره ی شخصیت و ویژگی های آن مطرح شده، اما به نظر می رسد پنج عامل شخصیت (روان رنجورخویی[4]، برون گرایی[5]، تجربه پذیری[6]، توافق پذیری[7]، با وجدان بودن[8]) که کاستا و مک کری[9] در دهه 80 میلادی مطرح نمودند، در انتخاب سبک زندگی بسیار موثر باشد.
      همچنین هر مکتب و مذهبی، سبک زندگی برای بشریت ارائه می دهد و مدعی است، جامعه مطلوب و زندگی سالم در نتیجه پیروی از روش زندگی است که آنان ارائه می دهند. بنابراین اسلام نیز یکی از ابزار های سازنده سبک زندگی انسان می باشد(رجب نژاد و همکاران،1391،ص9). باید اذعان داشت که اسلام با احکام جاودانه خود، سبک زندگی[10] آرمانی و در عین حال، واقع گرایانه ای را پیشنهاد نموده است. این سبک زندگی  براساس نگرش های متعالی به انسان و هستی شکل گرفته است. با اعتقاد به این باور که عالم طبیعت برای آدمیان خلق شده است و جهان غیب و شهود تحت تدبیر خالقی دانا و بی همتا اداره می شود.
     گسست میان مبانی عقیدتی و روش زندگی، ممکن است فرد و جامعه را به سمت بی هویتی و بلکه بی دینی سوق دهد. به نظر می رسد عامل اصلی چالش مذکور را در فقدان شناخت و معرفت نسبت به تعامل سبک زندگی و مبانی معرفت دینی باید جست و جو نمود. درک این مهم متوقف بر فهم مفهوم سبک زندگی ،بومی سازی آن و نحوه ی تعامل آن با تعالیم دینی است. مقوله ی سبک زندگی با عناوینی همچون معنای زندگی، هدف زندگی، اخلاق، الگو و اسوه، سنت و سیره، شخصیت، هویت، مهارت های زندگی و. در ارتباط است. هرچند از نظر ماهوی با این امور تفاوت دارد (فیضی،1392). در این پژوهش سعی شده تا به بیان  و تشریح ارتباط بین سبک زندگی با برخی از این امور پرداخته شود.

 

بیان مساله
     در طی تاریخ، آدمی همیشه مسائلی را درباره سرشت و سرنوشت خود طرح کرده است؛ این که او کیست، از کجا آمده، به سوی کجا می رود، چه آینده ای در انتظار اوست و قدر و منزلت او در کل نظام هستی چیست و مختصات وجودی او کدام است و. لکن فقط در عصر جدید است که انسان یقینش را درباره ماهیت خود از دست داده و با خود بیگانه شده است(کین،مارسل؛ ترجمه ملکیان،1375).
     در دنیای پیشرفته امروز بسیاری از افراد از احساس تنهایی و ناامیدی رنج می برند و در احساسی از بی معنایی دست و پا می زنند. همین مساله، ریشه روان آزردگی و اضطراب روزمره ای است که سلامت روانی آنان را تهدید می کند(محمدپور،1390).
     اضطراب مساله ای است که امروزه بسیار پررنگ شده وتقریبا اکثریت جامعه با آن مواجه هستند و سلامت جسمانی و روانی آنان را تهدید می کند. یکی از انواع اضطراب ها، اضطراب وجودی است که در عصر حاضر گریبانگیر افراد بسیاری به ویژه جوانان شده و در کشور ما و در حوزه روانشناسی کمتر به آن پرداخته شده است.
     از دیدگاه اگزیستانسیالیسم، اضطراب حالتی است که در آن موجودی از عدم احتمالی خود با خبر است. همین معنا را می توان در عبارتی موجز تر بیان کرد: اضطراب آگاهی وجودی از عدم است(پل تیلیش[11]، ترجمه فرهادپور،1366). رولو می[12](به نقل از می و یالوم،2000،ص275) اضطراب را به صورت” تهدید وجود یا ارزش هایی که وجودمان با آنها شناخته می شود” تعریف می کند. از نظر می، احساس اضطراب از احساس تنهایی و پوچی نشئت می گیرد(می ، 1953،ص40). اضطراب وجودی به سه شکل ظاهر می شود: اضطراب از سرنوشت و مرگ، اضطراب از پوچی و بی معنایی و اضطراب از گناه و محکومیت(پل تیلیش، ترجمه فرهادپور،1366).
     به نظر می رسد سبک و شیوه ی زندگی که فرد انتخاب می کند در ایجاد اضطراب و نحوه ی مقابله با آن موثر باشد. سبک زندگی روشی است که افراد در طول زندگی انتخاب کرده اند و زیر بنای آن در خانواده پی ریزی می شود که در واقع متاثر از فرهنگ، نژاد، مذهب، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و باورها می باشد(فاضل، حق شناس و کشاورز،1390). هر مکتب و مذهبی، سبک زندگی برای بشریت ارائه می دهد و مدعی است، جامعه مطلوب و زندگی سالم در نتیجه پیروی از روش زندگی است که آنان ارائه می دهند. اسلام یکی از ابزار های سازنده سبک زندگی انسان می باشد(رجب نژاد و همکاران،1391،ص9).
     سبک زندگی اسلامی یکی از انواع  سبک هاست که تعدادی از افراد جامعه ما آن را انتخاب و بر اساس آن زندگی می کنند. مولفه های سبک زندگی اسلامی نقل از کاویانی(1388) شامل:اجتماعی، اخلاق،خانواده، سلامت، عبادی، تفکر و علم، دفاعی – امنیتی و باورها و عقاید می باشد.
     پژوهش های معتبری تاثیر جهت گیری های مذهبی و دینداری را بر میزان اضطراب وجودی و زیر شاخه های آن از جمله اضطراب مرگ نشان داده اند. مسعود نورعلیزاده و میانجی و جان بزرگی(1389) در پژوهشی دریافتند که دین داری سهم زیادی در تاثیر گذاری بر کاهش اضطراب، به ویژه اضطراب وجودی داشت و افراد مذهبی کمتر از اضطراب جودی رنج می برند. کوهن[13] و همکارانش(2005) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که بین جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی با اضطراب مرگ و رضایت از زندگی و اعتقاد به زندگی بعد از مرگ، رابطه ی معنی داری وجود داردسیسرلی[14] (2002)  نشان داد که اعتقاد به زندگی پس از مرگ و گرایش های مذهبی به طور منفی با ترس از مرگ ارتباط دارد. کرافت[15] و همکارانش(2007) در طی انجام پژوهشی اظهار داشتند که مردمی که انگیزه های مذهبی درونی داشتند از افرادی که انگیزه های مذهبی بیرونی داشته اند، به طور قابل توجهی سطح پایین تری از اضطراب مرگ را تجربه کرده اند.  
     از سوی دیگر سبک زندگی متاثر از شخصیت فرد و ویژگی های محیطی می باشد. شکل گیری شخصیت خود تحت تاثیر عوامل ژنتیکی و تربیتی – اجتماعی صورت می گیرد. این ویژگی ها به طرق مختلفی بر سبک زندگی افراد اثر می گذارد(میرزایی و همکاران،1393).
     آلپورت[16]، روانشناس متخصص شخصیت در سال 1961 میلادی، با تاکید بر شخص و اهمیت او در مقابل محیط تعریف زیر از شخصیت را ارائه کرده است:
     ” شخصیت عبارت است از سازمان پویای درون فردی که (این سازمان) مشتمل است بر آن دسته از سیستم های روان-تنی که رفتارها و افکار ویژه انسان را معین می سازند.”
     در مورد تفاوت های فردی و شخصیت، نظریات گوناگونی از زمان های دور تا به امروز وجود داشته است. اما حوزه ی شخصیت طی دو دهه ی گذشته با مدل پنج عاملی شخصیت صورت غالبی پیدا نمود(خانی فر و همکارن،2009). این عوامل به طور معمول شامل برون گرایی، سازگاری، وظیفه شناسی(با وجدانی)، روان رنجوری(در مقابل ثبات احساسی)  گشودگی در برابر تجربه می باشد(بورداج و همکاران[17]،2007).
     پژوهشی که مستقیما به بیان رابطه سبک زندگی اسلامی و ویژگی های شخصیتی بپردازد یافت نشد اما تحقیقاتی در مورد رابطه ی سبک زندگی با ویژگی های شخصیتی یا رابطه متغیرهای همایند با سبک زندگی اسلامی از جمله دینداری و مذهب با شخصیت و پنج عامل آن صورت گرفته است.
     اصغر زره پوش و همکارانش(1392) دریافتند که رگه های شخصیتی با جهت گیری مذهبی رابطه داشته و از بین آنها عامل گشودگی نسبت به تجربه نقش مهم تری را ایفا می کند. در پژوهش دیگری که توسط پرویز میرزاخانی و همکارانش(1393) انجام شد، یافته ها نشان داد که تمامی مولفه های ویژگی شخصیتی بر روی هوش معنوی تاثیرگذار هستند و به جز مولفه روان نژندی که رابطه ی معکوس دارد مابقی مولفه ها ارتباط مستقیم با با هوش معنوی دارند. مک کولاف[18] و همکاران(2003) در طی انجام پژوهشی بر روی نوجوانان دریافتند که وجدان تنها عامل شخصیت است که مذهبی بودن را پیشگویی می کند.
     با توجه به نو و جدید بودن متغیر سبک زندگی اسلامی، پژوهش های اندکی در این زمینه صورت گرفته و با توجه به این که اضطراب وجودی و زیر شاخه های ان در جامعه ی جوان ما در حال گسترش است و همچنین نقشی که ویژگی های شخصیتی در انتخاب نوع سبک زندگی ایفا می کنند،لذا مسئله ی پژوهش حاضر برسی رابطه بین سبک زندگی اسلامی با میزان اضطراب وجودی و ویژگی های شخصیتی انتخاب شده است.

