گاه این گونه از واژگان در عین تناسب لغوی با سایر واژگان هم ریشه ی خود با آن ها تفاوت دارند و از معنای خاصی برخورداراند که تنها در فضای معنایی قرآن معنادار می شوند و اساساً خاص و جعل قرآن هستند مانند : واژه ی «مثانی» ، گاهی نیز در قرآن کریم واژگان به گونه ای طرح شده اند که بارمعنایی خاصی می یابند گر چه ممکن است خارج از نظام معنایی قرآن کریم این واژگان استعمال شوند ولی در فضای معنایی قرآن منعکس کننده حقایقی هستند ،این در جایگاهی والا یعنی ام الکتاب نمود دارند و از دسترس عموم مردم خارج است .
بنابراین برای اینکه همگان در معرض هدایت قرآن قرار گیرند و تا حدودی زمینه ی تقرب ذهن و تصور و درک آن حقیقت را برای انسان محیا کنند، به کار رفته اند مانند : واژه ی «یومین» اگر چه در سایر فضاهای معنایی «یومین» به معنای «دو روز« است اما اگر نیک بیندیشید درمی یابید که در فضای معنایی قرآن در آیه ی «قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً ذلِکَ رَبُّ الْعالَمِینَ » (فصلت/ ۹) قطعاً معنای «دو روز« را نخواهد داشت. کوتاه سخن اینکه درک حقایق قرآن کریم پیچیدگی خاص خود را دارد و در مواردی که خود قرآن واژگانی را جعل نموده یا بار معنایی خاصی را به معنای واژه بخشیده است باید کوشید تا مفهوم هر واژه را از خود قرآن کشف نمود.
در قرآن کریم شاید بتوان این گروه از واژگان را در این مجموعه قرار داد :
شکل( ۲-۸ ) : مثانی اساسی
۲-۲-۳-۲ مثانی نسبی
قرآن کریم از طرز استعمال واژگان در زبان عرب عدول نکرده است تا افراد بشر بتوانند در آن تعقل کنند و به محتوای پیام های آن به فراخور ظرفیت و توان خویش دست یابند. « إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون »
(یوسف/۲) بنابراین بسیاری از واژگان به ویژه واژگان تثنیه خواه در قرآن کریم به کار رفته باشند یا در خارج از آن از معنای لغوی یکسانی برخوردارهستند. مانند : واژه ی « یَدان » که به معنای « دو دست » به کار رفته است اما با توجه به اینکه قرآن کریم زبان خود را « وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ »(نحل/ ۱۰۳) معرفی نموده است، بنابراین استعمال واژگان قرآن کریم بر اساس عربی مبین است.
بنابراین تفاوت هایی با زبان عرب می یابد چنان چه بسیاری از واژگان استعمال شده در نظام معنایی قرآن کریم دارای دو رتبه و یا به تعبیر مناسب تر دارای دو نمود معنایی هستند . همچنان واژه ی « یَدانِ » پس از
آن که در نظام معنایی قرآن کریم وارد شده وضع ویژه ای می یابد و افزون بر معنای وضعی خود « دو دست » چنانچه در آیه ی « تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ »(مسد/ ۱) مشاهده می شود دارای نمود های بلندتری از معناست که محصول ترکیب آن با دیگر واژه ها و در مرتبه ی بالاتر ترکیب آن با کل متن است، مانند « وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتان » (مائده / ۶۴) و این دو لایه ی معنایی به یکدیگر منعطف هستند. (سعیدی روشن، ۱۳۸۹: ۲۸۱ ) بنابراین معنای نسبی معنایی است که دلالت ضمنی دارد و در نتیجه ی پیدا شدن وضع خاصی برای آن واژه در نظام خاص قرآن در ارتباط با سایرواژگان پدیدار می گردد و به معنای لغوی واژه پیوسته و افزوده می گردد . (ایزوتسو ، ۱۳۶۱ : ۱۵-۱۴)
در قرآن کریم این واژگان را می توان در این مجموعه قرار داد :
شکل( ۲-۹ ) : مثانی نسبی
بنابراین یکی از وجوه اشتراک واژگان مجموعه مثانی یعنی مثانی اساسی و مثانی نسبی در پیچیدیگی ، ترتّب و معطوف بودن دو لایه ی معنایی به یکدیگر است که متناسب با تبارشناسی است که برای نام گذاری این گروه بیان شد .
