بر اساس داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۱۱۵/۰=r) و سطح معناداری(۰۰۵/۰sig=)، بین سن و مهارت های اجتماعی و ارتباطی همبستگی مثبت و ضعیفی وجود دارد. به عبارت دیگر، هرچه سن بالاتر میرود، میزان مهارت های اجتماعی و ارتباطی افزایش مییابد(جدول ۱-۳-۵-).
بر اساس داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۰۹۵/۰=r) و سطح معناداری(۰۲۲/۰sig=)، بین تحصیلات و مهارت های اجتماعی و ارتباطی در سطح ۹۵ درصد همبستگی مثبت و ضعیفی وجود دارد. با افزایش تحصیلات، میزان مهارت های اجتماعی و ارتباطی افراد افزایش مییابد(جدول ۱-۳-۵-).
بر اساس داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۰۳۵/۰-=r) و سطح معناداری(۴۱۴/۰sig=)، بین درآمد و مهارت های اجتماعی و ارتباطی همبستگی وجود ندارد(جدول ۱-۳-۵-).
یافته ها نشان میدهد میانگین نمره مهارت های اجتماعی و ارتباطی مردان برابر با ۶۸/۱۴۱ و زنان برابر با ۹۵/۱۴۱ میباشد، که با توجه به مقدار T به دست آمده (۱۹۶/۰-) و ضریب معناداری (۸۴۵/۰=Sig)، تفاوت ملاحظه شده معنادار نیست. البته داده ها نشان می دهند که میزان مهارت های اجتماعی و ارتباطی مردان اندکی کمتر از زنان است(جدول ۲-۳-۵-).
یافته ها نشان میدهد میانگین نمره مهارت های اجتماعی و ارتباطی افراد مجرد برابر با ۸۰/۱۴۰ و افراد متأهل برابر با ۳۰/۱۴۶ میباشد، که با توجه به مقدار T به دست آمده (۱۴۶/۳-) و ضریب معناداری (۰۰۲/۰=Sig)، تفاوت ملاحظه شده معنادار است. داده ها نشان می دهند که میزان مهارت های اجتماعی و ارتباطی افراد متأهل بیشتر از مجردین است(جدول ۳-۳-۵-).
داده های جدول ۴-۳-۵- نشان میدهد میانگین نمره مهارت های اجتماعی و ارتباطی افراد دارای قومیت فارس برابر با ۰۶/۱۴۲ و غیرفارس برابر با ۸۳/۱۴۰ میباشد، که با توجه به مقدار T به دست آمده (۷۷۳/۰) و ضریب معناداری (۴۴۰/۰=Sig)، تفاوت ملاحظه شده معنادار نیست. داده ها نشان می دهند که میزان مهارت های اجتماعی و ارتباطی افراد دارای قومیت فارس بیشتر از افراد غیرفارس میباشد.
یافته ها نشان می دهند که میانگین مهارت های اجتماعی و ارتباطی افرادی که دارای مسکن شخصی می-باشند، نسبت به افراد دارای مسکن اجارهای و سازمانی بالاتر است(جدول ۵-۳-۵-). با توجه به مقدار F به دست آمده(۴۱۸/۳) و سطح معناداری (۰۱۷/۰=Sig)، تفاوت ملاحظه شده معنادار است.
داده های جدول ۶-۳-۵- نشان می دهند که میانگین مهارت های اجتماعی و ارتباطی افراد متعلق به طبقه بالا از طبقه متوسط و پایین بالاتر است. با توجه به مقدار F به دست آمده(۲۴۲/۶) و سطح معناداری (۰۰۲/۰=Sig)، تفاوت ملاحظه شده معنادار است.
یافته ها نشان می دهند که میانگین مهارت های اجتماعی و ارتباطی افرادی که با همسر خود و افرادی که با پدر و مادر خود زندگی می کنند، نسبت به سایرین بالاتر است(جدول ۷-۳-۵-). با توجه به مقدار F به دست آمده(۱۷۲/۲) و سطح معناداری (۰۵۶/۰=Sig)، این تفاوت در سطح ۹۵ درصد معنادار نمی باشد.