 

اهمیت و ضرورت پژوهش
     سبک زندگی از مفاهیم وارداتی و تولید شده در بستر مدرنیته غربی می باشد که لازم است بومی سازی شود. هویت جامعه اسلامی مبتنی بر نظام باورها و اعتقادات از یک سو و نظام ارزش ها و اخلاقیات از سوی دیگر است. لایه ی خارجی و نمود بیرونی هویت افراد و جامعه همواره در معرض قضاوت قرار دارد. اصولا عینیت بخشیدن به باورها و تنظیم رفتارها با آموزه های دینی بدون توجه به شیوه و سبک زندگی، عقیم می ماند. یکی از چالش های بزرگ زندگی متدینان، عدم تطابق میان رفتارها با زندگی دین داران و باورهای آنهاست(فیضی، 1392).
     سبک زندگی فعلی مردم در برخی از موارد آنقدر نابهنجار شده که مشکلات عدیده ای را برای سایر مردم ایجاد کرده است و راه برون رفت از این مشکلات عدیده توجه همگانی به سبک زندگی و ترسیم یک مدل مطلوب اسلامی-ایرانی است.
     مقام معظم رهبری در مورد لزوم پرداخت به سبک زندگی اسلامی این چنین می فرمایند:”ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم ( که هدف انسان، رستگاری و فلاح و نجات است)، باید به سبک زندگی اهمیت دهیم. اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن  به سبک زندگی مهم است. بنابراین مسئله، مسئله ی مهمی است (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان خراسان شمالی، 23مهر 1391).
     امروزه با توجه به رواج الگوهای غلط زندگی و سبک های غربی که نامتناسب با جوامع اسلامی می باشد، صنعتی شدن جوامع و گسترش فرآیندهای توسعه مدرن و کاهش ارتباطات انسانی،  سلامت روانی افراد مورد تهدید واقع شده و بیماری های روانی بیش از پیش گسترش یافته است . در صورت عدم پیشگیری، این مسئله منجر به پیدایش جامعه ای فرسوده، از کار افتاده و غیرسازنده می شود. تحقیقات نشان می دهد که سبک زندگی در ارتباط با وضعیت سلامت روانی و جسمی و کیفیت زندگی بزرگسالان قرار می گیرد(روحرر[19] و همکاران2005،ایزو[20] و همکاران1994).). بنابر این پرداختن به سبک زندگی و اصلاح آن  برای جامعه ضرورت خواهد داشت.
     از سوی دیگر سبک زندگی هر فرد خود متاثر عوامل مختلفی از جمله شخصیت می باشد(کوکرهام،2005).صفات شخصیتی نیز از نظر تربیتی و اخلاقی بسیار اهمیت دارند، زیرا فضایل و صفات نیک در تنظیم روابط و سعادت فرد و جامعه نقش بارزی دارند، بنابراین چگونگی رشد جنبه های مختلف شخصیت یکی از اهداف مهم علم روانشناسی است(شاملو،1363).
     همچنین اضطراب وجودی یک مساله شایع و صعب العلاج می باشد که تا کنون پژوهش های اندکی در مورد آن صورت گرفته است. این نوع اضطراب با سایر بیماری های روانی از جمله افسردگی وسایر رگه های اضطرابی در ارتباط است(ومز و همکاران،).به گونه ای کرکگار(1855-1813)”اضطراب وجودی” را خاستگاه اولیه ی بیماری های روانی می دانست(به نقل از نورعلیزاده میانجی و جان بزرگی، 1389). با توجه به اینکه جوانان بیش از نسل سالخورده از خلا وجودی رنج می برند(فرانکل، ترجمه تبریزی،1383) و کشورما، کشوری با جمعیت جوان می باشد و همچنین با توجه به نقشی که سبک زندگی به ویژه سبک زندگی اسلامی و مذهب و معنویت در مهار این نوع اضطراب دارد، پرداختن به این موضوع حائز اهمیت می باشد.

 

اهداف پژوهش
1- بررسی رابطه سبک زندگی اسلامی با اضطراب وجودی.
1-1-بررسی رابطه بین خرده مقیاس های سبک زندگی اسلامی(با زیر مقیاس های عبادی، اخلاق، سلامت، زمان شناسی، باورها و عقاید، تفکر و علم، مالی، خانواده ،اجتماع و دفاعی – امنیتی) با اضطراب وجودی.
2- بررسی رابطه سبک زندگی اسلامی با ویژگی های شخصیتی(با وجدان بودن، توافق پذیری، تجربه پذیری، بون گرایی و روان رنجور خویی).
2-1- بررسی رابطه بین خرده مقیاس های سبک زندگی اسلامی (با زیر مقیاس های عبادی، اخلاق، سلامت، زمان شناسی، باورها و عقاید، تفکر و علم، مالی، خانواده ،اجتماع و دفاعی – امنیتی) با ویژگی های شخصیتی(با وجدان بودن، توافق پذیری، تجربه پذیری، بون گرایی و روان رنجور خویی).

 

فرضیه های پژوهش
1-بین سبک زندگی اسلامی با اضطراب وجودی رابطه وجود دارد.