۲-۲-۳-۳ پیامدهای مثانی
حوزه ی فهم قرآن به دلیل آنکه به مقاصد الهی و مدلول های آیات آسمانی معطوف است ،حوزه ای بس خطیر به شمار می آید ؛با این حال رسالت قرآن عام و هدایت آن فرا گیر است و خود قرآن بار ها از آسانی و میسر بودن ارتباط با آن و متذکر شدن از آن سخن گفته :«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِر»(قمر/۱۷)و راه هدایت و یادگیری آموزه هایش را بر همگان گشوده است.
۲-۲-۳-۳-۱ تعلیم
خداوند حکیم در راستای اهداف نزول قرآن کریم به تعلیم و تربیت انسان توجه ی خاصی مبذول داشته است به همین منظور پیامبری از جنس بشر و آشنا به مسائل و مصائب بشر فرستاده تا سه برنامه ی مهم را درباره ی آن ها اجرا نماید : «إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَه» (آل عمران/۱۶۴) نخست خواندن آیات پروردگار بر آن ها و آشنا ساختن افکار بشری با این آیات و سپس تعلیم یعنی وارد ساختن این حقایق در درون جان آن ها به همراه تزکیه نفوس و تربیت ملکات اخلاقی و انسانی.(مکارم شیرازی ، ۱۳۷۴ : ۳/۱۶۰-۱۵۹) به همین منظور با توجه به مراتب گوناگون معارف الهی از یک سو و تفاوت ظرفیت و رشد معنوی مردم از دیگر سو، خداوند متعال ساختار قرآن را در افاده ی تعالیم خود به گونه ای تدبیر فرموده است که تمامی مخاطبان از تعالیم قرآن بهره مند شوند و هم راه عرضه ی معارف عمیق برای انتفاع ژرف اندیشه باز باشد.(سعیدی روشن، ۱۳۸۹ : ۳۰۳-۳۰۱)
با توجه به اینکه افهام عموم در درک معنویات متفاوت است به ویژه مردم عرب زبان که در زمان نزول قرآن از هر علم و دانشی به دور بودند تعالیم قرآن باید به گونه ای روشن و گویا باشد که حتی کسانی که از اندک دانشی بی بهره هستند در پرتو تعالیمش قرار گیرند بنابراین قرآن کریم تعالیم انسان ساز خود را متناسب با سطح ساده ترین فهم ها که فهم عامه است تنظیم نموده، گرچه قرآن کریم به زبان ساده ی عموم سخن گفته است ولی نباید ولی نباید فراموش کرد که در ورای این زبان ساده معارف عالیه معنوی نهفته است.(طباطبایی،۱۳۵۳: ۴۰ )نکات
فوق بیانگر این حقیقت است : قرآن کریم مثانی است تا تعلیم و تربیت انسان ها با هر درجه ای از فهم و دانش و رشد معنوی شان در تمامی زمان ها محقق گردد.
۲-۲-۳-۳-۲هدایت
قرآن کریم موصوفه ی هدایت و ارشاد خلق به استوارترین طریق هدایت است . « إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَم»(إسراء/۹) بنابراین رهیافت ها و حقایق هدایت بخش خود را به طرز معجزه آسایی تنظیم نموده تا افراد بشر متناسب با لیاقت و رشد معنوی خویش از آن بهره مند گردند. به عبارت دیگر آیات هدایت بخش قرآن همانند قطره های حیات بخش باران است که در باغ ها لاله می روید و در شوره زارها خس! به همین منظور علاوه بر فاعلیت فاعل قابلیت محل نیز شرط است.(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ :۱۲/۲۳۸)
بنابراین تنها حق طلبان و حقیقت جویانی که هیبت و عظمت الهی بر قلب آن ها مستولی گردیده است زمانی که آیات قرآن را استماع می نمایند ابتدا خوف و خشیت آن ها را فرا می گیرد و سپس قلوب آن ها نرم می گردد، به راستی آن ها هدایت شدگان خواهند بود. «تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاء»(زمر/۲۳)( امین،۱۳۶۱ :۱۱/۲۰۰-۱۹۹) و در مقابل آن ها که دریچه های قلب خود را عمداً بر روی نور هدایت آیات الهی بسته اند و تاریکی و تعصب و لجاجت بر روح آن ها حکم فرما است نه تنها از آیات هدایت بخش الهی بهره ای نخواهند برد «وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ»(زمر/۲۳) بلکه براثر عناد و دشمنی بر ضلالتشان افزوده خواهد شد و ظالمان را جز زیان چیزی نخواهد افزود.« وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَساراً» (إسراء/۸۲) بنابراین مثانی بودن قرآن کریم کمالی است برای کتاب هدایتی قرآن کریم و نتیجه ی این هدایت در افراد مختلف به صورت رتبه ها و درجات متفاوت در مقام های زندگی اخروی نمایان خواهد شد.