یافته ها نشان می دهند که میانگین مهارت های اجتماعی و ارتباطی افرادی که اوقات فراغت خود را با خانواده میگذرانند، نسبت به سایرین بالاتر است(جدول ۸-۳-۵-). با توجه به مقدار F به دست آمده(۳۱۷/۱۱) و سطح معناداری (۰۰۰/۰=Sig)، این تفاوت در سطح ۹۹ درصد معنادار میباشد.
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۳۱۹/۰=r) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین دلبستگی به خانواده و دوستان و مهارت های اجتماعی و ارتباطی متوسط و مثبت است(جدول ۹-۳-۵-)، بدین معنی که هرچه دلبستگی به خانواده و دوستان افزایش یابد، مهارت های اجتماعی و ارتباطی نیز افزایش مییابد.
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۴۱۹/۰r=) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین تعهد به هنجارها و مهارت های اجتماعی و ارتباطی متوسط و مثبت است(جدول ۹-۳-۵-)، بدین معنی که هرچه تعهد به هنجارها افزایش یابد، مهارت های اجتماعی و ارتباطی افزایش مییابد.
با توجه به داده های به دست آمده و مشاهده ضریب پیرسون (۴۴۱/۰r=) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین مشارکت و مهارت های اجتماعی و ارتباطی متوسط و مثبت است، بدین معنی که هرچه مشارکت افزایش یابد، مهارت های اجتماعی و ارتباطی افزایش مییابد(جدول ۹-۳-۵-).
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۳۸۷/۰r=) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین باور به اصول اخلاقی و مهارت های اجتماعی و ارتباطی متوسط و مثبت است(جدول ۹-۳-۵-)، بدین معنی که هرچه باور به اصول اخلاقی افزایش یابد، مهارت های اجتماعی و ارتباطی نیز افزایش مییابد.
با توجه به داده های به دست آمده و مشاهده ضریب پیرسون (۴۴۶/۰r=) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین خودپنداره و مهارت های اجتماعی و ارتباطی متوسط و مثبت است، بدین معنی که هرچه خودپنداره افزایش یابد، مهارت های اجتماعی و ارتباطی افزایش مییابد(جدول ۹-۳-۵-).
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۳۵۵/۰r=) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین خود-کنترلی و مهارت های اجتماعی و ارتباطی متوسط و مثبت است، بدین معنی که هرچه خودکنترلی افزایش یابد، مهارت های اجتماعی و ارتباطی نیز افزایش مییابد(جدول ۹-۳-۵-).
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۱۵۸/۰-r=) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین همنشینی با دوستان بزهکار و مهارت های اجتماعی و ارتباطی ضعیف و معکوس است، بدین معنی که هرچه همنشینی با دوستان بزهکار افزایش یابد، مهارت های اجتماعی و ارتباطی کاهش مییابد(جدول ۹-۳-۵-).
با توجه به داده های به دست آمده و مشاهده ضریب پیرسون (۳۵۸/۰r=) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین نظارت والدین بر فرزندان و مهارت های اجتماعی و ارتباطی متوسط و مثبت است، بدین معنی که هرچه نظارت والدین بر فرزندان افزایش یابد، مهارت های اجتماعی و ارتباطی نیز افزایش مییابد(جدول ۹-۳-۵).
همبستگی بین مهارت های اجتماعی و ارتباطی با مؤلفه های هفت گانهی رفتارهای پرخطر در جدول ۱۰-۳-۵- نشان داده شده است. همانطور که داده ها نشان می دهند، ضریب پیرسون برای همه مؤلفه ها، منفی و معنادار است. برای رانندگی خطرناک در سطح ۹۵ درصد و برای سایر مؤلفه ها در سطح ۹۹ درصد معنادار میباشد. مؤلفهی خودکشی با ضریب پیرسون(۳۷۹/۰-r=) دارای بیشترین همبستگی(البته منفی) و رانندگی خطرناک با ضریب پیرسون (۰۹۳/۰-r=) کمترین همبستگی را با متغیر مهارت های اجتماعی و ارتباطی داشته است.