 

بین خرده مقیاس های سبک زندگی اسلامی( با زیر مقیاس های عبادی، اخلاق، باورها و عقاید، سلامت، خانواده، تفکر و علم، مالی، زمان شناسی، اجتماعی و دفاعی – امنیتی ) با اضطراب وجودی رابطه دارد.
2- بین سبک زندگی اسلامی با ویژگی های شخصیتی رابطه وجود دارد.
2-1- بین خرده مقیاس های سبک زندگی اسلامی(با زیر مقیاس های عبادی، اخلاق، باورها و عقاید، سلامت، خانواده، تفکر و علم، مالی، زمان شناسی، اجتماعی و دفاعی – امنیتی) با ویژگی های شخصیتی رابطه وجود دارد.
3- سبک زندگی اسلامی پیش بینی کننده اضطراب وجودی است.
4-سبک زندگی اسلامی پیش بینی کننده  ویژگی های شخصیتی است.

 

متغیرهای پژوهش
 متغیرها بر حسب نقش هایی که در این پژوهش دارند به دو دسته تقسیم می شوند:

 

متغیر مستقل یا پیش بین: سبک زندگی اسلامی در اینجا به عنوان متغیر پیش بین درنظر گرفته می شود.
 

متغیر وابسته یا ملاک: متغیرهای اضطراب وجودی و ویژگی های شخصیتی به عنوان متغیرهای ملاک در نظر گرفته می شوند.

تعداد صفحه :133
قیمت :37500 تومان

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:36:00 ق.ظ ]




پیشینه تحقیق درداخل کشور65
پیشینه تحقیق درخارج کشور67
فصل سوم:روش پژوهش
جامعه آماری70
نمونه آماری70.
ابزارگردآوری اطلاعات71
فصل چهارم:تجزیه و تحلیل داده های پژوهش
بررسی فرضیه های پژوهش82.
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
بحث ونتیجه گیری88
محدودیتها92
پیشنهادات.93
پیوستها
منابع 99
چکیده
هدف:پژوهش حاضر با هدف مطالعه میزان شیوع اختلال شخصیت در متقاضیان عمل جراحی زیبایی بینی و مقایسه آن با جراحی های دیگر شامل کشیدن صورت ، ماموپلاستی و لیپولیز انجام شد.
روش پژوهش:جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مراجعه کنندگان به بیمارستان حضرت فاطمه که متقاضی عمل جراحی بودند ،بود. آزمودنی ها شامل 202 نفر زن ومرد در یک دوره هشت ماهه ، در سال نود و سه و نود و چهار ، که همه متقاضیان عمل جراحی زیبایی بودند و  به بیمارستان حضرت فاطمه (س) مراجعه کرده بودند، با رضایت خودشان مورد بررسی قرار گرفتند جهت بررسی اختلال شخصیت از آزمون میلون نسخه سوم استفاده شد.از آزمون های تحلیل واریانس ،یو من ویتنی و آزمون خی دو برای آزمودن معناداری فرضیات استفاده شد.
نتایج: شیوع کلی اختلال شخصیت در نمونه  مورد مطالعه چهل و یک درصد بود یعنی بدون در نظر گرفتن نوع عمل جراحی چهل و یک درصد از آزمودنی ها حداقل مبتلا به یک نوع اختلال شخصیت بوده اند اختلال شخصیت نمایشی و سپس اختلال شخصیت وسواس اجبار به ترتیب دارای بشترین شیوع بودند.در بین عمل های جراحی، بیشترین فراوانی مربوط به عمل جراحی بینی بود ، همچنین عمل جراحی ماموپلاستی و لیپولیز در رتبه های بعد قرار گرفتند. و کشیدن صورت کمترین متقاضی را در نمونه مورد مطالعه داشتمیزان شیوع اختلالات شخصیت در متقاضیان عمل جراحی بینی و سایر جراحی ها تفاوت معنادار داشت و متقاضیان عمل جراحی بینی به طور معناداری بیش از سه گروه دیگر به اختلال شخصیت مبتلا بوده اند، همچنین متقاضیان عمل جراحی لیپولیز به طور معناداری بیش از متقاضیان کشیدن صورت دچار اختلالات شخصیتی بودند. تفاوت معناداری بین مردان و زنان در متقاضیان عمل جراحی مشاهده نگردید .
کلید واژه ها: اختلالات شخصیت، عمل جراحی زیبایی
مقدمه
جراحی پلاستیک، جراحی ترمیمی است که در ابتدا برای رفع ضایعات مادرزادی استفاده می‌شده اما درمراحل بعد با اهداف زیبایی بکار گرفته شد. بعبارتی، جراحی پلاستیک زیبایی رویه ای است برای تغییر ظاهر بدن در غیاب بیماری، جراحت، نقص ارثی و مادرزادی که می‌تواند باعث ارتقاء کیفیت زندگی بشود. جراحی زیبایی در سال‌های اخیر در جهان روند فزاینده ای داشته است.
(فرشید فر و دستگردی 2013؛ به نقل از طهماسبی و همکاران،1394). انجمن جراحی پلاستیک بریتانیا، میزان 34 درصد افزایش تقاضا برای جراحی پلاستیک زیبایی را در سال 2005 نسبت به سال قبل گزارش نموده است. این پدیده صرفاً معطوف به کشورهای اروپایی نمی‌شود. انجمن جراحی پلاستیک آمریکا میزان رشد این اقدامات را از 1997 تاکنون 446 درصد گزارش نمود، این رشد درکشورهای در حال توسعه بخصوص در بین جوانان بسیار قابل توجه بوده است، این افزایش انگیزه عمدتاً بدلیل ایجاد نگرش مثبت نسبت به اعمال جراحی، بعنوان ابزاری برای بهبود ظاهر بوده است. (سوامی[1] و همکاران 2010، به نقل از طهماسبی و همکاران، 1394). در ایران سالانه حدود 25 تا 30 هزار جراحی زیبایی انجام می‌شود ،60 درصد این موارد مربوط به جراحی بینی و بقیه آن مربوط به سایر جراحی‌های زیبایی و پلاستیک است. از نظر جراحی پلک و صورت، ایران در رده چهارم و از نظر لیپوساکشن، سینه و شکم، پس از آمریکا در رده دوم قرار دارد. (کلانتر هرمزی،1393) گرایش به زیبایی، یک حس کاملاً طبیعی و مشترک بین تمامی انسان‌ها است، اما امروزه این مسئله در کسانی که نارضایتی بیشتری از بدن خود احساس می‌کنند، بیشتر دیده می‌شود. جراحی زیبایی برای خلق زیبایی و ایجاد تصویر ذهنی مطلوب، امروزه مورد توجه قرار گرفته است و در نتیجه تصور از زیبایی به عنوان امری طبیعی و خدادادی به سمت اکتسابی و کلینیکی کشیده شده است (تیگرمن[2] و راتل[3] 2013، به نقل از طهماسبی و همکاران،1394).
بیان مساله:
شخصیت[4] را می‌توان آن الگوی معین و مشخصی از تفکر، هیجان و رفتار تعریف کرد که سبک شخصی فرد را در تعامل‌های او بامحیط مادی و اجتماعیش رقم می زند. روان شناسان شخصیت، همواره کوشیده‌اند مجموعه اصطلاحات وصفات شخصیت را به دسته‌ه ای کوچکی از صفات تقلیل دهند که هم بتوان با آن‌ها کار کرد، هم بتوان انواع و اقسام شخصیت‌های بشری را در قالب آن‌ها توصیف کرد؛ همچنین می‌کوشند از ابزارهای پایا و معتبر برای سنجش صفات شخصیتی کمک بگیرند و برای کشف روابط صفات با هم و با رفتارهای مختلف پژوهش‌های آزمایشگاهی انجام می‌دهند (کاپلان وسادوک،2007، ترجمه پورافکاری، 1383).
اختلال شخصیت مطابق تعریف پنجمین کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[5]، عبارت است از تجارب درون ذهنی و رفتاری بادوامی که بر ملاک‌های فرهنگی منطبق نیست، نفوذی غیر قابل انعطاف دارد، از نوجوانی یا جوانی شروع می‌شود، در طول زمان تغییر نمی‌کند و موجب ناخوشنودی فرد و مختل شدن کارکردهایش می‌شود. هرگاه صفات شخصیتی غیر قابل انعطاف و غیر انطباقی باشد و کارکردهای فرد را مختل سازد و یا رنج و عذاب درون ذهنی برایش ایجاد کند، تشخیص اختلال شخصیت را می‌توان مطرح کرد. به صورت ساده ترکیب شخصیت هنگامی نابهنجار تلقی می‌شود که باعث رنجش و آزار خود شخص یا دیگران شود (پنجمین کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، انجمن روانپزشکی آمریکا،2013، ترجمه گنجی، 1393).
امروزه جراحی زیبایی به عنوان یکی از شایع‌ترین اعمال جراحی در سطح جهان مطرح است که میزان بهره گیری از آن رو به فزونی است، همانند دیگر تخصص‌ها در پزشکی مداخله‌های جراحی زیبایی نیز باید قبل از آنکه بر روی بیماران انجام شوند تحت کار آزمایی بالینی[6] دقیق قرار گیرند (وبستر و دریسکل،1983).
وضعیت روانی سالم نیز ،در میزان رضایت بعد از عمل جراحی زیبایی محوری تعیین کننده است که مهم‌تر از تکنیک جراحی می‌باشد (داریسی و همکاران،2005).
انجام دادن عمل جراحی زیبایی برای افرادی که دچار عدم سلامت روانی هستند می‌تواند باعث بوجود آمدن مشکلاتی هم برای بیمار و هم برای جراح شود(هانینگمن،2003).
ضرورت تحقیق:
باتوجه به اینکه پژوهشی در مورد اهمیت کاربردی شیوع اختلالات شخصیت، در متقاضیان جراحی زیبایی صورت نگرفته واکثر پژوهش‌ها بر اساس پیامدهای جراحی زیبایی صورت گرفته است وهمچنین درمورد اختلالات شخصیت می‌تواند، منجر به تقاضا برای عمل زیبایی شود و از طرفی پژوهش‌های انجام شده جنبه کلی داشته و در انواع زیبایی‌ها و تفاوت آن‌ها پژوهش بسیار اندک است ،لذا ضروریست تا در مورد این اختلال نیز پژوهش جامعی انجام گیرد.
فرضیه‌های تحقیق:

 

میزان شیوع اختلالات شخصیت در متقاضیان عمل جراحی بینی و سایر جراحی‌ها متفاوت است.
 

بین متقاضیان جراحی‌های مختلف زیبایی از نظر اختلال شخصیت تفاوت وجود دارد.
 

بین متقاضیان جراحی‌های مختلف زیبایی در زنان و مردان تفاوت وجود دارد.
 

بین متقاضیان جراحی‌های مختلف زیبایی در سنین مختلف تفاوت وجود دارد
اهداف تحقیق:
هدف اصلی:
تعیین میزان شیوع اختلالات شخصیت در متقاضیان عمل جراحی زیبایی بینی و سایر جراحی‌ها
اهداف فرعی:

 

تعیین وجود یا عدم وجود تفاوت در بین متقاضیان جراحی‌های مختلف زیبایی از نظر اختلال شخصیت
 

تعیین وجود یا عدم وجود تفاوت در بین متقاضیان جراحی‌های مختلف زیبایی در زنان و مردان
 

تعیین وجود یا عدم وجود تفاوت در بین متقاضیان جراحی‌های مختلف زیبایی در سنین مختلف
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها:
الف) تعاریف مفهومی:
تعریفاختلال شخصیت[7]: اختلال شخصیت عبارت است از ،الگوی ناسازگارانه و با دوام تجربه درونی و رفتار که به زمان نوجوانی یا جوانی برمی گردد، و حداقل در دو زمینه زیر آشکار می‌شود: شناخت، هیجان پذیری، عملکرد میان فردی و کنترل تکانه (کاپلان و سادوک 2007، ترجمه پورافکاری 1383).
اختلالات شخصیت در پنجمین کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[8]
به رغم سال‌ها تحقیق درباره بازنگری ریشه ای اختلالات شخصیت ،هیات امنای انجمن روانپزشکی آمریکا نهایتاً تصمیم گرفت که فعلاً هیچگونه تغییردر تعریف ساختاری در اختلالات شخصیت اعمال نکند، با این حال یک مدل جایگزین برای اختلالات شخصیت، در بخش 3 کتاب پنجمین کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی منظور شده است ،به عنوان بخشی که به مدل‌های درحال ظهوری می‌پردازد که به مطالعه و تحقیق بیشتر نیاز دارند. در حال حاضر معیارهای اختلالات شخصیت در پنجمین کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی همان معیارهای چهارمین کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی هستند
(پنجمین کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، انجمن روانپزشکی آمریکا،2013، ترجمه گنجی، 1393).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:36:00 ق.ظ ]