۲-۲-۳-۳-۳ تحقق بلاغت معجزه آسای قرآن
ادبیات قرآن کریم سبکی ویژه دارد چنان ویژگی، که هیچ کس را در هیچ زمانی یارای مقابله با آن نبوده و نیست. .« فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین»«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا» (بقره/۲۴-۲۳)پس بدون شک ، از جهات بارز اعجاز قرآن ، سبک ادیبانه ی خاص است به ویژه اشتمال آیات قرآن بر زوایای پیچیده پنهانی که با تلاش و تدبّر قابل کشف است به لحاظ بلاغی در مخاطبان گیراتر و ماندگار تر از صورتی است که همه ی علوم آن به سهولت در دسترس باشد.
چنین اعجازی همگان را، از دوست و دشمن ، به اعتراف واداشته است به گونه ای که از دیرباز تا کنون ادیبان و اندیشمندان، در پیشگاه قرآن به خضوع آمده و به ستایش پرداخته اند. قرآن کریم خود در این تجمید و ستایش سبقت جسته و زبان خود را این چنین ستوده است؛ قرآن : نیکوترین سخن «أَحْسَنَ الْحَدِیث»، به دور از ناهمگونی«لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً»(نساء/۸۲) و جان فزا و نافذ «تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّه» (زمر/۲۳) از جانب خداوند حکیم و علیم است که اگر برکوهی فرود آید کوه را به کرنش وا می دارد و قطعه قطعه می گرداند. (میرباقری، ۱۳۸۵ :۹۲ )
۷
شکل( ۲-۱۰ ) :پیامد های مثانی
۲-۲-۳-۴ انفعالات مخاطبین در برابر مثانی
صاحب قرآن، الرحمانی است که از سر لطف و محبت قرآن را برای انسان نازل کرد و همچون معلمی مهربان قرآن را به او آموخت «عَلَّمَ الْقُرْآن »(الرحمن/۲) و تا حد ممکن درک مفاهیم هدایت بخش آن را برای انسان آسان ساخت تا انسان متذکر گردد و به سمت کمال حقیقی اش هدایت گردد.« وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِر»(قمر/۲۲) حال علاوه بر اینکه انسان باید تعالیم هدایت بخش و روح افزای قرآن را در زندگی
دنیوی اش به کار گیرد شایسته است که در برابرمعارف و حقایق کتاب آسمانی که هدیه خداوند متعال است اظهار خشوع کند و تحول معنوی خود راآغاز گر بیداری و حرکت الهی خود بداند.