بر اساس داده های جدول ۱۱-۳-۵- یعنی ضریب پیرسون (۰۴۹/۰-=r) و سطح معناداری(۲۳۲/۰sig=)، بین سن و رفتارهای پرخطر همبستگی وجود ندارد.
بر اساس داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۰۴۴/۰-=r) و سطح معناداری(۲۸۹/۰sig=)، بین تحصیلات و رفتارهای پرخطر همبستگی وجود ندارد(جدول ۱۱-۳-۵-).
بر اساس داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۱۲۵/۰=r) و سطح معناداری(۰۰۳/۰)، بین درآمد و رفتارهای پرخطر در سطح ۹۹ درصد همبستگی مثبت و ضعیفی وجود دارد(جدول ۱۱-۳-۵-). به عبارت دیگر، هرچه درآمد افزایش یابد، رفتارهای پرخطر نیز بیشتر می شود. این یافته با نتایج پژوهشهای داخلی مانند باریکانی(۱۳۸۷) و بوستانی(۱۳۹۱) همسو و زاده محمدی و احمدآبادی(۱۳۸۷) ناهمسو میباشد.
یافته ها نشان میدهد میانگین نمره رفتارهای پرخطر مردان برابر با ۳۰/۲۲ و زنان برابر با ۱۶/۱۲ میباشد، که با توجه به مقدار T به دست آمده (۳۵/۹) و سطح معناداری (۰۰۰/۰=Sig)، تفاوت ملاحظه شده در سطح بیش از ۹۹ درصد معنادار است. داده ها نشان می دهند که میزان رفتارهای پرخطر مردان بسیار بیشتر از زنان است(جدول ۱۲-۳-۵-). این یافته با نتایج پژوهشهای سلمانی و همکاران(۱۳۹۳)، حاجیان و همکاران(۱۳۹۰)، گرمارودی و همکاران(۱۳۸۸)، باریکانی(۱۳۸۷)، زاده محمدی و احمدآبادی(۱۳۸۷)، سرسدال و همکاران(۲۰۱۴)، خمیس(۲۰۱۴)، هماما و رونن-شنهاو(۲۰۱۳)، وانگ و همکاران(۲۰۰۹) همسو و با پژوهش لسلی و همکاران(۲۰۱۰) ناهمسو میباشد.
یافته ها نشان میدهد میانگین نمره رفتارهای پرخطر افراد مجرد برابر با ۹۹/۱۸ و افراد متأهل برابر با ۳۲/۱۴ میباشد، که با توجه به مقدار T به دست آمده (۱۱/۳) و سطح معناداری (۰۰۲/۰=Sig)، تفاوت ملاحظه شده در سطح بیش از ۹۹ درصد معنادار است. داده ها نشان می دهند که میزان رفتارهای پرخطر افراد مجرد بیشتر از متأهلین است(جدول ۱۳-۳-۵-). تأهل می تواند نظم نوینی در زندگی ایجاد کند و به عنوان یک عامل بازدارنده برای رفتارهای پرخطر قلمداد شود. نتیجه به دست آمده با یافتههای پژوهش حاجیان و همکاران(۱۳۹۰) همسو می باشد.
یافته ها نشان میدهد میانگین نمره رفتارهای پرخطر افراد فارس برابر با ۰۳/۱۷ و غیرفارس برابر با ۱۷/۲۲ میباشد، که با توجه به مقدار T به دست آمده (۴۷۵/۳-) و سطح معناداری (۰۰۱/۰=Sig)، تفاوت ملاحظه شده معنادار است. داده ها نشان می دهند که میزان رفتارهای پرخطر افراد غیرفارس بیشتر از افراد فارس میباشد(جدول ۱۴-۳-۵-).