3 عنوان حذف شدند. کلمات این 6 خبرگزاری در 7 عنوان مشترک تفکیک شد، طبق نظر زبان­شناس حروف اضافه و افعال اسنادی حذف شدند و افعال غیراسنادی به صورت مصدر به­کار برده شدند. ارزیابی 150 کلمه از 7 عنوان خبری پیش از حذف 3 عنوان با بهره گرفتن از پرسشنامه  SAMتوسط 143 آزمودنی بزرگسال در دامنه­­ی سنی 18 تا 45 که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده­بودند، انجام گرفت. یافته­ها: داده­های آماری با بهره گرفتن از میانه، میانگین، همبستگی اسپیرمن، تحلیل واریانس اندازه ­گیری مکرر، کرویت موچلی، مجذور خی و شفرسیتی با بهره گرفتن از نرم افزارspss  نسخه­ی 21 تحلیل گردید. میانه­ی برانگیختگی، خوشایندی و غلبه­ی این 150 کلمه محاسبه شد. برانگیختگی، خوشایندی و غلبه­ی لغات با هم ارتباط معنی­داری نداشتند. میان برانگیختگی، خوشایندی غلبه­ی کلمات عناوین و برانگیختگی، خوشایندی و غلبه­ی کل عنوان خبر ارتباط معناداری وجود دارد. در بازه­ی زمانی اسفندماه 91 از میان 6خبرگزاری­ مذکور، صدای آمریکا و رادیوفردا بیشترین برانگیختگی را داشتند. مشرق نیوز و بی بی سی و فارس نیوز به ترتیب از کلمات خوشایند بیشتر استفاده کردند. فارس نیوز به طورمعناداری کلمات دارای غلبه­ی بالا به کار برده است. نتیجه­گیری: با توجه به نتایج به دست آمده با داشتن نمره­ی برانگیختگی یک کلمه نمی­توان خوشایندی یا غلبه­ی آن کلمه را پیش ­بینی کرد و بالعکس. باداشتن برانگیختگی، خوشایندی و غلبه­ی مجموع کلمات یک عنوان خبری به احتمال بالای 50 درصد میتوان در مورد برانگیختگی یا خوشایندی یا غلبه­ی کل آن عنوان خبری را پیش ­بینی کرد. از میان تارنماهای فارسی­زبان داخلی و خارجی در حوزه­ مسایل بین الملل بی بی سی با برانگیختگی و غلبه­ی­ کمتر و خوشایندی بیشتری از سایر خبرگزاری­ها، مشرق از خبرگزاری­های داخلی با بالاترین خوشایندی و رجا کمترین کلمات خوشایند را استفاده ­می­ کنند. همچنین فارس از خبرگزاری های داخلی بیشترین غلبه کلمات را به کار برده است.  کلیدواژه­ها: برانگیختگی، خوشایندی، غلبه
فهرست مطالب                                                                                                       صفحه
1-1مقدمه  1
1-2 بیان مساله.  2
1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق.   3
1-4 اهداف پژوهش     5
1-4-1 اهداف اصلی   5
1-4-2 اهداف فرعی 5
1-5 سؤال‌های پژوهشی. 6
6-1 تعریف مفاهیم و اصطلاحات   6
آزمون خود ارزیابی تصاویر آدمک (SAM). 6
1-6-1 برانگیختگی.   7
1-6-2 خوشایندی   7
1-6-3 غلبه.  7
1-6-4 کلمات.   8
1-6-5 عنوان خبری   8
1-6-6 تارنما 8
فصل دوم  9
پیشینه پژوهش     9
2-1 مقدمه 9
2-2 هیجان   9
2-3 ابعاد هیجان   10
2-3-1 برانگیختگی   10
2-3-2 خوشایندی-ناخوشایندی   11
2-3-3 غلبه.  12
2-4 رسانه و تارنما 12
2-5 کلمات   13
فصل سوم.  17
روش پژوهش     17
مقدمه  17
3-1 مراحل اجرای طرح   17
3-1-1 نوع مطالعه  17
3-1-2 جامعه مورد مطالعه و حجم نمونه.  17
حجم نمونه  17
3-1-3 معیار های ورود به مطالعه  17
3-2-3 ابزارهای پژوهش     18
پرسشنامه SAM18
3-1-4 مکان و زمان اجرای پژوهش     18
3-4 روش تحلیل اطلاعات (داده‌ها) 19
3-3 شیوه­ی اجرای پژوهش     19
فصل چهارم  20
یافته های پژوهش. 20
مقدمه  21
جدول 1-4: عناوین خبری با موضوع انرژی اتمی.   24
فصل پنجم   76
بحث و نتیجه­گیری.   76
5-1مقدمه  76
5-2 تفسیر یافته­ های پژوهش     76
5-3- محدودیت­های پژوهش     79
5-4- پیشنهادات برای پژوهشهای آتی   80
منابع   81
پیوست شماره­ی 1: پرسشنامه­ی برانگیختگی، خوشایندی و غلبه­ی لغت خبری   88
   پیوست شماره­ی 2:جدول میانگین­ برانگیختگی، خوشایندی و غلبه­ی کلمات88

 

1مقدمه
 

عصر حاضر، عصر ارتباطات و اطلاعات است؛ عصری که در آن رسانه‌ها نقش مهمی در شکل گیری افکار عمومی در سطوح مختلف ملی، منطقه ای و بین‌المللی بازی می‌کند (آقایی، صادقی، هادی، 1391). امروزه اهمیت اخبار بر هیچ کس پوشیده نیست. تارنماها یکی از منابع مهم خبری هستند. بر اساس آماری که از اولین گروه تحقیقاتی برخط ایران در سال 2012 منتشر گردیده است، نزدیک به ۵۴ درصد از کل کاربران اینترنت در خاورمیانه، در ایران زندگی می­ کنند و بر حسب نوع فعالیت افراد در اینترنت بالاترین سطوح به جستجوی اطلاعات (67 درصد)؛ مطالعه پایگاه‌های خبری ( 65 درصد)؛ بانکداری برخط ( 64 درصد)؛ دانلود موسیقی ( 49 درصد)؛ شبکه‌های اجتماعی ( 44 درصد) و خرید آنلاین ( 43 درصد) اختصاص دارد. از نظر کاربران، پس از جستجوی اطلاعات، مطالعه­ پایگاه­های خبری پرطرفدارترین بخش اینترنت است که اهمیت آن را روشن می‌سازد. (مشرق، 1391)
هر خبر دارای عنوانی است که اکثر اوقات بیانگر چکیده­ و محتوای خبر می­باشد و می ­تواند مخاطبان را به خود جذب نموده یا تأثیری بالعکس بر آن‌ها داشته باشد. عنوان اخبار متشکل از کلمات و جملات است. این کلمات و جملات بار هیجانی دارند. مخاطبان دائما با این کلمات روبرو می­شوند. بار هیجانی موجود در کلمات و جملات خبرها احساس خوشایندی و یا ناخوشایندی مانند: شادی، خشم، غم، تنش و یا رنجش در آن‌ها به وجود می‌آورد
 در این میان گاهی ممکن است کلمات با وجود تعریف یکسان معنای احساسی متضادی داشته باشند مانند کلمه «کلاسیک» در مقابل «دمده» که تعریف یکسانی دارند اما معنای احساسی متضادی را منتقل می­نمایند. انتخاب کلمات هیجانی در خبر، ارتباط را کامل‌تر می­نمایند و اهمیت بسزایی دارد (عباسی و همکاران، 2011). علاوه بر تجربه‌ی هیجانی که به صورت خوشایندی و یا ناخوشایند است، غلبه شامل احساس کنترل و یا عدم کنترل، و انگیختگی به عنوان تغییرات فیزیولوژیک و روانی، تحت تأثیر بار هیجانی کلمات، در این میان مطرح است. می‌توان چنین بیان کرد که اخبار و بالاخص عنوان خبر، یکی از مهم‌ترین جایگاه­هایی است که بار هیجانی کلمات در آن اهمیت زیادی دارد.
 این پژوهش به مطالعه­ میزان برانگیختگی، خوشایندی و غلبه­ی کلمات به کار رفته در عناوین اخبار تارنماهای فارسی زبان داخلی و خارجی و رابطه­ هرکدام از این مؤلفه‌ها با یکدیگر پرداخته است و در پی آن است که مشخص نماید آیا بین این مؤلفه‌ها در قالب کلمات با برانگیختگی و خوشایندی آن به صورت عنوان خبری رابطه­ای وجود داشته است؟ و در نهایت به ارزیابی این موارد در تارنماهای فارسی زبان داخل و خارج کشور بپردازد.

 