۲-۲-۳-۴-۱خشوع
قرآن کریم با دو وصف حق بودن و ذکر خدا بودن شایسته ی آن است که مؤمنین بیداردل در برابر آن اظهار خشوع کنند. «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ »(حدید/۱۶) بنابراین قرآن بدین جهت که ذکر خدا و حق مطلق است و همچنین از ناحیه ی خداوند متعال نازل شده مقتضی خشوع است. (طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۱۹/۲۸۳ ) چنان چه خداوند متعال برای مردم مثالی زده تا عظمت و جلالت قدر آن را از این نظر که کلام خداوند متعال است و مشتمل بر معارفی عظیم، به ذهن مردم نزدیک سازد تا درباره ی آن تفکر نموده و آن گونه که شایسته ی آن است درصدد تحقق محتوای آن که حق صریح است برآمده و به هدایتی که از طریق عبودیت پیشنهاد کرده مهتدی شوند.« لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ »(حشر/۲۱) بنابراین وقتی جمادی که به مراتب از انسان پست تر است در نزول قرآن به آن خاشع شود و از عظمت کلام سبحانی قطعه قطعه گردد مسلماً انسان که اشرف مخلوقات است و به درجات از جماد بالاتر است اولی و احق باشد که از کلام الهی متأثر گردد و اظهار خشوع کند.(شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۳/۱۳ ) همان گونه که کوه تاب تجلی حق تعالی را نیاورد و قطعه قطعه گردید. « فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا»(اعراف/۱۴۳) همان گونه تاب تحمل کلام خدا را نیز نمی آورد. کوه به سبب حروف یا صفحات قرآن نمی هراسد و نمی شکافد بلکه به سبب مضامین والا و پیچیده ای که آیات قرآن شامل آن ها است و مهمترین و بزرگترین آن ها احتوای آن بر تجلی آفریدگار عزّ و جل است متلاشی می شود. (مدرسی، ۱۳۷۷ : ۱۵ / ۳۰۳ )
آری اگر آیات قرآنی در لفافه حروف و کلمات پیچیده نشده بود حتی نوع بشر نیز تاب شنیدن آن را نداشت این است که به قدرت کامله ی الهی، روح کلام یزدانی در لفافه ی کلمات پیچیده شده تا قلوبی که تا اندازه ای به نور جمال حق تعالی روشن گردیده از خلال آن به بعضی از اسرار کلام الهی واقف گردند.لکن نه هر گوشی تاب شنیدن آیات الهی را دارد و نه هر چشمی کمون حقایق قرآن را تواند بیند «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ »(بقره/۱۷۱) بنابراین قرآن کریم بدین جهت که حق است و حاوی مضاوین والا و پیچیده ی الهی در راستای هدایت و سعادت انسانی مقتضی خشوع است.(امین، ۱۳۶۱ : ۱۲/۲۴۲-۲۴۱)به راستی در برابر عظمت وصف ناپذیر و حقایق والای قرآن انسان چگونه می تواند اظهار خشوع کند؟ سجده اظهار خشوع به عمل است،
مؤمنان بیدار دل به هنگام شنیدن حقایق الهی چنان شیفته و مجذوب سخنان پروردگار می شوند که بی اختیار به سجده می افتند و دل و جان را در این راه از دست می دهند «إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ » (سجده/۱۵) و منتهای اظهار خشوع این است که بنده در پیشگاه رب جلیل به خاک افتد و پیشانی که اشرف اعضای بدن به شمار می رود بر پست ترین اشیاء که خاک باشد،گذارد(مکارم شیرازی،۱۳۷۴ : ۱۷/۱۴۵-۱۴۶) و در حقیقت مراد از سجده علی رغم صورت ظاهری آن حالت تسلیم مطلق در برابر حق است. (امین، ۱۳۶۱ : ۱۰/۱۷۸)
چنانچه خداوند درباره ی گروهی از پیامبران الهی می فرماید : «إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا» (مریم/۵۸) از سوی دیگر گریه اظهار خشوع در روح است . اوتار روح آدمی تحت تأثیر عمیق آیات الهی قرار می گیرند و سرشک ازدیدگانشان جاری می گردد و زبان شان نیز خاموش نتواند ماند و آن چه را که از درون می جوشد بیان می کنند. «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ» (مائده/۸۳) و اگر از این خشوع روحانی به گریستن تعبیر شده است به سبب آن است که گریستن حالت آشنا و شناخته شده برای انسان است.آن گاه که نفس بشر به درجه ی اعلی تأثیر پذیری قرار گیرد صورت می پذیرد. (مدرسی، ۱۳۷۷ : ۲/۳۸۴؛سید قطب، ۱۴۱۲ :۲/۹۶۲ )
۲-۲-۳-۴-۲ تحوّل
واژه پژوهان واژه ی «تحوّل» را از ریشه ی «حول» و به معنای دگرگون شدن حالت و تغییر در شکل یا جریان و حالت چیزی دانسته اند .(مصطفوی، ۱۳۶۰ : ۲/ ۳۱۸ ) زمانی که به هنگام تلاوت قرآن نفس مؤمنین بیدار دل، کسانی که با قرآن جان خود را مأنوس نموده اند و داروی درد خود را در آن می یابند با حقیقتی بزرگتر از گنجایش خود مواجه می گردند چنان منقلب و متحوّل می شوند که به صاحب آن نفس لرزه ای دست می دهد و از آن جایی که مؤمنین راستین چیزی از عظمت و کبریایی او را می شناسند و می دانند که کتاب خدا رسالت او را به ایشان می رساند دل هایشان به سبب تجلیات حق که در کتاب الهی پیچیده شده است آرام و قرار نخواهد گرفت و چنانچه در آن لحظه خداوند آنان را به روح خود تأیید نفرماید به یقین دل هایشان فرو می ریزد. «َ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّه » (زمر/۲۳) هم چنان که حضرت موسی (ع) آن گاه که پروردگار در برابر او بر کوه تجلی نمود مدهوش شد. «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً»(اعراف/۱۴۳) به راستی تجلی خداوند برکوه بزرگتر از تجلیات او در کتاب خود بر پیامبر (ص) و مؤمنان نخواهد بود.