داده های جدول ۱۵-۳-۵- نشان می دهند افرادی که دارای مسکن سازمانی و اجارهای میباشند میانگین رفتارهای پرخطر آنها بالاتر است. اما با توجه به مقدار F به دست آمده(۸۳۹/۰) و سطح معناداری (۴۷۳/۰=Sig)، این تفاوت معنادار نمی باشد.
یافته ها نشان می دهند که میانگین رفتارهای پرخطر افراد متعلق به طبقه پایین از طبقه بالا و متوسط بیشتر است(جدول ۱۶-۳-۵-). با توجه به مقدار F به دست آمده(۸۲۸/۳) و سطح معناداری (۰۲۲/۰=Sig)، این تفاوت در سطح ۹۵ درصد معنادار میباشد. نتیجه به دست آمده با یافتههای تحقیق زاده محمدی و احمدآبادی(۱۳۸۷) همسو میباشد.
یافته ها نشان می دهند که میانگین رفتارهای پرخطر افرادی که با مادر خود و افرادی که به صورت مستقل زندگی می کنند، نسبت به سایرین بالاتر است. همچنین میانگین رفتارهای پرخطر کسانی که با همسر خود زندگی می کنند(افراد متأهل) نسبت به سایرین کمتر است(جدول ۱۷-۳-۵-). با توجه به مقدار F به دست آمده(۰۱۵/۳) و سطح معناداری (۰۱۱/۰=Sig)، این تفاوت در سطح ۹۵ درصد معنادار میباشد. نتیجه به دست آمده با یافتههای پژوهش آلبوکردی و همکاران(۱۳۹۰)، هماما و رونن-شنهاو(۲۰۱۳) همسو میباشد.
یافته ها نشان می دهند که میانگین رفتارهای پرخطر افرادی که اوقات فراغت خود را با دوستانشان میگذرانند، نسبت به سایرین بالاتر است. همچنین میانگین رفتارهای پرخطر کسانی که اوقات فراغت را با خانواده میگذرانند، نسبت به سایرین کمتر است(جدول ۱۸-۳-۵-). با توجه به مقدار F به دست آمده(۷۴۴/۳۶) و سطح معناداری (۰۰۰/۰=Sig)، این تفاوت در سطح ۹۹ درصد معنادار میباشد. این یافته با نتایج پژوهش احمدی و همکاران (۱۳۸۰) همسو است.
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۱۲۴/۰-=r) و سطح معناداری(۰۰۲/۰=sig)، رابطه بین دلبستگی به خانواده و دوستان و رفتارهای پرخطر ضعیف و معکوس است، بدین معنی که هرچه دلبستگی به خانواده و دوستان افزایش یابد، رفتارهای پرخطر کاهش مییابد(جدول ۱۹-۳-۵-). این یافته با نتایج پژوهش علیوردینیا و همکاران(۱۳۹۰)، خواجه نوری و هاشمی نیا(۱۳۹۰)، احمدی و همکاران(۱۳۸۸)، جلایی پور و حسینی نثار(۱۳۸۷)، احمدی و همکاران(۲۰۰۰)، همسو میباشد.
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۵۲۴/۰-=r) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین تعهد به هنجارها و رفتارهای پرخطر متوسط و معکوس است، بدین معنی که هرچه تعهد به هنجارها افزایش یابد، رفتارهای پرخطر کاهش مییابد(جدول ۱۹-۳-۵-). نتیجه به دست آمده با یافتههای پژوهش وونگ تونگکام و همکاران(۲۰۱۴)، لسلی و همکاران(۲۰۱۰)، احمدی و همکاران(۲۰۰۰) همسو میباشد.