1-2 بیان مسأله
 

تارنماها یکی منابع مهم خبری هستند. امروزه کمتر کسی را می‌توان یافت که از رسانه استفاده ننماید و در این میان از اخبار بی خبر باشد.
تارنماها با اطلاع رسانی سریع درباره مسائل حاد جامعه بشری، انتقال نمادهای اعتراضی و تحریک احساسات، به کنش‌های اعتراضی گسترده ای دامن می‌زنند. جذب هواداران، انسجام درونی، ایجاد اتحاد و ائتلاف میان افراد و گروه‌ها و هماهنگ سازی اهداف و روش‌های مبارزاتی و جهت دهی افکار عمومی نشانه ای از قابلیت بالای فضای مجازی است؛ امری که به وضوح در تحولات اخیر خاورمیانه مشاهده می‌شود (آقایی، صادقی، هادی، 1391).
تحولات خاورمیانه به علت اهمیت همیشگی آن مجالی را فراهم نموده است تا رسانه‌ها به ویژه تارنماها بیش از پیش ظرفیت‌های خود را نمایان سازند (قاسم زاده،1390). مسلماً یکی از حوزه‌هایی که خبرهای رسانه­ای و تارنماها به صورت ویژه به آن می‌پردازند مسائل مختلف مربوط به ایران است. این موارد شامل نکات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و غیره است.
تارنماها را به رغم داشتن نکات مفید آن، می‌توان به عنوان ابزاری موثر برای رسیدن به اهداف سیاسی، اقتصادی و نظامی نیز در نظر گرفت که با زبان کلمات و جملات در ساختار خبر نقشی حیاتی بازی می‌کنند.
 جالب توجه است که امروزه در ابعاد نظامی نیز بعد جدید و بسیار موثری ظهور کرده است که جنگ شناختی نامیده می‌شود، که آن را بعد پنجم جنگ‌ می‌دانند که در آن به جای سلاح از تکنیک‌های شناختی استفاده می‌شود. یکی از مؤثرترین ابزارهای مورد استفاده در جنگ‌های شناختی، رسانه­ها هستند (گروه پژوهشی دانش فناوری اطلاعات آینده اندیشی، 1387). بدین صورت که رسانه‌ها با قابلیت زیادی که دارند می‌توانند زشت‌ترین مفاهیم را به صورتی زیبا و یا بالعکس به مخاطب عرضه نمایند و افکار را دستکاری نموده و به سمت آنچه هدف اصحاب رسانه است سوق دهند.
کلمات و جملات هیجانی در اخبار و عناوین خبری اهمیت زیادی دارند. مثلاً پژوهش بررسی و مقایسه شباهت­ها و تفاوت­های گفتمان­ها و انگاره­های خبری ساخته شده در دو سایت الجزیره انگلیسی و پرس تی­وی در مورد پوشش خبری درگیری­های سوریه در بازه زمانی فروردین تا شهریور 1392 (21 مارس تا 21 سپتامبر 2013) نشان می‌دهد که چگونه دو رسانه با دو دیدگاه مخالف با عناوین و جملات و کلمات متفاوت، در مخاطبان خود عقاید مختلف و مخالف هم و تصاویر مثبت و منفی از سران کشورها القاء نمودند (خلیلی،1392). این موضوع اهمیت و چگونگی اثر گذاری بار هیجانی کلمات و جملات اخبار بر مخاطبان را نشان می‌دهد.
تارنماها به عنوان یکی از رسانه‌ها، می‌تواند به شکل ابزاری از تسلیحات شناختی نیز باشد که مخاطب با اختیار و انتخاب خود در معرض آن قرار می‌گیرد. تارنماها را می‌توان ابزاری مهم دانست که کلمات و جملات در آن نقش اساسی بازی می‌کنند و با تأثیر گذاری بر افکار مخاطبان می‌توانند خطر آفرین باشند.
موارد حائز اهمیت ذکر شده در بالا، اهمیت آگاهی از روند اثرگذاری و کارکرد این ابزار جنگ شناختی را بارز می‌سازد. به نوعی مطالعه در خصوص این موضوع، شناخت یکی از ابزارهای جنگ‌های شناختی محسوب می‌شود.
با نگاهی دقیق می­توان تفاوت­هایی اساسی میان ادبیات تارنماهای مختلف فارسی­زبان داخل و خارج از کشور مشاهده کرد. به زعم پژوهشگر تفاوت­هایی بارز دربرانگیختگی، خوشایندی و غلبه­ی کلمات استفاده شده در تارنماهای مختلف وجود دارد. تأثیر هیجانی کلمات در عناوین خبری موجب جذب بیشتر مخاطبان به سمت رسانه و تارنماهای خارجی می‌شود و این پژوهش در نظر دارد این سوالات را مورد مطالعه قرار دهد.

 

1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق
 

تارنماها به منابع مهمی برای بسیج کنش جمعی و ابداعات پس از آن، سازماندهی و عمل جنبش‌های اجتماعی در سراسر دنیا تبدیل شده‌اند (التانتاوی[1]، وی یست[2]،2011،1207). بیشتر تمرکز اطلاعات و خبرها در رسانه‌ها و تارنماها در مورد مسائل مهم و حیاتی هستند.
نقش اینترنت و رسانه­های جدید در انقلاب­های اخیر به حدی پر رنگ بوده است که برخی آن را انقلاب فیس بوکی یا انقلاب توییتری می‌نامند. این ابزارها هماهنگی بین تظاهرکنندگان را موجب می‌شدند (دوراندیش، 1390). البته در مورد میزان و کیفیت نقش رسانه‌ها در این انقلاب‌ها دیدگاه‌ها و نظرات متفاوتی وجود دارد.
در این میان رسانه‌ها که به عنوان ابزاری قدرتمند در اختیار صاحبان قدرت کشور حامی آن‌ها هستند مطمئنا” فعالیتی به نفع آنان خواهد داشت. همان‌گونه که کاتلی[3] (2011، به نقل از آقایی، صادقی، هادی، 1391) می‌گوید اطلاعیه های رسمی غربی در رسانه همیشه به سمت و جهتی سوق می‌یافت که منافع خودشان را فراهم سازد.
متخصصان ارتباطات معتقدند، تارنماها موجب شده‌اند ارتباطات چهره به چهره کاهش یافته و در مقابل به گسترش روابط مجازی و دیجیتالی کمک می‌کنند (قوانلو قاجار،1390). اینجاست که رسانه‌ها در انتخاب و استفاده از کلمات در خبر و عناوین خبری خود به نکات روان شناختی به ویژه ابعاد هیجانی آن توجه ویژه دارند تا به

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ق.ظ ]