مؤمنان بیدار دلی که به مجرد یاد خدا دگرگون می شوند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم » (انفال/۲) پس چگونه هنگامی که رسالت پیام خدا را برای آن ها تلاوت می کنند مدهوش نشوند؟ همانا این خداست که با ایشان سخن می گوید پس چگونه سخت و تأثیر ناپذیر بمانند؟ زبان قلم از وصف این حالت روحانی قاصر است وکسانی که از هر سو شهوت دل هایشان را احاطه کرده این تحول معنوی را در ک نخواهند کرد مگر آنکه خداوند پرده ها و موانع را بردارد و دل را به نور ازلی پروردگار پیوندند تا حقایق و معارفی که در لفافه ی واژگان پیچیده شده را به چشم دل بنگرند و به عمق جان دریابند.(مدرسی، ۱۳۷۷ : ۱۱ / ۴۶۱-۴۶۰ )
۲-۲-۳-۵انفعالات مخاطبین
منظور از انفعالات مخاطبین وظیفه و واکنشی است که شایسته است مخاطبین قرآن در برابر مفاهیم مطرح شده در نظام معنایی از خود نشان دهند چنانچه خداوند در برخی از آیات قرآن نیز نوع برخورد انسان هایی که قرآن را استماع نمودند بیان کرده است به عنوان نمونه «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ» (مائده/۸۳) برخی چون آیاتى را که به رسول فرستاده شده استماع کنند مىبینى اشک از دیده آنها جارى مىشود، زیرا حقانیت آن را شناختهاند گویند: بارالها، ما ایمان آوردیم، پس نام ما را در زمره گواهان صدق او بنویس و در مقابل«وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَهٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ »(توبه/۱۲۷) و آن گاه که سورهاى نازل شود، بعضى از منافقین به بعضى دیگر نگاه مىکنند و مىگویند: آیا کسى شما را مىبیند؟ سپس مخفیانه از حضور پیامبر(ص) بازمىگردند. خدا دلهایشان را از حقّ برگرداند، زیرا آنان گروهى هستند که نمىفهمند.
چنانچه گذشت بر اساس آیات قرآن کریم شایسته است که انسان در برابر مفهوم «زوجین» به تفکر و تذکر ، در برابر مفهوم «شفع» به تسبیح و تحمید خداوند یکتا بپردازد و در برابر مفهوم «مثانی» اظهار خشوع و تحول نماید.
شکل( ۲-۱۱ ) : انواع انفعالات
آن چه بیان شد طرح باز شده ی نظام معنایی است که به منظور نشان دادن دوگانه ها در قرآن طراحی شده است ، زیرا دوگانه ها در قرآن به قدری گسترده اند که اقتضای آن را داشت که یک فصل را به خود اختصاص دهند. از آن جایی که قرآن کریم متنی چند لایه و ذومراتب است ، وجود دوگانه ها قابلیت این را دارند که بتوان آن ها را از زوایای دیگر و به گونه های دیگر در یک نظام معنایی جای داد . آن چه ارائه شد متناسب با اهدافی است که برای نگارش این پایان نامه در نظر گرفته شده است ، تا شاید به فراخور توان خویش جرعه ای از اقیانوس لایزال معارف قرآنی را در معرض دید قرآن دوستان و علاقه مندان به معارف قرآنی نهاد .
فصل سوم
بررسی واژگان مجموعه ی مثانی
۳-۱مقدمه
مفهوم شناسی« مثانی» و ارتباط آن با واژگان مثنی در قرآن- قسمت ۹