با توجه به داده های به دست آمده و مشاهده ضریب پیرسون (۲۸۳/۰-=r) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین مشارکت و رفتارهای پرخطر ضعیف و معکوس است، بدین معنی که هرچه مشارکت افزایش یابد، رفتارهای پرخطر کاهش مییابد(جدول ۱۹-۳-۵-). نتیجه به دست آمده همسو با پژوهش جلایی پور و حسینی نثار (۱۳۸۷) است.
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۴۸۲/۰-=r) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین باور به اصول اخلاقی و رفتارهای پرخطر متوسط و معکوس است، بدین معنی که هرچه باور به اصول اخلاقی افزایش یابد، رفتارهای پرخطر کاهش مییابد(جدول ۱۹-۳-۵-). نتیجه به دست آمده با یافتههای پژوهش احمدی و همکاران(۱۳۸۸)، جلایی پور و حسینی نثار (۱۳۸۷)، وونگ تونگکام و همکاران(۲۰۱۴)، لیرد و همکاران(۲۰۱۱) همسو میباشد.
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۲۱۳/۰-=r) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین خودپنداره و رفتارهای پرخطر ضعیف و معکوس است، بدین معنی که هرچه خودپنداره افزایش یابد، رفتارهای پرخطر کاهش مییابد(جدول ۱۹-۳-۵-). نتیجه به دست آمده با یافته های پژوهش فریرا و همکاران(۲۰۱۴)، دودوویتز و همکاران(۲۰۱۳) همسو میباشد.
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۱۰۵/۰-=r) و سطح معناداری(۰۰۳/۰=sig)، رابطه بین خود-کنترلی و رفتارهای پرخطر ضعیف و معکوس است، بدین معنی که هرچه خودکنترلی افزایش یابد، رفتارهای پرخطر کاهش مییابد(جدول ۱۹-۳-۵-). نتایج به دست آمده با یافته های پژوهش جلایی پور و حسینینثار(۱۳۸۷)، پروین و علی بابایی(۱۳۹۲)، هولت و همکاران(۲۰۱۴)، یو(۲۰۱۴)، ازدمیر و همکاران(۲۰۱۳)، هماما و رونن-شنهاو(۲۰۱۳)، لیرد و همکاران(۲۰۱۱) همسو میباشد.
با توجه به داده های به دست آمده و مشاهده ضریب پیرسون (۳۱۳/۰=r) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین همنشینی با دوستان بزهکار و رفتارهای پرخطر متوسط و مثبت است، بدین معنی که هرچه همنشینی با دوستان بزهکار افزایش یابد، رفتارهای پرخطر نیز افزایش مییابد(جدول ۱۹-۳-۵-). نتایج این پژوهش با یافتههای پژوهش آلبوکردی و همکاران(۱۳۹۰)، احمدی و همکاران(۱۳۸۰)، وونگ تونگکام و همکاران(۲۰۱۴)، تاکر و همکاران(۲۰۱۴)، وارویل-ولد و همکاران(۲۰۱۴)، لسلی و همکاران(۲۰۱۰) همسو میباشد.
با توجه به داده های به دست آمده یعنی ضریب پیرسون (۳۹۶/۰-=r) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین نظارت والدین بر فرزندان و رفتارهای پرخطر متوسط و معکوس است، بدین معنی که هرچه نظارت والدین بر فرزندان افزایش یابد، رفتارهای پرخطر کاهش مییابد(جدول ۱۹-۳-۵-). نتیجه به دست آمده با یافتههای پژوهش علیوردی نیا و همکاران(۱۳۹۰)، وارویل-ولد و همکاران(۲۰۱۴)، ازدمیر و همکاران(۲۰۱۳)، وانگ و همکاران(۲۰۱۳) همسو میباشد.