بیمار استفاده شد.
یافته‌ها : درمان‌های استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی، نظم‌جویی شناختی هیجان و استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی همراه با نظم‌جویی شناختی هیجان بر مولفه‌های استرس، ذهن‌آگاهی و طرحواره‌های هیجانی زوجین متعارض با درصد بهبودی بالینی بالایی همراه بود.
نتیجه‌گیری : درمان‌های استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی و نظم‌جویی شناختی هیجان اثربخشی بالایی در مولفه‌های روان‌شناختی زوجین متعارض دارد و می‌توان آنها را به منظور کاهش تعارضات زناشویی و استرس، تعدیل طرحواره‌های هیجانی و ارتقاء ذهن‌آگاهی به کار بست. همراه کردن استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی با نظم‌جویی شناختی هیجان اثربخشی بالاتری در زوجین متعارض دارد.
واژه‌های کلیدی : استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی، نظم‌جویی شناختی هیجان، استرس، ذهن‌آگاهی، طرحواره‌های هیجانی، زوجین متعارض
فهرست
فصل اول : کلیات پژوهش. 1
1-1- مقدمه. 2
1-2- بیان مسأله. 4
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش. 14
1-4- سؤالات پژوهش. 15
1-5- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش. 16
1-5-1- تعارض زوجین. 16
1-5-2- استرس 16
1-5-3- ذهن‌آگاهی. 16
1-5-4- طرحواره‌های هیجانی. 17
فصل دوم : مبانی نظری و پیشینه پژوهش. 18
2-1- تعارض زناشویی. 19
2-1-1- تعریف تعارض زناشویی. 19
2-1-2- انواع تعارض و برخورد با تعارض 20
2-1-3- عوامل موثر در بروز تعارض زناشویی. 21
2-1-4- اثرات تعارض زناشویی. 22
2-2– استرس 23
2-2-1- تعریف استرس 23
2-2-2- منابع استرس 26
2-2-3- انواع استرس‌ و استرس‌زاها 27
2-3- ذهن‌آگاهی. 28
2-3-1- تعریف ذهن‌آگاهی. 28
2-3-2- تاثیرات ذهن‌آگاهی. 30
2-3-3- حالات ذهن‌آگاهی. 32
2-4- طرحواره‌های هیجانی. 32
2-4-1- تعریف طرحواره‌های هیجانی. 32
2-4-2- مدل طرحواره‌های هیجانی. 34
2-4-3- ابعاد طرحواره‌های هیجانی. 37
2-5- استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی. 41
2-5-1- تعریف استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی. 41
2-5-2- اثربخشی استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی. 43
2-6- نظم‌جویی شناختی هیجان. 45
2-6-1- تعریف هیجان. 45
2-6-2- تعریف تنظیم هیجان. 48
2-6-3- تعریف نظم‌جویی شناختی هیجان. 50
2-6-4- راهبردهای نظم‌جویی شناختی هیجان. 51
2-6-5- کارکردهای نظم‌جویی شناختی هیجان. 54
فصل سوم : روش‌شناسی پژوهش. 57
3-1- طرح پژوهش. 58
3-2- جامعه آماری. 58
3-2-1- حجم نمونه، روش نمونه‌گیری. 59
3-3- گزارش بالینی بیماران. 60
3-3-1- زوج اول، نظم‌جویی شناختی هیجان. 60
3-3-2- زوج دوم، نظم‌جویی شناختی هیجان. 61
3-3-3- زوج سوم، استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی. 61
3-3-4- زوج چهارم، استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی. 62
3-3-5- زوج پنجم، استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی همراه با نظم‌جویی شناختی هیجان. 62
3-4- ابزارهای پژوهش. 63
3-4-1- پرسشنامه تعارضات زناشویی (MCQ) 63
3-4-2- پرسشنامه ذهن‌آگاهی بائر و همکاران (FFMQ) 64
3-4-3- پرسشنامه استرس کوهن (PSS) 64
3-4-4- مقیاس طرحواره‌ هیجانی لیهی (LESS) 65
3-5- ساختار درمان. 65
3-5-1- استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی. 65
3-5-2- نظم‌جویی شناختی هیجان. 68
3-6- روش تجزیه و تحلیل داده‌ها 74
فصل چهارم : یافته‌ها 75
4-1– توصیف آماری متغیرهای پژوهشی. 76
4-2- یافته‌های مربوط به سؤالات پژوهش. 91
4-2-1 سؤال اول. 91
4-2-2- سؤال دوم  95
4-2-3- سؤال سوم. 99
فصل پنجم : بحث و نتیجه‌گیری 104
5-1- سؤالات پژوهش. 105
5-1-1- سؤال اول. 105
5-1-2- سؤال دوم 106
5-1-3- سؤال سوم 108
5-2- نتیجه‌گیری. 108
5-3- محدودیت‌های پژوهش. 109
5-4- پیشنهادهای پژوهش. 110
5-4-1- پیشنهادها برای پژوهش‌های آینده 110
5-4-2- پیشنهادهای کاربردی. 110
منابع     111
منابع فارسی. 112
منابع انگلیسی. 113
پیوست‌ها 138
پیوست 1 : استرس زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی. 139
پیوست 2 : نظم‌جویی شناختی هیجان. 165
پیوست 3 : پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و ثنایی. 176
پیوست 4 : پرسشنامه ذهن آگاهی بائر و همکاران. 179
پیوست 5 : مقیاس استرس ادراک شده کوهن. 182
پیوست 6 : پرسشنامه طرحواره‌های هیجانی لیهی. 184

 

1-1-  مقدمه
 

تعارض زناشویی بخشی از زندگی روزمره و تعاملات صمیمانه زوجین و جزئی اجتناب ناپذیر از زندگی آنها است (هورن مالرز[1]، 2010) و نقش مهمی در رضایت از روابط، کیفیت زندگی و بهزیستی زوجین دارد (وود[2] و همکاران، 2005). تعارض زوجین از جنبه‌های سلامت روانی و جسمانی زوجین و سلامت خانواده نیز حائز اهمیت است (فینچام[3] و بیچ[4]، 1999). احتمال ابتلا به درد مزمن (ورمن[5] و همکاران، 2015)، پریشانی روانشناختی و اختلال خواب (ژاکوبسن[6] و همکاران، 2014)، افسردگی (بیچ و همکاران، 1990؛ به نقل از پرولکس[7] و همکاران، 2007)، تغییرات سطوح هورمون‌های استرس و کورتیزول (روبلز[8] و همکاران، 2006)، اختلالات خوردن (ون دن بروک[9] و همکاران، 1997)، سوء مصرف الکل (مورفی[10] و اوفارل[11]، 1994) و اختلالات اضطرابی (مک لئود[12]، 1994) در زوجین متعارض بیشتر است.
تعارض زناشویی اثری منفی بر فرزندان و سایر اعضای خانواده نیز دارد (هینانت[13] و همکاران، 2013) و هم‌بستگی نیرومندی با بروز رفتار ناسازگارانه از جمله خشم، اختلال سلوک و اضطراب در فرزندان (امری[14]، 1982)، تشدید مشکلات رفتاری در مدرسه و در اوقات فراغت (کینگ[15] و همکاران، 1995) و انزوای اجتماعی و خشم فرزندان (هریست[16] و اینسلی[17]، 1998) دارد.
درمان‌های متعددی در حوزه زوج‌ درمانی با هدف افزایش کیفیت زندگی، بهبود رضایت از رابطه و کاهش نارضایتی زوجین مورد استفاده قرار گرفته‌اند (اولری[18] و همکاران، 2014)، از جمله رفتار درمانی شناختی (داتیلیو[19]، 2010)، درمان هیجان‌مدار (جانسون[20]، 2008)، درمان‌ مبتنی بر پذیرش و تعهد (عرب نژاد[21] و همکاران، 2014) و . .
یکی از درمان‌های موثر در این حوزه که در سال‌های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌‌آگاهی است (ویگینز[22]، 2012) که اثربخشی آن در بهبود بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی زوجین تایید شده است (نیکلیسک[23] و کویجپرس[24]، 2008). تاثیر استرس‌زدایی مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر افزایش رضایت از رابطه، پذیرش همسر و شادمانی بیشتر زوجین نیز به تایید رسیده است (کارسون[25] و همکاران، 2004).
امروزه پژوهشگران بر نقش درمان‌های مبتنی بر هیجان در درمان‌های زوج‌مدار و کاهش تعارضات زناشویی تاکید دارند (دالگلیش[26] و همکاران، 2014) و نقش نظم‌جویی هیجان‌ها را در بهبود روابط زوجین و کاهش اختلافات موثر می‌دانند (ویگینز، 2012).
یکی از عواملی که باعث افزایش رضایت زندگی و کاهش تعارضات زوجین می‌شوند، ذهن‌آگاهی است (بورپی[27] و لانگر[28]، 2005). ذهن‌آگاهی همچنین به بهبود عملکرد و رضایت جنسی از رابطه زناشویی نیز می‌انجامد (بروتو و همکاران، 2008) که خود یکی از عوامل افزایش رضایت زناشویی و کاهش تعارضات زوجین است (ونر[29]، 2010؛ یه[30] و همکاران، 2006).
عامل موثر دیگر در افزایش تعارض زوجین و کاهش سلامت روانی آنها، استرس است (چو[31]، 2014؛ فینچام، 2003). استرس بر سلامت، بهزیستی و کیفیت زندگی خانوادگی و شغلی افراد تاثیر می‌گذارد (کومپیر[32] و کوپر، 1999). بنابر این کاهش استرس می‌تواند نقش موثری در کاهش تعارضات و اختلافات زناشویی داشته باشد.
ارتباط نسبتا معناداری میان طرحواره‌های هیجانی و رضایت از رابطه و کاهش اختلافات در میان زوجین وجود دارد (میرز[33]، 2012). طرحواره‌های هیجانی‌ نقش مهمی در ارتباطات بین فردی به ویژه رابطه زناشویی ایفا می‌کنند (لیهی[34]، a2007). اما پژوهش‌های اندکی در خصوص درمان‌های موثر بر طرحواره‌های هیجانی وجود دارد.
همچنان که اشاره شد پژوهش‌های متعددی در خصوص درمان‌های موثر بر افزایش کیفیت زندگی، افزایش رضایت از زندگی و بهزیستی زوجین انجام شده است که در کاهش تعارضات آنها موثر است، اما پژوهش‌ها در خصوص درمان‌های کارامد برای استرس، ذهن‌آگاهی و طرحواره‌های هیجانی، که پیشتر به نقش مهم آنها در تعارض زوجین اشاره کردیم، بسیار اندک است. بنابر این شناسایی درمان‌های موثر در این حوزه بسیار حائز اهمیت است.