با توجه به داده های به دست آمده و مشاهده ضریب پیرسون (۳۴۹/۰-=r) و سطح معناداری(۰۰۰/۰=sig)، رابطه بین مهارت های اجتماعی و ارتباطی و رفتارهای پرخطر متوسط و معکوس است، بدین معنی که هرچه مهارت های اجتماعی و ارتباطی افزایش یابد، رفتارهای پرخطر کاهش مییابد(جدول ۲۰-۳-۵-). در رابطه با ابعاد مهارت ها، داده ها نشان دهنده این است که مهارت اجتماعی بیشترین همبستگی(۴۲۷/۰-=r) و مهارت ارتباطی کمترین همبستگی(۰۹۷/۰-=r) را با رفتارهای پرخطر دارند. به علاوه، رابطه بین این ابعاد و رفتارهای پرخطر معنادار است. نتایج به دست آمده با پژوهشهای احمدی طهور سلطانی و همکاران(۱۳۹۲)، بهرامی و همکاران(۱۳۹۲)، رمضانی و همکاران(۱۳۹۱)، مقتدایی و همکاران(۱۳۹۰)، نادری و همکاران(۱۳۸۶)، وونگ تونگکام و همکاران(۲۰۱۴)، فن فوگت و همکاران(۲۰۱۳)، سیموئز و ماتوس(۲۰۱۲)، کویف(۲۰۱۲)، سکر و همکاران(۲۰۰۹) و بارکین و همکاران(۲۰۰۲) همسو میباشد.
معادله رگرسیونی مربوط به تحلیل چند متغیرهی متغیرهای مستقل جهت پیش بینی متغیر مهارت های اجتماعی و ارتباطی در جدول ۲۷-۳-۵- ارائه شده است. بر اساس داده های جدول، معادله رگرسیونی ما دارای هفت مرحله میباشد. براساس داده های جدول، ضریب رگرسیونی چندمتغیره® در مرحله هفتم برابر با (۶۴۰/۰=R) میباشد. ضریب تعیین بدست آمده(۴۱۰/۰=R²) نیز نشان میدهد که در مجموع هفت متغیر درون معادله شامل(خودپنداره، تعهد به هنجارها، مشارکت، خود-کنترلی، باور به اصول اخلاقی، دلبستگی و سن) توانستند ۴۱ درصد از واریانس متغیر مهارت های اجتماعی و ارتباطی را تبیین نمایند.
معادله رگرسیونی مربوط به تحلیل چند متغیرهی متغیرهای مستقل جهت پیش بینی متغیر وابستهی رفتارهای پرخطر در جدول ۳۷-۳-۵- ارائه شده است. براساس داده های جدول، معادله رگرسیونی ما دارای شش مرحله میباشد. براساس داده های جدول، ضریب رگرسیونی چندمتغیره® در مرحله ششم برابر با (۶۸۴/۰=R) میباشد. ضریب تعیین بدست آمده(۴۶۸/۰=R²) نیز نشان میدهد که در مجموع شش متغیر درون معادله شامل(تعهد به هنجارها، جنسیت(مرد)، باور به اصول اخلاقی، مهارت اجتماعی و ارتباطی، همنشینی با دوستان بزهکار و نظارت والدین بر فرزندان) توانستند حدود ۴۷ درصد از واریانس متغیر وابستهی رفتارهای پرخطر را تبیین نمایند.
اثرات مستقیم، غیر مستقیم و کل هر یک از متغیرها بر رفتارهای پرخطر در جدول ۳۹-۳-۵- آورده شده است. با توجه به مدل مسیر میتوان گفت در میان شاخص های گنجانده شده در مدل، بیشترین تأثیر مستقیم بر رفتارهای پرخطر توسط متغیر جنسیت(مرد) مشخص شده است. چنانچه ضریب بتا نشان میدهد، متغیر جنسیت(مرد) توانسته است در مرحله دوم وارد مدل شود. وزن بتا برای این متغیر در مرحله ورود مستقیم (۲۷۷/۰(Beta= بوده است که بیشترین اثر مستقیم را بر روی متغیر وابسته داشته است، به این معنا که افرادی که دارای جنسیت مرد میباشند، میزان رفتارهای پرخطر بالاتری دارند. بعد از جنسیت(مرد)، متغیر باور به اصول اخلاقی با ضریب بتای (۲۳۹/۰- (Beta= بیشترین تأثیر مستقیم و منفی را بر روی متغیر وابسته داشته است. باور به اصول اخلاقی به صورت غیر مستقیم و از طریق مهارت های اجتماعی و ارتباطی نیز برروی رفتارهای پرخطر تأثیر گذاشته است که ضریب بتای آن مساوی (۰۲۵/۰-=Beta) میباشد. بنابراین اثر کل باور به اصول اخلاقی بر روی رفتارهای پرخطر مساوی (۲۶۴/۰-=Beta) میباشد.
از متغیرهایی که به صورت غیر مستقیم بیشترین تأثیر را بر رفتارهای پرخطر داشته است به ترتیب خودپنداره با بتای (۰۳۴/۰-(Beta= میباشد و بعد از آن به ترتیب، مشارکت با بتای (۰۲۸/۰-(Beta=، خود-کنترلی با بتای(۰۲۳/۰-(Beta=، دلبستگی با بتای (۰۳۴/۰-(Beta= و کمترین تأثیر غیر مستقیم بر روی رفتارهای پرخطر توسط متغیر سن با بتای (۰۱۳/۰(Beta= میباشد.
۶-۲- بحث و تحلیل نتایج
با توجه به این واقعیت که نوجوانان و جوانان هر جامعهای، مدیران، مسؤولان، اداره کنندگان و تولیدکنندگان فردای جامعه هستند، توجه به راهکارهای کاهش رفتارهای پرخطر در این سن مهم و حیاتی است.
همانطور که قبلاً اشاره شد، چارچوب نظری این پژوهش در رابطه با رفتارهای پرخطر، مبتنی بر نظریه کنترل اجتماعی و همنشینی افتراقی میباشد. نظریه های کنترل فرض می کنند که علت رفتار بزهکارانه فقدان یک عامل درونی یا بیرونی برای افراد است. این عامل یک عامل محدودکننده و کنترل کننده میباشد(شومیکر، ۲۰۰۹: ۱۲۲). در نظریه کنترل اجتماعی هیرشی که با عنوان نظریه پیوند اجتماعی[۴۶۵] نیز شناخته می شود، جوانان دارای دلبستگیهایی به بخشهای مختلف جهان اجتماعی خودشان هستند و این دلبستگیها یا پیوندها، آنها را از ارتکاب اعمال مجرمانه یا بزهکارانه باز میدارد(همان: ۱۲۵). در این نظریه، ارتباط بین بزهکاری(رفتارهای پرخطر) و شرایط سه نهاد خانواده، مدرسه و مذهب مدنظر قرار گرفته است و کنترل اجتماعی براساس میزان التزام آنها در نوع برخورد با بزهکاری تبیین می شود. ضرایب همبستگی به دست آمده بین این متغیرها و متغیر رفتارهای پرخطر نشان داد که هر چهار متغیر اخذ شده از نظریه کنترل اجتماعی(دلبستگی، تعهد، مشارکت و باور) رابطه معنادار اما معکوسی با رفتارهای پرخطر داشتند. این مسأله نشان میدهد که هرچه دلبستگی به خانواده و دوستان، تعهد به هنجارها، مشارکت در فعالیتهای مختلف و باور به اصول اخلاقی افراد بیشتر باشد، میزان رفتارهای پرخطر آنان کمتر خواهد شد. به عبارت دیگر، هرچه میزان کنترل اجتماعی چه به شکل رسمی و چه غیررسمی بر روی افراد بیشتر باشد، رفتارهای پرخطر کمتری از سوی آنان سر میزند. بنابراین، نقش نهادهایی مانند خانواده، مدرسه و مذهب در تبیین بزهکاری یا رفتارهای پرخطر باید مورد توجه قرار بگیرد. به ویژه اینکه در رابطه با مهارت های اجتماعی این نهادها هم تأثیرگذاری عمیقی دارند، زیرا این نهادها میتوانند در درونی کردن رفتارهای بهنجار و همنوا با ارزشهای جامعه و آموزش مهارت های اجتماعی به نوجوانان و جوانان بسیار تأثیرگذار بوده و هم اینکه در انجام رفتارهای پرخطر توسط جوانان نقش بازدارندگی قویای ایفا نمایند.