 

1-2-  بیان مسأله
 

گاهی حتی یک درخواست ساده می‌تواند در نظر یکی از زوجین نادیده انگاشته شدن هویت، ارزش یا جایگاه او قلمداد گردد (نادسون-مارتین[35] و هونرگارت[36]، 2015). تعاملات زناشویی، اعم از مثبت یا منفی، می‌تواند پیامدهای جسمانی حتی در زندگی‌های زناشویی طولانی مدت و در زوجین سالخورده داشته باشد (کیکولت- گلاسر[37] و همکاران، 1997). عناصری مانند نارضایتی، اختلاف و تعارض زناشویی تاثیر نیرومندتری از عناصری مانند عشق، رضایت یا هماهنگی بر بهزیستی فردی هر یک از زوجین دارد (پرولکس و همکاران، 2007).
تعارض زناشویی یکی از مهمترین عوامل بروز طلاق است، امری که امروزه بیش از مرگ یکی از زوجین، به خاتمه دادن زندگی مشترک زناشویی منجر می‌شود (پینسوف[38]، 2002)؛ در عین حال تاثیر عمیقی بر بهزیستی فردی دارد (اولری و اسمیت[39]، 1991) و می‌تواند زمینه‌ساز ابتلا به بیماری‌های جسمانی مانند بیماری‌های قلبی و عروقی (وود و همکاران، 2005)، درد مزمن (ورمن و همکاران، 2015)، بیماری‌های روانشناختی مانند افسردگی (بیچ و همکاران، 1998)، و سوء استفاده جسمی و روانشناختی توسط یک یا هر دو زوج (اولری و همکاران، 1994) شود.
نتایج یک پژوهش توسط کیکولت- گلاسر و همکاران (1997) نشان داد زوجینی که عملکرد ایمنی ضعیف‌تری داشتند در حین تعارض زناشویی رفتار منفی‌تری داشتند و اختلاف نظرهای معمول خود را منفی‌تر از زوجین دیگر برداشت می‌کردند (روبلز و همکاران، 2006؛ کیکولت- گلاسر و همکاران، 1997).
تعارض زوجین به تعارض در خانواده و تعارضات شغلی دامن می‌زند (ویدانوف[40]، 2000) و مشکلات متعددی از جمله پریشانی روانشناختی و اختلال خواب (ژاکوبسن و همکاران، 2014)، استرس در فرزندان (هینانت و همکاران، 2013)، مختل شدن پاسخ‌های روانشناختی و امنیت هیجانی فرزندان (هارولد[41] و همکاران، 2004)، بروز رفتار ناسازگارانه و ناسازگاری‌هایی از جمله خشم، اختلال سلوک و اضطراب در فرزندان (امری، 1982)، تخریب یا تضعیف رابطه والد- فرزندی (پترسون[42] و زیل[43]، 1986؛ شمیر[44] و همکاران، 2001؛ کینگ و همکاران، 1995؛ هریست و اینسلی، 1998)، مشکلات هیجانی متعدد فرزندان (امری، 1982)، تشدید مشکلات رفتاری در مدرسه و در اوقات فراغت (کینگ و همکاران، 1995)، انزوای اجتماعی و خشم فرزندان (هریست و اینسلی، 1998) را به دنبال خواهد داشت.
تعارض و نارضایتی زناشویی می‌تواند استرس زوجین را افزایش دهد (بیچ و همکاران، 1990؛ به نقل از پرولکس و همکاران، 2007). از سوی دیگر، تعارض در زوجینی که استرس بالاتری دارند، بیشتر دیده می‌شود (فینچام، 2003). استرس می‌تواند به تعارض خانوادگی- شغلی و کاهش سلامت روانی منجر شود (چو، 2014). استرس مشکل عمده عصر حاضر است و بر سلامت جسمانی و ذهنی مردم تاثیر منفی می‌گذارد (سازمان بهداشت جهانی[45]، 2011؛ شارما[46] و راش[47]، 2014). استرس به عنوان موقعیتی توصیف می‌شود که تعادل حیاتی ارگانیسم مورد تهدید قرار می‌گیرد یا ارگانیسم موقعیتی را تهدید کننده درمی‌یابد (واروگلی[48] و دارویری[49]، 2011). منابع تنیدگی ممکن است درون شخص، خانواده یا جامعه باشد (حاتمی، 1377).
کوفر و اپلی (1964؛ به نقل از لازاروس[50] و فولکمن[51]، 1984) استرس را با سایر مشکلات زندگی از جمله اضطراب، تعارض، محرومیت، آشوب هیجانی، تروما[52]، ناهنجاری و از خود بیگانگی عجین می‌دانند. آثار تنیدگی بر سلامت افراد را باید در دو سطح مورد تحلیل قرار گیرد، یک سطح جامعه شناختی بررسی رفتار کلی افراد تنیده و یک سطح روان‌شناختی و زیست‌شناختی واکنش‌های فرد به تبع تاریخچه ژنتیکی و فرآیندهای تحول یا خستگی روانی (استورا، 2005؛ به نقل از دادستان، 1386).
مردم بسیاری از کشورهای جهان در معرض استرس آسیب‌رسان قرار دارند که منجر به افزایش اضطراب، افسردگی، اختلالات سوء مصرف الکل و سایر مواد، خشونت و رفتارهای خودکشی می‌شود (سازمان بهداشت جهانی، 2011). استرس باعث کاهش کیفیت والدگری نیز می‌شود (ارل[53] و برومن[54]، 1999؛ به نقل از یتز[55] و همکاران، 2010). استرس ناشی از مشکلات اقتصادی در والدین می‌تواند زمینه‌ساز احساسات افسرده‌ساز در آنان و مشکلات رفتاری در نوجوانانشان گردد (پونت[56]، 2014).
واکنش به استرس چندین ویژگی در حوزه‌های هیجانی، رفتاری و فیزیولوژیکی دارد که بر بهزیستی اثر می‌گذارند، بنابراین می‌توان استرس را از طریق مقیاس‌های فیزیولوژیکی، رفتاری یا روانشناختی اندازه‌گیری کرد (ماهونی، 2009). آموختن مهارت‌های مقابله با استرس، از جمله مهارت‌های رفتاری و شناختی (گالاگر[57] و همکاران، 2014) در کاهش استرس موثر است. مدیریت استرس در پیشگیری از رفتارهایی نظیر استعمال سیگار، عادت‌های مضر خوردن و سبک زندگی بی‌تحرک که خطر ابتلا به بیماری‌هایی نظیر دیابت، بیماری‌های قلبی عروقی، فشار خون بالا، چاقی و سردرد را افزایش می‌دهند، موثر است (واروگلی و دارویری، 2011). کاهش

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ق.ظ ]