از بین نهادهای مختلف، خانواده به عنوان یک متغیر اصلی در بود یا نبود بزهکاری نقش دارد. زیرا اولین جایی است که فرد با آن روبرو بوده و در آن بزرگ می شود. بنابراین، در درونی کردن هنجارهای جامعه و آموزش صحیح مهارت های اجتماعی نقش بسیار مهمی برعهده دارد. با این حال، اگر خانواده نتواند کارکردهای خود را به خوبی انجام دهد، زمینه بروز بسیاری از انحرافات و بزهکاریها فراهم خواهد شد. ساختار خانواده از جمله خانوادهی از هم گسیخته که یک یا هر دوی والدین به دلیل رویدادهایی مانند مرگ، طلاق و موارد دیگر حضور ندارند، یکی از عوامل تأثیرگذار بر رفتار جوانان به شمار میرود و زمینه ی ارتکاب رفتارهای بزهکارانه را به وجود می آورد. همچنین ماهیت روابط خانوادگی که در برگیرندهی عواملی مانند اختلافات والدین، ارتباط والدین – کودک و الگوهای نظارتی میباشد، بر روی رفتار جوانان تأثیر میگذارد(شومیکر، ۱۳۸۹: ۲۸۰-۲۸۲). هرچه میزان اختلاف بین والدین بیشتر بوده و محیط خانه دچار تنش باشد، و رابطه والدین با فرزاندانشان و الگوهای نظارتی که والدین اعمال می کنند ضعیف باشد، میزان بزهکاری و رفتارهای پرخطر جوانان افزایش مییابد. احساس یگانگی عاطفی با والدین، رفتار توأم با عشق و احترام والدین با فرزندان و وجود سازگاری در زندگی زناشویی باعث می شود که نوجوانان و جوانان به طور قابل ملاحظهای گرایش کمتری به انجام رفتارهای بزهکارانه و پرخطر داشته باشند.
تعهد نیز به سرمایه گذاریهایی اشاره دارد که فرد در جامعه انجام داده است. هرچه قدر سرمایه گذاریهای مردم در تحصیلات، سوابق شغلی و سایر دارایی های خود بیشتر باشد، دلیل بیشتری دارند که همنوا باشند تا بتوانند از دستاوردهای خود محافظت کنند. بنابراین، به خاطر از دست ندادن سرمایه گذاریهای خود، از قانون پیروی نموده و از بزهکاری و جرم اجتناب می کنند. از این منظر، سرمایه گذاریهایی که افراد در مقولهای مانند تحصیلات انجام می دهند، باعث ایجاد تعهد و درگیر شدن آنها در فعالیتهای علمی شده و وقت چندانی برای مشارکت در رفتارهای بزهکارانه باقی نمیگذارد. البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که عدم موفقیت در تحصیل، انگیزه های مهمی برای بروز رفتارهای انحرافی در نوجوانان و جوانان ایجاد می کند. هیرشی(۱۹۶۹) دریافت کسانی که به والدینشان دلبستگی ندارند، به مدرسه نیز تمایلی ندارند. همچنین، وی به این نتیجه رسید که داشتن نگرشهای مثبت نسبت به تحصیل با میزان پایینتری از بزهکاری همراه است.
بررسی جامعه شناختی مهارت های اجتماعی و ارتباطی مؤثر بر بازدارندگی رفتارهای پرخطر جوانان(مطالعه موردی شهر شیراز)- قسمت ۱۹۴